loading...
۩۞۩.شوق پرواز.۩۞۩

amirrezajafary بازدید : 51 دوشنبه 08 مهر 1392 نظرات (0)
اصطلاح «فرار مغزها» را براي نخستين بار انگليسي‌ها به کار بردند. فرار مغزها ريشه در روابط تاريخي آمريکا و انگلستان داشته و بيانگر انگيزش مهندس‌ها و پزشکان انگليسي براي مهاجرت به آمريکا، با هدف کسب درآمد بيشتر و دستيابي به محيط کار مناسبتر در کوچ گاه بوده است.
کد خبر: ۲۱۶۴۹۳
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۹۰ - ۱۶:۲۵ - 03 January 2012

سرمايه انساني يکي از مهترين عوامل توسعه و پيشرفت جامعه به شمار مي‌آيد; زيرا عامل اصلي در بهره برداري درست از منابع و امکانات و بالا بردن بازده و عملکرد است، بر توسعه و پيشرفت کشور تأثير سازنده دارد و ميتواند کارگزار و عامل تغيير و تحول اجتماعي باشد.

به گزارش پایگاه خبری «تازه»، درواقع سرمايه انساني هر کشور ثروت اصلي آن کشور است و از اين ديدگاه، دانشجويان، متخصصين و تحصيلکردگان مهمترين سرمايه کشور محسوب مي‌شوند. اما از جمله مسائلي که برخي جوامع، به ويژه کشورهاي در حال توسعه با آن روبرو هستند مساله مهاجرت نخبگان به خارج از کشور است که آن را پديده «فرار مغزها» (brain drain) ناميده‌اند و کشور ما، نيز از آن آسيب ديده است.

شايد اغراق آميز نباشد که گفته شود بسياري از پيشرفتهاي برخي کشورها، از جمله آمريکا و کانادا به سبب جذب مغزهاي جهان سومي بوده است و اروپا به اين نتيجه رسيده است که براي جذب مغزها از جهان سوم؛ بايد مانند آمريکا و کانادا عمل کرد. در واقع فرار مغزها فرآيندي است که بر محمل يک رابطه نا متعادل بين کشورهاي صنعتي پيشرفته و کشورهاي کمتر توسعه يافته جهان سوم شکل مي‌گيرد و طي آن نيروي انساني پرورده و نخبه از کشورهاي کمتر توسعه يافته به کشورهاي صنعتي ثروتمند توسعه يافته تر منتقل مي‌شود و نتيجه نهايي اين فرآيند به سود خالص کشورهاي صنعتي وزيان خالص کشورهاي جهان سوم است. فريفتن نخبگان و جذب سرمايه‌هاي انساني که از مهمترين سرمايه‌هاي اقتصادي به شمار مي‌روند شيوه جديد استعمار علمي ـ فرهنگي است. به گفته يک مقام آگاه که در نتيجه مهاجرت‌هاي دانشجويي کشورکانادا سالانه 40 ميليارددلار درآمد مشاوره‌اي کسب کرده است. اين کشور با به دست آوردن طرح‌هاي دانشجويان دکتراي کشورهايي نظير ايران و فروش مجدد اين طرح‌ها به اين درآمد هنگفت دست يافته‌اند.


اصطلاح فرار مغزها از کجا آمده؟!
اصطلاح «فرار مغزها» را براي نخستين بار انگليسي‌ها به کار بردند. فرار مغزها ريشه در روابط تاريخي آمريکا و انگلستان داشته و بيانگر انگيزش مهندس‌ها و پزشکان انگليسي براي مهاجرت به آمريکا، با هدف کسب درآمد بيشتر و دستيابي به محيط کار مناسبتر در کوچ گاه بوده است. يادآوري مي‌کنیم که مفهوم اين واژه در بيشتر زبان‌هاي اروپايي گوياي معناي به سوي خود کشيدن و جذب مغزهاي پرورده است. در حالي که معادل فارسي اين اصطلاح، مفهوم فرار کردن و دفع را با خود دارد. برخي از نويسندگان مصري با عبارت دزدي مغرها از آن نام مي‌برند. بنابراين با اين که کوچ نيروي انساني ورزيده و پرورده از جايي به جاي ديگر واقعيت واحدي است، تحليل گران ساکن مناطق توسعه يافته و قدرتمند، اين حرکت را جذب به درون مرزهاي خود تلقي مي‌کنند، و صاحبنظران ساکن در کشورهاي موسوم به جهان سوم و کمتر توسعه يافته، آن را نوعي دفع از اقامتگاه خود مي‌دانند.

