دو کلمه به وسعت یک دنیا جمله
.
.
.
"مرنج و مرنجان"
دو کلمه به وسعت یک دنیا جمله
.
.
.
"مرنج و مرنجان"
موشی در مزرعه تله موشی دید !
به مرغ،گوسفند و گاو خبر داد .
آنها گفتند تله مشکل توست و به ما ربطی ندارد !
ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید !
از مرغ برایش سوپ درست کردند !
گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند !
و گاو را برای مراسم ختم کشتند !
و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه میکرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر میکرد که چگونه گریبان گیر آنها شد "
آن طور که اکثر ما می دانیم در سال 1999 با معرفی X5، شرکت ب ام و ما را با خودروهای سری X خودش آشنا کرد. خودروهایی که به زبان ساده به آن ها شاسی بلند گفته می شود. بعد از مشاهده دست پخت دوست داشتنی آقای "کریس بنگل" ما با برادران X5، یعنی X3 و X1 نیز آشنا شدیم. خودرو هایی که همان طور که پیداست مانند شماره بعد از حرف X دارای ابعادی کوچک تر هستند.
در این میان اما محصولی هم معرفی شد که شاید بتوان آن را خط مشی جدیدی در طراحی خودرو دانست. X6 را اگر بخواهیم با زبان خود BMW معرفی کنیم، باید آن را در رده Sports Activity Coupe قرار داد. خودرویی که به زبان ساده یک شاسی بلند چهار درب با سقف کوپه قلمدادش می کنیم. گرچه می دانیم که این تعریف چندان دقیقی از این نوع خودرو ها نیست.
اما حالا با معرفی این کانسپت می توانیم در آخر این ماه میلادی در نمایشگاه خودروی شانگهای شاهد تولد برادر کوچک تر X6 باشیم. البته بر خلاف کانسپت سری 4 حالا می دانیم که به احتمال فراوان مدل تجاری و نهایی X4 در سال آینده به بازار عرضه خواهد شد.
گرچه دیگر با دیدن X4 در "شانگهای موتور شو" هیجان زده نخواهیم شد و برایمان یک غافلگیری از طرف ب ام و محسوب نمی شود، اما نیمه پر لیوان این است که می توانیم با خیالی آسوده و به دور از شایعات و حدس و گمان ها ساعت هایمان را برای معرفی رسمی این رده جدید از محصولات ب ام و کوک کنیم.
البته تا زمانی که بخواهیم به بررسی دقیق تر این خودرو با رنگ جدید Long Beach Blue در نارنجی بپردازیم، می توانید در ادامه مطلب شاهد تصاویر بیشتر باشید. پس می توانید با خیالی آسوده در ادامه مطلب به تماشا بنشینید و البته نظرات تان را با ما در میان بگذارید.
فیبرهای نوری معمولا از شیشه یا پلاستیک ساخته شده اند و قادر به انتقال اطلاعات با سرعت بسیار زیاد هستند. اما با این حال به خاطر جنس آنها سرعت انتقال اطلاعات بسیار کندتر از سرعت نور است.
حالا گروهی از محققان در دانشگاه ساوتهمپتون بریتانیا کابل فیبر نوری جدیدی ساخته اند که تو خالی است و درون آن با هوا پر شده است.
نتیجه کار آنها رسیدن به سرعت انتقال اطلاعاتی حدود ۱۰۰۰ برابر کابل های فیبر نوری فعلی است. از آنجایی که سرعت حرکت نور در هوا تقریبا معادل ۹۹.۷ درصد سرعت آن در خلا است، بنابراین آنها توانسته اند اطلاعات را با سرعتی حدود ۱۰ ترابایت در ثانیه منتقل کنند.
البته کار آنها ایده جدیدی نیست و تیم های مختلفی روی انتقال اطلاعات با سرعت نور کار می کنند. اما ایده ساخت فیبر نوری توخالی آنها علاوه بر سرعت بالا، میزان از دست رفتن اطلاعات را هم به 3.5dB/km رسانده که بسیار بهتر از گذشته است و حالا می توان از این فناوری برای انتقال دیتا بین ابر رایانه ها و دیتاسنتر ها استفاده کرد.
فکر می کنید چند سال دیگر چنین کابل هایی در خانه داشته باشیم؟ زمانی که می توانید ۱۰ ترابایت اطلاعات را در یک ثانیه دانلود کنید
هفته خوبی برای انرژی های تجدید پذیر است، اولین ساختمان دنیا که مجهز به رآکتورهای زیستی جلبکی است در آلمان افتتاح شده، و بزرگترین مزرعه بادی نیم کره جنوبی زمین نیز در ویکتوریای استرالیا، سه هفته زودتر از موعد شروع به کار کرده.
حالا نوبت رسیده به فرانسوی ها تا با اعلام رسمی شروع ساخت استادیوم جدید بوردو، گامی تازه در عرصه انرژی های تجدید پذیر بر دارند. طراحی این ورزشگاه توسط شرکت سوییسی Herzog & de Meuron انجام شده.
این پروژه بر سه عنصر اصلی متمرکز است: دیگ جوشان استادیوم شامل زمین ورزشی و سکوهای تماشاگران؛ محل اجتماعات مجموعه؛ و ظاهر زیبا و هنری استادیوم. این ورزشگاه که در سواحل رودخانه گارون در شمال شهر ساخته می شود، ظرفیت میزبانی از 42,000 نفر را خواهد داشت.
پیش از این در نارنجی با کارهایی متفاوت از یک معمار عراقی-بریتانیایی آشنا شدیم. معماری که شاید نیازی به نوشتن نام او نباشد و شنیدن اصالت او، نامش را برایمان بازگو می کند: خانم زها حدید.
حالا یکی از آخرین پروژه های دفتر خانم حدید، برنده رقابت طراحی ایستگاه مترو در پایتخت عربستان شده. شهری با جمعیتی پنج میلیونی و رو به رشد که نیاز به داشتن مترو آن ها را وادار به برگزاری یک فراخوان کرده. و تصاویر، گویای آن است شاهد ساخت ایستگاهی هستیم که به نظر برخی سایت ها، مجلل ترین ایستگاه متروی دنیاست و البته برنامه ریزی برای ساختش هم آغاز شده است.
ادامه مطلب، توقفگاهی است برای شما تا همراه با نارنجی ، تصاویر و اطلاعات بیشتری در خصوص این ایستگاه کسب کنید. پس همراه ما باشید.
این ایستگاه با مجموع ۶ طبقه که ۲ طبقه آن در زیر زمین است و به پارکینگ اختصاص دارد و ۴ طبقه دیگر متعلق به فضای عمومی است، یکی از مهمترین تکه های پازل حمل و نقل عمومی در ریاض به حساب می آید. ایستگاهی که میزبان ۳ خط از ۶ خط متروی پیش بینی شده برای این شهر است. و البته یکی از این ۳ مسیر، خط مترویی است که حمل و نقل مسافران فرودگاه را بر عهده دارد و این اهمیت کار را دو چندان می کند.
نمای بیرونی این ایستگاه مجلل و خاص، با الگویی پوشیده شده که مانع ورود مستقیم نور خورشید در طول روز می شود. و البته مزایای روشنایی طبیعی روز را هم با خود به همراه می آورد.
در نهایت آن طور که مسئولین ساخت می گویند، می توان در سال ۲۰۱۷ شاهد بهره برداری از این ایستگاه ۲۰ هزار متر مربعی باشیم. و اگر طول مدت ساخت را با زمان ۴ ساله برای بازسازی یک ایستگاه در نیویورک مقایسه کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که شگفتی ها برای این ایستگاه مترو، منحصر به طراحی آن توسط دفتر زها حدید نخواهند بود.
سرمايه انساني يکي از مهترين عوامل توسعه و پيشرفت جامعه به شمار ميآيد; زيرا عامل اصلي در بهره برداري درست از منابع و امکانات و بالا بردن بازده و عملکرد است، بر توسعه و پيشرفت کشور تأثير سازنده دارد و ميتواند کارگزار و عامل تغيير و تحول اجتماعي باشد.
به گزارش پایگاه خبری «تازه»، درواقع سرمايه انساني هر کشور ثروت اصلي آن کشور است و از اين ديدگاه، دانشجويان، متخصصين و تحصيلکردگان مهمترين سرمايه کشور محسوب ميشوند. اما از جمله مسائلي که برخي جوامع، به ويژه کشورهاي در حال توسعه با آن روبرو هستند مساله مهاجرت نخبگان به خارج از کشور است که آن را پديده «فرار مغزها» (brain drain) ناميدهاند و کشور ما، نيز از آن آسيب ديده است.
شايد اغراق آميز نباشد که گفته شود بسياري از پيشرفتهاي برخي کشورها، از جمله آمريکا و کانادا به سبب جذب مغزهاي جهان سومي بوده است و اروپا به اين نتيجه رسيده است که براي جذب مغزها از جهان سوم؛ بايد مانند آمريکا و کانادا عمل کرد. در واقع فرار مغزها فرآيندي است که بر محمل يک رابطه نا متعادل بين کشورهاي صنعتي پيشرفته و کشورهاي کمتر توسعه يافته جهان سوم شکل ميگيرد و طي آن نيروي انساني پرورده و نخبه از کشورهاي کمتر توسعه يافته به کشورهاي صنعتي ثروتمند توسعه يافته تر منتقل ميشود و نتيجه نهايي اين فرآيند به سود خالص کشورهاي صنعتي وزيان خالص کشورهاي جهان سوم است. فريفتن نخبگان و جذب سرمايههاي انساني که از مهمترين سرمايههاي اقتصادي به شمار ميروند شيوه جديد استعمار علمي ـ فرهنگي است. به گفته يک مقام آگاه که در نتيجه مهاجرتهاي دانشجويي کشورکانادا سالانه 40 ميليارددلار درآمد مشاورهاي کسب کرده است. اين کشور با به دست آوردن طرحهاي دانشجويان دکتراي کشورهايي نظير ايران و فروش مجدد اين طرحها به اين درآمد هنگفت دست يافتهاند.
اصطلاح فرار مغزها از کجا آمده؟!
اصطلاح «فرار مغزها» را براي نخستين بار انگليسيها به کار بردند. فرار مغزها ريشه در روابط تاريخي آمريکا و انگلستان داشته و بيانگر انگيزش مهندسها و پزشکان انگليسي براي مهاجرت به آمريکا، با هدف کسب درآمد بيشتر و دستيابي به محيط کار مناسبتر در کوچ گاه بوده است. يادآوري ميکنیم که مفهوم اين واژه در بيشتر زبانهاي اروپايي گوياي معناي به سوي خود کشيدن و جذب مغزهاي پرورده است. در حالي که معادل فارسي اين اصطلاح، مفهوم فرار کردن و دفع را با خود دارد. برخي از نويسندگان مصري با عبارت دزدي مغرها از آن نام ميبرند. بنابراين با اين که کوچ نيروي انساني ورزيده و پرورده از جايي به جاي ديگر واقعيت واحدي است، تحليل گران ساکن مناطق توسعه يافته و قدرتمند، اين حرکت را جذب به درون مرزهاي خود تلقي ميکنند، و صاحبنظران ساکن در کشورهاي موسوم به جهان سوم و کمتر توسعه يافته، آن را نوعي دفع از اقامتگاه خود ميدانند.
فرار مغزها به عنوان يک آسيب اجتماعي مختص کشورهاي جهان سوم، بيش از يک ربع قرن است که جوانان جهان سومی را نيز به دام خود گرفتار کرده است. اين عارضه که از منظر آسيب شناسان به نوعي استثمار شدگي کشورهاي جهان سوم، توسط کشورهاي توسعه يافته محسوب ميشود به عنوان مخربترين بحران اجتماعي شناخته و تعريف شده است.
ایران و فرار مغزها:
ايران از نظر فرار مغزها در صدر کشورهاي جهان قرار دارد. طبق آمار صندوق بين المللي پول، سالانه بين 150 تا 180 هزار نفر از ايرانيان تحصيل کرده براي خروج از ايران اقدام ميکنند و ايران از نظر فرار مغزها در بين 91 کشور در حال توسعه و توسعه نيافته جهان مقام اول را از آن خود کرده است. خروج سالانه 150 تا 180 هزار ايراني با تحصيلات عالي از اين کشور معادل خروج50 ميليارد دلار سرمايه ساليانه از اين کشور است. طبق آمار منتشره از سازمانها و نهادهاي دولتي مثل هفته نامه سازمان مديريت و برنامه ريزي، 90 از 125 دانش آموزي که در سه سال گذشته در المپيادهاي جهاني رتبه کسب کردهاند، هم اکنون در دانشگاههاي آمريکا تحصيل ميکنند. بسياري از آنان هرگز به ايران جهت زندگي دائم باز نميگردند. گزارش صندوق بين المللي پول در ادامه افزوده است که بيش از 15درصد سرمايههاي انساني ايران به آمريکا و 25درصد به کشورهاي عضو سازمان توسعه و همکاري اقتصادي اروپا مهاجرت ميکنند.
فرصتهاي بهتر تحصيلاتي از عوامل اصلي مهاجرت دانشجويان ايراني به خارج از کشور است. مسئله فرار مغزها و مهاجرت متخصصين و نخبگان به ديگر کشورها تا کنون به طور اساسي و زيربنايي مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار نگرفته است. در اين ميان عوامل و مسائل زيادي چه از نظر سياسي، اقتصادي، اجتماعي و.... وجود دارند که باعث دلسرد شدن و مهاجرت نخبگان ميتوان بحساب آورد و برخي دلايل هم ممکن است ريشه در عدم برخورد منصفانه و عادلانه، و يا رفتارهاي تبعيض آميز و عوامل ديگري داشته باشد.
از سوي ديگر، برخي عوامل ساختاري چون «بي توجهي به رشد و توسعه بخش خصوصي فعال در حوزه فناوري اطلاعات و ارتباطات» را باعث افزايش پديده فرارمغزها عنوان کردهاند. پژوهشهاي مختلف نشان ميدهد که ارتباط نيرومندي بين مهاجرت افراد تحصيلکرده و سطح توسعه و درآمد سرانه کشور وجود دارد در واقع شکاف بين سطح زندگي و درآمد سرانه کشورهاي ثروتمند و کمتر برخوردار يکي از عوامل مهاجرت افراد تحصيلکرده به کشورهاي پيشرفته است. درواقع افراد ماهر ومتخصص به دليل وجود تقاضا در کشورهاي ديگر از قدرت انتخاب بالاتري برخوردار بوده و در صورت پائين بودن سطح دستمزد در کشور مبدا سهل تر و کم هزينه تر ميتوانند اقدام به مهاجرت کنند.
جایگاه ایران در جهان امروز:
اگر بخواهیم جایگاه ایران را با توجه به تقسیم دنیا به چهار جهان سنتی ، در حال گذار ، مدرن و فرامدرن مشخص کنیم باید شاخص های فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی کشورمان را با ویژگی های جوامع یاد شده مقایسه کنیم .
در ظاهر مشخص ترین و بارز ترین ویژگی یک جامعه شاخص اقتصادی آن جامعه است زیرا مسائل اقتصادی حتی توسط یک کارگر ساده بی سواد هم ملومس می باشد، ولی اگر بخواهیم با موشکافی بیشتری به این مسئله نگاه کنیم تشخیص این شاخص ها به سادگی ممکن نمی باشد، درکشور های جهان سوم از جمله ایران ظاهر تمدن تفاوتی چندان با کشورهای پیشرفته ندارد، به طور مثال اگر در کشور های پیشرفته کامپیوتر، ماشین های لوکس ، اینترنت، قطار و هواپیما وجود دارد،میان کشورهای در حال گذار هم موجود است اما آنچه که باعث تفاوت می شود روح متفاوت حاکم بر جهان مدرن و دنیای عیر مدرن وعدم توسعه متوازن در تمام بخشها ونواحی جامعه در حال گذار است، به شکلی که اگر یک مسافر خارجی به ایرانگردی بپردازد، بعضاً با دنیاهای متفاوتی روبرو می شود، وقتی این فرد وارد شهر تهران می شود شهری کاملاً مدرن با تمام جلووه های مدرنیته را مشاهده می کند ولی اگر اندکی راه خود را کج کند و به شهرستانهای اطراف وروستاها برود با خود می گوید آیا اینها از جهان مدرن اطلاعی دارند. یا اینکه یک کارخانه در شهر فلان از تمامی وسایل مدرن استفاده می کند وچند قدم آن طرف تر کارگاهی سات که حتی از کوچکترین ابزار صنعتی هم برخوردار نمی باشد.البته تفاوتهای ما با دنیای مدرن در همین مباحث خلاصه نمی شود بلکه در نحوه استفاده از وسایل مدرن هم به عینه دیده می شود، برای رساندن این مطلب فقط کافی است که یک کالای مشترک مدرن مثل موبایل را مثال زد که در کشورهای پیشرفته برای ساختن زندگی بهتر وکسب منافع بیشتر رواج دارد و در ایران برای ارسال جک ها ومسخره کردن قومیتها وصدها استفاده ی بی مورد دیگر.مسئله دیگری که جوامع مدرن را از جامعه ما متمایز می کند وجود صنعتی مدرن و کارآمد و بومی برای ارتقاء قدرت ملی است، برخلاف این کشورها در ایران ضنعتی مونتاژ و متکی به صنعت دنیای غرب است که شاید فقط برای ظاهر سازی ساخته می شود و فقط با استفاده از یارانه ها وحمایت های گمرکی دولت توان حفظ بازار داخلی خود را دارا است، ملموس ترین مثال کارخانه ایران خودرو است که بعد از چند دهه فعالیت هنوز توان ساختن یک خودروی تمام ملی را در داخل ایجاد نکرده است وبرای همه کاملاً مشخص است که اگر روزی ورود اتومبیل آزاد گردد کارخانه ای به نام ایران خودرو وجود خارجی نخواهد داشت، شاخصی دیگر که جایگاه اقتصادی ایران را مشخص می کند، جدال بین بورژوازی تجاری وصنعتی است، جای بسی تَأسف است که باید عنوان داریم این جدال به سرعت بخش صنعتی کشور را منهدم می کند واین امر به خاطر واردات بی رویه کالاهای ارزان قیمت چینی یا ترکی توسط تجاری که اندکی مسئولیت ملی احساس نمی کنند و با بی رحمی هرچه تمام تر تیشه به ریشه صنایع این مرز و بوم می زنند تشدید می یابد.
در بخش فرهنگی و سیاسی که پیش تر در برسی اقتصادی به گوشه هایی از آن پرداخته شد وجود دو نیروی دوگانه مدرن و سنتی قابل تشخیص است که نیروهای سنتی در قالب اصول گراها پایبندی به ارزشها، اخلاق اسلامی و سنت های جامعه را فریاد می زنند ،انقلابی بودن را افتخار خود می دانند و به نوعی خواستار حفظ وضع موجود هستند، در طرف دیگر اصلاح طلبها به عنوان نماینده بخش مدرن جامعه پایبندی به سنت های غلط، رواج خرافات و تهجر به جای دین، استفاده ابزاری از اسلام را مایه بدبختی مردم می دانند و اصلاح ساختارها و گفتمان فکری جامعه، دموکراتیزه کردن، تقویت مدرنیته، گسترش آزادی، بها دادن به سرمایه داران و نخبگان جامعه و استفاده از تجربیات غرب را محور اصلی فعالیت های خود قرار می دهند، وجود نزاع مداوم بین این دو گروه جامعه ایران را دچار سیاست زدگی می کند وکل جامعه را به دو بخش متضاد تقسیم خواهد کرد که هر کس در صدد حذف دیگری بر می آید نه ارتقای کشور، وجود افراط ها و تفریط ها در دو جریان مقابل هر دو طیف را از کارایی لازم انداخته است ومنافع گروهی وقومی کاملاً بر منافع ملی غلبه دارد، از یک طرف اصول گراها از هر ابزاری برای حفظ قدرتشان استفاده می کنند وبه اسم رعایت گفتمان انقلاب اهداف انقلاب را در کتابهای تاریخ حبس می کنند ، از طرفی دیگر اطلاح طلبان با تقلید کورکورانه از فرهنگ وتمدن غربی بدون توجه به شاخصهای فرهنگی ایران ،تخطئه جناح مقابل و انتقاد بعضاً ناجوانمردانه به سیاست های حاکم بدون لحاظ کردن مصلحت ملی وشرایط بحرانی کشور، فضای کاملاً آماده ای برای سوء استفاده دشمنان ایران آماده می کنند، با وجود این چنین تلاطمی در فرهنگ وسیاست، کشور به مثابه کشتی در حال غرقی است که رساندن آن به ساحل پیشرفت و مدرنیته بسیار بعید به نظر می رسد.
حال که شمه ای کلی از وضعیت ایران وشاخص های فرهنگی، سیاسی واقتصادی کشورمان مطرح شد می توان جایگاه ایران در جهان امروز را کاملاً فهمید، حال شاخص های مطرح شده را یک به یک با شاخص های توسعه در چهار الگوی مزبور مقایسه می کنیم:
الف: جهان فرامدرن: در این کشورها تمام ویژگی های فرهنگی، اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی در هم تنیده شده و داری صنعت نرم افزاری هسنتد، گروه های فراملی وغیر حکومتی در این کشورها شکل گرفته، مسائل حقوق بشری، محیط زیستی، وفمینیسم موضوعیت پیدا کرده وگردش آزاد اطلاعات در این جوامع انجام می گیرد. نیاز به توضیح ندارد که ایران هیچ کدام از این شاخصه های ذکر شده را ندارد واگر چه گاه گاهی فن آوری های نرم افزاری و تکنولوژی های پیشرفته در کشور اختراع می شود ولیکن این شاخص به تنهایی نمی تواند ملاک قرار گرفتن در دنیای فرا مدرن باشد.
ب: دنیای مدرن: کشور هایی که دارا وصادر کننده تکنولوژی سخت افزاری هستند واز صادرات متنوعی برخوردار می باشند، ساختار اجتماعی آنها شهر نشینی است، طبقات اجتماعی ونهادهای دموکراتیک (روزنامه، حزب، سندیکا و....) از نمودهای بارز این دسته از جوامع است.همان طور که در بیان شاخصهای ایران مطرح شد کشور ما از تکنولوژی بومی توانمد برخوردار نیست،ساختار اجتماعی ما کاملاً شهری نمی باشد و در نظام سیاسی هم به علت نبود نهادهای لازم دموکراتیک چون احزاب ، سندیکا و..... به صورت حقیقی نه سمبلیک، ساختار دموکراتیک و تکثر گرایی شکل نگرفته ، در هم تنیدگی طبقات اجتماعی، نبود وحدت ملی و فرهنگ تخریب به جای گفتمان از دیگر تفاوت های بارز ایران با جهان مدرن است که این مطالب ما را از قرادادن کشور مان در ذیل این عنوان باز می دارد.
جوامع سنتی: جوامعی که فقط متکی به کشاورزی هستند وقاقد تکنولوژی کارآمد وصنعت می باشند، تک محصولی هسندن، توزیع عادلانه ثروت شکل نگرفته، در این جوامع تقدیر گرایی ونظام پدرسالاری حاکم است، ساخت اجتماعی روستایی وعشایری است، ساختار سیاسی متمرکز دارد وقدرت در دست گروه های سنتی ذی نفوذ است.
شاید کشور ما نکات مشترکی را با این جوامع داشته باشد ولی تفاوت های بسیاری نیز وجود دارد، در واقع می توان گفت که کشور ما به گونه ای از هرکدام از جوامع خصوصیتی را به عاریت گرفته است، از یک طرف بخش هایی از جامعه کاملاًسنتی وتقدیر گرا هستند واز طرفی دیگر بخش های دیگر از فرهنگ مدرن تبعیت می کنند. در ایران ساختار سیاسی نه کاملاً باز ودموکراتیک است ونه کاملاً متمرکز، ساخت اجتماعی نه کاملاً شهری است نه کاملاً روستایی، در بخش اقتصادی در بخش هایی خود کفا ودر بخش هایی متکی به واردات هستیم، تک محصولی نیستیم ولی تفاوت چندانی با تک محصول بودن نمی کنیم، شاید از تمام این مباحث مطرح شده به راحتی بتوان متوجه شد که ایران یک کشور در حال گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن است که به علت نداشتن توسعه متوازن ، شکافهای عمیقی را در بخش های مختلف ایجاد کرده است، در یک صنعت در میان کشور های برتر جهان قرار می گیریم و در صنعتی دیگر هیچ تجربه ای نداریم، در یک شاخص توسعه( بهداشت) جزء کشورهای تراز اول ودر شاخص دیگر (درآمد سرانه، ثبات اقتصادی) در جایگاهی پایین رتبه بندی می شویم.
به نظر می رسد برای تبیین هر چه بهتر و دقیقتر مفهوم و چارچوب بحث تک قطبی شدن جهان،ذکر مقدمهای کوتاه،خالی از ضرورت نباشد.
مقدمه:
هرگاه در جهان،سخن از قطب بندی مطرح میگردد بدین معنا است که کشورهایی که محوریت ندارند می بایست الزاما تابع کشور و یا کشورهایی باشندکه دارای این محوریت می باشند بعنوان مثال زمانی که پس از جنگ دوم جهانی دنیا به دو قطب بزرگ بلوک(و به تعبیری اردوگاه) غرب به سرکردگی آمریکا و شرق به پیش تازی شوروی تقسیم شد همه کشورها مسایل سیاسی ،نظامی،اقتصادی و... خود را تحت یکی از این دو قطب،تعریف کرده و کسی حق خروج از آن را نداشت.
از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده در استراتژی های امنیت ملیاش، خود را به عنوان یک قدرت منحصر به فرد با توانمندی های غیر قابل انکار توصیف کرده است. بر اساس این برداشت، مقامات آمریکایی همواره از ایجاد یک نظام جهانی تک قطبی حمایت کرده و دیگر قدرت های بزرگ را به عنوان کشورهایی که همسو با جایگاه سیاسی آمریکا عمل خواهند کرد دیده اند.
چین و روسیه تلاش های آمریکا را تهدید ثبات و صلح جهانی تلقی می کنند بنابراین آنها از ایجاد نظام بین الملل چند قطبی حمایت کرده اند بگونهای که امروز در مقابل سیاست هژمونیک آمریکا قرار دارند.
