منم؛
متولد هزار و سیصد و جنگ…
ما زادهی جنگیم و زادگان جنگ را، چه هراس از جنگ!
سخت یا نرم؛ کمشدت یا پرشدت.
ما مرد جنگیم...
«من در نطنز، با شب بیداری، با کار مضاعف، با دوری از زن و بچه، با غنی سازی، با پیشرفت در انرژی هسته ای، با یو سی اف، با فلان فرمول شیمیایی و با نماز شب کنار لوله های آزمایشگاهی، مشغول مبارزه دیگری با فتنه هستم».
این جمله از آن شهید مصطفی احمدی روشن است، همان سال هشتاد و اشک. همان سال رویایی...
مصطفی احمدی روشن در 17 شهریور 1358 چشم به جهان گشود. در سال 1377 وارد دانشگاه صنعتی شریف شد و در سال 1381 موفق به دریافت مدرک کارشناسی در رشته مهندسی شیمی گردید ... وی شخصی ولایتمدار و از شاگردان آیت الله خوشوقت استاد اخلاق تهران بود. شهید احمدی روشن عضو هیئت مدیره یکی از شرکتهای تامین کالای نیروگاه هسته ای نطنز اصفهان بود که در زمینه تهیه و خرید تجهیزات هسته ای فعالیت داشت. این شهید بزرگوار در هنگام شهادت معاون بازرگانی سایت نطنز بوده است. شهادت آرزوی شهید احمدی روشن بود، او از شهادت نمیترسید و امروز به آرزویش رسید. شهید احمدی همیشه میگفت دعا کنید تا من شهید شوم و اگر شهید شدید دست من را هم بگیرید.
شهید احمدی دارای روحیه بسیجی و جهادی بود. وی اهل نماز اول وقت بود. ایشان دارای پشتکار بالا، پرتوان، پرتلاش، پرانرژی و توانمند در عرصه اجرایی و علمی بود. شهید احمدی روشن صبح چهار شنبه 21 دی ماه 90 بر اثر انفجار یک بمب مغناطیسی در خودروی خود در میدان کتابی ابتدای خیابان گل نبی تهران بدست عوامل موساد به شهادت رسید. از شهید احمدی روشن یک فرزند به نام «علی» به یادگار مانده است.
خرسند شدیم از این که امروز،رنگی دگر است نه رنگ دیروز
تا شب نشده رنگ دگر شد،گفتند از این نکته هزار نکته بیاموز
بقیه درادامه مطلب
مقدمه ای بر جنگ نرم:
یکی از شیوه های جنگی، جنگ نرم است که جنگ روانی شاخه ای از آن به شمار می آید. درجنگ نرم، به جای ابزارهای جنگی متعارف چون توپ و تانک، از ابزارهای فرهنگیتاثیرگذار بر فکر واندیشه و عواطف و احساسات انسانی بهره گرفته میشود.
با نگاهی به جریان شناسی جنگ نرم می توان گفت که این شیوه جنگی، از دیرباز مورد استفاده قرار گرفته و همواره از سوی انسان ها در جنگ ها به عنوان یک ساز و کار موثر مورد توجه بوده است. تنها تفاوتی که می توان در میان جنگ های نرم در دوران گذشته و عصر معاصر یافت، تفاوت در ابزارها و روشهای آن است و اصولا بهره گیری از هر نوع ابزاری در جنگ نرم بر این پایه و محور قرار می گیرد که بر اندیشه و احساسات مخاطب تاثیرگذاشته و او را مرعوب خود سازد و بی آن که واکنشی از خود نشان دهد، تسلیم دشمن شده و یا در مسیر خواسته های او گام بردارد.
براساس این فرضیه می توان به سراغ آموزه های قرآنی رفت و تحلیل قرآن را از جنگ نرم و مسایل و مباحث مربوط به آن را استخراج کرد. نویسنده در این مطلب با توجه به چنین پیش فرضی به سراغ آیات قرآنی رفته تا نگرش قرآن را در این موضوع ارائه دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
جنگ نرم و حدود و مرزهای آن
دشمن در جنگ نرم تلاش دارد با استفاده از ابزارهای فرهنگی و ارتباطاتی پیشرفته و با شایعه و دروغ پراکنی و استفاده از برخی بهانه ها، میان آحادمردم تردید، بدبینی، و اختلاف ایجاد کند. (رهبر معظم انقلاب)
آموزه های قرآنی به جنگ نرم در حوزه دشمن شناسی و مقابله با دشمن، توجه داشته است. آیات بسیاری به این مسئله از دو زاویه دید مختلف نگریسته است. به این معنا که اگر دشمن برخی از سازوکارهای جنگ روانی را در جنگ نرم به کار می گیرد، جامعه اسلامی نیز در دفاع و مقابله با دشمن می بایست از همه امکانات بهره گیرد و در جنگ نرم، به حکم مقابله به مثل
«فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم و اتقواالله و اعلموا ان الله مع المتقین» عمل نماید. (بقره، آیه 194)
البته در این آیه و آیات دیگر بر این مهم توجه و تاکید شده است که مومنان به حکم تقوای الهی، از هرگونه رفتارهای ضد اخلاقی و عقلانی که هنجارها و ارزش های اساسی بشریت را تضعیف می کند و یا از میان برمی دارد باید پرهیز کنند.
بنابراین خطوط قرمزها و محدودیت هایی را برای این مقابله به مثل در همه حوزه ها از جمله جنگ نرم معین کرده است که مومنان نمی توانند از آن مرزها گذر کنند و همانند دشمنان خدا و دین، عمل نمایند؛ به عنوان نمونه قتل و غارت بی گناهان و زنان و کودکان در فرهنگ ضدبشری دشمنان اسلام صورت می گیرد ولی مومنان مجاز نیستند این گونه رفتار کنند. در جنگ نرم نیز دشمنان به شیوه های زشت و ناپاکی رو می آورند که حریم های انسانی و نیز قداست و کرامت بشری را می شکند و به تهمت و افتراهای ناموسی و همانند آن رو می آورند، در حالی که مومنان براساس آموزه های اسلامی و محوریت تقوای عقلانی و عقلایی و شرعی نمی تواند در جنگ نرم از آن ها بهره گیرند.
روش شناسی و رفتارشناسی دشمنان
خداوند در تحلیل روش شناسی و رفتارشناسی دشمنان اسلام و توحید، به این نکته توجه می دهد که دشمنان اسلام، به سبب همدلی و مشابهت و همانندی در فکر و اندیشه، یکسان و همانند هم عمل می کنند (بقره آیه 118) از این رو بخش زیادی از آیات قرآنی به گزارش های تاریخی از رفتارهای دشمنان و تحلیل علل، عوامل، اهداف و مانند آن اختصاص یافته است؛ زیرا با تحلیل آن امور به آسانی می توان رفتارهای دشمنان عصر حاضر را تحلیل و ارزیابی کرد و توصیه های مناسب برای مقابله و مواجهه با آن ارائه داد.
دشمنان اسلام و توحید هرچند که از نظر ظاهری و نژادی و قومیت ها متفاوت هستند، ولی همگی آنان از عنصر مشترک انسانیت سود می برند که می تواند رفتارها و شیوه های آنان را یکسان نماید. همین تشابه قلوب که در آیه مطرح شده است، به ما این امکان را می دهد تا بتوانیم از پیش، رفتارهای آنان را پیش بینی کنیم و براساس آن، سازوکارهای مقابله را فراهم آوریم و اجازه ندهیم تا دشمن به اهداف پست و پلید خود دست یابد.
ابزارهای جنگ نرم
تنها اختلافی که میان جنگ های نرم در گذشته و حال می توان یافت، تفاوت در ابزارهای و روشهایی است که از سوی دشمنان مورد بهره برداری قرار می گیرد؛ زیرا انسان ها هر روزی به ابزارهای جدیدی دست می یابند که در گذشته غیرقابل دسترسی بود. فرهنگ و تمدن بشری همان گونه که به سوی کمال پیش می رود در ابزارها نیز کمال می یابد و نواقص و کمبودهای آن جبران می شود. دشمنان توحید و عدالت و اسلام نیز در مقابل، هر روز بیش از گذشته تلاش می کنند تا با استفاده از ابزارهای نوین، سد راه اهداف کمالی و عدالت خواهانه توده های مردم به ویژه مسلمانان و مومنان شوند.
در گذشته ابزارهای جنگ نرم در داستان سرایی و شعر و مانند آن خلاصه می شد. اشعار هجوآمیز به ویژه در میدان های جنگی به عنوان رجز خوانده می شد تا روحیه مخاطبان را تضعیف کرده و شرایط روحی مبارزان را تغییر دهد. رجز و شعر دو کارکرد متضاد نسبت به دوست و دشمن داشت. اشعار به دوستان انگیزه مبارزه می بخشید و روحیه دشمنان را تضعیف می کرد.
داستان سرایی و افسانه سازی از شخصیت های پهلوانی از دیگر ابزارهایی بود که در جنگ نرم میان تمدن ها و اقوام و ملل بسیار مورد بهره برداری بوده است. اقوام از طریق افسانه ها و اسطوره سازی، نه تنها موقعیت خویش را فراتر از اقوام موجود تثبیت می کردند و به مردم و ملت خویش انگیزه می بخشیدند، بلکه اقوام و ملل دیگر را تحقیر کرده و به سخریه می گرفتند تا جایی که شخص از انتساب به قوم و قبیله ای شرم می داشت.
یکی از مهم ترین اتهاماتی که همواره به پیامبران از سوی دشمنان ایشان زده می شد، عنوان شاعری بود. این اتهام از آن رو زده می شد که آموزه های آنان را در حد سخنانی برای تحریک عواطف و احساسات پایین آورند و به مردم بقبولانند که آموزه های آنان بیرون از دایره عقلانیت می باشد و نمی تواند عامل خوشبختی و سعادت ایشان و دستور درست زندگانی بشر باشد.
دشمنان برای تحقیر و تمسخر پیامبران، خود از ابزار شعر بهره می بردند و این اشعار را به گونه ای می سرودندکه مخاطبان از انتساب خود به پیامبران و عنوان پیرو بودن شرم کنند (صافات آیه 36، طور آیه 30، انبیاء آیه 5 و حاقه آیه 41)
افسانه سرایی از دیگر روش هایی بود که دشمنان برای مقابله با پیامبران در جنگ نرم از آن استفاده بسیار می کردند که آیاتی چون آیه 25 سوره انعام و 31 سوره انفال و آیه 24 سوره نحل و 83 سوره مأمنون و 5 سوره فرقان و آیاتی دیگر بر آن دلالت می کند.