نقشه/ اینفوگرافی زیر روند مهاجرت نخبگان کشورهای مختلف به کشورهای دیگر را نشان می دهد:


 فرار مغزها به عنوان يک آسيب اجتماعي مختص کشورهاي جهان سوم، بيش از يک ربع قرن است که جوانان جهان سومی را نيز به دام خود گرفتار کرده است. اين عارضه که از منظر آسيب شناسان به نوعي استثمار شدگي کشورهاي جهان سوم، توسط کشورهاي توسعه يافته محسوب ميشود به عنوان مخربترين بحران اجتماعي شناخته و تعريف شده است.


ایران و فرار مغزها:
ايران از نظر فرار مغزها در صدر کشورهاي جهان قرار دارد. طبق آمار صندوق بين المللي پول، سالانه بين 150 تا 180 هزار نفر از ايرانيان تحصيل کرده براي خروج از ايران اقدام مي‌کنند و ايران از نظر فرار مغزها در بين 91 کشور در حال توسعه و توسعه نيافته جهان مقام اول را از آن خود کرده است. خروج سالانه 150 تا 180 هزار ايراني با تحصيلات عالي از اين کشور معادل خروج50 ميليارد دلار سرمايه ساليانه از اين کشور است. طبق آمار منتشره از سازمان‌ها و نهادهاي دولتي مثل هفته نامه سازمان مديريت و برنامه ريزي، 90 از 125 دانش آموزي که در سه سال گذشته در المپيادهاي جهاني رتبه کسب کرده‌اند، هم اکنون در دانشگاه‌هاي آمريکا تحصيل مي‌کنند. بسياري از آنان هرگز به ايران جهت زندگي دائم باز نمي‌گردند. گزارش صندوق بين المللي پول در ادامه افزوده است که بيش از 15درصد سرمايه‌هاي انساني ايران به آمريکا و 25درصد به کشورهاي عضو سازمان توسعه و همکاري اقتصادي اروپا مهاجرت مي‌کنند.

فرصتهاي بهتر تحصيلاتي از عوامل اصلي مهاجرت دانشجويان ايراني به خارج از کشور است. مسئله فرار مغزها و مهاجرت متخصصين و نخبگان به ديگر کشورها تا کنون به طور اساسي و زيربنايي مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار نگرفته است. در اين ميان عوامل و مسائل زيادي چه از نظر سياسي، اقتصادي، اجتماعي و.... وجود دارند که باعث دلسرد شدن و مهاجرت نخبگان مي‌توان بحساب آورد و برخي دلايل هم ممکن است ريشه در عدم برخورد منصفانه و عادلانه، و يا رفتارهاي تبعيض آميز و عوامل ديگري داشته باشد.

از سوي ديگر، برخي عوامل ساختاري چون «بي توجهي به رشد و توسعه بخش خصوصي فعال در حوزه فناوري اطلاعات و ارتباطات» را باعث افزايش پديده فرارمغزها عنوان کرده‌اند. پژوهشهاي مختلف نشان مي‌دهد که ارتباط نيرومندي بين مهاجرت افراد تحصيلکرده و سطح توسعه و درآمد سرانه کشور وجود دارد در واقع شکاف بين سطح زندگي و درآمد سرانه کشورهاي ثروتمند و کمتر برخوردار يکي از عوامل مهاجرت افراد تحصيلکرده به کشورهاي پيشرفته است. درواقع افراد ماهر ومتخصص به دليل وجود تقاضا در کشورهاي ديگر از قدرت انتخاب بالاتري برخوردار بوده و در صورت پائين بودن سطح دستمزد در کشور مبدا سهل تر و کم هزينه تر مي‌توانند اقدام به مهاجرت کنند.

