loading...
۩۞۩.شوق پرواز.۩۞۩
amirrezajafary بازدید : 44 سه شنبه 09 مهر 1392 نظرات (0)
 

 

زندگی نامه سرتیپ خلبان جعفرعمادی
( قسمت دوم )



 





انتقال به پایگاه بندرعباس

2 سال از شروع جنگ می گذشت و روزهای جنگ یکی پس از دیگری سپری می شد جعفر اینک به درجه سرگردی رسیده بود و کوله باری از تجربه جنگی را با خود به همراه داشت که در اواخر سال 1361 نیروی هوایی اقدام به جابه جایی تعدادی از خلبانان بین پایگاههای شکاری نمود که طی همین برنامه جعفر به پایگاه نهم شکاری بندرعباس انتقال یافت و بعنوان خلبان و افسر عملیات پایگاه نهم شکاری شروع به خدمت نمود .
ولی این پایان کارنامه جنگی او نبود و تازه شروعی بود بر شکل گیری حرکتی که آنرا تیرهای غیب می نامیدند . وظیفه عمادی و دیگر خلبانان مستقر در پایگاه نهم شکاری اسکورت کشتی های نفت کش ، مقابله هوایی با جنگنده های دشمن که قصد بمباران اسکله های نفتی و یا زدن کشتی های نفت کش را داشتند و همچنین حفاظت از حریم هوایی آبهای نیلوگون خلیج فارس .


ماموریت در قرارگاه رعد

در کنار این ماموریتها با توجه به اینکه جعفر از خلبانان باتجربه نیروی هوایی بود همواره در عملیاتهایی که انجام می شد بعنوان مامور به پایگاههای مختلف نیروی هوایی از جمله بوشهر – همدان – دزفول و گهکاه تبریز اعزام می شد و در عملیاتها شرکت می جست . البته اکثر این ماموریتها مربوط به پایگاه امیدیه بود در این پایگاه از سوی سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی قرارگاهی با نام "رعد" تشکیل شده بود که خلبانان پایگاههای مختلف به صورت چهار تا هشت فروندی به آنجا می رفتند وطی مدت 15 تا 20 روز اقامت در آنجا ماموریتهایی را بر علیه مواضع دشمن انجام می دادند که در همگی آنها احتمال بازگشت بسیار پایین بود و دوباره به پایگاههای خود باز می گشتند .





اولین نفر برای پرواز ( خلبان عادی تا جانشین پایگاه )

در سال 1363 جعفر عمادی بعنوان فرمانده گردان عملیاتی پایگاه منصوب شد و یک سال در این سمت باقی مانده و سپس در اواخر سال 1364 بعنوان معاون عملیات پایگاه منصوب شد . با انتصاب تیمسار کاکاوند به سمت فرماندهی پایگاه نهم شکاری در اواخرسال 1365 عمادی بادرجه سرهنگی بعنوان جانشین پایگاه نهم شکاری منصوب شد.
در تمام این مدت پروازهای جنگی عمادی هرگز قطع نمی شد و او همواره در پروازهای عملیاتی حضور داشت روش کار او بسیار جالب بود . بااینکه معاون عملیات پایگاه و بعد از آن جانشین پایگاه شده بود ولی وقتی قرار بود فرمیشنی برای عملیاتهای مهم برون مرزی و یا عملیاتی که در آن احتمال بازگشت کم بود انتخاب کند همواره نام خود را بعنوان اولین نفر در لیست پروازی می نوشت و همین موضوع باعث می شد که خلبانان با دیدن نام جانشین پایگاه برروی برد پروازی دلگرم باشند که فرماندهان آنها نیز در جنگ از آنها مستثنی نیستند .


