loading...
۩۞۩.شوق پرواز.۩۞۩
amirrezajafary بازدید : 68 دوشنبه 08 مهر 1392 نظرات (0)

 

مقدمه ای بر جنگ نرم:

 

 

یکی از شیوه های جنگی، جنگ نرم است که جنگ روانی شاخه ای از آن به شمار می آید. درجنگ نرم، به جای ابزارهای جنگی متعارف چون توپ و تانک، از ابزارهای فرهنگیتاثیرگذار بر فکر واندیشه و عواطف و احساسات انسانی بهره گرفته میشود.

 

 

 

با نگاهی به جریان شناسی جنگ نرم می توان گفت که این شیوه جنگی، از دیرباز مورد استفاده قرار گرفته و همواره از سوی انسان ها در جنگ ها به عنوان یک ساز و کار موثر مورد توجه بوده است. تنها تفاوتی که می توان در میان جنگ های نرم در دوران گذشته و عصر معاصر یافت، تفاوت در ابزارها و روشهای آن است و اصولا بهره گیری از هر نوع ابزاری در جنگ نرم بر این پایه و محور قرار می گیرد که بر اندیشه و احساسات مخاطب تاثیرگذاشته و او را مرعوب خود سازد و بی آن که واکنشی از خود نشان دهد، تسلیم دشمن شده و یا در مسیر خواسته های او گام بردارد.

 

 

 

براساس این فرضیه می توان به سراغ آموزه های قرآنی رفت و تحلیل قرآن را از جنگ نرم و مسایل و مباحث مربوط به آن را استخراج کرد. نویسنده در این مطلب با توجه به چنین پیش فرضی به سراغ آیات قرآنی رفته تا نگرش قرآن را در این موضوع ارائه دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

 

 

 

جنگ نرم و حدود و مرزهای آن

 

 

دشمن در جنگ نرم تلاش دارد با استفاده از ابزارهای فرهنگی و ارتباطاتی پیشرفته و با شایعه و دروغ پراکنی و استفاده از برخی بهانه ها، میان آحادمردم تردید، بدبینی، و اختلاف ایجاد کند. (رهبر معظم انقلاب)

 

 

 

آموزه های قرآنی به جنگ نرم در حوزه دشمن شناسی و مقابله با دشمن، توجه داشته است. آیات بسیاری به این مسئله از دو زاویه دید مختلف نگریسته است. به این معنا که اگر دشمن برخی از سازوکارهای جنگ روانی را در جنگ نرم به کار می گیرد، جامعه اسلامی نیز در دفاع و مقابله با دشمن می بایست از همه امکانات بهره گیرد و در جنگ نرم، به حکم مقابله به مثل

 

 

 

 «فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم و اتقواالله و اعلموا ان الله مع المتقین» عمل نماید. (بقره، آیه 194)

 

 

 

 

البته در این آیه و آیات دیگر بر این مهم توجه و تاکید شده است که مومنان به حکم تقوای الهی، از هرگونه رفتارهای ضد اخلاقی و عقلانی که هنجارها و ارزش های اساسی بشریت را تضعیف می کند و یا از میان برمی دارد باید پرهیز کنند.

 

 

 

بنابراین خطوط قرمزها و محدودیت هایی را برای این مقابله به مثل در همه حوزه ها از جمله جنگ نرم معین کرده است که مومنان نمی توانند از آن مرزها گذر کنند و همانند دشمنان خدا و دین، عمل نمایند؛ به عنوان نمونه قتل و غارت بی گناهان و زنان و کودکان در فرهنگ ضدبشری دشمنان اسلام صورت می گیرد ولی مومنان مجاز نیستند این گونه رفتار کنند. در جنگ نرم نیز دشمنان به شیوه های زشت و ناپاکی رو می آورند که حریم های انسانی و نیز قداست و کرامت بشری را می شکند و به تهمت و افتراهای ناموسی و همانند آن رو می آورند، در حالی که مومنان براساس آموزه های اسلامی و محوریت تقوای عقلانی و عقلایی و شرعی نمی تواند در جنگ نرم از آن ها بهره گیرند.

 

 

 

روش شناسی و رفتارشناسی دشمنان

 

 

خداوند در تحلیل روش شناسی و رفتارشناسی دشمنان اسلام و توحید، به این نکته توجه می دهد که دشمنان اسلام، به سبب همدلی و مشابهت و همانندی در فکر و اندیشه، یکسان و همانند هم عمل می کنند (بقره آیه 118) از این رو بخش زیادی از آیات قرآنی به گزارش های تاریخی از رفتارهای دشمنان و تحلیل علل، عوامل، اهداف و مانند آن اختصاص یافته است؛ زیرا با تحلیل آن امور به آسانی می توان رفتارهای دشمنان عصر حاضر را تحلیل و ارزیابی کرد و توصیه های مناسب برای مقابله و مواجهه با آن ارائه داد.

 

 

 

دشمنان اسلام و توحید هرچند که از نظر ظاهری و نژادی و قومیت ها متفاوت هستند، ولی همگی آنان از عنصر مشترک انسانیت سود می برند که می تواند رفتارها و شیوه های آنان را یکسان نماید. همین تشابه قلوب که در آیه مطرح شده است، به ما این امکان را می دهد تا بتوانیم از پیش، رفتارهای آنان را پیش بینی کنیم و براساس آن، سازوکارهای مقابله را فراهم آوریم و اجازه ندهیم تا دشمن به اهداف پست و پلید خود دست یابد.

 

 

 

 

ابزارهای جنگ نرم

 

 

تنها اختلافی که میان جنگ های نرم در گذشته و حال می توان یافت، تفاوت در ابزارهای و روشهایی است که از سوی دشمنان مورد بهره برداری قرار می گیرد؛ زیرا انسان ها هر روزی به ابزارهای جدیدی دست می یابند که در گذشته غیرقابل دسترسی بود. فرهنگ و تمدن بشری همان گونه که به سوی کمال پیش می رود در ابزارها نیز کمال می یابد و نواقص و کمبودهای آن جبران می شود. دشمنان توحید و عدالت و اسلام نیز در مقابل، هر روز بیش از گذشته تلاش می کنند تا با استفاده از ابزارهای نوین، سد راه اهداف کمالی و عدالت خواهانه توده های مردم به ویژه مسلمانان و مومنان شوند.

 

 

 

در گذشته ابزارهای جنگ نرم در داستان سرایی و شعر و مانند آن خلاصه می شد. اشعار هجوآمیز به ویژه در میدان های جنگی به عنوان رجز خوانده می شد تا روحیه مخاطبان را تضعیف کرده و شرایط روحی مبارزان را تغییر دهد. رجز و شعر دو کارکرد متضاد نسبت به دوست و دشمن داشت. اشعار به دوستان انگیزه مبارزه می بخشید و روحیه دشمنان را تضعیف می کرد.

 

 

 

داستان سرایی و افسانه سازی از شخصیت های پهلوانی از دیگر ابزارهایی بود که در جنگ نرم میان تمدن ها و اقوام و ملل بسیار مورد بهره برداری بوده است. اقوام از طریق افسانه ها و اسطوره سازی، نه تنها موقعیت خویش را فراتر از اقوام موجود تثبیت می کردند و به مردم و ملت خویش انگیزه می بخشیدند، بلکه اقوام و ملل دیگر را تحقیر کرده و به سخریه می گرفتند تا جایی که شخص از انتساب به قوم و قبیله ای شرم می داشت.

 

 

 

یکی از مهم ترین اتهاماتی که همواره به پیامبران از سوی دشمنان ایشان زده می شد، عنوان شاعری بود. این اتهام از آن رو زده می شد که آموزه های آنان را در حد سخنانی برای تحریک عواطف و احساسات پایین آورند و به مردم بقبولانند که آموزه های آنان بیرون از دایره عقلانیت می باشد و نمی تواند عامل خوشبختی و سعادت ایشان و دستور درست زندگانی بشر باشد.

 

 

 

دشمنان برای تحقیر و تمسخر پیامبران، خود از ابزار شعر بهره می بردند و این اشعار را به گونه ای می سرودندکه مخاطبان از انتساب خود به پیامبران و عنوان پیرو بودن شرم کنند (صافات آیه 36، طور آیه 30، انبیاء آیه 5 و حاقه آیه 41)

 

 

 

افسانه سرایی از دیگر روش هایی بود که دشمنان برای مقابله با پیامبران در جنگ نرم از آن استفاده بسیار می کردند که آیاتی چون آیه 25 سوره انعام و 31 سوره انفال و آیه 24 سوره نحل و 83 سوره مأمنون و 5 سوره فرقان و آیاتی دیگر بر آن دلالت می کند.

 

 

 

در جهان امروز، ابزارهایی که برای جنگ نرم مورد استفاده قرار می گیرد از تنوع و تعدد بسیاری برخوردار است. روزنامه ها، تلفن های همراه، ماهواره ها، رسانه های همگانی و اینترنت و شبکه جهانی آن، در کنار ابزارهای دیگر، مهم ترین ابزارهای جنگ نرم است که در بسیاری از کشورها و ملت ها تأثیرات مخرب خود را گذاشته و زمینه را برای تسلط جهانخواران و دشمنان مردم فراهم آورده است.

 

 

 

 

روش های جنگ نرم

 

 

در جنگ نرم در طول تاریخ از روش های همانندی استفاده شده است. از این رو می توان گفت بیشتر روش هایی که در گذشته مورد استفاده بوده، هنوز به همان قوت و شدت مورد استفاده دشمنان قرار می گیرد. در تمامی این روش ها تلاش بر آن است تا با بهره گیری از روان شناسی، عواطف و احساسات مخاطب تحت تأثیر قرار گیرد و با تغییر در آن ها، اندیشه ها و افکار شخص را نیز تغییر داده و بر وی چیره شوند.

 

 

 

می دانیم که انسان مجموعه ای از بینش ها و نگرش هاست. نگرش ها، ارتباط تنگاتنگی با سه مألفه شناخت، عواطف و احساسات و رفتار دارد. از آن جایی که نمی توان در انسان میان این سه مألفه جدایی مطلق افکند، تغییر و دگرگونی در هر یک از آن ها می تواند در دو چیز دیگر نیز تغییر ایجاد کند. بسیار دیده شده است که شخص از نظر شناخت نسبت به موضوعی در مقام اطمینان و علم عرفی است و یا حتی در مقام قطعیت نشسته است ولی از آن جایی که عواطف و احساسات وی تحت تأثیر قرار گرفته و تغییر یافته، برخلاف شناخت قطعی و یا علم عادی خود عمل می کند. این که در برخی از روایات درباره جوانان به عنوان جاهلان در مقابل عاقلان سخن به میان آمده و ایشان را عاقل نمی شمارد و یا همین نسبت را درباره زنان نیز اطلاق می کند، از آن روست که اصولاً جوانان و زنان بیش از آن که از شناخت عقلانی و داده های آن متأثر باشند، متأثر از عواطف و احساسات هستند و آن چه رفتار و کردار آنان را مدیریت و کنترل می کند، عواطف و احساسات ایشان است.

 

 

 

البته این مسأله خاص این دو گروه نیست بلکه همه انسان ها در چنین شرایطی قرار می گیرند. حتی در گزارش های قرآنی این معنا مورد توجه و اهتمام قرار گرفته است که برخی از خواص نیز که در مقام بصیرت نشسته اند، ممکن است تحت تأثیر عواطف و احساسات خود عمل کنند و آن چه از حقایق را که به دانش خدادادی و نوری کسب کرده اند، نادیده بگیرند و برخلاف آن رفتار نمایند. در قرآن این تغییرپذیری و متأثر شدن، درباره بلعم باعورا و سامری گزارش شده است.

 

 

 

مهم ترین روش هایی که در طول تاریخ جنگ نرم و جنگ روانی گزارش شده است، مجموعه ای از روش ها چون روش افک و افتراء، روش شخصیت سازی، روش تخریب شخصیت، روش شایعه سازی، روش افتراء، روش تهدید، روش تحریم و مانند آن است.

 

 

 

در روش افک و افتراء، دشمنان تلاش می کنند تا جایگاه رهبران و مسئولان هر جامعه و نظامی را از مقام کاریزماتیک، شخصیت های کامل و سالم و الگوهای مهم دیگران پایین آورده و تنزل دهند. آنان می کوشند با افک و افترا، هاله نورانیتی که از شخصیت سالم و کامل ایشان در نزد پیروان و ملت پدید آمده، از میان بردارند و آنان را حتی از سطح شخصیتی توده مردم نیز فروتر و پایین تر بکشند. از اینرو ترور شخصیت به عنوان مهم ترین روش در جنگ نرم مورد توجه و تأکید قرار می گیرد.

 

 

 

در این روش، تلاش می شود تا نخست خود شخص، ترور شخصیت شود و از جایگاه و مقام و منزلت خویش به زیر کشیده شود. هر آن چه که برای ملت و پیروان آن شخص، به عنوان ارزش و الگوی برای دیگران تلقی می شود، با انواع تهمت و بهتان تخریب می شود.

 

 

 

در طول تاریخ این گونه رفتارها از سوی دشمنان درباره پیامبران بسیار به کار رفته گزارش شده است. اتهام دزدی و بهره گیری از قدرت و ثروت برای مقاصد شخصی، بهره کشی از دیگران برای مقاصد پست دنیوی و هواهای نفسانی از جمله این امور است که همواره از سوی دشمنان استفاده شده است.

 

 

 

در مرحله دوم، اگر ترور شخصیت رهبران، شدنی نشد به سراغ خانواده و بستگان نزدیک وی می روند که ازجمله معروف ترین این وقایع می توان به ترور شخصیت پیامبر گرامی (ص) از طریق افک و بهتان به همسر وی اشاره کرد که در آیه 11 سوره نور گزارشی از آن آمده است. در داستان عیسی (ع) دشمنان یهودی آن حضرت (ع) چون نتوانستند آن حضرت را بی شخصیت کنند، با بهره گیری از افک و بهتان، کوشیدند تا دامن پاک دوشیزه ای چون حضرت مریم (س) را بیالایند و شخصیت کاریز ماتیک آن بزرگوار را هدف گیرند. (مریم آیه 82)

 

 

 

 

شخصیت سازی

 

 

از دیگر روش های جنگ نرم می توان به شخصیت سازی اشاره کرد. دشمنان می کوشند تا رقیبانی از درون همان جامعه برای شخصیت های اصلی و رهبران جامعه ایجاد کنند. در این کار با گزینش کسانی که قابلیت هایی را در اختیار دارند، با روش جایگزین سازی می کوشند تا جا به جایی در سطوح رهبری را فراهم آورند و با کم ترین هزینه، بیش ترین سود را ببرند. در داستان حضرت موسی (ع) فرعون کوشید تا نخست با ساحران (اعراف آیات 511 تا 711 و نیز شعراء آیات 34 تا 54 و آیات دیگر) و سپس با بلعم باعورا (اعراف آیه 671) به اهداف خود برسد و جایگزینی برای آن حضرت (ع) بسازد که از نظر او همتراز شخصیتی موسی (ع) بودند. در زمان پیامبر (ص) نیز با معرفی دو نفر به عنوان همتراز ایشان تلاش شد با شخصیت سازی دیگران، جایگزینی برای آن حضرت معرفی کنند و قدرت را با انتقال به آنان مدیریت و مهار کنند. (زخرف آیه 13)

 

 

 

در جهان معاصر نیز با اهدای جوایز بین المللی چون صلح نوبل و حقوق بشر و شخصیت سازی از طریق رسانه ها، همانند سازی و شخصیت سازی برای رهبران صورت می گیرد.