amirrezajafary بازدید : 39 دوشنبه 08 مهر 1392 نظرات (0)

جایگاه ایران در جهان امروز

جایگاه ایران در جهان امروز:

اگر بخواهیم جایگاه ایران را با توجه به تقسیم دنیا به چهار جهان سنتی ، در حال گذار ، مدرن و فرامدرن مشخص کنیم باید شاخص های فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی کشورمان را با ویژگی های جوامع یاد شده مقایسه کنیم .

در ظاهر مشخص ترین و بارز ترین ویژگی یک جامعه شاخص اقتصادی آن جامعه است زیرا مسائل اقتصادی حتی توسط یک کارگر ساده بی سواد هم ملومس می باشد، ولی اگر بخواهیم با موشکافی بیشتری به این مسئله نگاه کنیم تشخیص این شاخص ها به سادگی ممکن نمی باشد، درکشور های جهان سوم از جمله ایران ظاهر تمدن تفاوتی چندان با کشورهای پیشرفته ندارد، به طور مثال اگر در کشور های پیشرفته کامپیوتر، ماشین های لوکس ، اینترنت، قطار و هواپیما وجود دارد،میان کشورهای در حال گذار هم موجود است اما آنچه که باعث تفاوت می شود روح متفاوت حاکم بر جهان مدرن و دنیای عیر مدرن وعدم توسعه متوازن در تمام بخشها ونواحی جامعه در حال گذار است، به شکلی که اگر یک مسافر خارجی به ایرانگردی بپردازد، بعضاً با دنیاهای متفاوتی روبرو می شود، وقتی این فرد وارد شهر تهران می شود شهری کاملاً مدرن با تمام جلووه های مدرنیته را مشاهده می کند ولی اگر اندکی راه خود را کج کند و به شهرستانهای اطراف وروستاها برود با خود می گوید آیا اینها از جهان مدرن اطلاعی دارند. یا اینکه یک کارخانه در شهر فلان از تمامی وسایل مدرن استفاده می کند وچند قدم آن طرف تر کارگاهی سات که حتی از کوچکترین ابزار صنعتی هم برخوردار نمی باشد.البته تفاوتهای ما با دنیای مدرن در همین مباحث خلاصه نمی شود بلکه در نحوه استفاده از وسایل مدرن هم به عینه دیده می شود، برای رساندن این مطلب فقط کافی است که یک کالای مشترک مدرن مثل موبایل را مثال زد که در کشورهای پیشرفته برای ساختن زندگی بهتر وکسب منافع بیشتر رواج دارد و در ایران برای ارسال جک ها ومسخره کردن قومیتها وصدها استفاده ی بی مورد دیگر.مسئله دیگری که جوامع مدرن را از جامعه ما متمایز می کند وجود صنعتی مدرن و کارآمد و بومی برای ارتقاء قدرت ملی است، برخلاف این کشورها در ایران ضنعتی مونتاژ و متکی به صنعت دنیای غرب است که شاید فقط برای ظاهر سازی ساخته می شود و فقط با استفاده از یارانه ها وحمایت های گمرکی دولت توان حفظ بازار داخلی خود را دارا است، ملموس ترین مثال کارخانه ایران خودرو است که بعد از چند دهه فعالیت هنوز توان ساختن یک خودروی تمام ملی را در داخل ایجاد نکرده است وبرای همه کاملاً مشخص است که اگر روزی ورود اتومبیل آزاد گردد کارخانه ای به نام ایران خودرو وجود خارجی نخواهد داشت، شاخصی دیگر که جایگاه اقتصادی ایران را مشخص می کند، جدال بین بورژوازی تجاری وصنعتی است، جای بسی تَأسف است که باید عنوان داریم این جدال به سرعت بخش صنعتی کشور را منهدم می کند واین امر به خاطر واردات بی رویه کالاهای ارزان قیمت چینی یا ترکی توسط تجاری که اندکی مسئولیت ملی احساس نمی کنند و با بی رحمی هرچه تمام تر تیشه به ریشه صنایع این مرز و بوم می زنند تشدید می یابد.

