از میان 227 کشور جهان از لحاظ مطلق تولید علم، آمریکا رتبه اول و به لحاظ تولید علم به نسبت جمعیت، سوئیس رتبه اول را کسب کرده است. در مطالعهای که برحسب تعداد مقالات بر جمعیت و تعداد کل تولیدات علمى (مقالات در مجلات وکنفرانسها) بررسى شده، از میان حدود 1/1 میلیون مقاله نمایه شده در سال ، 2003 ، آمریکا با 239 هزار مقاله بیشترین سهم را به لحاظ مطلق مقالات خود اختصاص داده و ژاپن به عنوان کشور دوم با چاپ حدود 78 هزار دومین سهم را دارد. آلمان، انگلستان، فرانسه، چین و ایتالیا به ترتیب رتبههاى سوم تا هفتم را به خود اختصاص دادند.
در مجموع هفت کشور اول حدود 60 درصد و ده کشور اول حدود 50 درصد تولید علمى جهان را از لحاظ تعداد مقاله به خود اختصاص دادهاند. به نظر میرسد به لحاظ اقتصادى نیز روند تقریباً همین است. ایران در این جدول رتبه 42 را به خود اختصاص داده است. در منطقه، رشد ترکیه قابل ملاحظه بوده که تعداد 10 هزار و 353 مقاله در سال 2003 به خود اختصاص داده است.
با در نظر گرفتن 6 میلیارد جمعیت براى جهان، میانگین تولید علم جهان در سال 2003 بر میلیون نفر جمعیت برابر 185 مقاله است. با این شاخص تنها 23 کشور بیشتر از متوسط جهانى در تولید علم مشارکت دارند و بقیه 117 کشور نمایه شده زیر میانگین هستند. با چنین شاخصى کشور سوئیس حدود 12 برابر میانگین در تولید علم مشارکت داشته است.
شاخص مطلق تولید علم در اقتصاد نقش عمدهای در تعیین میزان دانش و دانایى ایفا میکند و شاخص تولید علم نسبى نشان میدهد تا چه میزان مدیریت جامعه توانسته است جامعه را در جهت تولید علم هدایت کند، هر چند نقش مدیریت در مورد شاخص اول هم حائز اهمیت است.
ایران براى بدست آوردن جایگاه نخست علمى در منطقه ناگزیر است از کشورهایى چون ترکیه و اسرائیل بگذرد. دکتر فضل الله موسوى از دانشگاه تربیت مدرس با طرح یک محاسبه، پرسش جالب توجهى را طرح میکند. اگر به طور متوسط هر هیأت علمى در چاپ حداقل یک مقاله علمى - پژوهشى در سال مشارکت کند با توجه به اینکه تنها در دو وزارت علوم و بهداشت، حدود 31 هزار عضو هیأت علمى اشتغال دارند، حتى اگر در چاپ حداقل یک مقاله در سال نیز مشارکت داشته باشند آیا رسیدن به 10کشور اول تولیدکننده جهان غیرممکن است؟
با این حال، این انتظار قابل توجه از توان علمى جامعه بستگى به شرایط بارورى توانهاى علمى یک جامعه دارد که چنین چیزى رشته در هم تنیدهای از سیاستهاى اقتصادى تا فرهنگى و اجتماعى معطوف به نگرش علمى و پیشرو یک جامعه را دربرمى گیرد.