اسکله نفتی باید هدف قرار گیرد

نیمه دوم سال 1365 بود دولت عراق که حمایت اکثر کشورهای غربی از جمله آمریکا ، انگلستان ، فرانسه ، آلمان ، شوروی و ... را به همراه داشت با بکارگیری هواپیماهای سوپر اتاندارد ، میراژهای ال کیو 5 و بالگرد های سوپر فرلون که همگی مجهز به موشکهای ضد کشتی اگزوست بودند مرتب به کشتی های نفت کش ایرانی حمله می کرد و علی رغم حمایتهای شبانه روزی جنگنده های اف 4 و اف 14 از این کشتی ها ولی بدلیل حجم بالای تسلیحات بکار گرفته شده توسط عراق از یک سو و تحریم همه جانبه ایران آنها توانسته بودند صادرات نفتی ایران را مختل کنند و برای این مشکل باید چاره ای اندیشیده می شد .
در یکی از همین روزها تلفن معاون عملیات پایگاه به صدا درآمد که عمادی گوشی برداشت آنطرف خط شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی بود که از قرارگاه رعد تماس می گرفت . شهید بابایی ضمن تشریح شرایط بحرانی حال حاضر برای عمادی ، به او تاکید کرد باید یک حمله سنگین به یکی از اسکه های نفتی عراق انجام شود تا هم پاسخی باشد بر حملات آنها به کشتی ها نفت کش و هم با این کار صادرات نفت از این کشور مختل شود و به جعفر تاکید که که خلبانی که بعنوان لیدر دسته انتخاب می کند دارای ساعات پرواز جنگی بالا ، تجارب زیاد و با مهارت بالا باشد که عمادی به شوخی به شهید بابایی می گوید : فقط اسمش رو نگفتید که من کمکتون می کنم "جعفر عمادی" باشه . شهید بابایی تبسمی می کنه می گوید هر طور خودت صلاح می دانی .


ناو آمریکایی اخطار برگشت به پایگاه می داد

بلافاصله مقدمات پرواز آماده می شود و ضمن آماده سازی طراح و نقشه های پروازی ، خلبانان نیز انتخاب می شوند . مقرر می شود که دو فروند فانتوم هرکدام مسلح به 6 تیر موشک هوا به زمین تلویزیونی ماوریک به اسکله نفتی عراق حمله کنند . به دلیل حساسیت بالای ماموریت وطی مسافت بالا با سرعت زیاد برروی آب تا رسیدن به هدف ، عمادی خود تصمیم گرفت بعنوان لیدر دسته پرواز کند .
ساعاتی بعد خلبانان بعد از توجیهات قبل از پرواز و ذکر نکات مهم توسط عمادی به اتاق تجهیزات رفته و ضمن تحویل گرفتن چتر و کلاه به سمت جنگنده ها حرکت کردند و دقایقی بعد دو فروند فانتوم به فرماندهی سرهنگ جعفر عمادی و کمک سروان مهدی شقایق و فانتوم دیگر به خلبانی سرگرد مهدی نژاد به پرواز درآمدند . فانتومها بلافاصله به سمت آب گردش کردند تا ادامه مسیر دهند که ناگهان عمادی از رادیو هواپیما پیامی دریافت کرد به این مضمون که : هواپیمای فانتوم با شماره ... با ارتفاع ، سرعت و سمت ... هدف و ماموریت شما چیست ؟
این پیام از روی ناو هواپیمابر آمریکا مخابره می شد عمادی سخت به فکر فرو می رود که آنها چطور این اطلاعات را دارند ؟ ولی توجهی نمی کند و به مسیر ادامه می دهد که با تکرار چند باره پیام عمادی به دو دلیل تصمیم به پاسخ می گیرد ، اول اینکه ناو آمریکایی روی خط بین المللی با آنها صحبت می کرد و احتمال لو رفتن عملیات می رفت و دوم اینکه بدلیل پرواز در ارتفاع کم روی سطح آب خلبانان باید با تمرکز زیاد پرواز کنند که تکرار این پیام باعث عدم تمرکز آنها می شد . عمادی تصمیم می گیرد پاسخ دهد و عنوان می کند : (just low level navigation ) یعنی برای تمرین پرواز ارتفاع پایین روی سطح آب می رویم . از این لحظه به بعد دیگر پیام تکرار نشد ، دقایقی بعد با علامت عمادی هر دو جنگنده ارتفاع خود را تا حد ممکن کم کردند و با سرعت به سمت هدف پیش رفتند .