در بخش فرهنگی و سیاسی که پیش تر در برسی اقتصادی به گوشه هایی از آن پرداخته شد وجود دو نیروی دوگانه مدرن و سنتی قابل تشخیص است که نیروهای سنتی در قالب اصول گراها پایبندی به ارزشها، اخلاق اسلامی و سنت های جامعه را فریاد می زنند ،انقلابی بودن را افتخار خود می دانند و به نوعی خواستار حفظ وضع موجود هستند، در طرف دیگر اصلاح طلبها به عنوان نماینده بخش مدرن جامعه پایبندی به سنت های غلط، رواج خرافات و تهجر به جای دین، استفاده ابزاری از اسلام را مایه بدبختی مردم می دانند و اصلاح ساختارها و گفتمان فکری جامعه، دموکراتیزه کردن، تقویت مدرنیته، گسترش آزادی، بها دادن به سرمایه داران و نخبگان جامعه و استفاده از تجربیات غرب را محور اصلی فعالیت های خود قرار می دهند، وجود نزاع مداوم بین این دو گروه جامعه ایران را دچار سیاست زدگی می کند وکل جامعه را به دو بخش متضاد تقسیم خواهد کرد که هر کس در صدد حذف دیگری بر می آید نه ارتقای کشور، وجود افراط ها و تفریط ها در دو جریان مقابل هر دو  طیف را از کارایی لازم انداخته است ومنافع گروهی وقومی کاملاً بر منافع ملی غلبه  دارد، از یک طرف اصول گراها از هر ابزاری برای حفظ قدرتشان استفاده می کنند وبه اسم رعایت گفتمان انقلاب اهداف انقلاب را در کتابهای تاریخ حبس می کنند ، از طرفی دیگر اطلاح طلبان با تقلید کورکورانه از فرهنگ وتمدن غربی بدون توجه به شاخصهای فرهنگی ایران ،تخطئه جناح مقابل و انتقاد بعضاً ناجوانمردانه به سیاست های حاکم بدون لحاظ کردن مصلحت ملی وشرایط بحرانی کشور، فضای کاملاً آماده ای برای سوء استفاده دشمنان ایران آماده می کنند، با وجود این چنین تلاطمی در فرهنگ وسیاست، کشور به مثابه کشتی در حال غرقی است که رساندن آن به ساحل پیشرفت و مدرنیته بسیار بعید به نظر می رسد.

حال که شمه ای کلی از وضعیت ایران وشاخص های فرهنگی، سیاسی واقتصادی کشورمان مطرح شد می توان جایگاه ایران در جهان امروز را کاملاً فهمید، حال شاخص های مطرح شده را یک به یک با شاخص های توسعه در چهار الگوی مزبور مقایسه می کنیم:

الف: جهان فرامدرن: در این کشورها تمام ویژگی های فرهنگی، اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی در هم تنیده شده و داری صنعت نرم افزاری هسنتد، گروه های فراملی وغیر حکومتی در این کشورها شکل گرفته، مسائل حقوق بشری، محیط زیستی، وفمینیسم موضوعیت پیدا کرده وگردش آزاد اطلاعات در این جوامع انجام می گیرد. نیاز به توضیح ندارد که ایران هیچ کدام از این شاخصه های ذکر شده را ندارد واگر چه گاه گاهی فن آوری های نرم افزاری و تکنولوژی های پیشرفته در کشور اختراع می شود ولیکن این شاخص به تنهایی نمی تواند ملاک قرار گرفتن در دنیای فرا مدرن باشد.

