اعمال شب و روز عید قربان
عید قربان را عید اضحی نیز گویند، چرا که اضحی جمع ماده ضحی به معنی ارتفاع روز و امتداد نور آفتاب است و هنگامی كه خورشید بالا می آید (قبل از ظهر)، آن موقع را ضحی گویند، چنانچه در قرآن كریم آمده است: والشمس و ضحیها (قسم به خورشید و چاشتگاه آن) و چون حجاج موقع بالا آمدن آفتاب قربانی می كنند و قربانی را اضحیه یا ضحیه گویند بدین سبب روز دهم ذی الحجه را كه قبل از ظهر آن، عمل قربانی انجام می شود «عید اضحی» می گویند.
به گزارش مهر، عید در لغت از ماده عود؛ به معناى بازگشت است؛ لذا به روزهایى که مشکلات از قوم و جمعیتى بر طرف می شود و به پیروزیها و راحتیهاى نخستین بازگشت مىکنند، عید گفته می شود. همچنین واژه قربان از ماده قرب؛ به معنای نزدیک بودن است. بر این اساس با توجه به این که شخصی که قربانی میکند، در نظر دارد بدین وسیله به خداوند متعال تقرب بجوید، این عمل را قربانی میگویند.
عید قربان، عید پیروزی وظیفه بر غریزه
مخلوقات خداوند سه دسته هستند: گروهی كه فقط پیرو غریزه هستند، مانند: حیوانات؛ گروهی كه فقط پیرو وظیفه هستند، مثل: ملائكه؛ گروهی كه گاهی دنبال غریزه رفته و گاهی دنبال وظیفه می روند، مانند: انسان.
هرگاه انسان بر سر دو راهی غریزه و وظیفه قرار گرفت و غریزه را انتخاب كرد، به سوی حیوانات گرویده بلكه از حیوانات هم پست تر شده است، چون از عقل و فكر و رهنمودهای انبیا استفاده ننموده است (اولئك كالانعام بل هم اضل) آنان، همچون چهارپایان بلكه گمراه ترند. همانا بدترین جنبنده ها نزد خداوند، انسانهایی هستند كه گویا كر و گنگ اند و حاضر به تعقل هم نیستند. اما همین كه انسان در این دو راهی خطرناك وظیفه را انتخاب نمود و در خط ملائكه و پاكان قرار گرفت آن را عید می گیرد، مثلاً غریزه گرسنگی و تشنگی و شهوت انسان را به استفاده از آب و نان و به سوی همسر می كشاند، ولی وظیفه دستور می دهد كه در ماه رمضان خودداری كن، كسانی كه سی روز وظیفه را انتخاب كرده اند، روز عید فطر را باید عید بگیرند، زیرا وظیفه را بر غریزه ترجیح داده اند.
غریزه فرزند دوستی به ابراهیم(ع) می گوید: اسماعیل(ع) را ذبح نكن، اما وظیفه می گوید: او را ذبح نما. حضرت ابراهیم(ع) در این دو راهی، رضای خداوند و وظیفه را بر تمایلات شخصی خود و غریزه پیروز كرد، لذا باید آن را عید بگیرد، اگر در حدیث می خوانیم: هر روز كه در آن معصیت خدا نشود، عید است، به همین معنا است كه در برابر جاذبه های هوای نفس خط خدا قرار گرفته است، هر گاه انسان بر سر خواسته همه شیطان های درونی و بیرونی پا می نهد آن روز را باید عید بگیرد.
قربانی از چه زمانی معمول شده است
تاریخ قربانی بسیار قدیم است و از زمان حضرت آدم ابوالبشر(ع) معمول بوده و در ادیان گذشته نیز جزو مقررات دینی به شمار می آمده كه شمه ای از آن به اختصار بیان می شود:
۱- قربانی فرزندان حضرت آدم(ع) كه نخستین قربانی در عالم بشمار می رود و در آیات۳۰- ۲۷ سوره مائده تصریح شده كه خلاصه شرح آن چنین است: دو پسر حضرت آدم به نام هابیل و قابیل به ترتیب شبانی (چوپانی) و كشاورزی می كردند و صاحب گوسفندان و آب و خاك فراوان بودند، حضرت آدم(ع) آنان را امر به قربانی در راه خدا كرد. هابیل یكی از بهترین شتران یا گوسفندان را برای قربانی در راه خدا اختصاص داد و قابیل دسته ای از گندم های پست و نامرغوب را جهت قربانی انتخاب كرد كه قربانی هابیل مقبول درگاه پروردگار گردید و قربانی قابیل به علت عدم اخلاص مردود گشت. قابیل به سبب قبول نشدن قربانی حسادت ورزید و آتش خشم و كینه اش زبانه كشید، نفس اهریمنی و شیطانی قابیل او را به كشتن برادر وادار كرد و هابیل را كشت و در دنیا و آخرت زیانكار گردید.
۲- حضرت نوح پیغمبر(ع) پس از طوفان، مذبحی ترتیب داد و حیوانات بسیاری در آنجا برای خدا قربانی كرد.
۳- قربانی حضرت ابراهیم خلیل(ع) یگانه فرزندش اسماعیل(ع) كه در آیات ۱۰۲ تا ۱۰۷ سوره صافات بیان گردیده است "فلما بلغ معه السعی الی و فدیناه بذبح عظیم".
۴- در زمان حضرت موسی(ع) به عقیده یهودیان دو نوع قربانی معمول بوده است:
الف- قربانی دموی
ب- قربانی غیر دموی
قربانی دموی بر ۳ قسم است: قربانی كه آن را به آتش می سوزاندند و جز پوست آن چیزی باقی نمی گذاردند، قربانی كه برای جبران گناه تقدیم می كردند و قسمتی از آن را می سوزاندند و قسمت دیگر را برای كاهنان باقی می گذاشتند و قربانی كه برای تندرستی انجام می دادند و در خوردن گوشت آن مختار بودند.
قربانی غیردموی نیز عبارت از رها كردن حیوان در بیابانها بود و اعراب نیز از بنی اسرائیل تقلید كردند و به عنوان تقرب به بتان خود، حیوانات را در بیابان رها می كردند و اسلام این عادات نكوهیده را تحریم كرد و این همان قربانی است كه در آیه ۱۰۳ سوره مائده به نام بحیره و سائبه نامیده شده است.
۵- در آئین مسیحیت نیز به عقیده عیسویان، قربانی منحصر به شخص مسیح بوده و گویند حضرت عیسی(ع) خون و گوشت خود را فدای مردم جهان ساخت و به همین مناسبت یكی از فروع دین نصاری آن است كه باید ماهی یك مرتبه و یا حداقل سالی یك بار نزد كشیش بروند و به قدر تمكن، وجهی به وی تقدیم دارند و به تمام گناهانی كه در مدت مزبور مرتكب شده اند اقرار كنند تا كشیش كه به عقیده آنان جنبه غفاریت دارد آن گناهان را بیامرزد.
۶- در اعراب زمان جاهلیت كه سران قبائل به مكه می آمدند، ساكنان مكه مهماندار و میزبان آنان بودند و هر دو دسته خود را به كشتن شتر و گاو و گوسفندان برای بتان خویش و اطعام به فقرا و گرسنگان موظف می دانستند.
اسرار و حكمت قربانی
۱- فدا كردن مال و انفاق آن در راه خدا است.
۲- كشتن حیوان اشاره به كشتن نفس اماره است و مرد خداشناس با شمشیر برنده عقل و ایمان، حیوان نفس را كه دائماً وی را به كارهای زشت وا می دارد مقتول سازد و خانه دل را از لوث نفس لئیم پاك گرداند و آن را در راه حق و پیشگاه محبوب قربانی كند و حج اكبر نماید كه اگر نفس اماره و خواهش های او كشته نشود و آرام نگیرد هرگاه تمام نعمت ها و ثروتهای دنیوی در اختیارش باشد و زمین و آسمان را ببلعد باز هم سیر نمی شود و ندای هل من مزید دارد.
با توجه به اینکه حضرت ابراهیم (ع) از سوی خداوند متعال مأمور شد تا فرزندش اسماعیل (ع) را قربانی کند، پس از سربلندی از آن امتحان، خداوند گوسفندی را فرستاد تا وی آن را به جای فرزندش قربانی کند، بر این اساس سنت ابراهیمی به نام قربانی کردن شکل گرفت.
عید قربان در قرآن و روایات
ماده «قرب» که واژه قربان ریشه در آن دارد، بسیار در قرآن آمده است، اما کلمه «قربان» در قرآن، دو بار آمده است. واژه «عید» در قرآن تنها یک بار به کار رفته است: عیسى بن مریم (ع) به خداوند سبحان عرض کرد: «خداوندا! پروردگارا! از آسمان مائدهاى بر ما بفرست! تا براى اول و آخر ما، عیدى باشد، و نشانهاى از تو، و به ما روزى ده که تو بهترین روزى دهندگانى».
برخی از کلمات در قرآن آمده که ماده «قرب» در آن نیست، اما در روایات و به دنبال آن در تفاسیر، از آن به روز عید قربان، قربانی و … تعبیر و تفسیر شده است. برخی مفسران در تفسیر «شاهد» و «مشهود»، سخنان بسیار دارند که بعضى، آنها را تا سى وجه شمردهاند؛ از جمله آن که گفتهاند: شاهد، روز عید قربان و مشهود، روز عرفه است. همچنین در آیه: «و الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ»، از جابر از رسول خدا (ص) نقل شده: منظور از «الشّفع»، روز عید قربان است و منظور از «الوتر»، روز عرفه، است.
درباره آیه «فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ» در سوره کوثر نیز اکثر مفسران گفتهاند که مراد از صلاة در این آیه، نماز عید قربان است و مراد از نحر در «وَ انْحَرْ»، کشتن حیوانى است که از واجبات حج است یا منظور قربانى کردن است که سنت است و بعضى گفته اند که مراد از صلاة، نماز بامداد روز عید قربان است و از نحر، قربانى کردن؛ زیرا که پیغمبر (ص) در روز عید قربان، اول قربانى مىکرد و بعد از آن نماز بامداد مىگذارد، پس در این آیه خداى تعالى به آن حضرت امر کرد که اول، نماز مذکور را به جاى آور، بعد از آن قربانى کن.
در روایات اسلامی از ائمه معصوم ضمن تأکید بر فضیلت روز عید قربان، به قربانی کردن نیز توصیه شده است. امام موسى بن جعفر (ع)، از پدرش حضرت امام جعفر صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: على بن ابى طالب (ع) مىگوید: خوشش مىآمد از مردى که خود را در طول سال، در چهار شب، [برای عبادت]، فارغ می نماید: شب فطر، شب قربان، شب نیمه شعبان، اولین شب از ماه رجب.
سنت پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) در عید قربان
عید قربان به عنوان یکی از اعیاد بزرگ اسلامی، اعمال و آدابی دارد از جمله آنکه روایت شده است که رسول خدا (ص) در عید فطر و قربان -هر اندازه هوا سرد و یا گرم بود-، بُرد می پوشید و عمامه به سر مى نهاد. همچنین رسول خدا (ص) روز عید فطر و قربان، وقتی براى نماز عید خارج مى شد، صدایش را به تکبیر بلند مى کرد. همچنین امام صادق (ع) در حدیثى فرمود: سنت بر آن جارى شده که آدمى روز «عید فطر»، قبل از رفتن براى خواندن نماز عید در مصلّى، و در «عید قربان» بعد از آن، افطار کند.
قربانی کردن برای کسانی که در حج حضور ندارند یک سنت و عمل مستحبی است، ولی تأکید زیادی بر انجام آن شده است. در روایتی چنین آمده است که امّ سلمه نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: ای رسول خدا (ص)، عید اضحى فرا می رسد، و من قیمت قربانى را در اختیار ندارم، پس آیا قرض کنم و قربانى کنم؟ فرمود: قرض بگیر؛ زیرا که آن قرضى ادا شده است.
در روایات آمده است که رسول خدا (ص) دو قوچ قربانى کرد، که یکى از آنها را به دست خودش ذبح نمود، بعد عرضه داشت: خدایا این از جانب من و از جانب کسانی از اهل بیتم که قربانی نکردند، و بعد دیگری را ذبح نمود و عرضه داشت: خدایا این از جانب من و از جانب کسانی از امتم که قربانی نکردند.
دعای قربانی
در منابع روایی آمده است که امیرالمؤمنین (ع) به هنگام ذبح قربانی عرضه میداشت: «بسم اللَّه وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً مسلماً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ، إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، اللّهمّ منک و لک» یعنی « به نام خدا روى خود را به سوى کسى آوردم که آسمانها و زمین را آفریده، در حالى که در دین خود خالص و مسلمانم، و من از مشرکان نیستم، همانا که نماز من، و عبادت و قربانیم، و زندگانیم و مرگم از آنِ اللَّه؛ پروردگار جهانیان است. خدایا این قربانى از تو و براى تو است»، سپس عرضه میداشت: «پروردگارا این قربانى از طرف پیامبر تو است»، آنگاه آن را ذبح میکرد، و قوچ دیگرى را هم از سوى خود ذبح مینمود.
موارد مصرف قربانی
قربانى حج تمتع، داراى شروط و احکامى است از جمله اینکه قربانی کننده، گوشت قربانى را سه بخش نماید: بخشى را براى خوردن خویش نگه دارد، بخشى را هدیه و بخش سوم را صدقه دهد. همانگونه که از امام جعفر صادق (ع) نقل شده که از ایشان پرسیدند که با گوشت قربانى چه کنند؟ حضرت فرمودند که حضرت على بن الحسین و حضرت امام حسن (علیهم السّلام)، یک سوم آن را برای همسایگان مىفرستادند، یک سوم را به فقرا مىدادند و یک سوم را برای اهل خانه نگاه مىداشتند.البته برخی از فقها، دادن سهم فقرا را (در صورت امکان) لازم دانسته، اما دو مورد دیگر را مستحب میدانند.
کیفیت نماز عید قربان
یکی از اعمال عید قربان، نماز آن است که در آموزههای اسلامی، آدابی برای آن بیان شده است از جمله برگزاری نماز عید در فضای باز، خواندن دو رکعت نماز مستحبی پیش از رفتن به مصلی (در صورت حضور در مدینه)، رفتن به سوی نماز به هیئت رسول خدا (ص) و أمیرالمؤمنین (ع)؛ یعنی انجام غسل، بر سر بستن عمامه سفید در حالی که یک طرف آن به جلوى سینه و طرف دیگر به پشت سر انداخته شود، به دست گرفتن عصا و با پاى برهنه رفتن، گفتن چهار بار تکبیر (اللَّه اکبر، اللَّه اکبر، اللَّه اکبر على ما هدانا، اللَّه اکبر على ما رزقنا من بهیمة الانعام، و الحمد للَّه على ما ابلانا)، برگشتن از غیر راهی که از آن به نماز رفتند.
نماز عید قربان در عصر حضور امام (ع) یا نایب خاصّ او، واجب است امّا در این عصر (عصر غیبت)، مستحبّ است.
نماز عید فطر و قربان دو رکعت است که در رکعت اول بعد از خواندن حمد و سوره، باید پنج تکبیر بگوید و بعد از هر تکبیر یک قنوت بخواند و بعد از قنوت پنجم، تکبیر دیگرى بگوید و به رکوع رود و دو سجده به جا آورد و برخیزد و در رکعت دوم، چهار تکبیر بگوید و بعد از هر تکبیر قنوت بخواند و تکبیر پنجم را بگوید و به رکوع رود و بعد از رکوع دو سجده کند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.
در قنوت نماز عید فطر و قربان، هر دعا و ذکرى بخوانند کافى است، ولى بهتر است این دعا را به قصد امید ثواب بخوانند: «اللّٰهُمَّ اهْلَ الْکِبْرِیاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ اهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَروتِ وَ اهْلَ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ اهْلَ التَّقْوىٰ وَ الْمَغْفِرَةِ اسْأَلُکَ بِحَقِّ هٰذا الْیَوْمِ الَّذِى جَعَلْتَهُ لِلْمُسلِمینَ عیداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ کَرٰامَةً وَ مَزیداً انْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ انْ تُدخِلَنى فی کُلِّ خَیْرٍ أَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ انْ تُخْرِجَنِى مِنْ کُلِّ سُوءٍ اخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً و آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوٰاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلیْهِمْ اللّٰهُمَّ إِنِّی اسْألُکَ خَیْرَ ما سَأَلَکَ بِهِ عِبٰادُکَ الصَّالِحُونَ وَ اعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبٰادُکَ الْمُخْلَصُونَ»
حکم روزه گرفتن در عید قربان
مطابق با دیدگاه فقهای شیعه که برگرفته از آموزه های دینی است، دو روز از سال، روزه گرفتن در آن حرام است: عید قربان (دهم ماه ذى الحجه) و عید فطر (اوّل ماه شوال)
زیارت امام حسین (ع) در شب عید قربان
یکی از آداب مهم شب عید قربان، زیارت امام حسین (ع) است که علاوه بر تأکید بر زیارت در آن شب، زیارت خاصی نیز وارد شده که آن را مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان آورده است.
ماه «ذى الحجّه»، آخرين ماه «سال هجرى قمرى» است و ماهى است بسيار پربركت. بزرگان دين هنگامى كه اين ماه وارد مى شد، اهمّيّت ويژه اى به عبادت در آن مى دادند. مخصوصاً در دهه اوّل اين ماه .در بعضى از روايات آمده است، شب هاى دهگانه اى كه قرآن در سوره «والفجر و ليال عشر» به آن سوگند ياد كرده است، شب هاى دهه اوّل اين ماه شريف است،و اين سوگند به خاطر عظمت آن است.
خداوند در سوره حج (آيه 28) ضمن بيان فريضه بزرگ «حج» سخن از «أيّام مَعْلُومات» گفته است كه مؤمنان بايد در آن به ياد خدا باشند. يكى از تفسيرهاى معروفِ «أيّام مَعْلُومات» كه در روايات نيز آمده است، ده روز اوّل ماه ذى الحجّه است. بنابراين، هم شب هاى آن عزيز است و هم روزهاى آن.
در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه عبادت و كار نيك در هيچ ايّامى به اندازه اين ايّام (ده روز اوّل ماه ذى الحجّه) فضيلت ندارد.
افزون بر اينها، هم صدا شدن با زوّار خانه خدا در اين ماه، و ياد و خاطره مراسم باشكوه حج و معنويّت و بركات آن، حال و هواى ديگرى به انسان مى دهد; مخصوصاً براى كسانى كه در سلك زوّار سعادتمند خانه خدا قرار گرفته اند، يا با ياد و خاطره آنها همراهند.
وجود دو «عيد» مهمّ اسلامى عيد قربان (عيد اضحى) و عيد غدير (عيد ولايت) و روز «عرفه» و خاطره دعاى عجيب و بسيار گرانبهاى امام حسين(عليه السلام) در عرفات، شكوه و عظمت خاصّى به اين ماه بخشيده، و سزاوار است همه مؤمنان (مخصوصاً جوانان پاكدل) از فضاى آكنده از معنويّت اين ماه غافل نشوند و در خودسازى و تهذيب نفس بكوشند كه به پيشرفت هاى مهمّى نائل مى شوند.
همزمان با حلول ماه مبارک ذی الحجه و در اولین روز این ماه عزیز یکی از باشکوه ترین اتفاقات شیرین معنوی دنیای اسلام صورت گرفت که همانا سالروز پیوند آسمانی حضرت علی (ع) با حضرت فاطمه ( س ) است.
در شب اول ذی الحجه که حلال ماه با کرشمه خودنمایی می کرد، خورشید به خانه علی(ع) وارد شد. با صبا همه را خبر رسانید که زیورالبشیریه مولا با نور پیوست و جهان روشن شد. درختان شکوفه های خود را بر زمینیان ارزانی داشتند. ابرها مشک بر زمین باریدند و از خاک صدها هزار لاله برآمد. جهان یکسره شور و ولوله شد، و پیوندی ساده با سازو برگی اندک اما با صفایی چنین عمیق صورت گرفت که نخستین خلائق آسمان و زمین را برانگیخت.
علی(ع) به نزد پیامبر می آمد و زهرا(س) را از او خواستگاری کرد. وقتی علی، فاطمه را از رسول خدا خواستگاری می کند، او شرمگین می شود و سکوت می کند. حضرت سکوت فاطمه را می داند و می داند که او با این وصلت موافق است . حضرت از علی(ع) برای مهر دخترش از پسر عم خود سئوال می کند: پسرعمو آیا چیزی داری که فاطمه را به عقد تو درآورم، و علی (ع) همچنان سرش از شرم پائین است . "من تنها یک شمشیر دارم و یک زره و دیگر هیچ ..." و می شنود که : از شمشیرت که در راه جهاد برای خدا بی نیاز نیستی، با شترت که برای نخلها و خانواده ات آب می بری... پس همین زره مهریه فاطمه باشد.
پیامبر اسلام(ص) به حضرت فاطمه(س) فرمود: سوگند به خدا در خیرخواهی تو کوتاهی نکردم، شوهر تو در تقدم به اسلام از همه پش تر و در علم از همه عالم تر و و در حلم از همه بردبارتر ..." و سپس رو به علی (ع) کرد و فرمود: "با همسرت مدارا و مهربانی کن" و این چنین بود که در اول ذی الحجه یک پیوند آسمانی ثبت شد".
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، در مورد مراحل كارگذاشتن این ناودان آمده است: قریش اولین ناودان را 5 سال پیش از بعثت (هنگام تجدید بنای كعبه) از چوب نصب نمود.
عبدالله بن زبیر در اسلام نخستین كسی بود كه به سال 64 هجری اقدام به نصب ناودان كرد.
حجاج بن یوسف در بازسازی كعبه به دستور عبدالملك به سال 74 هجری ناودانی به بام كعبه گذاشت. خالد بن عبدالله قَسْری به دستور ولید بن عبدالملك ناودان خانه را از طلا ساخت یا اینكه با اوراق طلا ناودان نقره ای را از درون و بیرون طلا كاری كرد.
شیخ ابوالقاسم رامشت فارسی صاحب رباط مشهور مكه ناودان را تغییر داد كه در سال 537 هجری پس از مرگش توسط خادم او نصب شد. مقتفی خلیفه عباسی در سال 541 هجری ناودانی دیگر كار گذارد. ناصر عباسی ناودانی از چوب كه با قلع اندود شده بود نصب كرد.
در سال 781 هجری ناودان تزیین شد و بعدها ناودان دیگری از مس كارگذاری شد.
سلطان سلیمان قانونی در سال 954 (یا 959 ) هجری ناودان مسی را برداشت و ناودانی نقره ای بر بام كعبه قرار داد.
از مصر در سال 962 هجری ناودانی از طلا فرستاده شد كه به جای ناودان نقره ای نصب شد. سلطان احمد خان عثمانی در سال 1012 هجری ناودانی نقره ای منقش به طلا و مینا و لاجورد بر كعبه گذارد.
سلطان مراد عثمانی در بازسازی كعبه به سال 1040 هجری ناودانی از چوب كه بر آن صفحههای نقره زرین كاری شده بود نصب كرد. سلطان عبدالمجید عثمانی در سال 1270 (یا 1273 یا 1276 ) هجری قمری ناودانی یكپارچه از طلا قرار داد كه همچنان باقی است. در روایت آمدهاست كه دعا در زیر ناودان كعبه مستجاب است.(1)
فلسفه ناودان طلا و ثواب زياد براى اقامه نماز در زير آن
فلسفه ناودان طلا و ثواب زياد براى اقامه نماز در زير آن چيست؟
پاسخ: ناودان كعبه كه به آن ناودان طلا و ناودان رحمت ميگويند، در اصل فلسفه خاصى ندارد، بلكه صرفاً به منظور هدايت آب باران به بيرون بام كعبه نصب شده است كه بالاى ديوار شمالى كعبه قرار دارد و آبريز آن در محوطه حجر اسماعيل است. اين ناودان چون بر بام كعبه قرار گرفته است شرافت پيدا كرد. آب بارانى كه از آن جارى شود، براى هر بيمارى شفا است و در زير اين ناودان دعاها مستجاب است! (2) از اين رو سفارش شده كسى كه حاجتى دارد، ابتدا زير اين ناودان نماز بخواند و دعا كند، ان شاء الله دعايش مستجاب مي باشد.
در روايات
- امام باقر عليه السلام هرگاه به ناودان نگاه مى كرد مى گفت: «اللَّهُمَّ أَعْتِقْ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ، وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلَالِ، وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ، وَ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ».
- شيخ كلينى (ره) از ابوبلال مكى نقل كرده است كه مى گويد: امام صادق عليه السلام را ديدم كه داخل حجر شده و در فاصله دو ذراع از كعبه مشغول به نماز شد. عرض كردم: من تاكنون هيچ يك از اهل بيت شما را نديده ام كه در روبه روى ناودان نماز بخواند! حضرت فرمود: اينجا محل نماز شبر و شبير فرزندان هارون است. پس معلوم مى شود كه بهترين جاى حجر زير ناودان است
- امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «زير ناودان جايگاه جبرئيل است و جبرئيل از آنجااجازه تشرّف به محضر پيامبرصلى الله عليه و آله را مى يافت ....» .
- كمال الدين: از ابو نعيم انصارى از امام زمان عليه السلام روايت كرده است كه امام عليه السلام با اشاره به حِجر و به سمت ناودان فرمود: «امام زين العابدين عليه السلام در سجده خود در اين مكان مى گفت: بنده ناچيزت، در آستان توست. نيازمندت، به آستان توست. از تو مى خواهم آنچه را كه جز تو بر آن، توانا نيست».
- المناقب، ابن شهر آشوب- به نقل از طاووس فقيه-: امام زين العابدين عليه السلام را در حِجر ديدم كه نماز مى خواند و چنين دعا مى كرد: «بنده ناچيز تو، به درگاه توست. اسير تو، در آستانه توست. نيازمند تو، به درگاه توست. گداى تو، به آستانه توست. نزد تو شكايتى دارد، كه بر تو پنهان نيست»
- على بن مزيد بيّاع سابُرى-: امام صادق عليه السلام را در حِجر، زير ناودان ديدم كه رو به طرف كعبه، دستان خويش را گشوده بود و چنين دعا مى كرد:«خدايا! بر ناتوانى و بيچارگى من، ترحّم كن. پروردگارا! مرا از رحمت خويش، دو نصيب عطا كن و از روزىِ گسترده ات بر من ببار و شرّ فاسقانِ جن و انس و شرّ فاسقان عرب و عجم را از من دور كن.خدايا! روزىِ مرا گشاده گردان و بر من سخت مگير.خدايا! بر من رحمت آر و عذابم مكن. از من خشنود باش و بر من خشم مگير. تو شنواى دعا و نزديك و اجابت كننده اى».
- پيامبر صلوه الله عليه: ايشان وقتي در طواف به محاذات ناودان مي رسيدند مي گفتند: اللّهم انّي اسألك الراحة عند الموت والعفو عند الحساب.
ناودان هنگام ظهور
نعمانى- ره- به سندش از محمد بن مسلم و همچنين عياشى- ره- از حضرت امام باقر- عليه السلام- درباره آيه شريفه «أمّن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء و يجعلكم خلفاء الأرض» نقل مى كند كه اين آيه شريفه، در حق حضرت قائم نازل شده است. (هنگامى كه او ظهور مى كند) جبرئيل به صورت پرنده اى سفيد بر روى ميزاب (ناودان كعبه) نشسته است و او اولين مخلوقى خواهد بود كه با حضرتش بيعت مى كند.
پی نوشتها:
1- حرمین شریفین، ص 54 و 63 و 69كعبه، ص 35، تاریخ مكه ص 117؛ احكام حج و اسرار آن، ص 96؛ تاریخ و آثار اسلامی، ص 50؛ تاریخ جغرافیایی مكه معظمه و مدینه طیبه، ص 142.
2 - ابراهيم غفارى، راهنماى حرمين شريفين، جلد اول، ص 178.
السلام عليك يا ابا جعفر يا محمد بن علي،ايها الباقر (ع)
شب نهم از شبهای متبرک و شب مناجات با قاضى الحاجات است و توبه در آن شب مقبول و دعا در آن مستجاب است. عبادت در این شب، اجر صد و هفتاد سال عبادت را دارد. براى شب عرفه چند عمل وارد شده است:
۱- دعایی که با با این عبارت آغاز میشود، خوانده شود اَللّهُمَّ یا شاهِدَ کُلِّ نَجْوى وَ مَوْضِعَ کُلِّ شَکْوى وَ عالِمَ کُلِّ خَفِیَّةٍ وَ مُنْتَهى کُلِّ حاجَةٍ یا مُبْتَدِئاً که روایت شده هر کس آن را در شب عرفه یا در شبهاى جمعه بخواند خداوند او را بیامرزد.
۲- [به نقل کفعمى ] تسبیحات عشر را که در اعمال روز عرفه آمده است را هزار مرتبه خوانده شود .
۳- دعاء اللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّاَ وَ تَهَیَّاَ را که در روز عرفه و شب و روز جمعه نیز وارد است، خوانده شود.
۴- زیارت امام حسین علیه السلام .
اعمال روز عرفه
روز نهم روز عرفه و از اعیاد عظیمه است اگرچه به اسم عید نامیده نشده است . عرفه روزى است که حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فرا خوانده و سفره های جُود و احسان خود را براى ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر و راندهتر و خشمناکترین اوقات خواهد داشت و روایت شده که حضرت امام زین العابدین علیه السلام در روز عرفه صدای سائلی را شنید که از مردم تقاضای کمک مىنمود. امام به او فرمود: واى بر تو آیا در این روز از غیر خدا تقاضا مىکنى؟ حال آن که در این روز امید مىرود که بچههاى در شکم هم از فضل خدا بی نصیب نمانند و سعید شوند.
براى این روز اعمالی ذکر شده است:
۱- غسل که مستحب است قبل از زوال انجام شود .
۲- زیارت امام حسین علیه السلام ،
که از هزار حج و هزار عمره و هزار جهاد بالاتر است و احادیث، در کثرت فضیلت زیارت آن حضرت در این روز متواتر است و اگر کسى توفیق یابد که در این روز در تحت قُبّه مقدّسه آن حضرت باشد ثوابش کمتر از کسى که در عرفات است نیست.
۳- بعد از نماز عصر پیش از آن که مشغول به خواندن دعاهاى عرفه شود در زیر آسمان دو رکعت نماز بجا آورد و نزد حق تعالى به گناهان خود اعتراف و اقرار کند تا به ثواب عرفات رستگار شود و گناهانش آمرزیده گردد. پس چون وقت زوال شد زیر آسمان رَوَد و نماز ظهر و عصر را با رکوع و سجود نیکو به عمل آورد و چون فارغ شود دو رکعت نماز اقامه کند. در رکعت اوّل بعد از حمد، توحید و در دوم بعد از حمد، قُل یا اَیُّهَا الْکافِروُنَ خوانده شود. و بعد از آن چهار رکعت نماز گزارد که در هر رکعت بعد از حمد، توحید پنجاه مرتبه بخواند. که این نماز، همان نماز حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است .
۴- شیخ کفعمى در مصباح فرموده مستحب است روزه روز عرفه براى کسى که ضعف پیدا نکند و مانع دعا خواندن او نشود.
۵- مستحب است غسل پیش از زوال و زیارت امام حسین علیه السلام در روز و شب عرفه .