روسیه سیاست های یک جانبه آمریکا و گسترش ناتو را تهدیدی برای منافع ملی خود می داند. بر این اساس روسیه اولویت را به داشتن روابط استراتژیک با چین، هند، کره شمالی، ایران، عراق و جمهوری های سابق اتحاد جماهیر شوروی(جهت متوازن (balance)کردن قدرت رو به رشد ایالات متحده)می دهد.(مقاله يک نظام چند قطبی و روابط بی ثبات. به نقل از سایت باشگاه اندیشه)
مهم ترین جریان و مکتب فکری که در حال حاضر و خصوصا پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 م به عنوان الگوی مسلط در سیاست داخلی و خارجی ایالات متحده نقش تعیین کننده و راهبردی داشته است، جریان نومحافظه کاری است.این جریان که از بطن محافظه کاری و اندیشه های چپ نو در خلال دهه 60 میلادی و اوایل دهه 70 شکل گرفته است به گروهی از کارشناسان، تحلیلگران سیاسی و نظامی، روزنامه نگاران و نهادهایی اطلاق می شودکه:
1: بر جهان تک قطبی و سیطره ایالات متحده تاکید داشته و آن را رسالت اخلاقی این کشور می دانند تا ثبات نظام بین الملل را از این طریق حاصل نمایند.
2: به اعتقاد آنان،جهان چند قطبی در نظر این گروه جایگاهی ندارد و ارزش های بین المللی نیز نمی توانند مفهومی داشته باشند.
3: ایالات متحده سمبل خیر مطلق است و بایستی آن خیر در کل جهان سیطره یابد. بیشترین میزان صلح و ترویج خیر از طریق سیطره و رژیم های ایجاد شده توسط قدرت برتر حاصل می گردد.
4: وظیفه اصلی رهبران، ایجاد شرایط مناسب برای شکل دادن به هژمونی امریکا است. (مقاله تئوری عملیاتی ایالات متحده در جهان تک قطبی. به نقل ازسایت http://www.iranamerica.com/forum/showthread.php?t=1660)
حال پس از ذکر مقدمه،به اصل سخن و پاسخ می پردازیم :
ساختار نظام بین الملل از گذشته های دور تا کنون بر پایه مولفه هایی نهاده شده است که تعیین کننده میزان قدرت و بالطبع گستره حضور کشورها در این عرصه بوده است بدین معنی که هر کشوری برای مشارکت در مسایل جهانی به اندازه توانمندی های خود می توانست نقش داشته باشد و بیش از آن به او اجازه در این امر داده نمی شد.
آنچه تاکنون مطرح بوده است توان نظامی در درجه اول،توان سیاسی و اقتصادی در درجه دوم و توان نرم افزرای و به اصطلاح تولید علم در درجه سوم قرار داشته است اما این سیکل در دنیای امروز قدری دستخوش تغییر شده است بگونه ای که می توان گفت این معادله عکس گردیده است یعنی در جهان امروز حرف اول را توان تولید علم و به تعبیری صنعت میزندو باقی مولفه ها در رده های بعدی جای دارند.
در یک ارزیابی و تطبیق کلی این شاخصه ها بر ایران می توان چنین گفت با توجه به پیشرفت هایی که ایران در زمینه های علمی از جمله سلول های بنیادین،شبیه سازی جنین حیوانات،صنایع هوا - فضا و ... از سویی و توانمندی های سیاسی منطقه ای و بین المللی از سوی دیگر و با توجه به سند چشم انداز بیست ساله کشور که از سوی مقام معظم رهبری به دستگاه های مختلف کشور ابلاغ گردیده است کشور ما حداقل پس از این بازه زمانی خواهد توانست بعنوان یک قدرت منطقه ای مطرح و بالطبع در معادلات بین المللی نقشی حساس و تعیین کننده داشته باشد چرا که در صورت تحقق چشم انداز؛قدرت های جهانی برای ورود به منطقه خاورمیانه لاجرم می باید نظرگاه ایران را نیز در بسیاری از مسایل مورد توجه قرار دهندکه این خود حاکی از تاثیر ایران بر سایر قدرت ها و نظام بین الملل می باشد همانگونه که امروز نیز در پاره اي از معادلات بین المللی و خصوصاً منطقه اي تا حدودی این نقش ایفا می شود.
اما نسبت به آینده جهان(در صورتنظام تک قطبی) می توان گفت هر چند در آستانه قرن بیست و یکم،حاصل تلاش آمریکا برای ایجاد یک جهان تک قطبی از یکسو و مقاومت قدرت های میانه بویژه اتحادیه اروپا از سوی دیگر اوضاع را در وضعیت نامعلوم و بینابینی قرار داده است.(تاریخ دیپلماسی روابط بین الملل ص 295) بدین معنی که معلوم نیست جهان تک قطبی به رهبری آمریکا از سوی کشورهای دنیا پذیرفته و یا پذیرفته نشود و به تعبیری شرائط تحقق این موضوع فراهم آید یا این که عملا امکان آن نباشد.
حال در رابطه با جایگاه ایران در جهان تک قطبی( بر فرض تحقق آن در آینده جهان) باید گفت نه تنها ایران بلکه تمام کشورها(همانگونه که در صدر مقدمه نیز آمد) باید از قدرت حاکم،تبعیت نمایند ولی بنابر قواعد و نظامات روابط بین الملل(بین الدول)فعلی،دو حالت وجود خواهد داشت:
اول:اگر نظام تک قطبی منعطف باشد ایران خواهد توانست تا آنجا که به منافع قدرت برتر لطمه ای وارد نیاید،در مسائل داخلی خود مستقل بوده و به تعبیری خود مختار عمل کند و تنها در مسایل کلان و بین المللی تابع قطب خواهد بود.
دوم : اما اگر این نظام غیر منعطف باشد بطور کلی ایران در تحقق منافع ملي خود ، استقلال همه جانبه و مبارزه با امپرياليسم جهاني با محدوديت هاي بيشتري مواجه است هر چند واقعيات کنوني به خوبي مبين اين واقعيت است که دوران زورگويي امريکا و قدرت هاي استکباري به پايان رسيده و آينده از آن ملت هايي است که با اتکا به خداوند بر تحقق اهداف و احقاق حقوق خويش تاکيد داشته باشند .
خلاصه این که:
اولا: تنها این آمریکا است که بدنبال تک قطبی کردن جهان بوده و دیگر کشورها از جمله کشورهای بزرگ صنعتی با آن مخالف اند و همواره با آن مبارزه میکنند.
ثانیا:در صورت تحقق چنین نظام ظالمانهای،جایگاه ایران در آن بسته به نوع آن بوده به این که منعطف و یا غیر منعطف باشدکه در صورت اول ایران خواهد توانست نقش ایفاکندولی در صورت دوم با محدوديت هاي بيشتري مواجه خواهد بود.
«جایگاه ادبیات داستانی ایران در دنیا مناسب است»
رییس انجمن ترویج زبان و ادب فارسی به جایگاه مناسب ادبیات داستانی ایران در دنیا اشاره کرد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه زنجان، «مهدی محقق» ظهر امروز - پنجشنبه 14 شهریور - در جمع خبرنگاران استان، گفت: برخی از خاورشناسان داستانهای ایرانی را ترجمه کردهاند که نشان از وضعیت مناسب ادبیات داستانی دارد. حتی برخی از محققان داستانهای عامیانه ایران را از روستاها جمعآوری و کار کردهاند، همچنین داستانهای ادبی مانند دارابنامه، فرامرزنامه، بُرزونامه و جهانگیرنامه نیز مورد توجه محققان قرار گرفته است، ولی با این وجود لازم است که دانشجویان زبان و ادب فارسی در پی جمعآوری داستانهای ایرانی و ترجمه آن باشند.
وی افزود: ادب فارسی مظهر فرهنگ ایرانی است که فرهنگ ایرانی نیز اسلامی است، بنابراین ادبیات فارسی در هر چیزی که مربوط به مذهب است نقش مهمی دارد و این ادبیات توانسته است با شعر و نثر آن را منتقل کند. باید برای ترویج زبان فارسی بیشتر کوشید که از آن جمله میتوان به برگزاری کرسیهای زبان فارسی و فعال شدن ارتباطات علمی ایرانیان با خارج از کشور و برگزاری همایشهایی همچون همایش بینالمللی ترویج زبان و ادب فارسی در آن کوشید.
این مدرس دانشگاه خاطرنشان کرد: امکانات مادی انجمن محدود است، زیرا در صورت گسترده بودن امکانات مادی میتوان برای کارهای تحقیقی جوانان برنامهریزیهای گسترده داشت. وزارت علوم به هر انجمن سالانه 5 میلیون تومان پرداخت میکند که با این مبلغ نمیتوان حقوق یک کارمند را پرداخت کرد، چه برسد به چاپ کتاب با وجود گرانی کاغذ. هماکنون کارهای چاپ کتاب انجمن با کمک بخش خصوصی انجام میشود که نمونه آن کمک 18 میلیونی برای چاپ کتاب فردوسی است، البته حضور بخش خصوصی را در این زمینه مغتنم میشماریم؛ زیرا زبان فارسی متعلق به همه مردم ایران است.
وی اظهار کرد: مردم باید ارزش زبان و ادب فارسی را بدانند، زیرا هویت آنان بستگی به زبان فارسی دارد، لذا مردم آمادگی کمک به انتشارات انجمن را دارند که نمونه آن چاپ قرآن با تفسیر طبری است.
محقق در ادامه تصریح کرد: بنیاد سعدی که به تازگی شروع به کار کرده است، عهدهدار ترویج زبان فارسی در خارج از ایران است که موسس آن غلامعلی حدادعادل است.
دوستان درود
این رده بندی اطلاعات منتشر شده سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) و کتابخانه کنگره امریکاست و به نقل از ایسنا و با منبعیت ایسنا من فقط اینجا ذکرشون میکنم
چند نکته:
1- منبع من ایسنا بوده و ایسنا مدعی است که منبعش انتشارات سازمان سیا و گزارش کنگره آمریکاست
2-هیچگونه تغییر و یا تفسری روی اطلاعات نیاورده و به عینه نقل قول میکنم
3- با این رده بندی به شخصه موافق نیستم
4- یکی دوتا از جایگاهها خالی بودن که هنوز نتونستم پیداشون کنم(مثه جایگاه 12) و به محض یافتن ذکر خواهم کرد
5-جایگاه ایران رو آخر کار مینویسم
6-خواهش میکنم تا پایان ارسال جایگاه ها از دادن نظر خودداری فرمایید هرچند میدانم جای بسیار زیادی برای تحلیل و گفتمان دارد این رده بندی و ررسی سازمان سیا
اگر عمری بود و اطلاعات قذیمیمو پیدا کنم ،حتما اینجا ارسال خواهم کرد تا رده بندی سازمان مذکور در سالهای گذشته و تغییر در توان و جایگاه کشورها رو بررسی خواهیم کرد
هادی معیری نژاد – اما با وجود گذشتن سه دهه از تشکیل این نهاد هنوز بی سوادی به طور کامل در ایران ریشه کن نشده است در حالی که در مجاورت ما در آذربایجان، گرجستان و ترکیه دارای بالاترین نرخهای باسوادی در جهان هستند در کشور ما هنوز چیزی حدود 10 در صد جمعیت بی سواد مطلق اند.
در جدول زیر لیست با سوادترین کشورهای جهان آمده است که در آن کشورهای اروپایی مخصوصا کم جمعیت ها دارای آمار باسوادی کامل هستند.
ردیف
|
کشور
|
نرخ(درصد)
|
جمعیت
|
1
|
فنلاند
|
100
|
5.425.530
|
2
|
آندورا
|
100
|
83.888
|
3
|
گرینلند(دانمارک)
|
100
|
56.750
|
4
|
گرجستان
|
100
|
4.385.000
|
5
|
نروژ
|
100
|
5.051.200
|
6
|
لوکزامبورگ
|
100
|
511.800
|
7
|
استونی
|
99.8
|
1.340.400
|
8
|
لاتویا
|
99.8
|
2.231.500
|
9
|
لهستان
|
99.8
|
38.000.000
|
10
|
لیتوانی
|
99.8
|
3.180.300
|
این هم جدول کشورهای منطقه
ردیف
|
کشور
|
نرخ
|
1
|
آذربایجان
|
99.7
|
2
|
قطر
|
96.3
|
3
|
ترکیه
|
94.1
|
4
|
کویت
|
93.3
|
5
|
ایران
|
91
|
6
|
عربستان
|
86.7
|
7
|
افغانستان
|
83.7
|
8
|
عراق
|
78.2
|
9
|
امارات
|
77.9
|
10
|
پاکستان
|
54.9
|
در رتبه بندی این سایت ایران در رتبه ی دوازدهم و بعد از کشورهای :
۱- آمریکا
۲ – روسیه
۳ – چین
۴ – هند
۵ -انگلستان
۶ – ترکیه
۷ – کره جنوبی
۸ – فرانسه
۹ – ژاپن
۱۰ – رژیم صهیونیستی
۱۱ – برزیل
۱۲ – ایران
قرار دارد .
موضوع این است:
به گفته ی یکی از دوستان اول اینکه ارتش ایران به تنهایی رتبه 12 جهان رو داره همونطوری که میدونید سپاه و بسیج در سطح بین المللی به رسمیت شناخته نمیشوند .
و دوم اینکه در این مقایسه و سنجش این موضوع فراموش شده که ایران در شاهراه جهان قرار داره و از لحاظ برخی موقعیت ها نسبت به بقیه ی کشورها برتری داره که میتونه با قدرت و تجهیزات برخی کشورها بازی کنه .
حال سوال این است که آیا جایگاه واقعی ایران 12ام میباشد یا میتواند حتی تا رتبه ی ترکیه یعنی ششم بالا بیاید؟؟
به گزارش انعکاس به نقل از زلال نیوز ؛ طبق گزارش نشریه آنلاین GlobalFirepower، در این مرحله ارتش ایران در توانایی های جنگی خود پایینتر از ایالات متحده آمریکا، روسیه، چین، هند، انگلستان، ترکیه، کره جنوبی، فرانسه و ژاپن است.
تهیه کنندگان این رتبه بندی فقط سلاح های به اصطلاح معمولی را در نظر گرفتند. رتبه بندی با توجه به تعداد سربازان ارتش و رزروهای بسیجی، ظرفیت وسایل حمل و نقل، تعداد تجهیزات نظامی و بودجه نظامی برآورد شده است.
در عین حال داده های کمی بدون ارزیابی ویژگی های کیفی تسلیحات مقایسه شده است.
رتبه بندی GlobalFirepower شامل ۵۵ کشور است. کشورهای عربی مانند عربستان سعودی / رتبه ۲۶ /، سوریه / رتبه ۳۵ /، عراق / رتبه ۳۶ /، الجزایر /رتبه ۳۸ /، لیبی / رتبه ۳۹ /، اردن /رتبه ۴۳ /، یمن /رتبه ۴۸ /، لبنان / رتبه ۵۲/، کویت /رتبه ۵۳ / و قطر /رتبه ۵۵/ نیز در رتبه بنده نشریه وارد شدند.
از میان 227 کشور جهان از لحاظ مطلق تولید علم، آمریکا رتبه اول و به لحاظ تولید علم به نسبت جمعیت، سوئیس رتبه اول را کسب کرده است. در مطالعهای که برحسب تعداد مقالات بر جمعیت و تعداد کل تولیدات علمى (مقالات در مجلات وکنفرانسها) بررسى شده، از میان حدود 1/1 میلیون مقاله نمایه شده در سال ، 2003 ، آمریکا با 239 هزار مقاله بیشترین سهم را به لحاظ مطلق مقالات خود اختصاص داده و ژاپن به عنوان کشور دوم با چاپ حدود 78 هزار دومین سهم را دارد. آلمان، انگلستان، فرانسه، چین و ایتالیا به ترتیب رتبههاى سوم تا هفتم را به خود اختصاص دادند.
در مجموع هفت کشور اول حدود 60 درصد و ده کشور اول حدود 50 درصد تولید علمى جهان را از لحاظ تعداد مقاله به خود اختصاص دادهاند. به نظر میرسد به لحاظ اقتصادى نیز روند تقریباً همین است. ایران در این جدول رتبه 42 را به خود اختصاص داده است. در منطقه، رشد ترکیه قابل ملاحظه بوده که تعداد 10 هزار و 353 مقاله در سال 2003 به خود اختصاص داده است.
با در نظر گرفتن 6 میلیارد جمعیت براى جهان، میانگین تولید علم جهان در سال 2003 بر میلیون نفر جمعیت برابر 185 مقاله است. با این شاخص تنها 23 کشور بیشتر از متوسط جهانى در تولید علم مشارکت دارند و بقیه 117 کشور نمایه شده زیر میانگین هستند. با چنین شاخصى کشور سوئیس حدود 12 برابر میانگین در تولید علم مشارکت داشته است.
شاخص مطلق تولید علم در اقتصاد نقش عمدهای در تعیین میزان دانش و دانایى ایفا میکند و شاخص تولید علم نسبى نشان میدهد تا چه میزان مدیریت جامعه توانسته است جامعه را در جهت تولید علم هدایت کند، هر چند نقش مدیریت در مورد شاخص اول هم حائز اهمیت است.
ایران براى بدست آوردن جایگاه نخست علمى در منطقه ناگزیر است از کشورهایى چون ترکیه و اسرائیل بگذرد. دکتر فضل الله موسوى از دانشگاه تربیت مدرس با طرح یک محاسبه، پرسش جالب توجهى را طرح میکند. اگر به طور متوسط هر هیأت علمى در چاپ حداقل یک مقاله علمى - پژوهشى در سال مشارکت کند با توجه به اینکه تنها در دو وزارت علوم و بهداشت، حدود 31 هزار عضو هیأت علمى اشتغال دارند، حتى اگر در چاپ حداقل یک مقاله در سال نیز مشارکت داشته باشند آیا رسیدن به 10کشور اول تولیدکننده جهان غیرممکن است؟
با این حال، این انتظار قابل توجه از توان علمى جامعه بستگى به شرایط بارورى توانهاى علمى یک جامعه دارد که چنین چیزى رشته در هم تنیدهای از سیاستهاى اقتصادى تا فرهنگى و اجتماعى معطوف به نگرش علمى و پیشرو یک جامعه را دربرمى گیرد.
اما سنجش توان علمى جوامع بر چه اساس است؟ مهم ترین مرجع این اندازه گیرى مؤسسه اطلاعات علمى ISI در فیلادلفیاى آمریکاست. براى اندازه گیرى و سنجش تولیدات علمى دو شاخص مستقل به عنوان شاخصهاى اساسى علم معرفى شده، تعداد مقالات و تعداد ارجاعات - تعداد ارجاعات به معناى هر بار ارجاع دیگر مقالات به یک مقاله مورد نظر است. بر اساس اندازه گیرى همین مؤسسه سهم تولید علم ایران در سال 2003 ، ‎/290 درصد بود که در سال 2004 به ‎/360 درصد رسیده است. در سال 1992 سهم ایران و عراق در تولید علم جهان در کل ‎/030 درصد بود، هر چند که ایران در سال 2004 توانست مصر را پشت سر بگذارد، اما همچنان ترکیه و اسرائیل بر آن پیشى دارند. با این حال موارد دیگرى نیز براى این امتیازبندى در نظر است چنانکه افراد برجسته علمى تحت عنوان قلههاى علمى اهمیت زیادى دارد. مثلاً دانشمند برنده جایزه نوبل یعنى عبدالسلام پاکستانى یکى از آنهاست. این در حالى است که از میان 500 دانشگاه برتر دنیا نیز نام هیچ کدام از دانشگاههاى ایران به چشم نمیخورد.
سهم علوم انسانى نزدیک به صفر
مسأله دیگر آنکه در حالى که بیشترین تولیدات علمى جهان 52 درصد در رشتههاى علوم زیستى و 47 درصد در رشتههاى علوم طبیعى و فیزیک است، این مسأله در ایران معکوس است و بیشترین تولیدات علمى ما در زمینه علوم طبیعى است. بنابراین چنانکه معاون پژوهشى وزارت علوم یادآور میشود یکى از چالشهاى وزارت علوم بررسى عوامل این مسأله است تا توازن و تناسبى در تولیدات علمى به وجود آید. از سوى دیگر رشد تولیدات علمى ایران در رشتههاى علوم انسانى بسیار عقب تر از عرف بین المللى است. در حالى که در سالهاى پیش از انقلاب در این زمینه از کشورهاى ترکیه، چین، مصر و کره بسیار جلوتر بوده است. در سالهاى 80-1975 تعداد مقالات علوم انسانى از کشورهاى عربستان، کره جنوبى، چین، ترکیه، مصر و تایوان بیشتر بوده، از سال 81 تا 2001 تعداد مقالات 372 عنوان بوده. 185 مقاله در رشتههاى علوم انسانى، هنر و علوم اجتماعى به چاپ رسیده که تقریباً در رشتههاى هنرهاى نمایشى، حقوق، ارتباطات و مطالعات کلاسیک ایرانیان هیچ مقالهای چاپ نکردهاند.
دکتر على اکبر صبورى استاد مرکز تحقیقات بیوشیمى و بیوفیزیک دانشگاه تهران در همین مورد یادآور میشود تعداد مقالات ایران در شاخه علوم محض (SCI) 3822 مورد از مجموع کل 1057010 مقاله بوده است. به عبارتى دیگر سهم ایران از تولید علم جهانى در علوم پایه ‎/360 درصد، علوم اجتماعى ‎/080 درصد و علوم انسانى و هنر نزدیک به صفر است. آمریکا، ژاپن، آلمان، انگلستان، چین و فرانسه به ترتیب با ،5/‎31/5 7‎/9 ، 7‎/5 ، 7‎/1 ، 5‎و 2/‎5 درصد تولید علمى در شاخه علوم محض رتبههاى اول تا ششم رابه خود اختصاص دادهاند. میزان مشارکت کشور چین در تولید علم در سال گذشته 4/5 درصد و بعد از فرانسه بوده است.»
همین محقق در بخش دیگرى میگوید استان تهران با 62درصد تولید علمى در مقام نخست و استان فارس با ده درصد و استان اصفهان با هشت درصد تولید علم در ردههاى بعدى قرار دارند.
بحث تولید علم نخستین بار در کشور در سال 65 در دانشگاه تهران مطرح شد اما در آن زمان در حد یک واژه ماند و فقط خمیر مایه اولیه آن شکل گرفت و در سال 73-72 این بحث به گونهای جدى تر مطرح و تعریف شد. در این سالها دانشگاه تهران اعلام کرد به نویسندگانى که مقالات آنها در مجلات بین المللى معتبر چاپ شود جوایزى اهدا خواهد شد. این نخستین گام بود.
دکتر موسوى درباره معیارهاى تولید علم میگوید: نظریه یا دستاوردى که دست اول باشد اگر نظریهای مطرح شود که پیش از این در ایران نبوده ولى در نقاط دیگر جهان وجود داشته است، این نظریه نمیتواند به عنوان تولید علم مطرح شود. مقوله تولید علم یک مقوله بین المللى است یعنى نظریهای که در جهان دست اول باشد و حرف جهانى بزند. این نظریه یا دستاورد باید در یک مجله علمى به چاپ برسد به گونهای که مورد داورى تخصصى قرار گیرد و از سوى دیگر این دستاورد یا نظریه علمى باید در دسترس قرار گیرد، در غیر این صورت نمیتوان بحث تولید علم را مطرح کرد. نظریهای که در دسترس قرار گرفته باید مورد رجوع و استفاده واقع شود. به این معنا که روح تولید علم در رجوع و استناد شکل میگیرد.
میزان فعال بودن هر پژوهشگر نیز بر اساس اختراعات، ابداعات، اکتشافات، کتب و مقالات از نظر کمى و کیفى، لحاظ تعداد اختراع ثبت شده، کتاب، مقاله، فاکتور تأثیر مجلات و تعداد ارجاعات قابل ارزیابى خواهد بود. در نتیجه به سهولت میتوان جایگاه تولید علمى هر کشور را بر اساس شاخصهاى علم سنجى پیدا کرد.
بالانس علم و رفاه
تولید و گسترش علم تأثیر بسیار عمیقى در تمام حوزههاى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى یک کشور دارد. کشورهاى تولیدکننده علم، تولیدکننده فناورى نیز به شمار میآیند و کشورهاى مرفه جهان هستند. براى تبدیل علم به فناورى باید بسترها و سازوکارهاى گوناگونى را به کار بست. شاخص تولید علم و اکتشاف دانش، نشر مقاله است اما شاخص تولید فناورى از اکتشاف یک ابداع و یا اختراع جدید و نو در سطح بین الملل آغاز میشود که باید از نظر اقتصادى حائز اهمیت باشد که منجر به ثبت اختراع شود. ثبت اختراع توسط مؤسسه خاصى در بعضى از کشورها صادر میشود و هر نوع بهره بردارى مالى و اقتصادى از ابداع و یا اختراع مربوط تا مدت زمان خاصى در اختیار مبتکر قرار داده میشود و حق مالکیت آن را از دیگران سلب میکند. در بررسى روند توسعه علمى و فناورى کشورهاى پیشتاز صنعتى جهان درمى یابیم که بیشتر این کشورها، نخست شالودههاى علمى و بسترهاى فناورى را بنا کردهاند. تنها کشورى که از فناورى شروع کرده، ژاپن است اما آمریکا در بستر علم، تکنولوژى خود را شروع کرد.
فرانسه و انگلستان و آلمان هم به همین ترتیب. ژاپن هم که از کپى بردارى فناورى غرب شروع کرده بود، سپس به بومى کردن فناورى پرداخت و از سال 2004 دیگر نتوانست این راه را ادامه دهد و مجبور شد که صاحب تولید دانش شود. به شکلى که اطلاعیه ملى خود را صادر کرد که باید دانش را از هر جا و به هر نحو کسب کرد. این یک عزم ملى براى بدست آوردن علم و دانش بود که با سخت کوشى ویژه ژاپنىها، این نیت عملى محقق شد و امروز به عنوان کشور مقام دوم تولیدکننده علم است.
