loading...
۩۞۩.شوق پرواز.۩۞۩
amirrezajafary بازدید : 89 چهارشنبه 17 مهر 1392 نظرات (0)

دهه فجر انقلاب اسلامی

 


 

دهه فجر انقلاب اسلامی دهه فجر دهه ی فجر انقلاب

دهه فجر انقلاب اسلامی

 

دهه فجر،به روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته می‌شود که طی آن سید روح‌الله خمینی بعد از تبعید پانزده ساله در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ یه ایران وارد و در نهایت با اعلام بی‌طرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی در بیست و دوم بهمن ماه منقرض شد.

 

هر ساله در طول دهه فجر مراسم و یادبودهای زیادی توسط طرفداران نظام جمهوری اسلامی ایران انجام می‌گیرد. همچنین در ایام دهه فجر سازمان‌ها، ادارات دولتی اقدام به برگزاری سمینارها و همایش‌ها می کنند.

در ایام دهه ی فجر،جشنواره فجر که بزرگترین جشنواره دولتی فیلم، تئاتر و موسیقی ایران است معمولاً در طول دهه فجر برگزار می‌شود.

در روز ۱۲ بهمن زنگ مدارس به مناسبت سالگرد ورود هواپیمای آیت‌الله خمینی به ایران، در ساعت ۹ و ۳۳ دقیقه نواخته می‌شود. در روز ۲۲ بهمن، آخرین روز از دهه فجر نیز که به عنوان تعطیل رسمی در تقویم رسمی کشورمان ثبت شده است، راهپیمایی عظیمی در شهرهای مختلف برگزار می‌شود.

 

دهه فجر انقلاب اسلامی از نگاه مقام معظم رهبري


دهه فجر انقلاب اسلامی -دهه فجر ،‌ سرآغاز طلوع اسلام،‌ خاستگاه ارزشهاي اسلامي، مقطع رهايي ملت ايران و بخشي از تاريخ ماست كه گذشته را از آينده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدي دوباره يافت و اين دهه در تاريخ ايران نقطه اي تعيين كننده و بي مانند بشمارميرود. تا قبل از انقلاب اسلامي،‌ در ايران نظام اسلامي وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ي «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعيت » بود وپادشاهان احساس مي‌كردند كه فاتحيني هستند كه بر مردم غلبه يافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالي عليه اين سلسله معيوب را قطع كردند و نقطه ي عطفي در تاريخ ايران بوجودآوردند و شمشير اسلام مردم را عليه دشمنان اسلام،‌ مردم و استعمارگران به كار گرفتند. دهه فجر انقلاب از رشحات اسلام است و آئينه اي است كه خورشيد اسلام در او درخشيد و اين دهه فجر بايد با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. اين مراسم را با هيجانهاي عاطفي صحيح بايد با طراوت و تازه كرد. در مذهب ما،‌ احساسات،‌ گريه و شادي، حب و بغض و عشق و نفرت جايگاه والايي دارد. از اين رو جشنهاي دهه فجر مي بايستي همچون مراسم و اعياد مذهبي گرامي داشته شود و مردمي باشد. بايد كليه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ي فراموش نشدني حضرت امام و پيروزي انقلاب اسلامي را جشن بگيرند.

 

 


دهه فجر انقلاب اسلامی دهه فجر دهه ی فجر انقلاب

 

عناوین ایام‌الله دهه فجر انقلاب اسلامی

 

دهه فجر انقلاب اسلامی

عناوین ایام‌الله دهه فجر به این شرح است:

چهارشنبه 12بهمن از ایام‌الله دهه فجر: «شهادت امام حسن عسگری(ع) ـ بازگشت امام خمینی(ره) به میهن اسلامی انقلاب اسلامی، امامت حضرت ولی عصر(عج)»؛‌ روز امام خمینی(ره)، ولایت و رهبری.

پنج‌شنبه  13بهمن از ایام‌الله دهه فجر؛ روز انقلاب اسلامی، ایمان، جهاد، شهادت.