 

 

 

 

 

 

 

 

روش ارتداد

 

 

از روش های جنگ روانی، بازی با ارزش های جامعه با ایمان و ارتداد نسبت به آن است. برخی از دشمنان از کافران و منافقان، با بهره گیری از این شیوه می کوشند تا تردید و دودلی را در جامعه بیفکنند. از این رو گاه با ابزار ایمان و همدلی و همراهی ظاهری با مسئولان و مردم، و سپس اظهار کفر وبی ایمانی نسبت به آن می کوشند تا مردم را دچار تردید نسبت به آموزه ها و ارزش ها و باورهای خود کنند. همراهی با شخصیت های اجتماعی و رهبران و تایید مواضع آنان و سپس مخالفت با آنان، بسیاری از سست ایمان ها و بیماردلان را به تردید می افکند و زمینه اختلاف و تفرقه را فراهم می آورد. قرآن گزارش می کند که در دوره پیامبر (ص) دشمنان از این روش بسیار سود می بردند. (نساء آیات 731 و 831)

 

 

 

بازی با ایمان از طریق ارتداد از مهم ترین روش هایی است که دشمنان برای تخریب روحیه مومنان از آن بهره می گیرند. درجهان امروز نیز این شیوه بارها از طریق دشمنان مورد استفاده قرار گرفته است. دشمنان حتی کوشیدند تا برای تاثیرگذاری بیش تر، مدت زمانی را در ظاهر ایمانی به سر برند و سپس با نفوذ در لایه های اجتماعی و وجیه المله شدن، توانستند با بازگشت و ارتداد خود ضربه های استواری به ایمان اشخاص سست ایمان بزنند.

 

 

 

 

شایعه سازی

 

 

روش شایعه سازی و شایعه پراکنی از دیگر روش هایی است که در جنگ نرم به شدت مورد توجه و کاربرد است. این روش حتی در میدان جنگ برای کاهش روحیه سربازان به کار می رود. در جنگ احد دشمنان با شایعه کشته شدن پیامبر (ص) تلاش کردند تا موجب اختلاف و فرار و از هم پاشیدگی ارتش اسلام شوند.

 

 

 

در قرآن گزارش های بسیاری درباره شایعه و نقش آن در تضعیف روحیه و حتی شکست ارتش ها بیان شده که می توان به آیه 38 سوره نساء 06 سوره احزاب و 471 و 571 سوره آل عمران اشاره کرد. در این آیات از نقش تخریبی شایعه و آثار آن در شکست ارتش ها سخن گفته شده و از مومنان خواسته شده تا در دام شایعه سازی دشمن قرار نگرفته و به عنوان عامل دشمن به شایعه پراکنی اقدام نکنند و در حقیقت آب به آسیاب دشمن نریزند.

 

 

 

روش تهدید و تحریم از دیگر روش هایی است که در جنگ نرم بسیار مورد توجه است. یکی از روش هایی که قرآن به مومنان پیشنهاد می دهد، بهره گیری از روش تهدید از طریق ترساندن و ارعاب است. فراهم آوری تمام قدرت های نظامی و غیرنظامی از نظر عده و عده می تواند موجب ترس وهراس دشمن شود و امکان هرگونه واکنش و عکس العمل درستی را از آنان سلب کنند. (انفال آیه 06)

 

 

 

 

مخاطبان جنگ نرم

 

 

مخاطبان جنگ های نرم گروه های مختلف جامعه هستند ولی بیش ترین تاثیر را در میان افراد و اقشار جامعه، گروه هایی چون سست ایمان ها، دو چهرگان، خواص مغرور، بیماردلان و مانند ایشان می پذیرند. از این رو خداوند از مومنان می خواهد تا با تقویت توحید خویش، ربوبیت خداوندی را در همه چیز احساس کنند و دلگرم به حضور و قدرت الهی در هر کاری باشند.

 

 

 

 

هدف از جنگ نرم

 

 

تردید در شیوه زندگی و نظام سیاسی، ایجاد بدبینی نسبت به مسئولان، ایجاد اختلاف و تفرقه برای تسلط بر جامعه و منابع آن از جمله اهداف جنگ نرم می باشد. در این روش دشمن به سادگی و آسانی بی آن که حتی هزینه های سنگین نظامی و جانی و مالی را تحمل کند، با بهره گیری از احساسات و عواطف جامعه می کوشد تا مقاصد شوم خود را تحقق بخشد.

 

 

 

 

قرآن و ضرورت آمادگی دائمی برای جنگ نرم و سخت

 

 

حفاظت از منافع مادی و معنوی فرد و اجتماع در آموزه های دستوری قرآن مورد توجه بوده و بر آن تاکید شده است. از آن میان می توان به آموزه های دستوری قرآن به جنگ های روانی و ترساندن دشمن از هرگونه تحرکات مخرب و ایجاد تنش در جامعه اشاره کرد. بسیاری از آیات قرآن که به شکل انذار وارد شده است نوعی جنگ روانی را مدنظر دارد.

 

 

 

چنان که گفته شد در آیه 06 سوره انفال، قرآن به مسئله جنگ روانی اشاره داشته و می فرماید: ترهبون به عدوالله و عدوکم؛ تا دشمنان خدا و خودتان را بترسانید.

 

 

 

در حقیقت قرآن آمادگی نظامی را که به دو شکل شمار کمی نظامیان آموزش دیده و آماده و تهیه تجهیزات نظامی پیشرفته صورت می گیرد، به عنوان عوامل موثر در حوزه جنگ روانی مورد ارزیابی و تحلیل قرار می دهد و به نقش بازدارنده آن اشاره می کند. روشن است که آمادگی در همه جهات می تواند دشمنان را از تجاوز به مرزهای جغرافیایی و معنوی مسلمانان باز دارد. در آیات قرآن با تاکید بر جنگ روانی این مسئله نمایانده می شود که انسان ها به طور طبیعی گرایش به روحیه تجاوزگری دارند و برای خاموش کردن و از میان بردن بسترهای مناسب آن باید همه امکانات پیشرفته و سلاح های بازدارنده فراهم آید. هدف از تهیه نفرات و تجهیزات آن است که به دشمن هشدار داده شود که هرگونه جنگ و دامن زدن به آن نه تنها برای او منافع اقتصادی و یا معنوی نخواهد داشت بلکه منافع مهم تری از دست خواهد داد.

 

 

 

در حقیقت قرآن بیان می کند که آمادگی نظامی مسلمانان نه برای تهاجم و تجاوز بلکه برای دفاع از منافع امت است به گونه ای که رویارو نشدن دشمنان با چنین مسلمانان آماده ای به نفع دشمنان خواهد بود.

 

 

 

آمادگی نظامی به گونه ای باید باشد که هم دشمنان ظاهر و آشکار از هرگونه تجاوز و جنگی پرهیز کنند و هم دشمنان پنهان و منافقان، هوس حمله و تجاوز به حقوق مسلمانان واقعی و همکاری با دشمنان را نکنند؛زیرا منافقان هرگاه مسلمانان را از نظر دفاعی و آمادگی، ناتوان ببینند هوس همکاری با دشمنان را در سر می پرورانند، ولی آمادگی مسلمانان، منافقان را وا می دارد تا برای منافع زودگذر خود هم شده از همکاری با دشمنان پرهیز کنند.

 

 

 

بنابراین هدف از آمادگی همیشگی، جلوگیری از تجاوز و حمله دشمنان شناخته شده و ناشناخته به حریم امت و جامعه اسلامی است.

 

 

 

 

ابعاد آمادگی نظامی و جنگ روانی

 

 

یکی از مهم ترین ابزارهای بازدارنده از هرگونه تجاوز دشمنان، جنگ روانی است که با کم ترین هزینه بیشترین بهره و منافع به دست می آید. آیات قرآنی در همه مواردی که با دشمنان مشرک و منافق و کافر سخن می گوید از حربه جنگ روانی بهره می برد. در آخر این آیات ما با کلمات تند و انذار و هشدارهای سختی مواجه می شویم که روحیه دشمن را خرد می کند. خداوند پس از بیان هر مطلبی که درباره دشمنان اسلام است آنان را به عذاب سخت، بدبختی، بدفرجامی و آتش دوزخ و مانند آن مژده می دهد و بیان می کند که رفتار دشمنان نه تنها برای آنان نفعی نخواهد داشت بلکه موجبات بدبختی آنان را فراهم می آورد. تخطئه و درهم شکستن روحیه آنان، از اهداف این جنگ روانی است.

 

 

 

دشمن پیش از آن که واقعا با عذاب آخرتی مواجه شود، از هجوم بی وقفه آیات کوبنده، نابود و سست می گردد و روحیه تهاجمی و هدفمند خود را از دست می دهد. دشمن در می یابد که به جای آن که منفعتی از حمله به دست آورد، همه چیزش را از دست داده است. توهم و تخیل از دست دادن، وی را به کنجی می کشد و توان حرکت و تهاجم را از او سلب می کند. خرد کردن روحیه دشمن و ایجاد جنگ روانی، اصل راهبردی بسیاری از آیات قرآن است.

 

 

 

 

اصل هراس انگیزی و بازدارندگی

 

 

برای رسیدن به این هدف، قرآن به مسلمانان شیوه های دیگری می آموزد تا به کمک آن جنگ روانی را تشدید کنند و با متزلزل کردن روحیه دشمن، هرگونه تحرک تنش آفرین و خشونت باری را از آنان سلب نماید.

 

از آن میان می توان به ساخت هرگونه ابزار و ادوات جنگی و غیرجنگی که نقش دفاعی و بازدارندگی را دارند، اشاره کرد. در آیات قرآن به ویژه در آیه 06 سوره انفال به اصول کلی توجه شده و تنها برای بیان نمونه عصری، از برخی از مصادیق نام برده شده است. اصل کلی که قرآن به صورت آموزه ای دستوری به مسلمانان آموزش می دهد، فراهم آوری توان و نیرو است. توان شامل هرگونه ابزار و آلات بازدارنده و یا هجومی و یا دفاعی است. ازاین رو تنها به سلاح اشاره نشده است. تهیه هر چیزی که قدرت امت و دولت اسلامی را افزایش می دهد امری لازم و ضروری است و باتوجه به شرایط مکانی و زمانی تغییر می کند. ممکن است چیزی در زمانی ابزار جنگی مناسبی باشد ولی در عصر دیگری نه تنها مفید نباشد بلکه زیانبار به قدرت اسلام و مومنان باشد. در زمانه ما رسانه ها به عنوان یکی از ابزارهای جنگی قوی مطرح هستند، بنابراین بر امت است که از این توان نیز برخوردار گردند. چنان که فراهم آوری نفرات و نیروی انسانی زبده و کارآمد امری است که هرگز نباید آن را دست کم گرفت. در زمانی نیروی زبده کسی است که سوار بر اسب، تیراندازی می کند و در زمانی دیگر کسی است که در پس شبکه جهانی اینترنت و یا حوزه خبری و رسانه ها به جنگ روانی می پردازد. فراهم آوری و آموزش نیروی زبده به معنای آن است که در همه زمینه ها (توان و نیرو) از آمادگی لازم و بازدارنده برخوردار باشیم. در همه این ابزارها و نیروها آن چه مهم و اساسی است اصل هراس انگیزی و ایجاد بازدارندگی است.

amirrezajafary بازدید : 69 دوشنبه 08 مهر 1392 نظرات (0)

ماهیت جنگ نرم

مقدمه

امروزه رهيافت تقابل گرا و خشونت محور با محوريت اقدامات نظامي سخت افزارانه در پيچيدگي هاي نظام بين الملل، جاي خود را به رويكرد نرم افزاري و جنگ نرم داده است. اين رهيافت از سوي موسسه هاي وابسته به بنيان هاي ليبرال – دموكرات همچون كميته ي خطر كنوني، بنياد اعانه ي ملي براي دموكراسي، موسسه هاي هوور و بنياد دفاع از دموكراسي ها ترويج شده است.

امروزه جنگ نرم، موثرترين، كارآمدترين، كم هزينه ترين، خطرناك ترين و پيچيده ترين نوع تهديد عليه ارزش ها و امنيت ملي يك كشور است. موثرتر است؛ چون مي توان با كمترين هزينه، باحذف لشكركشي و از بين بردن مقاومت هاي طيف شناسي جنگ ، بر مبناي«ابزار و روش تحميل اراده» است. بر مبناي اين شاخص جنگ، شامل جنگ نرم و جنگ سخت است. اين نوع تفكيك ابتدا در مورد تفكيك قدرت، به قدرت نرم و سخت، از سوي جوزف ناي انجام شده، و سپس در دهه ي اخير از سوي انديشمندان تكامل يافته است.

درپاسخ به اين پرسش كه جنگ نرم چيست؟ صاحبنظران و محققان پاسخ هاي متفاوتي داده اند. مفهوم جنگ نرم كه در برابر جنگ سخت به كار مي رود، داراي تعريف واحدي نيست كه مورد پذيرش همگان باشد، و تلقي و برداشت افراد، جريان ها و دولت هاي گوناگون از جنگ نرم ، عمليات رواني، قدرت نرم و تهديد نرم مشخص نيست. برخي از پاسخ ها به اين پرسش عبارت است از:

(1) گروهي جنگ نرم را عبارت از استفاده ي طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن، براي نفوذ در مختصات فكري دشمن با توسل به شيوه هايي مي دانند كه موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي مجري مي شود.

(2) برخي، تلاش برنامه ريزي شده براي استفاده از ابزارها و روش هاي تبليغي، رسانه اي، سياسي و روان شناختي، براي تاثير نهادن بر حكومت ها، گروه ها و مردم كشورهاي خارجي به منظور تغيير نگرش ها، ارزش ها و رفتارهاي آنان را جنگ نرم مي دانند.

(3) بعضي، استفاده ي يك كشور از قدرت نرم براي دستكاري افكار عمومي كشور آماج و تغيير ترجيحات، نگرش ها و رفتارهاي سياسي آنان را جنگ نرم مي دانند.