اسکله نفتی در آتش عظیم

دقایقی بعد اسکله های نفتی عراق پدیدار شد عمادی با اشاره اعلام حمله نمود و خلبانان کمی اوج گرفته و شروع به شلیک موشک کردند . پدافند عراق که اصلا متوجه نزدیک شدن فانتومها نشده بود بی هدف و دیوانه وار به هر سمتی شلیک می کرد و در کنار آن موشکهای کوتاه برد خود را نیز بی هدف شلیک می کرد . عمادی و دیگر خلبانان با توجه به تجارب قبلی ترسی نداشتند و به خوبی با مانورهای بجا تمامی این موانع را پشت سر گذاشتند . تمامی موشکها به هدف برخورد کرده بود اسکله نفتی به شدت می سوخت و می توان گفت این اسکله تقریبا منهدم شده بود و دود ناشی حاصل از سوختن آن تا کیلومترها دیده می شد . فانتومها بلافاصله گردش کردند و برای اینکه توسط هواپیماهای رهگیر دشمن شناسایی نشوند مجددا ارتفاع را کم کرده و با سرعت به سمت پایگاه حرکت کردند با نزدیک شدن به محل ناو هواپیما بر آمریکایی رادار ناو با عصبانیت و شبیه به دهن کجی جمله عمادی را در ابتدای پرواز تکرار می کرد :
Justt loow levell navigation
" تمرین برروی آب با ارتفاع پایین هان ! " که عمادی رادیوی هواپیمای خود را بسته و به مسیر ادامه می دهد و لحظاتی بعد هر دو جنگنده به سلامت به پایگاه رسیدند .
حجم آتش بقدری زیاد بود که عراق هرگز نتوانست آنرا انکار کند و مجری رادیوی عراق در حالی که بسیار خشمگین هم بود خبر این حمله را رسما اعلام کرد .


پروازی که شاید بی بازگشت بود

29 فرودین ماه سال 1367 درست در روز اول ماه مبارک رمضان حماسه جاویدان ناوچه های سهند و سبلان به وقوع پیوست و ناوهای آمریکایی در حرکتی ناجوانمردانه در حالی که ایران با آنها در حال جنگ نبود به این دو ناوچه حمله کرد و پرسنل این دوناوچه در این ماه مبارک به مولای خود علی (ع) پیوستند .
به دلیل قرار گیری این دو ناوچه در تنگه خلیج فارس مردم به راحتی می توانستند آنها را مشاهده کنند که همین باعث تضعیف روحیه آنان شده بود و باعث این شده بود که مردم خیلی آشفته باشند .
در همین زمان به پایگاه بندرعباس دستوری ارسال شد که باید پروازی عملیاتی در منطقه انجام شود که با توجه به حساسیت موضوع خود عمادی تصمیم گرفت اینکار را انجام دهد بدلیل کمبود وقت عمادی با جناب شقایق تماس گرفت که از منزل مستقیم به سمت آشیانه هواپیما بیاید که تا اینکه هوا تاریک نشده پرواز نمایند .
فرصت برای بریفینگ قبل از پرواز هم نبود و بلافاصله یک فروند فانتوم مسلح به موشکهای تلویزیونی به خلبانی سرهنگ جعفر عمادی و کمک جناب شقایق به پرواز درآمد . قبل از بلند شدن فردی که سمتها و جهت ها را به خلبانان اعلام می کرد به عمادی تاکید می کرد که از سمت که او می گوید به سمت هدف برود و سرعت و ارتفاع را نیز به عمادی اعلام کرد . با به پرواز درآمدن جنگنده ، عمادی به یاد دفعه قبل افتاد که ناو همه اطلاعات آنها را داشت ولی توجهی به آن نکرد و به مسیر ادامه داد و بدلیل اینکه اگر می خواست از مسیری که به او داده شده پرواز کند به تاریکی می خورد و عملا موشکهایش کاربردی نداشت مسیر مستقیم را در پیش گرفت و به هدف رسید .
همه چیز آرام بود رادارها ناو آمریکایی نیز خاموش بود ، عمادی شروع به گشت زنی نمود و منتظر فرمان بعدی بود که با تاریک شدن هوا رادار به او اعلام کرد ماموریت با موفقیت انجام شده و ناو آمریکایی غافل گیر شده است به پایگاه مراجعت کنید . این ماموریت نشان داد که نیروی هوایی هنوز زنده است و روی پای خود ایستاده و از هیچ دشمنی که قصد تجاوز به آب و خاک ایران را داشته باشد نمی هراسد .
فردای آن روز آنها متوجه شدند که ناو آمریکایی می دانشته که هواپیمای ایرانی چه موشکی را حمل می کند ولی در آن نقطه منتظر آنها نبوده و بدلیل اینکه هوا تاریک شده بود آنها می دانستند که موشکهای فانتوم دیگر کاربردی ندارد .