۶- تسبیحات حضرت رسول صَلَّى اللهِ عَلِیهِ وَ آله در روز عرفه
که در ذیل میآید:
سُبْحانَ الَّذى فِى السَّمآءِ عَرْشُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الاَْرْضِ حُکْمُهُ
منزه است خدایى که در آسمان است عرش او منزه است خدایى که در زمین است فرمان و حکمش
سُبْحانَ الَّذى فِى الْقُبوُرِ قَضآؤُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْبَحْرِ سَبیلُهُ
منزه است خدایى که در گورها قضا و فرمانش جارى است منزه است خدایى که در دریا راه دارد
سُبْحانَ الَّذى فِى النّارِ سُلْطانُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ
منزه است خدایى که در آتش دوزخ سلطنتش موجود است منزه است خدایى که در بهشت رحمت او است
سُبْحانَ الَّذى فِى الْقِیمَةِ عَدْلُهُ سُبْحانَ الَّذى رَفَعَ السَّمآءَ سُبْحانَ
منزه است خدایى که در قیامت عدل و دادش برپا است منزه است خدایى که آسمان را بالا برد منزه است خدایى
الَّذى بَسَطَ الاْرْضَ سُبْحانَ الَّذى لا مَلْجَاَ وَلا مَنْجا مِنْهُ اِلاّ اِلَیْهِ پس
که زمین را گسترد منزه است خدایى که ملجا و پناهى از او نیست جز بسوى خودش * *
بگو سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَرُ صد مرتبه و بخوان
منزه است خدا و حمد از آن خدا است و معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر از توصیف است .
۷- سوره توحید صد مرتبه و آیة الکرسى صد مرتبه و صلوات بر محمّد و آل محمّد صد مرتبه خوانده شود و دعای ذیل خوانده شود:
لااِلهَاِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیى وَ یُمیتُ
معبودى جز خدا نیست یگانه اى که شریک ندارد پادشاهى خاص او است و از آن او است حمد زنده کند و بمیراند
وَیُمیتُ وَیُحْیى وَهُوَ حَىُّ لا یَموُتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ َقدیرٌ
و بمیراند و زنده کند و او است زنده اى که نمیرد هرچه خیر است بدست او است و او بر هر چیز توانا است.
ده مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ وَ اَتوُبُ اِلَیْهِ
آمرزش خواهم از خدایى که معبود بحقى جز او نیست که زنده و پاینده است و بسویش توبه کنم
ده مرتبه یا اَللّهُ ده مرتبه یا رَحْمنُ ده مرتبه یا رَحیمُ ده مرتبه یا بَدیعَ
اى خدا * اى بخشاینده * اى مهربان * اى پدیدآرنده
السَّمواتِ وَالاْرْضِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ ده مرتبه یا حَىُّ یا قَیُّومُ ده
آسمانها و زمین اى صاحب جلالت و بزرگوارى * اى زنده و اى پاینده*
مرتبه یا حَنّانُ یا مَنّانُ ده مرتبه یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ ده مرتبه امینَ ده مرتبه
اى پرعطا اى پرنعمت * اى که معبودى جز تو نیست * اجابت کن *
۸- ذکر صلوات از حضرت صادق علیه السلام
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ یا مَنْ هُوَ اَقْرَبُ اِلَىَّ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ یا
خدایا از تو خواهم اى کسى که او نزدیکتر است به من از رگ گردن اى
مَنْ یَحوُلُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ یا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الاَْعْلى وَبِالاُْفُقِ
که حائل شود میان انسان و دلش اى که او در دیدگاه اعلى است و در افق
الْمُبینِ یا مَنْ هُوَ الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى یا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ
آشکارى است اى که او بخشاینده است و بر عرش استیلا دارد اى که نیست مانندش
شَىْءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ محمد
چیزى و او شنوا و بینا است از تو خواهم که درود فرستى بر محمد و آل محمد .
و بخواه حاجت خود را که برآورده خواهد شد انشاءالله تعالى پس بخوان این صَلَوات را که از حضرت صادق علیه السلام منقول است که هر که بخواهد مسرور کند محمّد و آل محمّد را در صَلَوات بر ایشان بگوید:
اَللّهُمَّ یا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطى وَ یا خَیْرَ
خدایا اى بخشنده ترین عطابخشان و اى بهترین
مَنْ سُئِلَ وَیا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى
درخواست شدگان و اى مهربانترین کسى که از او مهربانى جویند خدایا درود فرست بر محمد و آلش در
الاَْوَّلینَ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى الاَّْخِرینَ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ
زمره پیشینیان و درود فرست بر محمد و آلش در زمره پسینیان و درود فرست بر محمد
و َآلِهِ فِى الْمَلاَءِ الاَْعْلى وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى الْمُرْسَلینَ
و آلش در ساکنین عالم بالا و درود فرست بر محمد و آلش در زمره مرسلین
اَللّهُمَّ اَعْطِ مُحَمَّداً وَآلَهُ الْوَسیلَةَ وَالْفَضیلَةَ وَالشَّرَفَ وَالرِّفْعَةَ
خدایا عطا کن به محمد و آلش مقام وسیله و فضیلت و شرف و رفعت
وَالدَّرَجَةَ الْکَبیرَةَ اَللّهُمَّ اِنّى آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ
و درجه بلند خدایا من ایمان آوردم به محمد صلى الله علیه و آله
وَلَمْ اَرَهُ فَلا تَحْرِمْنى فِى الْقِیمَةِ رُؤْیَتَهُ وَارْزُقْنى صُحْبَتَهُ وَ تَوَفَّنى
با اینکه او را ندیده ام پس در روز قیامت از دیدارش محرومم مفرما و مصاحبت و همنشینى او را روزیم فرما
عَلى مِلَّتِهِ وَاسْقِنى مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِیّاً سآئِغاً هَنَّیئاً لا اَظْمَاءُ
و بر کیش او بمیرانم و بنوشانم از حوض او (حوض کوثر) نوشاندنى سیراب و جانبخش و گوارا که
بَعْدَهُ اَبَداً اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ اَللّهُمَّ اِنّى آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى
پس از آن هرگز تشنه نشوم که براستى تو بر هرچیز توانایى خدایا من ایمان آورده ام به محمد صلى
اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَلَمْ اَرَهُ فَعَرَِّفْنى فِى الْجِنانِ وَجْهَهُ اَللّهُمَّ بَلِّغْ مُحَمَّداً
الله علیه وآله و او را ندیده ام پس در بهشت رویش را به من نشان ده خدایا برسان به محمد
صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ مِنّى تَحِیَّةً کَثیرَةً وَ سَلاماً .
صلى الله علیه و آله از جانب من تحیتى بسیار و سلامى .
۹- دعای ام داود خوانده شود .
۱۰- این تسبیح را که ثواب آن بسیار است گفته شود:
سُبْحانَ اللّهِ قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ بَعْدَ کُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ مَعَ کُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ
منزه باد خدا پیش از هر کس و منزه باد خدا پس از هرکس و منزه باد خدا با هرکس و منزه باد
اللّهِ یَبْقى رَبُّنا ویَفْنى کُلُّ اءَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً یَفْضُلُ تَسْبیحَ
خدا که باقى ماند پروردگار ما و فانى شود هرکس و منزه باد خدا تنزیهى که فزونى گیرد بر تسبیح
الْمُسَبِّحینَ فَضْلاً کَثیراً قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً یَفْضُلُ
تسبیح گویان فزونى بسیارى پیش از هرکس و منزه باد خدا تنزیهى که فزونى گیرد بر
تَسْبیحَ الْمُسَبِّحینَ فَضْلاً کَثیراً بَعْدَ کُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً
تسبیح تسبیح گویان فزونى بسیارى پس از هرکس و منزه باد خدا تنزیهى که
یَفْضُلُ تَسْبیحَ الْمُسَبِّحینَ فَضْلاً کَثیراً مَعَ کُلِّ اَحَدٍ وَ سُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً یَفْضُلُ تَسْبیحَ الْمُسَبِّحِینَ
فزونى گیرد بر تسبیح تسبیح گویان فزونى بسیار با هر کس ، و منزه باد خدا تنزیهى که فزونى گیرد بر تسبیح تسبیح گویان
فَضْلاً کَثیراً لِرَبِّنَا الْباقى وَیَفْنى کُلُّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً لا یُحْصى وَلا یُدْرى وَلا یُنْسى وَلا
برترى بسیارى براى پروردگار ما که باقى ماند و جز او فانى شودهر کس و منزه باد خدا تنزیهى که به شماره در نیاید و دانسته نشود و فراموش نگردد و
یَبْلى وَلا یَفْنى وَلَیْسَ لَهُ مُنْتَهى وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً یَدوُمُ
کهنه نشود و فنا نپذیرد و انتهایى برایش نباشد و منزه باد خدا تنزیهى که دوام داشته باشد
بِدَوامِهِ وَیَبْقى بِبَقآئِهِ فى سِنِى الْعالَمینَ وَشُهوُرِ الدُّهوُرِ وَاَیّامِ
به دوام او و باقى ماند به بقاى او در طول سالهاى این جهان و سایر جهانیان و ماههاى این روزگار و هر روزگار و روزهاى
الدُّنْیا وَساعاتِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ وَسُبْحانَ اللّهِ اَبَدَ الاَْبَدِ وَمَعَ الاَْبَدِ مِمّا
دنیا و ساعات شب و روز و منزه باد خدا تا جاویدان است جاوید و همراه با جاوید بدانسان که
لا یُحْصیهِ الْعَدَدُ وَلا یُفْنیهِ الاَْمَدُ وَلا یَقْطَعُهُ الاَْبَدُ و َتَبارَکَ اللّهُ
شماره اش نتوان کرد و زمان و مدت آنرا به فنا نکشاند و قطعش نکند ((هرگز)) و بزرگ است خدا
اَحْسَنُ الْخالِقینَ پس بگو: وَالْحَمْدُ لِلّهِ قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ وَالْحَمْدُ لِلّهِ بَعْدَ کُلِّ
بهترین آفریدگان * و ستایش خاص خدا است پیش از هرکس و ستایش از آن او است پس از هر
اَحَدٍ تا آخر دعا لکن بجاى هر سُبْحانَاللّهِ الْحَمْدُلِلّهِ بگو و چون به اَحْسَنُ
کس * منزه است خدا و ستایش خاص خداست * بهترین
الْخالِقینَ رسیدى بگو: لا اِلهَ اِلا اللّهُ قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ تا به آخر بجاى سُبْحانَ اللّهِ
آفریدگان * معبودى نیست جز خدا پیش از هرکس * منزه است خدا
لا اِلهَ اِلا اللّهُ مى گوئى و بعد از آن بگو: وَاللّهُ اَکْبَرُ قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ تا به آخر که بجاى
جز او خدایى نیست * و خدا بزرگتر است از توصیف پیش از هر کس *
سُبْحانَ اللّهِ اَللّهُ اَکْبَرُ مى گوئى پس مى خوانى دعاى : اَللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّاءَ وَتَهَیَّاءَ را که
منزه است خدا و خدا بزرگتر است از توصیف
۱۱- دعای امام حسین علیه السلام در روز عرفه خوانده شود.
۱۲- در آخر روز عرفه این دعا خوانده شود :
یا رَبِّ اِنَّ ذُنُوبى لا تَضُرُّکَ وَاِنَّ مَغْفِرَتَکَ لى لا تَنْقُصُکَ فَاَعْطِنى ما لا
پروردگارا همانا گناهان من زیانى به تو نزند و محققاً آمرزش تو از من نقصانى به تو نرساند پس عطا کن به من
یَنْقُصُکَ وَاغْفِرْ لى ما لایَضُرُّکَ و ایضا بخوان : اَللّهُمَّ لا تَحْرِمْنى خَیْرَ ما
آنچه را نقصانت نرساند و بیامرز برایم آنچه را زیانت نزند * خدایا محرومم مکن از آن خیرى که
عِنْدَکَ لِشَرِّ ما عِنْدى فَاِنْ اَنْتَ لَمْ تَرْحَمْنى بِتَعَبى وَ نَصَبى فَلا
نزد تو است بخاطر آن شرى که در پیش من است پس اگر تو به رنج و خستگیم رحم نمى کنى پس
تَحْرِمْنى اَجْرَ الْمُصابِ عَلى مُصیبَتِهِ
محرومم مدار از پاداش مصیبت دیده اى بر مصیبتش .
۱۳- دعای مشلول خوانده شود.
این انیمیشن نگاهی به داستان حضرت ابراهیم و قربانی کردن اسماعیل است
سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه/ تقویم مناسبت های دینی در هفته چهارم مهر
شنبه برابر با:
22مهر، دویست و هشتمین روز از سال هجری شمسی
26ذی القعده، سیصد و بیست و یکمین روز از سال هجری قمری
13اکتبر، دویست و هشتاد و ششمین روز از سال میلادی
رویدادها:
وفات آقا مجتهد محمد علی موسوی عاملی اصفهانی در سال 1274 هجری قمری.
درگذشت علامه حسن الامین، مورخ و نویسنده «دایره المعارف الاسلامیه الشیعیه» در سال 1381 هجری شمسی.
************************
یکشنبه برابر با:
23مهر، دویست و نهمین روز از سال هجری شمسی
27ذی القعده، سیصد و بیست و دومین روز از سال هجری قمری
14 اکتبر، دویست و هشتاد و هفتمین روز از سال میلادی
رویدادها:
ترور عطاالله اشرفیاصفهانی،پنجمین شهید محراب، به دست منافقین در سال 1361 هجری شمسی.
به قولی ولادت آیت الله محمد حسین غروی نایینی ( میرزای نایینی ) در سال 1276 هجری قمری.
************************
دوشنبه برابر با:
24مهر، دویست و دهمین روز از سال هجری شمسی
28ذی القعده، سیصد و بیست و سومین روز از سال هجری قمری
15 اکتبر، دویست و هشتادو هشتمین روز از سال میلادی
رویدادها:
وفات مجتهد ، مفسر و خوشنویس بزرگ آیت الله سید مرتضی نجومی به سال1430 هجری قمری در کرمانشاه.
وفات استاد بزرگ حوزه نجف اشرف ، فقیه بزرگ شیعه آیت الله آقا ضیاء الدین عراقی در سال 1361 هجری قمری، مدفون در حرم علوی (ع).
به آتش کشیدن مسجد جامع کرمان توسط مزدوران رژیم پهلوی در سال 1357 هجری شمسی.
************************
سه شنبه برابر با:
25مهر، دویست و یازدهمین روز از سال هجری شمسی
29ذی القعده، سیصد و بیست و چهارمین روز از سال هجری قمری
16 اکتبر، دویست و هشتادونهمین روز از سال میلادی
رویدادها:
شهادت امام محمد تقی(ع) در سال 220 هجری قمری.
************************
چهارشنبه برابر با:
26مهر، دویست و دوازدهمین روز از سال هجری شمسی
1ذی الحجه، سیصد و بیست و پنجمین روز از سال هجری قمری
17 اکتبر، دویست و نودمین روز از سال میلادی
رویدادها:
سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) در سال 2 هجری قمری.
وفات آیت الله سید جواد حسینی شاهرودی در سال 1418 هجری قمری، مدفون در حرم حضرت معصومه (س).
************************
پنجشنبه برابر با:
27مهر، دویست و سیزدهمین روز از سال هجری شمسی
2ذی الحجه، سیصد و بیست و ششمین روز از سال هجری قمری
18 اکتبر، دویست و نودویکمین روز از سال میلادی
رویدادها:
ولادت عالم مجاهد و فقیه مبارز آیت الله شیخ فضل الله نوری در سال 1259 هجری قمری.
وفات آیت الله سید محمد محقق داماد در سال 1388هجری قمری، در اثر سکته قلبی، مدفون در حرم حضرت معصومه (س).
وفات آیت الله شیخ علی نمازی در سال 1405 هجری قمری.
************************
جمعه برابر با:
28مهر، دویست و چهاردهمین روز از سال هجری شمسی
3ذی الحجه، سیصد و بیست و هفتمین روز از سال هجری قمری
19 اکتبر، دویست و نود و دومین روز از سال میلادی
رویدادها:
ورود پیامبر اکرم(ص) به مکه در سفر حجه الوداع در سال 10 هجری قمری.
وفات آیت الله حاج میرزا محمد تقی شیرازی در سال 1338 هجری قمری در نجف اشرف، مدفون در حرم حسینی (ع).
ولادت ابوریحان بیرونی در سال 362 هجری قمری.
وفات آیت الله شیخ حسین رشتی نجفی از مراجع تقلید در سال 1348 هجری، مدفون در حرم کاظمین (ع).
وفات فقیه و مورخ بزرگ حاج ملا محمد هاشم خراسانی ( ثقه الاسلام ) مولف منتخب التواریخ در سال 1352 هجری قمری، مدفون در مشهد مقدس.
درگذشت فقیه اصولی آیه الله شیخ جعفر نزاری نقدی در سال 1329 هجری شمسی.
/
جهت شرکت دراین جشنواره وثبت نام یه آدرس جشنواره مراجعه نمایید
- امام صادق(ع): ((در آغاز فروردين آدم آفريده شده و آن روز فرخنده اي است براي خواستن نيازها و برآورده شدن آرزوها و....))
2-پيامبر اكرم(ص) : اگر مي توانيد هر روزتان را نوروز كنيد. يعني هر روز در راه خدا به يكديگر هديه بدهيد و با يكديگر پيوند برقرار كنيد.
3-پيامبر اكرم(ص) : ذكر خدا را يكي از كارهاي نوروز مي داند و مي فرمايد: ((اعياد خود را با ياد و ذكر عظمت خدا زينت دهيد))
4-امام صادق(ع) نيز مي فرمايند: جشن نوروز براي آفريده شدن آدميان است
روايت شده که حضرت امام زينالعابدين ـ عليهالسلام ـ شنيد در روز عرفه صداي سائلي را که از مردم سؤال مينمود. فرمود: واي بر تو. آيا از غير خدا سؤال ميکني در اين روز و حال آنکه اميد ميرود در اين روز براي بچّههاي در شکم آنکه فضل خدا شامل آنها شود و سعيد شوند و از براي اين روز اعمال چند است:
شيخ کفعمي در مصباح فرموده: «مستحب است روزه روز عرفه براي کسي که ضعف پيدا نکند از دعا خواندن و مستحب است غسل پيش از زوال و زيارت امام حسين ـ عليهالسلام ـ در روز و شب عرفه و چون وقت زوال شد، زير آسمان رود و نماز ظهر و عصر را با رکوع و سجود نيکو به جاي آورد و چون فارغ شود دو رکعت نماز کند در رکعت اوّل بعد از حمد توحيد و در دوم پس از حمد قُل يا اَيهَا الْکافِروُنَ بخواند. پس از آن چهار رکعت نماز گزارد در هر رکعت پس از حمد توحيد پنجاه مرتبه بخواند.»
اين نماز همان نماز حضرت اميرالمؤمنين ـ عليهالسلام ـ است.
|
||||||||||
به مناسبت نهم ذی الحجه روزعرف مراسم دعای ونیایش توسط بسیج جامعه پزشکی کانون قائم(عج) و پایگاه بسیج امام صادق (ع)بیمارستان قائم(عج) برگزار میگردد
از همکاران محترم دعوت میشود در این مراسم با شکوه که
درساعت 2 بعدازظهر شروع و با نماز جماعت مغرب و عشاء
در مجتمع فرهنگی ولی عصر عج ادامه دارد شرکت نمایند.
|
اعمال روزعرفه
شيخ کفعمي در مصباح فرموده: «مستحب است روزه روز عرفه براي کسي که ضعف پيدا نکند از دعا خواندن و مستحب است غسل پيش از زوال و زيارت امام حسين ـ عليهالسلام ـ در روز و شب عرفه و چون وقت زوال شد، زير آسمان رود و نماز ظهر و عصر را با رکوع و سجود نيکو به جاي آورد و چون فارغ شود دو رکعت نماز کند در رکعت اوّل بعد از حمد توحيد و در دوم پس از حمد قُل يا اَيهَا الْکافِروُنَ بخواند. پس از آن چهار رکعت نماز گزارد در هر رکعت پس از حمد توحيد پنجاه مرتبه بخواند.»
اين نماز همان نماز حضرت اميرالمؤمنين ـ عليهالسلام ـ است.
امام زین العابدین (ع) در روز عرفه صدای سائلی را شنید که از مردم تقاضای
کمک می کرد. امام به او فرمود: واى بر تو آیا در این روز از غیر خدا تقاضا
مىکنى؟ حال آن که در این روز امید مىرود که بچهها در شکم هم از فضل خدا
بی نصیب نمانند و سعید شوند.
خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: روز عرفه از روزهای پرفضیلتی است که
زمینه و بستر مناسب برای بهرهمندی هرچه بهتر از برکات الهی آماده است،
انجام برخی اعمال در این زمان مشخص، موجب نزدیکی سازنده تر به خالق هستی و
کسب خیرات دنیوی و اخروی بیشتر است .
اعمال شب عرفه
شب نهم
از شبهای متبرک و شب مناجات با قاضى الحاجات است و توبه در آن شب مقبول و
دعا در آن مستجاب است. عبادت در این شب، اجر صد و هفتاد سال عبادت را دارد.
براى شب عرفه چند عمل وارد شده است:
- [به نقل کفعمى ] تسبیحات عشر را که در اعمال روز عرفه آمده است را هزار مرتبه خوانده شود .
- زیارت امام حسین (ع)
فضایل روز عرفه
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب در پیامی به کنگره عظیم حج تأکید کردند: امروز مهمترین وظیفه امت اسلامی مستحکم کردن الفت، برادری، و پیوندها، مقاومت در مقابل دیو چند چهره استعمار و برائت از مشرکان در قول و عمل است
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب در پیامی به کنگره عظیم حج تأکید کردند: امروز مهمترین وظیفه امت اسلامی مستحکم کردن الفت، برادری، و پیوندها، مقاومت در مقابل دیو چند چهره استعمار و برائت از مشرکان در قول و عمل است.
خداوندا! آینه دل را به نور اخلاص روشنی بخش؛ و زنگار شرک و دو بینی را از لوح دل پاک گردان.
شناخت روزعرفه |
امروز روز نهم ذیحجه روز عرفه است، روزی که زائران سپیده دم صبح راهی عرفات شدند تا در جوی مملو از ایمان، خشوع و خضوع استغفار کرده و ارکان اصلی حج را به جا آورند. زائران در روز نهم ذیحجه، روز عرفه، آداب و رسوم و مناسک دینی خود را به جا میآورند و خود را برای دیگر اعمال این ایام آماده میکنند. روزی که صدها هزار زائر خانه خدا به عرفات رفتهاند و در این روز بزرگ به درگاه خداوند متعال تضرع میکنند، روزی که آنها خواستار تقرب به درگاه احدیت هستند. روزی که خواهان بخشش گناهان و تولدی دوبارهاند. در این روز خدا دینش را کامل کرده و نعمتش را تمام. صحرای عرفات در 21 کیلومتری شمال مکه واقع شده و تپه کوچکی است که حدود 250 متر از سطح دریا بالاتر و کوهها آن را احاطه کرده اند. دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود. آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بیقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضریح اجابت، تصویر می دهد و این صحرای عرفات است که با کلمات روحبخش دعای امام حسین (ع) و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می کند. اشک و زمزمه ما را نیز بپذیر، ای خدای عرفه. آمیختگی و واژه عرفه و نیایش به عنوان دو جلوه فضیلت و رحمت الهی تا حدی است که همگان عرفه را با نیایش و عالی ترین تجلی گاه نیایش را نیز در عرفه می دانند و می شناسند. اهمیت نیایش در این روز تا آنجاست که ما می بینیم در حالی که فاصله انداختن میان 2 نماز از جمله سنت های پیوسته پیامبر اعظم ص به شمار می آید، ولی آن حضرت بین دو نماز ظهر و عصر روز عرفه جمع می کرده اند تا هر چه زودتر به میعادگاه معرفت و عرفان ، صحرای عرفه ، برسند و زمان بیشتری را برای نیایش در آن میعادگاه داشته باشند و شگفت تر این که امامان بزرگوار از روزه این روز اگر موجب ضعف جسمانی و در نتیجه ، بازماندن از مراسم دعای عرفه گردد منع کرده اند حال آن که بر اساس روایات مورد وثوق و صحیح ، روزه عرفه کفاره 90 سال گناه است. وجه تسمیه آنرا چنین گفته اند که جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت "عرفت" و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد. و نیز گفته اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف میکنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا که یکی از معانی "عرف" صبر و شکیبایی و تحمل است. زائران بیت الله الحرام در روز عرفه ، نهم ذی الحجه الحرام ، از هنگام اتمام نماز ظهر و عصر تا هنگامه غروب در این منطقه حضور دارند و حضور در عرفه بهانه ای است برای رستن و رسیدن برای شناختن و شناخته شدن (معرفت)، طلب کردن و پیراسته شدن از تمام آلایش های پوچ دنیوی و به جرعه ای عاشق شدن و جان تازه کردن و آن گاه بارگاه رافت الهی را گشوده دیدن و پیمانه را سر کشیدن. صحرای عرفات در تاریخچه خود خاطراتی از مردان بزرگ الهی چون آدم ابوالبشرع ، ابراهیم خلیل الله ع ، پیامبر اعظم ص و نیز سیدالشهدا ع را دارد که با حضور شان عرفه را نور افشانی کردند و خود نیز ار تلا لو پرتوهای رحمت و عنایت الهی در این میعادگاه عارفان متبرک شدند. عرفه را به این سبب بدین عنوان نام نهادند که در این روز جبرئیل امین بر ابراهیم (علیهما السلام) فرود آمد و خطاب به ایشان فرمود: "بر کرده های خویش اقرار کن و مناسک حج را که به تو می آموزم بشناس " و چون به عرفه رسیدند به او گفت: "عرفت ؛ آیا شناختی؟" و او پاسخ داد: "آری" و لذا به این نام خوانده شده است. نیز گفته شده است که این نامگذاری بدین خاطر است که چون آدم و حواع از منزلت خویش به نشئه دنیا هبوط کردند و پس از چندی فترت و جدایی در این صحرا بود که به هم رسیدند و با هم آشنا شدند. این همه یعنی این که این نامگذاری ریشه در عرفان و معرفت دارد. برخی نیز عرفات را جمع عرفه و به معنی کوه و بلندی دانسته اند و چندین گفته دیگر. بنا بر این ، پیداست که این نوع انتخاب عنوان ریشه تاریخی مذهبی نیز دارد تاریخی که ابتداش از اولین آفریده نوع بشر آغاز می شود بدین ترتیب که آدم ع پس از خروج از جوار رحمت الهی و فرود در عرصه دنیا، 40 روز هر بامداد بر فراز کوه صفا با چشم گریان در حال سجده بود که امین وحی بر وی نازل شد و چون از سبب این تضرع و زاری عاشقانه پرسید، روش بازگشت و توبه را به او بیاموخت. در این روز حجاج بیت الله الحرام استغفار می کنند و پاک و عاری از هر گناه می شوند، همچون کودکی که تازه زاده شده است. در این روز صدای دعا و انابه بنده به درگاه احدیت قطع نمی شود و استغاثه بنده از پروردگارش تا عرش می رود. زائران پس از ادای نماز ظهر و عصر در عرفات مانند سنت پیامبر اکرم (ص) رو به قبله ایستاده، تا زمان غروب خورشید این حالت را حفظ ، به دعا خوانی خود ادامه می دهند و به تفکر و تأمل در اعمال خود پرداخته و توبه و انابه سر می دهند. آنها پس از وقوف در عرفات از طلوع خورشید تا غروب، به سوی مزدلفه برای شب زنده داری رفته و در آنجا بیتوته می کنند و به عبادت و راز و نیاز می پردازند. آنها نماز مغرب و عشا را در مزدلفه به جا می آورند و تا صبح فردا (عید قربان) شب زنده داری کرده و به دعا و مناجات می پردازند. زائران خانه خدا 10 ذیحجه بار دیگر به منی باز می گردند تا قربانی کنند، رمی جمرات و مراسم عید قربان را برگزار کنند تا حج آنها کامل شده و نام حاجی را بر خود نهند. رمی جمرات را طی سه روز متوالی (ایام تشریق) انجام میدهند. در نیمههای شب ضعیفان، زنان، پیران و بیماران آنگونه که پیامبر اکرم(ص) به این گروه اجازه داده بود، رمی جمرات را به جا میآورند و بقیه تا صبح فردا صبر کرده و دعا میخوانند و به عبادت میپردازند. سپس مناسک حج به پایان میرسد و به منظور طواف افاضه و خارج شدن از احرام به مکه میروند. حضرت آدم (ع) در عرفات: فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه کَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه' هو التَّوابُ الرّحیمْ آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و با آن بسوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر مهربان است. طبق روایت امام صادق(ع)، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار کوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید: ـ چرا گریه می کنی ای آدم؟ ـ چگونه می توانم گریه نکنم در حالیکه خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است. ـ ای آدم به درگاه خدا توبه کن و بسوی او بازگرد. ـ چگونه توبه کنم؟ جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل بهنگام خروج از مکه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیک گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع کرد و به دستور جبرئیل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد، این کلمات عبارت بودند از: خداوندا با ستایشت تو را تسبیح می گویم سُبحانَکَ اللهُمَ وَ بِحمدِک جز تو خدایی نیست لا الهَ الاّ اَنْتْ کار بد کردم و بخود ظلم نمودم عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی به گناه خود اعتراف می کنم وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی تو مرا ببخش که تو بخشنده مهربانی اِنَّکَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحیمْ آدم (ع) تا بهنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشک می ریخت، وقتیکه آفتاب غروب کرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با کلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت...... حضرت ابراهیم (ع) در عرفات در صحرای عرفات، جبرئیل، پیک وحی الهی، مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع) نیز آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم). پیامبر اسلام (ص) در عرفات و نیز دامنه کوه عرفات در زمان صدر اسلام کلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر این سوره را که از جامع ترین سوره های قرآن است و دارای میثاق و پیمانهای متعدد با ملل یهود، مسیحی و مسلمان و علمای آنها می باشد، و قوانین و احکام کلی اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود. و طبق مشهور میان محدثان پیامبر (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شکوه حجاج بیان داشت: ...... ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نکنم. شما به زودی بسوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی میشود. من به شما توصیه می کنم هرکس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اکیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می کنم که به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند، و با قوانین الهی بر شما حلال شده اند. ......... من در میان شما دو چیز بیادگار می گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید گمراه نمی شوید، یکی کتاب خدا و دیگری سنت و (عترت) من است. هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و همه مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان بر مسلمانی حلال نیست مگر اینکه آنرا به طیب خاطر به دست آورده باشد..... امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام درباره راز وقوف در عرفات فرمود: عرفات خارج از مرز حرم است و مهمان خدا باید بیرون دروازه، آنقدر تضرّع کند تا لایق ورود حرم شود.(1) از اینرو شب و روز عرفه دعاهای مخصوص دارد که جزو فضایل برجسته و وظایف مهم روز عرفه است. بنابراین، خداوند این گونه مهمانان خود را برای ورود در خانهای که انبیا علیهم السلام به طهارت آن قیام و اقدام کردهاند: "و عهدنا إلی إبراهیم و إسمـعیل أن طهّرا بیتی"(2) تطهیر و پاک میکند؛ زیرا خداوند در خانه پاک، تنها مهمانان پاک را میپذیرد. اسرار عرفات فراوان است، و برخی از آنها که در حدیث شبلی(3) بدانها اشاره شده عبارت است از: 1ـ وقوفِ در عرفات برای آن است که انسان به معارف و علوم دینی واقف شده و از اسرار الهی نظام آفرینش با خبر شود. بداند که خداوند به همه نیازهای او واقف و بر رفع همه آنها تواناست. خود را به خدا بسپارد و فقط او را اطاعت کند که طاعت او سرمایه و وسیله هر بینیازی است: "و طاعته غنی."(4) از اینرو امام سجاد علیه السلام به سائلی که در روز عرفه گدایی میکرد، فرمود: وای بر تو! آیا در چنین روزی، دست نیاز به سوی غیر خدا دراز میکنی؛ در چنین روزی برای کودکان در رحمْ امید سعادت میرود: "ویحک! أغیرالله تسأل فى هذا الیوم. إنه لیرجی لما فى بطون الحبالی فى هذا الیوم أن یکون سعیداً!"(5) کسی که در این جا از خدا غیر خدا را طلب کند زیان کرده است. امام سجاد علیهالسلام کسانی را که در چنین زمان و مکانی دست نیاز به سوی دیگران دراز میکنند، بدترینِ انسانها معرفی فرمود: "هؤلاء شرار من خلق الله. الناس مقبلون علیالله و هم مقبلون علی الناس."(6) 2 ـ حجگزار باید در آنجا بر این نکته عارف شود که خدای سبحان به نهان و آشکار و صحیفه قلب او و رازهای آن و حتی آنچه برای خود او روشن نیست و به طور ناخودآگاه در زوایای روح او میگذرد آگاه است؛ یعنی سرزمین عرفات محل ادراک و شهود مضمون آیه کریمه "و إن تجهر بالقول فإنّه یعلم السرّ و أخفی"(7) است. انسان اگر بداند که قلبش در مشهد و محضر حق است همان طور که خود را به گناهان جوارحی نمیآلاید، گناه جوانحی نیز نمیکند و قلبش را از خاطرات آلوده تنزیه میکند. در حدیثی که متن آن در بحث از اعمال منا خواهد آمد، امام سجاد علیهالسلام فرمود: عصر روز عرفه و ظهر روز دهم که حاجیان در منا حضور دارند، خدای سبحان بر ملائکه افتخار میکند و میفرماید: اینان بندگان من هستند که از راههای دور و نزدیک با مشکلات بسیار به اینجا آمده و بسیاری از لذّتها را بر خود حرام کرده و بر شنهای بیابانهای عرفات و منا خوابیده و این چنین با چهرههای غبارآلود در پیشگاه من اظهار عجز و ذلّت میکنند. اینک به شما اجازه دادم تا آنان را ببینید. آنگاه ملائکه حق به اذن خداوند بر دلها و اسرار نهان آنها آگاه میشوند. (8) خدای سبحان به زائران راستین خانه خود مباهات میکند، با این که عزت و فخر انسان در بندگی برای خدا و بودنِ تحت ربوبیت اوست؛ همانگونه که در مناجات امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمده است: "إلهى کَفی بى عِزّاً أن أکون لک عبداً و کَفی بى فَخْراً أن تکون لى ربّاً أنت کما أُحبُّ، فاجعلْنى کما تُحبُّ."(9) دعای عرفه، سیر در خودشناسی و خداشناسی در روایت کفعمی دعای عرفه با جمله: و انت علی کل شیء قدیر. یا رب، یارب یا رب پایان یافته است. اما به نقل از سید بن طاووس در اقبال، دعای عرفه پس از آن با جمله: الهی انا الفقیر فی غنای فکیف لا اکون فقیرا فی فقری، ادامه مییابد. خاتمه دعا چنین است: و انت الرقیب الحاضر انک علی کل شیء قدیر و الحمدلله وحده. دعای عرفه شامل مطالب بسیاری است که گزیده فهرست آنها چنین است: شناخت خداوند و بیان صفات الهی و تجدید عهد و پیمان با پروردگار و شناخت پیامبران و تحکیم ارتباط با آنها و توجه به آخرت و اظهار عقیده قلبی. سیر اندیشه در آفاق جهان و یادآوری نعمتها بیکران الهی بر انسان و حمد و سپاس خداوند بر آن نعمتها و عنایتها که از آغاز وجود و تکوین آدمی تا آخر عمر پیوسته به او افاضه میشود. تضرع به درگاه خداوند و اقرار به گناهان و توبه و انابه و درخواست عفو و روی آوردن به صفات پسندیده و اعمال خیر. درخواست حوایج که با درود و صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله شروع میشود. سپس تقاضای عفو، نور هدایت، رحمت، عافیت، برکت، وسعت روزی و پاداش اخروی برخی از دانشوران به شرح و یا ترجمه این دعای شریف پرداختهاند. از جمله: مظهر الغرائب سید خلف الدین حیدر مشعشعی موسوی حویزی، معاصر شیخ بهایی ( م ، 103 ق )، این شرح را مولف آن پس از خاموشی دیده سر و روشنتر شدن چشم دل تدوین کرده است و شرح دعای عرفه اثر شیخ محمد علی بن شیخ ابوطالب زاهدی جبلانی اصفهانی ( م 1181 ق)، نیایش حسین علیه السلام تالیف استاد محمد تقی جعفری. شایان ذکر است که غیر از دعای امام حسین علیه السلام برای روز عرفه دعاهای دیگری نیز از سایر ائمه اطهار علیهم السلام روایت شده است که در کتب دعا به تفصیل آمده است. شیخ صدوق کتابی تحت عنوان ادعیه الموقف و یا دعا الموقف تالیف کرده است، مشهورترین دعاهای روز عرفه پس از دعای امام حسین علیه السلام دعای فرزند گرامیش حضرت امام زین العابدین علیه السلام است که در صحیفه سجادیه آمده است. مراجع عظام تقلید در مناسک حج هر دو دعا را نقل کردهاند. از دعاهای حضرت امام سجاد علیه السلام در روز عرفه است که: خدایا! مرا شاکر و صابر گردان و مرا در چشم خویش خوار و در نظر مردم بزرگوار گردان . خدایا! در همه کارها عاقبت ما را به خیر کن و ما را از خواری دنیا و عذاب آخرت نگهدار . خدایا! مرا به علم توانگر ساز و به حلم زینت بخش و به تقوا عزیز کن و به عافیت زیبایی ده . خدایا! از زوال نعمت و تغییر عافیت و غضب ناگهانی و همه چیزهایی که مایه ناخشنودی توست به تو پناه میبرم . خدایا! از اخلاق بد و اعمال بد و هوسهای بد و مرضهای بد به تو پناه میبرم . خدایا! سحرخیزی را بر امت من مبارک ساز . خدایا! تو را به غیب دانی و قدرتی که بر آفرینش داری سوگند میدهم تا موقعی که زندگی را برای من بهتر میدانی مرا زنده نگهدار و موقعی که مرگ را برای من بهتر میدانی مرا بمیران . خدایا! از تو میخواهم که ترس خود را در آشکار و نهان نصیب من کنی و در حال خشنودی و خشم کلمه اخلاص را به زبان من جاری نمایی و در حال فقر و توانگری میانهروی را شعار من سازی . خدایا! چنان که خلقت مرا نیک کردی سیرتم را نیز نیک کن . خدایا! هر کس عهدهدار کار امت من شد و بر آنها سخت گرفت، بر او سخت گیر و هر کس عهدهدار کار امت من شد و با آنها مدارا کرد با او مدارا کن . خداوندا! یک لحظه مرا به خودم واگذار مکن و چیزهای خوبی که به من بخشیدهای، از من باز مگیر. خدایا بر محمد و خاندان پاکش درود فرست . درودهای پربرکت و پاکیزه و فزایندهای که صبحگاهان و شامگاهان در رسند، و درود فرست بر ایشان و بر ارواحشان، و کارشان را بر اساس تقوا فراهم آور، و احوالشان را به سامان آر، و ما را به رحمت خود در جایگاه امن و امان در کنار ایشان قرار ده، ای مهربانترین مهربانان.(10) در این میان عرفه جایگاه تبلور و ظهور تمام معارفی است که حاجی در مراحل و منازل مختلف حج به دست آورده است و پس از گذر از عرفه است که نور معرفت هاله ای خواهد بود بی انتها که افق عبودیت را با ملکوت پیوند می دهد یعنی عرفات مقام تابش نور معرفت است که در مشعر، حاجی با این معرفت به شهود و شعور یقینی می رسد و قربانی در منا نیز شکرانه همین دو نعمت طی مراحل معرفت و شهود در عرفات و مشعر است. عرفات نام صحرایی است وسیع با مساحت حدود 18 کیلومتر مربع در دامنه کوه جبل الرحمه که در جنوب شرقی مکه معظمه قرار دارد و با چهار منطقه ثویه ، نمره، عرنه و ذی المجاز احاطه شده و بخش عمده آن از حرم خارج است. عرفه روز تدبیر در آفرینش و خلقت و توجه به رابطه بنده با پروردگار است و مضامین دعای عرفه عرشی است و قرائت دعای اباعبدالله همراه با تدبیر در مضامین ارزشمند این دعا برای بندگان راهگشاست. بنا بر فرموده حضرت زین العابدین ، امام سجادع امید آن می رود که حتی فرزندانی که هنوز در رحم مادران هستند، از فضل و لطف و محبت پروردگار برخوردار شوند و به همین دلیل است که عارفی همچون میرزاجواد آقای ملکی تبریزی می افزاید: "مثل این که امروز فقط برای نیایش آفریده شده است. روز عرفه از ایام باشکوه و عظیم است. روزی است که درهای آسمان را برای پذیرش تضرعهای عاشقانه بندگان ذات اقدس اله میگشایند و باز هم آن فاعل بالعشق خواهان بازگشت اشرف مخلوقاتش به بارگاه امناش است . آری باز هم فرصت برای بازگشت انسان به اصل و جایگاه اعلی اولیهاش را فراهم میکنند، چقدر بزرگوارند و بزرگوارانه رفتار میکنند. چقدر ظلم کردیم! چقدر نادیده گرفتیم آن همه رحمت را! ولی باز هم میخوانندمان، دعوتمان میکنند و میخواهند همچو شب قدر به ارزش و منزلت خود نائل شویم. آری روز عرفه، روزی است که حق تعالی بندگان خویش را به عبادت و اطاعت خود دعوت کرده و از آن سوی سفره جود خود را برای آنها گسترانیده است. شیطان را در این روز در غل و زنجیر میکشد و باز هم زمینه پیروزی انسان را بر نفس فراهم میکند. امام صادق (ع) فرمودهاند: اگر شخص گناهکاری نتواند در شبهای قدر خود از قدر و منزلت خود به نحو احسنت استفاده کند و بهره گیرد، میتواند در این روز از امتیازات برخورداری از رحمت الهی برخوردار شود. عرفا با توجه به آیات قرآنی و نیایشهای عرفانیِ اولیای الهی، طبق ذوق و کشف و شهود خود عباراتی را در ترجمه مضامین نصوص دینی بیان کردهاند. حضرت امام خمینی قدسسره دیدهای نیست نبیند رخ زیبای تو را نیست گوشی که همی نشنود آوای تو را هیچ دستی نشود جز برِ خوانِ تو دراز کس نجوید به جهان جز اثر پای تو را به کجا روی نماید که تواش قبله نهای آنکه جوید به حرم منزل و مأوای تو را همه جامنزل عشق است که یارم همه جاست کور دل آنکه نبیند به جهان جای تو را بابا طاهر به دریا بنگرم دریا ته بینم به صحرا بنگرم صحرا ته بینم به هر جا بنگرم و کوه و در و دشت نشان از قامت رعنا ته بینم عطار نیشابوری نه هرگز کبریایش را بدایت نه ملکش را سرانجام و نهایت زهی اسم و زهی معنی همه تو همی گویم که ای تو ای همه تو تو را بر ذره ذره راه بینم دو عالم ثمّ وجه اللّه بینم دویی را نیست ره در حضرت تو همه عالم تویی و قدرت تو وجود جمله ملل حضرت توست همه آثار صنع قدرت توست(11) در منطق الطیر میگوید: هم ز جمله پیش و هم بیش از همه جمله از خود دیده و خویش از همه با توجه به همین بینهایت بودن وجود محض است که عطار میگوید: غیرتش غیر در جهان نگذاشت لاجرم عین جمله اشیا شد حکما مضمون این شعر را تحت عنوان "بسیط الحقیقة کلّ الأشیاء" بیان کردهاند. منظور از بسیط الحقیقة، وجود محض است. وجود محض یا "صرف الوجود" آن است که مجرد از ماهیت باشد. چون ماهیت حدود اشیاء است. شیء بیماهیت، بیحد و بینهایت میگردد. کمال وجود در بیحد و نهایت بودن است. از آنجا که بیحد و نهایت بودن حقیقی، تنها با بیهمتایی سازگار است، ضرورتا کمال توحید ملازم آن بوده و موجود کامل واقعی جز یکی نخواهد بود. از این رو، هر موجودی باید کمال وجودی خود را از وجود کامل که همان وجود محض و بیحد و نهایت است دریافت کند؛ زیرا غیر از او هر چه هست ناقص است و معلول یک علّت تامه کامل، که هر موجودی هر چه دارد از اوست. همه محتاج او و سائلِ درگاه اویند. أَنْتُمْ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللّهِ وَاللّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ؛(12) "شما فقیران به سوی خدایید و تنها خدا غنیّ پسندیده است." یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَوَاتِ وَالاْءَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ ؛(13) "هر چه در آسمان و زمین است، از خدا میخواهند و خدا هر روز در کار جدیدی است." مرحوم علامه طباطبایی در این باره میگوید: "... و قد تبیّن بما تقدّم أنّ الواجب لذاته تمام کلّ شیء. و هذا هو المراد بقولهم بسیط الحقیقة کلّ الأشیاء" .(14) "از آنچه گفته شد، روشن گشت که واجب بالذات تمام همه چیز بوده و مراد حکما از این عبارت که ـ بسیط حقیقی همه اشیاء است ـ همین مطلب میباشد." مرحوم ملاّ صدرا نیز میگوید: "یقینا بسیط الحقیقه، همه اشیاء وجودی است. مگر آنچه به نقایص و نیستیها تعلّق دارد. واجب تعالی که بسیط الحقیقه است، از هر حیث واحد است. پس او همه وجود است همان طور که تمامش وجود محض است." سپس در جایی دیگر و در ادامه بحث میگوید: همان گونه که وجود یک حقیقت واحد است که در همه موجودات به تشکیک و اختلاف در کمال و نقص، سریان دارد؛ همچنین صفات حقیقی این وجود که همان علم و قدرت و اراده و حیات است نیز به همان عنوان سریان دارد؛ بهگونهای که راسخین در علم میدانند. بنابراین، حتی جمادات نیز زنده و عالم و ناطقاند که تسبیح خدا را به جا میآورند و به خالق خود علم دارند."(15) نیایش کشش بنده ناتوان و نیازمند به جانب خداوند کریم وتوانا و به منزله مدد جویی از مرکز قدرت تام و منبع نیروی کامل و نامحدود است. موجی است برخاسته از روح آدمی که از همه جا راهی بارگاه خدا می شود نه زمان مخصوصی دارد ونه معبد ویژه ای نیازمند است. اگر ما می بینیم گاه در احادیث و روایات ، زمان و مکان ویژه ای را برای نیایش تعیین کرده اند نه بدین سبب است ، که اجابت دعا بسته به روز و شب است بلکه بدین مفهوم است که در آن زمانی که وعده اجابت داده شده ، استفاده بهره ویژه ای می برد. پس نیایش امری است کاملا روحانی و سبب ابتهاج ملکوتی فرد و شناسه فضیلت هر انسان خداجوی. و همان گونه که برای هر چیزی پایه و ستونی هست که امور مربوط به آن بر اساس همان پایه و ستون تنظیم و استوار می شود، و همان گونه که قوام و استواری انسان بستگی به عقل و مخ او دارد، عبادت نیز بوسیله مغز و مخ آن استوار است که این معنای همان حدیث نبوی ص است که فرمودند: "الدعا مخ العباده" و نیز موید مضمون همان آیه قرآنی است که استواری عبادت الهی را بسته به دعا و نیایش می داند. (اشاره است به آیه 60 غافر)نکته دیگر این که ، چنان که برای پیشرفت هر امری باید عشق و شوقی باشد تا نتیجه مطلوب حاصل آید، برای مداومت دعا و نیایش و نتیجه گرفتن از آن هم که همان اجابت است وجود عشق و شوقی پایدار لازم است. اعمال روز عرفه روز نهم روز عرفه و از اعیاد عظیمه است اگرچه به اسم عید نامیده نشده است و روزى است که حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود خوانده و مَوائد جُود و احسان خود را براى ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر و رانده تر و خشمناکترین اوقات خواهد بود و روایت شده که حضرت امام زین العابدین علیه السلام شنید در روز عرفه صداى سائلى را که از مردم سؤ ال مى نمود فرمود به او واى بر تو آیا از غیر خدا سؤ ال مى کنى در این روز و حال آنکه امید مى رود در این روز براى بچّه هاى در شکم آنکه فضل خدا شامل آنها شود و سعید شوند و از براى این روز اعمال چند است اول غسل دوّم زیارت امام حسین علیه السلام که مقابل هزار حجّ و هزار عمره و هزار جهاد بلکه بالاتر است و احادیث در کثرت فضیلت زیارت آن حضرت در این روز متواتر است و اگر کسى توفیق یابد که در این روز در تحت قُبّه مقدّسه آن حضرت باشد ثوابش کمتر از کسى که در عرفات باشد نیست بلکه زیاده و مقدّم است و کیفیّت زیارت آن حضرت بعد از این در باب زیارات بیاید انشاءالله تعالى سوّم بعد از نماز عصر پیش از آنکه مشغول بخواندن دعاهاى عرفه شود دو رکعت نماز بجا آورد در زیر آسمان و اعتراف و اقرار کند نزد حق تعالى به گناهان خود تا فایز شود به ثواب عرفات و گناهانش آمرزیده گردد پس مشغول شود به اعمال و ادعیه عرفه که از حُجَج طاهِرِهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِم روایت شده و آنها زیاده از آن است که در این مختصر ذکر شود لکن ما به مقدارى که این کتاب گنجایش آن را داشته باشد نقل مى کنیم شیخ کفعمى در مصباح فرموده مستحب است روزه روز عرفه براى کسى که ضعف پیدا نکند از دعا خواندن و مستحب است غسل پیش از زوال و زیارت امام حسین علیه السلام در روز و شب عرفه و چون وقت زوال شد زیر آسمان رَوَد و نماز ظهر و عصر را با رکوع و سجود نیکو به عمل آورد و چون فارغ شود دو رکعت نماز کند در رکعت اوّل بعد از حمد توحید و در دویم بعد از حمد قُل یا اَیُّهَا الْکافِروُنَ بخواند بعد از آن چهار رکعت نماز گذارد در هر رکعت بعد از حمد توحید پنجاه مرتبه بخواند فقیر گوید که این نماز همان نماز حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام است که در اعمال روز جمعه گذشت . |
عيد قربان
عيد قربان يكي از اعياد بزرگ مسلمين است در روز دهم ذيالحجه كه آن را اضحي نيز ميگويند.
در اين روز حاجيان بيتالله الحرام گوسفند يا شتري را ذبح ميكنند و آن در غير حج مستحب مؤكد است، چنانكه از حضرت رسول (ص) رسيده:
اينكه خداوند روز اضحي را عيد قرار داده تا فقرا گوشت فراوان به دستشان رسد، پس به آنها گوشت بخورانيد.
اميرالمومنين (ع) فرمودهاند: اگر مردم ميدانستند كه قرباني در روز عيد اضحي چه اجري دارد وام ميگرفتند و قرباني ميكردند، چرا كه با اولين قطره خون آن صاحب قرباني آمرزيده گردد.1
قرباني و عيد قربان در اسلام
اين روز سالروز دستور قرباني اسماعيل است به ابراهيم خليلالله. خداوند كه اسماعيل را پس از سالهاي طولاني به ابراهيم هديه كرده بود اكنون او را در معرض آزمايشي بسيار سخت قرار داده و خواهان قرباني اسماعيل است.
از او خواسته شده كه اسماعيل را كه اكنون نهالي برومند شده، جواني جان ابراهيم و تنها ثمره زندگياش است را قرباني كند.
در اين لحظه بتشكن تاريخ خود در هم ميشكند، از تصور پيام ميشكند، اما فرمان فرمان خداست. ابراهيم بايد انتخاب كند.
در پايان يك قرن رسالت خدايي در ميان خلق، يك عمر نبوت و امامت مردم و جهاد عليه شرك و پايهگذاري توحيد و شكستن بت و نابودي جهل و از همه جبههها پيروز بيرون آمدن و از همه مسئوليتها موفق بيرون آمدن، هيچ جا به خاطر خود درنگ نكردن و از راه گامي در پي خويش منحرف نشدن هميشه و همهجا خوب امتحان دادن... حال ميبايست انتخاب سختي ميكرد، وسوسههاي شيطان كار را دو چندان سخت ميكرد.
به هر حال ابراهيم آن بنده مخلص خدا به پيام حق تسليم شد، او اين پيام را با هزاران رقت به اسماعيل منتقل كرد؛ شرمگين و خسته، اما اسماعيل با آرامشي قلبي به او اعلام كرد تسليم امر خدا باش و خواهي ديد من از صابران خواهم بود.
ابراهيم شگفتزده بود. شروع به قرباني كرد، در كمال انسانيت به اوج رسيده بود، او غريزه فرزند دوستي را زير پا گذاشته و به صعود به عشق حقيقي عينيت ميبخشيد، حال كه از آزمايش الهي سربلند شده، معبود او گوسفندي را براي ذبح ميفرستد. چقدر زيباست حس آزادگي از تعلقات و چقدر زيباتر حس عاشقانه عابد و معبود. و حجاج به پاس بزرگداشت آن روز، در منا گردهم ميآيند. ابراهيمگونه تعلقات خود به هر آنچه رنگ دنيايي و غيرخدايي دارد را ميبايست قرباني كنند.
اسماعيل در وادي كيست؟ ثروت و مال، موقعيت و مقام، كسب و كار، زن و فرزند و... هر آنچه تو را از انسان بودنت دور خواهد كرد.
آري در اين روز بزرگ بايد آنچنان به يقين قلبي دست يافته باشي كه تمام نفسانيات را قرباني كرده، در خود زمينه رشد تقوا را ايجاد كني تا پله پله به قرب معبود ازلي نزديك و نزديكتر شوي.
و خوشا آنان كه از اين فرصت به خوبي استفاده ميكنند و ابراهيموار از اين آزمايش سربلند بيرون ميآيند.
ريشه قرباني در اديان و ملل گوناگون
قرباني چيست؟2
پيشكش آوردن است، چيزي كه در قرباني مهم است بيشتر آن چيز بايد مظهر ارزش يا خلوص باشد نه استفاده اتفاقي از يك جنس مازاد.
آن قدر فرد قرباني كننده به آن چيز تعلق داشته باشد كه براي نتيجه بخش بودن اين عمل در حين اجراي عمل قرباني حالت از دست دادن چيزي با ارزش در او ديده شود.
پيشكش يك شيء در بسياري از زمينههاي ديني متداول است. پيشكش ممكن است جاندار يا بيجان باشد.
جاندار، حيواني يا در حالت افراطي انساني نيز بوده است و چيز بيجان مثل غلات، برنج و شير را پيشكش ميكردند
كه هدف اين نوع قربانيها، خشنود كردن خدايان مربوطه، طلب نعمت يا كسب نتايج مطلوبي چون موفقيت در جنگ يا دوركردن مريضي يا شكرگزاري باشد.
در هر حال امر قرباني از آغاز تاريخ بشر وجود داشته و در پارهاي از موارد به علت افراط در آن در برخي اديان و ملل منسوخ گشته، مثلاً در ايران آرياييهاي مقيم اين فلات آنچنان در امر قرباني افراط ورزيدند، حتي در مسأله قرباني انساني نيز حد اعتدال را به طور وحشتناكي ردكردند كه زرتشت با آن مبارزه سختي كرد و قرباني را از آيين خود كمرنگ و حذف نمود.3
منشأ تشريع قرباني4
اين مطلب را با طرح يك سؤال آغاز ميكنيم، آيا خداوند بندگان را مأمور كرده حيواني را ذبح كنند بدون هيچ فايده و نتيجهاي؟
آنچه مسلم و عقلاني است اين است كه مقصود خالق حكيم از ذبح حيوان به مصرف رساندن و احسان مستمندان و قانع آبرومند است كه اين معني منصوص و صريح كتاب مجيد است. بنابراين ذبح حيوان به هدف تأمين ارزاق و كثيري از حوايج ديگر انسانهاي نيازمند است.
( يذكروا اسم الله فيايام معلومات علي ما رزقهم من بهيمه الانعام فكلوا منها و اطعموا البائس الفقير) سوره حج-28،29
نام خدا را در روزهاي معلوم ياد نماييد بر آنچه ايشان را از چهارپايان روزي كرده. پس از گوشت آنها بخوريد و سختي كشيده فقير را از آن اطعام نماييد.
بعد از 7 آيه مجدداً ميفرمايد:
والبدن جعلناها لكم من شعائرالله لكم فيها خيراً ، فاذكروا اسمالله عليها صواف فاذا وجبت جنوبها فكلوا منها و اطعموا القانع و المعتر كذلك سخرناها لكم لعلكم تشكرون(حج36)
و شتران تنومند را براي شما از شعائر الهي قرار داديم، در اين شتران براي شما خير است، پس هنگامي كه آنها براي نحر رديف شدند نام خدا را بر آنها ذكر كنيد، پس چون پهلوي آنها فرود افتاد از آنها بخوريد و به درماندگان آبرومند و فقيراني كه در معرضند بخورانيد، ما اين شتران را براي شما رام و سخر گردانيديم تا تشكر ايزد تعالي را بجا آوريد.
پس منشأ قرباني بر طبق آيات قرآني چيزي نيست جز ياري رساندن به مستمندان و گرسنگان. از سوي ديگر ريختن خون حيوان اگر بدون دليل و استفاده خاصي باشد در اسلام منع شده است. چنانكه پيامبر فرمود: به قتل مرسان گوسفند يا شتري را مگر براي خوردن.
يا در جاي ديگر فرمودند:
كسي كه گنجشكي را بيهوده به قتل رساند، روز قيامت در پيشگاه خداوند فرياد ميزند و ميگويد:
پروردگارا، فلان كس مرا بيهوده كشت نه براي بهره گرفتن.
منظور از بيان اين دو روايت طرح هدفمند بودن آيين قرباني در اسلام است.
موضوع وجود حق فقرا در قرباني به حدي اهميت دارد كه غير از هدي تمتع و قران، خوردن گوشت ساير قربانيهاي كفارات حج بنابر مشهور بر صاحبش حرام است.
حتي در برخي روايات به مسلمين توصيه شده كه براي قرباني بهترين و فربهترين حيوانها را انتخاب كنند تا گوشت كافي به اهل استحقاق برسد.
اگر اين مسائل به خوبي رعايت ميشد عدالت اقتصادي و اجتماعي در جامعه مسلمين برقرار ميشد و فقرا به حق تعبيه شده خودشان در اموال ثروتمندان ميرسيدند و فاصله طبقاتي و فقر در جامعه اسلامي مشاهده نميشد.
هدف باطني قرباني
قرباني يكي از شعائر الهي است كه اجراي آن ايجاد تقوا ميكند:
«و من يعظم شعائرالله فانها من تقوي القلوب»
كسي كه شعائر خدا را بزرگ شمارد، و بر وفق آنها رفتار نمايد تقوي در قلبش راسخ ميگردد و تا اجل مسمي يعني تا آخر عمر از عمل به آن شعائر منتفع ميشود، چرا كه احكام الهي كه شعائر الهي ميباشند به منظور احراز منافع و مصالح دنيا و آخرت مردم وضع شدهاند و اين آيه افاده ميكند كه اعمال حج و از آن جمله قرباني از آغاز تا انجام رو به سوي او داشتن و سير به سوي خداوند است.
پس در نتيجه يكي ديگر از اهداف دنبال شده در قرباني قرب به خداوند و نزديك شدن به حريم امن الهي است. اين شعائر كه قرباني از جمله آنها ميباشد هدفش ايجاد تقوا در قلبهاست.
چنانكه خداوند ميفرمايد: لن ينال الله لحومها ولادماؤها و لكن يناله التقوي منكم.
گوشتهاي قرباني و خونهايي كه در آن هنگام ريخته ميشود هرگز به خدا نميرسد، ولي آنچه به او ميرسد تقواي شماست.
يعني قربانيكنندگان تنها با انجام عمل ظاهري قرباني به رضاي حق و مقام قرب نايل نميشوند، مگر اين عمل با خلوص نيت و موافق شرايط تقوي و دوري از منكرات و مناهي، پس در صورتي كه اين حقايق را كه مقصد اعلي حج و ساير عبادات است را به دست نياوري، قرباني كردن هر چند زياد باشد و قرباني فربه براي آنان سودي نخواهد داشت.
و از اسرار حج همين است كه حجاج در كنار اين اعمال ظاهري بايد صاحب تقوي شوند، يعني با خلوص نيت و ايمان شديد قلبي آنها را بجا آورند تا حج مقبولي داشته باشند.
يك نكته جالب در امر قرباني جايگزيني روزه است كه البته مشروط به 2 شرط است:
1- حيوان براي قرباني نباشد 2- فرد استطاعت قرباني را نداشته باشد.
قرآن مجيد ميفرمايد:
كسي كه عمره را به حج رسانيد پس آنچه از قرباني كه در توانش باشد انجام دهد، پس آن كس كه نيابد سه روز در ايام حج روزه دارد و هفت روز هنگام بازگشت به وطن. (بقره- 196)
نتيجهگيري و خلاصهاي از اسرار و فلسفه قرباني
1- فداكردن مال و انفاق آن در راه خدا از جمله حكمتهاي قرباني است.
2- امر قرباني ظاهر و باطني دارد، ظاهر آن ذبح حيوان است به هدف دستگيري از گرسنگان، باطن آن كشتن نفس اماره است.
انسان كه در عرفه به شناخت و در مشعر به شعور و آگاهي رسيد، امروز با كسب اطلاعات كافي درمورد خويش و خداي خويش بايد حيوان نفس را قرباني كند تا از اين طريق به اوج كمال خود نايل شود.
3- در برخي روايات قرباني را سبب آمرزش گناهان نيز دانستهاند و گفته شده، با ريختن اولين قطره خون قرباني گناهان صاحبش بخشيده ميشود (البته شرط اخلاص را نبايد فراموش كرد).
4- سير كردن گرسنگان، همانطور كه گفتيم قرآن فرموده: فكلوا منها واطعموا القانع و المعتر، از گوشتهاي قرباني هم خودتان ميل كنيد هم به قانع و فقير دهيد.
5- هدف عالي قرباني «تقوا» است.
قرباني بايد از روي خلوص نيت انجام پذيرد تا سبب شكوفايي روح ايثار، نشان دادن ميزان عشق و قرب به خدا باشد. تا تقوا در دل و قلب مسلمان ايجاد شود.
پينوشتها:
1. قرآن كريم
2. معارف و معاريف(ذيل واژه قربان) سيد مصطفي حسيني دشتي- ج 8- نشر مفيد 1376
3. فرهنگ اديان جهان- جانآر- هيلنز- ويراسته ع پاشايي. مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب 1385
4. اسطوره قرباني- علي اصغر مصطفوي- انتشارات بامداد- 1369
5. قرباني در مني- تأليف محمد جواد موسوي غروي- چاپ مظاهري- مهرماه
روز عرفه
مقدمه:
روز عرفه از ايام باشكوه و عظيم است. روزي است كه درهاي آسمان را براي پذيرش تضرعهاي عاشقانه بندگان ذات اقدس اله ميگشايند و باز هم آن فاعل بالعشق خواهان بازگشت اشرف مخلوقاتش به بارگاه امناش است . آري باز هم فرصت براي بازگشت انسان به اصل و جايگاه اعلي اوليهاش را فراهم ميكنند، چقدر بزرگوارند و بزرگوارانه رفتار ميكنند. چقدر ظلم كرديم! چقدر ناديده گرفتيم آن همه رحمت را! ولي باز هم ميخوانندمان، دعوتمان ميكنند و ميخواهند همچو شب قدر به ارزش و منزلت خود نائل شويم. آري روز عرفه، روزي است كه حق تعالي بندگان خويش را به عبادت و اطاعت خود دعوت كرده و از آن سوي سفره جود خود را براي آنها گسترانيده است.