اما سنجش توان علمى جوامع بر چه اساس است؟ مهم ترین مرجع این اندازه گیرى مؤسسه اطلاعات علمى ISI در فیلادلفیاى آمریکاست. براى اندازه گیرى و سنجش تولیدات علمى دو شاخص مستقل به عنوان شاخصهاى اساسى علم معرفى شده، تعداد مقالات و تعداد ارجاعات - تعداد ارجاعات به معناى هر بار ارجاع دیگر مقالات به یک مقاله مورد نظر است. بر اساس اندازه گیرى همین مؤسسه سهم تولید علم ایران در سال 2003 ، ‎/290 درصد بود که در سال 2004 به ‎/360 درصد رسیده است. در سال 1992 سهم ایران و عراق در تولید علم جهان در کل ‎/030 درصد بود، هر چند که ایران در سال 2004 توانست مصر را پشت سر بگذارد، اما همچنان ترکیه و اسرائیل بر آن پیشى دارند. با این حال موارد دیگرى نیز براى این امتیازبندى در نظر است چنانکه افراد برجسته علمى تحت عنوان قلههاى علمى اهمیت زیادى دارد. مثلاً دانشمند برنده جایزه نوبل یعنى عبدالسلام پاکستانى یکى از آنهاست. این در حالى است که از میان 500 دانشگاه برتر دنیا نیز نام هیچ کدام از دانشگاههاى ایران به چشم نمیخورد.
سهم علوم انسانى نزدیک به صفر
مسأله دیگر آنکه در حالى که بیشترین تولیدات علمى جهان 52 درصد در رشتههاى علوم زیستى و 47 درصد در رشتههاى علوم طبیعى و فیزیک است، این مسأله در ایران معکوس است و بیشترین تولیدات علمى ما در زمینه علوم طبیعى است. بنابراین چنانکه معاون پژوهشى وزارت علوم یادآور میشود یکى از چالشهاى وزارت علوم بررسى عوامل این مسأله است تا توازن و تناسبى در تولیدات علمى به وجود آید. از سوى دیگر رشد تولیدات علمى ایران در رشتههاى علوم انسانى بسیار عقب تر از عرف بین المللى است. در حالى که در سالهاى پیش از انقلاب در این زمینه از کشورهاى ترکیه، چین، مصر و کره بسیار جلوتر بوده است. در سالهاى 80-1975 تعداد مقالات علوم انسانى از کشورهاى عربستان، کره جنوبى، چین، ترکیه، مصر و تایوان بیشتر بوده، از سال 81 تا 2001 تعداد مقالات 372 عنوان بوده. 185 مقاله در رشتههاى علوم انسانى، هنر و علوم اجتماعى به چاپ رسیده که تقریباً در رشتههاى هنرهاى نمایشى، حقوق، ارتباطات و مطالعات کلاسیک ایرانیان هیچ مقالهای چاپ نکردهاند.
دکتر على اکبر صبورى استاد مرکز تحقیقات بیوشیمى و بیوفیزیک دانشگاه تهران در همین مورد یادآور میشود تعداد مقالات ایران در شاخه علوم محض (SCI) 3822 مورد از مجموع کل 1057010 مقاله بوده است. به عبارتى دیگر سهم ایران از تولید علم جهانى در علوم پایه ‎/360 درصد، علوم اجتماعى ‎/080 درصد و علوم انسانى و هنر نزدیک به صفر است. آمریکا، ژاپن، آلمان، انگلستان، چین و فرانسه به ترتیب با ،5/‎31/5 7‎/9 ، 7‎/5 ، 7‎/1 ، 5‎و 2/‎5 درصد تولید علمى در شاخه علوم محض رتبههاى اول تا ششم رابه خود اختصاص دادهاند. میزان مشارکت کشور چین در تولید علم در سال گذشته 4/5 درصد و بعد از فرانسه بوده است.»
همین محقق در بخش دیگرى میگوید استان تهران با 62درصد تولید علمى در مقام نخست و استان فارس با ده درصد و استان اصفهان با هشت درصد تولید علم در ردههاى بعدى قرار دارند.
بحث تولید علم نخستین بار در کشور در سال 65 در دانشگاه تهران مطرح شد اما در آن زمان در حد یک واژه ماند و فقط خمیر مایه اولیه آن شکل گرفت و در سال 73-72 این بحث به گونهای جدى تر مطرح و تعریف شد. در این سالها دانشگاه تهران اعلام کرد به نویسندگانى که مقالات آنها در مجلات بین المللى معتبر چاپ شود جوایزى اهدا خواهد شد. این نخستین گام بود.