ب: دنیای مدرن: کشور هایی که دارا وصادر کننده تکنولوژی سخت افزاری هستند واز صادرات متنوعی برخوردار می باشند، ساختار اجتماعی آنها شهر نشینی است، طبقات اجتماعی ونهادهای دموکراتیک (روزنامه، حزب، سندیکا و....) از نمودهای بارز این دسته از جوامع است.همان طور که در بیان شاخصهای ایران مطرح شد کشور ما از تکنولوژی بومی توانمد برخوردار نیست،ساختار اجتماعی ما کاملاً شهری نمی باشد و در نظام سیاسی هم به علت نبود نهادهای لازم دموکراتیک چون احزاب ، سندیکا و..... به صورت حقیقی نه سمبلیک، ساختار دموکراتیک و تکثر گرایی شکل نگرفته ، در هم تنیدگی طبقات اجتماعی، نبود وحدت ملی  و فرهنگ تخریب به جای گفتمان از دیگر تفاوت های بارز ایران با جهان مدرن است که این مطالب ما را از قرادادن کشور مان در ذیل این عنوان باز می دارد.

جوامع سنتی: جوامعی که فقط متکی به کشاورزی هستند وقاقد تکنولوژی کارآمد وصنعت می باشند، تک محصولی هسندن، توزیع عادلانه ثروت شکل نگرفته، در این جوامع تقدیر گرایی ونظام پدرسالاری حاکم است، ساخت اجتماعی روستایی وعشایری است، ساختار سیاسی متمرکز دارد وقدرت در دست گروه های سنتی ذی نفوذ است.

شاید کشور ما نکات مشترکی را با این جوامع داشته باشد ولی تفاوت های بسیاری نیز وجود دارد، در واقع می توان گفت که کشور ما به گونه ای از هرکدام از جوامع خصوصیتی را به عاریت گرفته است، از یک طرف بخش هایی از جامعه کاملاًسنتی وتقدیر گرا هستند واز طرفی دیگر بخش های دیگر از فرهنگ مدرن تبعیت می کنند. در ایران ساختار سیاسی نه کاملاً باز ودموکراتیک است ونه کاملاً متمرکز، ساخت اجتماعی نه کاملاً شهری است نه کاملاً روستایی، در بخش اقتصادی در بخش هایی خود کفا ودر بخش هایی متکی به واردات هستیم، تک محصولی نیستیم ولی تفاوت چندانی با تک محصول بودن نمی کنیم، شاید از تمام این مباحث مطرح شده به راحتی بتوان متوجه شد که ایران یک کشور در حال گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن است که به  علت نداشتن توسعه متوازن ، شکافهای عمیقی را در بخش های مختلف ایجاد کرده است، در یک صنعت در میان کشور های برتر جهان قرار می گیریم و در صنعتی دیگر هیچ تجربه ای نداریم، در یک شاخص توسعه( بهداشت) جزء کشورهای تراز اول ودر شاخص دیگر (درآمد سرانه، ثبات اقتصادی) در جایگاهی پایین رتبه بندی می شویم.

amirrezajafary بازدید : 58 دوشنبه 08 مهر 1392 نظرات (0)