دانشمندان کجا زندگى میکنند؟
در این میان پیوندى نیز بین تولید دانش و جایگاه دانشمندان وجود دارد. در هر فضایى که دانشمندان وجود دارند، دانش و معرفت نیز ارتقا پیدا کرده بدین معنا نهادینه شدن علم بستگى به استقرار و حضور دانشمندان در یک کشور دارد. نمونه بارز آن آمریکاست که بخش بزرگ تولید علم جهانى را به خود اختصاص داده این موفقیت از آن جا به دست آمده که کشور خود را مهد دانشمندان قرار داده. از همه جاى دنیا از دانشمندان دعوت به عمل میآید و بستر استقرار آنان را مهیا میکند و تولید دانش و فناورى را ارتقا میدهد. چنانکه پیش از این گفته شد اگر بخواهیم به این محاسبه دست پیدا کنیم که اگر نیمى از اعضاى هیأت علمى سالانه حداقل یک مقاله در مجلات ISI چاپ کنند با توجه به اینکه 10 تا 15 درصد پژوهشگران بیش از یک مقاله در سال چاپ میکنند به آسانى میتوان به 10 کشور اول تولیدکننده علم رسید اما چنین هدفى به قطع نیازمند رفع موانعى است که در ساختار آموزشى، علمى و پژوهشى و مدیریت ناظر بر آن حاکم شده است.
سویه دیگر چنین روندى، مهارت در بهره گیرى از این سرمایه گذارىها و قناعت نکردن به آمار صرف است. چنین چیزى بستگى به این نکته دارد که علم در کشور باید خاصیت اقتصادى پیدا کند در غیر این صورت، دانشگاهها تنها به بنگاههاى چاپ و ارائه مدرک تبدیل میشوند بدون اینکه صنعت، فناورى و بازار کار مناسب نیز طراحى و تولید شده باشد. تولید علم بدین معناست که ما نیازمند و ناگزیر تصاحب بخشى از بازار اقتصادى جهان مستقل از نفت هستیم.
در این راستا توفیق علمى بدون مشارکت جامعه اقتصادى اعم از دولتى و خصوصى، بهره عینى در بر نخواهد داشت. چه بسا یکى از مصداقهاى چنین عدم ارتباطى نگاهى به آمار پزشکان باشد. آمار پزشکان عمومى، متخصص و فوق تخصص 72 هزار و 316 مورد است. در حالى که پزشکى در ایران بیشتر به عنوان یک چرخه زود بازده در سطوح درمانى متوقف میشود و درآمدزایى حرفهای به سیکل نهایى و همیشگى این حرفه تبدیل میشود. اینکه چه تعداد از آنها در مجامع علمى فعالیت دارند به تحقیق و ارائه مقاله میپردازند جاى پرسش دارد. تنها در صورت ارائه یک مقاله در سال باید 76 هزار و 316 مقاله به تعداد مقالات پزشکى ایرانى و در برابر انبوه مشکلات بومى و جامعه شناسى بیمارىهاى داخلى افزایش یابد.
درنهایت توسعه پایدار اقتصادى در بازارهاى رقابتى دنیا نیازمند مشارکت مستقیم در تولید دانش است. حتى پیشرفت در زمینههاى درمانى، آب سالم، تصفیه فاضلاب، تغذیه و حمل و نقل نیازمند توانایىهایى در مهندسى تکنولوژى پزشکى، اقتصاد و علوم اجتماعى است. از تروریسم بین المللى گرفته تا رفاه همگانى و حتى آلوده شدن بزرگترین دریاچه شمالى، مانیازمند مشارکت علمى و تولید علم هستیم.این در حالى است که هنوز بعضى از دانشمندان علمى ما با منع تدریس در دانشگاهها روبرو هستند و فضاى بى رمق و نبود انگیزههاى معنوى و مادى کافى نیز خیل دیگرى را به کشورهاى اصلى تولیدکننده علم سوق میدهد.
دکتر جعفر مهراد سرپرست کمیته برنامه ریزی کتابداری و اطلاع رسانی و عضو گروه برنامه ریزی علوم اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در گفتگو با لیزنا گفت: تغییرات رشد بهره وری در دانشگاه ها و موسسات پژوهشی با ایجاد ظرفیت ها و توانمندی های جدید و بهبود کارایی عامل اصلی این ارتقاء است.
وی گفت: بر این باورم که بین ورودی ها (شامل بودجه، دانشجویان تحصیلات تکمیلی، تدوین و اجرای سیاست های مناسب آموزش عالی و تحقیقاتی) و خروجی های دانشگاه ها و موسسات پژوهشی رابطه ای مستقیم وجود دارد.
وی خاطر نشان شد: در این موقعیت، حضور و تاثیر استادان و پژوهشگران را در جریان خلق دانش و تولید علم به روشنی می توان احساس کرد.
سرپرست پایگاه استنادی علوم جهان اسلام افزود: آمریکا با جمعیتی بالغ بر 270 میلیون و با جذب نیروهای کارآمد از نقاط مختلف جهان 169320 یعنی 31.27 درصد از کل انتشارات سال 2011 (تنها 5 ماه اول سال میلادی) را به خود اختصاص داده است.
مقام دوم علم جهان ازآن جمهوری خلق چین است. دانشمندان این کشور در دانشگاه های دولتی و غیر دولتی 11.07 در صد از کل انتشارات سال 2011 یعنی 59970 مقاله را تولید کرده اند.
انگلستان، آلمان و ژاپن به ترتیب با تولید 41309 (7.63) درصد، 40587 (7.50) درصد، و 30826 (5.7 ) درصد در رده های سوم تا چهارم جهان قرار دارند.
وی بیان داشت: فرانسه با توجه به اینکه اکثر انتشارات خود را به زبان فرانسه به چاپ می رساند، با این وجود با تولید 27816 مقاله (5.137 درصد) در جایگاه ششم جهان نشسته است. کانادا، ایتالیا، اسپانیا و استرالیا نیز به ترتیب رتبه تولید علم هفتم تا دهم جهان را به خود اختصاص داده اند.
دکتر مهراد گفت: این کشورها در همین محدوده زمانی یعنی در 5 ماه اول سال میلادی به ترتیب 25024، 23333، 20302، و 19071 مقاله در نشریات معتبر بین المللی چاپ کرده اند.
دکتر جعفر مهراد در ادامه افزود: در قاره آسیا 4 کشور جلوتر از ایران است: کره جنوبی با رتبه 11، هندوستان با رتبه 12، تایوان با رتبه 15، و ترکیه با رتبه 17.
وی گفت: جالب است توجه کنیم کشور روسیه با تمام وسعت و عظمتی که دارد با تولید 8900 مقاله یعنی 1.644 درصد از کل انتشارات سال 2001 در ردیف 18 قرار گرفته است. رتبه های 19 و 20 نیز به سوئد و بلژیک تعلق دارد.
رئیس مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوری تصریح کرد: از تلاش هوشمندانه دانشمندان و پژوهشگران جمهوری اسلامی ایران می توان دورنمای آینده و فناوری را در ایران ترسیم و در اختیار سیاستگذاران قرار داد.
وی خاطرنشان شد: خدمات ارزنده دانشگاهها و موسسات پژوهشی در تولید علم باعث شده است تا منزلت ایران در بین کشورهای جهان به خوبی تعریف شود، طوری که بر اساس این منزلت ایران توانسته است در عرض 5 ماه گذشته در جایگاه 21 جهان از نظر تولید علم بنشیند.
مهراد افزود: ایران با تولید 7127 مقاله یعنی 1.316 درصد از کل انتشارات جهان را به خود اختصاص داده است. این رقم و این جایگاه در واقع معیار و اندازه ای از پیشرفت و موفقیت سیاست ها است که از نتایج اولویت های تحقیقاتی حاصل شده است.
دکتر جعفر مهراد بیان داشت: مشارکت بهنگام دانشگاه ها و موسسات پژوهشی در تولید علم درجه بالایی از اجماع سیاست های کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، کمیسیون بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مجلس، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و شورای عالی انقلاب فرهنگی را نشان می دهد.
وی ادامه داد: تفاوت بین تولیدات علمی ایران با کشور روسیه برابر با 1328 مدرک و با کشور بلژیک که در جایگاه 20 ایستاده است برابر با 213 مقاله می باشد. کشورهای لهستان، دانمارک، اتریش بعد از جمهوری اسلامی ایران قرار دارند.
رژیم اشغالگر قدس، یونان، نروژ، پرتغال، فنلاند، سنگاپور، مکزیک، ایرلند، جمهوری چک و نیوزلند به ترتیب در جای 26 تا 35 جهان نشسته اند.
دکتر مهراد در پایان گفت: ضعف تحقیقات در ایران احساس نمی شود. تحقیقات توسعه ای و کاربردی در اولویت سیاست های علمی و فناوری جمهوری اسلامی ایران قرار دارد. با اندک حرکت دیگر، ایران می تواند در زمره کشورهای علمی نوظهور تجلی پیدا کند.
وی خاطرنشان شد: توسعه زیر ساختها به این مقوله کمک شایان توجهی خواهد کرد و این هدفی است که مجموعه دولت در تمامی ابعاد و جنبه ها باید دنبال کنند. توسعه علمی به تنهایی میسر نیست.
به گزارش جهان به نقل از ایسنا، دکتر جعفر مهراد گفت: تعداد نشریات علمی معتبر مصوب کمیسیون نشریات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و کمیسیون نشریات وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در سال ۱۳۹۲ و طبق آمار های موجود به ترتیب ۹۱۸ و ۲۶۰ عنوان است.
رئیس مرکز منطقهای اطلاعرسانی علوم و فناوری افزود: این نشریات که از آنها به عنوان نشریات علمی پژوهشی و علمی ترویجی یاد میشود بر اساس آیین نامههای وزارتخانههای متبوع از استانداردهای علمی بالایی برخوردارند و به خاطر رعایت استانداردهای نشر، از کل ۱۱۷۸ عنوان نشریه علاوه بر نمایه سازی کامل در ISC تعداد نسبتا قابل توجهی از این نشریات نیز در اسکوپوس و ISI نمایه سازی میشوند.
مهراد اظهار کرد: از مجموع ۱۱۷۸ نشریه علمی معتبر کشور ۱۱۹ عنوان در اسکوپوس نمایه سازی می شود که سهم قابل توجهی از این نشریات به نشریات علوم پزشکی و رشتههای وابسته تعلق دارد و در حدود ۴۰ عنوان از تعداد مزبور نیز مجلاتی است که مصوب کمیسیون نشریات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است.
وی افزود: از جمهوری اسلامی ایران علاوه بر ۱۱۹ عنوان مجله که به صورت Active در اسکوپوس ثبت و نمایه سازی میشود، ۵ عنوان نشریه نیز حالت Inactive دارد.
سرپرست ISC خاطرنشان کرد: تلاش وزارت علوم و وزارت بهداشت در ایجاد زیرساختهای مناسب برای نشر علمی در قالب مقالات و انتشار مجلات معتبر از یک طرف و دقت و توجه خاص سردبیران نشریات علمی در تداوم و استمرار نشر مجلات معتبر از طرف دیگر باعث شده که تعداد ۶۶ نشریه از مجموع ۱۱۷۸ عنوان نشریه علمی معتبر کشور در موسسه تامسون رویترز (ISI) ثبت و نمایه سازی شود.
وی ادامه داد: کل ۶۶ عنوان نشریه نمایه سازی شده در ISI در بخش ISI Master Journal List قرار دارد. معنی این عبارت آن است که وجود اسامی نشریات ۶۶ گانه در این فهرست به معنی اخذ ضریب تاثیر (IF) نبوده و تنها نشانهای از کیفیت مجلاتی است که تاکنون کوشیدهاند در استخر دانش ISI قرار گیرند. گرچه حضور در این مرحله برای دانشمندان و پژوهشگران ایران افتخاری است بس بزرگ و حتی برخی از این نشریات از ضریب تاثیر نیز برخوردار هستند اما عمدتا ۶۶ عنوان مورد نظر در پایگاههای علمی وابسته نمایهسازی میشوند و ISI محل ثبت و نمایه سازی این نشریات را با ذکر نام پایگاههای اطلاعاتی مشخص میکند.
مهراد پایگاههایی که نشریات ایرانی (۶۶ عنوان) بر حسب موضوع در آنها نمایهسازی میشود را شامل (Zoological Record), (Science Citation Index Expanded), (Current contents, Physical, Chemical & Earth Sciences), (Biosis Previews) عنوان کرد.
رئیس مرکز منطقهای گفت: نکته حائز اهمیت در ارتباط با نمایه شدن نشریات علمی در ISI آن است که در تعیین نفوذ و تاثیر نشریات علمی باید از گزارشهای استنادی نشریات یا JCR استفاده کرد. در JCR ضریب تاثیر، ضریب آنی، نیمه عمر مجلات استناد کننده، نیمه عمر مجلات استناد شونده و تعدادی از شاخصهای دیگر نیز وجود دارد که هر کدام به نفوذ و تاثیر نشریه می پردازد. از این رو، JCR پایگاهی با اهمیت است که در انتخاب نشریات برای کتابخانه ها و مراکز اطلاعات علمی، استفاده از آن در ارتقای مرتبه اعضای هیات علمی، انتشار مقالات پژوهشی کیفی در بهترین مجلات جهان ( دارای ضریب تاثیر) و در حفظ استانداردهای نشر نقش مهمی را ایفا میکند.
وی ادامه داد: انتشار مقالات در مجلات دارای ضریب تاثیر جریانی دو سویه است، به این معنی که معمولا دانشمندان تراز اول میکوشند مقالات خود را در این نوع مجلات منتشر کنند و ناشران این مجلات نیز از دریافت مقالات از دانشمندان دارای نفوذ و تاثیر علمی راضی و خشنود هستند.
مهراد گفت: در حالی که ۶۶ عنوان از کل نشریات ایران در ISI ثبت و نمایه سازی میشود تنها تعداد ۳۴ عنوان دارای ضریب تاثیر است؛ تعداد مجلاتی که ضریب تاثیر آنها از عدد یک بیشتر بوده ۶ عنوان است که برای آگاهی از فهرست نشریات ایرانی نمایه شده در اسکوپوس و ISC می توان به گزینه ایران ژورنال در وب سایت مرکز منطقهای اطلاع رسانی علوم و فناوری به نشانی www.ricest.ac.ir مراجعه کرد.
مقدمه ای بر جنگ نرم:
یکی از شیوه های جنگی، جنگ نرم است که جنگ روانی شاخه ای از آن به شمار می آید. درجنگ نرم، به جای ابزارهای جنگی متعارف چون توپ و تانک، از ابزارهای فرهنگیتاثیرگذار بر فکر واندیشه و عواطف و احساسات انسانی بهره گرفته میشود.
با نگاهی به جریان شناسی جنگ نرم می توان گفت که این شیوه جنگی، از دیرباز مورد استفاده قرار گرفته و همواره از سوی انسان ها در جنگ ها به عنوان یک ساز و کار موثر مورد توجه بوده است. تنها تفاوتی که می توان در میان جنگ های نرم در دوران گذشته و عصر معاصر یافت، تفاوت در ابزارها و روشهای آن است و اصولا بهره گیری از هر نوع ابزاری در جنگ نرم بر این پایه و محور قرار می گیرد که بر اندیشه و احساسات مخاطب تاثیرگذاشته و او را مرعوب خود سازد و بی آن که واکنشی از خود نشان دهد، تسلیم دشمن شده و یا در مسیر خواسته های او گام بردارد.
براساس این فرضیه می توان به سراغ آموزه های قرآنی رفت و تحلیل قرآن را از جنگ نرم و مسایل و مباحث مربوط به آن را استخراج کرد. نویسنده در این مطلب با توجه به چنین پیش فرضی به سراغ آیات قرآنی رفته تا نگرش قرآن را در این موضوع ارائه دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
جنگ نرم و حدود و مرزهای آن
دشمن در جنگ نرم تلاش دارد با استفاده از ابزارهای فرهنگی و ارتباطاتی پیشرفته و با شایعه و دروغ پراکنی و استفاده از برخی بهانه ها، میان آحادمردم تردید، بدبینی، و اختلاف ایجاد کند. (رهبر معظم انقلاب)
آموزه های قرآنی به جنگ نرم در حوزه دشمن شناسی و مقابله با دشمن، توجه داشته است. آیات بسیاری به این مسئله از دو زاویه دید مختلف نگریسته است. به این معنا که اگر دشمن برخی از سازوکارهای جنگ روانی را در جنگ نرم به کار می گیرد، جامعه اسلامی نیز در دفاع و مقابله با دشمن می بایست از همه امکانات بهره گیرد و در جنگ نرم، به حکم مقابله به مثل
«فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم و اتقواالله و اعلموا ان الله مع المتقین» عمل نماید. (بقره، آیه 194)
البته در این آیه و آیات دیگر بر این مهم توجه و تاکید شده است که مومنان به حکم تقوای الهی، از هرگونه رفتارهای ضد اخلاقی و عقلانی که هنجارها و ارزش های اساسی بشریت را تضعیف می کند و یا از میان برمی دارد باید پرهیز کنند.
بنابراین خطوط قرمزها و محدودیت هایی را برای این مقابله به مثل در همه حوزه ها از جمله جنگ نرم معین کرده است که مومنان نمی توانند از آن مرزها گذر کنند و همانند دشمنان خدا و دین، عمل نمایند؛ به عنوان نمونه قتل و غارت بی گناهان و زنان و کودکان در فرهنگ ضدبشری دشمنان اسلام صورت می گیرد ولی مومنان مجاز نیستند این گونه رفتار کنند. در جنگ نرم نیز دشمنان به شیوه های زشت و ناپاکی رو می آورند که حریم های انسانی و نیز قداست و کرامت بشری را می شکند و به تهمت و افتراهای ناموسی و همانند آن رو می آورند، در حالی که مومنان براساس آموزه های اسلامی و محوریت تقوای عقلانی و عقلایی و شرعی نمی تواند در جنگ نرم از آن ها بهره گیرند.
روش شناسی و رفتارشناسی دشمنان
خداوند در تحلیل روش شناسی و رفتارشناسی دشمنان اسلام و توحید، به این نکته توجه می دهد که دشمنان اسلام، به سبب همدلی و مشابهت و همانندی در فکر و اندیشه، یکسان و همانند هم عمل می کنند (بقره آیه 118) از این رو بخش زیادی از آیات قرآنی به گزارش های تاریخی از رفتارهای دشمنان و تحلیل علل، عوامل، اهداف و مانند آن اختصاص یافته است؛ زیرا با تحلیل آن امور به آسانی می توان رفتارهای دشمنان عصر حاضر را تحلیل و ارزیابی کرد و توصیه های مناسب برای مقابله و مواجهه با آن ارائه داد.
دشمنان اسلام و توحید هرچند که از نظر ظاهری و نژادی و قومیت ها متفاوت هستند، ولی همگی آنان از عنصر مشترک انسانیت سود می برند که می تواند رفتارها و شیوه های آنان را یکسان نماید. همین تشابه قلوب که در آیه مطرح شده است، به ما این امکان را می دهد تا بتوانیم از پیش، رفتارهای آنان را پیش بینی کنیم و براساس آن، سازوکارهای مقابله را فراهم آوریم و اجازه ندهیم تا دشمن به اهداف پست و پلید خود دست یابد.
ابزارهای جنگ نرم
تنها اختلافی که میان جنگ های نرم در گذشته و حال می توان یافت، تفاوت در ابزارهای و روشهایی است که از سوی دشمنان مورد بهره برداری قرار می گیرد؛ زیرا انسان ها هر روزی به ابزارهای جدیدی دست می یابند که در گذشته غیرقابل دسترسی بود. فرهنگ و تمدن بشری همان گونه که به سوی کمال پیش می رود در ابزارها نیز کمال می یابد و نواقص و کمبودهای آن جبران می شود. دشمنان توحید و عدالت و اسلام نیز در مقابل، هر روز بیش از گذشته تلاش می کنند تا با استفاده از ابزارهای نوین، سد راه اهداف کمالی و عدالت خواهانه توده های مردم به ویژه مسلمانان و مومنان شوند.
در گذشته ابزارهای جنگ نرم در داستان سرایی و شعر و مانند آن خلاصه می شد. اشعار هجوآمیز به ویژه در میدان های جنگی به عنوان رجز خوانده می شد تا روحیه مخاطبان را تضعیف کرده و شرایط روحی مبارزان را تغییر دهد. رجز و شعر دو کارکرد متضاد نسبت به دوست و دشمن داشت. اشعار به دوستان انگیزه مبارزه می بخشید و روحیه دشمنان را تضعیف می کرد.
داستان سرایی و افسانه سازی از شخصیت های پهلوانی از دیگر ابزارهایی بود که در جنگ نرم میان تمدن ها و اقوام و ملل بسیار مورد بهره برداری بوده است. اقوام از طریق افسانه ها و اسطوره سازی، نه تنها موقعیت خویش را فراتر از اقوام موجود تثبیت می کردند و به مردم و ملت خویش انگیزه می بخشیدند، بلکه اقوام و ملل دیگر را تحقیر کرده و به سخریه می گرفتند تا جایی که شخص از انتساب به قوم و قبیله ای شرم می داشت.
یکی از مهم ترین اتهاماتی که همواره به پیامبران از سوی دشمنان ایشان زده می شد، عنوان شاعری بود. این اتهام از آن رو زده می شد که آموزه های آنان را در حد سخنانی برای تحریک عواطف و احساسات پایین آورند و به مردم بقبولانند که آموزه های آنان بیرون از دایره عقلانیت می باشد و نمی تواند عامل خوشبختی و سعادت ایشان و دستور درست زندگانی بشر باشد.
دشمنان برای تحقیر و تمسخر پیامبران، خود از ابزار شعر بهره می بردند و این اشعار را به گونه ای می سرودندکه مخاطبان از انتساب خود به پیامبران و عنوان پیرو بودن شرم کنند (صافات آیه 36، طور آیه 30، انبیاء آیه 5 و حاقه آیه 41)
افسانه سرایی از دیگر روش هایی بود که دشمنان برای مقابله با پیامبران در جنگ نرم از آن استفاده بسیار می کردند که آیاتی چون آیه 25 سوره انعام و 31 سوره انفال و آیه 24 سوره نحل و 83 سوره مأمنون و 5 سوره فرقان و آیاتی دیگر بر آن دلالت می کند.
در جهان امروز، ابزارهایی که برای جنگ نرم مورد استفاده قرار می گیرد از تنوع و تعدد بسیاری برخوردار است. روزنامه ها، تلفن های همراه، ماهواره ها، رسانه های همگانی و اینترنت و شبکه جهانی آن، در کنار ابزارهای دیگر، مهم ترین ابزارهای جنگ نرم است که در بسیاری از کشورها و ملت ها تأثیرات مخرب خود را گذاشته و زمینه را برای تسلط جهانخواران و دشمنان مردم فراهم آورده است.
روش های جنگ نرم
در جنگ نرم در طول تاریخ از روش های همانندی استفاده شده است. از این رو می توان گفت بیشتر روش هایی که در گذشته مورد استفاده بوده، هنوز به همان قوت و شدت مورد استفاده دشمنان قرار می گیرد. در تمامی این روش ها تلاش بر آن است تا با بهره گیری از روان شناسی، عواطف و احساسات مخاطب تحت تأثیر قرار گیرد و با تغییر در آن ها، اندیشه ها و افکار شخص را نیز تغییر داده و بر وی چیره شوند.
می دانیم که انسان مجموعه ای از بینش ها و نگرش هاست. نگرش ها، ارتباط تنگاتنگی با سه مألفه شناخت، عواطف و احساسات و رفتار دارد. از آن جایی که نمی توان در انسان میان این سه مألفه جدایی مطلق افکند، تغییر و دگرگونی در هر یک از آن ها می تواند در دو چیز دیگر نیز تغییر ایجاد کند. بسیار دیده شده است که شخص از نظر شناخت نسبت به موضوعی در مقام اطمینان و علم عرفی است و یا حتی در مقام قطعیت نشسته است ولی از آن جایی که عواطف و احساسات وی تحت تأثیر قرار گرفته و تغییر یافته، برخلاف شناخت قطعی و یا علم عادی خود عمل می کند. این که در برخی از روایات درباره جوانان به عنوان جاهلان در مقابل عاقلان سخن به میان آمده و ایشان را عاقل نمی شمارد و یا همین نسبت را درباره زنان نیز اطلاق می کند، از آن روست که اصولاً جوانان و زنان بیش از آن که از شناخت عقلانی و داده های آن متأثر باشند، متأثر از عواطف و احساسات هستند و آن چه رفتار و کردار آنان را مدیریت و کنترل می کند، عواطف و احساسات ایشان است.
البته این مسأله خاص این دو گروه نیست بلکه همه انسان ها در چنین شرایطی قرار می گیرند. حتی در گزارش های قرآنی این معنا مورد توجه و اهتمام قرار گرفته است که برخی از خواص نیز که در مقام بصیرت نشسته اند، ممکن است تحت تأثیر عواطف و احساسات خود عمل کنند و آن چه از حقایق را که به دانش خدادادی و نوری کسب کرده اند، نادیده بگیرند و برخلاف آن رفتار نمایند. در قرآن این تغییرپذیری و متأثر شدن، درباره بلعم باعورا و سامری گزارش شده است.
مهم ترین روش هایی که در طول تاریخ جنگ نرم و جنگ روانی گزارش شده است، مجموعه ای از روش ها چون روش افک و افتراء، روش شخصیت سازی، روش تخریب شخصیت، روش شایعه سازی، روش افتراء، روش تهدید، روش تحریم و مانند آن است.
در روش افک و افتراء، دشمنان تلاش می کنند تا جایگاه رهبران و مسئولان هر جامعه و نظامی را از مقام کاریزماتیک، شخصیت های کامل و سالم و الگوهای مهم دیگران پایین آورده و تنزل دهند. آنان می کوشند با افک و افترا، هاله نورانیتی که از شخصیت سالم و کامل ایشان در نزد پیروان و ملت پدید آمده، از میان بردارند و آنان را حتی از سطح شخصیتی توده مردم نیز فروتر و پایین تر بکشند. از اینرو ترور شخصیت به عنوان مهم ترین روش در جنگ نرم مورد توجه و تأکید قرار می گیرد.