 

(مرحوم داریوش خاک نگار که در سال 1379 بر اثر سانحه تصادف جان باختند )



تکرار یک واقعیت ( خلبان بیرون پرید بکشیدش )

چندی بعد دوباره این اتفاق روی داد دو هواپیمای فانتوم مسلح به قصد گشت هوایی به پرواز در می آیند که خلبان یکی از این فانتومها مرحوم داریوش خاک نگار بود . قبل از پرواز همان فرد به ایشان نیز سمت و ارتفاع و جهت داده شده و تاکید کرد از این جهت برود ، با پرواز فانتومها به محض اینکه فانتوم مرحوم خاک نگار از پشت جزیره کیش دور زده و به عمق آبهای نیلگون خلیج فارس می رود از روبرو توسط ناو آمریکایی به سمت او موشک شلیک می شود ، خاک نگار بلافاصله گردش می کند ولی موشک به قسمت انتهایی هواپیما برخورد می کند و سکان را از بین می برد هواپیمای همراه در رادیو می شنود که آمریکایها در رادیو می گویند خلبان این هواپیما داریوش خاک نگار است او از بهترین خلبانان ایرانی است هر وقت اجکت کرد او را گرفته و بلافاصله به قتل برسانید .


دستگیری جاسوس

داریوش خاک نگار که از خلبانان باتجربه نیروی هوایی بود هواپیمایی که فاقد سکان بود و عملا احتمال پرواز آن صفر می باشد برروی باند فرودگاه کیش بر زمین نشاند و خود و کمکش به سلامت از جنگنده خارج شدند .
بعد از این اتفاقات تحقیقات گسترده در پایگاه انجام شد و در نهایت ثابت شد آن فرد مذکور اطلاعات و حتی نام خلبان را به آمریکایها می داده تا آنها او را ضمن شناسایی مورد هدف قرار دهند و چه بسا اگر جعفر در آن پرواز تغییر سمت نداده بود او نیز مورد هدف قرار می گرفت .
نکته قابل توجه در این ماجرا این بود که آمریکاییها در منطقه خلیج فارس و اطراف آن دارای همه گونه امکانات نظامی از جمله پایگاهای نظامی ، ناوهای هواپیما بر ، هواپیماهای رهگیر و شناسایی ، هواپیماهای آواکس بودند ولی بازهم به این امکانات اکتفا نکرده بودند و با به خدمت گرفتن نفرات خود فروخته ای که در نقاط حساس مشغول به کار و تصمیم گیری بودند از آنها می خواستند که منطقه عملیات ، نحوه اجرای آن ، نوع ورود به منطقه ( ارتفاع ، سمت و سرعت ) و حتی نوع جنگنده را به آنها اطلاع دهند که متاسفانه از این طریق در طول جنگ ضربات جبران ناپذیری به نیروی هوایی وارد آمد .