به نظر می رسد برای تبیین هر چه بهتر و دقیق­تر مفهوم و چارچوب بحث تک قطبی شدن جهان،ذکر مقدمه­ای کوتاه،خالی از ضرورت نباشد.
مقدمه:
هرگاه در جهان،سخن از قطب بندی مطرح می­گردد بدین معنا است که کشورهایی که محوریت ندارند می بایست الزاما تابع کشور و یا کشورهایی باشندکه دارای این محوریت می باشند بعنوان مثال زمانی که پس از جنگ دوم جهانی دنیا به دو قطب بزرگ بلوک(و به تعبیری اردوگاه) غرب به سرکردگی آمریکا و شرق به پیش تازی شوروی تقسیم شد همه کشورها مسایل سیاسی ،نظامی،اقتصادی و... خود را تحت یکی از این دو قطب،تعریف کرده و کسی حق خروج از آن را نداشت.
از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده در استراتژی های امنیت ملی­اش، خود را به عنوان یک قدرت منحصر به فرد با توانمندی های غیر قابل انکار توصیف کرده است. بر اساس این برداشت، مقامات آمریکایی همواره از ایجاد یک نظام جهانی تک قطبی حمایت کرده و دیگر قدرت های بزرگ را به عنوان کشورهایی که همسو با جایگاه سیاسی آمریکا عمل خواهند کرد دیده اند.
چین و روسیه تلاش های آمریکا را تهدید ثبات و صلح جهانی تلقی می کنند بنابراین آنها از ایجاد نظام بین الملل چند قطبی حمایت کرده اند بگونه­ای که امروز در مقابل سیاست هژمونیک آمریکا قرار دارند.
روسیه سیاست های یک جانبه آمریکا و گسترش ناتو را تهدیدی برای منافع ملی خود می داند. بر این اساس روسیه اولویت را به داشتن روابط استراتژیک با چین، هند، کره شمالی، ایران، عراق و جمهوری های سابق اتحاد جماهیر شوروی(جهت متوازن (balance)کردن قدرت رو به رشد ایالات متحده)می دهد.(مقاله يک نظام چند قطبی و روابط بی ثبات. به نقل از سایت باشگاه اندیشه)
مهم ترین جریان و مکتب فکری که در حال حاضر و خصوصا پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 م به عنوان الگوی مسلط در سیاست داخلی و خارجی ایالات متحده نقش تعیین کننده و راهبردی داشته است، جریان نومحافظه کاری است.این جریان که از بطن محافظه کاری و اندیشه های چپ نو در خلال دهه 60 میلادی و اوایل دهه 70 شکل گرفته است به گروهی از کارشناسان، تحلیلگران سیاسی و نظامی، روزنامه نگاران و نهادهایی اطلاق می شودکه:
1: بر جهان تک قطبی و سیطره ایالات متحده تاکید داشته و آن را رسالت اخلاقی این کشور می دانند تا ثبات نظام بین الملل را از این طریق حاصل نمایند.
2: به اعتقاد آنان،جهان چند قطبی در نظر این گروه جایگاهی ندارد و ارزش های بین المللی نیز نمی توانند مفهومی داشته باشند.
3: ایالات متحده سمبل خیر مطلق است و بایستی آن خیر در کل جهان سیطره یابد. بیشترین میزان صلح و ترویج خیر از طریق سیطره و رژیم های ایجاد شده توسط قدرت برتر حاصل می گردد.
4: وظیفه اصلی رهبران، ایجاد شرایط مناسب برای شکل دادن به هژمونی امریکا است. (مقاله تئوری عملیاتی ایالات متحده در جهان تک قطبی. به نقل ازسایت http://www.iranamerica.com/forum/showthread.php?t=1660)
حال پس از ذکر مقدمه،به اصل سخن و پاسخ می پردازیم :
ساختار نظام بین الملل از گذشته های دور تا کنون بر پایه مولفه هایی نهاده شده است که تعیین کننده میزان قدرت و بالطبع گستره حضور کشورها در این عرصه بوده است بدین معنی که هر کشوری برای مشارکت در مسایل جهانی به اندازه توانمندی های خود می توانست نقش داشته باشد و بیش از آن به او اجازه در این امر داده نمی شد.
آنچه تاکنون مطرح بوده است توان نظامی در درجه اول،توان سیاسی و اقتصادی در درجه دوم و توان نرم افزرای و به اصطلاح تولید علم در درجه سوم قرار داشته است اما این سیکل در دنیای امروز قدری دستخوش تغییر شده است بگونه ای که می توان گفت این معادله عکس گردیده است یعنی در جهان امروز حرف اول را توان تولید علم و به تعبیری صنعت میزندو باقی مولفه ها در رده های بعدی جای دارند.