دکتر موسوى درباره معیارهاى تولید علم میگوید: نظریه یا دستاوردى که دست اول باشد اگر نظریهای مطرح شود که پیش از این در ایران نبوده ولى در نقاط دیگر جهان وجود داشته است، این نظریه نمیتواند به عنوان تولید علم مطرح شود. مقوله تولید علم یک مقوله بین المللى است یعنى نظریهای که در جهان دست اول باشد و حرف جهانى بزند. این نظریه یا دستاورد باید در یک مجله علمى به چاپ برسد به گونهای که مورد داورى تخصصى قرار گیرد و از سوى دیگر این دستاورد یا نظریه علمى باید در دسترس قرار گیرد، در غیر این صورت نمیتوان بحث تولید علم را مطرح کرد. نظریهای که در دسترس قرار گرفته باید مورد رجوع و استفاده واقع شود. به این معنا که روح تولید علم در رجوع و استناد شکل میگیرد.
میزان فعال بودن هر پژوهشگر نیز بر اساس اختراعات، ابداعات، اکتشافات، کتب و مقالات از نظر کمى و کیفى، لحاظ تعداد اختراع ثبت شده، کتاب، مقاله، فاکتور تأثیر مجلات و تعداد ارجاعات قابل ارزیابى خواهد بود. در نتیجه به سهولت میتوان جایگاه تولید علمى هر کشور را بر اساس شاخصهاى علم سنجى پیدا کرد.
بالانس علم و رفاه
تولید و گسترش علم تأثیر بسیار عمیقى در تمام حوزههاى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى یک کشور دارد. کشورهاى تولیدکننده علم، تولیدکننده فناورى نیز به شمار میآیند و کشورهاى مرفه جهان هستند. براى تبدیل علم به فناورى باید بسترها و سازوکارهاى گوناگونى را به کار بست. شاخص تولید علم و اکتشاف دانش، نشر مقاله است اما شاخص تولید فناورى از اکتشاف یک ابداع و یا اختراع جدید و نو در سطح بین الملل آغاز میشود که باید از نظر اقتصادى حائز اهمیت باشد که منجر به ثبت اختراع شود. ثبت اختراع توسط مؤسسه خاصى در بعضى از کشورها صادر میشود و هر نوع بهره بردارى مالى و اقتصادى از ابداع و یا اختراع مربوط تا مدت زمان خاصى در اختیار مبتکر قرار داده میشود و حق مالکیت آن را از دیگران سلب میکند. در بررسى روند توسعه علمى و فناورى کشورهاى پیشتاز صنعتى جهان درمى یابیم که بیشتر این کشورها، نخست شالودههاى علمى و بسترهاى فناورى را بنا کردهاند. تنها کشورى که از فناورى شروع کرده، ژاپن است اما آمریکا در بستر علم، تکنولوژى خود را شروع کرد.
فرانسه و انگلستان و آلمان هم به همین ترتیب. ژاپن هم که از کپى بردارى فناورى غرب شروع کرده بود، سپس به بومى کردن فناورى پرداخت و از سال 2004 دیگر نتوانست این راه را ادامه دهد و مجبور شد که صاحب تولید دانش شود. به شکلى که اطلاعیه ملى خود را صادر کرد که باید دانش را از هر جا و به هر نحو کسب کرد. این یک عزم ملى براى بدست آوردن علم و دانش بود که با سخت کوشى ویژه ژاپنىها، این نیت عملى محقق شد و امروز به عنوان کشور مقام دوم تولیدکننده علم است.