در جهان امروز، ابزارهایی که برای جنگ نرم مورد استفاده قرار می گیرد از تنوع و تعدد بسیاری برخوردار است. روزنامه ها، تلفن های همراه، ماهواره ها، رسانه های همگانی و اینترنت و شبکه جهانی آن، در کنار ابزارهای دیگر، مهم ترین ابزارهای جنگ نرم است که در بسیاری از کشورها و ملت ها تأثیرات مخرب خود را گذاشته و زمینه را برای تسلط جهانخواران و دشمنان مردم فراهم آورده است.
روش های جنگ نرم
در جنگ نرم در طول تاریخ از روش های همانندی استفاده شده است. از این رو می توان گفت بیشتر روش هایی که در گذشته مورد استفاده بوده، هنوز به همان قوت و شدت مورد استفاده دشمنان قرار می گیرد. در تمامی این روش ها تلاش بر آن است تا با بهره گیری از روان شناسی، عواطف و احساسات مخاطب تحت تأثیر قرار گیرد و با تغییر در آن ها، اندیشه ها و افکار شخص را نیز تغییر داده و بر وی چیره شوند.
می دانیم که انسان مجموعه ای از بینش ها و نگرش هاست. نگرش ها، ارتباط تنگاتنگی با سه مألفه شناخت، عواطف و احساسات و رفتار دارد. از آن جایی که نمی توان در انسان میان این سه مألفه جدایی مطلق افکند، تغییر و دگرگونی در هر یک از آن ها می تواند در دو چیز دیگر نیز تغییر ایجاد کند. بسیار دیده شده است که شخص از نظر شناخت نسبت به موضوعی در مقام اطمینان و علم عرفی است و یا حتی در مقام قطعیت نشسته است ولی از آن جایی که عواطف و احساسات وی تحت تأثیر قرار گرفته و تغییر یافته، برخلاف شناخت قطعی و یا علم عادی خود عمل می کند. این که در برخی از روایات درباره جوانان به عنوان جاهلان در مقابل عاقلان سخن به میان آمده و ایشان را عاقل نمی شمارد و یا همین نسبت را درباره زنان نیز اطلاق می کند، از آن روست که اصولاً جوانان و زنان بیش از آن که از شناخت عقلانی و داده های آن متأثر باشند، متأثر از عواطف و احساسات هستند و آن چه رفتار و کردار آنان را مدیریت و کنترل می کند، عواطف و احساسات ایشان است.
البته این مسأله خاص این دو گروه نیست بلکه همه انسان ها در چنین شرایطی قرار می گیرند. حتی در گزارش های قرآنی این معنا مورد توجه و اهتمام قرار گرفته است که برخی از خواص نیز که در مقام بصیرت نشسته اند، ممکن است تحت تأثیر عواطف و احساسات خود عمل کنند و آن چه از حقایق را که به دانش خدادادی و نوری کسب کرده اند، نادیده بگیرند و برخلاف آن رفتار نمایند. در قرآن این تغییرپذیری و متأثر شدن، درباره بلعم باعورا و سامری گزارش شده است.
مهم ترین روش هایی که در طول تاریخ جنگ نرم و جنگ روانی گزارش شده است، مجموعه ای از روش ها چون روش افک و افتراء، روش شخصیت سازی، روش تخریب شخصیت، روش شایعه سازی، روش افتراء، روش تهدید، روش تحریم و مانند آن است.
در روش افک و افتراء، دشمنان تلاش می کنند تا جایگاه رهبران و مسئولان هر جامعه و نظامی را از مقام کاریزماتیک، شخصیت های کامل و سالم و الگوهای مهم دیگران پایین آورده و تنزل دهند. آنان می کوشند با افک و افترا، هاله نورانیتی که از شخصیت سالم و کامل ایشان در نزد پیروان و ملت پدید آمده، از میان بردارند و آنان را حتی از سطح شخصیتی توده مردم نیز فروتر و پایین تر بکشند. از اینرو ترور شخصیت به عنوان مهم ترین روش در جنگ نرم مورد توجه و تأکید قرار می گیرد.
در این روش، تلاش می شود تا نخست خود شخص، ترور شخصیت شود و از جایگاه و مقام و منزلت خویش به زیر کشیده شود. هر آن چه که برای ملت و پیروان آن شخص، به عنوان ارزش و الگوی برای دیگران تلقی می شود، با انواع تهمت و بهتان تخریب می شود.
در طول تاریخ این گونه رفتارها از سوی دشمنان درباره پیامبران بسیار به کار رفته گزارش شده است. اتهام دزدی و بهره گیری از قدرت و ثروت برای مقاصد شخصی، بهره کشی از دیگران برای مقاصد پست دنیوی و هواهای نفسانی از جمله این امور است که همواره از سوی دشمنان استفاده شده است.
در مرحله دوم، اگر ترور شخصیت رهبران، شدنی نشد به سراغ خانواده و بستگان نزدیک وی می روند که ازجمله معروف ترین این وقایع می توان به ترور شخصیت پیامبر گرامی (ص) از طریق افک و بهتان به همسر وی اشاره کرد که در آیه 11 سوره نور گزارشی از آن آمده است. در داستان عیسی (ع) دشمنان یهودی آن حضرت (ع) چون نتوانستند آن حضرت را بی شخصیت کنند، با بهره گیری از افک و بهتان، کوشیدند تا دامن پاک دوشیزه ای چون حضرت مریم (س) را بیالایند و شخصیت کاریز ماتیک آن بزرگوار را هدف گیرند. (مریم آیه 82)
شخصیت سازی
از دیگر روش های جنگ نرم می توان به شخصیت سازی اشاره کرد. دشمنان می کوشند تا رقیبانی از درون همان جامعه برای شخصیت های اصلی و رهبران جامعه ایجاد کنند. در این کار با گزینش کسانی که قابلیت هایی را در اختیار دارند، با روش جایگزین سازی می کوشند تا جا به جایی در سطوح رهبری را فراهم آورند و با کم ترین هزینه، بیش ترین سود را ببرند. در داستان حضرت موسی (ع) فرعون کوشید تا نخست با ساحران (اعراف آیات 511 تا 711 و نیز شعراء آیات 34 تا 54 و آیات دیگر) و سپس با بلعم باعورا (اعراف آیه 671) به اهداف خود برسد و جایگزینی برای آن حضرت (ع) بسازد که از نظر او همتراز شخصیتی موسی (ع) بودند. در زمان پیامبر (ص) نیز با معرفی دو نفر به عنوان همتراز ایشان تلاش شد با شخصیت سازی دیگران، جایگزینی برای آن حضرت معرفی کنند و قدرت را با انتقال به آنان مدیریت و مهار کنند. (زخرف آیه 13)
در جهان معاصر نیز با اهدای جوایز بین المللی چون صلح نوبل و حقوق بشر و شخصیت سازی از طریق رسانه ها، همانند سازی و شخصیت سازی برای رهبران صورت می گیرد.
روش ارتداد
از روش های جنگ روانی، بازی با ارزش های جامعه با ایمان و ارتداد نسبت به آن است. برخی از دشمنان از کافران و منافقان، با بهره گیری از این شیوه می کوشند تا تردید و دودلی را در جامعه بیفکنند. از این رو گاه با ابزار ایمان و همدلی و همراهی ظاهری با مسئولان و مردم، و سپس اظهار کفر وبی ایمانی نسبت به آن می کوشند تا مردم را دچار تردید نسبت به آموزه ها و ارزش ها و باورهای خود کنند. همراهی با شخصیت های اجتماعی و رهبران و تایید مواضع آنان و سپس مخالفت با آنان، بسیاری از سست ایمان ها و بیماردلان را به تردید می افکند و زمینه اختلاف و تفرقه را فراهم می آورد. قرآن گزارش می کند که در دوره پیامبر (ص) دشمنان از این روش بسیار سود می بردند. (نساء آیات 731 و 831)
بازی با ایمان از طریق ارتداد از مهم ترین روش هایی است که دشمنان برای تخریب روحیه مومنان از آن بهره می گیرند. درجهان امروز نیز این شیوه بارها از طریق دشمنان مورد استفاده قرار گرفته است. دشمنان حتی کوشیدند تا برای تاثیرگذاری بیش تر، مدت زمانی را در ظاهر ایمانی به سر برند و سپس با نفوذ در لایه های اجتماعی و وجیه المله شدن، توانستند با بازگشت و ارتداد خود ضربه های استواری به ایمان اشخاص سست ایمان بزنند.
شایعه سازی
روش شایعه سازی و شایعه پراکنی از دیگر روش هایی است که در جنگ نرم به شدت مورد توجه و کاربرد است. این روش حتی در میدان جنگ برای کاهش روحیه سربازان به کار می رود. در جنگ احد دشمنان با شایعه کشته شدن پیامبر (ص) تلاش کردند تا موجب اختلاف و فرار و از هم پاشیدگی ارتش اسلام شوند.
در قرآن گزارش های بسیاری درباره شایعه و نقش آن در تضعیف روحیه و حتی شکست ارتش ها بیان شده که می توان به آیه 38 سوره نساء 06 سوره احزاب و 471 و 571 سوره آل عمران اشاره کرد. در این آیات از نقش تخریبی شایعه و آثار آن در شکست ارتش ها سخن گفته شده و از مومنان خواسته شده تا در دام شایعه سازی دشمن قرار نگرفته و به عنوان عامل دشمن به شایعه پراکنی اقدام نکنند و در حقیقت آب به آسیاب دشمن نریزند.
روش تهدید و تحریم از دیگر روش هایی است که در جنگ نرم بسیار مورد توجه است. یکی از روش هایی که قرآن به مومنان پیشنهاد می دهد، بهره گیری از روش تهدید از طریق ترساندن و ارعاب است. فراهم آوری تمام قدرت های نظامی و غیرنظامی از نظر عده و عده می تواند موجب ترس وهراس دشمن شود و امکان هرگونه واکنش و عکس العمل درستی را از آنان سلب کنند. (انفال آیه 06)
مخاطبان جنگ نرم
مخاطبان جنگ های نرم گروه های مختلف جامعه هستند ولی بیش ترین تاثیر را در میان افراد و اقشار جامعه، گروه هایی چون سست ایمان ها، دو چهرگان، خواص مغرور، بیماردلان و مانند ایشان می پذیرند. از این رو خداوند از مومنان می خواهد تا با تقویت توحید خویش، ربوبیت خداوندی را در همه چیز احساس کنند و دلگرم به حضور و قدرت الهی در هر کاری باشند.