(4) به گمان برخي، جنگ نرم حالت تنش و مخاصمه ي شديدي است كه بين كشورها پديدار مي شود و مانورهاي سياسي، مشاجره هاي ديپلماتيك، جنگ هاي رواني، مخاصمه هاي ايدئولوژي، جنگ اقتصادي و رقابت براي كسب قدرت از مختصات آن هستند. هدف هاي اين تهاجم مي تواند تضعيف روحيه، وحدت ملي، ايجاد شكاف ميان مردم و حاكميت، نافرماني مدني، افزايش ناكارآمدي حاكميت و تضعيف اراده ي مقاومت در مردم باشد.

(5)جنگ نرم عبارت است از هر گونه اقدام غير خشونت آميز كه ارزش ها و هنجارهاي جامعه ي هدف را مورد هجوم قرار مي دهد و سرانجام منجر به تغيير در الگوهاي رفتاري موجود و خلق الگوهاي جديدي مي شود كه با الگوهاي رفتاري مورد نظر نظام حاكم تعارض دارد.

(6) جنگ نرم نوعي جنگ سرد است كه سرانجام به استحاله ي فرهنگي جامعه منجر مي گردد.

(7) جنگ نرم، مجموعه ي تدابير و اقدامات از پيش انديشيده ي فرهنگي، سياسي و اجتماعي كشورهاست كه بر نظرات، نگرش ها، انگيزش ها و ارزش هاي مخاطبان آماج(اعم از حكومت ها، دولت ها، گروه ها و مردم كشورهاي خارجي) تاثير مي گذارد و دربلند مدت موجب تغيير منش، رفتار و كنش هاي فردي و اجتماعي آنان مي گردد.

(8) جنگ نرم به معني به كارگيري هوشمندانه، طرح ريزي و هدايت شده ي اقدامات غير رزمي است كه سرانجام موجب تغيير نگرش و رفتار گروههاي هدف در جهت برنامه ها و منافع طراح جنگ نرم خواهد شد.

(9) جنگ نرم شامل هر گونه اقدام رواني، تبليغاتي، رسانه اي و فرهنگي است كه جامعه و گروه هدف را نشانه مي گيرد و بدون درگيري نظامي و اعمال خشونت، رقيب را به انفعال يا شكست وا مي دارد. جنگ نرم در پي از پا در آوردن انديشه و تفكر جامعه ي هدف است تا بنيان هاي فكري و فرهنگي آن را سست كند و با بمباران خبري و تبليغاتي، درنظام سياسي- اجتماعي حاكم، تزلزل و بي ثباتي تزريق كند. با اين اوصاف، طيف وسيعي از اقدامات، از جنگ رايانه اي و فعاليت هاي اينترنتي گرفته تا راه اندازي شبكه هاي راديويي و تلويزيوني و شبكه هاي در فضاي مجازي و موارد ديگر، در قالب مفهوم عنوان جنگ نرم مي گنجد.

در دو دهه ي اخير، مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي، عالي ترين تبيين ها را از جنگ نرم به معني عام، و از تهاجم فرهنگي به معني خاص داشته اند. جنگ نرم را تهاجم فرهنگي، بلكه يك شبيخون، غارت و قتل عام فرهنگي، جنگ اراده ها و عزم ها، جنگ و تهاجم به مرزهاي ايماني، عقيدتي و فرهنگي، جنگ براي عوض كردن ذهن مردم و نااميد ساختن از مبارزه، و در نهايت در آذر ماه سال1388، جنگ نرم را به معني«ايجاد ترديد در دل ها و ذهن هاي مردم» تعريف فرمودند. بدون شك همه ي اين تعريف ها به تبيين ماهيت و ابعاد جنگ نرم كمك خواهد كرد و به احتمال فراوان يكي از تعريف ها قابل قبول، تعريف زير مي باشد:

«جنگ نرم، استفاده ي دقيق و برنامه ريزي شده از قدرت نرم عليه نظام هاي سياسي مورد هدف، به منظور تاثير گذاري بر باورها و ارزش هاي بنيادين و با هدف دگرگوني در هويت فرهنگي و الگوهاي رفتاري مورد قبول در عرصه هاي مختلف سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي است»

با توجه به اين تعريف، مي توان جنگ نرم را مانند هر پديده ي ديگري در سه بعد شناخت:

اول، ماهيت و منطق دروني قدرت نرم كه عبارت از تلاش براي تاثير گذاري بر«باورها و ارزش هاي بنيادين» مورد قبول كشور هدف است.

دوم، منظور و كاربرد اين تاثير گذاري، «دگرگوني هويت فرهنگي» و «تخريب الگوي سياسي» است.

سوم، ابزار اعمال اراده و پيشبرد هدف در اين جنگ، «قدرت نرم» كشور حريف و متخاصم است.

از اين مختصر نيز مي توان نتيجه گرفت كه جنگ نرم، پديده هايي همچون «تهاجم فرهنگي»، «عمليات رواني»، «جهاني سازي فرهنگ» و جز اينها را نيز دربر مي گيرد و اعم از آن است. از اين تعريف ها چنين پيداست كه:

(1) جنگ نرم يك اقدام عمدي و تدبير شده است.

(2) جنگ نرم قلمروهاي گوناگون فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي است.

(3) قصد اصلي عاملان جنگ نرم «تغيير هويت فرهنگي، سياسي، اقتصادي و جتماعي است.

(4) آماج جنگ نرم به مردم كشورها محدود نمي شود، بلكه دولتمردان و نخبگان را نيز هدف قرار مي دهد.

(5) درنهايت، جنگ نرم مبتني بر منافع «قدرت نرم»، «روش هاي غير خشونت آميز» و «قدرت اقناع و همراه سازي» است.

2. ويژگي هاي جنگ نرم

براي شناخت هرپديده، بهتر است ويژگي هاي متمايز كننده ي آن پديده شمرده شود. ويژگي هاي زير كه ناظر بر نقاط افتراق جنگ سخت و نرم است، مي تواند به شناخت جنگ نرم كمك كند:

1-2. ذهني و غير محسوس بودن: جنگ نرم، بر خلاف جنگ سخت، از ماهيت انتزاعي و ذهني برخوردار است. بنابراين تشخيص به موقع آن دشوار است، ولي جنگ سخت، محسوس و همراه با واكنش و برانگيختن است. درجنگ نرم، كشف بازيگران، آرايش و گسترش دشمن مشكل بوده و كمتر موجب برانگيختن و واكنش مي شود.

2-2. تدريجي بودن: جنگ نرم در يك فرآيند تدريجي، خزنده و آرام اعمال مي شوند.

3-2. ابهام آميز بودن: عاملان جنگ نرم در پوشش دوست و به بهانه ي كمك به مخاطبان، اقدامات خويش را به سامان مي رسانند.از اين رو نه تنها توده هاي نافرهيخته بلكه برخي از نخبگان، اغلب در تشخيص و درك نيات آنان باز مي مانند.

4-2. پر شمول بودن و فراگير بودن: جنگ سخت اغلب گروه محدودي از افراد جامعه- بيشتر نظاميان- را آماج قرار مي دهد. در حالي كه جنگ نرم بر همه ي گروه هاي جامعه تاثير مي گذارد.

5-2. غلبه ي بعد فرهنگي جنگ نرم بر ساير ابعاد: گر چه جنگ نرم همه ي ابعاد يك نظام، به ويژه سه بعد سياسي، فرهنگي اجتماعي را تحت تاثير قرار مي دهد، ولي بعد فرهنگي آن برجسته تر از ساير ابعاد است و با دگرگوني هويت فرهنگي، نظام سياسي موجود ناكارآمد گرديده و زمينه هاي فروپاشي آن فراهم مي شود.

6-2. داشتن اثرهاي عميق: جنگ سخت، جز در موارد محدود، اثرهاي كوتاه مدتي بر جامعه ي هدف بر جاي مي گذارد، در حالي كه اثرهاي جنگ نرم، به ويژه در بعد فرهنگي، مي تواند هميشگي باشد؛ چرا كه ممكن است موجب تغيير ارزش ها و هنجارهاي جامعه و شخصيت افراد گردد.

7-2. پيچيدگي بودن: جنگ نرم، پيچيده، چند لايه و چند وجهي است. اين جنگ لايه هاي شناختي، عاطفي، هيجاني، اجتماعي، معنوي، رواني، و حتي جسماني مخاطبان را آماج قرار مي دهد. از اين رو تشخيص آن، كار دشواري است. جنگ نرم، محصول پردازش ذهني نخبگان بوده و اندازه گيري آن مشكل است؛ در حالي كه جنگ سخت، محصول پردازش ذهني نخبگان بوده و اندازه گيري آن مشكل است؛ در حالي كه جنگ سخت ، عيني ، واقعي و محسوس است و مي توان آن را با ارائه ي برخي از معيارها اندازه گيري كرد.

8-2. بين رشته اي بودن: در اعمال جنگ نرم از يافته هاي علوم گوناگوني مانند روان شناسي، جامعه شناسي، علوم ارتباطات، مردم شناسي فرهنگي، علوم سياسي و جز اينها استفاده مي شود. از اين رو مقابله با آن تنها با آگاهي از فرايندها و يافته هاي آن علوم ميسر است.

9-2. عمدي بودن: جنگ نرم با طرح و نقشه ي پيشين و همراه با خصومت و دشمني به سامان مي رسد. از اين رو بايد مصاديق جنگ نرم دشمن را كه ناشي از ناكارآمدي و يا ضعف نظام است از آسيب هاي داخلي تفكيك نمود.

10-2. شمول گسترده ي بازيگران: جنگ نرم داراي بازيگران گوناگوني است كه هر يك برخي ابعاد سياسي، فرهنگي و اجتماعي جامعه ي آماج را مورد تهديد قرار مي دهد.

11-2. تاكيد بر روش هاي غير خشونت آميز: در جنگ سخت، با تخريب و حذف فيزيكي حريف و تصرف و اشغال سرزمين او اهداف، تامين و اراده ي تحميل مي شود؛ در حالي كه در جنگ نرم با تاثير گذاري بر انتخاب ها، فرآيند تصميم گيري و الگوهاي رفتاري و در نهايت با«روش هاي غير خشونت آميز» و تغيير هويت حريف، اراده بر او تحميل مي شود.

3.پيشينه و رويكردها

جنگ نرم از چه قدمت و پيشينه اي برخوردار است؟ محققان و مولفان نه چندان زيادي در پي ارائه ي پاسخي متقن به اين پرسش مهم بر آمده اند. در اين زمينه ديدگاه ها و رويكردهاي گوناگوني شكل گرفته است كه به طور مختصر به مهم ترين آنها اشاره مي شود.

1-3. جنگ نرم، پديده اي پرقدمت

گروهي جنگ نرم را پديده اي بسيار پر قدمت مي دانند. اينان بر اين باورند كه بروز و ظهور پديده ي جنگ نرم، همزاد شكل گيري اجتماعي و حكومت هاست. ملتون و همكارانش در اين گروه جاي مي گيرند. به گمان ملتون و همكارانش، سران حكومت ها از دير باز ي پي آن بوده اند تا با بهره گيري از ساز و كارهاي غير نظامي(غيرسخت)، قدرت رقبا و دشمنان خويش را محدود سازند و اراده ي خويش را بر آنان تحميل نمايند. اين مولفان در تاييد ادعاي خويش از شواهد متنوعي از جمله، كتاب«هنر جنگ» سان تزو، راهبرد پرداز چيني ياد مي كنند. سان تزو به حكام و فرماندهان كشورش توصيه مي كند كه با بهره گيري به موقع از روش هاي غير نظامي، اراده ي خود را بر دشمن تحميل كنند و از آن راه، قدرت نظامي خويش را بيشتر نمايند.

2-3. نافرماني مدني و جنگ نرم

گروهي ديگر از نويسندگان، از رساله ي«نافرماني مدني» هنري ديويد ثرو به عنوان يكي از نخستين آثار مربوط به جنگ نرم ياد مي كنند. ثرو اين اثر را در قرن نوزدهم تاليف نموده است. وي معتقد است كه يكي از اثربخش ترين روش هاي مقابله با حكومت و تغيير رفتار، «نافرماني مدني » است. منظور او از نافرماني مدني اقدامي است كه شهروندان جامعه با اتكا بر ابزارهاي مسالمت آميز، در برابر هنجارهاي موجود، انجام مي دهند. اقدام متكي بر نافرماني مدني در درجه ي اول بايد «غير خشونت آميز» باشد. در درجه ي دوم مسئوليت چنين اقدامي بايد از سوي اقدام كنندگان پذيرفته شود. در درجه ي سوم نيز چنين اقدامي باي محدود باشد و بديل هاي سازنده اي ارائه دهد. حال اين پرسش مطرح است كه « نافرماني» چه زماني «جنگ نرم تلقي مي شود؟ برخي مولفان، در پي پاسخ به اين پرسش برآمده اند. به گمان آنان نافرماني مدني براي نظام حاكم نوعي تهديد و جنگ است. آنها در تاييد ادعاي خويش بر چند نكته تاكيد ويژه مي نمايند: نخست اينكه، هر نوع نافرماني موجب نقض هنجارها و نظم حاكم مي شود. دوم، افراد با شركت در تجمع هاي اعتراض آميز به سبب عواملي همچون«از دست دادن هويت فردي»، «پخش مسئوليت»، «احساس گمنامي» و «برانگيختگي تكانش ورزانه»، قادر به كنترل كنش هاي مخرب و رفتارهاي آزارگرانه ي خود نيستند. به همين سبب آنان آشكارا قوانين را نقض مي كنند، اموال عمومي را تخريب مي نمايند، با ماموران حكومتي درگيرمي شوند و ارزش هاي بنيادي جامعه را مورد تاخت و تاز قرار مي دهند. سوم اينكه، بسياري از حزب ها و دسته هاي درگير در فرآيند نافرماني مدني، مخالف نظام حاكم بر جامعه خويش بوده و در پي آن هستند تا«به تدريج» مردم را با خود همراه سازند و حكومت را«گام به گام» وادار به عقب نشيني نمايند. چهارم اينكه، شواهدي وجود دارد كه نشان مي دهد بسياري از كنش هاي اعتراض آميز و نافرماني مدني كشورها، از سوي كشورهاي دشمن با رقيب آنها«مديريت» مي شود. بنابراين، تلقي نافرماني مدني به عنوان نوعي جنگ نرم، كه دامنه ي قدرت و ميزان اقتدار حكومت را تقليل مي دهد و كارآمدي و مشروعيت الگوي سياسي موجود را به چالش مي كشد، تلقي درستي به نظر مي رسد؛ ولي اين برداشت را مي توان شيوه اي از جنگ نرم براي براندازي يك نظام سياسي به شمار آورد. به عبارتي اين برداشت از جنگ نرم، به بعد سياسي مي شود و ساير ابعاد جنگ نرم را در بر نمي گيرد.