دانشمندان کجا زندگى میکنند؟
در این میان پیوندى نیز بین تولید دانش و جایگاه دانشمندان وجود دارد. در هر فضایى که دانشمندان وجود دارند، دانش و معرفت نیز ارتقا پیدا کرده بدین معنا نهادینه شدن علم بستگى به استقرار و حضور دانشمندان در یک کشور دارد. نمونه بارز آن آمریکاست که بخش بزرگ تولید علم جهانى را به خود اختصاص داده این موفقیت از آن جا به دست آمده که کشور خود را مهد دانشمندان قرار داده. از همه جاى دنیا از دانشمندان دعوت به عمل میآید و بستر استقرار آنان را مهیا میکند و تولید دانش و فناورى را ارتقا میدهد. چنانکه پیش از این گفته شد اگر بخواهیم به این محاسبه دست پیدا کنیم که اگر نیمى از اعضاى هیأت علمى سالانه حداقل یک مقاله در مجلات ISI چاپ کنند با توجه به اینکه 10 تا 15 درصد پژوهشگران بیش از یک مقاله در سال چاپ میکنند به آسانى میتوان به 10 کشور اول تولیدکننده علم رسید اما چنین هدفى به قطع نیازمند رفع موانعى است که در ساختار آموزشى، علمى و پژوهشى و مدیریت ناظر بر آن حاکم شده است.
سویه دیگر چنین روندى، مهارت در بهره گیرى از این سرمایه گذارىها و قناعت نکردن به آمار صرف است. چنین چیزى بستگى به این نکته دارد که علم در کشور باید خاصیت اقتصادى پیدا کند در غیر این صورت، دانشگاهها تنها به بنگاههاى چاپ و ارائه مدرک تبدیل میشوند بدون اینکه صنعت، فناورى و بازار کار مناسب نیز طراحى و تولید شده باشد. تولید علم بدین معناست که ما نیازمند و ناگزیر تصاحب بخشى از بازار اقتصادى جهان مستقل از نفت هستیم.
در این راستا توفیق علمى بدون مشارکت جامعه اقتصادى اعم از دولتى و خصوصى، بهره عینى در بر نخواهد داشت. چه بسا یکى از مصداقهاى چنین عدم ارتباطى نگاهى به آمار پزشکان باشد. آمار پزشکان عمومى، متخصص و فوق تخصص 72 هزار و 316 مورد است. در حالى که پزشکى در ایران بیشتر به عنوان یک چرخه زود بازده در سطوح درمانى متوقف میشود و درآمدزایى حرفهای به سیکل نهایى و همیشگى این حرفه تبدیل میشود. اینکه چه تعداد از آنها در مجامع علمى فعالیت دارند به تحقیق و ارائه مقاله میپردازند جاى پرسش دارد. تنها در صورت ارائه یک مقاله در سال باید 76 هزار و 316 مقاله به تعداد مقالات پزشکى ایرانى و در برابر انبوه مشکلات بومى و جامعه شناسى بیمارىهاى داخلى افزایش یابد.
درنهایت توسعه پایدار اقتصادى در بازارهاى رقابتى دنیا نیازمند مشارکت مستقیم در تولید دانش است. حتى پیشرفت در زمینههاى درمانى، آب سالم، تصفیه فاضلاب، تغذیه و حمل و نقل نیازمند توانایىهایى در مهندسى تکنولوژى پزشکى، اقتصاد و علوم اجتماعى است. از تروریسم بین المللى گرفته تا رفاه همگانى و حتى آلوده شدن بزرگترین دریاچه شمالى، مانیازمند مشارکت علمى و تولید علم هستیم.این در حالى است که هنوز بعضى از دانشمندان علمى ما با منع تدریس در دانشگاهها روبرو هستند و فضاى بى رمق و نبود انگیزههاى معنوى و مادى کافى نیز خیل دیگرى را به کشورهاى اصلى تولیدکننده علم سوق میدهد.
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
نظرسنجی
مطالب سایت درچه سطحی مشاهده نمودید؟
آمار سایت