هدف از جنگ نرم
تردید در شیوه زندگی و نظام سیاسی، ایجاد بدبینی نسبت به مسئولان، ایجاد اختلاف و تفرقه برای تسلط بر جامعه و منابع آن از جمله اهداف جنگ نرم می باشد. در این روش دشمن به سادگی و آسانی بی آن که حتی هزینه های سنگین نظامی و جانی و مالی را تحمل کند، با بهره گیری از احساسات و عواطف جامعه می کوشد تا مقاصد شوم خود را تحقق بخشد.
قرآن و ضرورت آمادگی دائمی برای جنگ نرم و سخت
حفاظت از منافع مادی و معنوی فرد و اجتماع در آموزه های دستوری قرآن مورد توجه بوده و بر آن تاکید شده است. از آن میان می توان به آموزه های دستوری قرآن به جنگ های روانی و ترساندن دشمن از هرگونه تحرکات مخرب و ایجاد تنش در جامعه اشاره کرد. بسیاری از آیات قرآن که به شکل انذار وارد شده است نوعی جنگ روانی را مدنظر دارد.
چنان که گفته شد در آیه 06 سوره انفال، قرآن به مسئله جنگ روانی اشاره داشته و می فرماید: ترهبون به عدوالله و عدوکم؛ تا دشمنان خدا و خودتان را بترسانید.
در حقیقت قرآن آمادگی نظامی را که به دو شکل شمار کمی نظامیان آموزش دیده و آماده و تهیه تجهیزات نظامی پیشرفته صورت می گیرد، به عنوان عوامل موثر در حوزه جنگ روانی مورد ارزیابی و تحلیل قرار می دهد و به نقش بازدارنده آن اشاره می کند. روشن است که آمادگی در همه جهات می تواند دشمنان را از تجاوز به مرزهای جغرافیایی و معنوی مسلمانان باز دارد. در آیات قرآن با تاکید بر جنگ روانی این مسئله نمایانده می شود که انسان ها به طور طبیعی گرایش به روحیه تجاوزگری دارند و برای خاموش کردن و از میان بردن بسترهای مناسب آن باید همه امکانات پیشرفته و سلاح های بازدارنده فراهم آید. هدف از تهیه نفرات و تجهیزات آن است که به دشمن هشدار داده شود که هرگونه جنگ و دامن زدن به آن نه تنها برای او منافع اقتصادی و یا معنوی نخواهد داشت بلکه منافع مهم تری از دست خواهد داد.
در حقیقت قرآن بیان می کند که آمادگی نظامی مسلمانان نه برای تهاجم و تجاوز بلکه برای دفاع از منافع امت است به گونه ای که رویارو نشدن دشمنان با چنین مسلمانان آماده ای به نفع دشمنان خواهد بود.
آمادگی نظامی به گونه ای باید باشد که هم دشمنان ظاهر و آشکار از هرگونه تجاوز و جنگی پرهیز کنند و هم دشمنان پنهان و منافقان، هوس حمله و تجاوز به حقوق مسلمانان واقعی و همکاری با دشمنان را نکنند؛زیرا منافقان هرگاه مسلمانان را از نظر دفاعی و آمادگی، ناتوان ببینند هوس همکاری با دشمنان را در سر می پرورانند، ولی آمادگی مسلمانان، منافقان را وا می دارد تا برای منافع زودگذر خود هم شده از همکاری با دشمنان پرهیز کنند.
بنابراین هدف از آمادگی همیشگی، جلوگیری از تجاوز و حمله دشمنان شناخته شده و ناشناخته به حریم امت و جامعه اسلامی است.
ابعاد آمادگی نظامی و جنگ روانی
یکی از مهم ترین ابزارهای بازدارنده از هرگونه تجاوز دشمنان، جنگ روانی است که با کم ترین هزینه بیشترین بهره و منافع به دست می آید. آیات قرآنی در همه مواردی که با دشمنان مشرک و منافق و کافر سخن می گوید از حربه جنگ روانی بهره می برد. در آخر این آیات ما با کلمات تند و انذار و هشدارهای سختی مواجه می شویم که روحیه دشمن را خرد می کند. خداوند پس از بیان هر مطلبی که درباره دشمنان اسلام است آنان را به عذاب سخت، بدبختی، بدفرجامی و آتش دوزخ و مانند آن مژده می دهد و بیان می کند که رفتار دشمنان نه تنها برای آنان نفعی نخواهد داشت بلکه موجبات بدبختی آنان را فراهم می آورد. تخطئه و درهم شکستن روحیه آنان، از اهداف این جنگ روانی است.
دشمن پیش از آن که واقعا با عذاب آخرتی مواجه شود، از هجوم بی وقفه آیات کوبنده، نابود و سست می گردد و روحیه تهاجمی و هدفمند خود را از دست می دهد. دشمن در می یابد که به جای آن که منفعتی از حمله به دست آورد، همه چیزش را از دست داده است. توهم و تخیل از دست دادن، وی را به کنجی می کشد و توان حرکت و تهاجم را از او سلب می کند. خرد کردن روحیه دشمن و ایجاد جنگ روانی، اصل راهبردی بسیاری از آیات قرآن است.
اصل هراس انگیزی و بازدارندگی
برای رسیدن به این هدف، قرآن به مسلمانان شیوه های دیگری می آموزد تا به کمک آن جنگ روانی را تشدید کنند و با متزلزل کردن روحیه دشمن، هرگونه تحرک تنش آفرین و خشونت باری را از آنان سلب نماید.
از آن میان می توان به ساخت هرگونه ابزار و ادوات جنگی و غیرجنگی که نقش دفاعی و بازدارندگی را دارند، اشاره کرد. در آیات قرآن به ویژه در آیه 06 سوره انفال به اصول کلی توجه شده و تنها برای بیان نمونه عصری، از برخی از مصادیق نام برده شده است. اصل کلی که قرآن به صورت آموزه ای دستوری به مسلمانان آموزش می دهد، فراهم آوری توان و نیرو است. توان شامل هرگونه ابزار و آلات بازدارنده و یا هجومی و یا دفاعی است. ازاین رو تنها به سلاح اشاره نشده است. تهیه هر چیزی که قدرت امت و دولت اسلامی را افزایش می دهد امری لازم و ضروری است و باتوجه به شرایط مکانی و زمانی تغییر می کند. ممکن است چیزی در زمانی ابزار جنگی مناسبی باشد ولی در عصر دیگری نه تنها مفید نباشد بلکه زیانبار به قدرت اسلام و مومنان باشد. در زمانه ما رسانه ها به عنوان یکی از ابزارهای جنگی قوی مطرح هستند، بنابراین بر امت است که از این توان نیز برخوردار گردند. چنان که فراهم آوری نفرات و نیروی انسانی زبده و کارآمد امری است که هرگز نباید آن را دست کم گرفت. در زمانی نیروی زبده کسی است که سوار بر اسب، تیراندازی می کند و در زمانی دیگر کسی است که در پس شبکه جهانی اینترنت و یا حوزه خبری و رسانه ها به جنگ روانی می پردازد. فراهم آوری و آموزش نیروی زبده به معنای آن است که در همه زمینه ها (توان و نیرو) از آمادگی لازم و بازدارنده برخوردار باشیم. در همه این ابزارها و نیروها آن چه مهم و اساسی است اصل هراس انگیزی و ایجاد بازدارندگی است.
ماهیت جنگ نرم
امروزه رهيافت تقابل گرا و خشونت محور با محوريت اقدامات نظامي سخت افزارانه در پيچيدگي هاي نظام بين الملل، جاي خود را به رويكرد نرم افزاري و جنگ نرم داده است. اين رهيافت از سوي موسسه هاي وابسته به بنيان هاي ليبرال – دموكرات همچون كميته ي خطر كنوني، بنياد اعانه ي ملي براي دموكراسي، موسسه هاي هوور و بنياد دفاع از دموكراسي ها ترويج شده است.
امروزه جنگ نرم، موثرترين، كارآمدترين، كم هزينه ترين، خطرناك ترين و پيچيده ترين نوع تهديد عليه ارزش ها و امنيت ملي يك كشور است. موثرتر است؛ چون مي توان با كمترين هزينه، باحذف لشكركشي و از بين بردن مقاومت هاي طيف شناسي جنگ ، بر مبناي«ابزار و روش تحميل اراده» است. بر مبناي اين شاخص جنگ، شامل جنگ نرم و جنگ سخت است. اين نوع تفكيك ابتدا در مورد تفكيك قدرت، به قدرت نرم و سخت، از سوي جوزف ناي انجام شده، و سپس در دهه ي اخير از سوي انديشمندان تكامل يافته است.
درپاسخ به اين پرسش كه جنگ نرم چيست؟ صاحبنظران و محققان پاسخ هاي متفاوتي داده اند. مفهوم جنگ نرم كه در برابر جنگ سخت به كار مي رود، داراي تعريف واحدي نيست كه مورد پذيرش همگان باشد، و تلقي و برداشت افراد، جريان ها و دولت هاي گوناگون از جنگ نرم ، عمليات رواني، قدرت نرم و تهديد نرم مشخص نيست. برخي از پاسخ ها به اين پرسش عبارت است از:
(1) گروهي جنگ نرم را عبارت از استفاده ي طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن، براي نفوذ در مختصات فكري دشمن با توسل به شيوه هايي مي دانند كه موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي مجري مي شود.
(2) برخي، تلاش برنامه ريزي شده براي استفاده از ابزارها و روش هاي تبليغي، رسانه اي، سياسي و روان شناختي، براي تاثير نهادن بر حكومت ها، گروه ها و مردم كشورهاي خارجي به منظور تغيير نگرش ها، ارزش ها و رفتارهاي آنان را جنگ نرم مي دانند.
(3) بعضي، استفاده ي يك كشور از قدرت نرم براي دستكاري افكار عمومي كشور آماج و تغيير ترجيحات، نگرش ها و رفتارهاي سياسي آنان را جنگ نرم مي دانند.