در این روش، تلاش می شود تا نخست خود شخص، ترور شخصیت شود و از جایگاه و مقام و منزلت خویش به زیر کشیده شود. هر آن چه که برای ملت و پیروان آن شخص، به عنوان ارزش و الگوی برای دیگران تلقی می شود، با انواع تهمت و بهتان تخریب می شود.
در طول تاریخ این گونه رفتارها از سوی دشمنان درباره پیامبران بسیار به کار رفته گزارش شده است. اتهام دزدی و بهره گیری از قدرت و ثروت برای مقاصد شخصی، بهره کشی از دیگران برای مقاصد پست دنیوی و هواهای نفسانی از جمله این امور است که همواره از سوی دشمنان استفاده شده است.
در مرحله دوم، اگر ترور شخصیت رهبران، شدنی نشد به سراغ خانواده و بستگان نزدیک وی می روند که ازجمله معروف ترین این وقایع می توان به ترور شخصیت پیامبر گرامی (ص) از طریق افک و بهتان به همسر وی اشاره کرد که در آیه 11 سوره نور گزارشی از آن آمده است. در داستان عیسی (ع) دشمنان یهودی آن حضرت (ع) چون نتوانستند آن حضرت را بی شخصیت کنند، با بهره گیری از افک و بهتان، کوشیدند تا دامن پاک دوشیزه ای چون حضرت مریم (س) را بیالایند و شخصیت کاریز ماتیک آن بزرگوار را هدف گیرند. (مریم آیه 82)
شخصیت سازی
از دیگر روش های جنگ نرم می توان به شخصیت سازی اشاره کرد. دشمنان می کوشند تا رقیبانی از درون همان جامعه برای شخصیت های اصلی و رهبران جامعه ایجاد کنند. در این کار با گزینش کسانی که قابلیت هایی را در اختیار دارند، با روش جایگزین سازی می کوشند تا جا به جایی در سطوح رهبری را فراهم آورند و با کم ترین هزینه، بیش ترین سود را ببرند. در داستان حضرت موسی (ع) فرعون کوشید تا نخست با ساحران (اعراف آیات 511 تا 711 و نیز شعراء آیات 34 تا 54 و آیات دیگر) و سپس با بلعم باعورا (اعراف آیه 671) به اهداف خود برسد و جایگزینی برای آن حضرت (ع) بسازد که از نظر او همتراز شخصیتی موسی (ع) بودند. در زمان پیامبر (ص) نیز با معرفی دو نفر به عنوان همتراز ایشان تلاش شد با شخصیت سازی دیگران، جایگزینی برای آن حضرت معرفی کنند و قدرت را با انتقال به آنان مدیریت و مهار کنند. (زخرف آیه 13)
در جهان معاصر نیز با اهدای جوایز بین المللی چون صلح نوبل و حقوق بشر و شخصیت سازی از طریق رسانه ها، همانند سازی و شخصیت سازی برای رهبران صورت می گیرد.
روش ارتداد
از روش های جنگ روانی، بازی با ارزش های جامعه با ایمان و ارتداد نسبت به آن است. برخی از دشمنان از کافران و منافقان، با بهره گیری از این شیوه می کوشند تا تردید و دودلی را در جامعه بیفکنند. از این رو گاه با ابزار ایمان و همدلی و همراهی ظاهری با مسئولان و مردم، و سپس اظهار کفر وبی ایمانی نسبت به آن می کوشند تا مردم را دچار تردید نسبت به آموزه ها و ارزش ها و باورهای خود کنند. همراهی با شخصیت های اجتماعی و رهبران و تایید مواضع آنان و سپس مخالفت با آنان، بسیاری از سست ایمان ها و بیماردلان را به تردید می افکند و زمینه اختلاف و تفرقه را فراهم می آورد. قرآن گزارش می کند که در دوره پیامبر (ص) دشمنان از این روش بسیار سود می بردند. (نساء آیات 731 و 831)
بازی با ایمان از طریق ارتداد از مهم ترین روش هایی است که دشمنان برای تخریب روحیه مومنان از آن بهره می گیرند. درجهان امروز نیز این شیوه بارها از طریق دشمنان مورد استفاده قرار گرفته است. دشمنان حتی کوشیدند تا برای تاثیرگذاری بیش تر، مدت زمانی را در ظاهر ایمانی به سر برند و سپس با نفوذ در لایه های اجتماعی و وجیه المله شدن، توانستند با بازگشت و ارتداد خود ضربه های استواری به ایمان اشخاص سست ایمان بزنند.
شایعه سازی
روش شایعه سازی و شایعه پراکنی از دیگر روش هایی است که در جنگ نرم به شدت مورد توجه و کاربرد است. این روش حتی در میدان جنگ برای کاهش روحیه سربازان به کار می رود. در جنگ احد دشمنان با شایعه کشته شدن پیامبر (ص) تلاش کردند تا موجب اختلاف و فرار و از هم پاشیدگی ارتش اسلام شوند.
در قرآن گزارش های بسیاری درباره شایعه و نقش آن در تضعیف روحیه و حتی شکست ارتش ها بیان شده که می توان به آیه 38 سوره نساء 06 سوره احزاب و 471 و 571 سوره آل عمران اشاره کرد. در این آیات از نقش تخریبی شایعه و آثار آن در شکست ارتش ها سخن گفته شده و از مومنان خواسته شده تا در دام شایعه سازی دشمن قرار نگرفته و به عنوان عامل دشمن به شایعه پراکنی اقدام نکنند و در حقیقت آب به آسیاب دشمن نریزند.
روش تهدید و تحریم از دیگر روش هایی است که در جنگ نرم بسیار مورد توجه است. یکی از روش هایی که قرآن به مومنان پیشنهاد می دهد، بهره گیری از روش تهدید از طریق ترساندن و ارعاب است. فراهم آوری تمام قدرت های نظامی و غیرنظامی از نظر عده و عده می تواند موجب ترس وهراس دشمن شود و امکان هرگونه واکنش و عکس العمل درستی را از آنان سلب کنند. (انفال آیه 06)
مخاطبان جنگ نرم
مخاطبان جنگ های نرم گروه های مختلف جامعه هستند ولی بیش ترین تاثیر را در میان افراد و اقشار جامعه، گروه هایی چون سست ایمان ها، دو چهرگان، خواص مغرور، بیماردلان و مانند ایشان می پذیرند. از این رو خداوند از مومنان می خواهد تا با تقویت توحید خویش، ربوبیت خداوندی را در همه چیز احساس کنند و دلگرم به حضور و قدرت الهی در هر کاری باشند.
هدف از جنگ نرم
تردید در شیوه زندگی و نظام سیاسی، ایجاد بدبینی نسبت به مسئولان، ایجاد اختلاف و تفرقه برای تسلط بر جامعه و منابع آن از جمله اهداف جنگ نرم می باشد. در این روش دشمن به سادگی و آسانی بی آن که حتی هزینه های سنگین نظامی و جانی و مالی را تحمل کند، با بهره گیری از احساسات و عواطف جامعه می کوشد تا مقاصد شوم خود را تحقق بخشد.
قرآن و ضرورت آمادگی دائمی برای جنگ نرم و سخت
حفاظت از منافع مادی و معنوی فرد و اجتماع در آموزه های دستوری قرآن مورد توجه بوده و بر آن تاکید شده است. از آن میان می توان به آموزه های دستوری قرآن به جنگ های روانی و ترساندن دشمن از هرگونه تحرکات مخرب و ایجاد تنش در جامعه اشاره کرد. بسیاری از آیات قرآن که به شکل انذار وارد شده است نوعی جنگ روانی را مدنظر دارد.
چنان که گفته شد در آیه 06 سوره انفال، قرآن به مسئله جنگ روانی اشاره داشته و می فرماید: ترهبون به عدوالله و عدوکم؛ تا دشمنان خدا و خودتان را بترسانید.
در حقیقت قرآن آمادگی نظامی را که به دو شکل شمار کمی نظامیان آموزش دیده و آماده و تهیه تجهیزات نظامی پیشرفته صورت می گیرد، به عنوان عوامل موثر در حوزه جنگ روانی مورد ارزیابی و تحلیل قرار می دهد و به نقش بازدارنده آن اشاره می کند. روشن است که آمادگی در همه جهات می تواند دشمنان را از تجاوز به مرزهای جغرافیایی و معنوی مسلمانان باز دارد. در آیات قرآن با تاکید بر جنگ روانی این مسئله نمایانده می شود که انسان ها به طور طبیعی گرایش به روحیه تجاوزگری دارند و برای خاموش کردن و از میان بردن بسترهای مناسب آن باید همه امکانات پیشرفته و سلاح های بازدارنده فراهم آید. هدف از تهیه نفرات و تجهیزات آن است که به دشمن هشدار داده شود که هرگونه جنگ و دامن زدن به آن نه تنها برای او منافع اقتصادی و یا معنوی نخواهد داشت بلکه منافع مهم تری از دست خواهد داد.
در حقیقت قرآن بیان می کند که آمادگی نظامی مسلمانان نه برای تهاجم و تجاوز بلکه برای دفاع از منافع امت است به گونه ای که رویارو نشدن دشمنان با چنین مسلمانان آماده ای به نفع دشمنان خواهد بود.
آمادگی نظامی به گونه ای باید باشد که هم دشمنان ظاهر و آشکار از هرگونه تجاوز و جنگی پرهیز کنند و هم دشمنان پنهان و منافقان، هوس حمله و تجاوز به حقوق مسلمانان واقعی و همکاری با دشمنان را نکنند؛زیرا منافقان هرگاه مسلمانان را از نظر دفاعی و آمادگی، ناتوان ببینند هوس همکاری با دشمنان را در سر می پرورانند، ولی آمادگی مسلمانان، منافقان را وا می دارد تا برای منافع زودگذر خود هم شده از همکاری با دشمنان پرهیز کنند.
بنابراین هدف از آمادگی همیشگی، جلوگیری از تجاوز و حمله دشمنان شناخته شده و ناشناخته به حریم امت و جامعه اسلامی است.
ابعاد آمادگی نظامی و جنگ روانی
یکی از مهم ترین ابزارهای بازدارنده از هرگونه تجاوز دشمنان، جنگ روانی است که با کم ترین هزینه بیشترین بهره و منافع به دست می آید. آیات قرآنی در همه مواردی که با دشمنان مشرک و منافق و کافر سخن می گوید از حربه جنگ روانی بهره می برد. در آخر این آیات ما با کلمات تند و انذار و هشدارهای سختی مواجه می شویم که روحیه دشمن را خرد می کند. خداوند پس از بیان هر مطلبی که درباره دشمنان اسلام است آنان را به عذاب سخت، بدبختی، بدفرجامی و آتش دوزخ و مانند آن مژده می دهد و بیان می کند که رفتار دشمنان نه تنها برای آنان نفعی نخواهد داشت بلکه موجبات بدبختی آنان را فراهم می آورد. تخطئه و درهم شکستن روحیه آنان، از اهداف این جنگ روانی است.
دشمن پیش از آن که واقعا با عذاب آخرتی مواجه شود، از هجوم بی وقفه آیات کوبنده، نابود و سست می گردد و روحیه تهاجمی و هدفمند خود را از دست می دهد. دشمن در می یابد که به جای آن که منفعتی از حمله به دست آورد، همه چیزش را از دست داده است. توهم و تخیل از دست دادن، وی را به کنجی می کشد و توان حرکت و تهاجم را از او سلب می کند. خرد کردن روحیه دشمن و ایجاد جنگ روانی، اصل راهبردی بسیاری از آیات قرآن است.
اصل هراس انگیزی و بازدارندگی
برای رسیدن به این هدف، قرآن به مسلمانان شیوه های دیگری می آموزد تا به کمک آن جنگ روانی را تشدید کنند و با متزلزل کردن روحیه دشمن، هرگونه تحرک تنش آفرین و خشونت باری را از آنان سلب نماید.
از آن میان می توان به ساخت هرگونه ابزار و ادوات جنگی و غیرجنگی که نقش دفاعی و بازدارندگی را دارند، اشاره کرد. در آیات قرآن به ویژه در آیه 06 سوره انفال به اصول کلی توجه شده و تنها برای بیان نمونه عصری، از برخی از مصادیق نام برده شده است. اصل کلی که قرآن به صورت آموزه ای دستوری به مسلمانان آموزش می دهد، فراهم آوری توان و نیرو است. توان شامل هرگونه ابزار و آلات بازدارنده و یا هجومی و یا دفاعی است. ازاین رو تنها به سلاح اشاره نشده است. تهیه هر چیزی که قدرت امت و دولت اسلامی را افزایش می دهد امری لازم و ضروری است و باتوجه به شرایط مکانی و زمانی تغییر می کند. ممکن است چیزی در زمانی ابزار جنگی مناسبی باشد ولی در عصر دیگری نه تنها مفید نباشد بلکه زیانبار به قدرت اسلام و مومنان باشد. در زمانه ما رسانه ها به عنوان یکی از ابزارهای جنگی قوی مطرح هستند، بنابراین بر امت است که از این توان نیز برخوردار گردند. چنان که فراهم آوری نفرات و نیروی انسانی زبده و کارآمد امری است که هرگز نباید آن را دست کم گرفت. در زمانی نیروی زبده کسی است که سوار بر اسب، تیراندازی می کند و در زمانی دیگر کسی است که در پس شبکه جهانی اینترنت و یا حوزه خبری و رسانه ها به جنگ روانی می پردازد. فراهم آوری و آموزش نیروی زبده به معنای آن است که در همه زمینه ها (توان و نیرو) از آمادگی لازم و بازدارنده برخوردار باشیم. در همه این ابزارها و نیروها آن چه مهم و اساسی است اصل هراس انگیزی و ایجاد بازدارندگی است.
ماهیت جنگ نرم
امروزه رهيافت تقابل گرا و خشونت محور با محوريت اقدامات نظامي سخت افزارانه در پيچيدگي هاي نظام بين الملل، جاي خود را به رويكرد نرم افزاري و جنگ نرم داده است. اين رهيافت از سوي موسسه هاي وابسته به بنيان هاي ليبرال – دموكرات همچون كميته ي خطر كنوني، بنياد اعانه ي ملي براي دموكراسي، موسسه هاي هوور و بنياد دفاع از دموكراسي ها ترويج شده است.
امروزه جنگ نرم، موثرترين، كارآمدترين، كم هزينه ترين، خطرناك ترين و پيچيده ترين نوع تهديد عليه ارزش ها و امنيت ملي يك كشور است. موثرتر است؛ چون مي توان با كمترين هزينه، باحذف لشكركشي و از بين بردن مقاومت هاي طيف شناسي جنگ ، بر مبناي«ابزار و روش تحميل اراده» است. بر مبناي اين شاخص جنگ، شامل جنگ نرم و جنگ سخت است. اين نوع تفكيك ابتدا در مورد تفكيك قدرت، به قدرت نرم و سخت، از سوي جوزف ناي انجام شده، و سپس در دهه ي اخير از سوي انديشمندان تكامل يافته است.
درپاسخ به اين پرسش كه جنگ نرم چيست؟ صاحبنظران و محققان پاسخ هاي متفاوتي داده اند. مفهوم جنگ نرم كه در برابر جنگ سخت به كار مي رود، داراي تعريف واحدي نيست كه مورد پذيرش همگان باشد، و تلقي و برداشت افراد، جريان ها و دولت هاي گوناگون از جنگ نرم ، عمليات رواني، قدرت نرم و تهديد نرم مشخص نيست. برخي از پاسخ ها به اين پرسش عبارت است از:
(1) گروهي جنگ نرم را عبارت از استفاده ي طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن، براي نفوذ در مختصات فكري دشمن با توسل به شيوه هايي مي دانند كه موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي مجري مي شود.
(2) برخي، تلاش برنامه ريزي شده براي استفاده از ابزارها و روش هاي تبليغي، رسانه اي، سياسي و روان شناختي، براي تاثير نهادن بر حكومت ها، گروه ها و مردم كشورهاي خارجي به منظور تغيير نگرش ها، ارزش ها و رفتارهاي آنان را جنگ نرم مي دانند.
(3) بعضي، استفاده ي يك كشور از قدرت نرم براي دستكاري افكار عمومي كشور آماج و تغيير ترجيحات، نگرش ها و رفتارهاي سياسي آنان را جنگ نرم مي دانند.
(4) به گمان برخي، جنگ نرم حالت تنش و مخاصمه ي شديدي است كه بين كشورها پديدار مي شود و مانورهاي سياسي، مشاجره هاي ديپلماتيك، جنگ هاي رواني، مخاصمه هاي ايدئولوژي، جنگ اقتصادي و رقابت براي كسب قدرت از مختصات آن هستند. هدف هاي اين تهاجم مي تواند تضعيف روحيه، وحدت ملي، ايجاد شكاف ميان مردم و حاكميت، نافرماني مدني، افزايش ناكارآمدي حاكميت و تضعيف اراده ي مقاومت در مردم باشد.
(5)جنگ نرم عبارت است از هر گونه اقدام غير خشونت آميز كه ارزش ها و هنجارهاي جامعه ي هدف را مورد هجوم قرار مي دهد و سرانجام منجر به تغيير در الگوهاي رفتاري موجود و خلق الگوهاي جديدي مي شود كه با الگوهاي رفتاري مورد نظر نظام حاكم تعارض دارد.
(6) جنگ نرم نوعي جنگ سرد است كه سرانجام به استحاله ي فرهنگي جامعه منجر مي گردد.
(7) جنگ نرم، مجموعه ي تدابير و اقدامات از پيش انديشيده ي فرهنگي، سياسي و اجتماعي كشورهاست كه بر نظرات، نگرش ها، انگيزش ها و ارزش هاي مخاطبان آماج(اعم از حكومت ها، دولت ها، گروه ها و مردم كشورهاي خارجي) تاثير مي گذارد و دربلند مدت موجب تغيير منش، رفتار و كنش هاي فردي و اجتماعي آنان مي گردد.
(8) جنگ نرم به معني به كارگيري هوشمندانه، طرح ريزي و هدايت شده ي اقدامات غير رزمي است كه سرانجام موجب تغيير نگرش و رفتار گروههاي هدف در جهت برنامه ها و منافع طراح جنگ نرم خواهد شد.
(9) جنگ نرم شامل هر گونه اقدام رواني، تبليغاتي، رسانه اي و فرهنگي است كه جامعه و گروه هدف را نشانه مي گيرد و بدون درگيري نظامي و اعمال خشونت، رقيب را به انفعال يا شكست وا مي دارد. جنگ نرم در پي از پا در آوردن انديشه و تفكر جامعه ي هدف است تا بنيان هاي فكري و فرهنگي آن را سست كند و با بمباران خبري و تبليغاتي، درنظام سياسي- اجتماعي حاكم، تزلزل و بي ثباتي تزريق كند. با اين اوصاف، طيف وسيعي از اقدامات، از جنگ رايانه اي و فعاليت هاي اينترنتي گرفته تا راه اندازي شبكه هاي راديويي و تلويزيوني و شبكه هاي در فضاي مجازي و موارد ديگر، در قالب مفهوم عنوان جنگ نرم مي گنجد.
در دو دهه ي اخير، مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي، عالي ترين تبيين ها را از جنگ نرم به معني عام، و از تهاجم فرهنگي به معني خاص داشته اند. جنگ نرم را تهاجم فرهنگي، بلكه يك شبيخون، غارت و قتل عام فرهنگي، جنگ اراده ها و عزم ها، جنگ و تهاجم به مرزهاي ايماني، عقيدتي و فرهنگي، جنگ براي عوض كردن ذهن مردم و نااميد ساختن از مبارزه، و در نهايت در آذر ماه سال1388، جنگ نرم را به معني«ايجاد ترديد در دل ها و ذهن هاي مردم» تعريف فرمودند. بدون شك همه ي اين تعريف ها به تبيين ماهيت و ابعاد جنگ نرم كمك خواهد كرد و به احتمال فراوان يكي از تعريف ها قابل قبول، تعريف زير مي باشد:
«جنگ نرم، استفاده ي دقيق و برنامه ريزي شده از قدرت نرم عليه نظام هاي سياسي مورد هدف، به منظور تاثير گذاري بر باورها و ارزش هاي بنيادين و با هدف دگرگوني در هويت فرهنگي و الگوهاي رفتاري مورد قبول در عرصه هاي مختلف سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي است»
با توجه به اين تعريف، مي توان جنگ نرم را مانند هر پديده ي ديگري در سه بعد شناخت:
اول، ماهيت و منطق دروني قدرت نرم كه عبارت از تلاش براي تاثير گذاري بر«باورها و ارزش هاي بنيادين» مورد قبول كشور هدف است.
دوم، منظور و كاربرد اين تاثير گذاري، «دگرگوني هويت فرهنگي» و «تخريب الگوي سياسي» است.
سوم، ابزار اعمال اراده و پيشبرد هدف در اين جنگ، «قدرت نرم» كشور حريف و متخاصم است.
از اين مختصر نيز مي توان نتيجه گرفت كه جنگ نرم، پديده هايي همچون «تهاجم فرهنگي»، «عمليات رواني»، «جهاني سازي فرهنگ» و جز اينها را نيز دربر مي گيرد و اعم از آن است. از اين تعريف ها چنين پيداست كه:
(1) جنگ نرم يك اقدام عمدي و تدبير شده است.
(2) جنگ نرم قلمروهاي گوناگون فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي است.
(3) قصد اصلي عاملان جنگ نرم «تغيير هويت فرهنگي، سياسي، اقتصادي و جتماعي است.
(4) آماج جنگ نرم به مردم كشورها محدود نمي شود، بلكه دولتمردان و نخبگان را نيز هدف قرار مي دهد.
(5) درنهايت، جنگ نرم مبتني بر منافع «قدرت نرم»، «روش هاي غير خشونت آميز» و «قدرت اقناع و همراه سازي» است.
2. ويژگي هاي جنگ نرم
براي شناخت هرپديده، بهتر است ويژگي هاي متمايز كننده ي آن پديده شمرده شود. ويژگي هاي زير كه ناظر بر نقاط افتراق جنگ سخت و نرم است، مي تواند به شناخت جنگ نرم كمك كند:
1-2. ذهني و غير محسوس بودن: جنگ نرم، بر خلاف جنگ سخت، از ماهيت انتزاعي و ذهني برخوردار است. بنابراين تشخيص به موقع آن دشوار است، ولي جنگ سخت، محسوس و همراه با واكنش و برانگيختن است. درجنگ نرم، كشف بازيگران، آرايش و گسترش دشمن مشكل بوده و كمتر موجب برانگيختن و واكنش مي شود.
2-2. تدريجي بودن: جنگ نرم در يك فرآيند تدريجي، خزنده و آرام اعمال مي شوند.
3-2. ابهام آميز بودن: عاملان جنگ نرم در پوشش دوست و به بهانه ي كمك به مخاطبان، اقدامات خويش را به سامان مي رسانند.از اين رو نه تنها توده هاي نافرهيخته بلكه برخي از نخبگان، اغلب در تشخيص و درك نيات آنان باز مي مانند.
4-2. پر شمول بودن و فراگير بودن: جنگ سخت اغلب گروه محدودي از افراد جامعه- بيشتر نظاميان- را آماج قرار مي دهد. در حالي كه جنگ نرم بر همه ي گروه هاي جامعه تاثير مي گذارد.
5-2. غلبه ي بعد فرهنگي جنگ نرم بر ساير ابعاد: گر چه جنگ نرم همه ي ابعاد يك نظام، به ويژه سه بعد سياسي، فرهنگي اجتماعي را تحت تاثير قرار مي دهد، ولي بعد فرهنگي آن برجسته تر از ساير ابعاد است و با دگرگوني هويت فرهنگي، نظام سياسي موجود ناكارآمد گرديده و زمينه هاي فروپاشي آن فراهم مي شود.
6-2. داشتن اثرهاي عميق: جنگ سخت، جز در موارد محدود، اثرهاي كوتاه مدتي بر جامعه ي هدف بر جاي مي گذارد، در حالي كه اثرهاي جنگ نرم، به ويژه در بعد فرهنگي، مي تواند هميشگي باشد؛ چرا كه ممكن است موجب تغيير ارزش ها و هنجارهاي جامعه و شخصيت افراد گردد.
7-2. پيچيدگي بودن: جنگ نرم، پيچيده، چند لايه و چند وجهي است. اين جنگ لايه هاي شناختي، عاطفي، هيجاني، اجتماعي، معنوي، رواني، و حتي جسماني مخاطبان را آماج قرار مي دهد. از اين رو تشخيص آن، كار دشواري است. جنگ نرم، محصول پردازش ذهني نخبگان بوده و اندازه گيري آن مشكل است؛ در حالي كه جنگ سخت، محصول پردازش ذهني نخبگان بوده و اندازه گيري آن مشكل است؛ در حالي كه جنگ سخت ، عيني ، واقعي و محسوس است و مي توان آن را با ارائه ي برخي از معيارها اندازه گيري كرد.
8-2. بين رشته اي بودن: در اعمال جنگ نرم از يافته هاي علوم گوناگوني مانند روان شناسي، جامعه شناسي، علوم ارتباطات، مردم شناسي فرهنگي، علوم سياسي و جز اينها استفاده مي شود. از اين رو مقابله با آن تنها با آگاهي از فرايندها و يافته هاي آن علوم ميسر است.
9-2. عمدي بودن: جنگ نرم با طرح و نقشه ي پيشين و همراه با خصومت و دشمني به سامان مي رسد. از اين رو بايد مصاديق جنگ نرم دشمن را كه ناشي از ناكارآمدي و يا ضعف نظام است از آسيب هاي داخلي تفكيك نمود.
10-2. شمول گسترده ي بازيگران: جنگ نرم داراي بازيگران گوناگوني است كه هر يك برخي ابعاد سياسي، فرهنگي و اجتماعي جامعه ي آماج را مورد تهديد قرار مي دهد.
11-2. تاكيد بر روش هاي غير خشونت آميز: در جنگ سخت، با تخريب و حذف فيزيكي حريف و تصرف و اشغال سرزمين او اهداف، تامين و اراده ي تحميل مي شود؛ در حالي كه در جنگ نرم با تاثير گذاري بر انتخاب ها، فرآيند تصميم گيري و الگوهاي رفتاري و در نهايت با«روش هاي غير خشونت آميز» و تغيير هويت حريف، اراده بر او تحميل مي شود.