شيطان را در اين روز در غل و زنجير ميكشد و باز هم زمينه پيروزي انسان را بر نفس فراهم ميكند. امام صادق (ع) فرمودهاند: اگر شخص گناهكاري نتواند در شبهاي قدر خود از قدر و منزلت خود به نحو احسنت استفاده كند و بهره گيرد، ميتواند در اين روز از امتيازات برخورداري از رحمت الهي برخوردار شود.1
وجه تسميه روز عرفه:
1. آوردهاند كه: زمانيكه جبرييل مناسك حج ابراهيمي را به ابراهيم خليلالله ميآموخت، چون به عرفه رسيد به او گفت: (عرفت) و او پاسخ بلي را داد - لذا به اين نام خوانده شد.
2. همچنين آوردهاند كه: مردم از اين جايگاه به گناه خود اعتراف ميكنند و بعضي آن را از جهت تحمل و صبر و رنجي ميدانند كه براي رسيدن به آن بايد متحمل شوند، چرا كه يكي از معاني «عرف» صبر و شكيبايي است.2
3. همچنين در روايتي آمده كه آدم و حوا پس از هبوط از بهشت و آمدن به كره خاكي در اين سرزمين يكديگر را يافتند و به همين دليل عرفات و اين روز عرفه نام گرفته است.3
پيشينه وقوف در عرفات:
عرفات جمع عرفه به معناي شناخت است و از آنجا كه آنجا وادي شناخت و معرفت خدا و نفس و خود است، عرفات نام گرفته.
الف) حضرت آدم و عرفات:
«فتلقي آدم من و به كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم»
- آدم از پروردگارش كلماتي دريافت داشت و با آن به سوي خدا بازگشت و خدا توبه او را پذيرفت؛ چرا كه او توبه پذير است. طبق روايت اما صادق (ع)، آدم پس از خروج از جوار خدا و فرود به دنيا چهل روز هر بامداد بر فراز كوه صفا با چشم گريان در حال سجود بود، جبرييل برآدم فرود آمد پرسيد: چرا گريه ميكني؟ گفت: چرا گريه نكنم در حالي كه خداوند مرا از جوار و بارگاهش بيرون راند و در دنيا فرود آورد.
جبرييل گفت: اي آدم، به درگاه خدا توبه كن و به سوي او بازگرد آدم گفت چگونه توبه كنم؟ جبرييل او را در روز 8 ذيحجه به مني برد، آدم شب را در آنجا ماند و صبح با جبرييل به عرفات رفت. پس از نماز عصر آدم را به وقوف در عرفات واداشت و كلماتي را كه از پروردگار دريافت كرده بود به وي تعليم داد. بگو اي آدم:
سبحانك اللهم و بحمدك لاالهالاانت عملت سوء و ظلمت نفسي و اعترفت بذنوبي اغفرلي انك انت الغغور الرحيم.
آدم تا هنگام غروب آفتاب همچنان دستش به آسمان بلند بود و با تضرع اشك ميريخت، وقتي كه آفتاب غروب كرد، همراه جبرييل روانه مشعر شد و شب در آنجا وقوف كرد و صبحگاهان با كلماتي به دعا پرداخت و به درگاه خدا توبه كرد و خدا توبه او را پذيرفت چرا كه او توبهپذير است.
همين مطلب را شيخ صدوق در كتاب «امالي» در روايتي از امام حسن (ع) نقل ميكند كه آن حضرت فرموده است: شخصي يهودي خدمت رسول خدا آمد، او از افراد داناي يهود بود از پيامبر سؤالاتي نمود، يكي از سؤالاتش به اين قرار بود، چرا خداوند به بندگانش امر نمود تا بعدازظهر در صحراي عرفات وقوف نماينده پيامبر اكرم(صلياللهعليهو اله) فرمودند: ساعتي است كه حضرت آدم (ع) در آن ساعت مرتكب معصيت (گناه اولي) شد و خداوند بر امت من واجب نمود تا در بهترين مكانها وقوف نمايند و نزد او تضرع و دعا نمايند تا بهشت را مجدداً در اختيار آنها نهد و آن ساعتي كه مردم از عرفه ميروند يعني مغرب، ساعتي است كه حضرت آدم (ع) در آن ساعت از خداوند خويش سخناني را فرا گرفت و خداوند با رحمت خود بر او بازگشت و توبه را پذيرفت (چرا كه توبهپذير و مهربان) است.
و ايشان فرمودند: به خدا قسم كه براي آسمانها دري است از رحمت و توبه و حاجات، احسان و كرم و بخشش و تمام كساني كه در عرفات اجتماع ميكنند شايسته اين صفات هستند.
زماني كه آنها ميخواهند از صحراي عرفه خارج شوند خداوند ملائكهاش را گواه ميگيرد كه همه آنان را از آتش جهنم نجات دادم و بهشت را بر آنان واجب گرداندم.
ب) حضرت ابراهيم در عرفات:
در صحراي عرفات جبرييل پيك وحي الهي، مناسك حج را به ابراهيم(ع) آموخت و ابراهيم(ع) هر يك از مراحل آن را با خلوص و عابدانه برپا داشت و نداي عرفت را در آن سرزمين سر داد.
ج) صحراي عرفات همايش شناخت و خودسازي سرور شهيدان عالم حسينبن علي (ع):
امام حسين (ع) در بعدازظهر روز عرفه همراه با فرزندان و ياران خود در صحراي عرفات وقوف كرد. وي در آنجا بزرگترين همايش خودسازي و شناخت را در قالب ژرفترين كلمات به ظهور رسانيد.
سخناني كه از اعماق وجودش نشأت ميگرفت آنچنان والاست كه آدمي را به تفكر وا ميدارد، برخي از موضوعات آن به شرح زير است:
1- ايشان دعاي خود را با ستايش خداوند آغاز ميكند، ستايشي زيبا و يكتا.
«ستايش خداوندي را سزاست كه چيزي قضايش را دور نميسازد و از اعطا و بخشش او جلوگيري نميكند و هيچ آفرينندهاي آفرينش او را ندارد و او سخاوتمندي بيانتهاست»
2- بيان گوشهاي از نعمتهاي بيپايان خداوند كه انسان را درتمام مراحل رشد تكامل دربر گرفته و ياد از مهر مادر و مواظبت و پرستاري آنان را از الطاف خداوند ميشمرد.
3- به شكر نعمتهاي الهي اشاره ميكند و خود را از اداي يك شكر نيز عاجز ميداند.
4- استغفار و انابه عاجزانه به درگاه خداوند و طلب مغفرت از بارگاه حق تعالي.
هر فرازي از اين دعا دريچهاي از عشق و نور و محبت و توحيد را در دل انسان ميگشايد. ايشان با اين دعا در صدد است انسان و خدا را بشناساند و نزديكي آن دو را به هم نمايان كند. اين نيايش منطقيترين رابطه خدا با انسان را توضيح ميدهد. ايشان با همه وجود حضور خداوند و احاطه و اشراف او به همه ذرات هستي و نفوذ علم و قدرت و حيات او را به تكتك ذرات و موجودات عالم مشاهده مينمايد و آن چه را ميبيند بر زبان ميراند.
5- فراگيري راه تعليم و تربيت از خدا
6- شناخت و درخواست بهترين مسألتها.
7- تعليم مفاهيم و ادبيات قرآن.
و...
حال به شرح بخشي از دعاي عرفه با بيان زيباي دكتر شريعتي ميپردازيم:
خداي من!
خواندمت پاسخم گفتي
از تو خواستم عطايم كردي
به سوي تو آمدم آغوش رحمت گشودي
به تو تكيه كردم نجاتم دادي،
به تو پناه آوردم حمايتم كردي
خدايا!
از خيمهگاه رحمتت بيرونمان مكن
از آستان مهرت نوميدان مساز
آرزوها و انتظارهايمان را به حرمان مكشان
از درگاه خويشت ما را مران
اي خدا مهربان!
بر من روزي حلالت را وسعت بخش
و جسم و دينم را سلامت بدار
و خوف و وحشتم را به آرامش و انست مبدل كن
و از آتش جهنم رهايم ساز.
خداي من!
تو چقدر به من نزديكي با اين همه فاصلهاي كه من از تو گرفتهام.
تو اين قدر دلسوز مني!
خدايا!
تو كي نبودي كه بودنت دليل بخواهد؟
تو كي غايت بودي كه حضورت نشانه بخواهد؟
تو كي پنهان بودهاي كه ظهورت محتاج آيه باشد؟
كور باد آن چشمي كه تو را ناظر خويش نبيند
كور باد نگاهي كه ديدهباني نگاه تو را درنيابد
بسته باد پنجرهاي كه رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود
و زيان كار باد سوداي بندهاي كه عشق تو نصيب ندارد.
خداي من!
مرا از سيطره ذلت بار نفس نجات ده و پيش از آنكه
خاك گور بر اندام نشيند از شك و شرك رهاييام بخش
خداي من! چگونه نوميد باشم در حالي كه تو اميد مني!
چگونه سستي بگيرم در حالي كه تكيهگاه مني!
خداي من!
اگر آنچه از تو خواستهام. عنايت فرمايي محروميت از غير از آن زيان ندارد
و اگر عطا نكني و هر چه عطا جز آن منفعت ندارد
يارب! يارب!يارب
پينوشتها:
1. كافي، ج 2، صفحه 66
2. فرهنگ دهخدا، ج 10، ص 15818
3. رسول جعفريان، آثار اسلامي مكه و مدينه، نشر مشعر
4. مفاتيح الجنان
جریان شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام
به نقل از اسماء بنت عمیس
تاریخ شهادت حضرت فاطمه (س )
مخفى بودن قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
السلام علیك یا سیدة نساء العالمین
اسماء بنت عمیس جریان وفات فاطمه زهرا سلام الله علیها را چنین تعریف می نماید:
هنگامی كه رحلت حضرت فاطمه نزدیك گردید به من فرمود: جبرئیل در موقع رحلت پدر بزرگوارم مقدارى كافور برایش آورد پدرم آن را سه قسمت نمود؛ یك قسمت را براى خودش برداشت، یك قسمت را به على علیه السلام اختصاص داد و قسمت سوم را به من داد. من قسمت خود را در کناری نهاده و اینك بدان نیاز دارم شما آن را برایم حاضر نما. اسماء حسب الامر فاطمه زهرا، كافور را حاضر كرد. آنگاه حضرت خودش را شستشو داد و وضو گرفت و به اسماء فرمود، لباس هاى نمازم را حاضر ساز و بوى خوش برایم بیاور. اسماء لباس ها را حاضر كرد. آنگاه پوشیده و بوى خوش استعمال نمود و رو به قبله در بسترش خوابید و به اسماء فرمود من استراحت می كنم تو ساعتى صبر كن سپس مرا صدا كن اگر جوابت را نشنیدى بدان كه من از دنیا رفته و مرده ام؛ آنگاه على علیه السلام را زود از رحلت من خبر كن. راوى گوید اسماء لحظه اى حضرت فاطمه سلام الله علیها را به حال خویش واگذار نمود. سپس آن حضرت را صدا كرد، اما جوابى نشنید. صدا زد «اى دختر حضرت محمد مصطفى! اى دختر كسى كه در مقام قرب به پروردگار به قاب قوسین اوادنى رسید!» ولى جوابى نداد. چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت مشاهده كرد كه از دنیا مفارقت نموده است. خود را به روى حضرت انداخت و در حالتی كه او را می بوسید گفت: اى فاطمه آن هنگام كه پدر بزرگوارت را ملاقات نمودى سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت ابلاغ كن. آنگاه گریبان چاك زد و از خانه بیرون آمد. حسنین (ع ) به او رسیده از حال مادر پرسیدند او ساكت شد و پاسخى نداد. آنان وارد خانه شده، دیدند مادر دراز كشیده است. امام حسین (ع ) حضرت را تكان داد دید رحلت نموده است. رحلت مادر را به برادرش حسن (ع ) تسلیت گفت فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصیبت مادر اجر و پاداش بدهد. امام حسن(ع ) خود را بر روى مادر انداخت و او را می بوسید و مى گفت اى مادر با من تكلم نما قبل از این كه روح از بدنم جدا شود. حسین جلو آمد و پاهاى حضرت را می بوسید و می گفت مادر من پسرت حسینم با من سخن بگو پیش از آن كه قلبم منفجر شود و بمیرم. آنگاه اسماء به حسنین(ع ) گفت: اى فرزندان رسول الله بروید نزد پدرتان على(ع )، و او را از مرگ مادر مستحضر نمائید. آن دو بزرگوار از منزل به جانب مسجد روانه شدند و صداشان به یا محمدا و یا احمدا بلند شده بود تا به مسجد رسیدند. صحابه به استقبال ایشان دویدند سبب گریه و ناله از آنان پرسیدند، گفتند مادر ما از دنیا مفارقت كرده است. چون امیرالمؤمنین على علیه السلام این خبر را شنید بر روى زمین افتاد و از هوش رفت و با پاشیدن آب آن حضرت به هوش آمد و چنین گفت: ای دختر حضرت ختمی مرتبت محمد(ص ) من بعد از تو خود را به كه تسلى دهم. هرگاه غمها و مصائب جهان به من رو می آورد تو وسیله دلداریم بودى اما بعد از تو چه كسى موجب دلدارى و تسلیت من خواهد گردید .گویى زبان حال على با فاطمه علیهاالسلام این بوده است: بعد پیغمبر ز اشرار عرب آنچه دیدم ظلم و طغیان و غضب
بودم از هر ابتلا بى واهمه شادكام از وصل تو اى فاطمه گر به خون دامان دل آلوده بود چون تو بودى خاطرم آسوده بود چون تو بندى از جهان بار سفر در فراقت بگذرد آبم ز سر اى انیس و مونس دیرینه ام داغ خود چون می نهى بر سینه ام
از چه ترك آشنائى كرده اى
وز على فكر جدائى كرده اى
وجود مقدس امیرالمومنین على علیه السلام بعد از رحلت حضرت فاطمه سلام الله علیها به شدت ناراحت شد و گریه و ناله اش بلند شد و در فراق آن حضرت این اشعار را سرود:
لكل اجتماع من خلیلین فرقته
و كل الذى دون الفراق قلیل
و ان افتقادى فاطما بعد احمد
دلیل على ان لا یدوم خلیل
یعنى: هر اجتماعى از دو دوست، آخر به جدائى منتهى می شود و هر مصیبتى كه غیر از جدایى و مرگ است اندك است و رفتن فاطمه بعد از حضرت ختمی مرتبت پیش من دلیل است بر آن كه هیچ دوستى باقى نمی ماند. و در روایت معتبرآمده است كه چون على علیه السلام ، خانم را در هفت پارچه كفن كرد و پیش از آن كه بند كفن را ببندد، صدا زد: یا ام كلثوم یا زینب یا فضه یا حسن یا حسین هلموا و تزودوا من امكم الزهرا فهذا الفراق و اللقاء فى الجنة.
ام کلثوم، زینب، حسنین بیائید و از مادرتان بهره بگیرید كه هنگام فراق و جدایى رسیده و دیدار و ملاقات فاطمه به بهشت افتاد در این موقع بود كه حسنین (دو قرة العین) زهرا جلو آمده و می گفتند آه و واحسرتا كه با مصیبتى بزرگ روبرو شدیم و به فقدان جدمان حضرت محمد مصطفى و مادرمان فاطمه زهرا مبتلا شدیم. مادرجان هنگامی كه جدمان را ملاقات نمودى سلام ما را برسان و به آن بزرگوار بگو ما بعد از تو در دار دنیا یتیم گردیدیم. حضرت على علیه السلام می فرماید: من شهادت و گواهى می دهم كه در آن هنگام فریاد و ناله فاطمه زهرا بلند شد و دستهاى خود را دراز نمود و دو نور چشمانش حسن و حسین را در بغل گرفت و آهسته آنان را بر سینه خود چسبانید. در این موقع سروش غیبى و هاتف آسمانى ندا در داد: اى ابوالحسن! حسنین را از روى سینه مادرشان فاطمه بردار، به خدا سوگند این منظره ملائكه را به گریه انداخته است .
حضرت آنها را از روى سینه مادر مهربان بلند نموده، بند كفن را بست و همراه سایرین بر فاطمه نماز خواند و آنان حسن، حسین، عقیل، عمار، سلمان، مقداد و ابوذر بودند كه در نماز بر آن حضرت شركت داشتند.
و سپس حضرت را دفن کرد. چون حضرتش را در لحد نهاد فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله و بالله و على ملة رسول الله محمد بن عبدالله . اى فاطمه صدیقه من تو را به كسى تسلیم كردم كه از من اولى و شایسته تر است. براى تو آنچه مورد رضاى الهى است، همان را پسندیدم. و در حدیث معتبر دیگر در بحارالانوار علامه مجلسى روایت شده است : هنگامی كه بدن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سرازیر قبر مبارك گردید دستى از قبر بیرون آمد و او را گرفته و بازگشت نمود.
نظریه برخی این است كه آن دست رسول الله صلى الله علیه و آله بوده است كه پاره تن خود فاطمه را از على تحویل گرفته است.
و نیز در حدیث آمده كه على علیه السلام صورت هفت یا چهل قبر در بقیع ساخت. وقتی بزرگان مدینه از جریان رحلت حضرت فاطمه علیهاالسلام و دفن شبانه ایشان مطلع شدند، گفتند قبور تازه اى که در قبرستان بقیع ایجاد شده و تشخیص قبر حضرت فاطمه را بر آنان دشوار کرده؛ باید توسط عده اى از زنان مسلمان نبش شوند تا با بیرون آوردن جسد فاطمه ما بر آن بدن نماز بخوانیم.
این خبر به امیرالمؤمنین على علیه السلام رسید و فوراً براى جلوگیرى از نقشه آنان در حالی كه آن مظهر قهر و غضب الهى بسیار غضبناك و خشمگین شده بود و لباس زردى را كه در شرایط ناگوار و دشوار می پوشید بر تن داشت و ذوالفقار را به دست یداللهى خویش گرفته بود از منزل خود بیرون آمد و سوگند یاد كرد و فرمود: قسم به ذات قهارالهى اگر دست به یكى از این قبور بزنید و یك سنگ از آن را جابجا نمایید، هر آینه شمشیر در بین شما خواهم نهاد. عُمر و عده اى از یارانش به او رسیده گفتند اى ابوالحسن چرا این كار را انجام دادى؟ به خدا قسم ما قبرش را نبش می كنیم و بر او نماز می خوانیم .
در این هنگام حضرت امیر از جا جست و گریبان عمر را گرفته او را بر زمین كوبید گفت: اى عمر این كه دیدى من از حق خود دست برداشتم بدان جهت بود كه مردم مرتد نگردند و از دینشان برنگردند (یعنى مصلحت اسلام و وحدت مسلمین را رعایت نمودم) ولى در مورد قبر و اراده شومی كه نموده اید به خدایى كه جانم در دست اوست اگر سنگى از آن جابجا شود من زمین را از خون شما سیراب می كنم .
ابوبكر با كمال عجز و لابه جلو آمد و آن حضرت را به رسول الله سوگند داد كه دست از عمر بردارد حضرت امیر هم تقاضاى ابوبكر را پذیرفت و عمر را به حال خود رها نمود و مردم هم متفرق و پراكنده گردیدند.
همچنین روایت شده كه حضرت امیرالمومنین على علیه السلام بعد از دفن جسد حضرت فاطمه سلام الله علیها متوجه قبر حضرت رسول الله شد و عرض كرد: سلام بر تو اى رسول خدا از من و از جانب دختر عزیزت كه به زیارت تو آمده است و در جوار تو و بقعه تو خوابیده است. خداوند او را در میان اهل بیت اختیار كرد كه زودتر به تو ملحق گردد. تا آنجا كه عرض نمود: یا رسول الله دخترت بر آنچه از ناحیه امت از ظلم و ستم و غصب حق واقع شده همه را به شما گزارش می دهد كیفیت حال را از خودش بپرس. چه بسیارغم ها كه در سینه او روى هم نشسته بود كه به كسى اظهار نمی نمود و به زودى همه را به عرض شما خواهد رسانید و خدا از براى او حكم خواهد كرد و او بهترین حكم كنندگان است.
تاریخ شهادت حضرت فاطمه (س )
تاریخ شهادت حضرت بر چند روایت در تاریخ ذکر شده است ولی روایت معروف سیزدهم جمادى الاولى و روایت صحیح ترسوم جمادى الثانی سال 11 هجرى است كه بنا بر قول اول 75 روز و بنا بر روایت دوم 95 روز بعد از رحلت رسول الله زندگى نموده است.
مخفى بودن قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
اگرچه موضع قبر و محل دفن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها براى ائمه اطهار آشكار است ولى بر120
حسب حكم و اسرارى كه در كار بوده موظف به اظهار و افشاء آن نبوده اند مخصوصا كه خود حضرت فاطمه(س ) در توصیه و سفارشات خود بر اخفاء محل دفن خود اصرار داشته است .
اما در عین حال اهل تحقیق از آن صرف نظر ننموده بلكه كنجكاوى بسیار داشته اند كه بر محل دفن آن بزرگوار اطلاع حاصل نمایند؛ در نتیجه با قرائن و امارات به سه نقطه به عنوان محل دفن حضرت فاطمه زهرا دخت گرامی حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفى صلوات الله علیهما ظن قوى پیدا كرده اند.
اول روضه رسول الله پدر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.
دوم خانه خود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.
سوم در بقیع.
كه مدفن و موضع قبر آن حضرت از این سه نقطه خارج نیست در كتاب مناقب ابن شهر آشوب آمده : شیخ طوسى رحمةالله علیه گفته است قول صحیح تر در مورد قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این است كه آن حضرت در خانه خودش یا در روضه پیغمبراكرم صلى الله علیه و آله و سلم دفن شده است و مؤید و شاهد این قول حدیثی است كه از حضرت رسول الله نقل گردیده كه فرموده است بین قبر من و منبرم روضه و باغى است از باغهاى بهشت.
علامه مجلسى رحمةالله علیه در كتاب بحارالانوار از ابن بابویه نقل نموده كه گفته نزد من به صحت رسیده كه پیکر مطهر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در بیت خودش مدفون نمودند و بعد از آن كه بنى امیه مسجد را توسعه دادند قبر فاطمه علیهاالسلام در مسجد واقع و جزء مسجد شد. صاحب كشف الغمه می نویسد: مشهور آن است كه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در بقیع دفن كردند.
نظر به این كه جسد حضرت فاطمه زهرا پاره تن حضرت محمد مصطفى علیها افضل التحیة والثناء در روضه منوره پدرش دفن گردیده است اصح و اصوب از تمام اقوال است و شاهد و موید این نظریه آن است كه حضرت امیرالمومنین على علیه السلام در روضه پیغمبر خاتم صلى الله علیه و آله و سلم بر حضرت فاطمه علیهاالسلام نماز خواند و سپس پیغمبر را مخاطب ساخت و فرمود سلام من و دخترت كه در جوارت قرار گرفت بر تو باد یا رسول الله و این كه دستى از قبر مبارك بیرون آمد و فاطمه را در برگرفت و مسلم است كه آن دست مبارك پیغمبر پدر بزرگوار فاطمه زهراى اطهر بوده است .
و نیز دارد كه از حضرت مولانا على بن محمد الهادى علیه الصلوة والسلام، به صورت كتبی سوال شده است. در این مورد سائل می پرسد: اگر صلاح می دانید محل بیت مادرتان حضرت فاطمه زهرا را بفرمائید و خبر دهید.
« أ هى فى طیبته او كما یقول الناس فى البقیع؟ فكتب هى مع جدى صلوات الله علیه و آله. »
آیا محل دفن مادرتان در طیبه است یعنى در مدینه منوره یا همانطور كه بین مردم مشهور است و می گویند در بقیع است؟ حضرت امام هادى علیه السلام در پاسخ مرقوم فرمود و نوشت آن حضرت با جدم رسول الله صلوات الله علیه و اله می باشد و این فرمایش حضرت تأیید و شاهد دیگرى است بر نظریه ما كه بگوئیم حضرت فاطمه زهرا با پدر بزرگوارش حضرت رسول الله می باشد.
در عین حال وظیفه ما شیعیان و محبان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این است كه در تمام اماكن نامبرده آن حضرت را زیارت نماییم و در مقام زیارت بگوییم:
السلام علیك یا سیدة نساء العالمین.
السلام علیك یا والدة الحجج على الناس اجمعین.
السلام علیك ایتهاالمظلومة الممنوعة حقها.
السلام علیك یا بنت رسول الله . السلام علیك یا بنت نبى الله.
السلام علیك یا بنت حبیب الله . السلام علیك یا بنت خلیل الله.
السلام علیك یا بنت صفى الله . السلام علیك یا بنت امین الله.
السلام علیك یا بنت خیر خلق الله . السلام علیك یا بنت افضل انبیاء الله و رسله و ملائكته.
السلام علیك یا بنت خیرالبریه. السلام علیك یا سیدة نساء العالمین من الاولین و الاخرین.
السلام علیك یا زوجة ولى الله و خیر خلقه بعد رسول الله.
السلام علیك یا ام الحسن و الحسین سیدى شباب اهل الجنة.
السلام علیك یا ام المومنین. السلام علیك یا ایتها الصدیقة الشهیده.
السلام علیك ایتها الرضیة المرضیه.
السلام علیك ایتها الفاضلة الزكیه. السلام علیك ایتها الحوراء الانسیه.
السلام علیك ایتها التقیة النقیه. السلام علیك ایتها المحدثة العلیمه.
السلام علیك ایتها المعصومة المظلومه.
السلام علیك یا فاطمه بنت محمد رسول الله و رحمة الله و بركاته.
مرحوم محدث قمی رضوان الله تعالى علیه می گوید:
باید اعتراف نمود كه بیان فضائل و كمالات نامتناهیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از حیطه احصاء خارج است و احدى نمی تواند از عهده بیان نعت و مدح این بانوى عظیمة الشان برآید جز این كه اقرار به عجز خود نماید.
كتاب فضل فاطمه هرگز تمام نتوان كرد
اگر مداد شود ابحر و قلم اشجار
كسى كه دم زند از فضل بى نهایت او
چو مرغكى است كه از بحر تر كند منقار
فاطمه زهرا علیهاالسلام انسانى است ملكوتى و جبروتى و لاهوتى صفات. و اوست كه میزان تام انسانیت و الگوى كامل آدمیت است و اوست كه ام ابیها و ام الائمه است و باید بسیار قدر بدانیم.
درآخر با توسل به ذیل عنایت آن حضرت اعلام می نماییم.
یا فاطمة الزهرا یا بنت محمد یا قرة عین الرسول یا سیدتنا و مولاتنا انا توجهنا و استشفعنا بك الى الله و قدمناك بین یدى حاجاتنا .یا وجیهة عندالله اشفعى لنا عندالله .
شهادت حضرت فاطمه (س)
- مجموعه: زندگینامه بزرگان دینی
شهادت حضرت فاطمه (س)
لحظات وداع حضرت فاطمه علیهاالسلام
در اوراق تاریخ
در منابع شیعه و سنی در زمینه شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام مطالبی اعم از تاریخی و روایی ذکر شده است که در این مطلب اجمالا به آن میپردازیم.
سلیم بن قیس میگوید:
از ابنعباس شنیدم كه میگفت: چون بیماری حضرت فاطمه علیهاالسلام شدید شد، علیعلیه السلام را طلبید و فرمود:
"وصیت میكنم تو را كه بعد از من با امامه دختر خواهر من زینب ازدواج کنی و تابوت مرا چنانچه ملائكه برای من وصف كردند، بسازی، و نگذاری احدی از دشمنان خدا در[تشییعٍ] جنازه من حاضر شوند.
پس همان روز فاطمه علیهاالسلام از دنیا رحلت كرد. از صدای گریه، مدینه به لرزه در آمد و مردم را دهشتی روی داد مانند روز وفات حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلم."
پس ابوبكر و عمر به تعزیه حضرت علی علیه السلام آمدند و گفتند:
تا ما حاضر نشویم بر دختر رسول خدا نماز نگزار.
چون شب رسید، حضرت علی علیه السلام، عباس و فضل پسر او و مقداد و سلمان و ابوذر و عمّار را طلبید و بر جنازه حضرت فاطمه علیهاالسلام نماز گزارد و او را دفن نمود. چون صبح شد، مقداد به ابوبكر و عمر گفت:
ما دیشب فاطمه را دفن كردیم. عمر به ابوبكر گفت: نگفتیم چنین خواهند كرد؟ عباس گفت: فاطمه خود چنین وصیت كرده بود كه شما بر او نماز نخوانید. عمر گفت: شما كینه قدیم خود را هرگز ترك نمیكنید، والله كه میروم او را از قبر در آورم و بر او نماز میكنم. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: به خدا سوگند اگر این کار را انجام دهی، شمشیر خود را از غلاف بكشم و در نیام نكنم تا تو را و جماعت بسیاری را به قتل رسانم. بعد از این، ایشان توطئه كردند كه علی علیه السلام را به قتل رسانند و گفتند: تا او را نكشیم ما به اهداف خود نمیرسیم. ابوبكر گفت: چه كسی این جرأت را میكند؟ عمر گفت: خالد بن ولید. پس او را طلبیدند و گفتند: میخواهیم تو را بر امر عظیمی بگماریم.
گفت: مرا بر هر کاری میخواهید بگمارید، اگرچه بر كشتن علی باشد. گفتند: از برای همین تو را طلبیدیم. خالد گفت: چه وقت او را به قتل برسانم؟ ابوبكر گفت: در وقت نماز در پهلوی او بایست، چون سلام نماز گوید گردن او را بزن. چون در آن وقت، اسماء بنت عمیس كه پیشتر همسر جعفر طیّار بود در خانه ابوبكر زندگی میكرد. بر توطئه ایشان مطلع شد، كنیزك خود را گفت: برو به خانه علی و فاطمه علیهاالسلام به دور خانه ایشان بگرد و این آیه را بخوان. " وَ جاءَ رَجُلُ مِن اَقصَا المَدینَةِ یَسعَی قَالَ یا مُوسَی اِنَّ المَلاَ یَاتَمِروُنَ بِکَ لِیَقتُلوکَ فَاخرُج اِنّی لَکَ مِنَ النّاصِحِین."(سوره قصص؛ آیه 20) چون كنیزك آمد و این آیه را خواند، علی علیه السلام فرمود: به خاتون خود بگو: خدا تو را رحمت كند، ایشان قدرت آن ندارند، اگر ایشان مرا بكشند چه كسی با ناكثان و قاسطان و مارقان قتال خواهد كرد. پس حضرت وضو ساخت و به مسجد رفت و مشغول نماز شد. خالد بن ولید آمد و در پهلوی آن حضرت ایستاد، پس ابوبكر در اثنای نمازش پشیمان شد، ترسید كه اگر علی علیه السلام شمشیر بكشد؛ اول او را بكشد، پس تشهدش را بسیار طول داد تا آن كه نزدیك شد تا آفتاب در آید، زیرا میترسید كه اگر سلام بگوید خالد به گفته او عمل كند و فتنهای بر پا شود، پس پیش از سلام نمازش گفت: ای خالد! مكن آنچه را گفته بودم، اگر بكنی تو را خواهم كشت.(كتاب سلیم بن قیس؛ ص 255/ احتجاج؛1/240) و این فتنه دفع شد.