جمعه  14بهمن از ایام‌الله دهه فجر؛ «روز فناوری فضایی»؛ روز انقلاب اسلامی، انتظار فرج، حاکمیت جهانی اسلام و استکبارستیزی.

شنبه  15بهمن از ایام‌الله دهه فجر؛ روز انقلاب اسلامی، جهاد اقتصادی، فرهنگ و احیای ارزشهای اسلامی.

یکشنبه  16بهمن ایام‌الله دهه فجر؛ «آغاز هفته وحدت» روز انقلاب اسلامی، قرآن، بصیرت دینی و وحدت امت اسلامی.

دوشنبه  17بهمن از ایام‌الله دهه فجر؛ روز انقلاب اسلامی، رسالت و منزلت زن مسلمان.

سه‌شنبه  18بهمن از ایام‌الله دهه فجر؛ روز انقلاب اسلامی، جوانان، خودباوری و نهضت علمی.

چهارشنبه  19بهمن از ایام‌الله دهه فجر؛ «روز نیروی هوایی»؛ روز انقلاب اسلامی، آمادگی دفاعی، بسیج و اقتدار ملی.

پنج‌شنبه  20بهمن ایام‌الله دهه فجر؛ روز انقلاب اسلامی، عدالت گستری، مردم سالاری دینی و حمایت از مستضعفان.

جمعه  21بهمن از ایام‌الله دهه فجر؛ «روز احسان و مهرورزی ـ سالروز میلاد حضرت محمد(ص) و سالروز میلاد حضرت امام جعفر صادق(ع)»؛ روز انقلاب جهانی اسلام، پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) و بیداری اسلامی.

شنبه  22بهمن از ایام‌الله دهه فجر؛ «روز پیروزی انقلاب اسلامی»؛ انقلاب اسلامی، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی.

 

عکسهای به یادماندنی از دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی 

 

 

دهه فجر, دهه فجر انقلاب اسلامی, دهه فجر انقلاب

 

دهه فجر, دهه فجر انقلاب اسلامی, دهه فجر انقلاب

 

 

دهه فجر, دهه فجر انقلاب اسلامی, دهه فجر انقلاب

 

 

دهه فجر, دهه فجر انقلاب اسلامی, دهه فجر انقلاب

 

 

دهه فجر, دهه فجر انقلاب اسلامی, دهه فجر انقلاب

 

 

دهه فجر, دهه فجر انقلاب اسلامی, دهه فجر انقلاب

amirrezajafary بازدید : 52 چهارشنبه 17 مهر 1392 نظرات (0)

 

 

امام حسن عسكري

 