در یک ارزیابی و تطبیق کلی این شاخصه ها بر ایران می توان چنین گفت با توجه به پیشرفت هایی که ایران در زمینه های علمی از جمله سلول های بنیادین،شبیه سازی جنین حیوانات،صنایع هوا - فضا و ... از سویی و توانمندی های سیاسی منطقه ای و بین المللی از سوی دیگر و با توجه به سند چشم انداز بیست ساله کشور که از سوی مقام معظم رهبری به دستگاه های مختلف کشور ابلاغ گردیده است کشور ما حداقل پس از این بازه زمانی خواهد توانست بعنوان یک قدرت منطقه ای مطرح و بالطبع در معادلات بین المللی نقشی حساس و تعیین کننده داشته باشد چرا که در صورت تحقق چشم انداز؛قدرت های جهانی برای ورود به منطقه خاورمیانه لاجرم می باید نظرگاه ایران را نیز در بسیاری از مسایل مورد توجه قرار دهندکه این خود حاکی از تاثیر ایران بر سایر قدرت ها و نظام بین الملل می باشد همانگونه که امروز نیز در پاره اي از معادلات بین المللی و خصوصاً منطقه اي تا حدودی این نقش ایفا می شود.
اما نسبت به آینده جهان(در صورت­نظام تک قطبی) می توان گفت هر چند در آستانه قرن بیست و یکم،حاصل تلاش آمریکا برای ایجاد یک جهان تک قطبی از یکسو و مقاومت قدرت های میانه بویژه اتحادیه اروپا از سوی دیگر اوضاع را در وضعیت نامعلوم و بینابینی قرار داده است.(تاریخ دیپلماسی روابط بین الملل ص 295) بدین معنی که معلوم نیست جهان تک قطبی به رهبری آمریکا از سوی کشورهای دنیا پذیرفته و یا پذیرفته نشود و به تعبیری شرائط تحقق این موضوع فراهم آید یا این که عملا امکان آن نباشد.
حال در رابطه با جایگاه ایران در جهان تک قطبی( بر فرض تحقق آن در آینده جهان) باید گفت نه تنها ایران بلکه تمام کشورها(همانگونه که در صدر مقدمه نیز آمد) باید از قدرت حاکم،تبعیت نمایند ولی بنابر قواعد و نظامات روابط بین الملل(بین الدول)فعلی،دو حالت وجود خواهد داشت:
اول:اگر نظام تک قطبی منعطف باشد ایران خواهد توانست تا آنجا که به منافع قدرت برتر لطمه ای وارد نیاید،در مسائل داخلی خود مستقل بوده و به تعبیری خود مختار عمل کند و تنها در مسایل کلان و بین المللی تابع قطب خواهد بود.
دوم : اما اگر این نظام غیر منعطف باشد بطور کلی ایران در تحقق منافع ملي خود ، استقلال همه جانبه و مبارزه با امپرياليسم جهاني با محدوديت هاي بيشتري مواجه است هر چند واقعيات کنوني به خوبي مبين اين واقعيت است که دوران زورگويي امريکا و قدرت هاي استکباري به پايان رسيده و آينده از آن ملت هايي است که با اتکا به خداوند بر تحقق اهداف و احقاق حقوق خويش تاکيد داشته باشند .
خلاصه این که:
اولا: تنها این آمریکا است که بدنبال تک قطبی کردن جهان بوده و دیگر کشورها از جمله کشورهای بزرگ صنعتی با آن مخالف اند و همواره با آن مبارزه می­کنند.
ثانیا:در صورت تحقق چنین نظام ظالمانه­ای،جایگاه ایران در آن بسته به نوع آن بوده به این که منعطف و یا غیر منعطف باشدکه در صورت اول ایران خواهد توانست نقش ایفاکندولی در صورت دوم با محدوديت هاي بيشتري مواجه خواهد بود.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    مطالب سایت درچه سطحی مشاهده نمودید؟
    سایت های کاربردی

    leader.jpg
    drrohani.jpg
    majlis.png
    ghgh.png
    http://www.8pic.ir/images/82086723376344085293.png
    images54.jpeg
    5445.jpeg
    http://www.8pic.ir/images/32420978701375817097.jpeg
    آمار سایت
  • کل مطالب : 426
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 121
  • آی پی دیروز : 46
  • بازدید امروز : 134
  • باردید دیروز : 59
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 134
  • بازدید ماه : 416
  • بازدید سال : 4,541
  • بازدید کلی : 61,777