(4) به گمان برخي، جنگ نرم حالت تنش و مخاصمه ي شديدي است كه بين كشورها پديدار مي شود و مانورهاي سياسي، مشاجره هاي ديپلماتيك، جنگ هاي رواني، مخاصمه هاي ايدئولوژي، جنگ اقتصادي و رقابت براي كسب قدرت از مختصات آن هستند. هدف هاي اين تهاجم مي تواند تضعيف روحيه، وحدت ملي، ايجاد شكاف ميان مردم و حاكميت، نافرماني مدني، افزايش ناكارآمدي حاكميت و تضعيف اراده ي مقاومت در مردم باشد.
(5)جنگ نرم عبارت است از هر گونه اقدام غير خشونت آميز كه ارزش ها و هنجارهاي جامعه ي هدف را مورد هجوم قرار مي دهد و سرانجام منجر به تغيير در الگوهاي رفتاري موجود و خلق الگوهاي جديدي مي شود كه با الگوهاي رفتاري مورد نظر نظام حاكم تعارض دارد.
(6) جنگ نرم نوعي جنگ سرد است كه سرانجام به استحاله ي فرهنگي جامعه منجر مي گردد.
(7) جنگ نرم، مجموعه ي تدابير و اقدامات از پيش انديشيده ي فرهنگي، سياسي و اجتماعي كشورهاست كه بر نظرات، نگرش ها، انگيزش ها و ارزش هاي مخاطبان آماج(اعم از حكومت ها، دولت ها، گروه ها و مردم كشورهاي خارجي) تاثير مي گذارد و دربلند مدت موجب تغيير منش، رفتار و كنش هاي فردي و اجتماعي آنان مي گردد.
(8) جنگ نرم به معني به كارگيري هوشمندانه، طرح ريزي و هدايت شده ي اقدامات غير رزمي است كه سرانجام موجب تغيير نگرش و رفتار گروههاي هدف در جهت برنامه ها و منافع طراح جنگ نرم خواهد شد.
(9) جنگ نرم شامل هر گونه اقدام رواني، تبليغاتي، رسانه اي و فرهنگي است كه جامعه و گروه هدف را نشانه مي گيرد و بدون درگيري نظامي و اعمال خشونت، رقيب را به انفعال يا شكست وا مي دارد. جنگ نرم در پي از پا در آوردن انديشه و تفكر جامعه ي هدف است تا بنيان هاي فكري و فرهنگي آن را سست كند و با بمباران خبري و تبليغاتي، درنظام سياسي- اجتماعي حاكم، تزلزل و بي ثباتي تزريق كند. با اين اوصاف، طيف وسيعي از اقدامات، از جنگ رايانه اي و فعاليت هاي اينترنتي گرفته تا راه اندازي شبكه هاي راديويي و تلويزيوني و شبكه هاي در فضاي مجازي و موارد ديگر، در قالب مفهوم عنوان جنگ نرم مي گنجد.
در دو دهه ي اخير، مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي، عالي ترين تبيين ها را از جنگ نرم به معني عام، و از تهاجم فرهنگي به معني خاص داشته اند. جنگ نرم را تهاجم فرهنگي، بلكه يك شبيخون، غارت و قتل عام فرهنگي، جنگ اراده ها و عزم ها، جنگ و تهاجم به مرزهاي ايماني، عقيدتي و فرهنگي، جنگ براي عوض كردن ذهن مردم و نااميد ساختن از مبارزه، و در نهايت در آذر ماه سال1388، جنگ نرم را به معني«ايجاد ترديد در دل ها و ذهن هاي مردم» تعريف فرمودند. بدون شك همه ي اين تعريف ها به تبيين ماهيت و ابعاد جنگ نرم كمك خواهد كرد و به احتمال فراوان يكي از تعريف ها قابل قبول، تعريف زير مي باشد:
«جنگ نرم، استفاده ي دقيق و برنامه ريزي شده از قدرت نرم عليه نظام هاي سياسي مورد هدف، به منظور تاثير گذاري بر باورها و ارزش هاي بنيادين و با هدف دگرگوني در هويت فرهنگي و الگوهاي رفتاري مورد قبول در عرصه هاي مختلف سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي است»
با توجه به اين تعريف، مي توان جنگ نرم را مانند هر پديده ي ديگري در سه بعد شناخت:
اول، ماهيت و منطق دروني قدرت نرم كه عبارت از تلاش براي تاثير گذاري بر«باورها و ارزش هاي بنيادين» مورد قبول كشور هدف است.
دوم، منظور و كاربرد اين تاثير گذاري، «دگرگوني هويت فرهنگي» و «تخريب الگوي سياسي» است.
سوم، ابزار اعمال اراده و پيشبرد هدف در اين جنگ، «قدرت نرم» كشور حريف و متخاصم است.
از اين مختصر نيز مي توان نتيجه گرفت كه جنگ نرم، پديده هايي همچون «تهاجم فرهنگي»، «عمليات رواني»، «جهاني سازي فرهنگ» و جز اينها را نيز دربر مي گيرد و اعم از آن است. از اين تعريف ها چنين پيداست كه:
(1) جنگ نرم يك اقدام عمدي و تدبير شده است.
(2) جنگ نرم قلمروهاي گوناگون فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي است.
(3) قصد اصلي عاملان جنگ نرم «تغيير هويت فرهنگي، سياسي، اقتصادي و جتماعي است.
(4) آماج جنگ نرم به مردم كشورها محدود نمي شود، بلكه دولتمردان و نخبگان را نيز هدف قرار مي دهد.
(5) درنهايت، جنگ نرم مبتني بر منافع «قدرت نرم»، «روش هاي غير خشونت آميز» و «قدرت اقناع و همراه سازي» است.
2. ويژگي هاي جنگ نرم
براي شناخت هرپديده، بهتر است ويژگي هاي متمايز كننده ي آن پديده شمرده شود. ويژگي هاي زير كه ناظر بر نقاط افتراق جنگ سخت و نرم است، مي تواند به شناخت جنگ نرم كمك كند:
1-2. ذهني و غير محسوس بودن: جنگ نرم، بر خلاف جنگ سخت، از ماهيت انتزاعي و ذهني برخوردار است. بنابراين تشخيص به موقع آن دشوار است، ولي جنگ سخت، محسوس و همراه با واكنش و برانگيختن است. درجنگ نرم، كشف بازيگران، آرايش و گسترش دشمن مشكل بوده و كمتر موجب برانگيختن و واكنش مي شود.
2-2. تدريجي بودن: جنگ نرم در يك فرآيند تدريجي، خزنده و آرام اعمال مي شوند.
3-2. ابهام آميز بودن: عاملان جنگ نرم در پوشش دوست و به بهانه ي كمك به مخاطبان، اقدامات خويش را به سامان مي رسانند.از اين رو نه تنها توده هاي نافرهيخته بلكه برخي از نخبگان، اغلب در تشخيص و درك نيات آنان باز مي مانند.
4-2. پر شمول بودن و فراگير بودن: جنگ سخت اغلب گروه محدودي از افراد جامعه- بيشتر نظاميان- را آماج قرار مي دهد. در حالي كه جنگ نرم بر همه ي گروه هاي جامعه تاثير مي گذارد.
5-2. غلبه ي بعد فرهنگي جنگ نرم بر ساير ابعاد: گر چه جنگ نرم همه ي ابعاد يك نظام، به ويژه سه بعد سياسي، فرهنگي اجتماعي را تحت تاثير قرار مي دهد، ولي بعد فرهنگي آن برجسته تر از ساير ابعاد است و با دگرگوني هويت فرهنگي، نظام سياسي موجود ناكارآمد گرديده و زمينه هاي فروپاشي آن فراهم مي شود.
6-2. داشتن اثرهاي عميق: جنگ سخت، جز در موارد محدود، اثرهاي كوتاه مدتي بر جامعه ي هدف بر جاي مي گذارد، در حالي كه اثرهاي جنگ نرم، به ويژه در بعد فرهنگي، مي تواند هميشگي باشد؛ چرا كه ممكن است موجب تغيير ارزش ها و هنجارهاي جامعه و شخصيت افراد گردد.
7-2. پيچيدگي بودن: جنگ نرم، پيچيده، چند لايه و چند وجهي است. اين جنگ لايه هاي شناختي، عاطفي، هيجاني، اجتماعي، معنوي، رواني، و حتي جسماني مخاطبان را آماج قرار مي دهد. از اين رو تشخيص آن، كار دشواري است. جنگ نرم، محصول پردازش ذهني نخبگان بوده و اندازه گيري آن مشكل است؛ در حالي كه جنگ سخت، محصول پردازش ذهني نخبگان بوده و اندازه گيري آن مشكل است؛ در حالي كه جنگ سخت ، عيني ، واقعي و محسوس است و مي توان آن را با ارائه ي برخي از معيارها اندازه گيري كرد.
8-2. بين رشته اي بودن: در اعمال جنگ نرم از يافته هاي علوم گوناگوني مانند روان شناسي، جامعه شناسي، علوم ارتباطات، مردم شناسي فرهنگي، علوم سياسي و جز اينها استفاده مي شود. از اين رو مقابله با آن تنها با آگاهي از فرايندها و يافته هاي آن علوم ميسر است.
9-2. عمدي بودن: جنگ نرم با طرح و نقشه ي پيشين و همراه با خصومت و دشمني به سامان مي رسد. از اين رو بايد مصاديق جنگ نرم دشمن را كه ناشي از ناكارآمدي و يا ضعف نظام است از آسيب هاي داخلي تفكيك نمود.
10-2. شمول گسترده ي بازيگران: جنگ نرم داراي بازيگران گوناگوني است كه هر يك برخي ابعاد سياسي، فرهنگي و اجتماعي جامعه ي آماج را مورد تهديد قرار مي دهد.
11-2. تاكيد بر روش هاي غير خشونت آميز: در جنگ سخت، با تخريب و حذف فيزيكي حريف و تصرف و اشغال سرزمين او اهداف، تامين و اراده ي تحميل مي شود؛ در حالي كه در جنگ نرم با تاثير گذاري بر انتخاب ها، فرآيند تصميم گيري و الگوهاي رفتاري و در نهايت با«روش هاي غير خشونت آميز» و تغيير هويت حريف، اراده بر او تحميل مي شود.
3.پيشينه و رويكردها
جنگ نرم از چه قدمت و پيشينه اي برخوردار است؟ محققان و مولفان نه چندان زيادي در پي ارائه ي پاسخي متقن به اين پرسش مهم بر آمده اند. در اين زمينه ديدگاه ها و رويكردهاي گوناگوني شكل گرفته است كه به طور مختصر به مهم ترين آنها اشاره مي شود.