امام حسن عسكرى، فرزند امام هادى(عليه السلام)، در روز هشتم ربيع الثّانى يا 24 ربيع الاوّل سال 232 هجرى قمرى در مدينه به دنيا آمد.
نام مادر گرامى آن حضرت را، سوسن و بعضى «سليل» و «حُدَيْث» نيز گفته اند.
او در هشتم ربيع الاوّل سال 260 هجرى قمرى با توطئه معتمد خليفه عبّاسى در شهر سامرّا، در 28 سالگى به شهادت رسيد.
آن حضرت بعد از شهادت پدر بزرگوارش در 22 سالگى به مقام امامت رسيد.
برنامه و مواضع او به عنوان مرجع فكرى شيعيان قلمداد گرديد و مصالح عقيدتى و اجتماعى آنان را كاملاً مراعات مىكرد.
در عصر آن حضرت، دشوارى ها و گرفتارى هايى پيش آمد كه از قدرت عبّاسيان كاست، تا جايى كه موالى و تركان بر حكومت دست يافتند، ولى فشار و شكنجه و آزار نسبت به امام و يارانش تخفيف پيدا نكرد.
متوكّل او را به زندان انداخت، بىآن كه سبب آن كار را بگويد! عبّاسيان تلاش مىكردند كه امام عسكرى(عليه السلام) را در دستگاه حكومت وارد كنند تا پيوسته مراقب او باشند و او را از پايگاه هاى خويش و از ياران و پيروانش دور سازند.
آن حضرت نيز مانند پدر بزرگوارش ناچار شد در سامرّا اقامت كند و زير نظر باشد.
مواضع علمى امام عسكرى(عليه السلام) در پاسخ هاى قاطع و استوار در مورد شبهه ها و افكار كفرآميز و بيان كردن حقّ، با روش مناظره و گفتگوهاى موضوعى و مناقشه ها و بحثهاى علمى، روز به روز شخصيّت آن حضرت را بارزتر نشان مىداد و مؤمنين را به شخصيّت مكتبى و فكرى خود مجهّز مىنمود و از طرفى پايدارى و ايستادگى آنان را در برابر جريانهاى فكرى خطرناك تضمين مىنمود.
كِنْدى (ابويوسف يعقوب بن اسحاق) فيلسوف عراقى در زمان امام(عليه السلام)، به زعم خود، پيرامون متناقضات قرآنى به خيال خود، كتابى تدوين كرد، امام عسكرى(عليه السلام)به وسيله بعضى از منسوبانِ به حوزه علمى او، با او تماس گرفت و كوشش او را با شكست رو به رو كرد و كِنْدى را قانع نمود كه در اشتباه بوده است، كِنْدى توبه كرد و اوراق خود را سوزانيد.
امام(عليه السلام) بيانات علمى قابل توجّهى در باب خلق قرآن براى ابوهاشم جعفرى ايراد فرمود و نيز مطالبى ارزشمند درباب تفسير قرآن از او نقل شده است.
براى امام عسكرى(عليه السلام) از مناطق گوناگون اسلامى كه پايگاه هاى مردمى او آنجا بود، به وسيله نمايندگانش كه در آن مناطق پراكنده بودند، اموالى فراهم مىآمد، و امام با دقّت بسيار و با روش هاى گوناگون مىكوشيد تا آن اموال را كاملاً از چشم دولتيان بپوشاند و پنهانى به مصرف رساند.
دولت عبّاسى در برابر ياران امام(عليه السلام) و در پاگاه هايى كه پشتيبان او بودند، قاطعانه و بىرحمانه ايستادگى مىكرد و براى از ميان برداشتن خطّمشى و برنامه امام و پراكنده كردن و وادار كردن ياران او كوشش هاى فراوان به عمل آورد.

مسأله مهدى و غيبت آن حضرت

امام عسكرى به وضوح مىديد كه اراده خداوند براى ايجاد دولت الهى بر روى زمين، بر اين تعلّق گرفته است كه فرزندش مهدى(عليه السلام)غيبت كند.
سخنان ائمّه پيشين و نصوص فراوان و پياپى، به آمدن مهدى(عليه السلام) بشارت مىداد و در اين موارد، روايات متواتر و صحيح از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در دست است، و مؤلّفان صحاح از اهل سنّت كه معاصران آن حضرت يا پيش از آن بوده اند ، روايات مربوط به مهدى موعود(عليه السلام) را نقل كرده اند كه بخارى و مسلم و احمد بن حنبل از آن جمله اند.
امام عسكرى تلاش مىكرد تا مردم را قانع سازد كه زمان غيبت فرا رسيده است و تنفيذ آن در شخص فرزندش امام مهدى(عليه السلام)صورت گرفته است.
اين امر درباره افكار افراد عادى دشوار مىنمود و امام(عليه السلام) به هر ترتيب، فكر غيبت را در اذهان و افكار، رسوخ مىداد و به مردم مىفهماند كه اين حقيقت را بايد بپذيرند و ديگران را به اين انديشه و اعتقاد و متفرّعات آن آگاه سازند.
دوستان و طرفداران امام(عليه السلام) به وسيله مكاتبه و مراسله با او تماس مىگرفتند و درباره مهدى موعود از حضرتش پرسش مىنمودند و جواب لازم و كافى را دريافت مىكردند.
شيعيان وقتى اموالى را از حقوق شرعىاى كه بر آنان واجب بود، براى امام عسكرى(عليه السلام)مىبردند ابتدا حضور به «عثمان بن سعيد عمرى» وارد مىشدند و او كه براى سرپوش گذاشتن بر فعّاليّتهاى امام(عليه السلام) و براى مصلحت او، تجارت روغن مىكرد، پول هايى را كه تحويل مىگرفت در خيكهاى روغن مىگذاشت و دور از چشم حاكمان، براى امام مىفرستاد، زيرا اگر بر قضيّه واقف مىشدند همه آن را مصادره مىكردند.