علامه مجلسی مینویسد: در مدت زندگانی آن بانو علیهاالسلام بعد از پدر بزرگوارش، اختلاف نظر بسیاری میان خاصّه و عامّه میباشد، از شش ماه بیشتر و از چهل روز كمتر نگفتهاند، و احادیث معتبر دلالت میكند بر آن كه بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پیغمبر، هفتاد و پنج روز بوده است. ابوالفرج اصفهانی در كتاب مقاتل الطالبیین از حضرت امام محمّدباقر علیه السلام روایت كرده است: مدت بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پدر خود؛ سه ماه بود.
همچنین شیخ صدوق روایت كرده است: چون از جانب حق تعالی خبر وفات آن سرور بانوان دو عالم دررسید، امّ ایمن را طلبید و- او معتمدترین زنان نزد آن بانو بود- فرمود:
ای امّ ایمن خبر وفاتم، به من رسیده، پس علی را برای من بطلب. چون حضرت امیرعلیه السلام حاضر شد، فرمود: ای پسر عمّ! تو را به انجام مواردی وصیّت میكنم. حضرت امیر علیه السلام فرمود: هر چه میخواهی بگو، فرمود:
وصیتهای من اول آن است كه امامه دختر زینب را بعد از من به همسری برگزینی كه تربیت كننده فرزندان من باشد و برای ایشان در مهربانی همانند من است، و تابوتی برای من بساز مثل آنچه ملائكه برای من تصویر كردند و به من نشان دادند. حضرت فرمود: ای فاطمه به من بنما كه چگونه ایشان به تو نشان دادند؟ پس فاطمه علیهاالسلام روشی را كه ملائكه از جانب حق تعالی برای او وصف كرده بودند به آن حضرت نشان داد. پس فرمود: وصیت سوم من آن است كه در هر ساعت از شب و روز كه وفات نمایم، در همان ساعت مرا دفن كنی و تأخیر ننمایی، و نگذاری احدی از دشمنان خدا كه بر من ستم كردهاند، بر جنازه من حاضر شوند و بر من نماز خوانند. حضرت امیر علیه السلام فرمود: چنین خواهم كرد.
پس آن بانوعلیهاالسلام در نیمه شب به ریاض جنّت انتقال یافت. حضرت علی علیه السلام در همان ساعت مشغول تجهیز و تكفین آن حضرت گردید. پس از آن كه از غسل و دفن فارغ شد، جنازه را بیرون آورده و جریدی از درخت خرما روشن كرده و با جنازه آن حضرت بیرون آمدند، تا آن كه در همان شب بر آن حضرت علیهاالسلام نماز گزارند و جسد مطهّرش را دفن كردند...(علل الشرایع؛185) علامه مجلسی مینویسد: در مدت زندگانی آن بانو علیهاالسلام بعد از پدر بزرگوارش، اختلاف نظر بسیاری میان خاصّه و عامّه میباشد، از شش ماه بیشتر و از چهل روز كمتر نگفتهاند، و احادیث معتبر دلالت میكند بر آن كه بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پیغمبر، هفتاد و پنج روز بوده است. ابوالفرج اصفهانی در كتاب مقاتل الطالبیین از حضرت امام محمّدباقر علیه السلام روایت كرده است: مدت بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پدر خود؛ سه ماه بود.(مقاتل الطالبیّین؛49)
در روز وفات آن حضرت نیز اختلاف نظر بسیار است، اكثر علمای امامیه گفتهاند در روز سوّم جمادی الاول واقع شد. همچنین در سن شریف حضرت فاطمه علیهاالسلام در وقت وفات، اختلاف نظر بسیار است، اكثر روایات معتبر دلالت میكند بر آن كه سن شریف آن بانو علیهاالسلام در آن وقت، هیجده سال بوده، و قول صحیح و مشهور میان علمای امامیه همین قول است.
در كتاب روضة الواعظین روایت كردهاند كه حضرت فاطمه علیهاالسلام را بیماری شدیدی عارض گردید و تا چهل روز ممتد شد، چون خبر وفات آن حضرت علیهاالسلام به او رسید امّ ایمن و اسماء بنت عمیس و حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام را حاضر ساخت و گفت: ای پسرعمّ! از آسمان خبر فوت به من رسیده و من عازم سفر آخرتم، تو را وصیت میكنم به چیزی چند كه در خاطر دارم.
حضرت امیر علیه السلام فرمود: ای دختر رسول خدا آنچه خواهی وصیت كن. پس بر بالین آن حضرت نشست و هر كه در آن خانه بود بیرون كردند. پس ساعتی هر دو گریستند. حضرت علی علیه السلام سر فاطمه علیهاالسلام را مدتی به دامن گرفت و به سینه خود چسبانید و فرمود:
هر چه میخواهی وصیت كن، آنچه فرمایی به عمل میآورم و امر تو را بر امر خود اختیار میكنم. فاطمه علیهاالسلام فرمود: خدا تو را جزای خیر دهد ای پسرعمّ رسول خدا، وصیت میكنم تو را اول كه بعد از من امامه را به عقد خود درآوری. او برای فرزندان من مثل من است. پس فرمود: برای من تابوتی قرار ده، زیرا كه ملائكه را دیدم كه صورت تابوت برای من ساختند. پس فرمود: باز وصیّت میكنم تو را كه نگذاری كه یكی از آنها كه بر من ستم كرده و حقّ مرا غصب كردند بر جنازه من حاضر شوند، زیرا كه ایشان دشمن من و دشمن رسول خدایند، و نگذاری كه احدی از ایشان و نه از اتباع ایشان، بر من نماز بخوانند، و مرا در شب دفن كنی، در وقتی كه دیدهها در خواب باشد. (روضة الواعظین؛151)
ابن شهرآشوب و دیگران روایت كردهاند چون خواستند كه آن حضرت علیهاالسلام را در قبر گذارند، دو دست شبیه دستهای رسول خدا صلی الله علیه و آله از میان قبر پیدا شد، و آن حضرت را گرفت و به قبر برد.
در كشف الغمّه روایت كردهاند چون وفات حضرت فاطمه علیهاالسلام نزدیك شد، اسماء بنت عمیس را گفت: آبی بیاور كه من وضو بگیرم، پس وضو گرفت - به روایتی دیگر غسل كرد - و بوی خوش طلبیده و خود را خوشبو گردانید و جامههای نو طلبید، پوشید و فرمود:
ای اسماء! جبرئیل در وقت وفات پدرم از بهشت، چهل درهم كافور آورد، حضرت آن را سه قسمت كرد و یك بخش را از برای خود گذاشت و یكی را برای من و یكی را برای علی، آن كافور را بیاور كه مرا به آن حنوط كنند. چون كافور را آورد، فرمود: نزدیك سر من بگذار، پس رو به قبله خوابید و جامهای بر روی خود كشید و فرمود: ای اسماء مدتی صبر كن، بعد از آن مرا صدا کن، اگر جواب نگویم، علی را طلب كن و بدان كه من به پدر خود ملحق گردیدهام.
اسماء ساعتی انتظار كشید، بعد از آن فاطمه علیهاالسلام را ندا كرد، صدایی نشنید، پس گفت: ای دختر مصطفی، ای دختر بهترین فرزندان آدم، ای دختر بهترین كسی كه بر روی زمین راه رفته است، ای دختر آن كسی كه در شب معراج به مرتبه قاب قوسین او ادنی رسیده است. چون جواب نشنید جامه را از روی مباركش برداشت، دید كه مرغ روحش به ریاض جنّت پرواز كرده است، پس بر روی آن حضرت افتاد و آن حضرت را میبوسید و میگفت: چون به خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله میرسی. سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان.
در این حال امام حسن و امام حسین علیهماالسلام از در آمدند و گفتند: ای اسماء! چرا مادر ما در این وقت به خواب رفته است؟ اسماء گفت: مادر شما به خواب نرفته ولیكن به رحمت خداوندی واصل گردیده است، پس حضرت امام حسن علیه السلام خود را بر روی آن حضرت افكند و روی انورش را میبوسید و میگفت: ای مادر با من سخن بگو پیش از آن كه روحم از جسد مفارقت كند، و حضرت امام حسین علیه السلام بر پایش افتاد و میبوسید و میگفت: ای مادر بزرگوار! منم فرزند تو حسین. با من سخن بگو پیش از آن كه دلم شكافته شود و از دنیا مفارقت كنم.
پس اسماء گفت: ای دو جگر گوشه رسول خدا بروید و پدر بزرگوار خود را خبر كنید و وفات مادر خود را به او برسانید. پس ایشان بیرون رفتند، چون نزدیك مسجد رسیدند صدا به گریه بلند كردند، پس صحابه به استقبال ایشان دویدند و گفتند: سبب گریه شما چیست ای فرزندان رسول خدا؟ حق تعالی هرگز دیده شما را گریان نگرداند، مگر جای جدّ خود را خالی دیدهاید و از شوق ملاقات او گریان گردیدهاید؟ گفتند: مادر ما از دنیا مفارقت نمود. چون امیرالمؤمنین این خبر را شنید، فرمود: بعد از تو خود را به كه تسلی دهم. (كشف الغمة؛2/122)
چون این خبر در مدینه منتشر گردید، شیون از خانههای مدینه بلند شد، و مردم جمع شده بودند و گریه میكردند و انتظار بیرون آمدن پیکر حضرت را میكشیدند. پس ابوذر بیرون آمد و گفت: بیرون آوردن آن حضرت را به تأخیر انداختند، پس مردم متفرق شده، برگشتند. چون پاسی از شب گذشت و دیدهها به خواب رفت، جنازه را بیرون آوردند، امیرمؤمنان و حسن و حسین علیهم السلام و عمّار و مقداد و عقیل و زهیر و ابوذر و سلمان و بریده و گروهی از بنیهاشم و خوّاص آن حضرت، بر آن بانوعلیهاالسلام نمازگزاردند و در همان شب دفن كردند. حضرت علی علیه السلام بر دور قبر آن حضرت هفت قبر دیگر ساخت كه ندانند قبر آن بانو علیهاالسلام كدام است.
به روایتی دیگر چهل قبر دیگر را آب پاشیدند كه قبر آن حضرت مشخص نباشد و به روایت دیگر قبر آن حضرت را با زمین هموار كرد كه علامت قبر معلوم نباشد؛ این کارها برای آن بود كه موضع قبر آن حضرت را ندانند و بر قبر ایشان نماز نخوانند و خیال نبش قبر آن را به خاطر نگذرانند.(روضة الواعظین؛151) به این سبب در مورد محل قبر آن بانو علیهاالسلام اختلاف نظر واقع شده است: بعضی گفتهاند در بقیع نزدیك قبور ائمه بقیع است و بعضی گفتهاند میان قبر حضرت رسالت و منبر آن حضرت دفن شده است، زیرا كه حضرت فرمود: میان منبر و قبر من باغی از باغهای بهشت است و منبر من بر دری از درهای بهشت است. اصّح آن است كه آن حضرت را در خانه خود دفن كردند، چنانچه روایت صحیح بر آن دلالت میكند. ابن شهرآشوب و دیگران روایت كردهاند چون خواستند كه آن حضرت علیهاالسلام را در قبر گذارند، دو دست شبیه دستهای رسول خدا صلی الله علیه و آله از میان قبر پیدا شد، و آن حضرت را گرفت و به قبر برد.(مناقب ابن شهر آشوب؛ 3/414 با كمی اختلاف.)
مفضّل از حضرت صادق علیهالسلام سؤال نمود: فاطمه علیهاالسلام را چه كسی غسل داد؟ حضرت فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام غسل داد؛ زیرا كه فاطمه، صدیقه و معصومه بود، و معصوم را به غیر از معصوم غسل نمیدهد، چنانچه مریم را حضرت عیسی علیه السلام غسل داد.(علل الشرایع؛ ص184) از حضرت صادق علیهالسلام پرسیدند: به چه سبب حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام را در شب دفن نمود؟ حضرت فرمود: برای آن كه فاطمه علیهاالسلام وصیّت كرده بود كه آن دو مرد اعرابی كه هرگز ایمان به خدا و رسول نیاورده بودند، بر او نماز نخوانند.(علل الشرایع؛ ص185) از حضرت علی علیه السلام. از علت دفن فاطمه علیهاالسلام در شب پرسیدند؟ فرمود: زیرا كه او خشمناك بود بر جماعتی و نمیخواست آنها بر جنازه او حاضر شوند، و حرام است بر كسی كه ولایت و محبّت آن جماعت را داشته باشد، كه بر احدی از فرزندان فاطمه نماز كند.(امالی شیخ صدوق؛ ص523)
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روایت كرده است، هفت كس بر جنازه حضرت فاطمه علیهاالسلام نمازگزاردند: ابوذر، سلمان، مقداد، عمّاریاسر، خذیفه، عبدالله بن مسعود، و من امام ایشان بودم. (خصال؛361)
تولد زينب(س) و گريه پيامبر بر مصايب آن
زينب كبرى (س) روز پنجم جمادى الاول سال 5 يا 6 هجرت در مدينه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزيز، به گوش رسول خدا (ص) رسيد. رسول خدا (ص) براى ديدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا (س) آمد و به دختر خود فاطمه (س) فرمود:
((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برايم بياور تا او را ببينم )).
فاطمه (س) نوزاد كوچكش را به سينه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پيامبر (ص) فرزند دلبند زهراى عزيزش را در آغوش كشيده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشك ريختن كرد. فاطمه (ص) ناگهان متوجه اين صحنه شد و در حالى كه شديدا ناراحت بود از پدر پرسيد: پدرم ، چرا گريه مى كنى ؟!
رسول خدا (ص) فرمود: ((گريه ام به اين علت است كه پس از مرگ من و تو، اين دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت كه او با چه مشكلاتى دردناكى رو به رو مى شود و چه مصيبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى كند)).
در آن دقايقى كه آرام اشك مى ريخت و نواده عزيزش را مى بوسيد، گاهى نيز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى كه بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خيره خيره مى نگريست و در همين جا بود كه خطاب به دخترش فاطمه (س) فرمود: ((اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر كسى كه بر زينب و مصايب او بگريد ثواب گريستن كسى را به او مى دهند كه بر دو برادر او حسن و حسين گريه كند)).(1)
ولادت و پرورش زينب
درست ترين گفتار آن است كه سيدتنا زينب كبرى (س) در پنجم ماه جمادى الاولى سال پنجم هجرى به دنيا آمده ، و تربيت و پرورش آن دره يتيمه و مرواريد گرانبها و بى مانند در كنار پيغمبر اكرم (ص) بوده ، و در خانه رسالت راه رفته ، و غذاي خود را از وجود مطهر زهراي مرضيه(س) تناول نموده ، و از دست پسر عموى پيغمبر، اميرالمؤ منين (ع) غذا و خوراك خورده و نمو نموده ، نمو قدسى و پاكيزه ، و با سعادت و نيكبختى ، و پرورش يافته پرورش روحانى و الهى ، و به جامه هاى عظمت و بزرگى به چادر پاكدامنى و حشمت و بزرگوارى پوشيده شده ، و پنج تن اصحاب كساء به تربيت و پرورش و تعليم و آموختن و تهذيب و پاكيزه گردانيدن او قيام نموده و ايستادگى داشتند، و همين بس است كه مربى و مؤ دب و معلم او ايشان باشند.(2)
گريه جبرئيل بر مصايب زينب (س)
روايت شده است كه پس از ولادت حضرت زينب (س)، حسين (ع) كه در آن هنگام كودك سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا (ص) آمد و عرض كرد: ((خداوند به من خواهرى عطا كرده است )). پيامبر(ص) با شنيدن اين سخن ، منقلب و اندوهگين شد و اشك از ديده فرو ريخت . حسين (ع) پرسيد: ((براى چه اندوهگين و گريان شدى ؟)).< p/> پيامبر(ص) فرمود: ((اى نور چشمم ، راز آن به زودى برايت آشكار شود.))
تا اينكه روزى جبرئيل نزد رسول خدا (ص) آمد، در حالى كه گريه مى كرد، رسول خدا (ص) از علت گريه او پرسيد، جبرئيل عرض كرد: ((اين دختر (زينب ) از آغاز زندگى تا پايان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گريبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصيبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصيبت جانسوز برادرش امام حسن (ع) گردد و از اين مصايب دردناك تر و افزون تر اينكه به مصايب جانسوز كربلا گرفتار شود، به طورى كه قامتش خميده شود و موى سرش سفيد گردد.))
پيامبر (ص) گريان شد و صورت پر اشكش را بر صورت زينب (س) نهاد و گريه سختى كرد، زهرا (س) از علت آن پرسيد. پيامبر (ص) بخشى از بلاها و مصايبى را كه بر زينب (س) وارد مى شود، براى زهرا(س) بيان كرد.
حضرت زهرا (س) پرسيد: ((اى پدر! پاداش كسى كه بر مصايب دخترم زينب (س) گريه كند كيست ؟ پيامبر اكرم (ص) فرمود: ((پاداش او همچون پاداش كسى است كه براى مصايب حسن و حسين (ع) گريه مى كند))(3)
بشارت تولد زينب و گريه على (ع)
هر پدرى را كه بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و حرم گرديد، جز على بن ابى طالب (ع) كه ولادت هر يك از اولاد او سبب حزن او گرديد.
در روايت است كه چون حضرت زينب متولد شد، اميرالمؤ منين (ع) متوجه به حجره طاهره گرديد، در آن وقت حسين (ع) به استقبال پدر شتافت و عرض كرد: اى پدر بزرگوار! همانا خداى كردگار خواهرى به من عطا فرموده
اميرالمؤ منين (ع) از شنيدن اين سخن بى اختيار اشك از ديده هاى مبارك به رخسار همايونش جارى شد. چون حسين (ع) اين حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر گشت . چه ، آمد پدر را بشارت دهد، بشارت مبدل به مصيبت و سبب حزن و اندوه پدر گرديد، دل مباركش ره درد آمد و اشك از ديده مباركش بر رخسارش جارى گشت و عرض كرد: ((بابا فدايت شوم ، من شما را بشارت آوردم شما گريه مى كنيد، سبب چيست و اين گريه بر كيست ؟))
على (ع) حسينش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: ((نور ديده ! زود باشد كه سر اين گريه آشكار و اثرش نمودار شود.))كه اشاره به واقعه كربلا مى كند. همين بشارت را سلمان به پيغمبر داد و آن حضرت هم منقلب گرديد.
چنان كه در بعض كتب است كه حضرت رسالت در مسجد تشريف داشت آن وقت سلمان شرفياب خدمت گرديد و آن سرور را به ولادت آن مظلومه بشارت داد و تهنيت گفت . آن حضرت بگريست و فرمود: ((اى سلمان جبرييل از جانب خداوند جليل خبر آورد كه اين مولود گرامى مصيبتش غير معدود باشد تا به آلام كربلا مبتلا شود، الخ ))(4)
نامگذارى زينب از طرف خداوند
هنگامى كه زينب (س) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (س) او را نزد پدرش اميرالمؤ منين (ع) آورده و گفت : اين نوزاد را نامگذارى كنيد! حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمى افتم .
در اين ايام حضرت رسول اكرم (ص) در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، اميرالمؤ منين على (ع) به آن حضرت عرض كرد: نامى را براى نوزاد انتخاب كنيد. رسول خدا (ص) فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمى گيرم .
در اين هنگام جبرئيل (ع) فرود آمده و سلام خداوند را به پيامبر(ص) ابلاغ كرده و گفت :
نام اين نوزاد را ((زينب )) بگذاريد! خداوند بزرگ اين نام را براى او بر برگزيده است .
بعد مصايب و مشكلاتى را كه بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو كرد. پيامبر اكرم (ص) گريست و فرمود: هر كس بر اين دختر بگريد، همانند كسى است كه بر برادرانش حسن و حسين گريسته باشد.(5)
فرزند فاطمه
عليا حضرت زينب ، نخستين دخترى است كه از فاطمه (س) به دنيا آمده ، و او پس از امام حسن و امام حسين (ع) بزرگترين فرزندان فاطمه (س) بوده ، و نيز گفته اند:
دليل بر آن است كه راويان حديث و بيان كنندگان اخبار در ايام اضطهار - يعنى روزگار غلبه و چيرگى ظلم و ستم ستمگران بر مؤ منين - هر گاه مى خواستند از اميرالمؤ منين على (ع) روايتى نقل كنند مى گفتند:
اين روايت از ابى زينب است ، و اينكه اميرالمؤ منين (ع) را به اين كنيه مى ناميدند، براى آن است كه زينب كبرى (س) پس از امام حسن و امام حسين - عليهماالسلام - بزرگترين فرزندان آن حضرت بوده ، و اميرالمؤ منين (ع) نزد دشمنانش به اين كنيه معروف نبوده است .(6)
تغذيه زينب از زبان پيامبر
حضرت زينب (س) مانند دو برادرش حسن و حسين (ع) از زبان رسول الله (ص) تغذى مى كرد.
همان طور كه در بسيارى از اخبار آمده است ، پيغمبر (ص) زبان خود را در دهان حسنين مى گذاشت ، آنان با مكيدن زبان پيغمبر تغذيه مى شدند و از همين طريق گوشت و پوست بدنشان مى روييد و رشد مى كرد، در مورد حضرت زينب (س) نيز همين عمل را انجام مى داد.
در جلد اول از كتاب خرايج راوندى (صفحه 94) معجزه يكصد و پنجاه و پنج (155) از حضرت صادق (ع) چنين روايت كرده است :
امام صادق (ع) فرمود: پيغمبر (ص) پيوسته نزد فرزندان شير خوار فاطمه مى آمد، از آب دهان خود آنان را تغذيه مى كرد و سپس به فاطمه (س) مى فرمود به آنان شير ندهيد))(7)
لقب هاى حضرت زينب (س)
الف ) زينب كبرى : اين لقب براى مشخص شدن و تمييز دادن او از ساير خواهرانش (كه از ديگر زنان اميرمؤ منان به دنيا آمده بودند) بود.
ب )الصديقة الصغرى : چون (( صديقة )) لقب مبارك مادرش ، زهراى مرضيه (س) است ، و از سويى شباهت هاى بى شمارى ميان مادر و دختر وجود داشت ، لذا حضرت زينب را (( صديقه صغرى )) ملقب كردند.
ج ) عقيله / عقيله بنى هاشم / عقيله الطالبين :
(( عقيله )) به معناى بانويى است كه در قومش از كرامت و ارجمندى ويژه اى بر خوردار باشد و در خانه اش عزت و محبت فوق العاده اى داشته باشد.
د) ديگر لقب ها:
از ديگر لقب هاى حضرت زينب ، موثقه عارفه ، عالمه غيرمعلمه ، عابده آل على ، فاضله و كامله است . (8)
كنيه حضرت زينب (س)
كنيه آن عليا حضرت (( ام كلثوم )) است ، و اين كه ايشان را (( زينب كبرى )) مى گويند، براى آن است كه فرق باشد بين او و بين كسى از خواهرانش كه به آن نام و كنيه ناميده شده است .
چنان كه ملقبه به (( صديقه صغرى )) شده است ، براى فرق بين او و مادرش صديقه كبرى فاطمه زهراصلوات الله عليهما.
دهه فجر ، سرآغاز طلوع اسلام، خاستگاه ارزشهای اسلامی، مقطع رهایی ملت ایران و بخشی از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدی دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطه ای تعیین کننده و بی مانند بشمارمیرود. تا قبل از انقلاب اسلامی، در ایران نظام اسلامی وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ی «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعیت » بود وپادشاهان احساس میکردند که فاتحینی هستند که بر مردم غلبه یافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالی علیه این سلسله معیوب را قطع کردند و نقطه ی عطفی در تاریخ ایران بوجودآوردند و شمشیر اسلام مردم را علیه دشمنان اسلام، مردم و استعمارگران به کار گرفتند. دهه انقلاب از رشحات اسلام است و آئینه ای است که خورشید اسلام در او درخشید و این دهه باید با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. این مراسم را با هیجانهای عاطفی صحیح باید با طراوت و تازه کرد. در مذهب ما، احساسات، گریه و شادی، حب و بغض و عشق و نفرت جایگاه والایی دارد. از این رو جشنهای دهه فجر می بایستی همچون مراسم و اعیاد مذهبی گرامی داشته شود و مردمی باشد. باید کلیه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ی فراموش نشدنی حضرت امام و پیروزی انقلاب اسلامی را جشن بگیرند. صداوسیما باید فیلمها و سریالهای تلویزیونی و برنامه هایی بمناسبت دهه فجر تهیه کند که یادآور خاطره های خوش انقلاب باشد و حضور همه جانبه ی مردم و حل شدن آنان را در دوران انقلاب نشان دهد.
گزارش کامل مراسم آغاز دهه فجر انقلاب اسلامی
مراسم گرامیداشت یومالله ۱۲ بهمن در تهران در ساعت ۹:۳۳ صبح امروز با حضور گسترده اقشار مختلف مردم در مرقد مطهر امام خمینی(ره) برگزار شد.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، امروز 12 بهمن سالروز ورود تاریخی بنیانگذار کبیر انقلاب به میهن است؛ روزی که با گذشت 34 سال، باز هم نماد میثاق ملت ایران با رهبر آزادیخواهشان بود؛ مردم از نخستین ساعات صبح امروز با حضور در مرقد مطهر امام راحل برای سیوچهارمین بار روزی را جشن گرفتند که سرآغاز طلوع اسلام ناب محمدی در میهن اسلامیشان بود.
عقربههای ساعت به 9:33 صبح رسید و مراسم یومالله 12 بهمن، با قرائت قرآن کریم و پخش صدای فرود هواپیمای حامل حضرت امام(ره) به یاد سالروز ورود تاریخی ایشان به میهن اسلامی با شور و حال وصفناشدنی میان خیل مشتاقان و ارادتمندان به بتشکن تاریخ و نواختن سرود «اللهاکبر خمینی رهبر» و نوای محمد رسولالله آغاز شد.
همچنین در این لحظه مسیر حرکت امام راحل در سال 57، توسط بالگردهای نیروهای مسلح از فرودگاه مهرآباد تا میدان آزادی گلباران شد.
*حضور رهبر معظم انقلاب در مرقد امام راحل و گلزار شهدا
در آستانه ایام الله دهه فجر انقلاب اسلامی و سالروز ورود تاریخ ساز امام خمینی(ره) به میهن اسلامی، خمینی کبیر میزبان فرزند خلفش حضرت آیتالله خامنهای بود؛ مقام معظم رهبری سحرگاه دیروز وارد حرم مطهر پیر جماران شدند و ضمن قرائت فاتحه، یاد بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را گرامی داشتند.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین با حضور بر مزار شهدای هفتم تیر و گلزار شهدای بهشت زهرا، برای ارواح طیبه شهدا علو درجات مسألت کردند.
*مراسم بزرگداشت 12 بهمن در فرودگاه مهرآباد برگزار شد
مراسم بزرگداشت روز 12 بهمن از ساعت 9 صبح امروز (پنجشنبه) در ترمینال شماره 1 فرودگاه بینالمللی امام نیز برگزار شد؛ در این مراسم حجتالاسلام سیدمحمدحسن ابوترابیفرد نایب رئیس اول مجلس شورای اسلامی و علی نیکزاد وزیر راه و شهرسازی، خلبان پهلوانی رئیس سازمان هواپیمایی کشوری و جمع دیگری از مدیران و مسئولان کشور حضور داشتند.
در این مراسم پس از اجرای سرود جمهوری اسلامی ایران و قرائت قرآن توسط استاد طوسی قاری بینالمللی، کلیپی به مناسبت میلاد پیامبر اعظم (ص) پخش شد؛ سپس به صورت نمادین فرود هواپیمای حامل امام خمینی (ره) توسط اطلاعات پرواز در فرودگاه بینالمللی مهرآباد در ساعت 9:33 اعلام شد.
*آیتالله مهدویکنی در مراسم یومالله 12 بهمن در حرم امام(ره) حضور یافت
آیتالله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری صبح امروز در مراسم یومالله 12 بهمن که در حرم مطهر امام خمینی(ره) در حال برگزاری است، حضور یافت.
ابوترابی: امت اسلام طعم تلخ شکست در نبرد اقتصادی را بر ذائقه استکبار خواهد نشاند
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، حجتالاسلام سیدمحمدحسن ابوترابیفرد نایب رئیس اول مجلس شورای اسلامی صبح امروز (پنجشنبه) طی سخنانی در مراسم بزرگداشت 12 بهمن که در محل ترمینال شماره 1 فرودگاه مهرآباد برگزار شد، اظهار داشت: ملت ایران دعوت الهی را در سال 57 اجابت کرد و در چنین روزی، اجتماع عظیم میلیونی ملت ایران در استقبال از امام، در واقع اجابت دعوت خداوند سبحان بود.
ابوترابیفرد یادآور شد: ملت ایران، رهبر بزرگ خویش را شناخت و او را برگزید و در این راه، ثابتقدم ماند و امروز تمام عزت و افتخار ما مرهون همین شناخت و وفاداری است.
نایب رئیس اول مجلس در بخش دیگری از سخنانش خاطرنشان کرد: ورود امام به کشور در سال 57، آغاز طلوع مجدد اسلام و غروب تدریجی استکبار و زوال کفر است، ورود امام(ره) طلوع آزادی و طلوع اقتدار و بیداری امت اسلام و غروب سلطه مزدوران استکبار در دوران اسلام بود و ورود امام طلوع ارزشهای متعالی اسلام است و پرچمدار این حرکت ملت بزرگ ایران هستند.
وی اضافه کرد: ما امروز در آغاز رویارویی جدید با دنیای استکبار قرار داریم، در چنین روزی ملت ایران کمر استکبار داخلی را شکستند و در دوران دفاع مقدس در برابر جنگ سخت استکبار، با همه قوا به پیروزی رسیدند و امروز استکبار جنگ نرمی را با ایجاد فشار اقتصادی آغاز کرده است ولی ما امروز با همان رویکرد در کنار امام خویش میایستیم و باید با تمسک به اصول حیاتبخش اسلام و استفاده از تمام ظرفیت علمی و تخصصی و رهنمودهای مقام معظم رهبری، راه را برای رسیدن به قدرت بزرگ اقتصادی هموار کنیم.
حجتالاسلام ابوترابی فرد در خاتمه خاطرنشان کرد: باید این افق را با عقلانیت، علم، وحدت و ایستادگی به دست آوریم و باید بدانیم در تقارن دهه فجر با هفته وحدت، همه امت اسلام در سایه تمسک به اسلام و ایستادگی در برابر زیادهخواهی استکبار و آمریکا، طعم تلخ شکست در عرصه نبرد اقتصادی را بر ذائقه استکبار خواهیم نشاند و خط باصلابت مقاومت اسلامی، راه را بر استکبار جهانی خواهد بست.
*پیوند امام و امت توان مقابله با انقلاب را از همه مستکبران میگیرد
همچنین علی نیکزاد وزیر راه و شهرسازی صبح امروز (پنجشنبه) طی سخنانی در مراسم گرامیداشت یومالله 12 بهمن، که در محل ترمینال شماره 1 فرودگاه بینالمللی مهرآباد برگزار شد، اظهارداشت: انقلاب اسلامی ایران متکی به معنویت و خداست و ماه بهمن، ماه بازگشت به نور است.
وی افزود: باید یاد و خاطره امام(ره) را که همواره بر وحدت تاکید داشتند با توجه به تقارن دهه فجر با هفته وحدت گرامی داریم؛ وحدت سبب قوام و پایداری امت ماست و دهه فجر سرآغاز حکومت اسلامی در ایران است؛ انقلاب ما در واقع ادامه نهضت امام حسین (ع) بود و امام خمینی در همین مکان در فرودگاه مهرآباد فرود آمد و بینظیرترین استقبال از ایشان توسط امت انجام شد.