1-3. جنگ نرم، پديده اي پرقدمت
گروهي جنگ نرم را پديده اي بسيار پر قدمت مي دانند. اينان بر اين باورند كه بروز و ظهور پديده ي جنگ نرم، همزاد شكل گيري اجتماعي و حكومت هاست. ملتون و همكارانش در اين گروه جاي مي گيرند. به گمان ملتون و همكارانش، سران حكومت ها از دير باز ي پي آن بوده اند تا با بهره گيري از ساز و كارهاي غير نظامي(غيرسخت)، قدرت رقبا و دشمنان خويش را محدود سازند و اراده ي خويش را بر آنان تحميل نمايند. اين مولفان در تاييد ادعاي خويش از شواهد متنوعي از جمله، كتاب«هنر جنگ» سان تزو، راهبرد پرداز چيني ياد مي كنند. سان تزو به حكام و فرماندهان كشورش توصيه مي كند كه با بهره گيري به موقع از روش هاي غير نظامي، اراده ي خود را بر دشمن تحميل كنند و از آن راه، قدرت نظامي خويش را بيشتر نمايند.
2-3. نافرماني مدني و جنگ نرم
گروهي ديگر از نويسندگان، از رساله ي«نافرماني مدني» هنري ديويد ثرو به عنوان يكي از نخستين آثار مربوط به جنگ نرم ياد مي كنند. ثرو اين اثر را در قرن نوزدهم تاليف نموده است. وي معتقد است كه يكي از اثربخش ترين روش هاي مقابله با حكومت و تغيير رفتار، «نافرماني مدني » است. منظور او از نافرماني مدني اقدامي است كه شهروندان جامعه با اتكا بر ابزارهاي مسالمت آميز، در برابر هنجارهاي موجود، انجام مي دهند. اقدام متكي بر نافرماني مدني در درجه ي اول بايد «غير خشونت آميز» باشد. در درجه ي دوم مسئوليت چنين اقدامي بايد از سوي اقدام كنندگان پذيرفته شود. در درجه ي سوم نيز چنين اقدامي باي محدود باشد و بديل هاي سازنده اي ارائه دهد. حال اين پرسش مطرح است كه « نافرماني» چه زماني «جنگ نرم تلقي مي شود؟ برخي مولفان، در پي پاسخ به اين پرسش برآمده اند. به گمان آنان نافرماني مدني براي نظام حاكم نوعي تهديد و جنگ است. آنها در تاييد ادعاي خويش بر چند نكته تاكيد ويژه مي نمايند: نخست اينكه، هر نوع نافرماني موجب نقض هنجارها و نظم حاكم مي شود. دوم، افراد با شركت در تجمع هاي اعتراض آميز به سبب عواملي همچون«از دست دادن هويت فردي»، «پخش مسئوليت»، «احساس گمنامي» و «برانگيختگي تكانش ورزانه»، قادر به كنترل كنش هاي مخرب و رفتارهاي آزارگرانه ي خود نيستند. به همين سبب آنان آشكارا قوانين را نقض مي كنند، اموال عمومي را تخريب مي نمايند، با ماموران حكومتي درگيرمي شوند و ارزش هاي بنيادي جامعه را مورد تاخت و تاز قرار مي دهند. سوم اينكه، بسياري از حزب ها و دسته هاي درگير در فرآيند نافرماني مدني، مخالف نظام حاكم بر جامعه خويش بوده و در پي آن هستند تا«به تدريج» مردم را با خود همراه سازند و حكومت را«گام به گام» وادار به عقب نشيني نمايند. چهارم اينكه، شواهدي وجود دارد كه نشان مي دهد بسياري از كنش هاي اعتراض آميز و نافرماني مدني كشورها، از سوي كشورهاي دشمن با رقيب آنها«مديريت» مي شود. بنابراين، تلقي نافرماني مدني به عنوان نوعي جنگ نرم، كه دامنه ي قدرت و ميزان اقتدار حكومت را تقليل مي دهد و كارآمدي و مشروعيت الگوي سياسي موجود را به چالش مي كشد، تلقي درستي به نظر مي رسد؛ ولي اين برداشت را مي توان شيوه اي از جنگ نرم براي براندازي يك نظام سياسي به شمار آورد. به عبارتي اين برداشت از جنگ نرم، به بعد سياسي مي شود و ساير ابعاد جنگ نرم را در بر نمي گيرد.
3-3. الگوي انقلاب هاي رنگي و جنگ نرم
برخي از محققان، كاركرد انقلاب هاي رنگي را با كاركرد جنگ نرم مترادف مي دانند. بدون شك«انقلاب مخملي» يا «انقلاب رنگي» يكي از شيوه هاي براندازي و جنگ نرم است كه نوعي دگرگوني و جابجايي قدرت، همراه با مبارزه ي منفي و نافرماني مدني را شامل مي شود. انقلاب هاي رنگي و مخملي در جوامع پساكمونيستي در اروپاي مركزي، شرقي و آسياي مركزي اتفاق افتاد و بخش عمده اي از تحولات سياسي سالهاي اخير در حوزه ي شوروي سابق و از جمله در آسياي مركزي و قفقاز را تحت تاثير خود قرار داده است. نكته اي كه توجه فراواني به اين موضوع را معطوف كرده، تلاشي است كه از سوي غرب به ويژه آمريكا براي تبديل آن به الگوي تغيير ساختار سياسي در كشورهاي در حال گذار، مخالف و معارض انجام مي شود. نوع دگرگوني و تغيير ساختارهاي سياسي كه از آن با نام انقلاب هاي رنگين ياد مي شود، داراي ويژگي مشتركي در علت ها و شكل تحول است. همگي آنها (به جز قرقيزستان) بدون استفاده از ابزارهاي خشونت آميز و با راهپيمايي خياباني به پيروزي رسيدند. اين تحرك ها با شعارهايي مبتني بر دموكراسي خواهي و ليبراليسم انجام گرفت. ثقل زماني در انجام انقلاب هاي رنگين، انتخابات مي باشد. به اين گونه كه با اعلام تقلب در انتخابات از سوي مخالفان، دو هدف عمده ي ابطال انتخابات و برگزاري مجدد آن، با ناظران بين المللي پيگيري مي شود. تلقي از انقلاب هاي رنگين به عنوان نوعي جنگ نرم، مانند نظريه ي نافن كرماني مدني، كه دامنه ي قدرت، ميزان كارآمدي، مشروعيت و اعتبار حكومت را كاهش مي دهد. و الگوي سياسي موجود و نظام مستقر را به چالش مي كشد، به عنوان الگويي براي براندازي نرم، تلقي درستي به نظر مي رسد؛ ولي در اين برداشت، جنگ نرم محدود به جنگ نرم سياسي، از راه سازمان دهي حركت هاي اعتراضي خواهد شد و اين برداشت از جامعيت لازم برخوردار نيست و همه ي ابعاد جنگ نرم را در بر نمي گيرد.
اهداف جنگ نرم
هدف نهايي در جنگ نرم همان هدف جنگ سخت، يعني مهار و فروپاشي يك نظام سياسي است؛ ولي ابزار و روش هاي اين براندازي متفاوت است. اگر در جنگ سخت با اشغال سرزمين، براندازي يك نظام سياسي انجام مي شود و نظام دفاعي و امنيتي يك كشور فرو مي ريزد، درجنگ نرم تلاش مي شود با تاثير گذاري بر باورها و ارزش هاي يك ملت، انديشه والگوي اداره ي يك كشور كه هويت دهنده به نظام سياسي است به چالش كشيده شود. تلاش دشمن در براندازي نرم با پروژه ي بي اعتمار سازي و اعتمادزدايي از نظام سياسي، به نتيجه خواهد رسيد. جنگ نرم، روشي براي تحميل اراده و تامين منافع است كه با غلبه بر طرف مقابل، بدون استفاده از قدرت نظامي و روش هاي خشونت آميز اعمال مي شود. ابزار اصلي اين جنگ، قدرت نرم به ويژه، قدرت اقناع سازي است كه اغلب با استفاده از ابزارهاي ارتباطي و رسانه ها، و دانش روان شناختي تلاش مي شود، در قويت هاي فكري و فرهنگي ترديد ايجاد شود. حوزه ي عمل اين جنگ، افكار، اعتقادها، باورها، ارزش ها، علايق و گرايش هاي جامعه ي هدف است كه مهاجم براي اشغال آن برنامه ريزي مي كند. در با تصرف ذهن و قلوب مردمان كشور هدف، تغيير در ساختارها محقق مي شود. به عبارتي جنگ نرم، جنگ تخريب الگو است. مهاجم در اين جنگ با ايجاد ترديد در
الياسي با استفاده از بررسي نظرهاي كرمي، ساندرس و ميچل مهم ترين هدف هاي جنگ نرم آمريكا و دنياي غرب، در ساير كشورها را تغيير ايدئولوژي حاكم، كاهش مشاركت سياسي مردم، الهاي ناكارآمدي حكومت، تغيير هويت ديني و ملي شهروندان با تخريب پيشينه ي تاريخي آنان، دستكاري افكار عمومي در جهت خواسته هاي خود و عليه نظام حاكم، كاهش انسجام اجتماعي، كاهش انسجام در حاكميت، تغيير ارزش هاي جامعه، ايجاد استحاله ي فرهنگي، تغيير الگوي سياسي حاكم و تشديد تقويت واگرايي قومي بر شمرده است.
شناسايي هدف هاي مرجه در بحث امنيت نرم داراي اهميت است. ايدئولوژي دولت، مشاركت سياسي، كارآمدي حكومت، هويت، انسجام اجتماعي و افكار عمومي برخي از مهم ترين هدف هاي مرجع در چارچوب امنيت نرم به شمار مي آيد. هشت هدف و محور اصلي به عنوان مهم ترين هدف ها و خطوط اصلي جنگ نرم، در نقشه و نمودار راهبردي جنگ نرم، از منظر مقام رهبري مطرح شده است.ن موارد عبارت از ايجاد ترديد در دل ها و ذهن هاي مردم، انهدام سنگرهاي معنوي، تبديل نقاط قوت ما به نقاط ضعف، تبديل فرصت هاي ما به تهديد، تخريب پايه هاي نظام، بدبين كردن مردم به هم و ايجاد اختلاف در جامعه، خدشه در نشانه هاي اميد، القاي ياس به جامعه و انحراف ذهن مردم از دشمني دشمن، مي باشد.