قيام صاحب زنج و برخورد امام عسكرى(عليه السلام)

در زمان خلافت مهتدى عبّاسى، صاحب الزّنج، به اتّفاق بردگان و فقرا و مستضعفين سر به قيام برداشت و توانست بر بصره و اطراف آن چيره گردد و ادّعا داشت كه او از سلاله پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) است و نسبش به امام على بن ابيطالب(عليه السلام)مىرسد.
مسعودى در مروج الذّهب مىنويسد: او زاده يكى از روستاهاى رى بوده و بيشتر يارانش از موالى و زنجىها بود كه دشوارى هايى براى عبّاسىها پديد آورد و نزديك بود بغداد، پايتخت آنها را پس از نبردهاى سختى كه ميان او و خلفاى عبّاسى جريان داشت به تصرّف خود درآوَرَد.
امام عسكرى(عليه السلام) فرمود: صاحب الزّنج از ما اهل بيت نيست.
در اين حال، هر گاه سخن از قيام او به ميان مىآمد و به دنبال آن كشتن پيرمردان و كودكان و به اسارت گرفتن زنان و سوزاندن شهرها و خانه ها و ديگر اعمال ناروايى كه اتّفاق مىافتاد، انتساب او را به علوىها تكذيب مىكرد و آنان را با مشرب خوارج ارزيابى مىنمود.
ولى كسى كه حوادث آن دوره از تاريخ اسلامى را، كه ترك ها و غلامان مقدّرات كشور را در قدرت خود گرفته بودند و نيز ظلم و بيدادى كه سرتاسر مملكت اسلامى و مردم آن را فرا گرفته بود و در همان حال، خليفه تقريباً هيچ كاره بود، مدّ نظر قرار دهد، به نظرش بعيد نمىآيد كه حركت صاحب الزّنج و پيروان او همچون ديگر قيام ها به رهبرى علوىها و ديگران ترتيب داده مىشده است تا از آنچه بر مردم در آن زمان مىرفت رهايى پيدا كنند و كارهاى ناروايى كه به آنها نسبت داده شده چه بسا ساخته و پرداخته خودِ حُكّام و دستگاه هاى آنها براى بدنام كردنشان بوده باشد.
و در مورد آنچه راويان از قول امام روايت كرده اند كه «صاحب الزّنج» از ما نيست، شايد بتوان گفت: كه اين سخن بر فرض صحّت، صريحاً گوياى تكذيب انتساب ايشان به خود نبوده، زيرا امكان دارد كه منظور حضرت اين باشد كه او در كارها و اقدام هايش ، از ما نيست; همچنان كه امكان دارد امام از سوى حكّام وقت، مجبور به بيان چنين سخنى شده باشد.
برخى روايات، آن چنان كه در «اكمال الدّين» شيخ صدوق آمده، اشاره به اين دارند كه او هرگز دروغگو نبوده است.
به هر حال، برخورد معتمد عبّاسى با امام حسن عسكرى تفاوتى با برخوردهاى حاكمان عبّاسى پيش از او با ايشان نداشت.
او امام را تحت مراقبت شديدى قرار داد، به طورى كه كسى جز در شرايط ويژه اى كه امام با نزديكان خود قرار گذاشته بود، امكان تماس با آن حضرت را نمىيافت و هر آنچه كه از خارج به ايشان مىرسيد يا به خارج مىدادند، از طريق مراسله بود.
وقتى كه خبر كسالت امام به گوش معتمد عبّاسى رسيد، دستور داد تا خانه آن حضرت را زير نظر بگيرند.
پس از شهادت امام نيز تفتيش و بازجويى كامل به عمل آمد و همه اثاث خانه را مُهر و موم كردند و آن گاه در صدد تحقيق و بازجويى از فرزندان امام عسكرى(عليه السلام) برآمدند و به قابله ها دستور دادند كه زنان را تحت معاينه دقيق قرار دهند و اگر آثار حمل در يكى از آنان ديدند به خليفه گزارش كنند.
هراس و وحشت عبّاسيان از مهدى موعود كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)نويد ظهورش را بارها داده بود و او را بزرگترين مصلح در تاريخ جامعه بشرى ـ كه طومار ظلم و ستم را در هم خواهد پيچيد و عدالت اجتماعى را برقرار خواهد ساخت ـ معرّفى كرده بود، روز به روز بالا مىگرفت.
آنان مىخواستند با كشتن نسل پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، مانع ظهور امام منتَظر گردند و امام عسكرى(عليه السلام) در نامه اى به همين مطلب اشاره كرده:

«پنداشته اند با كشتن من، نسلم را قطع خواهند كرد و حال آن كه خداوند خواسته آنان را تكذيب كرده است و سپاس خداى را كه مرا از جهان نَبُرْد تا آن كه جانشين و امام بعد از من را نشانم داد. او در خلقت و اخلاق، شبيه ترين كس به پيامبر اكرم است. خداوند او را در دوران غيبت حفظ مىكند، سپس او را ظاهر مىسازد تا زمين را پس از آن كه پر از ظلم و ستم شده باشد، سرشار از عدالت و برابرى كند.»

اينك در ميان سخنان و كلمات گهربار حضرت امام عسكرى(عليه السلام)، كه هر يك به منزله چراغ هدايت و مشعل فروزان راه زندگى است، چهل حديثِ برگزيده، تقديمِ تشنگان آب زلال و حيات بخش مكتب انسان سازش مىشود.
به اميد آن كه همگى بهره لازم را از كلمات شريفش برگيريم و منتظر ظهور فرزند دلبند و برومندش باشيم.
* * *

چهل حديث

قالَ الاِْمامُ الْعَسْكَرى(عليه السلام):

1- پرهيز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُكَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ.»:
جدال مكن كه ارزشت مىرود و شوخى مكن كه بر تو دلير شوند.
2- تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ يَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّى يَقُومَ.»:
هر كه به پايين نشستن در مجلس خشنود باشد، پيوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخيزد.
3- هلاكت در رياست و افشاگرى
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ يَمينًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ يَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْى وَ إِيّاكَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّياسَةِ، فَإِنَّهُما يَدْعُوانِ إِلَى الْهَلَكَةِ.»:
آن كه را به راست و چپ رود واگذار! به راستى چوپان، گوسفندانش را به كمتر تلاشى گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش كرده و سخن پراكنى كنى و در پىرياست باشى، زيرا اين دو، آدمى را به هلاكت مىكشانند.
4- گناهى كه بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَيْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراكُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبيبِ الَّنمْلِ عَلَى الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
از جمله گنـاهانى كـه آمرزيده نشود ايـن است كه [آدمى ] بگويد: اى كاش مرا به غير از اين گناه مؤاخذه نكنند. سپس فرمود: شرك در ميان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سياه در شب تار نهانتر است.
5- نزديكتر به اسم اعظم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَيْنِ إِلى بَياضِها.»:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» به اسم اعظم خدا، از سياهى چشم به سفيدىاش نزديكتر است.
6- دوستى نيكان و دشمنى بدان
«حُبُّ الاَْبْرارِ لِلاَْبْرارِ ثَوابٌ لِلاَْبْرارِ، وَ حُبُّ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ فَضيلَةٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ زَيْنٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ خِزْىٌ عَلَى الْفُجّارِ.»:
دوستى نيكان به نيكان، ثوابست براى نيكان. و دوستى بدان به نيكان، فضيلت است براى نيكان. و دشمنى بدان با نيكان، زينت است براى نيكان. و دشمنى نيكان با بدان، رسوايى است براى بدان.
7- سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»:
از جمله تواضع و فروتنى، سلام كردن بر هر كسى است كه بر او مىگذرى، و نشستن در پايين مجلس است.
8- خنده بيجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْكُ مِنْ غَيْرِ عَجَب.»:
خنده بيجا از نادانى است.
9- همسايه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأى حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأى سَيِّئَةً أَفْشاها.»:
از بلاهاى كمرشكن، همسايه اى است كه اگر كردار خوبى را بيند نهانش سازد و اگر كردار بدى را بيند آشكارش نمايد.
10- پندى گويا و جامع
«أُوصيكُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ الْوَرَعِ فى دينِكُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ(صلى الله عليه وآله وسلم) صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذا وَرَعَ فى دينِهِ وَ صَدَقَ فى حَديثِهِ وَ أَدَّى الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قيلَ: هذا شيعِىٌ فَيَسُرُّنى ذلِكَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا زَيْنًا وَ لا تَكُونُوا شَيْنًا، جُرُّوا إِلَيْنا كُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا كُلَّ قَبيح، فَإِنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قيلَ فينا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ كَذلِكَ.»:
لَناحَقٌّ فى كِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهيرٌ مِنَ اللّهِ لا يَدَّعيهِ أَحَدٌ غَيْرُنا إِلاّ كَذّابٌ. أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله عليه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمْ السَّلامَ.»:
شما را به تقواى الهى و پارسايى در دينتان و تلاش براى خدا و راستگويى و امانتدارى درباره كسى كه شما را امين دانسته ـ نيكوكار باشد يا بدكار ـ و طول سجود و حُسنِ همسايگى سفارش مىكنم. محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)براى همين آمده است. در ميان جماعت هاى آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت كنيد. و حقوقشان را ادا نماييد، زيرا هر يك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مىشود: اين يك شيعه است، و اين كارهاست كه مرا خوشحال مىسازد. تقواى الهى داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتى، تمام دوستى خود را به سوى ما بكشانيد و همه زشتى را از ما بگردانيد، زيرا هر خوبى كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم. در كتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پيامبر خداست و خداوند ما را پاك شمرده، احدى جز ما مدّعى اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ مىگويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قرآن را تلاوت نماييد و زياد بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا صلوات بر پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا مىسپارم، و سلام بر شما.
11- انديشه در كار خدا
«لَيْسَتِ الْعِبادَةُ كَثْرَةَ الصِّيامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فى أَمْرِ اللّهِ.»:
عبادت كردن به زيادى روزه و نماز نيست، بلكه [حقيقتِ] عبادت، زياد در كار خدا انديشيدن است.
12- پليدى خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرٍّ.»:
خشم و غضب، كليد هر گونه شرّ و بدى است.
13- ويژگى هاى شيعيان
«شيعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِيَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاكِيَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَيَفْجُرُ لَهُمْ يَنابيعُ الْحَيَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّيرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»:
پيروان ما، گروه هاى نجات يابنده و فرقه هاى پاكى هستند كه حافظان [آيين] مايند، و ايشان در مقابل ستمكاران، سپر و كمككار ما [هستند]. به زودى چشمه هاى حيات [منجىِ بشريّت] بعد از گدازه توده هاى آتش! پيش از ظهور براى آنان خواهد جوشيد.
14- ناآرامى كينه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»:
كينه توز ، ناآرامترينِ مردمان است.
15- پارساترين مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَى الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَكَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ.»:
پارساترين مردم كسى است كه در هنگام شبهه توقّف كند. عابدترين مردم كسى است كه واجبات را انجام دهد. زاهدترين مردم كسى است كه حرام را ترك نمايد. كوشننده ترين مردم كسى است كه گناهان را رها سازد.