3.پيشينه و رويكردها
جنگ نرم از چه قدمت و پيشينه اي برخوردار است؟ محققان و مولفان نه چندان زيادي در پي ارائه ي پاسخي متقن به اين پرسش مهم بر آمده اند. در اين زمينه ديدگاه ها و رويكردهاي گوناگوني شكل گرفته است كه به طور مختصر به مهم ترين آنها اشاره مي شود.
1-3. جنگ نرم، پديده اي پرقدمت
گروهي جنگ نرم را پديده اي بسيار پر قدمت مي دانند. اينان بر اين باورند كه بروز و ظهور پديده ي جنگ نرم، همزاد شكل گيري اجتماعي و حكومت هاست. ملتون و همكارانش در اين گروه جاي مي گيرند. به گمان ملتون و همكارانش، سران حكومت ها از دير باز ي پي آن بوده اند تا با بهره گيري از ساز و كارهاي غير نظامي(غيرسخت)، قدرت رقبا و دشمنان خويش را محدود سازند و اراده ي خويش را بر آنان تحميل نمايند. اين مولفان در تاييد ادعاي خويش از شواهد متنوعي از جمله، كتاب«هنر جنگ» سان تزو، راهبرد پرداز چيني ياد مي كنند. سان تزو به حكام و فرماندهان كشورش توصيه مي كند كه با بهره گيري به موقع از روش هاي غير نظامي، اراده ي خود را بر دشمن تحميل كنند و از آن راه، قدرت نظامي خويش را بيشتر نمايند.
2-3. نافرماني مدني و جنگ نرم
گروهي ديگر از نويسندگان، از رساله ي«نافرماني مدني» هنري ديويد ثرو به عنوان يكي از نخستين آثار مربوط به جنگ نرم ياد مي كنند. ثرو اين اثر را در قرن نوزدهم تاليف نموده است. وي معتقد است كه يكي از اثربخش ترين روش هاي مقابله با حكومت و تغيير رفتار، «نافرماني مدني » است. منظور او از نافرماني مدني اقدامي است كه شهروندان جامعه با اتكا بر ابزارهاي مسالمت آميز، در برابر هنجارهاي موجود، انجام مي دهند. اقدام متكي بر نافرماني مدني در درجه ي اول بايد «غير خشونت آميز» باشد. در درجه ي دوم مسئوليت چنين اقدامي بايد از سوي اقدام كنندگان پذيرفته شود. در درجه ي سوم نيز چنين اقدامي باي محدود باشد و بديل هاي سازنده اي ارائه دهد. حال اين پرسش مطرح است كه « نافرماني» چه زماني «جنگ نرم تلقي مي شود؟ برخي مولفان، در پي پاسخ به اين پرسش برآمده اند. به گمان آنان نافرماني مدني براي نظام حاكم نوعي تهديد و جنگ است. آنها در تاييد ادعاي خويش بر چند نكته تاكيد ويژه مي نمايند: نخست اينكه، هر نوع نافرماني موجب نقض هنجارها و نظم حاكم مي شود. دوم، افراد با شركت در تجمع هاي اعتراض آميز به سبب عواملي همچون«از دست دادن هويت فردي»، «پخش مسئوليت»، «احساس گمنامي» و «برانگيختگي تكانش ورزانه»، قادر به كنترل كنش هاي مخرب و رفتارهاي آزارگرانه ي خود نيستند. به همين سبب آنان آشكارا قوانين را نقض مي كنند، اموال عمومي را تخريب مي نمايند، با ماموران حكومتي درگيرمي شوند و ارزش هاي بنيادي جامعه را مورد تاخت و تاز قرار مي دهند. سوم اينكه، بسياري از حزب ها و دسته هاي درگير در فرآيند نافرماني مدني، مخالف نظام حاكم بر جامعه خويش بوده و در پي آن هستند تا«به تدريج» مردم را با خود همراه سازند و حكومت را«گام به گام» وادار به عقب نشيني نمايند. چهارم اينكه، شواهدي وجود دارد كه نشان مي دهد بسياري از كنش هاي اعتراض آميز و نافرماني مدني كشورها، از سوي كشورهاي دشمن با رقيب آنها«مديريت» مي شود. بنابراين، تلقي نافرماني مدني به عنوان نوعي جنگ نرم، كه دامنه ي قدرت و ميزان اقتدار حكومت را تقليل مي دهد و كارآمدي و مشروعيت الگوي سياسي موجود را به چالش مي كشد، تلقي درستي به نظر مي رسد؛ ولي اين برداشت را مي توان شيوه اي از جنگ نرم براي براندازي يك نظام سياسي به شمار آورد. به عبارتي اين برداشت از جنگ نرم، به بعد سياسي مي شود و ساير ابعاد جنگ نرم را در بر نمي گيرد.
3-3. الگوي انقلاب هاي رنگي و جنگ نرم
برخي از محققان، كاركرد انقلاب هاي رنگي را با كاركرد جنگ نرم مترادف مي دانند. بدون شك«انقلاب مخملي» يا «انقلاب رنگي» يكي از شيوه هاي براندازي و جنگ نرم است كه نوعي دگرگوني و جابجايي قدرت، همراه با مبارزه ي منفي و نافرماني مدني را شامل مي شود. انقلاب هاي رنگي و مخملي در جوامع پساكمونيستي در اروپاي مركزي، شرقي و آسياي مركزي اتفاق افتاد و بخش عمده اي از تحولات سياسي سالهاي اخير در حوزه ي شوروي سابق و از جمله در آسياي مركزي و قفقاز را تحت تاثير خود قرار داده است. نكته اي كه توجه فراواني به اين موضوع را معطوف كرده، تلاشي است كه از سوي غرب به ويژه آمريكا براي تبديل آن به الگوي تغيير ساختار سياسي در كشورهاي در حال گذار، مخالف و معارض انجام مي شود. نوع دگرگوني و تغيير ساختارهاي سياسي كه از آن با نام انقلاب هاي رنگين ياد مي شود، داراي ويژگي مشتركي در علت ها و شكل تحول است. همگي آنها (به جز قرقيزستان) بدون استفاده از ابزارهاي خشونت آميز و با راهپيمايي خياباني به پيروزي رسيدند. اين تحرك ها با شعارهايي مبتني بر دموكراسي خواهي و ليبراليسم انجام گرفت. ثقل زماني در انجام انقلاب هاي رنگين، انتخابات مي باشد. به اين گونه كه با اعلام تقلب در انتخابات از سوي مخالفان، دو هدف عمده ي ابطال انتخابات و برگزاري مجدد آن، با ناظران بين المللي پيگيري مي شود. تلقي از انقلاب هاي رنگين به عنوان نوعي جنگ نرم، مانند نظريه ي نافن كرماني مدني، كه دامنه ي قدرت، ميزان كارآمدي، مشروعيت و اعتبار حكومت را كاهش مي دهد. و الگوي سياسي موجود و نظام مستقر را به چالش مي كشد، به عنوان الگويي براي براندازي نرم، تلقي درستي به نظر مي رسد؛ ولي در اين برداشت، جنگ نرم محدود به جنگ نرم سياسي، از راه سازمان دهي حركت هاي اعتراضي خواهد شد و اين برداشت از جامعيت لازم برخوردار نيست و همه ي ابعاد جنگ نرم را در بر نمي گيرد.
اهداف جنگ نرم
هدف نهايي در جنگ نرم همان هدف جنگ سخت، يعني مهار و فروپاشي يك نظام سياسي است؛ ولي ابزار و روش هاي اين براندازي متفاوت است. اگر در جنگ سخت با اشغال سرزمين، براندازي يك نظام سياسي انجام مي شود و نظام دفاعي و امنيتي يك كشور فرو مي ريزد، درجنگ نرم تلاش مي شود با تاثير گذاري بر باورها و ارزش هاي يك ملت، انديشه والگوي اداره ي يك كشور كه هويت دهنده به نظام سياسي است به چالش كشيده شود. تلاش دشمن در براندازي نرم با پروژه ي بي اعتمار سازي و اعتمادزدايي از نظام سياسي، به نتيجه خواهد رسيد. جنگ نرم، روشي براي تحميل اراده و تامين منافع است كه با غلبه بر طرف مقابل، بدون استفاده از قدرت نظامي و روش هاي خشونت آميز اعمال مي شود. ابزار اصلي اين جنگ، قدرت نرم به ويژه، قدرت اقناع سازي است كه اغلب با استفاده از ابزارهاي ارتباطي و رسانه ها، و دانش روان شناختي تلاش مي شود، در قويت هاي فكري و فرهنگي ترديد ايجاد شود. حوزه ي عمل اين جنگ، افكار، اعتقادها، باورها، ارزش ها، علايق و گرايش هاي جامعه ي هدف است كه مهاجم براي اشغال آن برنامه ريزي مي كند. در با تصرف ذهن و قلوب مردمان كشور هدف، تغيير در ساختارها محقق مي شود. به عبارتي جنگ نرم، جنگ تخريب الگو است. مهاجم در اين جنگ با ايجاد ترديد در
الياسي با استفاده از بررسي نظرهاي كرمي، ساندرس و ميچل مهم ترين هدف هاي جنگ نرم آمريكا و دنياي غرب، در ساير كشورها را تغيير ايدئولوژي حاكم، كاهش مشاركت سياسي مردم، الهاي ناكارآمدي حكومت، تغيير هويت ديني و ملي شهروندان با تخريب پيشينه ي تاريخي آنان، دستكاري افكار عمومي در جهت خواسته هاي خود و عليه نظام حاكم، كاهش انسجام اجتماعي، كاهش انسجام در حاكميت، تغيير ارزش هاي جامعه، ايجاد استحاله ي فرهنگي، تغيير الگوي سياسي حاكم و تشديد تقويت واگرايي قومي بر شمرده است.
شناسايي هدف هاي مرجه در بحث امنيت نرم داراي اهميت است. ايدئولوژي دولت، مشاركت سياسي، كارآمدي حكومت، هويت، انسجام اجتماعي و افكار عمومي برخي از مهم ترين هدف هاي مرجع در چارچوب امنيت نرم به شمار مي آيد. هشت هدف و محور اصلي به عنوان مهم ترين هدف ها و خطوط اصلي جنگ نرم، در نقشه و نمودار راهبردي جنگ نرم، از منظر مقام رهبري مطرح شده است.ن موارد عبارت از ايجاد ترديد در دل ها و ذهن هاي مردم، انهدام سنگرهاي معنوي، تبديل نقاط قوت ما به نقاط ضعف، تبديل فرصت هاي ما به تهديد، تخريب پايه هاي نظام، بدبين كردن مردم به هم و ايجاد اختلاف در جامعه، خدشه در نشانه هاي اميد، القاي ياس به جامعه و انحراف ذهن مردم از دشمني دشمن، مي باشد.
مخاطبان جنگ نرم
جنگ نرم را مي توان به لحاظ مخاطب به دو سطح دسته بندي نمود:
نخبگان و دولتمردان كشور هدف
اين سطح از جنگ نرم، راهبردي است و به سطح نخبگان فكري و سياسي كشور باز مي گردد و بالاترين سطح رويارويي جنگ نرم تلقي مي شود. هدف اصلي در اين سطح، تضعيف و كاهش قدرت تاثير گذاري و جريان سازي نخبگان در محيط داخلي و بين المللي است. به هر ميزاني كه بازيگران بتوانند در اين سطح، قدرت نخبگان را كاهش دهند و يا آنها را با خود هماهنگ نمايند، امكان پيروزي بيشتري خواهند داشت.
در اين سطح از جنگ نرم با مديريت ادراك نخبگان، تلاش مي شود تا برآوردها و شناخت نخبگان از پديده ها دستكاري شود و يا با انجام عمليات رواني بر آنان، عزم و اراده ي آنان را دگرگون سازند. ملتون و ديگران بر اين باورند كه آماج هاي اصلي تغييرات بنيادي در جامعه، روشنفكران و تحصيل كردگان آن جامعه هستند. آنها در تاييد ادعاي خويش از اصول نظريه ي «ارتباطات مرحله اي» ياد مي كنند. دراين نظريه باور اين است كه حكومت و نهاد هاي سياسي با بهره گيري از رسانه ها بر افراد تحصيل كرده و روشنفكر جامعه تاثير مي گذارند و آنان نيز با تبليغات، روشنگري، آموزش و جز اينها بر توده هاي مردم تاثير مي گذارند و از آن راه، موجب شكل گيري افكار عمومي جامعه مي شوند.
برخي تحقيقات نيز نشان داده اند كه جامعه داراي دو نوع افكار عمومي «نخبگان» و «توده» است. به گمان آنان، افكار عمومي نخبگان سريع تر از افكار عمومي جامعه شكل مي گيرد. به همين سبب، نهادهاي سياسي و عاملان و كارگزاران دستگاري نگرش هاي سياسي، بيش از هر چيز در پي شكل دهي به افكار عمومي اين گروه هستند.
مردم و بدنه ي اجتماعي كشورهدف
در اين سطح از جنگ نرم، عنصر مردمي قدرت ملي كشور، هدف قرار مي گيرد. هدف از جنگ نرم، سلب اراده و انگيزه از مردم و بي تفاوت نمودن جمعيت هاي همراه وتبديل آنها به جمعيت هاي معارض، مخالف و بي تفاوت است. تلاش مهاجم در اين سطح شكل دادن به نافرماني هاي مدني با ايجاد شكاف بين مردم و حاكميت است. جنگ نرم، در اين سطح مي تواند بر ميزان حمايت مردم از سياست هاي نظام و نخبگان موثر باشد.
اگر كشوري از قدرت نرم لازم در اين سطج برخوردار باشد، به طور طبيعي آن كشور فاقد بحران هاي سياسي ، مشورعيت، كارآمدي، مشاركت، مقبوليت و هويت خواهد بود و بازدارندگي مردمي در برابر جنگ نرم شكل خواهد گرفت. شواهد زيادي وجود دارد (براي مثال پيام هاي مندرج در رسانه هاي برون مرزي كشورهاي غربي را نگاه كنيد) كه نشان مي دهد دنياي غرب در فرايند «جهاني سازي»، «اشاعه ي فرهنگي»، «ايجاد تغييرات بنيادي» و «اعمال جنگ نرم» در پي آن است تا سرانجام همه ي افراد جوامع آماج را تحت تاثير قرار دهد. مادامي كه بيشتر ا فراد جامعه تحت تاثير قرار نگرفته باشند، امكان استحاله ي كامل فرهنگي، تغيير نظام سياسي و دگرگوني نظام فرهنگي جامعه وجود نخواهد داشت. به عبارت ديگر دنياي غرب در پي آن است تا مردم كشورهاي آماج را وادار سازد تا آن گونه بينديشند، تخيل بورزند و رفتار نمايند كه غربيان مي انديشند و عمل مي كنند.
ابزارها و شيوه هاي جنگ نرم
وسعت ابعاد و زمينه هاي جنگ نرم سبب شده كه دايره ي گسترده اي از ابزارها و شيوه ها را در بر مي گيرد. همچنين خصلت نوآوري، فناوري نوين، ابزار و صنايع فرهنگي جديد، شيوه ها و روش هاي جنگ نرم را متنوع و پيچيده نموده است. به عبارتي مي توان گفت، خاصيت اين نبرد به گونه اي است كه كمتر ابزار و فناوري را مي توان به عنوان ابزار اختصاصي جنگ نرم مطرح كرد. مهم ترين و موثرترين ابزارهاي جنگ نرم را مي توان در سه مقوله ي صنايع و فرآورده هاي فرهنگي، رسانه هاي حقيقي و فضاي مجازي (فناوري هاي نوين ارتباطي) نام برد. اين سه مقوله، ارتباط تنگاتنگ و پيجيده اي با هم دارند. فيلم و سينما، پويانمايي (انيميشن و كارتون)، ماهواره، اسباب بازي، بازي هاي رايانه اي، ادبيات و نشر، هنرهاي تجسمي و موسيقي را مي توان به عنوان مهم ترين صنايع و فرآورده هاي فرهنگي نام برد. همچنين رسانه شامل مطبوعات، نشريات، راديو، تلويزيون و خبرگزاري ها مي باشد. در نهايت امروزه ابزارهاي جنگ نرم در فضاي مجازي شامل اينترنت (سايت هاي خبري، شبكه هاي اجتماعي، وبلاگ ها، پست هاي الكترونيكي و ...)، تلفن همراه (خدمات پيام كوتاه، بلوتوث و ام.ام.اس) مي باشد. افزون بر اين دسته بندي ، برخي از نويسندگان ابزارهاي جنگ نرم را در چهار مقوله ي ابزارهاي متكي بر فضاي سايبر، رسانه هاي نوشتاري، رسانه هاي ديداري- نوشتاري و ابزارهاي متكي بر سازمان ها و تشكل ها دسته بندي نموده اند.
غرب در جنگ نرم خود عليه ايران، از روش هاي گوناگوني استفاده مي كند. برخي از آن روش ها عبارت از: تاثير گذاري بر نخبگان، افزايش مطالبات دانشجويان، برجسته سازي فعاليت گروه هاي مخالف، حمايت از مخالفان نظام با عنوان پروژه ي ترويج دموكراسي، هنجارشكني هاي اجتماعي(مانند روابط پسر و دختر پيش از ازدواج)، برجسته سازي گسست نسلي، ترغيب فرار مغزها و انتساب آن به نارضايتي سياسي آنان، تلاش براي شكل گيري اجماع جهاني عليه ايران و سياه نمايي آينده ي كشور مي باشند. در جنگ نرم مجموعه اي از روش ها به كار مي رود كه بسياري از آنها همزمان بوده و داراي همپوشاني با يكديگر هستند. مهم ترين و موثر ترين شيوه هاي جنگ نرم شامل دو روش اصلي گفتاري و رفتاري است. هر دو روش در حال حاضر هم در فضاهاي حقيقي و هم در فضاهاي مجازي به كار مي رود. عمليات رواني، عمليات ادراكي، ديپلماسي عمومي و فريب تاكتيكي را مي توان در مقوله ي روش هاي اصلي گفتاري جنگ نرم قرار داد. اعتراض، نافرماني مدني، همكاري نكردن و تحصن، مداخله ي غير خشونت آميز و جذب مخالفان از جمله مهم ترين روش هاي رفتاري است.
نتيجه گيري
قدرت نرم، بنياد، زيرساخت و جوهره ي اصلي امنيت همه جانبه ي يك نظام سياسي است و فرهنگي نمودن امنيت جهاني در اين چارچوب به عنوان شكل و ماهيت جديد امنيتي قابل توجيه است. در اين نگرش، راهبرد دستيابي به امنيت؛ قدرت نرم و تاثير هنجاري بر ديگران است و جنگ نرم به عنون منبع و كانون اصلي تهديد در محيط امنيتي جديد به شمار مي آيد. با نگاهي به نظريه هاي مختلف و بررسي چيستي، ويژگي و ابعاد گوناگون جنگ نرم مي توان گفت كه جنگ نرم پديده اي است كه جنبه هاي مختلف حيات انسان را در عصر حاضر تحت تاثير قرار داده است. نظريه پردازان، محققان و نويسندگان، اين فرآيند را به عنوان هاي گوناگون «جهاني سازي فرهنگ»، «استعمار فرانوين»، «رهنامه ي جنگ كم شدت»، «استحاله و فروپاشي از درون»، «نافرماني مدني»، «انقلاب رنگين» و ... معرفي كرده اند. در رويكرد نرم كه از آموزه هاي مطالعات نوين و معاصر امنيتي است، تلاش مي گردد تامين منافع و مهار تهديد، از راه قدرت نرم انجام شود. در اين راستا آموزه هاي ليبراليستي در مطالعات امنيتي و روابط بين الملل، از جايگاه خاصي برخوردار است. در واقع اين رويكرد، اصل عملكردي خود را بر مبناي تغييرات از راه قدرت نرم قرار داده است و با تغيير باور و ارزش هاي بنيادين كشورهاي مرود آماج، هويت فرهنيگ والگوهاي رفتاري را در عرصه هاي مختلف، دگرگون مي سازد و در نهايت با ناكارآمد نمودن ايدئولوژي و الگوي موجود سياسي، زمينه هاي فروپاشي فراهم مي گردد.
هر چند گروهي، جهاني شدن را فرايندي طبيعي با هدف وحدت بخشيدن به جوامع انساني معرفي مي نمايند، ولي با رويكرد جنگ نرم، گروه ديگر اين پديده را فرايندي مي دانند كه در پي حاكم نمودن الگوهاي رفتاري خاص، ازسوي بازيگران و قدرت ها با اهداف مشخص مديريت مي شود. از اين منظر، جهاني شدن به عنوان تهديد نرم امنيت ملي، پروژه اي طرح ريزي شده و جرياني يكسويه و تحميلي از سوي كانون هاي قدرت، همراه با ماهيت سلطه است. از اين ديدگاه، كانون هاي قدرت به دنبال يك الگو و ساختار رفتاري مشترك، فراگير و جهاني در چارچوب هدف هاي ملي خود هستند. امروزه جنگ نرم، موثرترين، كارآمدترين، كم هزينه ترين و در عين حال خطرناك ترين و پيچيده ترين نوع تهديد عليه ارزش ها و امنيت ملي يك كشور است. ذهني و غير محسوس بودن، تدريجي بودن، ابهام آميز بودن، پرشمول و فراگير بودن، غلبه بعد فرهنگي جنگ نرم بر ابعاد ديگر، پيچيدگي، بين رشته اي بودن و شمول گسترده ي بازيگران، مهم ترين ويژگي هاي جنگ نرم است.
جنگ نرم و تهدیدشناسی
در بحث تهدیدشناسی برای رسیدن هدف مطلوب، اولین مطلبی که دارای اهمیت، تعریف تهدید است. هر کشوری میتواند سه محور را بهعنوان ارزشهای حیاتی خود تعریف کند که به مخاطره افتادن آنها به مفهوم از بین رفتن پایه و اساس حاکمیت آن کشور است:
1. تمامیت ارضی آن کشور
2. ایدهها و الگوهای رفتاری جامعه
3. حاکمیت مستقر در آن کشور
بنابراین منظور از تهدید، عنصر یا وضعیتی است که یکی از این روشهای حیاتی را به مخاطره میاندازد. هدف تهدید چیست؟ هر ویروسی یک هدف دارد؛ هدف ویروس تهدید، مختل کردن و در نهایت از بین بردن امنیت یک جامعه و در نهایت نابودی حاکمیت است. در گذشته از ابزارهای سخت و ادوات نظامی استفاده میکردند، اما امروزه از تهدید نرم استفاده میکنند.
تهدید نرم
ویژگیهای تهدید نرم چیست؟ اصولاً دو ویژگی را بهعنوان ویژگی تهدید نرم در نظر میگیریم؛ یکی اعتباری بودن تهدید نرم است، یعنی در زمان و مکان متغیر است. مثلاً ممکن است متغیری امروزه و در زمان حال، تهدید به حساب بیاید ولی فردا یک عنصر معمولی در جامعه باشد. یا تهدیدی در یک جامعه در درجهی قرمز امنیتی باشد ولی در کشور دیگر یک مسألهی ساده اجتماعی باشد. ویژگی دوم این است که بحث تهدید، یک امر نسبی است. هر کشوری به فراخور موقعیت سیاسی، تاریخی، اجتماعی، جغرافیایی و عقیدتی ممکن است درجاتی از تهدید را داشته باشد.
معمولاً کشورهایی که در منطقهی خاورمیانه قرار دارند از درجهی تهدید بالایی برخوردارند؛ چون هم دارای موقعیت جغرافیایی مهم هستند، هم به لحاظ تاریخی، مکتبی و عقیدتی موقعیت بالایی در جهان دارند.
تهدید دارای دو مرحله است؛ مرحلهی ذهنی و مرحلهی عملیاتی. در مرحلهی ذهنی، دشمن یا کشور تهدیدکننده ابتدا نقاط آسیبپذیر جامعهی هدف را شناسایی میکند، ابزارهایش را میشناسد و سپس هدفگذاری و سرمایهگذاری میکند و نهایتاً آن را عملیاتی مینماید.
تقسیمبندی تهدید بر دو بعد ذهنی و عملیاتی، برای پیشگیری تهدید است. باید این را بدانیم، برای مقابله با تهدید در کدام مرحله پادزهر را تزریق کنیم. تهدید نرم امروزه موثرترین، کارآمدترین، کمهزینهترین صورت تهدید و در عین حال خطرناکترین نوع تهدید است.
ما میتوانیم مطالعات امنیتی را در حوزهی تهدید به دو دسته گفتمان منفی و گفتمان مثبت تقسیم کنیم. گفتمان منفی، تهدید را به نبود امنیت تعریف میکند و امنیت را به نبود تهدید تعریف میکند. گفتمان منفی دارای دو موج است؛ موج اول این گفتمان تأکید بر جنبهی نظامی دارد و میگوید تهدید یعنی در معرض حملهی نظامی قرار گرفتن یک کشور توسط کشور دیگری و تنها عامل ناامنی را حملهی نظامی میداند و اما موج دوم میگوید تهدید و عدم امنیت در حملهی نظامی خلاصه نمیشود، بلکه در حوزههای اقتصادی، فرهنگی، علم و فنآوری و زیستمحیطی نیز تهدید وجود دارد.
گفتمان مثبت که جدیدتر از گفتمان منفی است میگوید: امنیت و تهدید دو متغیر وابسته نیست و هر کدام را مستقل میداند. در این تعریف، فقدان امنیت تنها فاکتور مورد نیاز تهدید نیست بلکه علاوه بر آن، وجود شرایط مطلوب برای تحقق اهداف و خواستههای بیگانه نیز مدنظر است. وقتی جامعه در سطح قابل قبولی برای تحصیل و پاسداری از آرمانها و اخلاقیات و رفتارهای مورد قبول آن جامعه نباشد، هر چند دارای یک تهدید داخلی و خارجی مادی و محسوس نباشد، ممکن است عدم برآوردن نیازهای جامعه و مردم نوعی تهدید باشد.