وزیر راه و شهرسازی در بخش دیگری از سخنانش خاطرنشان کرد: هیچکس به اندازه امام(ره) در احیای شرافت و عزت و احیای احکام اسلام حق ندارد، هویت، شرافت، عزت، پاکدامنی، مقاومت و حرکت در صراط مستقیم دستاورد امام(ره) بود و امام با خودش استقلال، آزادی و عظمت و بندگی خالص خدا را برای ما به ارمغان آورد؛ ایشان راه عظیمی را برای ایران و دنیا ترسیم کرد و امروز من و شما وارث همان انقلابیم و این حکومت یادگار بزرگ آن مرد تاریخ بود.
وزیر راه و شهرسازی در بخش دیگری از سخنانش با تاکید بر اینکه تا زمانی که پیوند بین امام و امت وجود داشته باشد، همه استکبار هم اگر جمع شوند، توان مقابله با انقلاب را ندارند، گفت: تا زمانی که ملت ایران حضور دارند و به انقلاب وفادارند و وحدت پیشه میکنند، دشمن ناامید است.
وی ادامه داد: جشن گرفتن دهه فجر، تمام نقشههای شوم استکبار علیه انقلاب و جمهوری اسلامی ایران را برملا میکند و دهه فجر تجدید عهد و پیمان با امام، اسلام و انقلاب است.
علی نیکزاد در خاتمه خاطرنشان کرد: به نظر نمیرسد فلسفه دهه فجر و گرامیداشت این روزها، تنها این باشد که ما شاد و مسرور باشیم، بلکه امام عهد و پیمانی با ما بسته است و در این برهه از زمان، رفتار و اعمال ما باید پاکی و پاکدستی، مقاوم بودن در برابر توطئههای داخلی و خارجی و ایستادگی و حرکت در صراط مستقیم و خدمت برای انقلاب باشد.
آیتالله خاتمی: دهه فجر دهه دفع توطئههای دشمن/ تشکیل مجموعه استکباری دشمنان در سوریه
آیتالله سیداحمد خاتمی عضو مجلس خبرگان رهبری که در سی و چهارمین جشن انقلاب اسلامی در مرقد مطهر امام خمینی (ره) سخنرانی میکرد ضمن تقدیر از حضور آیتالله مهدویکنی رئیس مجلس خبرگان رهبری، اظهار داشت: حضور امروز ما در مرقد امام بزرگوار این معنا را دارد که ما تا زندهایم و تا ابد امام عزیزمان را از خاطر نخواهیم برد.
وی افزود: ما باید دهه فجر را بزرگ بدانیم و این دهه را عید ملی خود تلقی کنیم چرا که دهه فجر دهه حاکمیت و دهه حکومت الله بر سرزمین ایران کهن است.
عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه حکومت دیکتاتوری پهلوی به دنبال دینزدایی بود، تصریح کرد: دشمن طی این 34 سال گذشته با ما دشمنی میکند و تمام دشمنیها با ایران اسلامی است و میخواهند در این منطقه دین حاکم نباشد اما مردم ایران اسلامی تا ظهور حضرت بقیهالله(عج) پرچم دین را در این کشور نگه خواهند داشت.
آیتالله خاتمی اضافه کرد: نسل دوم و سوم انقلاب بدانند در 57 سال حکومت سیاه پهلوی و قبل از آن حکومت قاجار صاحبان این کشور یعنی مردم ارج و قرب نداشتند، اما دهه فجر کشور را به دست صاحبان اصلیش یعنی مردم برگرداند.
وی همچنین به یازدهمین انتخابات ریاستجمهوری که در خردادماه سال آینده برگزار میشود اشاره و تصریح کرد: مردم در طول این 34 سال بیش از 30 بار به پای صندوقهای رأی آمدهاند و انشالله در انتخابات آتی نیز حضور گستردهای پای صندوقهای رأی داشته باشند و سرنوشت خود را رقم بزنند.
امام جمعه موقت تهران گفت: دهه فجر دهه استقلال ایران است و نباید بیگانگان کمترین سلطهای بر کشور اسلامی داشته باشند اما در 57 سال حکومت سیاه پهلوی پدر و پسر، انگلیسیها بر سرنوشت این کشور دخیل بودند و بعد از کودتای 28 مرداد سال 1332 کشور را به آمریکاییها تحویل دادند.
خاتمی با تأکید بر اینکه دهه فجر دهه نابودی دشمنان ایران است، اظهار داشت: رژیم پهلوی مأموریت اخلاق ستیزی، استقلالگریزی و عفتستیزی را داشت و ایران را به جهنمی برای آزادیخواهان تبدیل کرده بود.
وی با اشاره به 19 دیماه سال 56، آن دوران را دور دوم انقلاب دانست و گفت: در آن دوران مردم ولایتمدار به امر امام به خیابانها میآمدند، اعتصاب میکردند و مواضع سیاسی خود را با امام تنظیم میکردند که این خود اوج ولایتمداری ملت بود؛ به خاطر دارم 21 فروردین رژیم پهلوی طی اعلامیهای حکومت نظامی اعلام کرد اما امام به ملت گفتند که به خیابانها بریزند و آفرین به مردم ولایتمدار تهران که در لحظههای حساس نقشآفرینی کردند که البته هدف دشمن از اعلام حکومت نظامی این بود که میخواستند کودتا کنند و یک میلیون نفر را به قتل برسانند.
عضو مجلس خبرنگار رهبری بصیرت شناسی، دشمنشناسی و به موقع به میدان آمدن را از دستاوردهای دهه فجر دانست و گفت: اگر در سال 57 و دهه فجر که دهه حساسی بود ذرهای غفلت میشد تمام تلاشها به باد میرفت اما مردم زمانشناس و موقعیتشناس بودند و وارد میدان شدند.
آیتالله خاتمی تأکید کرد: عنصری که در طول 34 سال انقلاب اسلامی توانسته کشور را از بسیاری از خطرات برهاند عنصر بصیرت بوده که ملت را در فتنه سال 88 به صحنه کشاند و این عنصر همچنان باقی است.
وی ادامه داد: در دهه فجر دشمنان برای اینکه بتوانند حکومت سیاه پهلوی را همچنان بر ایران حاکم کنند ژنرال 4 ستاره آمریکایی را به ایران آوردند اما او نیز نتوانست کاری کند.
وی گفت: دهه فجر دهه ذلت استکبار است و دنیای استکبار برای مستدام ماندن رژیم سیاه پهلوی خیلی هزینه کرد اما ما همینجا به دنیای استکبار میگوییم که عبرت بگیرید.
خطیب موقت نماز جمعه تهران همچنین به حمله رژیم صهیونیستی به قسمتی از خاک سوریه اشاره و تصریح کرد: در سوریه دقیقاً یک مجموعه استکباری از آمریکا، اسرائیل، انگلیس شکل گرفته و میخواهند در سوریه توطئه کنند اما وعده خداوند به مقاومتکنندگان این است که مقاومت کنید چرا که رمز مقاومت پیروزی است.
وی در پایان گفت: حضور در همه صحنهها بیمه کننده انقلاب بوده و خواهد بود و حضور با شکوه ملت در 22 بهمن و در انتخابات سال آینده بار دیگر کشور را بیمه خواهد کرد.
*جایگاه جلوس امام خمینی(ره) در بهشت زهرا(س) گلباران شد
به گزارش فارس، مراسم بزرگداشت یومالله 12 بهمن سالروز ورود تاریخی امام خمینی(ره) به میهن اسلامی که از صبح امروز با حضور مسئولان لشکری و کشوری و اقشار مختلف مردم در مرقد مطهر امام خمینی(ره) آغاز شده بود با گلباران جایگاه جلوس امام خمینی(ره) در بهشتزهرا(س) ادامه یافت.
در مراسم امروز جمع زیادی از دانشآموزان، ورزشکاران، مسئولان کشوری و لشکری و سایر اصناف حضور داشتند.
صفار هرندی: با راهپیمایی 22 بهمن بر دهان مدعیان پایان دوره امام میزنیم
محمدحسین صفار هرندی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام امروز پنجشنبه طی سخنانی در مراسم گلافشانی جایگاه جلوس امام خمینی (ره) در بهشت زهرا اظهار داشت: آیا جمع شدن ما در این مکان مسئلهای تشریفاتی است و اگر در اینجا جمع نشویم امام از ما گلهمند خواهد شد یا اینکه ما در اینجا جمع میشویم تا همدیگر را ملاقات کنیم؟
وی با بیان اینکه یادآوری روزهای انقلاب چیزی بیشتر از تعارف و تشریف است، افزود: اگر ما برای جایگاه جلوس امام (ره) احترام قائلیم یک حکمت دارد؛ ما نقطههایی را که قدمگاه بزرگان است گرامی میداریم و این اماکن را به زیارتگاه تبدیل میکنیم؛ اسلام و تشیع همینطور با تذکرها و یادآوریها ماندگار شده است.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه داد: برگزاری این مراسمها وسیله ماندگاری است و 1400 سال است که اسلام با همین تذکرها و یادآوریها ماندگار شده است.
صفار هرندی خطاب به حضار توصیه کرد که حتما فرمایش امام (ره) در 12 بهمن ماه را مرور کنند و اظهار داشت: معلوم بود امام روی آن سخنرانی خیلی کار کرده بودند چرا که همه فرمایش ایشان در آن روز مهم و کلیدی بود؛ شاهبیت سخنان امام در آن روز این بود که با هم باشید و با هم در خدمت اسلام باشید و ایشان فرمودند که اگر این مسئله را رعایت کنید آینده تضمین خواهد شد.
وی ادامه داد: در آن زمان کسانی مردم را به وحدت دعوت میکردند اما وحدت آنها حول محور اسلام نبود؛ دعوتهای امام (ره) به وحدت همیشه در کنار تاکید ایشان به مسلمانی مردم بود.
صفار هرندی گفت: بعضی دوستان ما به اشتباه فکر میکنند اگر دعوت به وحدت کنند چون ممکن است کسانی به این دعوت بپیوندند، ضرر دارد که اینطور نیست؛ وقتی مسیحیان یا یهودیان هم خودشان را به زیر سایه حکومت دینی ببینند که رستگاری دارد نباید با آن مخالفت کرد.
وی با تاکید بر اینکه نباید با وحدت مخالفت کرد، گفت: وحدت حول محور اسلام نکتهای است که نباید از آن غافل شد؛ وحدتی که حول محور نائب امام عصر باشد ارزشمند است و کسی نمیتواند دعوت به وحدت کند و آدرس جای دیگری را بدهد.
عضو مجلس مصلحت نظام با بیان اینکه توطئه دشمنان شکستن رهبری را دنبال میکند، گفت: غرب میخواست با معرفی کردن برخی افراد به عنوان رهبر سیاسی و نیز معرفی کردن رهبر انقلاب به عنوان رهبر مذهبی حاکمیت دوگانه را دنبال کند.
وی ادامه داد: از اول انقلاب توطئههای زیادی داشتیم که آخرین آن فتنه 88 بود که هرچند این فتنه 8 ماه طول کشید ولی با شناخت مردم از سر صحنه حل و فصل شد؛ 9 دی بیشترین شباهت را به اتفاقهای قبل از انقلاب داشت.
صفار هرندی با بیان اینکه انشاءالله 22 بهمن امسال هم مردم حضور عظیمی خواهند داشت، اضافه کرد: برخیها مدعی هستند که دوره امام و حمایت از نظام دینی و اصولگرایی پایان یافته و برای اینکه بر دهان این افراد بزنیم امسال هم باید در راهپیمایی 22 بهمن شرکت کنیم.
*شور و شوقی به رنگ 12 بهمن 57 در هوای بارانی بهمن 92
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، مراسم یومالله 12 بهمن و آغاز جشنهای دهه فجر انقلاب اسلامی همزمان با لحظه تاریخی ورود حضرت امام خمینی(ره) به میهن اسلامی رأس ساعت 9:33 دقیقه صبح امروز با حضور اقشار مختلف مردم، خانواده معظم شهیدان و ایثارگران، مسئولان لشکری و کشوری در جوار مرقد مطهر بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران برگزار شد.
این مراسم با برنامه نمادین صدای هواپیما و لحظهشماری مردم همراه با بانگ تکبیر مردم و تلاوت آیاتی از کلامالله مجید آغاز و آیتالله سید احمد خاتمی در این مراسم سخنرانی کرد.
آیتالله مهدوی کنی عضو مجلس خبرگان رهبری، حمیدرضا حاجیبابایی وزیر آموزش و پرورش، مرتضی تمدن استاندار تهران و پرویز سروری قائممقام جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی از جمله کسانی بودند که در این مراسم حضور داشتند.
حضور پرشور و با نشاط اقشار مختلف مردم به ویژه جوانان دانشجویان و دانشآموزانی که با لباس متحدالشکل و شاخههای گل در دست از سراسر کشور در مراسم بزرگداشت 12 بهمن حضور یافته بودند به این مراسم جلوه خاصی بخشیده بود.
پس از پایان مراسم در حرم حضرت امام خمینی(ره)، خیل ارادتمندان به امام و شهدا با حضور در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) یاد و خاطره سخنرانی تاریخی امام روحالله را در جوار مزار شهدای انقلاب اسلامی گرامی داشتند.
همچنین عدهای از مردم گرداگرد مرتضی تمدن استاندار تهران جمع شده بودند و مشکلات خود را با وی مطرح میکردند.
بازار گرفتن عکسهای یادگاری در محل حضور امام خمینی(ره) در بهشت زهرا بسیار داغ بود به طوریکه بیشتر کسانی که در این مراسم حضور داشتند با رفتن روی سن عکس یادگاری میگرفتند.
دهه فجر انقلاب اسلامی
- مجموعه: تاریخ و تمدن
دهه فجر انقلاب اسلامی
دهه فجر،به روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته میشود که طی آن سید روحالله خمینی بعد از تبعید پانزده ساله در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ یه ایران وارد و در نهایت با اعلام بیطرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی در بیست و دوم بهمن ماه منقرض شد.
هر ساله در طول دهه فجر مراسم و یادبودهای زیادی توسط طرفداران نظام جمهوری اسلامی ایران انجام میگیرد. همچنین در ایام دهه فجر سازمانها، ادارات دولتی اقدام به برگزاری سمینارها و همایشها می کنند.
در ایام دهه ی فجر،جشنواره فجر که بزرگترین جشنواره دولتی فیلم، تئاتر و موسیقی ایران است معمولاً در طول دهه فجر برگزار میشود.
در روز ۱۲ بهمن زنگ مدارس به مناسبت سالگرد ورود هواپیمای آیتالله خمینی به ایران، در ساعت ۹ و ۳۳ دقیقه نواخته میشود. در روز ۲۲ بهمن، آخرین روز از دهه فجر نیز که به عنوان تعطیل رسمی در تقویم رسمی کشورمان ثبت شده است، راهپیمایی عظیمی در شهرهای مختلف برگزار میشود.
دهه فجر انقلاب اسلامی از نگاه مقام معظم رهبري
دهه فجر انقلاب اسلامی -دهه فجر ، سرآغاز طلوع اسلام، خاستگاه ارزشهاي اسلامي، مقطع رهايي ملت ايران و بخشي از تاريخ ماست كه گذشته را از آينده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدي دوباره يافت و اين دهه در تاريخ ايران نقطه اي تعيين كننده و بي مانند بشمارميرود. تا قبل از انقلاب اسلامي، در ايران نظام اسلامي وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ي «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعيت » بود وپادشاهان احساس ميكردند كه فاتحيني هستند كه بر مردم غلبه يافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالي عليه اين سلسله معيوب را قطع كردند و نقطه ي عطفي در تاريخ ايران بوجودآوردند و شمشير اسلام مردم را عليه دشمنان اسلام، مردم و استعمارگران به كار گرفتند. دهه فجر انقلاب از رشحات اسلام است و آئينه اي است كه خورشيد اسلام در او درخشيد و اين دهه فجر بايد با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. اين مراسم را با هيجانهاي عاطفي صحيح بايد با طراوت و تازه كرد. در مذهب ما، احساسات، گريه و شادي، حب و بغض و عشق و نفرت جايگاه والايي دارد. از اين رو جشنهاي دهه فجر مي بايستي همچون مراسم و اعياد مذهبي گرامي داشته شود و مردمي باشد. بايد كليه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ي فراموش نشدني حضرت امام و پيروزي انقلاب اسلامي را جشن بگيرند.
عناوین ایامالله دهه فجر انقلاب اسلامی
دهه فجر انقلاب اسلامی
عناوین ایامالله دهه فجر به این شرح است:
چهارشنبه 12بهمن از ایامالله دهه فجر: «شهادت امام حسن عسگری(ع) ـ بازگشت امام خمینی(ره) به میهن اسلامی انقلاب اسلامی، امامت حضرت ولی عصر(عج)»؛ روز امام خمینی(ره)، ولایت و رهبری.
پنجشنبه 13بهمن از ایامالله دهه فجر؛ روز انقلاب اسلامی، ایمان، جهاد، شهادت.
جمعه 14بهمن از ایامالله دهه فجر؛ «روز فناوری فضایی»؛ روز انقلاب اسلامی، انتظار فرج، حاکمیت جهانی اسلام و استکبارستیزی.
شنبه 15بهمن از ایامالله دهه فجر؛ روز انقلاب اسلامی، جهاد اقتصادی، فرهنگ و احیای ارزشهای اسلامی.
یکشنبه 16بهمن ایامالله دهه فجر؛ «آغاز هفته وحدت» روز انقلاب اسلامی، قرآن، بصیرت دینی و وحدت امت اسلامی.
دوشنبه 17بهمن از ایامالله دهه فجر؛ روز انقلاب اسلامی، رسالت و منزلت زن مسلمان.
سهشنبه 18بهمن از ایامالله دهه فجر؛ روز انقلاب اسلامی، جوانان، خودباوری و نهضت علمی.
چهارشنبه 19بهمن از ایامالله دهه فجر؛ «روز نیروی هوایی»؛ روز انقلاب اسلامی، آمادگی دفاعی، بسیج و اقتدار ملی.
پنجشنبه 20بهمن ایامالله دهه فجر؛ روز انقلاب اسلامی، عدالت گستری، مردم سالاری دینی و حمایت از مستضعفان.
جمعه 21بهمن از ایامالله دهه فجر؛ «روز احسان و مهرورزی ـ سالروز میلاد حضرت محمد(ص) و سالروز میلاد حضرت امام جعفر صادق(ع)»؛ روز انقلاب جهانی اسلام، پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) و بیداری اسلامی.
شنبه 22بهمن از ایامالله دهه فجر؛ «روز پیروزی انقلاب اسلامی»؛ انقلاب اسلامی، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی.
عکسهای به یادماندنی از دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی
امام حسن عسكري |
امام حسن عسكرى، فرزند امام هادى(عليه السلام)، در روز هشتم ربيع الثّانى يا 24 ربيع الاوّل سال 232 هجرى قمرى در مدينه به دنيا آمد.
نام مادر گرامى آن حضرت را، سوسن و بعضى «سليل» و «حُدَيْث» نيز گفته اند.
او در هشتم ربيع الاوّل سال 260 هجرى قمرى با توطئه معتمد خليفه عبّاسى در شهر سامرّا، در 28 سالگى به شهادت رسيد.
آن حضرت بعد از شهادت پدر بزرگوارش در 22 سالگى به مقام امامت رسيد.
برنامه و مواضع او به عنوان مرجع فكرى شيعيان قلمداد گرديد و مصالح عقيدتى و اجتماعى آنان را كاملاً مراعات مىكرد.
در عصر آن حضرت، دشوارى ها و گرفتارى هايى پيش آمد كه از قدرت عبّاسيان كاست، تا جايى كه موالى و تركان بر حكومت دست يافتند، ولى فشار و شكنجه و آزار نسبت به امام و يارانش تخفيف پيدا نكرد.
متوكّل او را به زندان انداخت، بىآن كه سبب آن كار را بگويد! عبّاسيان تلاش مىكردند كه امام عسكرى(عليه السلام) را در دستگاه حكومت وارد كنند تا پيوسته مراقب او باشند و او را از پايگاه هاى خويش و از ياران و پيروانش دور سازند.
آن حضرت نيز مانند پدر بزرگوارش ناچار شد در سامرّا اقامت كند و زير نظر باشد.
مواضع علمى امام عسكرى(عليه السلام) در پاسخ هاى قاطع و استوار در مورد شبهه ها و افكار كفرآميز و بيان كردن حقّ، با روش مناظره و گفتگوهاى موضوعى و مناقشه ها و بحثهاى علمى، روز به روز شخصيّت آن حضرت را بارزتر نشان مىداد و مؤمنين را به شخصيّت مكتبى و فكرى خود مجهّز مىنمود و از طرفى پايدارى و ايستادگى آنان را در برابر جريانهاى فكرى خطرناك تضمين مىنمود.
كِنْدى (ابويوسف يعقوب بن اسحاق) فيلسوف عراقى در زمان امام(عليه السلام)، به زعم خود، پيرامون متناقضات قرآنى به خيال خود، كتابى تدوين كرد، امام عسكرى(عليه السلام)به وسيله بعضى از منسوبانِ به حوزه علمى او، با او تماس گرفت و كوشش او را با شكست رو به رو كرد و كِنْدى را قانع نمود كه در اشتباه بوده است، كِنْدى توبه كرد و اوراق خود را سوزانيد.
امام(عليه السلام) بيانات علمى قابل توجّهى در باب خلق قرآن براى ابوهاشم جعفرى ايراد فرمود و نيز مطالبى ارزشمند درباب تفسير قرآن از او نقل شده است.
براى امام عسكرى(عليه السلام) از مناطق گوناگون اسلامى كه پايگاه هاى مردمى او آنجا بود، به وسيله نمايندگانش كه در آن مناطق پراكنده بودند، اموالى فراهم مىآمد، و امام با دقّت بسيار و با روش هاى گوناگون مىكوشيد تا آن اموال را كاملاً از چشم دولتيان بپوشاند و پنهانى به مصرف رساند.
دولت عبّاسى در برابر ياران امام(عليه السلام) و در پاگاه هايى كه پشتيبان او بودند، قاطعانه و بىرحمانه ايستادگى مىكرد و براى از ميان برداشتن خطّمشى و برنامه امام و پراكنده كردن و وادار كردن ياران او كوشش هاى فراوان به عمل آورد.
مسأله مهدى و غيبت آن حضرت
امام عسكرى به وضوح مىديد كه اراده خداوند براى ايجاد دولت الهى بر روى زمين، بر اين تعلّق گرفته است كه فرزندش مهدى(عليه السلام)غيبت كند.
سخنان ائمّه پيشين و نصوص فراوان و پياپى، به آمدن مهدى(عليه السلام) بشارت مىداد و در اين موارد، روايات متواتر و صحيح از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در دست است، و مؤلّفان صحاح از اهل سنّت كه معاصران آن حضرت يا پيش از آن بوده اند ، روايات مربوط به مهدى موعود(عليه السلام) را نقل كرده اند كه بخارى و مسلم و احمد بن حنبل از آن جمله اند.
امام عسكرى تلاش مىكرد تا مردم را قانع سازد كه زمان غيبت فرا رسيده است و تنفيذ آن در شخص فرزندش امام مهدى(عليه السلام)صورت گرفته است.
اين امر درباره افكار افراد عادى دشوار مىنمود و امام(عليه السلام) به هر ترتيب، فكر غيبت را در اذهان و افكار، رسوخ مىداد و به مردم مىفهماند كه اين حقيقت را بايد بپذيرند و ديگران را به اين انديشه و اعتقاد و متفرّعات آن آگاه سازند.
دوستان و طرفداران امام(عليه السلام) به وسيله مكاتبه و مراسله با او تماس مىگرفتند و درباره مهدى موعود از حضرتش پرسش مىنمودند و جواب لازم و كافى را دريافت مىكردند.
شيعيان وقتى اموالى را از حقوق شرعىاى كه بر آنان واجب بود، براى امام عسكرى(عليه السلام)مىبردند ابتدا حضور به «عثمان بن سعيد عمرى» وارد مىشدند و او كه براى سرپوش گذاشتن بر فعّاليّتهاى امام(عليه السلام) و براى مصلحت او، تجارت روغن مىكرد، پول هايى را كه تحويل مىگرفت در خيكهاى روغن مىگذاشت و دور از چشم حاكمان، براى امام مىفرستاد، زيرا اگر بر قضيّه واقف مىشدند همه آن را مصادره مىكردند.
قيام صاحب زنج و برخورد امام عسكرى(عليه السلام)
در زمان خلافت مهتدى عبّاسى، صاحب الزّنج، به اتّفاق بردگان و فقرا و مستضعفين سر به قيام برداشت و توانست بر بصره و اطراف آن چيره گردد و ادّعا داشت كه او از سلاله پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) است و نسبش به امام على بن ابيطالب(عليه السلام)مىرسد.
مسعودى در مروج الذّهب مىنويسد: او زاده يكى از روستاهاى رى بوده و بيشتر يارانش از موالى و زنجىها بود كه دشوارى هايى براى عبّاسىها پديد آورد و نزديك بود بغداد، پايتخت آنها را پس از نبردهاى سختى كه ميان او و خلفاى عبّاسى جريان داشت به تصرّف خود درآوَرَد.
امام عسكرى(عليه السلام) فرمود: صاحب الزّنج از ما اهل بيت نيست.
در اين حال، هر گاه سخن از قيام او به ميان مىآمد و به دنبال آن كشتن پيرمردان و كودكان و به اسارت گرفتن زنان و سوزاندن شهرها و خانه ها و ديگر اعمال ناروايى كه اتّفاق مىافتاد، انتساب او را به علوىها تكذيب مىكرد و آنان را با مشرب خوارج ارزيابى مىنمود.
ولى كسى كه حوادث آن دوره از تاريخ اسلامى را، كه ترك ها و غلامان مقدّرات كشور را در قدرت خود گرفته بودند و نيز ظلم و بيدادى كه سرتاسر مملكت اسلامى و مردم آن را فرا گرفته بود و در همان حال، خليفه تقريباً هيچ كاره بود، مدّ نظر قرار دهد، به نظرش بعيد نمىآيد كه حركت صاحب الزّنج و پيروان او همچون ديگر قيام ها به رهبرى علوىها و ديگران ترتيب داده مىشده است تا از آنچه بر مردم در آن زمان مىرفت رهايى پيدا كنند و كارهاى ناروايى كه به آنها نسبت داده شده چه بسا ساخته و پرداخته خودِ حُكّام و دستگاه هاى آنها براى بدنام كردنشان بوده باشد.
و در مورد آنچه راويان از قول امام روايت كرده اند كه «صاحب الزّنج» از ما نيست، شايد بتوان گفت: كه اين سخن بر فرض صحّت، صريحاً گوياى تكذيب انتساب ايشان به خود نبوده، زيرا امكان دارد كه منظور حضرت اين باشد كه او در كارها و اقدام هايش ، از ما نيست; همچنان كه امكان دارد امام از سوى حكّام وقت، مجبور به بيان چنين سخنى شده باشد.
برخى روايات، آن چنان كه در «اكمال الدّين» شيخ صدوق آمده، اشاره به اين دارند كه او هرگز دروغگو نبوده است.
به هر حال، برخورد معتمد عبّاسى با امام حسن عسكرى تفاوتى با برخوردهاى حاكمان عبّاسى پيش از او با ايشان نداشت.
او امام را تحت مراقبت شديدى قرار داد، به طورى كه كسى جز در شرايط ويژه اى كه امام با نزديكان خود قرار گذاشته بود، امكان تماس با آن حضرت را نمىيافت و هر آنچه كه از خارج به ايشان مىرسيد يا به خارج مىدادند، از طريق مراسله بود.
وقتى كه خبر كسالت امام به گوش معتمد عبّاسى رسيد، دستور داد تا خانه آن حضرت را زير نظر بگيرند.
پس از شهادت امام نيز تفتيش و بازجويى كامل به عمل آمد و همه اثاث خانه را مُهر و موم كردند و آن گاه در صدد تحقيق و بازجويى از فرزندان امام عسكرى(عليه السلام) برآمدند و به قابله ها دستور دادند كه زنان را تحت معاينه دقيق قرار دهند و اگر آثار حمل در يكى از آنان ديدند به خليفه گزارش كنند.
هراس و وحشت عبّاسيان از مهدى موعود كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)نويد ظهورش را بارها داده بود و او را بزرگترين مصلح در تاريخ جامعه بشرى ـ كه طومار ظلم و ستم را در هم خواهد پيچيد و عدالت اجتماعى را برقرار خواهد ساخت ـ معرّفى كرده بود، روز به روز بالا مىگرفت.
آنان مىخواستند با كشتن نسل پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، مانع ظهور امام منتَظر گردند و امام عسكرى(عليه السلام) در نامه اى به همين مطلب اشاره كرده:
«پنداشته اند با كشتن من، نسلم را قطع خواهند كرد و حال آن كه خداوند خواسته آنان را تكذيب كرده است و سپاس خداى را كه مرا از جهان نَبُرْد تا آن كه جانشين و امام بعد از من را نشانم داد. او در خلقت و اخلاق، شبيه ترين كس به پيامبر اكرم است. خداوند او را در دوران غيبت حفظ مىكند، سپس او را ظاهر مىسازد تا زمين را پس از آن كه پر از ظلم و ستم شده باشد، سرشار از عدالت و برابرى كند.»
اينك در ميان سخنان و كلمات گهربار حضرت امام عسكرى(عليه السلام)، كه هر يك به منزله چراغ هدايت و مشعل فروزان راه زندگى است، چهل حديثِ برگزيده، تقديمِ تشنگان آب زلال و حيات بخش مكتب انسان سازش مىشود.
به اميد آن كه همگى بهره لازم را از كلمات شريفش برگيريم و منتظر ظهور فرزند دلبند و برومندش باشيم.
* * *
چهل حديث
قالَ الاِْمامُ الْعَسْكَرى(عليه السلام):
1- پرهيز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُكَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ.»:
جدال مكن كه ارزشت مىرود و شوخى مكن كه بر تو دلير شوند.
2- تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ يَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّى يَقُومَ.»:
هر كه به پايين نشستن در مجلس خشنود باشد، پيوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخيزد.
3- هلاكت در رياست و افشاگرى
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ يَمينًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ يَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْى وَ إِيّاكَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّياسَةِ، فَإِنَّهُما يَدْعُوانِ إِلَى الْهَلَكَةِ.»:
آن كه را به راست و چپ رود واگذار! به راستى چوپان، گوسفندانش را به كمتر تلاشى گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش كرده و سخن پراكنى كنى و در پىرياست باشى، زيرا اين دو، آدمى را به هلاكت مىكشانند.
4- گناهى كه بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَيْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراكُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبيبِ الَّنمْلِ عَلَى الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
از جمله گنـاهانى كـه آمرزيده نشود ايـن است كه [آدمى ] بگويد: اى كاش مرا به غير از اين گناه مؤاخذه نكنند. سپس فرمود: شرك در ميان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سياه در شب تار نهانتر است.
5- نزديكتر به اسم اعظم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَيْنِ إِلى بَياضِها.»:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» به اسم اعظم خدا، از سياهى چشم به سفيدىاش نزديكتر است.
6- دوستى نيكان و دشمنى بدان
«حُبُّ الاَْبْرارِ لِلاَْبْرارِ ثَوابٌ لِلاَْبْرارِ، وَ حُبُّ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ فَضيلَةٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ زَيْنٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ خِزْىٌ عَلَى الْفُجّارِ.»:
دوستى نيكان به نيكان، ثوابست براى نيكان. و دوستى بدان به نيكان، فضيلت است براى نيكان. و دشمنى بدان با نيكان، زينت است براى نيكان. و دشمنى نيكان با بدان، رسوايى است براى بدان.
7- سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»:
از جمله تواضع و فروتنى، سلام كردن بر هر كسى است كه بر او مىگذرى، و نشستن در پايين مجلس است.
8- خنده بيجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْكُ مِنْ غَيْرِ عَجَب.»:
خنده بيجا از نادانى است.
9- همسايه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأى حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأى سَيِّئَةً أَفْشاها.»:
از بلاهاى كمرشكن، همسايه اى است كه اگر كردار خوبى را بيند نهانش سازد و اگر كردار بدى را بيند آشكارش نمايد.
10- پندى گويا و جامع
«أُوصيكُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ الْوَرَعِ فى دينِكُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ(صلى الله عليه وآله وسلم) صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذا وَرَعَ فى دينِهِ وَ صَدَقَ فى حَديثِهِ وَ أَدَّى الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قيلَ: هذا شيعِىٌ فَيَسُرُّنى ذلِكَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا زَيْنًا وَ لا تَكُونُوا شَيْنًا، جُرُّوا إِلَيْنا كُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا كُلَّ قَبيح، فَإِنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قيلَ فينا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ كَذلِكَ.»:
لَناحَقٌّ فى كِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهيرٌ مِنَ اللّهِ لا يَدَّعيهِ أَحَدٌ غَيْرُنا إِلاّ كَذّابٌ. أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله عليه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمْ السَّلامَ.»:
شما را به تقواى الهى و پارسايى در دينتان و تلاش براى خدا و راستگويى و امانتدارى درباره كسى كه شما را امين دانسته ـ نيكوكار باشد يا بدكار ـ و طول سجود و حُسنِ همسايگى سفارش مىكنم. محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)براى همين آمده است. در ميان جماعت هاى آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت كنيد. و حقوقشان را ادا نماييد، زيرا هر يك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مىشود: اين يك شيعه است، و اين كارهاست كه مرا خوشحال مىسازد. تقواى الهى داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتى، تمام دوستى خود را به سوى ما بكشانيد و همه زشتى را از ما بگردانيد، زيرا هر خوبى كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم. در كتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پيامبر خداست و خداوند ما را پاك شمرده، احدى جز ما مدّعى اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ مىگويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قرآن را تلاوت نماييد و زياد بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا صلوات بر پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا مىسپارم، و سلام بر شما.
11- انديشه در كار خدا
«لَيْسَتِ الْعِبادَةُ كَثْرَةَ الصِّيامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فى أَمْرِ اللّهِ.»:
عبادت كردن به زيادى روزه و نماز نيست، بلكه [حقيقتِ] عبادت، زياد در كار خدا انديشيدن است.
12- پليدى خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرٍّ.»:
خشم و غضب، كليد هر گونه شرّ و بدى است.
13- ويژگى هاى شيعيان
«شيعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِيَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاكِيَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَيَفْجُرُ لَهُمْ يَنابيعُ الْحَيَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّيرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»:
پيروان ما، گروه هاى نجات يابنده و فرقه هاى پاكى هستند كه حافظان [آيين] مايند، و ايشان در مقابل ستمكاران، سپر و كمككار ما [هستند]. به زودى چشمه هاى حيات [منجىِ بشريّت] بعد از گدازه توده هاى آتش! پيش از ظهور براى آنان خواهد جوشيد.
14- ناآرامى كينه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»:
كينه توز ، ناآرامترينِ مردمان است.
15- پارساترين مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَى الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَكَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ.»:
پارساترين مردم كسى است كه در هنگام شبهه توقّف كند. عابدترين مردم كسى است كه واجبات را انجام دهد. زاهدترين مردم كسى است كه حرام را ترك نمايد. كوشننده ترين مردم كسى است كه گناهان را رها سازد.
16- وجود مؤمن
«أَلْمُؤْمِنُ بَرَكَةٌ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ حُجَّةٌ عَلَى الْكافِرِ.»:
مؤمن براى مؤمن ،بركت و بر كافر، اتمام حجّت است.
17- محصول اعمال
«إِنَّكُمْ فى آجال مَنْقُوصَة وَ أَيّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ يَأْتى بَغْتَةً، مَنْ يَزْرَعْ خَيْرًا يَحْصِدُ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرًّا يَحْصِدُ نِدامَةً، لِكُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا يُسْبَقُ بَطىءٌ بِحَظِّهِ، وَ لا يُدْرِكُ حَريصٌ ما لَمْ يُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ خَيْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»:
شما عمر كاهنده و روزهاى برشمرده اى داريد، و مرگ به ناگهان مىآيد، هر كس تخم خيرى بكارد به خوشى بِدْرَوَد، و هر كس تخم شرّى بكارد به پشيمانى بِدْرَوَد. هر كه هر چه بكارد همان براى اوست. كُندكار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرّش نيست در نيابد، هر كه به خيرى رسد خدايش داده، و هر كه از شرّى رهد خدايش رهانده.
18- شناخت احمق و حكيم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَكيمِ فى قَلْبِهِ.»:
قلب احمق در دهان او و دهان حكيم در قلب اوست.
19- تلاش براى رزق مقدّر
«لا يَشْغَلْكَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.»:
رزق و روزىِ ضمانت شده، تو را از كار واجب باز ندارد.
20- عزّتِ حقگرايى
«ما تَرَكَ الْحَقَّ عَزيزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَليلٌ إِلاّ عَزَّ.»:
هيچ عزيزى حقّ را رها نكند، مگر آن كه ذليل گردد و هيچ ذليلى به حقّ نياويزد، مگر آن كه عزيز شود.
21- دوست نادان
«صَديقُ الْجاهِلِ تَعَبٌ.»:
دوست نادان، مايه رنج است.
22- بهترين خصلت
«خَصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: أَلاِْيمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»:
دو خصلت است كه بهتر و بالاتر از آنها چيزى نيست:ايمان به خدا و سود رساندن به برادران.
23- نتيجه جسارت بر پدر
«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ فى صِغَرِهِ تَدْعُوا إِلَى الْعُقُوقِ فى كِبَرِهِ.»:
جرأت و دليرى فرزند بر پدرش در كوچكى، سبب عاقّ و نارضايتى پدر در بزرگى مىشود.
24- بهتر از حيات و بدتر از مرگ
«خَيْرٌ مِنَ الْحَياةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَياةَ وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِكَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.»:
بهتر از زندگى چيزى است كه چون از دستش دهى، از زندگى بدت آيد، و بدتر از مرگ چيزى است كه چون به سرت آيد مرگ را دوست بدارى.
25- وابستگى و خوارى
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.»:
چه زشت است براى مؤمن، دلبستگى به چيزى كه او را خوار دارد.
26- نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِيَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فيها نِعْمَةٌ تُحيطُ بِها.»:
هيچ بلايى نيست، مگر اين كه در آن از طرف خدا نعمتى است.
27- اكرام بدون افراط
«لا تُكْرِمِ الرَّجُلَ بِما يَشُقُّ عَلَيْهِ.»:
هيچ كس را طورى اكرام مكن كه بر او سخت گذرد.
28- ارزش پند پنهان
«مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ.»:
هر كه در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر كه آشكارا برادرش را پند دهد او را كاسته.
29- تواضع و فروتنى
«أَلتَّواضُعُ نِعْمَةٌ لا يُحْسَدُ عَلَيْها.»:
تواضع و فروتنى، نعمتى است كه بر آن حسد نبرند.
30- سختى تربيت نادان
«رِياضَةُ الْجاهِلِ وَ رَدُّ المُعْتادِ عَنْ عادَتِهِ كَالْمُعْجِزِ.»:
پرورش دادن نادان و ترك دادن معتاد از عادتش، مانند معجزه است.
31- شادى بيجا
«لَيْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الَْمحْزُونِ.»:
اظهار شادى نزد غمديده، از بىادبى است.
32- جمال ظاهر و باطن
«حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالُ ظاهر، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالُ باطِن.»:
صورت نيكو، زيبايى ظاهرى است،و عقل نيكو، زيبايى باطنى است.
33- كليد تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَيْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْكَذِبَ.»:
تمام پليدى ها در خانه اى قرار داده شده و كليد آن دروغگويى است.
34- چشم پوشى از لغزش و يادآورى احسان
«خَيْرُ إِخْوانِكَ مَنْ نَسِىَ ذَنْبَكَ وَ ذَكَرَ إِحْسانَكَ إِلَيْهِ.»:
بهترين برادران تو كسى است كه خطايت را ناديده گيرد و احسانت را يادآور شود.
35- مدح نالايق
«مَنْ مَدَحَ غَيْرَالمُسْتَحِقِّ فَقَدْ قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ.»:
هر كه نالايقى را ثنا گويد، خود در موضعِ اتّهام قرار گيرد.
36- راه دوست يابى
«مَنْ كانَ الْورَعُ سَجِيَّتَهُ، وَ الْكَرَمُ طَبيعَتَهُ، وَ الْحِلْمُ خُلَّتَهُ كَثُرَ صَديقُهُ.»:
كسى كه پارسايى خوى او، و بخشندگى طبيعت او، و بردبارى خصلت او باشد دوستانش بسيار شوند.
37- انس با خدا
«مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:
كسى كه با خدا مأنوس باشد، از مردم گريزان گردد.
38- خرابى مناره ها و كاخ ها
«إِذا قامَ الْقائِمُ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَنائِرِ وَ الْمَقاصيرِ الَّتى فِى الْمَساجِدِ.»:
هنگامى كه قائم(عليه السلام) قيام كند، دستور به خرابى مناره ها و كاخ هاى مساجد دهد.
39- نماز شب، سير شبانه
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا يُدْرَكُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّيْلِ.»:
وصول به خداوند عزّوجلّ، سفرى است كه جز با عبادت در شب حاصل نگردد.
40- ادبى بسنده
«كَفاكَ أَدَبًا تَجَنُّبُكَ ما تَكْرَهُ مِنْ غَيْرِكَ.»:
در مقام ادب براى تو همين بس كه آنچه براى ديگران نمىپسندى، خود، از آن دورى كنى.
شهادت امام حسن عسکری (ع) و آغاز امامت حضرت مهدی (عج)
روز هشتم ربیع الاول مصادف است با روز شهادت امام حسن عسکری(ع) و آغاز امامت حضرت مهدی(عج).
میتوان گفت زندگی و شخصیت امام حسن عسکری (ع) همچون معصومین دیگر، بدلیل بیتوجهی بسیاری از پیروانشان هنوز هم آنچنان که باید و شاید در میان عامه مردم شناخته شده نیست و شاید بتوان این نکته را در مورد شناخت امام زمان(عج) نیز گفت؛ امیدواریم که با شناخت صحیح حضرت ولی عصر (عج)، راه مطلوب و مورد نظر ایشان و دیگر معصومین (ع) را بپیماییم.
به گزارش خبرنگار دین و معارف اسلامی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، امام حسن عسکری(ع) با توجه به خفقان جامعه و ظلم حاکمان زمانهشان بیشتر عمرشریف خود را در زندان بسر بردند اما این امر موجب نشد که از کوششهایی علمی و انقلابی فرهنگی مانند تشکیل حوزه علمیه، انجام تالیفات، ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان توسط پیکها و نامهها و تعیین نمایندگان و تلاشهای آنها و ارتباط با آنها دست بردارند.
در این نوشتار ضمن اشاره کوتاهی به زندگینامه آن بزرگوار، به بخشهایی از فعالیتهای آن حضرت پرداخته میشود:
نام: حسن (ع).
لقب معروف: عسکری (ع). ابنالرضا (ع) و سراج.
کنیه: ابومحمد (ع).
پدر و مادر: امام هادی (ع)، سلیل (ع) (سوسن، حًدْیث).
وقت و محل تولد: روز جمعه هشتم ربیعالثانی یا 24 ربیعالاول سال 232 هجری قمری در مدینه.
وقت و محل شهادت: هشتم ربیعالاول سال 260 ه.ق به دسیسه معتمد (چهاردهمین خلیفه عباسی) در شهر سامرا و در سن 28 یا 29 سالگی به شهادت رسیدند.
مرقد: در شهر سامرا واقع در عراق.
دوران زندگی ایشان را در دو بخش میتوان ذکر کرد:
1ـ قبل از امامت (22 سال) از سال 232 تا 254 ه.ق.
2ـ دوران امامت (6 سال) از سال 254 تا 260 ه.ق.
حاکمان عصر امامت ایشان عبارتند از:
1ـ مهتدی، چهاردهمین خلیفه عباسی (از سال 255 تا 256)
2ـ معتمد، پانزدهمین خلیفه عباسی (از سال 256 تا 260)
چرا امام حسن عسکری (ع) همواره در زندان بودند؟
شاید بتوان گفت که هیچ یک از امامان (ع) همانند امام حسن عسکری (ع) در خفقان خلفای عصر و در زندانها نبوده اند، تا آنجا که حتی در زندان، جاسوسی را بر ایشان گماشته بودند تا گفتار و رفتارشان را گزارش دهد.
این همه خفقان برای چه بود؟
پاسخ: حکام بنیعباس از چند جهت در مورد امام حسن عسکری (ع) ترس و نگرانی داشتند و حساس بودند:
1ـ جمعیت شیعیان در آن عصر، به ویژه در عراق، بسیار بود.بنابراین خلفا ترس آن داشتند که آنها قدرت را به دست گیرند و با زعامت و رهبری امام حسن عسکری (ع) تاج و تخت عباسیان را واژگون کنند.
2ـ از سوی دیگر باید به این مساله مهم نیز توجه داشت که شیعیان توجه خاصی به امام حسن عسکری (ع) داشتند و اموال بسیاری به محضرشان میرسانند، تا آنجا که به عنوان مثال، آن حضرت یکبار صدهزار دینار (یعنی صد هزار مثقال طلا) به یکی از دوستان و نمایندگان مورد اطمینانش به نام «علی بن جعفر همانی» دادند تا بین مستمندان و شیعیان در مراسم حج، تقسیم کند، بار دیگر صد هزار دینار برای او فرستادند و بار سوم سی هزار دینار برای او حواله کردند.
3ـ تلاشهای سیاسی، نامهها و پیکها، فعالیت شاگردان و نمایندگان، حوزه علمیه طاغوت برانداز، گفتار سازنده و حرکتبخش امام حسن عسکری(ع و ... همه و همه نشان میداد که ایشان نه تنها هرگز تسلیم دستگاه بنیعباس نیستند، بلکه زمینهسازی فرهنگی و سیاسی عمیق و گستردهای بر ضد آن دستگاه میکنند.
4ـ طبق روایات متعدد و متواتر، همه مسلمانان میدانستند که سرانجام قائم آل محمد حضرت مهدی (عج) ظهور میکند و واژگونی تاج و تخت شاهان و سلاطین جور در سراسر جهان به دست ایشان است، از طرفی دریافته بودند که این مصلح جهانی از نسل امام حسن عسکری (ع) است، بنا بر این در مورد آن حضرت بسیار حساس بودند و احساس خطر میکردند و بر همین اساس حضرت مهدی (عج) از هنگام ولادت (در سال 255) حتی در عصر پدر (تا سال 260) یعنی پنج سال جز برای یاران بسیار مخصوص، مخفی بودند.
تلاشهای هفتگانه امام حسن عسکری (ع)
کوتاه سخن آنکه از بررسی تلاشهای آن امام (ع) و یارانشان فهمیده میشود که آن بزرگمرد علم، کمال و سیاست در هفت مورد، تلاش عمیق و چشمگیری داشتهاند که آنها عبارتند از:
1ـ تشکیل حوزه علمیه و کوششهای علمی و انقلاب فرهنگی.
2ـ ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان توسط پیکها و نامهها و تعیین نمایندگان و تلاشهای آنها و ارتباط با آنها.
3ـ تلاشهای سری و محرمانه سیاسی.
4ـ پشتیبانی مالی شیعیان از امام حسن عسکری (ع) و حمایت مالی آن حضرت از مستضعفان برای حفظ کیان تشیع.
5ـ تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه و روحیه دادن به آنها و سفارش آنها به مقاومت و استقامت در برابر ستمگران.
6ـ آمادهسازی شیعیان برای دوران غیبت.
امام حسن عسکری (ع) در راستای این اصول تا سر حد شهادت ایستادگی کردند و تحت شدیدترین شکنجهها و خفقانها در زندانها، خانه و بیرون خانه، رسالت خود را به جهانیان ابلاغ فرمودند و سرانجام با نیرنگ معتمد عباسی مسموم شده و به شهادت رسیدند.
حوزه علمیه و دانشگاه امام حسن عسکری (ع)
یکی از مهمترین کارهای امام حسن عسکری (ع) مانند پدر و اجداد پاکشان، تربیت شاگرد و حفظ فقه تشیع و اندیشه ناب اسلام در برابر دشمنان و مخالفان بود.
ایشان در این راستا با اینکه در شرایط سخت سیاسی به سر میبردند و مدت امامتشان شش سال و مدت عمرشان 28 سال بیشتر نبود، تا آخرین حد امکان با گردآوری شاگردان پدر و اجدادشان و تربیت شاگردهای جدید و مطرح کردن بحثها و مناظرات شفاهی و کتبی به تشکیل مجمع علمی عمق و وسیع پرداختند و خط فکری تشیع را از گزند حوادث و برخوردها حفظ نمودند و با پاسخ به شبههها و سوالات گوناگون از حریم دانشگاه جدشان، امام جعفر صادق (ع) محافظت کردند.
تالیفات امام حسن عسکری (ع)
امام حسن عسکری (ع) در کنار کارهای علمی، مجموعههایی از تفسیر، روایات، معارف اسلامی و عقاید را تالیف کردند. بعضی از این مجموعهها به صورت نامههایی طولانی بود که برای اشخاص میفرستادند، به علاوه روایات بسیار در ابواب فقه و سایر علوم اسلامی توسط افراد مختلف، از آن حضرت نقل شده است.
علامه سیدمحسن امین پنج مجموعه را تحت عنوان تالیفات امام حسن عسکری (ع) ذکر کرده که عبارتند از:
1ـ تفسیر معروف قرآن، منسوب به امام حسن عسکری (ع).
2ـ نامه آن حضرت به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری، مذکور در کتاب تحفالعقول.
3ـ مواعظ قصار، مذکور در کتاب تحفالعقول.
4ـ رساله المنقبه، مشتمل بر اکثر احکام حلال و حرام (این رساله در کتاب مناقب، ج 4، ص 424 با نام "المقنعه" ذکر شده است).
5ـ مکاتبات الرجال (کتاب اعیان الشیعه، ج 2، ص 41).
امام حسن عسکري (ع) در سال 232هجري در مدينه چشم به جهان گشود. مادر والا گهرش سوسن يا سليل زني لايق و صاحب فضيلت و در پرورش فرزند نهايت مراقبت را داشت، تا حجت حق را آن چنان که شايسته است پرورش دهد. |
حيات اجتماعى امام رضا عليه السّلام
دوران حيات و امامت امام هشتم اوج گيرى گرايش مردم به اهل بيت و دوران گسترش پايگاههاى مردمى اين خاندان است.
چنان كه مى دانيم امام از پايگاه مردمى شايسته اى برخوردار بود و �در همان شهر كه مأمون با زور حكومت مى كرد او مورد قبول و مراد همه مردم بود و بر دلها حكم مى راند... نشانه ها و شواهد تاريخى ثابت مى كند كه (در اين دوران) پايگاه مردمى مكتب على عليه السّلام از جهت علمى و اجتماعى تا حدّى بسيار رشد كرده و گسترش يافته بود. در آن مرحله بود كه امام عليه السّلام مسئوليت رهبرى را به عهده گرفت.�
گرچه كه در دوران امامت امام رضا عليه السّلام دو مرحله فعاليّت در سالهاى خلافت هارون و سالهاى خلافت مأمون را مى توان از يكديگر جدا كرد و براى هر يك از اين دو مرحله ويژگيهايى متمايز از ديگرى يافت، اما اگر به ويژگى عمومى اين دوران بنگريم، خواهيم ديد �هنگامى كه نوبت به امام هشتم عليه السّلام مى رسد... دوران، دوران گسترش و رواج و وضع خوب ائمه است و شيعه در همه جا گسترده اند و امكانات بسيار زياد است كه منتهى مى شود به مسأله ولايتعهدى . البته در دوران هارون، امام هشتم در نهايت تقيّه زندگى مى كردند. يعنى كوشش و تلاش را داشتند، حركت را داشتند، تماس را داشتند، منتهى با پوشش كامل... مثلاً دعبل خزاعى كه درباره امام هشتم در دوران ولايتعهدى آن طور حرف مى زند دفعتاً از زير سنگ بيرون نيامده بود. جامعه اى كه دعبل خزاعى مى پرورد يا ابراهيم بن عبّاس را كه جزو مدّاحان على بن موسى الرضاست، يا ديگران و ديگران را، اين جامعه بايستى در فرهنگ ارادت به خاندان پيغمبر سابقه داشته باشد. چنين نيست كه دفعتاً و بدون سابقه قبلى در مدينه و در خراسان و در رى و در مناطق گوناگون ولايتعهدى على بن موسى الرضا عليه السّلام را جشن بگيرند. اما قبلاً چنين سابقه اى نداشته باشد. آنچه در دوران على بن موسى الرضا عليه السّلام يعنى ولايتعهدى پيش آمد نشان دهنده اين است كه وضع علاقه مردم و جوشش محبّتهاى آنان نسبت به اهل بيت در دوران امام رضا عليه السّلام خيلى بالا بوده است. به هر حال بعد هم كه اختلاف امين و مأمون پيش آمد و جنگ و جدال بين خراسان و بغداد، پنج سال طول كشيد همه اينها موجب شد كه على بن موسى الرضا عليه السّلام بتوانند كار وسيعى بكنند كه اوج آن به مسأله ولايتعهدى منتهى شد.�
حقيقت آن است كه در اين دوران، بدى اوضاع ميان امين و مأمون به امام كمك كرد تا بار سنگين رسالت خويش را بر دوش كشد، بر تلاشهاى خود بيفزايد، و فعاليتهاى خود را دوچندان كند، چه در اين زمان زمينه آن فراهم گشت كه شيعيان با او تماس گيرند و از رهنمودهاى او بهره جويند، و همين امر در كنار برخوردار بودن امام از ويژگيهاى منحصر به فرد و رفتار آرمانى كه در پيش گرفته بود سرانجام به تحكيم پايگاه و گسترش نفوذ امام در سرزمينهاى مختلف حكومت اسلامى انجاميد. او خود يك بار زمانى كه درباره ولايتعهدى سخن مى گويد، به مأمون چنين اظهار مى دارد: �اين مسأله كه بدان وارد شده ام هيچ چيز بر آن نعمتى كه داشته ام نيفزوده است. من پيش از اين در مدينه بودم و از همان جا نامه ها و فرمانهايم در شرق و غرب اجرا مى شد و گاه نيز بر الاغ خود مى نشستم و از كوچه هاى مدينه مى گذشتم، در حالى كه در اين شهر عزيزتر از من كسى نبود.� در اين جا بسنده است سخن ابن مونسـدشمن امامـرا بياوريم كه به مأمون مى گويد: اى اميرمؤمنان، اين كه اكنون در كنار توست بتى است كه به جاى خدا پرستش مى شود.
در چنين شرايطى و پس از آن كه حضرت رضا عليه السّلام بعد از پدر مسئوليت رهبرى و امامت را به عهده گرفت در جهان اسلام به سير و گشت پرداخت و نخستين مسافرت را از مدينه به بصره آغاز فرمود، تا بتواند به طور مستقيم با پايگاههاى مردمى خود ديدار كند و درباره همه كارها به گفتگو بپردازد. عادت او چنين بود كه پيش از آن كه به منطقه اى حركت كند، نماينده اى به آن ديار گسيل مى داشت تا مردم را از ورود خويش آگاه كند تا وقتى وارد شهر مى شود مردم آماده استقبال و ديدار او باشند. سپس با گروههاى بسيار بزرگ مردم اجتماع برپا مى كرد و درباره امامت و رهبرى خود با آنان گفتگو مى فرمود. آنگاه از آنان مى خواست تا از او پرسش كنند تا پاسخ آنان را در زمينه هاى گوناگون معارف اسلامى بدهد. سپس مى خواست كه با دانشمندان علم كلام و اهل بحث و سخنگويان، همچنين با دانشمندان غيرمسلمان ملاقات كند تا در همه باب مناقشه به عمل آورند و با او به بحث و مناظره پردازند.
پدران حضرت رضا عليه السّلام به همه اين فعاليتهاى آشكار مبادرت نمى كردند. آنان شخصاً به مسافرت نمى رفتند تا بتوانند مستقيم و آشكار با پايگاههاى مردمى خود تماس حاصل كنند. اما در دوران امام رضا عليه السّلام اين مسأله امرى طبيعى بود، چرا كه پايگاههاى مردمى بسيار شده و نفوذ مكتب امام على عليه السّلام از نظر روحى و فكرى و اجتماعى در دل مسلمانان كه با امام آگاهانه هميارى مى كردند افزايش يافته بود...
پس از آن كه امام مسئوليت امامت را به عهده گرفت همه توانايى خود را در آن دوره، در توسعه دادن پايگاههاى مردمى خود صرف كرد اما رشد و گسترش آن پايگاهها و همدلى آنان با كار امام به اين معنى نبود كه او زمام كارها را به دست گرفته باشد. با وجود همه آن پيشرفتها و افزايش پايگاههاى مردمى ، امام بخوبى مى دانست و اوضاع و احوال اجتماعى نشان مى داد كه جنبش امام عليه السّلام در حدّى نيست كه حكومت را در دست گيرد، زيرا با پايگاههاى گسترده اى كه حضرت داشت، گرچه از او حمايت و پشتيبانى مى كردند، امّا نظير اين پايگاهها به اين درد نمى خورد كه پايه حكومت امام عليه السّلام گردد. چه، پيوند آن با امام پيوند فكرى پيچيده و عمومى بود و از قهرمانى عاطفى نشانى داشت. اين همان احساسهاى آتشين بود كه روزگارى پايه و اساسى بود كه بنى عبّاس بر آن تكيه كردند و براى رسيدن به حكومت بر امواج آن عواطف سوار شدند. اما طبيعت آن پايگاهها و مانندهاى آن به درد آن نمى خورد كه راه را براى حكومت او و در دست گرفتن قدرت سياسيش هموار سازد.
از اين روى مى بيينم كه بيشتر قيامهايى كه مسلمانان و پيروان با اخلاص، با نظريه امام على عليه السّلام برپا كردند، در تناقضها و اختلافهاى داخلى نابود مى شد و يا غالباً انشعاب مى كردند و از يكديگر جدا مى شدند و احياناً با يكديگر در جنگ و ستيز بودند. علت اين امر بسى ساده بود. با اين توضيح كه همه پايگاهها از نظريه امامان آگاه نبودند و اوضاع اجتماعى و موضوعى را درك نمى كردند. بلكه قيامهايشان غالباً عاطفى و آتشين بود، نه آگاهانه و نضج يافته. پس طبيعتاً عواطف و احساسها نمى توانست بناى حقيقى اسلام قرار گيرد؛ چه، بناى حقيقى براساس آگاهى كامل از هدف استوار است.
امام رضا عليه السّلام در اين مرحله خود را آماده آن مى كرد تا مهار حكومت را به دست گيرد، اما با شكلى كه او خود مطرح كرده بود و خود مى خواست نه در شكلى كه مأمون اراده مى كرد و در آن شكل ولايتعهدى را به او عرضه داشت و او آن را ردّ كرد و نخواست.
اين تصويرى است از دوران امام كه مى تواند در تفسير دو رخداد مهمّ يعنى مسأله ولايتعهدى و نيز مسأله پيشنهاد خلافت به امام از سوى مأمون ما را راهگشا باشد. به تعبيرى ديگر، مى توان گفت تنشهاى موجود در آن زمان هنوز باقيمانده هايى از طوفانى بود كه از چند دهه قبل عليه حكومت اموى و از سوى دو خاندان مهمّ علوى و عبّاسى برپا شده بود. در ميان چنين طوفانى بود كه قدرت طلبان خاندان عبّاسى بر اسبهاى لجام گسيخته خود مى نشستند و هرگونه كه مى خواستند به سوى هدف خودـو با اين ديدگاه كه هدف وسيله را توجيه مى كندـمى راندند و گاه هم در اين هياهو و در غياب ديده هاى مردم خنجرى هم از پشت به خاندان علوى مى زدند و پس از آن ميوه اى را كه در دست مجروح اين خاندان بود، به زور و به چنگال نيزه نيرنگ درمى ربودند.
خاندان عبّاسى از سويى از نام �آل محمّد� سوءاستفاده مى كرد، چندان كه گاه به خاطر نزديكى طرز كار يا تبليغاتشان با آل على ، در مناطق دور از حجاز اين گونه وانمود مى كردند كه همان خط آل على هستند. حتّى لباس سياه بر تن مى كردند و مى گفتند: اين پوشش سياه لباس ماتم شهيدان كربلا و زيد و يحيى است، و عدّه اى حتّى از سرانشان، خيال مى كردند كه دارند براى آل على كار مى كنند.
از سويى ديگر نيز همين خلفاى خاندان عبّاسى از همان روزهاى نخست سلطه خود كاملاً ميزان نفوذ علويان را مى دانستند و از آن بيم داشتند. سختگيريهايى كه از همان دوران آغازين حكومت عبّاسى عليه بنى الحسن به عمل آمد، گواهى بر اين ترس و وحشت عبّاسيان از اهل بيت و علاقه مردم به آنان است. گواهى ديگر آن كه آورده اند: منصور هنگامى كه به جنگ با محمّد بن عبدالله و برادرش ابراهيمـاز علويانـمشغول بود شبها را نمى خوابيد، حتى در همين زمان دو كنيز براى او آوردند كه آنها را ردّ كرد و گفت: �امروز روز زنان نيست و مرا با آنان كارى نه، تا آن زمان كه بدانم سر ابراهيم از آنِ من و يا سرِ من از آنِ ابراهيم مى شود. او در همين جنگها پنجاه روز جامه از تن نكند و از فزونى اندوه نمى توانست درست سخن خود را پى گيرد.�
اين نگرانى در دوران پس از منصور نيز ادامه يافت و نگرانى مهدى و هارون عبّاسى بيش از منصور بود، چندان كه در همين دوران امام كاظم عليه السّلام آن زندانهاى سخت خود را گذراند. پس از اين دو، نوبت به مأمون رسيد. در دوران مأمون مسأله دشوارتر و بزرگتر و مشكل آفرين تر بود. چه، شورشها و فتنه هاى فراوانى سرتاسر ولايتها و شهرهاى بزرگ اسلامى را دربرگرفته بود تا جايى كه مأمون نمى دانست چگونه آغاز كند و چه سان به حلّ مسأله بپردازد. او مى ديد و از اين رنج مى برد كه سرنوشتش و سرنوشت خلافتش در معرض تندبادهايى قرار گرفته كه از هر سو بر آن مى تازد.
مأمون در كنار اين ترس و نگرانى از هوشى سرشار، فهمى قوى ، درايتى بى سابقه، شجاعتى كم نظير و جدّيتى راهگشا بهره مند بود و اينها همه در كنار هم، او را بدان رهنمون گشت كه ابتكارى تازه بر روى صحنه آورد و امام هشتم را با تجربه اى بزرگ روياروى سازد و مسأله ولايتعهدى را پيش آورد، هر چند در اين زمينه نيز، تدبير امام عليه السّلام او را ناكام ساخت.
حضرت امام رضا ـ عليه السّلام ـ در سال 148 هـ .ق در شهر مدينه متولد شد،[1] و در ماه صفر سال 203 هـ .ق در سن 55 سالگي در شهر طوس خراسان به شهادت رسيد.