3-3. الگوي انقلاب هاي رنگي و جنگ نرم

برخي از محققان، كاركرد انقلاب هاي رنگي را با كاركرد جنگ نرم مترادف مي دانند. بدون شك«انقلاب مخملي» يا «انقلاب رنگي» يكي از شيوه هاي براندازي و جنگ نرم است كه نوعي دگرگوني و جابجايي قدرت، همراه با مبارزه ي منفي و نافرماني مدني را شامل مي شود. انقلاب هاي رنگي و مخملي در جوامع پساكمونيستي در اروپاي مركزي، شرقي و آسياي مركزي اتفاق افتاد و بخش عمده اي از تحولات سياسي سالهاي اخير در حوزه ي شوروي سابق و از جمله در آسياي مركزي و قفقاز را تحت تاثير خود قرار داده است. نكته اي كه توجه فراواني به اين موضوع را معطوف كرده، تلاشي است كه از سوي غرب به ويژه آمريكا براي تبديل آن به الگوي تغيير ساختار سياسي در كشورهاي در حال گذار، مخالف و معارض انجام مي شود. نوع دگرگوني و تغيير ساختارهاي سياسي كه از آن با نام انقلاب هاي رنگين ياد مي شود، داراي ويژگي مشتركي در علت ها و شكل تحول است. همگي آنها (به جز قرقيزستان) بدون استفاده از ابزارهاي خشونت آميز و با راهپيمايي خياباني به پيروزي رسيدند. اين تحرك ها با شعارهايي مبتني بر دموكراسي خواهي و ليبراليسم انجام گرفت. ثقل زماني در انجام انقلاب هاي رنگين، انتخابات مي باشد. به اين گونه كه با اعلام تقلب در انتخابات از سوي مخالفان، دو هدف عمده ي ابطال انتخابات و برگزاري مجدد آن، با ناظران بين المللي پيگيري مي شود. تلقي از انقلاب هاي رنگين به عنوان نوعي جنگ نرم، مانند نظريه ي نافن كرماني مدني، كه دامنه ي قدرت، ميزان كارآمدي، مشروعيت و اعتبار حكومت را كاهش مي دهد. و الگوي سياسي موجود و نظام مستقر را به چالش مي كشد، به عنوان الگويي براي براندازي نرم، تلقي درستي به نظر مي رسد؛ ولي در اين برداشت، جنگ نرم محدود به جنگ نرم سياسي، از راه سازمان دهي حركت هاي اعتراضي خواهد شد و اين برداشت از جامعيت لازم برخوردار نيست و همه ي ابعاد جنگ نرم را در بر نمي گيرد.

اهداف جنگ نرم

هدف نهايي در جنگ نرم همان هدف جنگ سخت، يعني مهار و فروپاشي يك نظام سياسي است؛ ولي ابزار و روش هاي اين براندازي متفاوت است. اگر در جنگ سخت با اشغال سرزمين، براندازي يك نظام سياسي انجام مي شود و نظام دفاعي و امنيتي يك كشور فرو مي ريزد، درجنگ نرم تلاش مي شود با تاثير گذاري بر باورها و ارزش هاي يك ملت، انديشه والگوي اداره ي يك كشور كه هويت دهنده به نظام سياسي است به چالش كشيده شود. تلاش دشمن در براندازي نرم با پروژه ي بي اعتمار سازي و اعتمادزدايي از نظام سياسي، به نتيجه خواهد رسيد. جنگ نرم، روشي براي تحميل اراده و تامين منافع است كه با غلبه بر طرف مقابل، بدون استفاده از قدرت نظامي و روش هاي خشونت آميز اعمال مي شود. ابزار اصلي اين جنگ، قدرت نرم به ويژه، قدرت اقناع سازي است كه اغلب با استفاده از ابزارهاي ارتباطي و رسانه ها، و دانش روان شناختي تلاش مي شود، در قويت هاي فكري و فرهنگي ترديد ايجاد شود. حوزه ي عمل اين جنگ، افكار، اعتقادها، باورها، ارزش ها، علايق و گرايش هاي جامعه ي هدف است كه مهاجم براي اشغال آن برنامه ريزي مي كند. در با تصرف ذهن و قلوب مردمان كشور هدف، تغيير در ساختارها محقق مي شود. به عبارتي جنگ نرم، جنگ تخريب الگو است. مهاجم در اين جنگ با ايجاد ترديد در

الياسي با استفاده از بررسي نظرهاي كرمي، ساندرس و ميچل مهم ترين هدف هاي جنگ نرم آمريكا و دنياي غرب، در ساير كشورها را تغيير ايدئولوژي حاكم، كاهش مشاركت سياسي مردم، الهاي ناكارآمدي حكومت، تغيير هويت ديني و ملي شهروندان با تخريب پيشينه ي تاريخي آنان، دستكاري افكار عمومي در جهت خواسته هاي خود و عليه نظام حاكم، كاهش انسجام اجتماعي، كاهش انسجام در حاكميت، تغيير ارزش هاي جامعه، ايجاد استحاله ي فرهنگي، تغيير الگوي سياسي حاكم و تشديد تقويت واگرايي قومي بر شمرده است.

شناسايي هدف هاي مرجه در بحث امنيت نرم داراي اهميت است. ايدئولوژي دولت، مشاركت سياسي، كارآمدي حكومت، هويت، انسجام اجتماعي و افكار عمومي برخي از مهم ترين هدف هاي مرجع در چارچوب امنيت نرم به شمار مي آيد. هشت هدف و محور اصلي به عنوان مهم ترين هدف ها و خطوط اصلي جنگ نرم، در نقشه و نمودار راهبردي جنگ نرم، از منظر مقام رهبري مطرح شده است.ن موارد عبارت از ايجاد ترديد در دل ها و ذهن هاي مردم، انهدام سنگرهاي معنوي، تبديل نقاط قوت ما به نقاط ضعف، تبديل فرصت هاي ما به تهديد، تخريب پايه هاي نظام، بدبين كردن مردم به هم و ايجاد اختلاف در جامعه، خدشه در نشانه هاي اميد، القاي ياس به جامعه و انحراف ذهن مردم از دشمني دشمن، مي باشد.

مخاطبان جنگ نرم

جنگ نرم را مي توان به لحاظ مخاطب به دو سطح دسته بندي نمود:

نخبگان و دولتمردان كشور هدف

اين سطح از جنگ نرم، راهبردي است و به سطح نخبگان فكري و سياسي كشور باز مي گردد و بالاترين سطح رويارويي جنگ نرم تلقي مي شود. هدف اصلي در اين سطح، تضعيف و كاهش قدرت تاثير گذاري و جريان سازي نخبگان در محيط داخلي و بين المللي است. به هر ميزاني كه بازيگران بتوانند در اين سطح، قدرت نخبگان را كاهش دهند و يا آنها را با خود هماهنگ نمايند، امكان پيروزي بيشتري خواهند داشت.

در اين سطح از جنگ نرم با مديريت ادراك نخبگان، تلاش مي شود تا برآوردها و شناخت نخبگان از پديده ها دستكاري شود و يا با انجام عمليات رواني بر آنان، عزم و اراده ي آنان را دگرگون سازند. ملتون و ديگران بر اين باورند كه آماج هاي اصلي تغييرات بنيادي در جامعه، روشنفكران و تحصيل كردگان آن جامعه هستند. آنها در تاييد ادعاي خويش از اصول نظريه ي «ارتباطات مرحله اي» ياد مي كنند. دراين نظريه باور اين است كه حكومت و نهاد هاي سياسي با بهره گيري از رسانه ها بر افراد تحصيل كرده و روشنفكر جامعه تاثير مي گذارند و آنان نيز با تبليغات، روشنگري، آموزش و جز اينها بر توده هاي مردم تاثير مي گذارند و از آن راه، موجب شكل گيري افكار عمومي جامعه مي شوند.

برخي تحقيقات نيز نشان داده اند كه جامعه داراي دو نوع افكار عمومي «نخبگان» و «توده» است. به گمان آنان، افكار عمومي نخبگان سريع تر از افكار عمومي جامعه شكل مي گيرد. به همين سبب، نهادهاي سياسي و عاملان و كارگزاران دستگاري نگرش هاي سياسي، بيش از هر چيز در پي شكل دهي به افكار عمومي اين گروه هستند.

مردم و بدنه ي اجتماعي كشورهدف

در اين سطح از جنگ نرم، عنصر مردمي قدرت ملي كشور، هدف قرار مي گيرد. هدف از جنگ نرم، سلب اراده و انگيزه از مردم و بي تفاوت نمودن جمعيت هاي همراه وتبديل آنها به جمعيت هاي معارض، مخالف و بي تفاوت است. تلاش مهاجم در اين سطح شكل دادن به نافرماني هاي مدني با ايجاد شكاف بين مردم و حاكميت است. جنگ نرم، در اين سطح مي تواند بر ميزان حمايت مردم از سياست هاي نظام و نخبگان موثر باشد.

اگر كشوري از قدرت نرم لازم در اين سطج برخوردار باشد، به طور طبيعي آن كشور فاقد بحران هاي سياسي ، مشورعيت، كارآمدي، مشاركت، مقبوليت و هويت خواهد بود و بازدارندگي مردمي در برابر جنگ نرم شكل خواهد گرفت. شواهد زيادي وجود دارد (براي مثال پيام هاي مندرج در رسانه هاي برون مرزي كشورهاي غربي را نگاه كنيد) كه نشان مي دهد دنياي غرب در فرايند «جهاني سازي»، «اشاعه ي فرهنگي»، «ايجاد تغييرات بنيادي» و «اعمال جنگ نرم» در پي آن است تا سرانجام همه ي افراد جوامع آماج را تحت تاثير قرار دهد. مادامي كه بيشتر ا فراد جامعه تحت تاثير قرار نگرفته باشند، امكان استحاله ي كامل فرهنگي، تغيير نظام سياسي و دگرگوني نظام فرهنگي جامعه وجود نخواهد داشت. به عبارت ديگر دنياي غرب در پي آن است تا مردم كشورهاي آماج را وادار سازد تا آن گونه بينديشند، تخيل بورزند و رفتار نمايند كه غربيان مي انديشند و عمل مي كنند.

ابزارها و شيوه هاي جنگ نرم

وسعت ابعاد و زمينه هاي جنگ نرم سبب شده كه دايره ي گسترده اي از ابزارها و شيوه ها را در بر مي گيرد. همچنين خصلت نوآوري، فناوري نوين، ابزار و صنايع فرهنگي جديد، شيوه ها و روش هاي جنگ نرم را متنوع و پيچيده نموده است. به عبارتي مي توان گفت، خاصيت اين نبرد به گونه اي است كه كمتر ابزار و فناوري را مي توان به عنوان ابزار اختصاصي جنگ نرم مطرح كرد. مهم ترين و موثرترين ابزارهاي جنگ نرم را مي توان در سه مقوله ي صنايع و فرآورده هاي فرهنگي، رسانه هاي حقيقي و فضاي مجازي (فناوري هاي نوين ارتباطي) نام برد. اين سه مقوله، ارتباط تنگاتنگ و پيجيده اي با هم دارند. فيلم و سينما، پويانمايي (انيميشن و كارتون)، ماهواره، اسباب بازي، بازي هاي رايانه اي، ادبيات و نشر، هنرهاي تجسمي و موسيقي را مي توان به عنوان مهم ترين صنايع و فرآورده هاي فرهنگي نام برد. همچنين رسانه شامل مطبوعات، نشريات، راديو، تلويزيون و خبرگزاري ها مي باشد. در نهايت امروزه ابزارهاي جنگ نرم در فضاي مجازي شامل اينترنت (سايت هاي خبري، شبكه هاي اجتماعي، وبلاگ ها، پست هاي الكترونيكي و ...)، تلفن همراه (خدمات پيام كوتاه، بلوتوث و ام.ام.اس) مي باشد. افزون بر اين دسته بندي ، برخي از نويسندگان ابزارهاي جنگ نرم را در چهار مقوله ي ابزارهاي متكي بر فضاي سايبر، رسانه هاي نوشتاري، رسانه هاي ديداري- نوشتاري و ابزارهاي متكي بر سازمان ها و تشكل ها دسته بندي نموده اند.

غرب در جنگ نرم خود عليه ايران، از روش هاي گوناگوني استفاده مي كند. برخي از آن روش ها عبارت از: تاثير گذاري بر نخبگان، افزايش مطالبات دانشجويان، برجسته سازي فعاليت گروه هاي مخالف، حمايت از مخالفان نظام با عنوان پروژه ي ترويج دموكراسي، هنجارشكني هاي اجتماعي(مانند روابط پسر و دختر پيش از ازدواج)، برجسته سازي گسست نسلي، ترغيب فرار مغزها و انتساب آن به نارضايتي سياسي آنان، تلاش براي شكل گيري اجماع جهاني عليه ايران و سياه نمايي آينده ي كشور مي باشند. در جنگ نرم مجموعه اي از روش ها به كار مي رود كه بسياري از آنها همزمان بوده و داراي همپوشاني با يكديگر هستند. مهم ترين و موثر ترين شيوه هاي جنگ نرم شامل دو روش اصلي گفتاري و رفتاري است. هر دو روش در حال حاضر هم در فضاهاي حقيقي و هم در فضاهاي مجازي به كار مي رود. عمليات رواني، عمليات ادراكي، ديپلماسي عمومي و فريب تاكتيكي را مي توان در مقوله ي روش هاي اصلي گفتاري جنگ نرم قرار داد. اعتراض، نافرماني مدني، همكاري نكردن و تحصن، مداخله ي غير خشونت آميز و جذب مخالفان از جمله مهم ترين روش هاي رفتاري است.

نتيجه گيري

قدرت نرم، بنياد، زيرساخت و جوهره ي اصلي امنيت همه جانبه ي يك نظام سياسي است و فرهنگي نمودن امنيت جهاني در اين چارچوب به عنوان شكل و ماهيت جديد امنيتي قابل توجيه است. در اين نگرش، راهبرد دستيابي به امنيت؛ قدرت نرم و تاثير هنجاري بر ديگران است و جنگ نرم به عنون منبع و كانون اصلي تهديد در محيط امنيتي جديد به شمار مي آيد. با نگاهي به نظريه هاي مختلف و بررسي چيستي، ويژگي و ابعاد گوناگون جنگ نرم مي توان گفت كه جنگ نرم پديده اي است كه جنبه هاي مختلف حيات انسان را در عصر حاضر تحت تاثير قرار داده است. نظريه پردازان، محققان و نويسندگان، اين فرآيند را به عنوان هاي گوناگون «جهاني سازي فرهنگ»، «استعمار فرانوين»، «رهنامه ي جنگ كم شدت»، «استحاله و فروپاشي از درون»، «نافرماني مدني»، «انقلاب رنگين» و ... معرفي كرده اند. در رويكرد نرم كه از آموزه هاي مطالعات نوين و معاصر امنيتي است، تلاش مي گردد تامين منافع و مهار تهديد، از راه قدرت نرم انجام شود. در اين راستا آموزه هاي ليبراليستي در مطالعات امنيتي و روابط بين الملل، از جايگاه خاصي برخوردار است. در واقع اين رويكرد، اصل عملكردي خود را بر مبناي تغييرات از راه قدرت نرم قرار داده است و با تغيير باور و ارزش هاي بنيادين كشورهاي مرود آماج، هويت فرهنيگ والگوهاي رفتاري را در عرصه هاي مختلف، دگرگون مي سازد و در نهايت با ناكارآمد نمودن ايدئولوژي و الگوي موجود سياسي، زمينه هاي فروپاشي فراهم مي گردد.