سطوح قدرت نرم
اما در جهت مقابله با تهدید نرم، آن چیزی که میتواند مؤثر و کارآمد باشد، استفاده بهجا از قدرت نرم است. قدرت نرم دربرگیرندهی مؤلفههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک است. ایدئولوژی اعتبار ملی، خصوصیات ملی، هویت ملی و فرهنگی یک ملت و همچنین مشروعیت نظام سیاسی آن کشور از جمله موضوعاتی هستند که در چارچوب قدرت نرم مورد توجه و مطالعه قرار میگیرند. اما قدرت نرم از سه سطح تشکیل میشود:
الف) سطح راهبردی
ب) سطح میانی
ج) سطح تاکتیکی
در سطح راهبردی که اولین سطح قدرت نرم است، قدرت متوجه رهبران و نخبگان یک کشور است و بالاترین سطح رویارویی قدرت نرم با تهدید نرم را شامل میشود. در این سطح، هدف افزایش قدرت، هنجارسازی خود و تضعیف قدرت حریف در صحنهی بینالمللی است و هدف حریف هم از تهدید نرم در این سطح، اولاً شناسایی نخبگان و رهبران فکری جامعه و ثانیاً ارعاب و تأثیرگذاری در آنها است.
با توجه به موقعیت تاریخی کهنی که ایران دارا است و موقعیت سوقالجیشی و جغرافیایی که ما در آن قرار داریم، همواره دشمن در کمین بهرهگیری از موقعیتهاست. پس زمینهسازی جهت اتحاد سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در جهان اسلام، تشنجزدایی و پیشبرد صلح و امنیت در منطقه و جهان، تحرک دیپلماتیک و حضور موفق در عرصههای بینالمللی، از جمله مواردی است که باعث ارتقاء قدرت نرم ما میشود.
ب) سطوح میانی: این سطح از قدرت نرم منحصراً به مردم و قدرت ملی تکیه دارد و از فرهنگ عامه متأثر میشود. در این سطح، افکار عامه از تصمیمات نخبگان و رهبران جامعه حمایت میکند و به آنها مشروعیت میبخشد. در مقابل، هدف تهدید نرم در این سطح، ایجاد شکاف میان نخبگان سیاسی و فرهنگی و آحاد عمومی جامعه است. یعنی میخواهند مردم را از یک جماعت همراه تبدیل به جماعتی بیتفاوت، معارض و مخالف کنند و برای رسیدن به این هدف از ابزارهایی مثل تشویق به نافرمانی مدنی استفاده میکند.
ج) سطح تاکتیکی: این سطح از رویارویی قدرت نرم در سطح نیروهای مسلح صورت میگیرد و هدف این سه سطح از قدرت نرم باید توأمان و همراه هم مورد توجه قرار گیرد و سعی شود در هر سه سطح قدرتدهی و قدرت نرم جامعه افزایش پیدا کنند تا بتواند در مقابل تهدیدات نرم مؤثر واقع شود.
عناصر افزایش قدرت نرم
در تعریف قدرت نرم به یک سری عناصر توجه میشود که رعایت آنها و رعایت معیارهای این عناصر باعث جاذبهدار شدن و تأثیر قدرت نرم شود. یکی از این عناصر عبارتند از: جاذبهی فرهنگی، که مشتمل بر عقاید، ارزشها و باورهای یک جامعه است و آن همان چیزی است که تعبیر به هویت ملی میشود. در واقع هویت ملی برای یک جامعه به منزلهی روح برای بدن است و همانطور که روح در بدن نباشد، جسم میمیرد؛ اگر مملکتی هویت نداشته باشد بهتدریج خواهد مرد.
هویت دو کارکرد دارد؛ از لحاظ داخلی عامل همبستگی مردم است و از لحاظ بینالمللی نیز عامل شناسایی کشور توسط سایر دولتهاست. هویت ملی یک مسألهی جمعی است که بنیادهای تاریخی، فرهنگی و اعتقادی یک ملت را در بر میگیرد. تکوین هویت ملی یک امر پیچیده و طولانی است و از طریق آموزش از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و حتی میتوانیم بگوییم که رنگها و معماری هم در تشکیل این هویت اثرگذار است. بنابراین هرگونه چالشی در هویت ملی باعث تضعیف و کاهش جاذبههای فرهنگی آن ملت میشود.
دومین عنصر دسترسی به ابعاد قدرت نرم در سطوح ملی و سطوح منطقهای و بینالمللی است. هر کشوری که به کانالهای ارتباطی منطقهای و بینالمللی دسترسی و ارتباط بیشتری داشته باشد، قطعاً از قدرت نرم بالاتری برخوردار است، مثل عضویت در کنوانسیونهای بینالمللی یا عضویت در سازمانهای بینالمللی و ایفای یک نقش مؤثر در این سازمانها.
سومین عنصر، پذیرش جهانی است؛ به این معنا که یک دولت بتواند در الگوها، ارزشها و اولویتهای دیگر ملتها تغییر بهوجود بیاورد. قطعاً چنین کشوری دارای قدرت نرم بسیار بالایی است.
چهارمین عنصر، تأثیرگذاری بر سطوح مختلف نظام بینالمللی است که مثلاً در مورد ایران میتوانیم به تأثیر بر چرخش سیاست امریکایی "خاورمیانهی بزرگ به خاورمیانهی جدید" اشاره کنیم.
تا سال 1945 میلادی غالب جنگها "جنگ سخت" بود. پس از آن با توجه به دو قطبی شدن جهان به بلوک شرق و بلوک غرب، دور جدیدی از رقابت ها میان آمریکا و شوروی سابق آغاز شد که به "جنگ سرد" مشهور شد. جنگ سرد ترکیبی از جنگ سخت و جنگ نرم بود که طی آن دو ابر قدرت در عین تهدیدهای سخت از رویارویی مستقیم با یکدیگر پرهیز میکردند.
با فروپاشی شوروی در سال 1991 میلادی و پایان جنگ سرد کارشناسان بخش جنگ در ایالات متحده با استفاده از تجارب دو جنگ جهانی و دوران جنگ سرد دریافتند که می شود با هزینه کمتر و بدون دخالت مستقیم در سایر کشورها به اهداف سیاسی، اقتصادی و... دست یافت که در ادبیات سیاسی جهان به جنگ نرم شهرت یافت.
جنگ نرم
این نوع جنگ از فروپاشی شوروی شروع و تاکنون ادامه داشته و متکی بر تهدیدات نرم و قدرت نرم فرهنگی و اجتماعی است.آمریکایی ها با استفده از این نوع جنگ تاکنون موفق به تغییر چندین رژیم سیاسی در کشورهای مورد نظر شدند. انقلاب های رنگی که در چندین کشور بلوک شرق و شوروی سابق رخ داد،در واقع نمونه ای از جنگ نرم است. آمریکایی ها با استفاده از قدرت نرم موفق به تغییر رژیم های سیاسی در کشورهایی چون لهستان،گرجستان، چک اسلواکی، قرقیزستان، اکراین و تاجیکستان گردید. در تمامی این دگرگونی های سیاسی بدون استفاده از ابزار خشونت و صرفا با تکیه بر قدرت نرم و ابزار رسانه، با تغییر در ارزش ها و الگوهای رفتاری از رژیم های سیاسی حاکم مشروعیتزدایی گردید و از طریق جنبشهای مردمی و ایجاد بی ثباتی سیاسی، قدرت سیاسی جابه جا شد.
جنگ نرم در قالبهای مختلف مثل : انقلاب مخملی ، انقلاب های رنگی (انقلاب نارنجی و...)، عملیات روانی ، جنگ رسانهای، با استفاده از ابزار رسانهای ( رادیو ، تلویزیون، روزنامه و امثال آن) و ... توانست نظام سیاسی بعضی از کشورها ـ مانند اوکراین و گرجستان ـ را تغییر دهد.
تعریف جنگ نرم
مفهوم جنگ نرم (Soft Warfare) در مقابل جنگ سخت (Warfare Hard) است و تعريف واحدی كه مورد پذيرش همگان باشد ندارد.
«جان كالينز» تئوريسين دانشگاه ملي جنگ آمريكا، جنگ نرم را عبارت از “استفاده طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن، براي نفوذ در مختصات فكري دشمن با توسل به شيوه هايي كه موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي مجري مي شود”، مي داند.
ارتش ايالات متحده آمریکا در آيين رزمي خود آن را بدين صورت تعريف نموده است: “جنگ نرم، استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ديگر اعمالي است كه منظور اصلي آن تاثيرگذاري بر عقايد، احساسات، تمايلات و رفتار دشمن، گروه بي طرف و يا گروههاي دوست است به نحوي كه براي برآوردن مقاصد و اهداف ملي پشتيبان باشد”.با عنايت به تعاريف فوق، معروفترين تعريف را به جوزف ناي، پژوهشگر برجسته آمريكايي در حوزه “قدرت نرم” نسبت مي دهند. وي در سال1990 ميلادي در مجله “سياست خارجي” شماره 80 ، قدرت نرم را “توانايي شكل دهي ترجيحات ديگران” تعريف كرد. تعريفي كه قبل از وي «پروفسور حميد مولانا» در سال1986 در كتاب “اطلاعات و ارتباطات جهاني؛ مرزهاي نو در روابط بين الملل” به آن اشاره كرده بود. با اين وجود مهمترين كتاب در حوزه جنگ نرم را جوزف ناي در سال2004 ، تحت عنوان “قدرت نرم؛ ابزاري براي موفقيت در سياست جهاني” منتشر نمود.
بنابراين جنگ نرم را مي توان هرگونه اقدام نرم، رواني و تبليغات رسانه اي كه جامعه هدف را نشانه گرفته و بدون درگيري و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شكست وا مي دارد. جنگ رواني، جنگ سفيد، جنگ رسانه اي، عمليات رواني، براندازي نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملي، انقلاب رنگي و... از اشكال جنگ نرم است .
به عبارت دیگر جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسياري در علوم سياسي و نظامي مي باشد. در علوم نظامي از واژه هايي مانند جنگ رواني يا عمليات رواني استفاده مي شود و در علوم سياسي مي توان به واژه هايي چون براندازي نرم، تهديد نرم، انقلاب مخملين و اخيراً به واژه انقلاب رنگين اشاره كرد.در تمامي اصطلاحات بالا هدف مشترك تحميل اراده گروهي بر گروه ديگر بدون استفاده از راه هاي نظامي است.
در يك تعريف كامل تر مي توان گفت، جنگ نرم يك اقدام پيچيده و پنهان متشكل از عمليات هاي سياسي، فرهنگي و اطلاعاتي توسط قدرت هاي بزرگ جهان براي ايجاد تغييرات دلخواه و مطلوب در كشورهاي هدف است
دلایل استفاده از جنگ نرم
انتشار مقاله مشهور «جوزف نای» نظریهپرداز آمریکایی تحت عنوان «قدرت نرم» power Soft در فصلنامه آمریکایی foreign policy در سال ۱۹۹۰ دیدگاه جدیدی را به مخاطبان ارائه کرد که براساس آن ایالات متحده به جای آن که از طریق بکارگیری آنچه که قدرت سخت می نامند به انجام کودتای نظامی در کشورهای رقیب اقدام کند؛ تلاش خود را بر ایجاد تغییرات در کشورهای هدف از طریق تأثیرگذاری بر نخبگان جامعه متمرکز می کند.
براین اساس آمریکا می توانست بجای سرمایه گذاری میلیارد دلاری بر تئوری جنگ ستارگان به منظور مقابله با آنچه تهدید شوروی خوانده می شد، به سرمایه گذاری بر نخبگان جامعه شوروی از طرق مختلف اقدام کند. پس از فروپاشی شوروی جوزف نای مقاله دیگری تحت عنوان «کاربرد قدرت نرم» در فصلنامه فارن پالسی در سال ۲۰۰۴ منتشر ساخت که تکمیل کننده نظرات قبلی او متناسب با تغییرات جهان در سال های پس از فروپاشی شوروی و بویژه تحولات ناشی از واقعه یازده سپتامبر در روابط بین الملل بود.
در مقاله مذکور جوزف نای دیدگاه خود را درباره ایجاد تغییرات از طریق به کارگیری دیپلماسی عمومی در کنار بکارگیری قدرت نرم در میان نخبگان جامعه هدف مطرح کرد. بعدها نظرات او تکمیل تر شد و به عنوان دستورالعمل سیاست خارجی آمریکا تحت عنوان بکارگیری «قدرت هوشمند» Smart power به مورد اجرا گذارده شد. براساس این نظریه آمریکا با استفاده از دیپلماسی عمومی و قدرت هوشمند به برقراری نفوذ در بدنه جامعه هدف کمک می کند. این دیدگاه با دستورالعمل های اجرایی که توسط کارشناسان اطلاعاتی آمریکا نظیر دکتر «جین شارپ» تهیه شد، در سطح رسانه های گروهی به مفهوم «انقلاب نرم» معروف شد.
بنابراین جنگ نرم، امروزه مؤثرترین، کارآمدترین و کم هزینه ترین و درعین حال خطرناک ترین و پیچیده ترین نوع جنگ علیه امنیت ملی یک کشور است، چون می توان با کمترین هزینه با حذف تهاجم خود قرار می دهد.
جنگ نرم به روحیه، به عنوان یکی از عوامل قدرت ملی خدشه وارد می کند، عزم و اراده ملت را از بین می برد، مقاومت و دفاع از آرمان و سیاست های نظام را تضعیف می کند، فروپاشی روانی یک ملت می تواند مقدمه ای برای فروپاشی سیاسی- امنیتی و ساختارهای آن باشد. جوزف نای قدرت نرم را شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب بدون تهدید یا پاداش ملموس می داند. این شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب قدرت است. بر این پایه یک کشور می تواند به مقاصد موردنظر خود در سیاست جهانی نایل آید، چون کشورهای دیگر، ارزش های آن را می پذیرند، از آن تبعیت می کنند، تحت تأثیر پیشرفت و آزاداندیشی آن قرار می گیرند و در نتیجه خواهان پیروی از آن می شوند. در این مفهوم آنچه مهم تلقی می شود، تنظیم دستورالعملی است که دیگران را جذب کند. بنابراین جنگ نرم از یکسو توانایی کسب آنچه که می خواهید از طریق جذب کردن نه از طریق اجبار و یا پاداش می باشد ( و از سوی دیگر نشان دهنده ، تفاوت های عمده آن با جنگ سخت می باشد.
تفاوتهای جنگ نرم و جنگ سخت
1- حوزه تهديد نرم اجتماعي، فرهنگي و سياسي است، در حالي كه حوزه تهديد سخت امنيتي و نظامي ميباشد؛
2- تهديدهاي نرم پيچده و محصول پردازش ذهني نخبگان و بنابراين اندازهگيري آن مشكل است، در حالي كه تهديدهاي سخت؛ عيني، واقعي و محسوس است و ميتوان آن را با ارائه برخي از معيارها اندازهگيري كرد؛
3- روش اعمال تهديدهاي سخت، استفاده از زور و اجبار است، در حالي كه در نرم ، از روش القاء و اقناع بهرهگيري ميشود. و تصرف و اشغال سرزمين است در حالي كه در تهديد نرم ، هدف تاثيرگذاري بر انتخابها، فرآيند تصميمگيري و الگوهاي رفتاري حريف و در نهايت سلب هويتهاي فرهنگي است؛
4- مفهوم امنيت در رويكردهاي نرم شامل امنيت ارزشها و هويتهاي اجتماعي ميشود، در حالي كه اين مفهوم در رويكردهاي سخت به معناي نبود تهديد خارجي تلقي ميگردد.
5- تهديدهاي سخت، محسوس و همراه با واكنش برانگيختن است، در حالي كه تهديدهاي نرم به دليل ماهيت غير عيني و محسوس آن، اغلب فاقد عكسالعمل است.
6-مرجع امنيت در حوزه تهديدهاي سخت، به طور عمده دولتها هستند، در حالي كه مرجع امنيت در تهديدهاي نرم محيط فروملي و فراملي (هويتهاي فروملي و جهاني) است؛
7- كاربرد تهديد سخت در رويكرد امنيتي جديد عمدتاً مترادف با فروپاشي نظامهاي سياسي- امنيتي مخالف يا معارض است، در حالي كه كاربرد تهديد نرم در رويكردهاي امنيتي جديد عليه نظامهاي سياسي مخالف يا معارض، مترادف با فرهنگسازي و نهادسازي در چارچوب انديشه و الگوهاي رفتاري نظامهاي ليبرال و دموكراسي تلقي ميشود.
جنگ نرم نيز همانند جنگ سخت اهداف مختلفي دارد و قاعدتا هدف غايي هر دو آنها تغيير كامل نظام سياسي يك كشور است كه البته با اهداف محدودتر هم انجام مي گيرد. در حقيقت جنگ نرم و جنگ سخت يك هدف را دنبال مي كنند و اين وجه مشترك آنهاست، در هر صورت هدف اصلي اين جنگ، اعمال فشار براي ايجاد تغيير در اصول و رفتار يك نظام و يا به طور خاص تغيير خود نظام است.
اهداف جنگ نرم
1- استحاله فرهنگي در جهت تأثيرگذاري شديد بر افكار عمومي جامعه مورد هدف با ابزار خبر و اطلاع رساني هدفمند و كنترل شده كه نظام سلطه همواره از اين روش براي پيشبرد اهداف خود سود جسته است.
2- استحاله سياسي به منظور ناكارآمد جلوه دادن نظام مورد هدف و تخريب و سياه نمايي اركان آن نظام.
3- ايجاد رعب و وحشت از مسائلي همچون فقر، جنگ يا قدرت خارجي سركوبگر و پس از آن دعوت به تسليم از راه پخش شايعات و دامن زدن به آن براي ايجاد جو بي اعتمادي و ناامني رواني.
4- اختلاف افكني در صفوف مردم و برانگيختن اختلاف ميان مقام هاي نظامي و سياسي كشور مورد نظر در راستاي تجزيه سياسي كشور.
5- ترويج روحيه ياس و نااميدي به جاي نشاط اجتماعي و احساس بالندگي از پيشرفت هاي كشور.
6- بي تفاوت كردن نسل جوان به مسائل مهم كشور.
7- كاهش روحيه و كارآيي در ميان نظاميان و ايجاد اختلاف ميان شاخه هاي مختلف نظامي و امنيتي.
8- ايجاد اختلاف در سامانه هاي كنترلي و ارتباطي كشور هدف.
9- تبليغات سياه (با هدف براندازي و آشوب) به وسيله شايعه پراكني، پخش تصاوير مستهجن، جوسازي از راه پخش شب نامه ها و...
10- تقويت نارضايتي هاي ملت به دليل مسائل مذهبي، قومي، سياسي و اجتماعي نسبت به دولت خود به طوري كه در مواقع حساس اين نارضايتي ها زمينه تجزيه كشور را فراهم كند.
11- تلاش براي بحراني و حاد نشان دادن اوضاع كشور از راه ارائه اخبار نادرست و نيز تحليل هاي نادرست و اغراق آميز.
جنگ نرم به ابزارها و امکاناتی نیازدارد تا بتواند به اهداف خود جامه عمل بپوشاند.
ابزارهاي جنگ نرم
جنگ نرم با پشتوانه قدرت نرم انجام مي گيرد. بنابراين تمامي ابزارهاي حامل قدرت نرم را بايد به عنوان ابزارهاي جنگ نرم مورد توجه و شناسايي قرار داد. اين ابزارها انتقال دهنده پيام ها با اهداف خاص هستند. در عصر ارتباطات با تنوع ابزاري براي انتقال پيام از يك نقطه به نقطه ديگر هستيم. رسانه ها شامل راديو، تلويزيون و مطبوعات، عرصه هاي هنر شامل سينما، تئاتر، نقاشي، گرافيك و موسيقي، انواع سازمان هاي مردم نهاد و شبكه هاي انساني در زمره ابزار جنگ نرم به شمار ميآيند.
با توجه به اينكه در جنگ نرم از ابزار مختلفي استفاده مي شود مي توان گفت كه به همان نسبت نيز گروه هاي مختلفي را مورد هدف و مبارزه قرار مي دهد.
چه افراد و تشكلهايي هدف جنگ نرم هستند؟
همه افراد جامعه ميتوانند بخش هاي مشخصي باشند كه مورد نظر راه اندازان جنگ نرم قرار گرفته اند و البته اين موضوع وابسته به هدفي است كه باني جنگ نرم آن را دنبال مي كند. اقشار مورد نظر بانيان جنگ نرم بستگي به هدف آنها دارد كه ميان مدت است يا عمومي و با توجه به هدف اقشار را تحت نظر مي گيرند اما در حالت كلي مي توان گفت كه گروه هاي هدف در جنگ نرم، رهبران، نخبگان و توده هاي مردم هستند. نخبگان نيروهاي مياني را تشكيل مي دهند و مي توانند به عنوان تصميم گيران و تصميم سازان يك حكومت مطرح باشند. نخبگان جامعه مدني مانند رهبران احزاب و... هم با آشفتگي ذهني خود، مي توانند ترس را به ذهن مردم انتقال دهند، وحشت ايجاد كنند و روحيه ملت را درهم بشكنند.
در بعضي موارد براي رسيدن به اهداف مورد نظر خود گروه ها و اشخاص خاص و تأثيرگذار را مورد هدف قرار مي دهند و از آن گروه يا فرد براي رسيدن به اهداف خود استفاده مي كنند. مانند استفاده از قوميت هاي مختلف يا خواص و نخبگان فرهنگي وعلمي.
با توجه به اينكه در جنگ نرم از ابزارهاي رسانه اي، فرهنگي و علمي استفاده مي شود پوشش آن براي طبقات مختلف بيشتر و متفاوت تر است. جنگ رسانه اي مي تواند توده هاي مردم را تحت تأثير قرار بدهد و به همين شكل در جنگ علمي نخبگان را مورد هدف قرار دهد. افراد مورد نظر جنگ هاي نرم وابسته به هدف جنگ هاي نرم نيستند بلكه به دليل اينكه در جنگ نرم ابزارهاي مختلفي مورد استفاده قرار مي گيرد در نتيجه افراد بيشتري درگير مي شوند اما در جنگ سخت كه تنها ابزار مورد استفاده ابزار نظامي است تنها گروه هاي نظامي (و در موارد معدودي غير نظاميان) در طرف مقابله قرارمي گيرند.
در جنگ نرم علاوه بر استفاده از ابزارهای رسانه های، فرهنگی و علمی برای نفوذ در طبقات و اقشار مختلف از تاکتیک های متنوعی مختلفی استفاده می شود.
تاكتيكهاي جنگ نرم
1- برچسب زدن: بر اساس اين تاكتيك، رسانه ها، واژه هاي مختلف را به صفات مثبت و منفي تبديل كرده و آنها را به آحاد يا نهادهاي مختلف نسبت مي دهند
2- تلطيف و تنوير: از تلطيف و تنوير (مرتبط ساختن چيزي با كلمه اي پر فضيلت) استفاده مي شود تا چيزي را بدون بررسي شواهد بپذيريم و تصديق كنيم.
3- انتقال: انتقال يعني اينكه اقتدار، حرمت و منزلت امري مورد احترام به چيزي ديگر براي قابل قبول تر كردن آن منتقل شود.
4. تصديق: تصديق يعني اينكه شخصي كه مورد احترام يا منفور است بگويد فكر، برنامه يا محصول يا شخص معيني خوب يا بد است. تصديق فني رايج در تبليغ، مبارزات سياسي و انتخاباتي است.
5- شايعه: شايعه در فضايي توليد مي شود كه امكان دسترسي به اخبار و اطلاعات موثق امكان پذير نباشد.
6- كليگويي: محتواي واقعي بسياري از مفاهيمي كه از سوي رسانه هاي غربي مصادره و در جامعه منتشر مي شود، مورد كنكاش قرار نمي گيرد. توليدات رسانه هاي غربي در دو حوزه سياست داخلي و خارجي، مملو از مفاهيمي مانند جهاني شدن، دموكراسي، آزادي، حقوق بشر و... است. اينها مفاهيمي هستند كه بدون تعريف و توجيه مشخص، در جهت اقناع مخاطبان در زمينه اي مشخص بكار گرفته ميشوند.
7- دروغ بزرگ: اين تاكتيك قديمي كه هنوز هم مورد استفاده فراوان است، عمدتاً براي مرعوب كردن و فريب ذهن حريف مورد استفاده قرار ميگيرد.
8- پاره حقيقتگويي: گاهي خبر يا سخني مطرح مي شود كه از نظر منبع، محتواي پيام، مجموعه اي به هم پيوسته و مرتب است كه اگر بخشي از آن نقل و بخشي نقل نشود، جهت و نتيجه پيام منحرف خواهد شد.
9- انسانيتزدايي و اهريمنسازي: يكي از موثرترين شيوه هاي توجيه حمله به دشمن به هنگام جنگ (نرم و يا سخت)، «انسانيتزدايي» است. چه اينكه وقتي حريف از مرتبه انساني خويش تنزيل يافت و در قامت اهريمني در ذهن مخاطب ظاهر شد، مي توان اقدامات خشونت آميز عليه اين ديو و اهريمن را توجيه كرد.
10- ارائه پيشگوييهاي فاجعهآميز: در اين تاكتيك با استفاده از آمارهاي ساختگي و ساير شيوه هاي جنگ رواني (از جمله كليگويي، پاره حقيقتگويي، اهريمنسازي و ...) به ارائه پيشگوييهاي مصيبتبار ميپردازند كه بتوانند حساسيت مخاطب را نسبت به آن افزايش داده و بر اساس ميل و هدف خويش افكار وي را هدايت نمايند.
11- قطرهچكاني: در تاكتيك قطرهچكاني، اطلاعات و اخبار در زمان هاي گوناگون و به تعداد بسيار كم و به صورتي سريالي ولي نا منظم در اختيار مخاطب قرار مي گيرد تا مخاطب نسبت به پيام مربوطه حساس شده و در طول يك بازه زماني آن را پذيرا باشد.
12- حذف و سانسور: در اين تاكتيك سعي مي شود فضايي مناسب براي ساير تاكتيك هاي جنگ نرم به ويژه شايعه خلق شود تا زمينه نفوذ آن افزايش يابد. در اين تاكتيك با حذف بخشي از خبر و نشر بخشي ديگر به ايجاد سوال و مهمتر از آن ابهام مي پردازند و بدين ترتيب زمينه توليد شايعات گوناگون خلق مي شود.