در باب شهادت ايشان تقريباً تمام علماي شيعه و عده زيادي از علماي اهل سنت قائلند که آن حضرت مسموم و شهيد شده اند. درباره عامل شهادت اختلاف نظر و اقوالي وجود دارد که به آنها اشاره خواهيم کرد.
قول مشهور اين است که آن حضرت توسط مأمون خليفه عباسي مسموم شده و به شهادت رسيده اند.
برخي از علماي اهل سنت قائلند که مأمون، امام رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم نکرده است. و براي اين گفته خود دلائلي هم ذکر مي کنند. از جمله آن دلائل اين است که مأمون دختر خود را به همسري امام جواد ـ عليه السّلام ـ درآورد. مأمون به برتري امام رضا ـ عليه السّلام ـ در برابر علما استدلال مي کرد. بعد از درگذشت امام رضا ـ عليه السّلام ـ مأمون بسيار ناراحت و غمگين بود و... در ادامه خواهيم گفت که به هيچ يک از دلائل در اين رابطه نمي توان استناد کرد. عده اي از علماي اهل سنت قائلند که ايشان مسموم شده اند و عامل جنايت، عباسيان (غير از مأمون) بوده اند. به عنوان نمونه ابن جوزي مي گويد: «وقتي عباسيان ديدند خلافت از دست آنها خارج شد (به واسطه ولايتعهدي) و به دست علويان افتاد، امام رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم کردند.[2]» اين قول نيز چندان صحيح به نظر نمي رسد چرا که «بيشتر مورخين و روات اجماع دارند که مأمون سم را به امام ـ عليه السّلام ـ داده نه غير او»[3]. علاوه بر اينکه مأمون براي اين کار انگيزه هم داشته که به آن اشاره خواهد شد. رواياتي از امام رضا ـ عليه السّلام ـ وارد شده است که در اين روايات آن حضرت شهادت خويش را پيشگويي کرده اند و عامل اين جنايت را مأمون دانسته اند. امام رضا ـ عليه السّلام ـ به هرثمه بن اعين مي گويد: «موقع مرگ من فرا رسيده است اين طاغي (مأمون) تصميم گرفته مرا مسموم کند...»[4].
شهيد مطهري مي نويسد: «قرائن نشان مي دهد که امام رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم کردند و يک علت اساسي همان قيام بني العباس در بغداد (بر عليه مأمون) بود. مأمون در حالي حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم کرد که از خراسان به طرف بغداد مي رفت و مرتب اوضاع بغداد را به او گزارش مي دادند. به او گزارش دادند که بغداد قيام کرده او ديد که حضرت رضا ـ عليه السلام ـ را نمي تواند عزل کند و اگر با اين وضع بخواهد برود آنجا کار بسيار مشکل است. براي اينکه زمينه رفتن آنجا را فراهم کند و به بني العباس بگويد کار تمام شد حضرت را مسموم کرد و آن علت اساسي که مي گويند و قابل قبول هم هست و با تاريخ وفق دارد همين جهت است»[5].
به نظر مي رسد انگيزه اصلي مأمون در به شهادت رساندن امام رضا ـ عليه السّلام ـ همين مطلبي باشد که ذکر شد. چرا که قيام عباسيان در بغداد جز به خاطر ترس از روي کار آمدن علويان نبوده است.
طبري مي نويسد: «مأمون نامه اي به بني عباس در بغداد نوشت و مرگ علي بن موسي ـ عليه السّلام ـ را به آنان اعلام کرد و از آنان خواست که به اطاعت او درآيند زيرا دشمني آنان با او جز با بيعت وي با علي بن موسي ـ عليه السّلام ـ نبوده است.[6] از ديگر موجباتي که مورخان در قتل امام رضا ـ عليه السّلام ـ ذکر کرده اند، کينه اي مي دانند که مأمون از امام رضا ـ عليه السّلام ـ به دل گرفته بود. طبرسي مي نويسد: علتي که موجب شد مأمون امام رضا ـ عليه السّلام ـ را به شهادت برساند اين بود که آن حضرت بي محابا (و بدون ترس) حق را در برابر مأمون اعلام مي کرد. در بيشتر موارد در مقابل او قرار مي گرفت که موجب عصبانيت و کينه او مي شد...»[7]. همانگونه که بيان شد از نظر روايات شيعي شکي نيست که مأمون حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم کرد.[8] امّا اينکه کيفيت اين عمل چگونه بوده است؟ روايات چندي وجود دارد که به آنها اشاره مي کنيم. روايتي را شيخ مفيد از عبدا... بن بشير نقل کرده که عبدا... گفت: مأمون به من دستور داد که ناخنهاي خود را بلند کنم... سپس مرا خواست و چيزي به من داد که شبيه تمر هندي بود و به من گفت: اين را به همة دو دست خود بمال... سپس نزد امام رضا ـ عليه السّلام ـ رفت و به من دستور داد که انار براي ما بياور من اناري چند حاضر کردم و مأمون گفت: با دست خود آن را بفشار، من فشردم و مأمون آن آب انار را با دست خود به حضرت خورانيد و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از خوردن آن آب انار دو روز بيشتر زنده نماند»[9]. روايت ديگري را شيخ مفيد از محمد بن جهم ذکر کرده که مي گويد: «حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ انگور دوست مي داشت پس قدري انگور براي حضرت تهيه کردند. در حبه هاي آن به مدت چند روز سوزنهاي زهرآلود زدند. سپس آن سوزنها را کشيده و به نزد آن بزرگوار آوردند... آن حضرت از آن انگورهاي زهرآلود بخورد و سبب شهادت ايشان شد».[10]
روايتي از اباصلت هروي نيز نقل شده که مي گويد: مأمون امام رضا ـ عليه السّلام ـ را فراخواند و آن حضرت را مجبور کرد از انگور بخورد آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.[11]»
بنابراين، ادله اي که اهل سنت ذکر کرده اند که مأمون امام رضا ـ عليه السّلام ـ را به شهادت نرسانده بي اساس مي باشد. چرا که مأمون فردي بود که به خاطر حکومت، برادر خويش امين را به قتل رساند و محبوبيت امام رضا ـ عليه السّلام ـ در نزد او از برادرش بيشتر نبود. و گريه ظاهري او بعد از مرگ امام ـ عليه السّلام ـ به جهت منحرف کردن اذهان علويان و طرفداران امام رضا ـ عليه السّلام ـ بوده است.
«بعد از شهادت امام رضا ـ عليه السّلام ـ شيعيان بدن شريف آن حضرت را در خراسان تشييع کردند. اين تشييع جنازه به حدي پر شور بود که تا آن زمان مثل آن ديده نشده بود، همه طبقات در تشييع جنازه امام حاضر شدند»[12]. امام رضا ـ عليه السّلام ـ در سال 203 هـ.ق در شهر طوس به خاک سپرده شد.
- خبر از شهادت خویش به اباصلت
- مسموم شدن امام با انگور
- حضور امام جواد بر بالین پدر در لحظه شهادت
- تغسیل امام به دست امام جواد علیه السلام
- پرواز تابوت به سوی آسمان
- مأمون در کنار پیکر مطهر امام
- آزادی اباصلت از زندان به دست مبارک امام رضا علیه السلام
خبر از شهادت خویش به اباصلت
اباصلت هروی می گوید:
من در خدمت حضرت رضا علیه السلام بودم. به من فرمود:« ای اباصلت! داخل این قبّه ای که قبر هارون است، برو و از چهار طرف آن کمی خاک بردار و بیاور.»
من رفتم و خاک ها را آوردم.
امام خاکها را بویید و فرمود:« میخواهند مرا پشت سر هارون دفن کنند، ولی در آنجا سنگی ظاهر می شود که اگر همه کلنگهای خراسان را بیاورند، نمی توانند آن را بکَنند.» و این سخن را در مورد بالای سر و پایین پای هارون فرمود.
بعد وقتی خاک پیش روی هارون یعنی طرف قبله هارون را بویید، فرمود:« این خاک، جایگاه قبر من است. ای اباصلت، وقتی قبر من ظاهر شد، رطوبتی پیدا می شود. من دعایی به تو تعلیم می کنم. آن را بخوان. قبر پر از آب می شود. در آن آب ماهی های کوچکی ظاهر می شوند. این نان را که به تو می دهم برای آنها خرد کن. آنها نان را می خورند. سپس ماهی بزرگی ظاهر می شود و تمام آن ماهی های کوچک را می بلعد و بعد غایب می شود. در آن هنگام دست خود را روی آب بگذار و این دعا را که به تو میآموزم بخوان. همهی آبها فرو می روند. همهی این کارها را در حضور مأمون انجام ده.»
سپس فرمود:« ای اباصلت! من فردا نزد این مرد فاجر و تبهکار می روم. وقتی از نزد او خارج شدم، اگر سرم با عبایم پوشانده بودم، دیگر با من حرف نزن و بدان که مرا مسموم کرده است.»
مسموم شدن امام با انگور
فردا صبح، امام در محراب خود به انتظار نشست. بعد از مدتی مأمون غلامش را فرستاد که امام را نزد او ببرد. امام به مجلس مأمون رفت و من هم به دنبالش بودم. در جلوی او طبقی از خرما و انواع میوه بود. خود مأمون خوشه ای از انگور به دست داشت که تعدادی از آن را خورده و مقداری باقی مانده بود.
با دیدن امام، برخاست و او را در آغوش کشید و پیشانی اش را بوسید و کنار خود نشاند. سپس آن خوشه انگور را به امام تعارف کرد و گفت:« من از این انگور بهتر ندیده ام.»
امام فرمود:« چه بسا انگورهای بهشتی بهتر باشد.»
مأمون گفت:« از این انگور میل کنید.»
امام فرمود:« مرا معذور بدار.»
مأمون گفت:« هیچ چاره ای ندارید. مگر می خواهید ما را متهم کنید؟ نه. حتماً بخورید.» سپس خودش خوشه انگور را برداشت و از آن خورد و آن را به دست امام داد.
امام سه دانه خورد و بقیه اش را زمین گذاشت و فوراً برخاست.
مأمون پرسید:« کجا می روید؟»
فرمود:« همان جا که مرا فرستادی.»
سپس عبایش را به سر انداخت و به خانه رفت و به من فرمود:« در را ببند.»
سپس در بستر افتاد.
حضور امام جواد بر بالین پدر در لحظه شهادت
من در وسط خانه محزون و ناراحت ایستاده بودم که ناگهان دیدم جوانی بسیار زیبا پیش رویم ایستاده که شبیه ترین کس به حضرت رضا علیه السلام است.
جلو رفتم و عرض کردم:« از کجا داخل شدید؟ درها که بسته بود.»
فرمود:« آن کس که مرا از مدینه تا اینجا آورد، از در بسته هم وارد کرد.»
پرسیدم:« شما کیستید؟»
فرمود:« من حجّت خدا بر تو هستم، ای اباصلت! من محمد بن علی الجواد هستم.»
سپس به طرف پدر گرامیش رفت و فرمود:« تو هم داخل شو!»
تا چشم مبارک حضرت رضا علیه السلام به فرزندش افتاد، او را در آغوش کشید و پیشانیاش را بوسید.
حضرت جواد علیه السلام خود را روی بدن امام رضا انداخت و او را بوسید. سپس آهسته شروع کردند به گفتگو که من چیزی نشنیدم. اسراری بین آن پدر و پسر گذشت تا زمانی که روح ملکوتی امام رضا علیه السلام به عالم قدس پر کشید.
تغسیل امام به دست امام جواد علیه السلام
امام جواد علیه السلام فرمود: ای اباصلت! برو از داخل آن تخت و لوازم غسل و آب را بیاور.»
گفتم:« آنجا چنین وسایلی نیست.»
فرمود:« هر چه می گویم، بکن!»
من داخل خزانه شدم و دیدم بله، همه چیز هست. آنها را آوردم و دامن خود را به کمر زدم تا در غسل امام کمک کنم.
حضرت جواد فرمود:« ای اباصلت! کنار برو. کسی که به من کمک می کند غیر از توست.» سپس پدر عزیزش را غسل داد. بعد فرمود:« داخل خزانه زنبیلی است که در آن کفن و حنوط است. آنها را بیاور.»
من رفتم و زنبیلی دیدم که تا به حال ندیده بودم. کفن و حنوط کافور را آوردم.
حضرت جواد پدرش را کفن کرد و نماز خواند و باز فرمود:« تابوت را بیاور.»
عرض کردم:« از نجاری؟»
فرمود:« در خزانه تابوت هست.»
داخل شدم. دیدم تابوتی آماده است. آن را آوردم.
امام جواد، پدرش را داخل تابوت گذاشت و سپس به نماز ایستاد.
پرواز تابوت به سوی آسمان
هنوز نمازش تمام نشده بود که ناگهان دیدم سقف شکافته شد و تابوت از آن شکاف به طرف آسمان رفت. گفتم:« یا ابن رسول الله! الان مأمون می آید و می گوید بدن مبارک حضرت رضا چه شد؟»
فرمود:« آرام باش! آن بدن مطهّر به زودی برمی گردد. ای اباصلت! هیچ پیامبری در شرق عالم نمی میرد، مگر آنکه خداوند ارواح و اجساد او و وصیاش را به هم ملحق فرماید، حتی اگر وصیّ اش در غرب عالم بمیرد.»
در این هنگام دوباره سقف شکافته شد و تابوت به زمین نشست.
سپس حضرت جواد، بدن مبارک پدرش را از تابوت خارج کرد و به وضعیت اولیّه خود در بستر قرار داد. گویی نه غسل داده و نه کفن شده بود. بعد فرمود:« ای اباصلت! برخیز و در را برای مأمون باز کن.»
مأمون در کنار پیکر مطهر امام
ناگهان مأمون به همراه غلامانش با چشمی گریان و گریبانی چاک کرده داخل شد. همان طور که بر سر خود می زد، کنار سر مطهّر حضرت رضا علیه السلام نشست و دستور تجهیز و دفن امام را صادر کرد.
تمام آنچه را که امام رضا به من فرموده بود، به وقوع پیوست. مأمون می گفت:« ما همیشه از حضرت رضا در زنده بودنش کرامات زیادی می دیدیم. حالا بعد از وفاتش هم از آن کرامات به ما نشان میدهد.»
وزیر مأمون به او گفت:« فهمیدید حضرت رضا به شما چه نشان داد؟»
مأمون گفت:« نه.»
گفت:« او با نشان دادن این ماهیهای کوچک و آن ماهی بزرگ می خواهد بگوید سلطنت شما بنی عباس با تمام کثرت و درازیِ مدت، مانند این ماهی های کوچک است که وقتی اجل شما رسید، خداوند مردی از ما اهل بیت را به شما مسلّط خواهد کرد و همه شما را از بین خواهد برد.»
مأمون گفت:« راست گفتی.»
بعد مأمون به من گفت:« آن چه دعایی بود که خواندی؟»
گفتم:« به خدا قسم، همان ساعت فراموش کردم.» واقعاً هم فراموش کرده بودم.
آزادی اباصلت از زندان به دست مبارک امام رضا علیه السلام
ولی مأمون مرا حبس کرد و تا یک سال در زندان بودم. دیگر دلم به تنگ آمده بود. یک شب تا صبح دعا کردم و خدا را به حق محمد و آل محمد خواندم که ناگاه حضرت جواد علیه السلام داخل زندان شد و فرمود:« ای اباصلت، دلتنگ شده ای؟»
گفتم:« به خدا قسم، آری.»
فرمود:« بلند شو!» زنجیر را باز کرد و مرا از زندان خارج فرمود. محافظین مرا میدیدند ولی نمیتوانستند چیزی بگویند.
فرمود:« برو در امان خدا که دیگر دست مأمون به تو نخواهد رسید.»
و تا کنون من دیگر مأمون را ندیده ام.
روزهای بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) از زبان دخترش فاطمه(س)
رحلت پیامبر اكرم (ص) براى حكومت اسلامى و امت اسلام حادثهاى سخت و جانسوز بود . چنانكه امیرالمؤمنین(ع) مىفرماید:
« بابی انت و امی یا رسول الله (ص) لقد انقطع بموتك ما لم ینقطع بموت غیرك من النبوة والانباء و اخبارالسماء . خصصت حتى صرت مسلیا عمن سواك و عممت حتى صار الناس فیك سواء و لولا انك امرت بالصبر و نهیت عن الجزع، لانفدنا علیك ماءالشؤون . و لكان الداء مماطلا و الكمد محالفا و قلالك . . . (1) ؛
پدر و مادرم فدایت اى پیامبر خدا، با مرگ تو رشتهاى پاره شد كه در مرگ دیگران چنین قطع نشد و آن نبوت و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانى بود . مصیبت تو دیگر مصیبت دیدگان را تسلى دهنده ست یعنى پس از مصیبت تو دیگر مرگ ها اهمیتى ندارد . و از طرفى این یك مصیبت همگانى است كه عموم مردم به خاطر تو عزادارند . اگر نبود كه امر به صبر و شكیبایى فرمودهاى و از بىتابى نهى نمودهاى آنقدر گریه مىكردم كه اشك هایم تمام شود . و این درد جانكاه همیشه در من مىماند و حزن و اندوهم دائمى مىشد. كه همه اینها در مصیبت تو كم و ناچیز است.»
سختى مصیبت رحلت پیامبر به قدرى بود كه امام على مىفرماید: « فضجت الدار الافنیة(2)؛ گویا در و دیوار خانه فریاد مىزد.»
پیامدهاى رحلت از زبان مبارک حضرت زهرا (س)
در این مقال بنابر آن است كه پیامدهاى رحلت پیامبر اكرم (ص) از نگاه تنها یادگارش، حضرت فاطمه سلام الله علیها بیان شود. او كه بضعة الرسول است (9) و به تعبیر امام على (ع) بقیة النبوة (10) است و به اعتراف دیگران، خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء، صادقة فی قولك، سابقة فی وفور عقلك است.
او كه هم مردمان مكه و مدینه را دیده و هم شاهد حیات پیامبر اكرم (ص) بوده و هم در كنار پیامبر و حضرت امیر(ع) حوادث ریز و درشت عصر نبوت و روزهاى بعد از رحلت و حوادث تلخ و دردناك آن ایام كوتاه را به دقت زیر نظر داشته است . آرى او مىتواند پیامدهاى تاسف بار رحلت پیامبر را خوب بیان كند . در اینجا به مواردى از آنها مىپردازیم:
آن حضرت در خطبه فدكیه (14) و خطبهاى كه بعدا در جمع زنان مدینه كه به عیادت ایشان آمده بودند (15) ایراد فرمودهاند، پیامدهاى رحلت پیامبر را بیان مىكنند از جمله آنها عبارتند از:
1. ایجاد ضعف و سستى در میان مردم .
استومع وهنه « یا وهیه.» (16)
حضرت در خطبهاى كه در حضور زنان مدینه كه به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذكر دادند و با تاسف فرمودند:
« فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد و قرع الصفاة (17) ؛ چه زشت است سستى و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و كوشش .»
2. تفرقه و اختلاف به وجود آمد .
«استنهر فتقه وانفتق رتقه (18) ؛ تشتت و پراكندگى گسترش یافت . و وحدت و همدلى از هم گسست.»
استنهر از نهر به معناى وسعت و زیادى است، فتق به معناى جدایى و پاره پاره شدن است. انفتق از انفتاق یعنى شكافتن و رتق هم به معناى همبستگى و اتحاد است .
در قرآن كریم نیز آمده است كه: «ان السموات والارض كانتا رتقا ففتقناهما (19) ؛ (آیا كافران ندیدند) كه آسمان ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یكدیگر باز كردیم .»
3. امید و آرزوهاى مسلمانان به ناامیدى تبدیل شد.
آنان كه به پیامبر اكرم (ص) و احكام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش كرده بودند از نعمت دین الهى و حكومت اسلامى بهره مند گشته بودند. اكنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مایوس شده و امیدشان به یاس مبدل گشت .
« واكدت الامال.» (20)
4 . به حریم پیامبر بى حرمتى شد .
« اضیع الحریم و ازیلت الحرمة عند مماته (21)؛ هنوز جسد مبارك پیامبر بر زمین است. در اجتماع سقیفه (22) بدون نظرخواهى از خاندان پیامبر به تعیین جانشین براى آن حضرت مىپردازند. و حق اهل بیت حضرتش را ضایع مىكنند .
چنانكه حضرت على(ع) مىفرماید:" فوالله ما كان یلقى فى روعى، ولا یخطر ببالى ان العرب تزعج هذا الامر من بعده (ص) عن اهل بیته ولا انهم منحوه عنی من بعده" (23) ؛ به خدا سوگند نه در فكرم مىگذشت و نه در خاطرم مىآمد كه عرب خلافت را پس از رسول خدا از اهل بیت او بگرداند. یا مرا پس از وى از عهده دار شدن حكومت باز دارند.»
و حتى در لحظات واپسین عمر حضرت و هنگام رحلت ایشان، هنگامى كه قلم و لوحى طلب فرمودند به آن حضرت بى حرمتى كردند و نداى " فانه یهجر" سر دادند. (24)
و مدتى هم از رحلت حضرت نگذشت كه به در خانه تنها یادگارش آمدند و چه بى حرمتی ها كه نكردند. چنانكه حضرت زهرا فرمود: یا ابتاه یا رسول الله هكذا كان یفعل بحبیبتك وابنتك ... . (25)
یا ابتاه یا رسول الله ماذا لقینا بعدك من ابن الخطاب وابن ابى قحافة (26) ؛ بابا اى رسول خدا پس از تو از دست زاده خطاب و زاده ابى قحافه چه بر سر ما آمد. (27)
5 . خط نفاق و دورویى آشكار شد .
« ظهر فیكم حسكة النفاق.» (28)
حضرت در جاى دیگرى از همین خطبه، با كنایه زیبایى به این نفاق افكنى پرداخته است و فرموده است:
« تشربون حسوا فى ارتغاء و تمشون لاهله و ولده فى الخمر والضراء و نصبر منكم على مثل حز المدى، و وخز السنان فى الحبشاء (29) ؛ شیر را اندك اندك با آب ممزوج نمودید و به بهانه این كه آب مىنوشید، شیر را خوردید. كنایه از نفاق است كه تظاهر به عملى مىشود كه در واقع خلاف آن است (30) و براى نابودى اهل بیت او در پشت تپهها و درختان كمین كردید . و ما بر این رفتار شما كه مانند بریدن كارد و فرو بردن نیزه در شكم، دردآور و كشنده است صبر مىكنیم .»
6 . دین و معنویت كم رنگ شد .
« و سمل جلباب الدین.» (31)
«جلباب» چادر یا عبایى كه بدن انسان را مىپوشاند، حضرت زهرا (س) تعبیر به جلباب دین فرموده . چون دین نیز تمام زوایاى زندگى فردى و اجتماعى انسان را در بر مىگیرد، همانگونه كه چادر و عباء تمام بدن انسان را در بر مىگیرد. (32)
و در عبارتى دیگر فرمودهاند: «... اطفاء انوار الدین الجلى و اهمال سنن النبى الصفى (33) ؛ به خاموش كردن انوار درخشان دین و بىاهمیت كردن و مهمل گذاردن سنتهاى پیامبر برگزیده خدا همت گماردید.»
7 . مردم دچار بىتفاوتى شدند .
حضرت خطاب به انصار كه با جان و مال پیامبر را كمك كرده بودند چنین فرمودند:
« یا معاشر الفتیة و اعضاء الملة، و حضنة الاسلام ما هذه الغمیزة فی حقی و السنة عن ظلامتى (34) ؛ اى گروه جوانمرد، اى بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستى و ضعف شما در حق من و تغافل و بىتفاوتى و خواب آلودگى درمورد دادخواهى من، چیست؟»
8 . مردم پیمان شكنى كردند .
فرمودند:« فانى حرتم بعد البیان و اسررتم بعد الاعلان و نكصتم بعد الاقدام (35) ؛ پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشكار كردن عقیده پنهان كارى مىكنید و بعد از آن پیشگامى و روى آوردن به عقب برگشته پشت نمودهاید.»
حضرت زهرا سلام الله علیها، در این فراز به حادثه غدیر اشاره مىكند كه پیامبر اكرم (ص) آن را براى مردم بیان فرمود و به آنها اعلام كرد و آنان نیز با على (ع) بیعت كردند . اما اكنون بیعت خود را شكستند .
9 . مردم دچار وسوسههاى شیطانى شدند .
« تستجیبون لهتاف الشیطان الغوى (36) ؛ به شیطان گمراه كننده پاسخ مثبت دادید.»
و در جاى دیگر از خطبه فرمودهاند:« اطلع الشیطان راسه من مغزره هاتفا بكم فالفاكم لدعوته مستجیبین (37) ؛ شیطان سر خود را از مخفی گاه به در آورد. شما را فراخواند، دید كه پاسخگوى دعوت باطل او هستید... .»
«مغزر» یعنى مخفى گاه . در اینجا شیطان به سنگ پشت و خارپشت تشبیه شده است. چون آن هم وقتى دشمن را مىبیند، سرش را در لاك خود فرو مىبرد. اما وقتى كه محیط را بدون خطر احساس كرد، سر خود را بیرون مىآورد. شیطان نیز تا وقتى كه پیامبراكرم (ص) زنده بودند، سرش را در لاك خود فرو برده بود و جرات نمىكرد خود را نشان دهد . ولى بعد از آن سرش را بیرون آورد و به تحریك مردم پرداخت. (38)
10. شتاب در شنیدن حرف هاى بیهوده و بىاساس .
« معاشرالناس المسرعة الى قیل الباطل المغضیة على الفعل القبیح الخاسر (39) ؛ اى گروه مردم كه به سوى شنیدن حرف هاى بیهوده شتاب مىكنید، و كردار زشت زیانبار را نادیده مىگیرید.»
11. نطفه مظاهر فساد روئیدن گرفت .
در پایان خطبه عیادت خطاب به زنان مهاجر و انصار فرمود:
« اما لعمری لقد لقحت فنظرة ریثما تنتج ثم احتلبوا ملء القعب دما عبیطا و ذعافا مبیدا(40) ؛ به جان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد، باید انتظار كشید تا كى مرض فساد پیكر جامعه اسلامى را از پاى درآورد كه پس از این از پستان شتر به جاى شیر خون بدوشید و زهرى كه به سرعت هلاك كننده است .
12. فرصت طلبان به سر كار آمدند .
حضرت سلام الله علیها در فرازهایى از خطبه فدكیه به گروه هاى فرصت طلب كه منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از موقعیت بهره برند پرداخته است . و ویژگىهاى آنها را نیز بیان فرموده است .
به مناسبت رحلت رسول اکرم و شهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) ویژه نامه ای برای شما کاربران عزیز آماده شده است. گروه خواندنی های باشگاه خبرنگاران:
آخرین لحظات زندگی پیامبر(ص) چگونه گذشت؟
در این موقع سوادة بن قیس برخاست و گفت: موقع بازگشت از نبرد "طائف" در حالی كه بر شتری سوار بودید، تازیانه خود را بلند كردید كه بر مركب خود بزنید، اتفاقا تازیانه بر شكم من اصابت كرد، من اكنون آماده گرفتن قصاصم.
زیارت سه بعدی از مسجدالنبی و قبرستان بقیع
برای دریافت تصاویر سه بعدی و همچنین زیارت سه بعدی مسجد النبی و قبرستان بقیع می توانید این مطلب را مشاهد کنید.
زیارت سه بعدی حرم امام رضا(ع)
برای دریافت تصاویر سه بعدی بخش های مختلف حرم امام رضا(ع) از جمله گلدسته ها/نقاره خانه/سقاخانه و... می توانید این مطلب را مشاهده کنید.
درسهايي از عظمت خاتم الانبياء به روایت آيت الله صافي
تاريخ زندگي پيغمبر اسلام در همه حالات نمايشگر تصميم و عزم راسخ و پايداري و استقامت او است.
کوتاه اما پرمحتوا از کریم اهل بیت (ع)
از آن حضرت سؤال شد : كرم چيست ؟ فرمود : بخشش پيش از خواهش و اطعام در قحطى . (تحف العقول ، ص 227) سؤال شد بخل چيست ؟ فرمود : آنچه در كف دارى شرف بدانى ، و آنچه انفاق كنى تلف شمارى. (تحف العقول ، ص 227)
40 حدیث از پیامبر(ص)، امام حسن و امام رضا(ع)
با توجه به نزدیک شدن به 28 و 29 صفر که مصادف با رحلت خاتم النبیا حضرت محمد(ص)، شهادت کریم آل طه امام حسن مجتبی(ع) و شهادت ثامن الحجج امام رضا (ع)است 4 حدیث گهر بار از این سه ماه ولایت برای شما کاربران عزیز آماده کرده ایم.
سوگ عالم، غم آدم
بهشت در پسِ قرنها انتظار به میزبانیِ او زیور بسته و عالم خاک در حسرت کوچ او به غم نشسته است و انسان در این میان،در انسانیت خود و در شرافت و سعادت خود تا ابد مرهون و مدیون اوست که او باران لطف خدا بود بر جامعه بشری و روح حیات و هشیاری انسان در کالبد بی روح عالم خاک. سلام و درود جاودانه خدا بر او باد.
پیامکهای ویژه رحلت پیامبر اعظم(ص)و شهادت کریم اهل بیت
به مناسبت 28 صفر رحلت جانگداز پیامبر اعظم (ص) و شهادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی تعدادی پیامک برای شما خوانندگان گرامی آماده کرده ایم.
زیارت آنلاین حرم امام رضا(ع)
السلام عليک يا علی بن موسی الرضا
نرم افزار زیارت امام رضا (ع) + دانلود
نرم افزار زیارت امام رضا (ع) بر روی سیستم عامل اندروید قابل اجراست.
شبكه سحر در ماتم سه نگين درخشان اهل بيت (ع)
شبکه سحر برنامه هايي را به مناسبت فرارسيدن ايام سوگواري ماه صفر و رحلت رسول اکرم (ص) و شهادت امام رضا (ع) پخش فیلم های سینمایی " ولایت عشق" و " محمد رسول الله " را در دستور خود دارد.
کتاب جامع الکترونیکی "حضرت محمد (ص)" +دانلود
اولین کتاب جامع الکترونیکی "حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم" از تاریخ اسلام تا زیارت نامه صوتی آن حضرت را شامل می شود.
طرح ویزه شهادت امام حسن مجتبی(ع)
چندین طرح ویژه شهادت کریم اهل بیت(ع)، که دیدن آن ها خالی از لطف نیست.
ویژگی های مهم حضرت محمد(ص)
پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا! با مرگ تو رشتهاى پاره شد که در مرگ دیگران اینگونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پیامبرى، و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانى گسست.
روایت امام رضا (ع) از موی خاتم النبیا(ص)
مردی از نوادگان انصار خدمت امام رضا علیهالسلام رسید. جعبهای نقرهای رنگ به امام داد و گفت: «آقا! هدیهای برایتان آوردهام که مانندآن را هیچ کس نیاورده است».
وصایای امام حسن مجتبی (ع) به جناده
جنادة بن ابیامیه گوید: در آن بیماری که امام حسن (ع) به دنبال آن از دنیا رحلت فرمود: به دیدار آن حضرت رفتم و در پیش روی آن حضرت طشتی بود پر از خون که در اثر زهر معاویه لعنة الله آن خونها در طشت ریخته بود.
صوت های ویژه رحلت پیامبر اعظم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع)
دخترم گریه تو پشت مرا می شکند
ای دل دیوانه راهی باز کن، تا مدینه یک نفس پرواز کن
چشمهاشو بسته بود نبی، تو نفسهای آخرش
امشب هوای غربت رخنه به سینه کرده
دست من و دامان تو یا رسول الله، درد من و درمان تو یا رسول الله
تعداد صفحات : 7