هر چند گروهي، جهاني شدن را فرايندي طبيعي با هدف وحدت بخشيدن به جوامع انساني معرفي مي نمايند، ولي با رويكرد جنگ نرم، گروه ديگر اين پديده را فرايندي مي دانند كه در پي حاكم نمودن الگوهاي رفتاري خاص، ازسوي بازيگران و قدرت ها با اهداف مشخص مديريت مي شود. از اين منظر، جهاني شدن به عنوان تهديد نرم امنيت ملي، پروژه اي طرح ريزي شده و جرياني يكسويه و تحميلي از سوي كانون هاي قدرت، همراه با ماهيت سلطه است. از اين ديدگاه، كانون هاي قدرت به دنبال يك الگو و ساختار رفتاري مشترك، فراگير و جهاني در چارچوب هدف هاي ملي خود هستند. امروزه جنگ نرم، موثرترين، كارآمدترين، كم هزينه ترين و در عين حال خطرناك ترين و پيچيده ترين نوع تهديد عليه ارزش ها و امنيت ملي يك كشور است. ذهني و غير محسوس بودن، تدريجي بودن،‌ ابهام آميز بودن، پرشمول و فراگير بودن، غلبه بعد فرهنگي جنگ نرم بر ابعاد ديگر، پيچيدگي، بين رشته اي بودن و شمول گسترده ي بازيگران، مهم ترين ويژگي هاي جنگ نرم است.

amirrezajafary بازدید : 37 دوشنبه 08 مهر 1392 نظرات (0)

جنگ نرم و تهدیدشناسی

 

در بحث تهدیدشناسی برای رسیدن هدف مطلوب، اولین مطلبی که دارای اهمیت، تعریف تهدید است. هر کشوری می‌تواند سه محور را به‌عنوان ارزش‌های حیاتی خود تعریف کند که به مخاطره افتادن آن‌ها به مفهوم از بین رفتن پایه و اساس حاکمیت آن کشور است:

1. تمامیت ارضی آن کشور

2. ایده‌ها و الگوهای رفتاری جامعه

3. حاکمیت مستقر در آن کشور

 

بنابراین منظور از تهدید، عنصر یا وضعیتی است که یکی از این روش‌های حیاتی را به مخاطره می‌اندازد. هدف تهدید چیست؟ هر ویروسی یک هدف دارد؛ هدف ویروس تهدید، مختل کردن و در نهایت از بین بردن امنیت یک جامعه و در نهایت نابودی حاکمیت است. در گذشته از ابزارهای سخت و ادوات نظامی استفاده می‌کردند، اما امروزه از تهدید نرم استفاده می‌کنند.

 

تهدید نرم

ویژگی‌های تهدید نرم چیست؟ اصولاً دو ویژگی را به‌عنوان ویژگی تهدید نرم در نظر می‌گیریم؛ یکی اعتباری بودن تهدید نرم است، یعنی در زمان و مکان متغیر است. مثلاً ممکن است متغیری امروزه و در زمان حال، تهدید به حساب بیاید ولی فردا یک عنصر معمولی در جامعه باشد. یا تهدیدی در یک جامعه در درجه‌ی قرمز امنیتی باشد ولی در کشور دیگر یک مسأله‌ی ساده اجتماعی باشد. ویژگی دوم این است که بحث تهدید، یک امر نسبی است. هر کشوری به فراخور موقعیت سیاسی، تاریخی، اجتماعی، جغرافیایی و عقیدتی ممکن است درجاتی از تهدید را داشته باشد.

 

معمولاً کشورهایی که در منطقه‌ی خاورمیانه قرار دارند از درجه‌ی تهدید بالایی برخوردارند؛ چون هم دارای موقعیت جغرافیایی مهم هستند، هم به لحاظ تاریخی، مکتبی و عقیدتی موقعیت بالایی در جهان دارند.

 

تهدید دارای دو مرحله است؛ مرحله‌ی ذهنی و مرحله‌ی عملیاتی. در مرحله‌ی ذهنی، دشمن یا کشور تهدیدکننده ابتدا نقاط آسیب‌پذیر جامعه‌ی هدف را شناسایی می‌کند، ابزارهایش را می‌شناسد و سپس هدف‌گذاری و سرمایه‌گذاری می‌کند و نهایتاً آن را عملیاتی می‌نماید.

 

تقسیم‌بندی تهدید بر دو بعد ذهنی و عملیاتی، برای پیشگیری تهدید است. باید این را بدانیم، برای مقابله با تهدید در کدام مرحله پادزهر را تزریق کنیم. تهدید نرم امروزه موثرترین، کارآمدترین، کم‌هزینه‌ترین صورت تهدید و در عین حال خطرناک‌ترین نوع تهدید است.

 

ما می‌توانیم مطالعات امنیتی را در حوزه‌ی تهدید به دو دسته گفتمان منفی و گفتمان مثبت تقسیم کنیم. گفتمان منفی، تهدید را به نبود امنیت تعریف می‌کند و امنیت را به نبود تهدید تعریف می‌کند. گفتمان منفی دارای دو موج است؛ موج اول این گفتمان تأکید بر جنبه‌ی نظامی دارد و می‌گوید تهدید یعنی در معرض حمله‌ی نظامی قرار گرفتن یک کشور توسط کشور دیگری و تنها عامل ناامنی را حمله‌ی نظامی می‌داند و اما موج دوم می‌گوید تهدید و عدم امنیت در حمله‌ی نظامی خلاصه نمی‌شود، بلکه در حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی، علم و فن‌آوری و زیست‌محیطی نیز تهدید وجود دارد.

 

گفتمان مثبت که جدیدتر از گفتمان منفی است می‌گوید: امنیت و تهدید دو متغیر وابسته نیست و هر کدام را مستقل می‌داند. در این تعریف، فقدان امنیت تنها فاکتور مورد نیاز تهدید نیست بلکه علاوه بر آن، وجود شرایط مطلوب برای تحقق اهداف و خواسته‌های بیگانه نیز مدنظر است. وقتی جامعه در سطح قابل قبولی برای تحصیل و پاسداری از آرمان‌ها و اخلاقیات و رفتارهای مورد قبول آن جامعه نباشد، هر چند دارای یک تهدید داخلی و خارجی مادی و محسوس نباشد، ممکن است عدم برآوردن نیازهای جامعه و مردم نوعی تهدید باشد.

 

سطوح قدرت نرم

اما در جهت مقابله با تهدید نرم، آن چیزی که می‌تواند مؤثر و کارآمد باشد، استفاده به‌جا از قدرت نرم است. قدرت نرم دربرگیرنده‌ی مؤلفه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک است. ایدئولوژی اعتبار ملی، خصوصیات ملی، هویت ملی و فرهنگی یک ملت و همچنین مشروعیت نظام سیاسی آن کشور از جمله موضوعاتی هستند که در چارچوب قدرت نرم مورد توجه و مطالعه قرار می‌گیرند. اما قدرت نرم از سه سطح تشکیل می‌شود:

الف) سطح راهبردی

ب) سطح میانی

ج) سطح تاکتیکی

 

در سطح راهبردی که اولین سطح قدرت نرم است، قدرت متوجه رهبران و نخبگان یک کشور است و بالاترین سطح رویارویی قدرت نرم با تهدید نرم را شامل می‌شود. در این سطح، هدف افزایش قدرت، هنجارسازی خود و تضعیف قدرت حریف در صحنه‌ی بین‌المللی است و هدف حریف هم از تهدید نرم در این سطح، اولاً شناسایی نخبگان و رهبران فکری جامعه و ثانیاً ارعاب و تأثیرگذاری در آن‌ها است.

 

با توجه به موقعیت تاریخی کهنی که ایران دارا است و موقعیت سوق‌الجیشی و جغرافیایی که ما در آن قرار داریم، همواره دشمن در کمین بهره‌گیری از موقعیت‌هاست. پس زمینه‌سازی جهت اتحاد سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در جهان اسلام، تشنج‌زدایی و پیش‌برد صلح و امنیت در منطقه و جهان، تحرک دیپلماتیک و حضور موفق در عرصه‌های بین‌المللی، از جمله مواردی است که باعث ارتقاء قدرت نرم ما می‌شود.

 

ب) سطوح میانی: این سطح از قدرت نرم منحصراً به مردم و قدرت ملی تکیه دارد و از فرهنگ عامه متأثر می‌شود. در این سطح، افکار عامه از تصمیمات نخبگان و رهبران جامعه حمایت می‌کند و به آن‌ها مشروعیت می‌بخشد. در مقابل، هدف تهدید نرم در این سطح، ایجاد شکاف میان نخبگان سیاسی و فرهنگی و آحاد عمومی جامعه است. یعنی می‌خواهند مردم را از یک جماعت همراه تبدیل به جماعتی بی‌تفاوت، معارض و مخالف کنند و برای رسیدن به این هدف از ابزارهایی مثل تشویق به نافرمانی مدنی استفاده می‌کند.

 

ج) سطح تاکتیکی: این سطح از رویارویی قدرت نرم در سطح نیروهای مسلح صورت می‌گیرد و هدف این سه سطح از قدرت نرم باید توأمان و همراه هم مورد توجه قرار گیرد و سعی شود در هر سه سطح قدرت‌دهی و قدرت نرم جامعه افزایش پیدا کنند تا بتواند در مقابل تهدیدات نرم مؤثر واقع شود.

 

عناصر افزایش قدرت نرم

در تعریف قدرت نرم به یک سری عناصر توجه می‌شود که رعایت آن‌ها و رعایت معیارهای این عناصر باعث جاذبه‌دار شدن و تأثیر قدرت نرم شود. یکی از این عناصر عبارتند از: جاذبه‌ی فرهنگی، که مشتمل بر عقاید، ارزش‌ها و باورهای یک جامعه است و آن همان چیزی است که تعبیر به هویت ملی می‌شود. در واقع هویت ملی برای یک جامعه به منزله‌ی روح برای بدن است و همان‌طور که روح در بدن نباشد، جسم می‌میرد؛ اگر مملکتی هویت نداشته باشد به‌تدریج خواهد مرد.

 

هویت دو کارکرد دارد؛ از لحاظ داخلی عامل همبستگی مردم است و از لحاظ بین‌المللی نیز عامل شناسایی کشور توسط سایر دولت‌هاست. هویت ملی یک مسأله‌ی جمعی است که بنیادهای تاریخی، فرهنگی و اعتقادی یک ملت را در بر می‌گیرد. تکوین هویت ملی یک امر پیچیده و طولانی است و از طریق آموزش از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود و حتی می‌توانیم بگوییم که رنگ‌ها و معماری هم در تشکیل این هویت اثرگذار است. بنابراین هرگونه چالشی در هویت ملی باعث تضعیف و کاهش جاذبه‌های فرهنگی آن ملت می‌شود.

 

دومین عنصر دسترسی به ابعاد قدرت نرم در سطوح ملی و سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی است. هر کشوری که به کانال‌های ارتباطی منطقه‌ای و بین‌المللی دسترسی و ارتباط بیشتری داشته باشد، قطعاً از قدرت نرم بالاتری برخوردار است، مثل عضویت در کنوانسیون‌های بین‌المللی یا عضویت در سازمان‌های بین‌المللی و ایفای یک نقش مؤثر در این سازمان‌ها.

 سومین عنصر، پذیرش جهانی است؛ به این معنا که یک دولت بتواند در الگوها، ارزش‌ها و اولویت‌های دیگر ملت‌ها تغییر به‌وجود بیاورد. قطعاً چنین کشوری دارای قدرت نرم بسیار بالایی است.

 

چهارمین عنصر، تأثیرگذاری بر سطوح مختلف نظام بین‌المللی است که مثلاً در مورد ایران می‌توانیم به تأثیر بر چرخش سیاست امریکایی "خاورمیانه‌ی بزرگ به خاورمیانه‌ی جدید" اشاره کنیم.

amirrezajafary بازدید : 38 دوشنبه 08 مهر 1392 نظرات (0)

تا سال 1945 میلادی غالب جنگ‏ها "جنگ سخت" بود. پس از آن با توجه به دو قطبی شدن جهان به بلوک شرق و بلوک غرب، دور جدیدی از رقابت ها میان آمریکا و شوروی سابق آغاز شد که به "جنگ سرد" مشهور شد. جنگ سرد ترکیبی از جنگ سخت و جنگ نرم بود که طی آن دو ابر قدرت در عین تهدیدهای سخت از رویارویی مستقیم با یکدیگر پرهیز می‏کردند.

با فروپاشی شوروی در سال 1991 میلادی و پایان جنگ سرد کارشناسان بخش جنگ در ایالات متحده با استفاده از تجارب دو جنگ جهانی و دوران جنگ سرد دریافتند که می شود با هزینه کمتر و بدون دخالت مستقیم در سایر کشورها به اهداف سیاسی، اقتصادی و... دست یافت که در ادبیات سیاسی جهان به جنگ نرم شهرت یافت.

جنگ نرم

این نوع جنگ از فروپاشی شوروی شروع و تاکنون ادامه داشته و متکی بر تهدیدات نرم و قدرت نرم فرهنگی و اجتماعی است.آمریکایی ها با استفده از این نوع جنگ تاکنون موفق به تغییر چندین رژیم سیاسی در کشورهای مورد نظر شدند. انقلاب های رنگی که در چندین کشور بلوک شرق و شوروی سابق رخ داد،در واقع نمونه ای از جنگ نرم است. آمریکایی ها با استفاده از قدرت نرم موفق به تغییر رژیم های سیاسی در کشورهایی چون لهستان،گرجستان، چک اسلواکی، قرقیزستان، اکراین و تاجیکستان گردید. در تمامی این دگرگونی های سیاسی بدون استفاده از ابزار خشونت و صرفا با تکیه بر قدرت نرم و ابزار رسانه، با تغییر در ارزش ها و الگوهای رفتاری از رژیم های سیاسی حاکم مشروعیت‏زدایی گردید و از طریق جنبش‏های مردمی و ایجاد بی ثباتی سیاسی، قدرت سیاسی جابه جا شد.

جنگ نرم در قالب‏های مختلف مثل : انقلاب مخملی ، انقلاب های رنگی (انقلاب نارنجی و...)، عملیات روانی ، جنگ رسانه‏ای، با استفاده از ابزار رسانه‏ای ( رادیو ، تلویزیون، روزنامه و امثال آن) و ... توانست نظام سیاسی بعضی از کشورها ـ مانند اوکراین و گرجستان ـ را تغییر دهد.