13- جاذبه هاي جنسي: استفاده از غریزهی جنسی و نمادهاي اروتيكال از تاكتيكهاي مهم مورد استفاده رسانه هاي غربي است به طوري كه مي توان گفت اكثر قريب به اتفاق برنامه هاي رسانه هاي غربي از اين جاذبه در جهت جذب مخاطبان خويش به ويژه جوانان كه فعالترين بخش جامعه هستند، بهره ميگيرند.
14- ماساژ پيام: در ماساژ پيام، از انواع تاكتيك هاي گوناگون (حذف، كلي گويي، پاره حقيقت گويي، زمان بندي، قطره چكاني و...) جنگ نرم استفاده مي شود تا پيام بر اساس اهداف تعيين شده شكل گرفته و بتواند تصوير مورد انتظار را در ذهن مخاطب ايجاد كند. در واقع در اين متد ، پيام با انواع تاكتيك ها ماساژ داده مي شود كه از آن مفهوم و مقصودي خاص برآيد.
15- ايجاد تفرقه و تضاد: ازجمله اموري كه در فرآيند جنگ نرم مورد توجه واقع مي شود، تضعيف از طريق تزريق تفرقه در جامعه هواداران و حاميان حريف است. ايجاد و القاء وجود تضاد و تفرقه در جبهه رقيب باعث عدم انسجام و يكپارچگي شده و رقيب را مشغول مشكلات دروني جامعه حاميان خود مي كند و از اين طريق از اقتدار و انرژي آن كاسته و قدرتش فرسوده شود.
16- ترور شخصيت: در جنگ نرم بر خلاف جنگ سخت ، ترور فيزيكي جاي خود را به ترور شخصيت داده است. در زماني كه نميتوان و يا نبايد فردي مورد ترور فيزيكي قرار گيرد با استفاده از نظام رسانه اي و انواع تاكتيك ها از جمله بزرگ نمايي، انسانيتزدايي و اهريمن سازي، پاره حقيقت گويي و... وي را ترور شخصيت مي كنند و از اين طريق باعث افزايش نفرت عمومي و كاهش محبوبيت وي مي شوند. دشمنان انقلاب و نظام اسلامي نیز با استفاده از اين تاكتيك و بهره گيري از ابزار طنز، كاريكاتور، شعر، كليپ هاي كوتاه و... كه عموماً از طريق اينترنت و تلفن همراه ، پخش مي شود به ترور شخصيت برخي افراد سياسي و فرهنگي موجه و معتبر در نزد مردم مي پردازند.
17- تكرار: براي زنده نگه داشتن اثر يك پيام با تكرار زمان بندي شده، سعي مي كنند اين موضوع تا زماني كه مورد نياز هست زنده بماند. در اين روش با تكرار پيام، سعي در القاي مقصودي معين و جا انداختن پيامي در ذهن مخاطب دارند
18- توسل به ترس و ايجاد رعب: در اين تاكتيك از حربه تهديد و ايجاد رعب و وحشت ميان نيروهاي دشمن، به منظور تضعيف روحيه و سست كردن اراده آنها استفاده مي شود. متخصصان جنگ نرم، ضمن تهديد و ترساندن مخاطبان به طرق مختلف به آنان چنين القاء مي كنند كه خطرات و صدمه هاي احتمالي و حتي فراواني بر سر راه آنان ممكن كرده است و از اين طريق، آينده اي مبهم و توام با مشكلات و مصائب براي افراد ترسيم مي كنند.
19- مبالغه: مبالغه يكي از روشهايي است كه با اغراق كردن و بزرگ نمايي يك موضوع، سعي در اثبات يك واقعيت دارد. كارشناسان جنگ رواني، از اين فن در مواقع و وقايع خاص استفاده مي كنند. غربي ها همواره با انعكاس مبالغه آميز دستاوردهاي تكنولوژيك خود و اغراق در ناكامي هاي كشورهاي جهان اسلام سعي در تضعيف روحيه مسلمانان در تقابل با تمدن غربي دارند.
20- مغالطه: مغالطه شامل گزينش و استفاده از اظهارات درست يا نادرست، مشروح يا مغشوش و منطقي يا غيرمنطقي است، به اين منظور كه بهترين يا بدترين مورد ممكن را براي يك فكر، برنامه ، شخص يا محصول ارائه داد. متخصصين جنگ نرم، مغالطه را با «تحريف» يكسان مي دانند. اين روش ، انتخاب استدلال ها يا شواهدي است كه يك نظر را تاييد مي كند و چشم پوشي از استدلال ها يا شواهدي كه آن نظر را تائيد نمي كند
اصول و روشهای مقابله با جنگ نرم
اما چه کار کنیم تا بتوانیم با بهرهگیری از ساز و کارهای مختلف از اعمال تهدیدات نرم پیشگیری کنیم و یا از دامنه اثرات اجتماعی فرهنگی و سیاسی آن ها را کاست و یا از میان برد.
براي مقابله با جنگ نرم، نخست بايد ويژگيهاي اين نوع جنگ را آناليز كرده و خوب بشناسيم و بدانيم كه جنگ نرم با جنگ سخت، چه تفاوتهايي دارد. آنچه در جنگ سخت مورد هدف قرار ميگيرد، جان انسانها، تجهيزات، امكانات و بناهاست كه معمولا در اين مواقع با استفاده از همين مسائلي كه مورد هدف قرار گرفته است، افكار عمومي عليه دشمن فعال ميشود، در حالي كه در جنگ نرم آن چه هدف قرار ميگيرد، افكار عمومي است.
براي دستيابي به اين هدف، بايد بيش از گذشته رسانهها را مورد توجه قرار دهيم و افكار عمومي داخلي و جهاني را نسبت به دروغپردازي رسانههاي خارجي، آگاه كنيم.
اين دو مهم فقط با تقويت رسانههاي خودي و تلاش براي بينالمللي كردن اين رسانهها، ميسر است. ديپلماسي رسانهاي در سياست خارجي هر كشور به دو صورت تحقق مييابد؛ يكي مديريت رسانهها توسط سازمانهاي ديپلماتيك رسمي كشور و ديگري به صورت خودجوش و در راستاي سياستهاي كلان كشورها.
هر ملتي و كشوري داراي منابع قدرت نرم است كه شناسايي و تقويت و سازماندهي آن ها مي تواند براساس يك طرح جامع تبديل به يك فرصت و هجوم به دشمنان طراح جنگ نرم شود. به عنوان مثال، منابع قدرت نرم در ايران را مي توانيم «ايدئولوژي اسلامي»، «قدرت نفوذ رهبري»، «حماسهآفرينيها» و «درجه بالاي وفاداري ملت به حكومت» برشمریم.
برخی راههای مقابله با جنگ نرم
1. گسترش دامنه و شمول فعاليتهاي فرهنگي.
2. افزايش محصولات فرهنگي تأثيرگذار بر جامعه و جوانان.
3. ایجاد راههای مشروع برای ارضاء نیازهای مردم.
4. استفاده از ديپلماسي عمومي.
5. استفاده از راهبردهاي ويژه در مورد اقوام و اقليتها: اقليتهاي جامعه اغلب به سبب داشتن احساس نابرابري، مستعد مخالفتورزي عليه نظام حاكم هستند و دشمنان فرامنطقه اي يكي از ميدان هاي فعاليت خود را در كشورهايي كه داراي تنوع قوميت هاست، قرار مي دهند. اما زماني كه نظام مستقر با انجام راهبردهاي مناسب در مناطق محروم و دور از مركز و اختصاص بودجه هاي لازم در قالب طرح هاي توسعه همه جانبه خصوصا طرح هاي اشتغال زا و به كارگيري مديريت هاي توانمند در اين مناطق و با روحيه جهادي و بسيجي مشغول خدمت به مردم شدند، مي توانند آن احساس را كم كنند يا از ميان بردارند.
6. عمليات رواني متقابل: در مقابله با جنگ نرم نبايستي منفعلانه عمل كرد. عاملان تهديد نرم از انواع تبليغات، فنون مجاب سازي روش هاي نفوذ اجتماعي و عمليات رواني به منزله روش هاي تغيير نگرش ها، باورها و ارزش هاي جامعه هدف استفاده مي كنند. انجام تبليغات هوشمندانه، سريع با قدرت منطق و انديشه و احاطه ذهني بر مخاطبان جنگ نرم مي تواند يكي از روشهاي مقابله باشد.
7. آگاهیبخشی عمومی.
جنگ نرم چیست و راههای مقابله با آن کدام است؟
تا سال 1945 میلادی غالب جنگها "جنگ سخت" بود. پس از آن با توجه به دو قطبی شدن جهان به بلوک شرق و بلوک غرب، دور جدیدی از رقابت ها میان آمریکا و شوروی سابق آغاز شد که به "جنگ سرد" مشهور شد. جنگ سرد ترکیبی از جنگ سخت و جنگ نرم بود که طی آن دو ابر قدرت در عین تهدیدهای سخت از رویارویی مستقیم با یکدیگر پرهیز میکردند.
با فروپاشی شوروی در سال 1991 میلادی و پایان جنگ سرد کارشناسان بخش جنگ در ایالات متحده با استفاده از تجارب دو جنگ جهانی و دوران جنگ سرد دریافتند که می شود با هزینه کمتر و بدون دخالت مستقیم در سایر کشورها به اهداف سیاسی، اقتصادی و... دست یافت که در ادبیات سیاسی جهان به جنگ نرم شهرت یافت.
جنگ نرم
این نوع جنگ از فروپاشی شوروی شروع و تاکنون ادامه داشته و متکی بر تهدیدات نرم و قدرت نرم فرهنگی و اجتماعی است.آمریکایی ها با استفده از این نوع جنگ تاکنون موفق به تغییر چندین رژیم سیاسی در کشورهای مورد نظر شدند. انقلاب های رنگی که در چندین کشور بلوک شرق و شوروی سابق رخ داد،در واقع نمونه ای از جنگ نرم است. آمریکایی ها با استفاده از قدرت نرم موفق به تغییر رژیم های سیاسی در کشورهایی چون لهستان،گرجستان، چک اسلواکی، قرقیزستان، اکراین و تاجیکستان گردید. در تمامی این دگرگونی های سیاسی بدون استفاده از ابزار خشونت و صرفا با تکیه بر قدرت نرم و ابزار رسانه، با تغییر در ارزش ها و الگوهای رفتاری از رژیم های سیاسی حاکم مشروعیتزدایی گردید و از طریق جنبشهای مردمی و ایجاد بی ثباتی سیاسی، قدرت سیاسی جابه جا شد.
جنگ نرم در قالبهای مختلف مثل : انقلاب مخملی ، انقلاب های رنگی (انقلاب نارنجی و...)، عملیات روانی ، جنگ رسانهای، با استفاده از ابزار رسانهای ( رادیو ، تلویزیون، روزنامه و امثال آن) و ... توانست نظام سیاسی بعضی از کشورها ـ مانند اوکراین و گرجستان ـ را تغییر دهد.
تعریف جنگ نرم
مفهوم جنگ نرم (Soft Warfare) در مقابل جنگ سخت (Warfare Hard) است و تعريف واحدی كه مورد پذيرش همگان باشد ندارد.
«جان كالينز» تئوريسين دانشگاه ملي جنگ آمريكا، جنگ نرم را عبارت از “استفاده طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن، براي نفوذ در مختصات فكري دشمن با توسل به شيوه هايي كه موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي مجري مي شود”، مي داند.
ارتش ايالات متحده آمریکا در آيين رزمي خود آن را بدين صورت تعريف نموده است: “جنگ نرم، استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ديگر اعمالي است كه منظور اصلي آن تاثيرگذاري بر عقايد، احساسات، تمايلات و رفتار دشمن، گروه بي طرف و يا گروههاي دوست است به نحوي كه براي برآوردن مقاصد و اهداف ملي پشتيبان باشد”.با عنايت به تعاريف فوق، معروفترين تعريف را به جوزف ناي، پژوهشگر برجسته آمريكايي در حوزه “قدرت نرم” نسبت مي دهند. وي در سال1990 ميلادي در مجله “سياست خارجي” شماره 80 ، قدرت نرم را “توانايي شكل دهي ترجيحات ديگران” تعريف كرد. تعريفي كه قبل از وي «پروفسور حميد مولانا» در سال1986 در كتاب “اطلاعات و ارتباطات جهاني؛ مرزهاي نو در روابط بين الملل” به آن اشاره كرده بود. با اين وجود مهمترين كتاب در حوزه جنگ نرم را جوزف ناي در سال2004 ، تحت عنوان “قدرت نرم؛ ابزاري براي موفقيت در سياست جهاني” منتشر نمود.
بنابراين جنگ نرم را مي توان هرگونه اقدام نرم، رواني و تبليغات رسانه اي كه جامعه هدف را نشانه گرفته و بدون درگيري و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شكست وا مي دارد. جنگ رواني، جنگ سفيد، جنگ رسانه اي، عمليات رواني، براندازي نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملي، انقلاب رنگي و... از اشكال جنگ نرم است .
به عبارت دیگر جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسياري در علوم سياسي و نظامي مي باشد. در علوم نظامي از واژه هايي مانند جنگ رواني يا عمليات رواني استفاده مي شود و در علوم سياسي مي توان به واژه هايي چون براندازي نرم، تهديد نرم، انقلاب مخملين و اخيراً به واژه انقلاب رنگين اشاره كرد.در تمامي اصطلاحات بالا هدف مشترك تحميل اراده گروهي بر گروه ديگر بدون استفاده از راه هاي نظامي است.
در يك تعريف كامل تر مي توان گفت، جنگ نرم يك اقدام پيچيده و پنهان متشكل از عمليات هاي سياسي، فرهنگي و اطلاعاتي توسط قدرت هاي بزرگ جهان براي ايجاد تغييرات دلخواه و مطلوب در كشورهاي هدف است
دلایل استفاده از جنگ نرم
انتشار مقاله مشهور «جوزف نای» نظریهپرداز آمریکایی تحت عنوان «قدرت نرم» power Soft در فصلنامه آمریکایی foreign policy در سال ۱۹۹۰ دیدگاه جدیدی را به مخاطبان ارائه کرد که براساس آن ایالات متحده به جای آن که از طریق بکارگیری آنچه که قدرت سخت می نامند به انجام کودتای نظامی در کشورهای رقیب اقدام کند؛ تلاش خود را بر ایجاد تغییرات در کشورهای هدف از طریق تأثیرگذاری بر نخبگان جامعه متمرکز می کند.
براین اساس آمریکا می توانست بجای سرمایه گذاری میلیارد دلاری بر تئوری جنگ ستارگان به منظور مقابله با آنچه تهدید شوروی خوانده می شد، به سرمایه گذاری بر نخبگان جامعه شوروی از طرق مختلف اقدام کند. پس از فروپاشی شوروی جوزف نای مقاله دیگری تحت عنوان «کاربرد قدرت نرم» در فصلنامه فارن پالسی در سال ۲۰۰۴ منتشر ساخت که تکمیل کننده نظرات قبلی او متناسب با تغییرات جهان در سال های پس از فروپاشی شوروی و بویژه تحولات ناشی از واقعه یازده سپتامبر در روابط بین الملل بود.
در مقاله مذکور جوزف نای دیدگاه خود را درباره ایجاد تغییرات از طریق به کارگیری دیپلماسی عمومی در کنار بکارگیری قدرت نرم در میان نخبگان جامعه هدف مطرح کرد. بعدها نظرات او تکمیل تر شد و به عنوان دستورالعمل سیاست خارجی آمریکا تحت عنوان بکارگیری «قدرت هوشمند» Smart power به مورد اجرا گذارده شد. براساس این نظریه آمریکا با استفاده از دیپلماسی عمومی و قدرت هوشمند به برقراری نفوذ در بدنه جامعه هدف کمک می کند. این دیدگاه با دستورالعمل های اجرایی که توسط کارشناسان اطلاعاتی آمریکا نظیر دکتر «جین شارپ» تهیه شد، در سطح رسانه های گروهی به مفهوم «انقلاب نرم» معروف شد.
بنابراین جنگ نرم، امروزه مؤثرترین، کارآمدترین و کم هزینه ترین و درعین حال خطرناک ترین و پیچیده ترین نوع جنگ علیه امنیت ملی یک کشور است، چون می توان با کمترین هزینه با حذف تهاجم خود قرار می دهد.
جنگ نرم به روحیه، به عنوان یکی از عوامل قدرت ملی خدشه وارد می کند، عزم و اراده ملت را از بین می برد، مقاومت و دفاع از آرمان و سیاست های نظام را تضعیف می کند، فروپاشی روانی یک ملت می تواند مقدمه ای برای فروپاشی سیاسی- امنیتی و ساختارهای آن باشد. جوزف نای قدرت نرم را شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب بدون تهدید یا پاداش ملموس می داند. این شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب قدرت است. بر این پایه یک کشور می تواند به مقاصد موردنظر خود در سیاست جهانی نایل آید، چون کشورهای دیگر، ارزش های آن را می پذیرند، از آن تبعیت می کنند، تحت تأثیر پیشرفت و آزاداندیشی آن قرار می گیرند و در نتیجه خواهان پیروی از آن می شوند. در این مفهوم آنچه مهم تلقی می شود، تنظیم دستورالعملی است که دیگران را جذب کند. بنابراین جنگ نرم از یکسو توانایی کسب آنچه که می خواهید از طریق جذب کردن نه از طریق اجبار و یا پاداش می باشد ( و از سوی دیگر نشان دهنده ، تفاوت های عمده آن با جنگ سخت می باشد.
تفاوتهای جنگ نرم و جنگ سخت
1- حوزه تهديد نرم اجتماعي، فرهنگي و سياسي است، در حالي كه حوزه تهديد سخت امنيتي و نظامي ميباشد؛
2- تهديدهاي نرم پيچده و محصول پردازش ذهني نخبگان و بنابراين اندازهگيري آن مشكل است، در حالي كه تهديدهاي سخت؛ عيني، واقعي و محسوس است و ميتوان آن را با ارائه برخي از معيارها اندازهگيري كرد؛
3- روش اعمال تهديدهاي سخت، استفاده از زور و اجبار است، در حالي كه در نرم ، از روش القاء و اقناع بهرهگيري ميشود. و تصرف و اشغال سرزمين است در حالي كه در تهديد نرم ، هدف تاثيرگذاري بر انتخابها، فرآيند تصميمگيري و الگوهاي رفتاري حريف و در نهايت سلب هويتهاي فرهنگي است؛
4- مفهوم امنيت در رويكردهاي نرم شامل امنيت ارزشها و هويتهاي اجتماعي ميشود، در حالي كه اين مفهوم در رويكردهاي سخت به معناي نبود تهديد خارجي تلقي ميگردد.
5- تهديدهاي سخت، محسوس و همراه با واكنش برانگيختن است، در حالي كه تهديدهاي نرم به دليل ماهيت غير عيني و محسوس آن، اغلب فاقد عكسالعمل است.
6-مرجع امنيت در حوزه تهديدهاي سخت، به طور عمده دولتها هستند، در حالي كه مرجع امنيت در تهديدهاي نرم محيط فروملي و فراملي (هويتهاي فروملي و جهاني) است؛
7- كاربرد تهديد سخت در رويكرد امنيتي جديد عمدتاً مترادف با فروپاشي نظامهاي سياسي- امنيتي مخالف يا معارض است، در حالي كه كاربرد تهديد نرم در رويكردهاي امنيتي جديد عليه نظامهاي سياسي مخالف يا معارض، مترادف با فرهنگسازي و نهادسازي در چارچوب انديشه و الگوهاي رفتاري نظامهاي ليبرال و دموكراسي تلقي ميشود.
جنگ نرم نيز همانند جنگ سخت اهداف مختلفي دارد و قاعدتا هدف غايي هر دو آنها تغيير كامل نظام سياسي يك كشور است كه البته با اهداف محدودتر هم انجام مي گيرد. در حقيقت جنگ نرم و جنگ سخت يك هدف را دنبال مي كنند و اين وجه مشترك آنهاست، در هر صورت هدف اصلي اين جنگ، اعمال فشار براي ايجاد تغيير در اصول و رفتار يك نظام و يا به طور خاص تغيير خود نظام است.
اهداف جنگ نرم
1- استحاله فرهنگي در جهت تأثيرگذاري شديد بر افكار عمومي جامعه مورد هدف با ابزار خبر و اطلاع رساني هدفمند و كنترل شده كه نظام سلطه همواره از اين روش براي پيشبرد اهداف خود سود جسته است.
2- استحاله سياسي به منظور ناكارآمد جلوه دادن نظام مورد هدف و تخريب و سياه نمايي اركان آن نظام.
3- ايجاد رعب و وحشت از مسائلي همچون فقر، جنگ يا قدرت خارجي سركوبگر و پس از آن دعوت به تسليم از راه پخش شايعات و دامن زدن به آن براي ايجاد جو بي اعتمادي و ناامني رواني.
4- اختلاف افكني در صفوف مردم و برانگيختن اختلاف ميان مقام هاي نظامي و سياسي كشور مورد نظر در راستاي تجزيه سياسي كشور.
5- ترويج روحيه ياس و نااميدي به جاي نشاط اجتماعي و احساس بالندگي از پيشرفت هاي كشور.
6- بي تفاوت كردن نسل جوان به مسائل مهم كشور.
7- كاهش روحيه و كارآيي در ميان نظاميان و ايجاد اختلاف ميان شاخه هاي مختلف نظامي و امنيتي.
8- ايجاد اختلاف در سامانه هاي كنترلي و ارتباطي كشور هدف.
9- تبليغات سياه (با هدف براندازي و آشوب) به وسيله شايعه پراكني، پخش تصاوير مستهجن، جوسازي از راه پخش شب نامه ها و...
10- تقويت نارضايتي هاي ملت به دليل مسائل مذهبي، قومي، سياسي و اجتماعي نسبت به دولت خود به طوري كه در مواقع حساس اين نارضايتي ها زمينه تجزيه كشور را فراهم كند.
11- تلاش براي بحراني و حاد نشان دادن اوضاع كشور از راه ارائه اخبار نادرست و نيز تحليل هاي نادرست و اغراق آميز.
جنگ نرم به ابزارها و امکاناتی نیازدارد تا بتواند به اهداف خود جامه عمل بپوشاند.
ابزارهاي جنگ نرم
جنگ نرم با پشتوانه قدرت نرم انجام مي گيرد. بنابراين تمامي ابزارهاي حامل قدرت نرم را بايد به عنوان ابزارهاي جنگ نرم مورد توجه و شناسايي قرار داد. اين ابزارها انتقال دهنده پيام ها با اهداف خاص هستند. در عصر ارتباطات با تنوع ابزاري براي انتقال پيام از يك نقطه به نقطه ديگر هستيم. رسانه ها شامل راديو، تلويزيون و مطبوعات، عرصه هاي هنر شامل سينما، تئاتر، نقاشي، گرافيك و موسيقي، انواع سازمان هاي مردم نهاد و شبكه هاي انساني در زمره ابزار جنگ نرم به شمار ميآيند.
با توجه به اينكه در جنگ نرم از ابزار مختلفي استفاده مي شود مي توان گفت كه به همان نسبت نيز گروه هاي مختلفي را مورد هدف و مبارزه قرار مي دهد.
چه افراد و تشكلهايي هدف جنگ نرم هستند؟
همه افراد جامعه ميتوانند بخش هاي مشخصي باشند كه مورد نظر راه اندازان جنگ نرم قرار گرفته اند و البته اين موضوع وابسته به هدفي است كه باني جنگ نرم آن را دنبال مي كند. اقشار مورد نظر بانيان جنگ نرم بستگي به هدف آنها دارد كه ميان مدت است يا عمومي و با توجه به هدف اقشار را تحت نظر مي گيرند اما در حالت كلي مي توان گفت كه گروه هاي هدف در جنگ نرم، رهبران، نخبگان و توده هاي مردم هستند. نخبگان نيروهاي مياني را تشكيل مي دهند و مي توانند به عنوان تصميم گيران و تصميم سازان يك حكومت مطرح باشند. نخبگان جامعه مدني مانند رهبران احزاب و... هم با آشفتگي ذهني خود، مي توانند ترس را به ذهن مردم انتقال دهند، وحشت ايجاد كنند و روحيه م�
۲- با پیش مطالعه ی قبلی سر کلاس درس حاضر شوید. همیشه سر کلاس ، حرفی برای زدن داشته باشید.
۳- با یک روحیه ی فعال و شاداب سر کلاسهای درس شرکت کنید. با همکلاسی های خود رقابت سالم داشته باشید و سعی کنید در یادگیری دروس به هم کنید تا دست آخر خدا هم به شما کمک کند.
۴- با دقت و تمرکز فراوان به درس گوش کنید و هر جایی که ابهامی بود، از معلم خود (نه از دانش آموزان دیگر) بپرسید. نگذارید اشکالات و ابهامات، در ذهن شما انباشته شوند و بزودی تبدیل به یک ضعف علمی بزرگ شوند.
۵- درس هر روز را همان روز در خانه بخوانید و کمی از تمرینهایش را حل کنید.
این کار کمک می کند ، مطلب کاملا” در ذهن شما حک شود ، چون تازه آنرا آموخته اید و یادگیری اولیه، کاملا” در ذهنتان وجود دارد ، پس با یک مرور بلافاصله ،مراحل یادگیری در ذهن را کامل می کنید.
۶- سعی کنید متن کتاب را خوب بخوانید و مثالها و تمرینها را بدون توجه به حل آنها، خودتان حل کنید. (استفاده از حل المسائل، فقط به افرادی که غیر حضوری درس می خوانند، توصیه می شود) اگر کسانی که فرصت شرکت در کلاسها و استفاده از معلم و همشاگردیها دارند ، از
حل المسائل ها استفاده کنند ، به جز ضرر (تنبلی ذهن، عدم تلاش کافی برای یافتن جواب، کاهش روحیه ی خلاقیت و ارائه ی راه حل های جدید و ابتکاری و…) ، چیزی عایدشان نخواهد شد.
۷- دروس برنامه ی فردا را مرور کنید و همیشه با آمادگی کامل برای امتحان کلاسی یا درس جواب دادن، سر کلاس حاضر شوید.