مخاطبان جنگ نرم
جنگ نرم را مي توان به لحاظ مخاطب به دو سطح دسته بندي نمود:
نخبگان و دولتمردان كشور هدف
اين سطح از جنگ نرم، راهبردي است و به سطح نخبگان فكري و سياسي كشور باز مي گردد و بالاترين سطح رويارويي جنگ نرم تلقي مي شود. هدف اصلي در اين سطح، تضعيف و كاهش قدرت تاثير گذاري و جريان سازي نخبگان در محيط داخلي و بين المللي است. به هر ميزاني كه بازيگران بتوانند در اين سطح، قدرت نخبگان را كاهش دهند و يا آنها را با خود هماهنگ نمايند، امكان پيروزي بيشتري خواهند داشت.
در اين سطح از جنگ نرم با مديريت ادراك نخبگان، تلاش مي شود تا برآوردها و شناخت نخبگان از پديده ها دستكاري شود و يا با انجام عمليات رواني بر آنان، عزم و اراده ي آنان را دگرگون سازند. ملتون و ديگران بر اين باورند كه آماج هاي اصلي تغييرات بنيادي در جامعه، روشنفكران و تحصيل كردگان آن جامعه هستند. آنها در تاييد ادعاي خويش از اصول نظريه ي «ارتباطات مرحله اي» ياد مي كنند. دراين نظريه باور اين است كه حكومت و نهاد هاي سياسي با بهره گيري از رسانه ها بر افراد تحصيل كرده و روشنفكر جامعه تاثير مي گذارند و آنان نيز با تبليغات، روشنگري، آموزش و جز اينها بر توده هاي مردم تاثير مي گذارند و از آن راه، موجب شكل گيري افكار عمومي جامعه مي شوند.
برخي تحقيقات نيز نشان داده اند كه جامعه داراي دو نوع افكار عمومي «نخبگان» و «توده» است. به گمان آنان، افكار عمومي نخبگان سريع تر از افكار عمومي جامعه شكل مي گيرد. به همين سبب، نهادهاي سياسي و عاملان و كارگزاران دستگاري نگرش هاي سياسي، بيش از هر چيز در پي شكل دهي به افكار عمومي اين گروه هستند.
مردم و بدنه ي اجتماعي كشورهدف
در اين سطح از جنگ نرم، عنصر مردمي قدرت ملي كشور، هدف قرار مي گيرد. هدف از جنگ نرم، سلب اراده و انگيزه از مردم و بي تفاوت نمودن جمعيت هاي همراه وتبديل آنها به جمعيت هاي معارض، مخالف و بي تفاوت است. تلاش مهاجم در اين سطح شكل دادن به نافرماني هاي مدني با ايجاد شكاف بين مردم و حاكميت است. جنگ نرم، در اين سطح مي تواند بر ميزان حمايت مردم از سياست هاي نظام و نخبگان موثر باشد.
اگر كشوري از قدرت نرم لازم در اين سطج برخوردار باشد، به طور طبيعي آن كشور فاقد بحران هاي سياسي ، مشورعيت، كارآمدي، مشاركت، مقبوليت و هويت خواهد بود و بازدارندگي مردمي در برابر جنگ نرم شكل خواهد گرفت. شواهد زيادي وجود دارد (براي مثال پيام هاي مندرج در رسانه هاي برون مرزي كشورهاي غربي را نگاه كنيد) كه نشان مي دهد دنياي غرب در فرايند «جهاني سازي»، «اشاعه ي فرهنگي»، «ايجاد تغييرات بنيادي» و «اعمال جنگ نرم» در پي آن است تا سرانجام همه ي افراد جوامع آماج را تحت تاثير قرار دهد. مادامي كه بيشتر ا فراد جامعه تحت تاثير قرار نگرفته باشند، امكان استحاله ي كامل فرهنگي، تغيير نظام سياسي و دگرگوني نظام فرهنگي جامعه وجود نخواهد داشت. به عبارت ديگر دنياي غرب در پي آن است تا مردم كشورهاي آماج را وادار سازد تا آن گونه بينديشند، تخيل بورزند و رفتار نمايند كه غربيان مي انديشند و عمل مي كنند.
ابزارها و شيوه هاي جنگ نرم
وسعت ابعاد و زمينه هاي جنگ نرم سبب شده كه دايره ي گسترده اي از ابزارها و شيوه ها را در بر مي گيرد. همچنين خصلت نوآوري، فناوري نوين، ابزار و صنايع فرهنگي جديد، شيوه ها و روش هاي جنگ نرم را متنوع و پيچيده نموده است. به عبارتي مي توان گفت، خاصيت اين نبرد به گونه اي است كه كمتر ابزار و فناوري را مي توان به عنوان ابزار اختصاصي جنگ نرم مطرح كرد. مهم ترين و موثرترين ابزارهاي جنگ نرم را مي توان در سه مقوله ي صنايع و فرآورده هاي فرهنگي، رسانه هاي حقيقي و فضاي مجازي (فناوري هاي نوين ارتباطي) نام برد. اين سه مقوله، ارتباط تنگاتنگ و پيجيده اي با هم دارند. فيلم و سينما، پويانمايي (انيميشن و كارتون)، ماهواره، اسباب بازي، بازي هاي رايانه اي، ادبيات و نشر، هنرهاي تجسمي و موسيقي را مي توان به عنوان مهم ترين صنايع و فرآورده هاي فرهنگي نام برد. همچنين رسانه شامل مطبوعات، نشريات، راديو، تلويزيون و خبرگزاري ها مي باشد. در نهايت امروزه ابزارهاي جنگ نرم در فضاي مجازي شامل اينترنت (سايت هاي خبري، شبكه هاي اجتماعي، وبلاگ ها، پست هاي الكترونيكي و ...)، تلفن همراه (خدمات پيام كوتاه، بلوتوث و ام.ام.اس) مي باشد. افزون بر اين دسته بندي ، برخي از نويسندگان ابزارهاي جنگ نرم را در چهار مقوله ي ابزارهاي متكي بر فضاي سايبر، رسانه هاي نوشتاري، رسانه هاي ديداري- نوشتاري و ابزارهاي متكي بر سازمان ها و تشكل ها دسته بندي نموده اند.
غرب در جنگ نرم خود عليه ايران، از روش هاي گوناگوني استفاده مي كند. برخي از آن روش ها عبارت از: تاثير گذاري بر نخبگان، افزايش مطالبات دانشجويان، برجسته سازي فعاليت گروه هاي مخالف، حمايت از مخالفان نظام با عنوان پروژه ي ترويج دموكراسي، هنجارشكني هاي اجتماعي(مانند روابط پسر و دختر پيش از ازدواج)، برجسته سازي گسست نسلي، ترغيب فرار مغزها و انتساب آن به نارضايتي سياسي آنان، تلاش براي شكل گيري اجماع جهاني عليه ايران و سياه نمايي آينده ي كشور مي باشند. در جنگ نرم مجموعه اي از روش ها به كار مي رود كه بسياري از آنها همزمان بوده و داراي همپوشاني با يكديگر هستند. مهم ترين و موثر ترين شيوه هاي جنگ نرم شامل دو روش اصلي گفتاري و رفتاري است. هر دو روش در حال حاضر هم در فضاهاي حقيقي و هم در فضاهاي مجازي به كار مي رود. عمليات رواني، عمليات ادراكي، ديپلماسي عمومي و فريب تاكتيكي را مي توان در مقوله ي روش هاي اصلي گفتاري جنگ نرم قرار داد. اعتراض، نافرماني مدني، همكاري نكردن و تحصن، مداخله ي غير خشونت آميز و جذب مخالفان از جمله مهم ترين روش هاي رفتاري است.
نتيجه گيري
قدرت نرم، بنياد، زيرساخت و جوهره ي اصلي امنيت همه جانبه ي يك نظام سياسي است و فرهنگي نمودن امنيت جهاني در اين چارچوب به عنوان شكل و ماهيت جديد امنيتي قابل توجيه است. در اين نگرش، راهبرد دستيابي به امنيت؛ قدرت نرم و تاثير هنجاري بر ديگران است و جنگ نرم به عنون منبع و كانون اصلي تهديد در محيط امنيتي جديد به شمار مي آيد. با نگاهي به نظريه هاي مختلف و بررسي چيستي، ويژگي و ابعاد گوناگون جنگ نرم مي توان گفت كه جنگ نرم پديده اي است كه جنبه هاي مختلف حيات انسان را در عصر حاضر تحت تاثير قرار داده است. نظريه پردازان، محققان و نويسندگان، اين فرآيند را به عنوان هاي گوناگون «جهاني سازي فرهنگ»، «استعمار فرانوين»، «رهنامه ي جنگ كم شدت»، «استحاله و فروپاشي از درون»، «نافرماني مدني»، «انقلاب رنگين» و ... معرفي كرده اند. در رويكرد نرم كه از آموزه هاي مطالعات نوين و معاصر امنيتي است، تلاش مي گردد تامين منافع و مهار تهديد، از راه قدرت نرم انجام شود. در اين راستا آموزه هاي ليبراليستي در مطالعات امنيتي و روابط بين الملل، از جايگاه خاصي برخوردار است. در واقع اين رويكرد، اصل عملكردي خود را بر مبناي تغييرات از راه قدرت نرم قرار داده است و با تغيير باور و ارزش هاي بنيادين كشورهاي مرود آماج، هويت فرهنيگ والگوهاي رفتاري را در عرصه هاي مختلف، دگرگون مي سازد و در نهايت با ناكارآمد نمودن ايدئولوژي و الگوي موجود سياسي، زمينه هاي فروپاشي فراهم مي گردد.