انتصاب به سمت فرماندهی پایگاه

روزهای پرفراز و نشیب جنگ بالاخره به پایان رسید ولی عمادی همچنان در بندرعباس ماندگار شد تا اینکه در سال 1368 طی حکمی از سوی فرماندهی نیروی هوایی ایشان به سمت فرماندهی پایگاه نهم شکاری بندرعباس منصوب شد و تا سال 1374 در این سمت باقی ماند .
در طی این مدت او خدمات ارزنده ای را به پرسنل این پایگاه نمود ، درب اتاق او همیشه برروی همه پرسنل باز بود و هر کس مشکلی داشت براحتی می توانست با او در میان بگذارد . در سال 1371 مانور سراسری نیروی هوایی در پایگاه بندرعباس برگزار شد ، که این پایگاه پذیرای فرماندهان عالی رتبه ارتش و انواع جنگنده های نیروی هوای بود و سرتیپ خلبان جعفر عمادی خدمات ارزنده ای در این مانور انجام داد و باردیگر لیاقت و شایستگی خود را به همگان اثبات نمود .


انتصاب به سمت فرماندهی اطلاعات و شناسایی نیروی هوایی

در سال 1374 امیر سرتیپ حبیب بقایی فرمانده وقت نیروی هوایی ضمن تقدیر از خدمات شبانه روزی ایشان در پایگاه بندر عباس ، طی حکمی او را به سمت فرمانده اطلاعات و شناسایی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب نمود و عمادی بعد از نزدیک به 14 سال اقامت در بندعباس به تهران منتقل شد و تا زمان بازنشستگی در سال 1379 به همین عنوان در نیروی هوایی مشغول بکار بود .
در سال 1379 سرتیپ خلبان جعفر عمادی با کوله باری از تجارب و خدمات ارزنده ای که به نیروی هوایی کرده بود به درجه بازنشستگی نایل آمد . او در طی دوران جنگ بیش از 80 سورتی پرواز برون مرزی و 2800 ساعت پرواز جنگی را در کارنامه خود دارد .


استراحت و فعالیت در موسسه باقیات الصالحات

بعد از بازنشستگی جعفر که بعد از سالها خدمت و شرکت در جنگ احساس می نمود نیاز به آرامش دارد و نزدیک به یک سال وقت خود را به استراحت و مسافرت سپری نمود که بالاخره به این نتیجه رسید که نمی تواند بدین شکل ادامه بدهد و تصمیم گرفت شغلی را برای خود برگزیند . در اواخر سال 1380 او وارد موسسه باقیات الصالحات شد و تا اوایل سال 1386 نیز در آنجا خدمت نمود که بدلیل ناراحتی از ناحیه چشم مجبور به عمل جراحی شد و پس از آن به دستور پزشک فعلا در حال استراحت می باشد .


کانون خلبانان ایران

در اوایل سال 1386 او بهمراه امیران خرم ، ضرابی ، غفاری ، عتیقه چی ، تصمیم به راه اندازی و تاسیس کانون خلبانان ایران نمودند تا محلی باشد برای جمع شدن همکاران و دوستان قدیمی در کنار هم که علاوه بر تجدید دیدار بستری فراهم شود که آن دسته از خلبانان و یا فرزندان خلبان که بدنبال شغلی می گردند بتوانند از طریق این کانون برای مشکل خود اقدام نمایند .
جعفر عمادی در آستانه 58 سالگی با تجربیات گرانبهایی که از جنگ بدست آورده بسیار خشنود است که توانسته بعنوان یک سرباز کوچک وطن به ایران و ایرانی خدمت نماید و درحال حاضر در کنار فرزندان و نوه های خود مشغول زندگی بعد از دوران بازنشستگی است .

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    مطالب سایت درچه سطحی مشاهده نمودید؟
    سایت های کاربردی

    leader.jpg
    drrohani.jpg
    majlis.png
    ghgh.png
    http://www.8pic.ir/images/82086723376344085293.png
    images54.jpeg
    5445.jpeg
    http://www.8pic.ir/images/32420978701375817097.jpeg
    آمار سایت
  • کل مطالب : 426
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 119
  • آی پی دیروز : 46
  • بازدید امروز : 130
  • باردید دیروز : 59
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 130
  • بازدید ماه : 412
  • بازدید سال : 4,537
  • بازدید کلی : 61,773