۸- سعی کنید عادت کنید که شبها زود بخوابید و صبح زود از خواب بیدار شوید تا هیچگاه دیر به مدرسه نرسید. (با این کار هم به همه ی کارهایتان می رسید و هم همیشه سرحال و شاداب و پرانرژی خواهید بود.) بهتر است هر روز صبح حتی اگر شده ۱۰ دقیقه با موسیقی نرمش کنید، تاثیر اعجاب انگیزی در روحیه ی شما خواهد داشت.
۹- در اوقات فراغت (زنگهای تفریح، زنگهای بیکاری و…) در مدرسه، دروس را برای یکدیگر توضیح دهید. (این روش بسیار خوبی است برای اینکه بفهمید که خودتان هم درس را فهمیده اید یا نه؟ و هم دیگران از معلومات شما استفاده می کنند، در ضمن این کار باعث می شود احساس خیلی خوبی نسبت به خود و کلاس و درس و مدرسه داشته باشید.)
۱۰- قبل از هر امتحان ، سوالات امتحانی سالهای گذشته ی هر درس را گیر بیاورید و در خانه ، به صورت آزمایشی امتحان دهید.
۱۱- اهمیت شرط معدل (چه در کنکور، چه در شرایط پذیرش مدارس و موسسات مختلف چه در استخدام در ادارات و شرکتهای مختلف و…) کاملا” واضح و آشکار است .
پس سعی کنید با حداکثر معدل ممکن، دیپلم بگیرید. البته این مسئله نباید باعث شود که شما فکر کنید ارزش نمره از فهم و یادگیری دقیق مطلب بیشتر است و دنبال راههای بگردید که به هر قیمتی که شده نمره تان بالا شود، نه!!!
نمره ی بالا همراه یادگیری کامل مطالب ارزشمند است وگر نه دیر یا زود (سر جلسه ی کنکور) دست شما رو خواهد شد!
۱۲- سعی کنید همین الان ، به این مسئله که هدفتان از درس خواندن و ادامه تحصیل و… چیست ، خوب فکر کنید و برای این سوالات پاسخهایی داشته باشید که برای شخص خودتان (نه برای آشنا و در و همسایه و فامیل) قابل قبول باشد ، بعد بر اساس این پاسخها ، اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود را بنویسید و برای رسیدن به تک تک آنها دنبال راه حل بگردید.
با این کار، هیچوقت انگیزه ی خود را در طول تحصیلات از دست نخواهید داد و همیشه انرژی لازم برای درس و کار را خواهید داشت.
۱۳- از همین الان (از دوران دبیرستان)، استفاده از جدول برنامه ریزی را آغاز کنید تا بتوانید مهارتهای مدیریت زمان خود را افزایش دهید.
۱۴- همیشه سعی کنید به تغذیه ، خواب، ورزش و تفریح سالم اهمیت دهید تا بدنتان همیشه سالم و با نشاط باشد، (شما می توانید یک فعالیت ورزشی مورد علاقه تان را در کنار درستان داشته باشید و آن فعالیت یکی از اوقات تفریح و شادابی شما باشد) زیرا که به تبعیت آن ، ذهن و فکرتان هم همیشه باز و آماده برای دریافت و ثبت اطلاعات ، خواهد بود.
۱۵- یادتان باشد، تست یک وسیله ی آزمایشی است نه آموزشی!!!
یعنی شما تست می زنید که ببینید مطالب آن درس را خوب یاد گرفته اید و با نکاتی که از متن کتابها بیرون کشیده اید ، می توانید تست بزنید یا نه؟
اول تست نزنید تا بعد با مراجعه به پاسخ تشریحی ، بخواهید نکته ی آنرا یاد بگیرید ، بلکه اول کتاب را در حد عالی بخوانید بعد برای آزمودن معلومات خود تست بزنید .
البته می توانید نکات استخراج شده از تستها را هم به طور کلی یادداشت کنید و بعدا” آنها را مرور کنید.
راي موفقيت در هر كاري دو عامل مهم دخيل است يكي انتخاب راه و روش درست و ديگري اعتماد به نفس.
يقينآ براي پشت سر گذاشتن امتحانات نيز بايد به اين عوامل توجه نمود تا بتوانيم به راحتي به اهداف مد نظر خود دست يابيم. ذيلآ به چند مورد اساسي اشاره مي گردد:
1-در شروع كار اگر به مطالعه بي ميل هستيد سعي كنيد اشتياق به آن را در خود تقويت كنيد براي اين كار كتابتان را به چند بخش تقسيم نموده و هر روز بخشي را مطالعه كنيد انباشته نمودن درسها براي شب امتحان باعث ايجاد استرس و اضطراب در شما شده و نتيجه دلخواه عايد نخواهد شد.
2-در روزهاي امتحان بيشتر مواظب سلامت جسماني خود بوده و تغذيه مناسب نيز داشته باشيدچون عقل سالم در بدن سالم است خوردن خرما با شير ، ميوه جات تازه و.... بسيار مفيد است.
3-به اندازه نياز بخوابيد و مطالعه را صبح زود و بعد از صرف صبحانه آغاز كنيد چون بدن و ذهن شما كاملآ آماده ياد گيري است.
4- محيطي مناسب ، سالم ، آرام براي مطالعه داشته باشيد تا قدرت تمركز و ياد گيريتان افزايش يابد.
5- ساعات مطالعه خود را روزانه و به مرور افزايش دهيد.
6-حين مطالعه فرصتي را براي استراحت به ذهن بدهيد معمولآ هر يك ساعت يك ربع استراحت كافي است.
7-عوامل مخل در يادگيري از قبيل تلويزيون، بازيهاي كامپيوتري، و... را به حد اقل رسانده يا كلآ حذف كنيد .
8- از شيوه بحث گروهي( پرسش و پاسخ)در يادگيري استفاده كنيد .
9- اگر حين امتحانات وقت اضافي براي يك درس داريد كتب سخت ديگر را نيز مطالعه كنيد.
10- از مطالب مشكل و سخت يادداشت برداريد و آنها را چند ساعت قبل از امتحان مطالعه كنيد.
11- يك ساعت قبل از امتحان مطالعه را رها كنيد تا با ذهني آرام و آسوده وارد جلسه شويد ضمنآ بحث هاي بي مورد در شما استرس ايجاد مي نمايد.
12- سر جلسه موارد ذيل را رعايت نماييد:
الف: به حرف دانش آموزان تنبل، متقلب، و مزاحم گوش ندهيد .
ب:همه سوالات را يكباره نگاه نكنيد اگر سخت باشد اضطراب شما افزايش يافته و تمركز تان به هم مي ريزد پس سوالات را به ترتيب خوانده و جواب دهيد.
ج: وقت خود را صرف پيدا كردن جواب براي سوالاتي كه نمي دانيد هدر نكنيد پاسخ به آنها را به وقت اضافه بسپاريد.
د: دانستن سوال نصف جواب است پس همه سوالات را تا آخر بخوانيد خصوصآ در سوالات تستي كه موارد مشابه زياد است.
ه: سعي كنيد زماني را در آخر جلسه براي چك نمودن و مرور نوشته هايتان در نظر بگيريد تا مبادا آنها را اشتباه يا جابجا جواب نداده باشيد.
چگونه مطالعه موفق داشته باشیم ؟
مقدمه
آیا تاکنون به این موضوع فکر کردهاید که هنگام مطالعه از چه روشی استفاده میکنید؟ یک روش مطالعه صحیح و اصولی میتواند بسیاری از مشکلات تحصیلی را از بین ببرد. بررسیهای بعمل آمده گویای آن است که افرادی که در زمینه تحصیل موفق بودهاند، روش صحیحی برای مطالعه داشتند. یادگیری(learning) مسئلهای است که در سراسر طول زندگی انسان بویژه در دوران دانش آموزی و دانشجویی اهمیت زیادی دارد. چرا که دانش آموزان و دانشجویان همیشه در معرض امتحان و آزمون قرار دارند و موفقیت در آن آرزوی بزرگشان است.
شاید به افرادی برخورده باشید که میگویند: همه کتابها و جزوهها را میخوانم، اما موقع امتحان آنها را فراموش میکنم، یا من استعداد درس خواندن را ندارم، چون با اینکه همه مطالب را میخوانم اما همیشه نمراتم پایین است و یا ... . بسیاری از اینگونه مشکلات به نداشتن یک روش صحیح برای مطالعه باز میگردد. عدهای فقط به حفظ کردن مطالب اکتفا میکنند، بطوری که یادگیری معنا و مفاهیم را از نظر دور میدارند. این امر موجب فراموش شدن مطالب بعد از مدتی میشود، در واقع آنچه اهمیت دارد یادگیری معنا و مفهوم است، چیزی که نمیتوانیم و نباید از آن دور باشیم.
برای آنکه مطلبی کاملا آموخته شده و با اندوختههای پیشین پیوند یابد، باید حتما معنا داشته باشد، در این صورت احتمال یادگیری بیشتر و احتمال فراموشی کمتر خواهد شد. بنابراین قبل از اینکه خود را محکوم کنیم به نداشتن استعداد درس خواندن ، کمبود هوش ، کمبود علاقه ، عدم تونایی و سایر موارد ، بهتر است نواقص خود را در مطالعه کردن بیابیم و به اصطلاح آنها بپردازیم. در اینصورت به لذت درس خواندن پی خواهیم برد. اولین قدم در این راستا آن است با اندکی تفکر عادتهای نامطلوب خود را در مطالعه یافته و سپس عادتهای مطلوب جایگزین آن گردد.
برای تغییر عادات مطالعه مراحل زیر را باید در نظر گرفت:
1. آگاهی (درباره موضوع)
2. علاقه
3. ارزیابی (ارزیابی اطلاعات بدست آمده با در نظر گرفتن موقعیتهای موجود)
4. آزمایش (بکار بستن فکر)
5. مطابقت خود با فکر تازه و اختیار و قبول آن
انواع روشهای مطالعه=-
روش پس ختام
این روش یکی از مهمترین و معروفترین روشهای بهسازی حافظه است. نام این روش همانند نام انگلیسی آن (PQ4R) متشکل از حروف اول شش مرحله آن است.
مراحل پیش خوانی
در این مرحله کتاب یا مطلب بصورت یک مطالعه اجمالی و مقدماتی مطالعه شود. از جمله موارد این مرحله خواندن عنوان فصلها ، خواندن سطحی فصل ، توجه به تصاویر ، بخشهای اصلی و فرعی و خلاصه فصلها میباشد. هدف در این مرحله یافتن یک دید کلی نسبت به کتاب و ارتباط دادن بخشهای مختلف کتاب با یکدیگر میباشد.
مرحله سؤال کردن
پس از مطالعه اجمالی موضوعات و نکات اصلی ، به طرح سؤال در مورد آنها بپردازید. این کار باعث افزایش دقت و تمرکز فکر و سرعت و سهولت یادگیری میگردد.
مرحله خواندن
در این مرحله به خواندن دقیق و کامل مطالب کتاب پرداخته ، که هدف فهمیدن کلیات و جزئیات مطالب و نیز پاسخگوی به سؤالات مرحله قبل میباشد. در مرحله خواندن برای فهم بهتر مطالب میتوان از کارهایی مثل یادداشت برداری ، علامت گذاری و خلاصه نویسی بهره جست.
مرحله تفکر
در این مرحله هنگام خواندن ، ساختن سؤالها ، و ایجاد ارتباط بین دانستههای خود ، درباره مطلب فکر کنید. در این مورد نیز مهمترین اصل همان بسط معنایی است. بسط معنایی ممکن است در مراحل پنجم و ششم نیز یعنی در مراحل از حفظ گفتنی و مرور کردن نقشی داشته باشد.
مرحله از حفظ گفتنی
در این مرحله باید بدون مراجعه به کتاب و از حفظ به یادآوری مطالب خوانده شده پرداخته شود و بار دیگر به سؤالاتی که خود فرد طرح کرده بود پاسخ دهد. در اینجا باید مطالب آموخته شده را در قالب کلمات برای خود کرده ، در غیر اینصورت لازم است که مجددا به خواندن مطالبی که آموخته نشده پرداخته شود. مرحله از حفظ گفتنی در پایان هر بخش انجام میگیرد و وقتی بخشهای یک فصل به اتمام رسید به مرحله بعد ، یعنی مرور کردن یا آزمون وارد میشویم.
مرحله مرور کردن
این مرحله ، که مرحله آزمون نیز میباشد، در پایان هر فصل انجام میگیرد. در اینجا به مرور موضوعات اصلی و نکات مهم و نیز ارتباط مفاهیم مختلف به یکدیگر پرداخته و در صورت برخورد با موضوعات مورد اشکال به متن اصلی یا مرجع مراجعه شود. یکی از راههای کمک به این مرحله پاسخگوئی به سئوالات و تمرینات پایان فصل است: اجرای این مرحله میتواند مقداری از اضطراب را کاهش دهد.
روش دقیق خوانی
هدف از این مرحله این است که مطالب کامل و دقیق درک شده و بصورتی سازمان یافته و منظم در حافظه نگهداری شود. برخی از فنون موجود که میتواند به روش دقیق خوانی کمک کند عبارتند از:
تکنیک خلاصه برداری
به نوشتن عبارت ، مفاهیم و موضوعات کلیدی متن پرداخته ، بطوری که در مرور مطالب ، با نگاه کردن و خواندن خلاصهها ، همه مطالب خوانده شده را یادآوری کند. یک روش بسیار مطلوب این است که از خلاصهها نیز دوباره خلاصه برداری شود.
تکنیک سازماندهی مطالب
این تکنیک باعث افزایش درک و سرعت یادگیری و سهولت در بازیابی مطالب آموخته شده میشود. برای سازماندهی مطالب استخراج سه بخش از متن اصلی مورد مطالعه لازم است که عبارتند از:
• موضوع اصلی: موضوعی که تمامی مطالب را در بر میگیرد و بقیه مطالب حول و حوش آن میچرخد.
• نکتههای اصلی: خطوط و اندیشههای اصلی و مهم هستند که در مجموع موضوع اصلی را میسازند و از صراحت بیشتری برخوردار است.
• نکات جزئی: اطلاعات جزئیتر هستند که بصورت مثالها ، نمونهها ، عکس و تصویر اطلاعات واقعی مطرح میگردند.
تکنیک علامت گذاری در متن
در این تکنیک علامتهایی را بر روی متن اصلی انجام داده ، از قبیل علامت گذاری به شکلهای مختلف در متن ، خط کشیدن زیر عبارات مهم ، حاشیه نویسی و ... ، این موارد بسته به صلیقههای افراد متفاوت میباشد. اما نکته مهمی که در هر نوع علامت گذاری حائز اهمیت است این است که ، بهتر است همانند تکنیک سازمان دهی ، مطالب را در سه دسته مجزا (موضوع اصلی ، نکته اصلی ، موارد جزئی) قرار داده و آنها را با علامتهای مختلف نشان دهید.
در کنار روش مطالعه عوامل محیطی نیز در میزان یادگیری تأثیر دارد. یک محیط مناسب باعث توجه و تمرکز بهتر و بیشتری میشود.
حذف عوامل مزاحم فکری
مواردی هست که بخش عظیمی از وقت و فعالیت ذهنی را موضوعاتی به خود مشغول میدارند که هیچ رابطه با موضوع ندارند، موضوعاتی مانند: رفتار معلمان و استادان ، افزایش شهریه و نوع رفت و آمد و … برخی از موضوعاتی هستند که موقع مطالعه اگر به آنها فکر شود از کارایی مطالعه میکاهد. برخی حتی خیال پردازیهایشان را موقع مطالعه انجام میدهند؛ که به شدت فکر را آشفته کرده و تمرکز را از بین میبرد. توصیه کلی این است که اگر ذهن خود را از افکار مختلف پاک کنید تا بر روی موضوع مورد مطالعه تمرکز کنید، مطالعه را کنار بگذارید و زمانی مطالعه را شروع کنید که سرحال ، علاقمند و متمرکز هستید.
فراهم کردن محیط مناسب
محل و مکانی که مطالعه در آنجا انجام میشود باید مناسب باشد. منظور از محل مناسب مکانی است که آرام ، ساکت و دور از عوامل مزاحم محیطی باشد، این باعث تمرکز بهتر روی موضوع مطالعه میشود. بعضی افراد محل و زمانی را برای مطالعه انتخاب میکنند که بسیار شلوغ و پر سرو صدا است و بعضی از افراد رختخواب را برای مطالعه انتخاب میکنند و توقع یادگیری سطح مطلوب را دارند، ولی از این حقیقت غافلند که این محلها بدترین محل برای مطالعه است.
سعي کنيد در ايام تابستان ، کتابهاي علمي و کتابهاي مربوط به رشته ي تحصيلي يا شغلي که دوست داريد ، بخوانيد و اطلاعات عمومي قوي در هر زمينه اي(مخصوصا" در زمينه هاي مورد علاقه تان) داشته باشيد.مثلا" وقتي کسي از شما پرسيد ، مي خواهي چه کاره شوي؟ و يا چه رشته اي را دوست داري؟ بايد بتوانيد ، بي درنگ و با ارائه ي اطلاعات موثق و منطقي ( نه بر اساس حرف عامه مردم ) به او پاسخ دهيد.
2- با پيش مطالعه ي قبلي سر کلاس درس حاضر شويد.هميشه سر کلاس ، حرفي براي زدن داشته باشيد.
3- با يک روحيه ي فعال و شاداب سر کلاسهاي درس شرکت کنيد. با همکلاسي هاي خود رقابت سالم داشته باشيد و سعي کنيد در يادگيري دروس به هم کنيد تا دست آخر خدا هم به شما کمک کند.
4- با دقت و تمرکز فراوان به درس گوش کنيد و هر جايي که ابهامي بود، از معلم خود (نه از دانش آموزان ديگر) بپرسيد.نگذاريد اشکالات و ابهامات، در ذهن شما انباشته شوند و بزودي تبديل به يک ضعف علمي بزرگ شوند.
5- درس هر روز را همان روز در خانه بخوانيد و کمي از تمرينهايش را حل کنيد.
اين کار کمک مي کند ، مطلب کاملا" در ذهن شما حک شود ، چون تازه آنرا آموخته ايد و يادگيري اوليه، کاملا" در ذهنتان وجود دارد ، پس با يک مرور بلافاصله ،مراحل يادگيري در ذهن را کامل مي کنيد.
6- سعي کنيد متن کتاب را خوب بخوانيد و مثالها و تمرينها را بدون توجه به حل آنها، خودتان حل کنيد.(استفاده از حل المسائل ، فقط به افرادي که غير حضوري درس مي خوانند ، توصيه مي شود) اگر کساني که فرصت شرکت در کلاسها و استفاده از معلم و همشاگرديها دارند ، از
حل المسائلها استفاده کنند ، به جز ضرر(تنبلي ذهن ، عدم تلاش کافي براي يافتن جواب ، کاهش روحيه ي خلاقيت و ارائه ي راه حلهاي جديد و ابتکاري و...) ، چيزي عايدشان نخواهد شد.
7- دروس برنامه ي فردا را مرور کنيد و هميشه با آمادگي کامل براي امتحان کلاسي يا درس جواب دادن، سر کلاس حاضر شويد.
8- سعي کنيد عادت کنيد که شبها زود بخوابيد و صبح زود از خواب بيدار شويد تا هيچگاه دير به مدرسه نرسيد.(با اين کار هم به همه ي کارهايتان مي رسيد و هم هميشه سرحال و شاداب و پرانرژي خواهيد بود.).بهتر است هر روز صبح حتي اگر شده 10 دقيقه نرمش کنيد ،تاثير اعجاب انگيزي در روحيه ي شما خواهد داشت.
9- در اوقات فراغت(زنگهاي تفريح ، زنگهاي بيکاري و...) در مدرسه، دروس را براي يکديگر توضيح دهيد.( اين روش بسيار خوبي است براي اينکه بفهميد که خودتان هم درس را فهميده ايد يا نه؟ و هم ديگران از معلومات شما استفاده مي کنند،در ضمن اين کار باعث مي شود احساس خيلي خوبي نسبت به خود و کلاس و درس و مدرسه داشته باشيد.)
10- قبل از هر امتحان ، سوالات امتحاني سالهاي گذشته ي هر درس را گير بياوريد و در خانه ، به صورت آزمايشي امتحان دهيد.
11- اهميت شرط معدل(چه در کنکور، چه درشرايط پذيرش مدارس و موسسات مختلفچه در استخدام در ادارات و شرکتهاي مختلف و...) کاملا" واضح و آشکار است .
پس سعي کنيد با حداکثر معدل ممکن، ديپلم بگيريد.البته اين مسئله نبايد باعث شود که شما فکر کنيد ارزش نمره از فهم و يادگيري دقيق مطلب بيشتر است و دنبال راههاي بگرديد که به هر قيمتي که شده نمره تان بالا شود، نه!!!
نمره ي بالا همراه يادگيري کامل مطالب ارزشمند است وگرنه دير يا زود(سر جلسه ي کنکور) دست شما رو خواهد شد!
12- سعي کنيد همين الان ، به اين مسئله که هدفتان ازدرس خواندن وادامه تحصيل و...چيست ، خوب فکر کنيد و براي اين سوالات پاسخهايي داشته باشيد که براي شخص خودتان(نه براي آشنا و در و همسايه و فاميل) قابل قبول باشد ، بعد بر اساس اين پاسخها ، اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود را بنويسيد و براي رسيدن به تک تک آنها دنبال راه حل بگرديد.
با اين کار، هيچوقت انگيزه ي خود را در طول تحصيلات از دست نخواهيد داد و هميشه انرژي لازم براي درس و کار را خواهيد داشت.
13- از همين الان(از دوران دبيرستان) ، استفاده از جدول برنامه ريزي را آغاز کنيد تا بتوانيد مهارتهاي مديريت زمان خود را افزايش دهيد.
14- هميشه سعي کنيد به تغذيه ، خواب، ورزش و تفريح سالم اهميت دهيد تا بدنتان هميشه سالم و با نشاط باشد ،(شما مي توانيد يک فعاليت ورزشي مورد علاقه تان را در کنار درستان داشته باشيد و آن فعاليت يکي از اوقات تفريح و شادابي شما باشد) زيرا که به تبعيت آن ، ذهن و فکرتان هم هميشه باز و آماده براي دريافت و ثبت اطلاعات ، خواهد بود.
محمد صادق اميني
يكي از پرسشهايي كه اين روزها بيشتر دانش آموزان از خود ميپرسند، اين است كه چگونه بايد درس بخوانند تا هم بهتر متوجه مطالب درسي شوند و هم نمرههاي بهتري كسب كنند؟ به طور طبيعي هر دانش آموزي به اين پرسش پاسخ متفاوتي ميدهد.
عده اي شبها كه محيط اطراف ساكتتر است مطالعه ميكنند، عدهاي با دوستان خود درس ميخوانند، تعدادي صبحها كه مغز آمادگي بيشتري دارد، زودتر از خواب بيدار ميشوند و درآن هنگام درس مي خوانند و... ممكن است شما هم يكي از دانش آموزاني باشيد كه نه تنها روشهاي ياد شده؛ بلكه ديگر روشهاي مطالعه را نيز امتحان كرده باشيد. ولي باز نتيجه دلخواه خود را از مطالعه نگرفته باشيد. در اينجا قصد نداريم تا شما را با روش مطالعه خاصي آشنا كنيم؛ بلكه هدفمان اين است كه روشهايي را به شما بياموزيم تا بتوانيد با استفاده از آنها بهره وري از مطالعه خود را افزايش دهيد.
دانش آموزان در طول سالهاي تحصيلي خود ممكن است به درسهاي خاصي علاقهمند باشند و در همين حال علاقهاي به مطالعه برخي از كتابهاي درسي خود نداشته باشند. مثلا دانش آموزي ممكن است به فيزيك ، رياضي ، تاريخ ، زيست شناسي و... علاقه نداشته باشد؛ ولي مساله اين است كه به هر حال بايد براي ورود به مدارج تحصيلي بالاتر در آن درس نمره قبولي گرفت. دانش آموزان به طور معمول هنگامي كه سر كلاسي حاضر مي شوند كه علاقه اي به مطالب آن هم ندارند، مدام به ساعت خود نگاه مي كنند و دوست دارند كه زودتر زمان بگذرد. ممكن است خود شما نيز چنين احساسي را تجربه كرده باشيد؛ ولي پرسش اين است كه آيا راهي براي غلبه بر اين مشكل وجود دارد؟
پيش از ورود به كلاس مطالعه كنيد
براي هر مشكلي راه حلي وجود دارد و يكي از روشهايي كه شما مي توانيد با كمك آن دروسي را كه به آنها علاقه نداريد با تمايل بيشتري مطالعه كنيد، اين است كه پيش از حضور در كلاس درس ياد شده ، نگاهي به كتاب انداخته و بكوشيد اطلاعاتي درباره موضوع مورد نظر خود جمعآوري كنيد.
اهميت مطالعه پيش از حضور در كلاس (چه درسهاي مورد علاقه خود و چه درسهايي كه تمايلي به آنها نداريد) اين است كه هرچه اطلاعات اوليه و دانسته هاي شما درباره يك موضوع درسي بيشتر باشد، خود به خود كشش بيشتري در شما براي فراگيري آن بوجود خواهد آمد. شايد تا به حال به اين موضوع فكر كرده باشيد كه چرا دبيران و استادان شما اينقدر به شما تاكيد مي كنند كه پيش از ورود به كلاس ، مطالعه سطحي و اجمالي و سريعي بر آنچه كه قرار است تدريس شود داشته باشيد. علت اين تاكيد بيشتر به خاطر همين تاثير اطلاعات اوليه است. با دانستن اطلاعات اوليه شوق يادگيري و تمركز حواس شما در كلاس بيشتر شده و مطالب بيان شده را بهتر درك مي كنيد. اگر باور نداريد امتحان كنيد تا خودتان تجربه كنيد.
از خود پرسش كنيد
در مطالعه اوليه هدف شما گرفتن اطلاعات ابتدايي و كنجكاو كردن ذهن با گرفتن اطلاعات ساده و كم حجم مقدماتي است ؛ ولي روش ديگري كه مي توانيد از آن براي افزايش ميزان بازدهي و به خاطر سپردن بيشتر مطالب استفاده كنيد، پرسش كردن قبل ، هنگام و پس از مطالعه است.
تعداد صفحات : 7