تعریف جنگ نرم

مفهوم جنگ نرم (Soft Warfare) در مقابل جنگ سخت (Warfare Hard) است و تعريف واحدی كه مورد پذيرش همگان باشد ندارد.

«جان كالينز» تئوريسين دانشگاه ملي جنگ آمريكا، جنگ نرم را عبارت از “استفاده طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن، براي نفوذ در مختصات فكري دشمن با توسل به شيوه هايي كه موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي مجري مي شود”، مي داند.

ارتش ايالات متحده آمریکا در آيين رزمي خود آن را بدين صورت تعريف نموده است: “جنگ نرم، استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ديگر اعمالي است كه منظور اصلي آن تاثيرگذاري بر عقايد، احساسات، تمايلات و رفتار دشمن، گروه بي طرف و يا گروههاي دوست است به نحوي كه براي برآوردن مقاصد و اهداف ملي پشتيبان باشد”.با عنايت به تعاريف فوق، معروفترين تعريف را به جوزف ناي، پژوهشگر برجسته آمريكايي در حوزه “قدرت نرم” نسبت مي دهند. وي در سال1990 ميلادي در مجله “سياست خارجي” شماره 80 ، قدرت نرم را “توانايي شكل دهي ترجيحات ديگران” تعريف كرد. تعريفي كه قبل از وي «پروفسور حميد مولانا» در سال1986 در كتاب “اطلاعات و ارتباطات جهاني؛ مرزهاي نو در روابط بين الملل” به آن اشاره كرده بود. با اين وجود مهمترين كتاب در حوزه جنگ نرم را جوزف ناي در سال2004 ، تحت عنوان “قدرت نرم؛ ابزاري براي موفقيت در سياست جهاني” منتشر نمود.

بنابراين جنگ نرم را مي توان هرگونه اقدام نرم، رواني و تبليغات رسانه اي كه جامعه هدف را نشانه گرفته و بدون درگيري و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شكست وا مي دارد. جنگ رواني، جنگ سفيد، جنگ رسانه اي، عمليات رواني، براندازي نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملي، انقلاب رنگي و... از اشكال جنگ نرم است .

به عبارت دیگر جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسياري در علوم سياسي و نظامي مي باشد. در علوم نظامي از واژه هايي مانند جنگ رواني يا عمليات رواني استفاده مي شود و در علوم سياسي مي توان به واژه هايي چون براندازي نرم، تهديد نرم، انقلاب مخملين و اخيراً به واژه انقلاب رنگين اشاره كرد.در تمامي اصطلاحات بالا هدف مشترك تحميل اراده گروهي بر گروه ديگر بدون استفاده از راه هاي نظامي است.

در يك تعريف كامل تر مي توان گفت، جنگ نرم يك اقدام پيچيده و پنهان متشكل از عمليات هاي سياسي، فرهنگي و اطلاعاتي توسط قدرت هاي بزرگ جهان براي ايجاد تغييرات دلخواه و مطلوب در كشورهاي هدف است

دلایل استفاده از جنگ نرم

انتشار مقاله مشهور «جوزف نای» نظریه‏پرداز آمریکایی تحت عنوان «قدرت نرم» power Soft در فصلنامه آمریکایی foreign policy در سال ۱۹۹۰ دیدگاه جدیدی را به مخاطبان ارائه کرد که براساس آن ایالات متحده به جای آن که از طریق بکارگیری آنچه که قدرت سخت می نامند به انجام کودتای نظامی در کشورهای رقیب اقدام کند؛ تلاش خود را بر ایجاد تغییرات در کشورهای هدف از طریق تأثیرگذاری بر نخبگان جامعه متمرکز می کند.

براین اساس آمریکا می توانست بجای سرمایه گذاری میلیارد دلاری بر تئوری جنگ ستارگان به منظور مقابله با آنچه تهدید شوروی خوانده می شد، به سرمایه گذاری بر نخبگان جامعه شوروی از طرق مختلف اقدام کند. پس از فروپاشی شوروی جوزف نای مقاله دیگری تحت عنوان «کاربرد قدرت نرم» در فصلنامه فارن پالسی در سال ۲۰۰۴ منتشر ساخت که تکمیل کننده نظرات قبلی او متناسب با تغییرات جهان در سال های پس از فروپاشی شوروی و بویژه تحولات ناشی از واقعه یازده سپتامبر در روابط بین الملل بود.

در مقاله مذکور جوزف نای دیدگاه خود را درباره ایجاد تغییرات از طریق به کارگیری دیپلماسی عمومی در کنار بکارگیری قدرت نرم در میان نخبگان جامعه هدف مطرح کرد. بعدها نظرات او تکمیل تر شد و به عنوان دستورالعمل سیاست خارجی آمریکا تحت عنوان بکارگیری «قدرت هوشمند» Smart power به مورد اجرا گذارده شد. براساس این نظریه آمریکا با استفاده از دیپلماسی عمومی و قدرت هوشمند به برقراری نفوذ در بدنه جامعه هدف کمک می کند. این دیدگاه با دستورالعمل های اجرایی که توسط کارشناسان اطلاعاتی آمریکا نظیر دکتر «جین شارپ» تهیه شد، در سطح رسانه های گروهی به مفهوم «انقلاب نرم» معروف شد.

بنابراین جنگ نرم، امروزه مؤثرترین، کارآمدترین و کم هزینه ترین و درعین حال خطرناک ترین و پیچیده ترین نوع جنگ علیه امنیت ملی یک کشور است، چون می توان با کمترین هزینه با حذف تهاجم خود قرار می دهد.

جنگ نرم به روحیه، به عنوان یکی از عوامل قدرت ملی خدشه وارد می کند، عزم و اراده ملت را از بین می برد، مقاومت و دفاع از آرمان و سیاست های نظام را تضعیف می کند، فروپاشی روانی یک ملت می تواند مقدمه ای برای فروپاشی سیاسی- امنیتی و ساختارهای آن باشد. جوزف نای قدرت نرم را شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب بدون تهدید یا پاداش ملموس می داند. این شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب قدرت است. بر این پایه یک کشور می تواند به مقاصد موردنظر خود در سیاست جهانی نایل آید، چون کشورهای دیگر، ارزش های آن را می پذیرند، از آن تبعیت می کنند، تحت تأثیر پیشرفت و آزاداندیشی آن قرار می گیرند و در نتیجه خواهان پیروی از آن می شوند. در این مفهوم آنچه مهم تلقی می شود، تنظیم دستورالعملی است که دیگران را جذب کند. بنابراین جنگ نرم از یکسو توانایی کسب آنچه که می خواهید از طریق جذب کردن نه از طریق اجبار و یا پاداش می باشد ( و از سوی دیگر نشان دهنده ، تفاوت های عمده آن با جنگ سخت می باشد.

تفاوت‏های جنگ نرم و جنگ سخت

1- حوزه تهديد نرم اجتماعي، فرهنگي و سياسي است، در حالي كه حوزه‌ تهديد سخت امنيتي و نظامي مي‌باشد؛

2- تهديدهاي نرم پيچده و محصول پردازش ذهني نخبگان و بنابراين اندازه‌گيري آن مشكل است، در حالي كه تهديدهاي سخت؛ عيني، واقعي و محسوس است و مي‌توان آن را با ارائه برخي از معيارها اندازه‌گيري كرد؛

3- روش اعمال تهديدهاي سخت، استفاده از زور و اجبار است، در حالي كه در نرم ، از روش القاء و اقناع بهره‌گيري مي‌شود. و تصرف و اشغال سرزمين است در حالي كه در تهديد نرم ، هدف تاثير‌گذاري بر انتخاب‌ها، فرآيند تصميم‌گيري و الگوهاي رفتاري حريف و در نهايت سلب هويت‌هاي فرهنگي است؛

4- مفهوم امنيت در رويكردهاي نرم شامل امنيت ارزش‌ها و هويت‌هاي اجتماعي مي‌شود، در حالي كه اين مفهوم در رويكردهاي سخت به معناي نبود تهديد خارجي تلقي مي‌گردد.

5- تهديدهاي سخت، محسوس و همراه با واكنش برانگيختن است، در حالي كه تهديدهاي نرم به دليل ماهيت غير عيني و محسوس آن، اغلب فاقد عكس‌العمل است.

6-مرجع امنيت در حوزه تهديدهاي سخت، به طور عمده دولت‌ها هستند، در حالي كه مرجع امنيت در تهديدهاي نرم محيط فروملي و فراملي (هويت‌هاي فروملي و جهاني) است؛

7- كاربرد تهديد سخت در رويكرد امنيتي جديد عمدتاً مترادف با فروپاشي نظام‌هاي سياسي- امنيتي مخالف يا معارض است، در حالي كه كاربرد تهديد نرم در رويكردهاي امنيتي جديد عليه نظام‌هاي سياسي مخالف يا معارض، مترادف با فرهنگ‌سازي و نهادسازي در چارچوب انديشه و الگوهاي رفتاري نظام‌هاي ليبرال و دموكراسي تلقي مي‌شود.

جنگ نرم نيز همانند جنگ سخت اهداف مختلفي دارد و قاعدتا هدف غايي هر دو آنها تغيير كامل نظام سياسي يك كشور است كه البته با اهداف محدودتر هم انجام مي گيرد. در حقيقت جنگ نرم و جنگ سخت يك هدف را دنبال مي كنند و اين وجه مشترك آنهاست، در هر صورت هدف اصلي اين جنگ، اعمال فشار براي ايجاد تغيير در اصول و رفتار يك نظام و يا به طور خاص تغيير خود نظام است.

اهداف جنگ نرم

1- استحاله فرهنگي در جهت تأثيرگذاري شديد بر افكار عمومي جامعه مورد هدف با ابزار خبر و اطلاع رساني هدفمند و كنترل شده كه نظام سلطه همواره از اين روش براي پيشبرد اهداف خود سود جسته است.

2- استحاله سياسي به منظور ناكارآمد جلوه دادن نظام مورد هدف و تخريب و سياه نمايي اركان آن نظام.

3- ايجاد رعب و وحشت از مسائلي همچون فقر، جنگ يا قدرت خارجي سركوبگر و پس از آن دعوت به تسليم از راه پخش شايعات و دامن زدن به آن براي ايجاد جو بي اعتمادي و ناامني رواني.

4- اختلاف افكني در صفوف مردم و برانگيختن اختلاف ميان مقام هاي نظامي و سياسي كشور مورد نظر در راستاي تجزيه سياسي كشور.

5- ترويج روحيه ياس و نااميدي به جاي نشاط اجتماعي و احساس بالندگي از پيشرفت هاي كشور.

6- بي تفاوت كردن نسل جوان به مسائل مهم كشور.

7- كاهش روحيه و كارآيي در ميان نظاميان و ايجاد اختلاف ميان شاخه هاي مختلف نظامي و امنيتي.

8- ايجاد اختلاف در سامانه هاي كنترلي و ارتباطي كشور هدف.

9- تبليغات سياه (با هدف براندازي و آشوب) به وسيله شايعه پراكني، پخش تصاوير مستهجن، جوسازي از راه پخش شب نامه ها و...

10- تقويت نارضايتي هاي ملت به دليل مسائل مذهبي، قومي، سياسي و اجتماعي نسبت به دولت خود به طوري كه در مواقع حساس اين نارضايتي ها زمينه تجزيه كشور را فراهم كند.

11- تلاش براي بحراني و حاد نشان دادن اوضاع كشور از راه ارائه اخبار نادرست و نيز تحليل هاي نادرست و اغراق آميز.

جنگ نرم به ابزارها و امکاناتی نیازدارد تا بتواند به اهداف خود جامه عمل بپوشاند.

ابزارهاي جنگ نرم

جنگ نرم با پشتوانه قدرت نرم انجام مي گيرد. بنابراين تمامي ابزارهاي حامل قدرت نرم را بايد به عنوان ابزارهاي جنگ نرم مورد توجه و شناسايي قرار داد. اين ابزارها انتقال دهنده پيام ها با اهداف خاص هستند. در عصر ارتباطات با تنوع ابزاري براي انتقال پيام از يك نقطه به نقطه ديگر هستيم. رسانه ها شامل راديو، تلويزيون و مطبوعات، عرصه هاي هنر شامل سينما، تئاتر، نقاشي، گرافيك و موسيقي، انواع سازمان هاي مردم نهاد و شبكه هاي انساني در زمره ابزار جنگ نرم به شمار مي‏آيند.

با توجه به اينكه در جنگ نرم از ابزار مختلفي استفاده مي شود مي توان گفت كه به همان نسبت نيز گروه هاي مختلفي را مورد هدف و مبارزه قرار مي دهد.

چه افراد و تشكل‏هايي هدف جنگ نرم هستند؟

همه افراد جامعه مي‏توانند بخش هاي مشخصي باشند كه مورد نظر راه اندازان جنگ نرم قرار گرفته اند و البته اين موضوع وابسته به هدفي است كه باني جنگ نرم آن را دنبال مي كند. اقشار مورد نظر بانيان جنگ نرم بستگي به هدف آنها دارد كه ميان مدت است يا عمومي و با توجه به هدف اقشار را تحت نظر مي گيرند اما در حالت كلي مي توان گفت كه گروه هاي هدف در جنگ نرم، رهبران، نخبگان و توده هاي مردم هستند. نخبگان نيروهاي مياني را تشكيل مي دهند و مي توانند به عنوان تصميم گيران و تصميم سازان يك حكومت مطرح باشند. نخبگان جامعه مدني مانند رهبران احزاب و... هم با آشفتگي ذهني خود، مي توانند ترس را به ذهن مردم انتقال دهند، وحشت ايجاد كنند و روحيه ملت را درهم بشكنند.

در بعضي موارد براي رسيدن به اهداف مورد نظر خود گروه ها و اشخاص خاص و تأثيرگذار را مورد هدف قرار مي دهند و از آن گروه يا فرد براي رسيدن به اهداف خود استفاده مي كنند. مانند استفاده از قوميت هاي مختلف يا خواص و نخبگان فرهنگي وعلمي.

با توجه به اينكه در جنگ نرم از ابزارهاي رسانه اي، فرهنگي و علمي استفاده مي شود پوشش آن براي طبقات مختلف بيشتر و متفاوت تر است. جنگ رسانه اي مي تواند توده هاي مردم را تحت تأثير قرار بدهد و به همين شكل در جنگ علمي نخبگان را مورد هدف قرار دهد. افراد مورد نظر جنگ هاي نرم وابسته به هدف جنگ هاي نرم نيستند بلكه به دليل اينكه در جنگ نرم ابزارهاي مختلفي مورد استفاده قرار مي گيرد در نتيجه افراد بيشتري درگير مي شوند اما در جنگ سخت كه تنها ابزار مورد استفاده ابزار نظامي است تنها گروه هاي نظامي (و در موارد معدودي غير نظاميان) در طرف مقابله قرارمي گيرند.

در جنگ نرم علاوه بر استفاده از ابزارهای رسانه های، فرهنگی و علمی برای نفوذ در طبقات و اقشار مختلف از تاکتیک های متنوعی مختلفی استفاده می شود.