هر چند گروهي، جهاني شدن را فرايندي طبيعي با هدف وحدت بخشيدن به جوامع انساني معرفي مي نمايند، ولي با رويكرد جنگ نرم، گروه ديگر اين پديده را فرايندي مي دانند كه در پي حاكم نمودن الگوهاي رفتاري خاص، ازسوي بازيگران و قدرت ها با اهداف مشخص مديريت مي شود. از اين منظر، جهاني شدن به عنوان تهديد نرم امنيت ملي، پروژه اي طرح ريزي شده و جرياني يكسويه و تحميلي از سوي كانون هاي قدرت، همراه با ماهيت سلطه است. از اين ديدگاه، كانون هاي قدرت به دنبال يك الگو و ساختار رفتاري مشترك، فراگير و جهاني در چارچوب هدف هاي ملي خود هستند. امروزه جنگ نرم، موثرترين، كارآمدترين، كم هزينه ترين و در عين حال خطرناك ترين و پيچيده ترين نوع تهديد عليه ارزش ها و امنيت ملي يك كشور است. ذهني و غير محسوس بودن، تدريجي بودن، ابهام آميز بودن، پرشمول و فراگير بودن، غلبه بعد فرهنگي جنگ نرم بر ابعاد ديگر، پيچيدگي، بين رشته اي بودن و شمول گسترده ي بازيگران، مهم ترين ويژگي هاي جنگ نرم است.
ما باید ویژگی یک منتظر را داشته باشیم و منتظر امام زمان(عج) باشیم.
در زمان غیبت به کسی منتظر گفته می شود که منتظر شهادت باشد.
خدایا شهدا در انتظارند ، مردم ما در انتظارند مستضعفین جهان به تنگ آمده اند ...
شهید زین الدین
انقلاب اسلامی ما ، زمینه ساز انقلاب حضرت ولی عصر(عج) می باشد . پس مواظب اعمال و کردار خود باشیم . در این زمان بی تفاوت بودن به انقلاب اسلامی ، خیانت با اسلام و قرآن است.
شهید حسین حسن نژاد سالک
تنها و تنها کانالی که شما را به قرب الهی نزدیک می کند و موجب رضای حضرت مهدی(عج) می
شود ، اطاعا قلبی و عملی از ولایت فقیه است .
شهید محمد شفیعی خواه
ملت ما ملت معجزه گر قرن است و من سفارشم به ملت تداوم بخشیدن به راه شهیدان و استعانت از درگاه خداوند است تا این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی(عج) وصل نمایند و در این تلاش پیگیر مسلماً نصرت خداوند شامل حال مومنین است.
وصیت من تنها این است در زمان غیبت ، اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید. امام زمان(عج) همواره در کنار شما بسیجیان است. ما می جنگیم و باید بجنگیم و چاره ای نیست. به گفته امام تا ظهور امام مهدی (عج) با یک دستمانسلاح و با یک دستمان قرآن باید بگیریم ، طبق دستورات ولایت.
شهیدهمت
امام زمان(عج) منتظر ظهور است ، او می خواهد که هرچه زودتر ظهور کند و ریشه ظلم و فساد را از این عالم براندازد و عدل و داد را به جای آن برقرار سازد
شهید چمران
خدایا از تو می خواهم تا مرا در رکاب امام زمانت قرار دهی تا آنقدر با دشمنان قسم خورده دینت
بجنگم تا به فیض شهادت برسم.
شهید صیاد شیرازی
طلایه داران سپاه صبح سر رسیده اند و ظلمت را تا پنهان ترین زوایای دیار عدم پس می رانند . جهان در انتظار عدالت است. هیبت آنکه خواهد آمد و انتظار انسان را پایان خواهد داد از هم اکنون همه قلبها را فراگرفته است. انقلاب اسلامی فجری است که بامدادی در پی خواهد داشت
شب حیات انسان با انقلاب اسلامی در فجر صادق خویش داخل شده است و شایسته است که
اکنون منتظر صبح باشیم ، صبح دولت یار
شهید آوینی
روزنامه هفت صبح: اولین بار بود که میدیدمش. با لیوان چایی و صدای رادیوییاش رسید بالا. به گمانم تضاد متعادلی بین پیراهن گلمنگلی و سیبیلهای خون چکانش برقرار بود. کاغذ را گذاشتم جلویش که مصاحبه بداههپردازانهمان را مکتوب جلو ببریم. اولش کمی تعجب کرد اما من نمیخواستم حرفهای ریچارد برتون را بهش غالب کنم که گفته «بازیگرها باید دهانشان بسته بماند»! او بلند بلند مینوشت و ما بلند بلند میخندیدیم... من مثلا میخواستم مصاحبه شونده را عین جلسات تجزیه و تحلیل روانی به جایی ببرم که از کشف بخش نامتوازن زندگی هنریاش بترسد، من میخواستم به گریهاش بیندازم و از قول سوفیا لورن بهش بگویم که «چشمهایی که گریه نکرده باشند نمیتوانند زیبا باشند».
( سروش صحت و همسرش )
من حتی میخواستم با پستانک تغذیهاش کنم و کودک درونش بیاید بیرون و شلتاقی کند اما هنوز داشتم برایش دون میپاشیدم که ناغافل، دروغگوییام را بهانه کرد و قرارهای واجب زندگیاش را پیش کشید و پا شد که برود...و دیگر یا نصیب یا قسمت!... مگر میشود در یک رودخانه دو بار شنا کرد آخر؟
بازجویی فانتزی از سروش صحت
*خوش اومدين. راحتايد؟
-خيلي ممنون ... خيلي.
* از صبح تا حالا چي كار كردين تو اين ديوونه خونه؟
- من امروز ديوانه خانه نبودم... و روز خيلي خيلي خوبي داشتم. الان هم خيلي سرحالم و فكر ميكنم حتي اگر امروز ديوانهخانه هم ميرفتم بد نبود.
* واي! باورم نميشه يكي تو اين مملكت اين قدر خوب خوب خوب باشه. نوبرشو آوردن؟
- نوبرشو آوردم؟ نه نياوردم... خيليها حالشون خوبه و البته خيليها حالشون بده.
*اگه همين الان اينجا آتش بگيره و قرار باشه از بين شيريني دانماركي روي ميز، خانم همتي و من و يك بچه گربه و يك گوني پر از اسكناس فقط يكياش را از اين آتش نجات بدهيد كدامشو انتخاب ميكنين؟
- بيشك و بلافاصله و قطعا شما را.
* مگه من چيچيم از بچه گربه، خوشگلتره؟ خانم همتي رو فروختين؟
- بيشك و قطعا نفروختهام و كافي است اينجا را آتش بزنيد تا ببينيد كه چگونه شما در بغل من از شعلههاي آتش در امان خواهيد بود و شيرينيها و خانم همتي و بچه گربه جزغاله خواهند شد.
* من بغل شما؟ اولا مصاحبه رو اروتيك نكنيد! قيچي ميزنند مصاحبه تيكه تيكه ميشه. بعد هم با يك گوني پول، صدتا امثال منو ميتونين بخريد. واقعا حيف بچه گربه نيست؟ همه آدمهايي كه تا حالا به اين سوال روانشناسي من جواب دادند بچه گربه را انتخاب كردند.
- اولا كه شما وقتي خودتان را كنار شيريني و بچه گربه ... قرار ميدهيد داريد مصاحبه را اروتيك ميكنيد و من خواهش ميكنم اين كار را نكنيد، ثانيا آيا به ميزان چشم و دل سيري من عنايتي داشتيد كه اصلا گوني اسكناس را ناديده گرفتم؟ چون كه گفتهاند مال دنيا چرك كف دست است و در اين جهان دوستي است كه ميماند. بعله سر و جان بر فداي دوست در آتش مانده...
* پس من شدم ابراهيم در گلستان؟! راستي ميشه مصاحبه را پر از اين شعارهاي خفن نكنيم؟ مردم دوست دارند يك كمي خودتون باشين.
- قربان شما كاري كه خودتان ميكنيد را به من نسبت ميدهيد خودتان را ابراهيم در گلستان ميناميد و من را مصاحبه شعاري كن؟!... خواهش ميكنم مصاحبه را شعاري نكنيد و بگذاريد خودمان باشيم.
* نه، اينكه گفتيد پول چرك كف دست است!
- اي آدم پول دوست!
* راستي از صبح تا حالا چي كار كرديد؟ بيحرف پيش.
- امروز صبح راه رفتم و به بقيه نگاه كردم و با چند نفري حرف زدم و رانندگي كردم و با موبايل حرف زدم و چاي خوردم و از اين جوركارها.
* به بقيه نيگا كردي؟ نگفتند چشماتو درويش كن؟!
- خير.
* بيا بحث رو عوض كنيم الان اگر سهراب گل بدن و گردآفريد از اين در بيايند تو، چي كار ميكنيد؟
- به هر دو تا سلام ميكنم و نيمخيز هم ميشوم.
* فقط نيمخيز؟ شوخي نيستها. سهراب گلبدن است!
- حالا كه اصرار داريد تمامقد بلند ميشوم.
بازجویی فانتزی از سروش صحت
* خسته نشيد يهو؟
آقا چرا بلند بلند مينويسي؟! يك كمي سكوت كن لطفا!
- چرا؟ راستي سهراب گلبدن همان سهراب خودمان است؟
* سهراب، شمايل پسركشي در اسطوره ما مردمان ناكام است.
-پس همان سهراب خودمان است.
معلومه خيلي جيك تو پيك هستيد با هم. نگفته بهت چقدر دلش پيش گردآفريد گير كرده بود؟ نگفت بهت برام برو خواستگاري؟
همه ما ايرانيها چه شاهنامه خوانده باشيم و چه نخوانده باشيم با رستم و سهراب جيك تو پيك هستيم. نخير سهراب به من چيزي نگفته.
اگه ميگفت ميرفتي خواستگاري؟ يا خودت رو هوا ميزدي گردآفريد رو؟!
قطعا و حتما نميرفتم خواستگاري و فكر ميكنم گردآفريد را هم رو يا توي هوا نميزدم.
آخه دليل ميخواد خواستگاري نرفتن. دلت ميسوخت واسه سهراب؟ يا دوست داشتي مطهر و زنگريز ميموند توي اساطير؟
نميرفتم خواستگاري چون احتمالا دوستان بعد ميخواستن از هم جدا بشن و آن موقع جفتشون از من طلبكار ميشدن كه تقصير تو بود كه اون روز اومدي خواستگاري...
راست ميگويند مقدسترين عشق و دلدادگي، عشق به غذاست؟
علاقه به غذا يكي از مهمترين علائق است و خب علاقه به خواب را هم نبايد فراموش كنيم.