تاكتيك‏هاي جنگ نرم

1- برچسب زدن: بر اساس اين تاكتيك، رسانه ها، واژه هاي مختلف را به صفات مثبت و منفي تبديل كرده و آنها را به آحاد يا نهادهاي مختلف نسبت مي دهند

2- تلطيف و تنوير: از تلطيف و تنوير (مرتبط ساختن چيزي با كلمه اي پر فضيلت) استفاده مي شود تا چيزي را بدون بررسي شواهد بپذيريم و تصديق كنيم.

3- انتقال: انتقال يعني اينكه اقتدار، حرمت و منزلت امري مورد احترام به چيزي ديگر براي قابل قبول تر كردن آن منتقل شود.

4. تصديق: تصديق يعني اينكه شخصي كه مورد احترام يا منفور است بگويد فكر، برنامه يا محصول يا شخص معيني خوب يا بد است. تصديق فني رايج در تبليغ، مبارزات سياسي و انتخاباتي است.

5- شايعه: شايعه در فضايي توليد مي شود كه امكان دسترسي به اخبار و اطلاعات موثق امكان پذير نباشد.

6- كلي‏گويي: محتواي واقعي بسياري از مفاهيمي كه از سوي رسانه هاي غربي مصادره و در جامعه منتشر مي شود، مورد كنكاش قرار نمي گيرد. توليدات رسانه هاي غربي در دو حوزه سياست داخلي و خارجي، مملو از مفاهيمي مانند جهاني شدن، دموكراسي، آزادي، حقوق بشر و... است. اينها مفاهيمي هستند كه بدون تعريف و توجيه مشخص، در جهت اقناع مخاطبان در زمينه اي مشخص بكار گرفته مي‏شوند.

7- دروغ بزرگ: اين تاكتيك قديمي كه هنوز هم مورد استفاده فراوان است، عمدتاً براي مرعوب كردن و فريب ذهن حريف مورد استفاده قرار مي‏گيرد.

8- پاره حقيقت‏گويي: گاهي خبر يا سخني مطرح مي شود كه از نظر منبع، محتواي پيام، مجموعه اي به هم پيوسته و مرتب است كه اگر بخشي از آن نقل و بخشي نقل نشود، جهت و نتيجه پيام منحرف خواهد شد.

9- انسانيت‏زدايي و اهريمن‏سازي: يكي از موثرترين شيوه هاي توجيه حمله به دشمن به هنگام جنگ (نرم و يا سخت)، «انسانيت‏زدايي» است. چه اينكه وقتي حريف از مرتبه انساني خويش تنزيل يافت و در قامت اهريمني در ذهن مخاطب ظاهر شد، مي توان اقدامات خشونت آميز عليه اين ديو و اهريمن را توجيه كرد.

10- ارائه پيشگويي‏هاي فاجعه‏آميز: در اين تاكتيك با استفاده از آمارهاي ساختگي و ساير شيوه هاي جنگ رواني (از جمله كلي‏گويي، پاره حقيقت‏گويي، اهريمن‏سازي و ...) به ارائه پيشگويي‏هاي مصيبت‏بار مي‏پردازند كه بتوانند حساسيت مخاطب را نسبت به آن افزايش داده و بر اساس ميل و هدف خويش افكار وي را هدايت نمايند.

11- قطره‏چكاني: در تاكتيك قطره‏چكاني، اطلاعات و اخبار در زمان هاي گوناگون و به تعداد بسيار كم و به صورتي سريالي ولي نا منظم در اختيار مخاطب قرار مي گيرد تا مخاطب نسبت به پيام مربوطه حساس شده و در طول يك بازه زماني آن را پذيرا باشد.

12- حذف و سانسور: در اين تاكتيك سعي مي شود فضايي مناسب براي ساير تاكتيك هاي جنگ نرم به ويژه شايعه خلق شود تا زمينه نفوذ آن افزايش يابد. در اين تاكتيك با حذف بخشي از خبر و نشر بخشي ديگر به ايجاد سوال و مهمتر از آن ابهام مي پردازند و بدين ترتيب زمينه توليد شايعات گوناگون خلق مي شود.

13- جاذبه هاي جنسي: استفاده از غریزه‏ی جنسی و نمادهاي اروتيكال از تاكتيك‏هاي مهم مورد استفاده رسانه هاي غربي است به طوري كه مي توان گفت اكثر قريب به اتفاق برنامه هاي رسانه هاي غربي از اين جاذبه در جهت جذب مخاطبان خويش به ويژه جوانان كه فعالترين بخش جامعه هستند، بهره مي‏گيرند.

14- ماساژ پيام: در ماساژ پيام، از انواع تاكتيك هاي گوناگون (حذف، كلي گويي، پاره حقيقت گويي، زمان بندي، قطره چكاني و...) جنگ نرم استفاده مي شود تا پيام بر اساس اهداف تعيين شده شكل گرفته و بتواند تصوير مورد انتظار را در ذهن مخاطب ايجاد كند. در واقع در اين متد ، پيام با انواع تاكتيك ها ماساژ داده مي شود كه از آن مفهوم و مقصودي خاص برآيد.

15- ايجاد تفرقه و تضاد: ازجمله اموري كه در فرآيند جنگ نرم مورد توجه واقع مي شود، تضعيف از طريق تزريق تفرقه در جامعه هواداران و حاميان حريف است. ايجاد و القاء وجود تضاد و تفرقه در جبهه رقيب باعث عدم انسجام و يكپارچگي شده و رقيب را مشغول مشكلات دروني جامعه حاميان خود مي كند و از اين طريق از اقتدار و انرژي آن كاسته و قدرتش فرسوده شود.

16- ترور شخصيت: در جنگ نرم بر خلاف جنگ سخت ، ترور فيزيكي جاي خود را به ترور شخصيت داده است. در زماني كه نمي‏توان و يا نبايد فردي مورد ترور فيزيكي قرار گيرد با استفاده از نظام رسانه اي و انواع تاكتيك ها از جمله بزرگ نمايي، انسانيت‏زدايي و اهريمن سازي، پاره حقيقت گويي و... وي را ترور شخصيت مي كنند و از اين طريق باعث افزايش نفرت عمومي و كاهش محبوبيت وي مي شوند. دشمنان انقلاب و نظام اسلامي نیز با استفاده از اين تاكتيك و بهره گيري از ابزار طنز، كاريكاتور، شعر، كليپ هاي كوتاه و... كه عموماً از طريق اينترنت و تلفن همراه ، پخش مي شود به ترور شخصيت برخي افراد سياسي و فرهنگي موجه و معتبر در نزد مردم مي پردازند.

17- تكرار: براي زنده نگه داشتن اثر يك پيام با تكرار زمان بندي شده، سعي مي كنند اين موضوع تا زماني كه مورد نياز هست زنده بماند. در اين روش با تكرار پيام، سعي در القاي مقصودي معين و جا انداختن پيامي در ذهن مخاطب دارند

18- توسل به ترس و ايجاد رعب: در اين تاكتيك از حربه تهديد و ايجاد رعب و وحشت ميان نيروهاي دشمن، به منظور تضعيف روحيه و سست كردن اراده آنها استفاده مي شود. متخصصان جنگ نرم، ضمن تهديد و ترساندن مخاطبان به طرق مختلف به آنان چنين القاء مي كنند كه خطرات و صدمه هاي احتمالي و حتي فراواني بر سر راه آنان ممكن كرده است و از اين طريق، آينده اي مبهم و توام با مشكلات و مصائب براي افراد ترسيم مي كنند.

19- مبالغه: مبالغه يكي از روشهايي است كه با اغراق كردن و بزرگ نمايي يك موضوع، سعي در اثبات يك واقعيت دارد. كارشناسان جنگ رواني، از اين فن در مواقع و وقايع خاص استفاده مي كنند. غربي ها همواره با انعكاس مبالغه آميز دستاوردهاي تكنولوژيك خود و اغراق در ناكامي هاي كشورهاي جهان اسلام سعي در تضعيف روحيه مسلمانان در تقابل با تمدن غربي دارند.

20- مغالطه: مغالطه شامل گزينش و استفاده از اظهارات درست يا نادرست، مشروح يا مغشوش و منطقي يا غيرمنطقي است، به اين منظور كه بهترين يا بدترين مورد ممكن را براي يك فكر، برنامه ، شخص يا محصول ارائه داد. متخصصين جنگ نرم، مغالطه را با «تحريف» يكسان مي دانند. اين روش ، انتخاب استدلال ها يا شواهدي است كه يك نظر را تاييد مي كند و چشم پوشي از استدلال ها يا شواهدي كه آن نظر را تائيد نمي كند

اصول و روش‏های مقابله با جنگ نرم

اما چه کار کنیم تا بتوانیم با بهره‏گیری از ساز و کارهای مختلف از اعمال تهدیدات نرم پیشگیری کنیم و یا از دامنه اثرات اجتماعی فرهنگی و سیاسی آن ها را کاست و یا از میان برد.

براي مقابله با جنگ نرم، نخست بايد ويژگي‌هاي اين نوع جنگ را آناليز كرده و خوب بشناسيم و بدانيم كه جنگ نرم با جنگ سخت، چه تفاوت‌هايي دارد. آنچه در جنگ سخت مورد هدف قرار مي‌گيرد، جان انسان‌ها، تجهيزات، امكانات و بناهاست كه معمولا در اين مواقع با استفاده از همين مسائلي كه مورد هدف قرار گرفته است، افكار عمومي عليه دشمن فعال مي‌شود، در حالي كه در جنگ نرم آن چه هدف قرار مي‌گيرد، افكار عمومي است.

براي دستيابي به اين هدف، بايد بيش از گذشته رسانه‌ها را مورد توجه قرار دهيم و افكار عمومي داخلي و جهاني را نسبت به دروغ‌پردازي رسانه‌هاي خارجي، آگاه كنيم.

اين دو مهم فقط با تقويت رسانه‌هاي خودي و تلاش براي بين‌المللي كردن اين رسانه‌ها، ميسر است. ديپلماسي رسانه‌اي در سياست خارجي هر كشور به دو صورت تحقق مي‌يابد؛ يكي مديريت رسانه‌ها توسط سازمان‌هاي ديپلماتيك رسمي كشور و ديگري به صورت خودجوش و در راستاي سياست‌هاي كلان كشورها.

هر ملتي و كشوري داراي منابع قدرت نرم است كه شناسايي و تقويت و سازماندهي آن ها مي تواند براساس يك طرح جامع تبديل به يك فرصت و هجوم به دشمنان طراح جنگ نرم شود. به عنوان مثال، منابع قدرت نرم در ايران را مي توانيم «ايدئولوژي اسلامي»، «قدرت نفوذ رهبري»، «حماسه‏آفريني‏ها» و «درجه بالاي وفاداري ملت به حكومت» برشمریم.

برخی راه‏های مقابله با جنگ نرم

1. گسترش دامنه و شمول فعاليت‏هاي فرهنگي.

2. افزايش محصولات فرهنگي تأثيرگذار بر جامعه و جوانان.

3. ایجاد راه‏های مشروع برای ارضاء نیازهای مردم.

4. استفاده از ديپلماسي عمومي.

5. استفاده از راهبردهاي ويژه در مورد اقوام و اقليت‏ها: اقليت‏هاي جامعه اغلب به سبب داشتن احساس نابرابري، مستعد مخالفت‏ورزي عليه نظام حاكم هستند و دشمنان فرامنطقه اي يكي از ميدان هاي فعاليت خود را در كشورهايي كه داراي تنوع قوميت هاست، قرار مي دهند. اما زماني كه نظام مستقر با انجام راهبردهاي مناسب در مناطق محروم و دور از مركز و اختصاص بودجه هاي لازم در قالب طرح هاي توسعه همه جانبه خصوصا طرح هاي اشتغال زا و به كارگيري مديريت هاي توانمند در اين مناطق و با روحيه جهادي و بسيجي مشغول خدمت به مردم شدند، مي توانند آن احساس را كم كنند يا از ميان بردارند.

6. عمليات رواني متقابل: در مقابله با جنگ نرم نبايستي منفعلانه عمل كرد. عاملان تهديد نرم از انواع تبليغات، فنون مجاب سازي روش هاي نفوذ اجتماعي و عمليات رواني به منزله روش هاي تغيير نگرش ها، باورها و ارزش هاي جامعه هدف استفاده مي كنند. انجام تبليغات هوشمندانه، سريع با قدرت منطق و انديشه و احاطه ذهني بر مخاطبان جنگ نرم مي تواند يكي از روش‏هاي مقابله باشد.

7. آگاهی‏بخشی عمومی.

amirrezajafary بازدید : 80 یکشنبه 07 مهر 1392 نظرات (0)

جنگ نرم چیست و راه‏های مقابله با آن کدام است؟

تا سال 1945 میلادی غالب جنگ‏ها "جنگ سخت" بود. پس از آن با توجه به دو قطبی شدن جهان به بلوک شرق و بلوک غرب، دور جدیدی از رقابت ها میان آمریکا و شوروی سابق آغاز شد که به "جنگ سرد" مشهور شد. جنگ سرد ترکیبی از جنگ سخت و جنگ نرم بود که طی آن دو ابر قدرت در عین تهدیدهای سخت از رویارویی مستقیم با یکدیگر پرهیز می‏کردند.

 

با فروپاشی شوروی در سال 1991 میلادی و پایان جنگ سرد کارشناسان بخش جنگ در ایالات متحده با استفاده از تجارب دو جنگ جهانی و دوران جنگ سرد دریافتند که می شود با هزینه کمتر و بدون دخالت مستقیم در سایر کشورها به اهداف سیاسی، اقتصادی و... دست یافت که در ادبیات سیاسی جهان به جنگ نرم شهرت یافت.

 

جنگ نرم

 

این نوع جنگ از فروپاشی شوروی شروع و تاکنون ادامه داشته و متکی بر تهدیدات نرم و قدرت نرم فرهنگی و اجتماعی است.آمریکایی ها با استفده از این نوع جنگ تاکنون موفق به تغییر چندین رژیم سیاسی در کشورهای مورد نظر شدند. انقلاب های رنگی که در چندین کشور بلوک شرق و شوروی سابق رخ داد،در واقع نمونه ای از جنگ نرم است. آمریکایی ها با استفاده از قدرت نرم موفق به تغییر رژیم های سیاسی در کشورهایی چون لهستان،گرجستان، چک اسلواکی، قرقیزستان، اکراین و تاجیکستان گردید. در تمامی این دگرگونی های سیاسی بدون استفاده از ابزار خشونت و صرفا با تکیه بر قدرت نرم و ابزار رسانه، با تغییر در ارزش ها و الگوهای رفتاری از رژیم های سیاسی حاکم مشروعیت‏زدایی گردید و از طریق جنبش‏های مردمی و ایجاد بی ثباتی سیاسی، قدرت سیاسی جابه جا شد.

 

جنگ نرم در قالب‏های مختلف مثل : انقلاب مخملی ، انقلاب های رنگی (انقلاب نارنجی و...)، عملیات روانی ، جنگ رسانه‏ای، با استفاده از ابزار رسانه‏ای ( رادیو ، تلویزیون، روزنامه و امثال آن) و ... توانست نظام سیاسی بعضی از کشورها ـ مانند اوکراین و گرجستان ـ را تغییر دهد.

 

تعریف جنگ نرم

 

مفهوم جنگ نرم (Soft Warfare) در مقابل جنگ سخت (Warfare Hard) است و تعريف واحدی كه مورد پذيرش همگان باشد ندارد.

 

«جان كالينز» تئوريسين دانشگاه ملي جنگ آمريكا، جنگ نرم را عبارت از “استفاده طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن، براي نفوذ در مختصات فكري دشمن با توسل به شيوه هايي كه موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي مجري مي شود”، مي داند.

 

ارتش ايالات متحده آمریکا در آيين رزمي خود آن را بدين صورت تعريف نموده است: “جنگ نرم، استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ديگر اعمالي است كه منظور اصلي آن تاثيرگذاري بر عقايد، احساسات، تمايلات و رفتار دشمن، گروه بي طرف و يا گروههاي دوست است به نحوي كه براي برآوردن مقاصد و اهداف ملي پشتيبان باشد”.با عنايت به تعاريف فوق، معروفترين تعريف را به جوزف ناي، پژوهشگر برجسته آمريكايي در حوزه “قدرت نرم” نسبت مي دهند. وي در سال1990 ميلادي در مجله “سياست خارجي” شماره 80 ، قدرت نرم را “توانايي شكل دهي ترجيحات ديگران” تعريف كرد. تعريفي كه قبل از وي «پروفسور حميد مولانا» در سال1986 در كتاب “اطلاعات و ارتباطات جهاني؛ مرزهاي نو در روابط بين الملل” به آن اشاره كرده بود. با اين وجود مهمترين كتاب در حوزه جنگ نرم را جوزف ناي در سال2004 ، تحت عنوان “قدرت نرم؛ ابزاري براي موفقيت در سياست جهاني” منتشر نمود.

 

بنابراين جنگ نرم را مي توان هرگونه اقدام نرم، رواني و تبليغات رسانه اي كه جامعه هدف را نشانه گرفته و بدون درگيري و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شكست وا مي دارد. جنگ رواني، جنگ سفيد، جنگ رسانه اي، عمليات رواني، براندازي نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملي، انقلاب رنگي و... از اشكال جنگ نرم است .

 

به عبارت دیگر جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسياري در علوم سياسي و نظامي مي باشد. در علوم نظامي از واژه هايي مانند جنگ رواني يا عمليات رواني استفاده مي شود و در علوم سياسي مي توان به واژه هايي چون براندازي نرم، تهديد نرم، انقلاب مخملين و اخيراً به واژه انقلاب رنگين اشاره كرد.در تمامي اصطلاحات بالا هدف مشترك تحميل اراده گروهي بر گروه ديگر بدون استفاده از راه هاي نظامي است.

 

در يك تعريف كامل تر مي توان گفت، جنگ نرم يك اقدام پيچيده و پنهان متشكل از عمليات هاي سياسي، فرهنگي و اطلاعاتي توسط قدرت هاي بزرگ جهان براي ايجاد تغييرات دلخواه و مطلوب در كشورهاي هدف است

 

دلایل استفاده از جنگ نرم

 

انتشار مقاله مشهور «جوزف نای» نظریه‏پرداز آمریکایی تحت عنوان «قدرت نرم» power Soft در فصلنامه آمریکایی foreign policy در سال ۱۹۹۰ دیدگاه جدیدی را به مخاطبان ارائه کرد که براساس آن ایالات متحده به جای آن که از طریق بکارگیری آنچه که قدرت سخت می نامند به انجام کودتای نظامی در کشورهای رقیب اقدام کند؛ تلاش خود را بر ایجاد تغییرات در کشورهای هدف از طریق تأثیرگذاری بر نخبگان جامعه متمرکز می کند.

 

براین اساس آمریکا می توانست بجای سرمایه گذاری میلیارد دلاری بر تئوری جنگ ستارگان به منظور مقابله با آنچه تهدید شوروی خوانده می شد، به سرمایه گذاری بر نخبگان جامعه شوروی از طرق مختلف اقدام کند. پس از فروپاشی شوروی جوزف نای مقاله دیگری تحت عنوان «کاربرد قدرت نرم» در فصلنامه فارن پالسی در سال ۲۰۰۴ منتشر ساخت که تکمیل کننده نظرات قبلی او متناسب با تغییرات جهان در سال های پس از فروپاشی شوروی و بویژه تحولات ناشی از واقعه یازده سپتامبر در روابط بین الملل بود.

 

در مقاله مذکور جوزف نای دیدگاه خود را درباره ایجاد تغییرات از طریق به کارگیری دیپلماسی عمومی در کنار بکارگیری قدرت نرم در میان نخبگان جامعه هدف مطرح کرد. بعدها نظرات او تکمیل تر شد و به عنوان دستورالعمل سیاست خارجی آمریکا تحت عنوان بکارگیری «قدرت هوشمند» Smart power به مورد اجرا گذارده شد. براساس این نظریه آمریکا با استفاده از دیپلماسی عمومی و قدرت هوشمند به برقراری نفوذ در بدنه جامعه هدف کمک می کند. این دیدگاه با دستورالعمل های اجرایی که توسط کارشناسان اطلاعاتی آمریکا نظیر دکتر «جین شارپ» تهیه شد، در سطح رسانه های گروهی به مفهوم «انقلاب نرم» معروف شد.

 

بنابراین جنگ نرم، امروزه مؤثرترین، کارآمدترین و کم هزینه ترین و درعین حال خطرناک ترین و پیچیده ترین نوع جنگ علیه امنیت ملی یک کشور است، چون می توان با کمترین هزینه با حذف تهاجم خود قرار می دهد.

 

جنگ نرم به روحیه، به عنوان یکی از عوامل قدرت ملی خدشه وارد می کند، عزم و اراده ملت را از بین می برد، مقاومت و دفاع از آرمان و سیاست های نظام را تضعیف می کند، فروپاشی روانی یک ملت می تواند مقدمه ای برای فروپاشی سیاسی- امنیتی و ساختارهای آن باشد. جوزف نای قدرت نرم را شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب بدون تهدید یا پاداش ملموس می داند. این شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب قدرت است. بر این پایه یک کشور می تواند به مقاصد موردنظر خود در سیاست جهانی نایل آید، چون کشورهای دیگر، ارزش های آن را می پذیرند، از آن تبعیت می کنند، تحت تأثیر پیشرفت و آزاداندیشی آن قرار می گیرند و در نتیجه خواهان پیروی از آن می شوند. در این مفهوم آنچه مهم تلقی می شود، تنظیم دستورالعملی است که دیگران را جذب کند. بنابراین جنگ نرم از یکسو توانایی کسب آنچه که می خواهید از طریق جذب کردن نه از طریق اجبار و یا پاداش می باشد ( و از سوی دیگر نشان دهنده ، تفاوت های عمده آن با جنگ سخت می باشد.

 

تفاوت‏های جنگ نرم و جنگ سخت

 

1- حوزه تهديد نرم اجتماعي، فرهنگي و سياسي است، در حالي كه حوزه‌ تهديد سخت امنيتي و نظامي مي‌باشد؛

 

2- تهديدهاي نرم پيچده و محصول پردازش ذهني نخبگان و بنابراين اندازه‌گيري آن مشكل است، در حالي كه تهديدهاي سخت؛ عيني، واقعي و محسوس است و مي‌توان آن را با ارائه برخي از معيارها اندازه‌گيري كرد؛

 

3- روش اعمال تهديدهاي سخت، استفاده از زور و اجبار است، در حالي كه در نرم ، از روش القاء و اقناع بهره‌گيري مي‌شود. و تصرف و اشغال سرزمين است در حالي كه در تهديد نرم ، هدف تاثير‌گذاري بر انتخاب‌ها، فرآيند تصميم‌گيري و الگوهاي رفتاري حريف و در نهايت سلب هويت‌هاي فرهنگي است؛

 

4- مفهوم امنيت در رويكردهاي نرم شامل امنيت ارزش‌ها و هويت‌هاي اجتماعي مي‌شود، در حالي كه اين مفهوم در رويكردهاي سخت به معناي نبود تهديد خارجي تلقي مي‌گردد.

 

5- تهديدهاي سخت، محسوس و همراه با واكنش برانگيختن است، در حالي كه تهديدهاي نرم به دليل ماهيت غير عيني و محسوس آن، اغلب فاقد عكس‌العمل است.

 

6-مرجع امنيت در حوزه تهديدهاي سخت، به طور عمده دولت‌ها هستند، در حالي كه مرجع امنيت در تهديدهاي نرم محيط فروملي و فراملي (هويت‌هاي فروملي و جهاني) است؛

 

7- كاربرد تهديد سخت در رويكرد امنيتي جديد عمدتاً مترادف با فروپاشي نظام‌هاي سياسي- امنيتي مخالف يا معارض است، در حالي كه كاربرد تهديد نرم در رويكردهاي امنيتي جديد عليه نظام‌هاي سياسي مخالف يا معارض، مترادف با فرهنگ‌سازي و نهادسازي در چارچوب انديشه و الگوهاي رفتاري نظام‌هاي ليبرال و دموكراسي تلقي مي‌شود.

 

جنگ نرم نيز همانند جنگ سخت اهداف مختلفي دارد و قاعدتا هدف غايي هر دو آنها تغيير كامل نظام سياسي يك كشور است كه البته با اهداف محدودتر هم انجام مي گيرد. در حقيقت جنگ نرم و جنگ سخت يك هدف را دنبال مي كنند و اين وجه مشترك آنهاست، در هر صورت هدف اصلي اين جنگ، اعمال فشار براي ايجاد تغيير در اصول و رفتار يك نظام و يا به طور خاص تغيير خود نظام است.

 

اهداف جنگ نرم

 

1- استحاله فرهنگي در جهت تأثيرگذاري شديد بر افكار عمومي جامعه مورد هدف با ابزار خبر و اطلاع رساني هدفمند و كنترل شده كه نظام سلطه همواره از اين روش براي پيشبرد اهداف خود سود جسته است.

 

2- استحاله سياسي به منظور ناكارآمد جلوه دادن نظام مورد هدف و تخريب و سياه نمايي اركان آن نظام.

 

3- ايجاد رعب و وحشت از مسائلي همچون فقر، جنگ يا قدرت خارجي سركوبگر و پس از آن دعوت به تسليم از راه پخش شايعات و دامن زدن به آن براي ايجاد جو بي اعتمادي و ناامني رواني.

 

4- اختلاف افكني در صفوف مردم و برانگيختن اختلاف ميان مقام هاي نظامي و سياسي كشور مورد نظر در راستاي تجزيه سياسي كشور.

 

5- ترويج روحيه ياس و نااميدي به جاي نشاط اجتماعي و احساس بالندگي از پيشرفت هاي كشور.

 

6- بي تفاوت كردن نسل جوان به مسائل مهم كشور.

 

7- كاهش روحيه و كارآيي در ميان نظاميان و ايجاد اختلاف ميان شاخه هاي مختلف نظامي و امنيتي.

 

8- ايجاد اختلاف در سامانه هاي كنترلي و ارتباطي كشور هدف.

 

9- تبليغات سياه (با هدف براندازي و آشوب) به وسيله شايعه پراكني، پخش تصاوير مستهجن، جوسازي از راه پخش شب نامه ها و...

 

10- تقويت نارضايتي هاي ملت به دليل مسائل مذهبي، قومي، سياسي و اجتماعي نسبت به دولت خود به طوري كه در مواقع حساس اين نارضايتي ها زمينه تجزيه كشور را فراهم كند.

 

11- تلاش براي بحراني و حاد نشان دادن اوضاع كشور از راه ارائه اخبار نادرست و نيز تحليل هاي نادرست و اغراق آميز.

 

جنگ نرم به ابزارها و امکاناتی نیازدارد تا بتواند به اهداف خود جامه عمل بپوشاند.

 

ابزارهاي جنگ نرم

 

جنگ نرم با پشتوانه قدرت نرم انجام مي گيرد. بنابراين تمامي ابزارهاي حامل قدرت نرم را بايد به عنوان ابزارهاي جنگ نرم مورد توجه و شناسايي قرار داد. اين ابزارها انتقال دهنده پيام ها با اهداف خاص هستند. در عصر ارتباطات با تنوع ابزاري براي انتقال پيام از يك نقطه به نقطه ديگر هستيم. رسانه ها شامل راديو، تلويزيون و مطبوعات، عرصه هاي هنر شامل سينما، تئاتر، نقاشي، گرافيك و موسيقي، انواع سازمان هاي مردم نهاد و شبكه هاي انساني در زمره ابزار جنگ نرم به شمار مي‏آيند.

 

با توجه به اينكه در جنگ نرم از ابزار مختلفي استفاده مي شود مي توان گفت كه به همان نسبت نيز گروه هاي مختلفي را مورد هدف و مبارزه قرار مي دهد.

 

چه افراد و تشكل‏هايي هدف جنگ نرم هستند؟

 

همه افراد جامعه مي‏توانند بخش هاي مشخصي باشند كه مورد نظر راه اندازان جنگ نرم قرار گرفته اند و البته اين موضوع وابسته به هدفي است كه باني جنگ نرم آن را دنبال مي كند. اقشار مورد نظر بانيان جنگ نرم بستگي به هدف آنها دارد كه ميان مدت است يا عمومي و با توجه به هدف اقشار را تحت نظر مي گيرند اما در حالت كلي مي توان گفت كه گروه هاي هدف در جنگ نرم، رهبران، نخبگان و توده هاي مردم هستند. نخبگان نيروهاي مياني را تشكيل مي دهند و مي توانند به عنوان تصميم گيران و تصميم سازان يك حكومت مطرح باشند. نخبگان جامعه مدني مانند رهبران احزاب و... هم با آشفتگي ذهني خود، مي توانند ترس را به ذهن مردم انتقال دهند، وحشت ايجاد كنند و روحيه م�

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    مطالب سایت درچه سطحی مشاهده نمودید؟
    سایت های کاربردی

    leader.jpg
    drrohani.jpg
    majlis.png
    ghgh.png
    http://www.8pic.ir/images/82086723376344085293.png
    images54.jpeg
    5445.jpeg
    http://www.8pic.ir/images/32420978701375817097.jpeg
    آمار سایت
  • کل مطالب : 426
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 124
  • آی پی دیروز : 46
  • بازدید امروز : 137
  • باردید دیروز : 59
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 137
  • بازدید ماه : 419
  • بازدید سال : 4,544
  • بازدید کلی : 61,780