ديدم كه اول نوشتي عشق و بعدش خط زدي نوشتي «علاقه» به غذا! آيا اين واژه دستمالي شده و نخ نماي «عشق»، هنوز براي شما جنبه قدسي و آسماني دارد كه هنوز حواستان به كاربردش هست؟
بله و به نظرم عشق به غذا عشق نيست. راستي چرا بعضي چيزها براي شما «قدغن» است؟ آيا واژه و فعل نخنما شده «قدغن» هنوز براي شما جنبه قدسي دارد؟
آقا بيخيال! چرا اول مصاحبه خيلي حرارت داشتيد و رفته رفته خوابتان ميآيد؟ چكار كنم شورانگيز بشويد؟
دوباره درباره آتش و شيريني و گربه و خودتان و ساير دوستان حرف بزنيد.
راستي صحبت عشق شد يادم رفت بپرسم اين فيلم آخر شما «عاشق ايستاده ميميرد» يعني چي؟ من عشاق بسياري را ديدم كه نشسته مردند و يا خوابيده مردند.
...من كاملا با شما موافقم چه بنشيني، چه بخوابي، چه بايستي چه معلقبزني متاسفانه يا خوشبختانه آخرالامر ميميري و قضيه مردن ربط زيادي به حالت قرار گرفتن بدن ندارد... اگر ميشد ايستاد و نمرد فكر كنم خيليهايمان كمتر مينشستيم.
اين تيكه خيلي خوب بود. راستي چطور ميشه يك فوق ليسانس آلودگي شيميايي دريا، ميشه بازيگر يا كارگردان يا نويسنده؟ دنياي سرد شيمي چه ربطي به جنون موجود در سينما داره؟
آقاي افشار باورتون نميشه كه تازگيها فكر ميكنم همه امور اين دنيا يه جورهايي مثل رفتار اتمها و مولكولها ميمونن... يه جورهايي همهمون همون كارهايي را ميكنيم كه الكترون، پروتون و نوترونها ميكنن. منظورم از همهمون همه مونه يعني حتي كرات ديگه... يعني حتي كرات ديگه.
اين نظريه خيلي متافيزيكييه ... آدمو جبرگرا و قضا و قدري ميكنه.
نخير. اصلا هم اينطور نيست.
يعني هيچ خرافاتي در زندگي سروش صحت نيست، هيچ تسليمي توش نيست؟
تسليم كه حتما هست... در كف شير نر خونخوارهاي ... غير تسليم و رضا كوچارهاي؟ ولي خرافه اگر هم هست زياد نيست و احتمالا ناخودآگاه است راستي احتمالا در شعر بالا كلمه «نر» اشتباه است، از خوانندگان عزيز خواهش ميكنم خودشان مصرع درست شعر را پيدا كنند، هرچند كه در مضمون خيلي فرق ندارد.
ممكنه واژه اصليش، خر باشه و نه «نر»؟!
نخير، به هيچ وجه.
ولي «شير خر» (خونخواره) ما زياد داشتيمها.
شير فروش زياد داشتيم ولي «شير خر»، من تا حالا نشنيده بودم.
استعارهاي از قهرمانان شجاعدل تاريخ ماست كه در جهل مركبشان غرقه بودند!
منظورتان از قهرمان شجاعدل تاريخ ما كه در جهل مركب غرقه بودند چه كساني است؟ و اين استعاره را چه كسي ساخته است؟ ... آهان فهميدم منظورتان را. من اصلا با اين استعاره موافق نيستم، براي من قهرمان در هر شكل و شمايلي قهرمان است.
بدا به حال ملتي كه قهرمان داشته باشد. برو تو خط ضدقهرمان!
واقعا نميدانم خوبه ملت قهرمان داشته باشه يا خوب نيست. ولي ميدانم كه قهرمان، قهرمان است و من كماكان قهرمانان را دوست دارم و تا جايي كه بشود دلم نميخواهد قهرمانان فرو بريزند.
حتي قهرمانان لمپن؟
مثلا كي؟
توپ رو نندازيد تو زمين من. خودتون خوب ميدونين قهرمانان لمپن كياند. ما كه قهرمان فرهيخته، زياد نداشتيم.
اِ ... يعني چي؟ اولا كه ما قهرمان فرهيخته داشتيم. ثانيا من واقعا نميدونم قهرمان لمپن يعني چي؟ و خيلي دلم ميخواد بدونم.
قهرمان را اگر برگرفته از «كهرمان» زبان پارسي دري در نظر بگيريم تا چيزي در حد شهربان و نگهبان شهر، خودش را بالا ميكشد. اين قهرمانان عصر مدرنيته را خودت ميبيني كه. چه توي سينما، چه توي ورزش.
آقا من فهميدم كه شما، نميخواهي جواب بدهي ... و بيخودي داري سختش ميكني كه من فكر كنم جواب داري ... نميخواهي جواب بدهي، نده، ... كهرمان و شهربان و اينا چيه ديگه؟
اگه بخواهيم توي مباحث زبانشناسي و مردمشناسي فرو بريم حوصله خوانندهها تموم ميشه. حالا بيا جيبهاتو بريز رو ميز. ببينيم چيها داري؟
اي داد و بيداد ... آيا دوباره اين يك استعاره جديد است؟ و من بايد مفهوم «بيا جيبهاتو بريز روي ميز» را كشف كنم؟
نه، جدي گفتم. توي اين مصاحبههاي «كاملا جدي – كاملا طنز» يك بخشاش هم همين لحظه است. البته ميتوني نريزي ولي ميخوام بگم وقتي مامورها به ما ميگويند جيباتو بريز بيرون، با ماها «همذاتپنداري» كني.
با اجازهتون و با وجود اينكه غير از پول و كليد و موبايل و كارت بانكي، هيچ چيز ديگهاي تو جيبم نيست ولي حتي اگه بكشيدم هم جيبامو نميريزم بيرون چون به نظرم آدم هيچوقت نبايد جيباشو بريزه بيرون مگر اينكه خودش بخواهد.
آخه مگه شما چه فرقي داري با ما كه مامورا جيبهامونو ميريزن بيرون؟ براي چي داريد مقاومت ميكنيد؟ مگر نه اينكه هنرمند بايد مردمي باشه؟! اولين باره كسي جيباشو بسته جلوي من!
من تا آخرين نفس ايستادگي ميكنم و ايستاده ميميرم ولي جيبهايم را بيرون نميريزم.
زنگ ميزنم مامور مياد.
پس همين الان ميريزم بيرون!
بفرما بريز.
لطفا اول شما زنگ بزنيد بعد من در خدمتم.
بد ميبينيها! مامور بياد ناجور ميشهها. بيا تو صلح و صفا و سلامتي بريزيم بيرون! بابا مگه چي ميشه آخه؟
من بيرونبريز نيستم.
حالا كجا زنگ بزنم؟ 125 خوبه؟
125 اورژانسه كه.
خب 119.
عاليه ... واقعا ساعت چنده؟ اين مصاحبه خيلي طولاني شد ... لطف كنيد اگر فهميدين ساعت چنده به من هم بگيد.
چرا مصاحبه رو به انحراف ميكشيد داش؟ جيبهاتونو بريزيد بيرون ديگه. قول ميدم چشامو ببندم.
چشمهاتونو ببندين ... واز نكنيدها ... بيا ريختم بيرون ... دوباره ريختم تو ... حالا باز كنيد چشاتونو.
چقدر اسكناس بود توش دقيقا؟
شما به من كلك زديد... لاي چشمهاتون باز بوده و من ديگه حاضر نيستم با آدم دروغگويي مثل شما مصاحبه كنم و اين مصاحبه به واسطه دروغگويي مصاحبهكننده همين جا تمام شد و رفت پي كارش.
نه، خواهش ميكنم. رحم كن. سوالهاي خوبمون مانده هنوز. لاي چشمامو ديگه گل ميگيرم من! تازه ميخواستم درباره سبيلهاتون هم بپرسم كه ازش چرا خون نميچيكه؟ ميخوام بدونم شبيه سبيلاي حسين رمضون يخييه يا مرتضي تكيه يا اصغر ننه ليلا؟
ببخشيد... خداحافظ.
بازجویی فانتزی از سروش صحت
چرا درباره سبيلهاتون نميگيد. تازه ميخوام درباره سينما هم بپرسم. قول ميدم چشم بسته سوال كنم! اگه از چشام ناراحتين.
خيلي دوست دارم بگم ولي فكر نميكردم اين مصاحبه اينقدر طول بكشد و الان قرار دارم و بعدش هم اون بيچارهاي كه به اشتباه، اين مصاحبه را ميخونه چه گناهي كرده... بياييد و اجازه بدهيد همين جا با زبان خوش از خدمتتان مرخص بشوم .
«وگر بمانيم باز بر دوزيم
جامهاي كز فراق چاك شده
گر برفتيم عذر ما بپذير
اي بسا آرزو كه خاك شده»
باشه. هر جور راحتايد ولي ديگر شما را كه نميشود بازم به اين راحتيها گير انداخت يا نصيب يا قسمت! جهنم و ضرر! آخرين سوالمو جواب بدهيد كه واقعا چه مشابهتهايي ميشه بين سروش صحت و كيم كارداشيان پيدا كرد؟
عرض به حضورتون كه هر وقت شما و شيريني و بچه گربه و كيف پول باشه من ميآم و درباره كيم كارداشيان هم بايد يك مصاحبه كتبي با اوباما انجام بدهين نه با من ...
مرسي كه اومدين. اميدوارم خوش گذشته باشه بهتون. سوالهاي سينماييام موند و كپك زد. سوالهايي درباره اينكه زندگي با يك همسر نويسنده چه سختيها و مشقتهايي يا چه (...) آرامشهايي داره.
چرا كلمه «لذت» را نوشتيد و خط زديد؟ آيا به نظرتان در اين جهان، ديگه چيزي به نام «لذت» وجود ندارد؟ يا با «لذت» و «لذت بردن» مشكل داريد؟ به من كه خيلي خوش گذشت ... ميشه يه بار ديگه هم با من مصاحبه كنيد؟
به شرطي كه يك مصاحبه شيزوفرنيايي پر از جنون و فاشگويي و رهايي داشته باشيم. راستي چرا «جنون»، نخ نما شده؟!
پس بگو نميشه!...
اون كه مال سوسنه!... راستي خوشباشي خوبي بود حاضر جوابيهات.
عکاس: کالین پینسکی
عکاس: هوانگ چین های
عکاس: جنی براون
عکاس: اکو آدیانتو از اندونزی
عکاس: وون آن کیت
عکاس: پائولو پاترونو
عکاس: اولیویر بوئلز
عکاس: جورج بیلینگز
عکاس: تنگ هین کو