16- وجود مؤمن
«أَلْمُؤْمِنُ بَرَكَةٌ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ حُجَّةٌ عَلَى الْكافِرِ.»:
مؤمن براى مؤمن ،بركت و بر كافر، اتمام حجّت است.
17- محصول اعمال
«إِنَّكُمْ فى آجال مَنْقُوصَة وَ أَيّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ يَأْتى بَغْتَةً، مَنْ يَزْرَعْ خَيْرًا يَحْصِدُ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرًّا يَحْصِدُ نِدامَةً، لِكُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا يُسْبَقُ بَطىءٌ بِحَظِّهِ، وَ لا يُدْرِكُ حَريصٌ ما لَمْ يُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ خَيْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»:
شما عمر كاهنده و روزهاى برشمرده اى داريد، و مرگ به ناگهان مىآيد، هر كس تخم خيرى بكارد به خوشى بِدْرَوَد، و هر كس تخم شرّى بكارد به پشيمانى بِدْرَوَد. هر كه هر چه بكارد همان براى اوست. كُندكار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرّش نيست در نيابد، هر كه به خيرى رسد خدايش داده، و هر كه از شرّى رهد خدايش رهانده.
18- شناخت احمق و حكيم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَكيمِ فى قَلْبِهِ.»:
قلب احمق در دهان او و دهان حكيم در قلب اوست.
19- تلاش براى رزق مقدّر
«لا يَشْغَلْكَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.»:
رزق و روزىِ ضمانت شده، تو را از كار واجب باز ندارد.
20- عزّتِ حقگرايى
«ما تَرَكَ الْحَقَّ عَزيزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَليلٌ إِلاّ عَزَّ.»:
هيچ عزيزى حقّ را رها نكند، مگر آن كه ذليل گردد و هيچ ذليلى به حقّ نياويزد، مگر آن كه عزيز شود.
21- دوست نادان
«صَديقُ الْجاهِلِ تَعَبٌ.»:
دوست نادان، مايه رنج است.
22- بهترين خصلت
«خَصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: أَلاِْيمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»:
دو خصلت است كه بهتر و بالاتر از آنها چيزى نيست:ايمان به خدا و سود رساندن به برادران.
23- نتيجه جسارت بر پدر
«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ فى صِغَرِهِ تَدْعُوا إِلَى الْعُقُوقِ فى كِبَرِهِ.»:
جرأت و دليرى فرزند بر پدرش در كوچكى، سبب عاقّ و نارضايتى پدر در بزرگى مىشود.
24- بهتر از حيات و بدتر از مرگ
«خَيْرٌ مِنَ الْحَياةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَياةَ وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِكَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.»:
بهتر از زندگى چيزى است كه چون از دستش دهى، از زندگى بدت آيد، و بدتر از مرگ چيزى است كه چون به سرت آيد مرگ را دوست بدارى.
25- وابستگى و خوارى
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.»:
چه زشت است براى مؤمن، دلبستگى به چيزى كه او را خوار دارد.
26- نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِيَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فيها نِعْمَةٌ تُحيطُ بِها.»:
هيچ بلايى نيست، مگر اين كه در آن از طرف خدا نعمتى است.
27- اكرام بدون افراط
«لا تُكْرِمِ الرَّجُلَ بِما يَشُقُّ عَلَيْهِ.»:
هيچ كس را طورى اكرام مكن كه بر او سخت گذرد.
28- ارزش پند پنهان
«مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ.»:
هر كه در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر كه آشكارا برادرش را پند دهد او را كاسته.
29- تواضع و فروتنى
«أَلتَّواضُعُ نِعْمَةٌ لا يُحْسَدُ عَلَيْها.»:
تواضع و فروتنى، نعمتى است كه بر آن حسد نبرند.
30- سختى تربيت نادان
«رِياضَةُ الْجاهِلِ وَ رَدُّ المُعْتادِ عَنْ عادَتِهِ كَالْمُعْجِزِ.»:
پرورش دادن نادان و ترك دادن معتاد از عادتش، مانند معجزه است.
31- شادى بيجا
«لَيْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الَْمحْزُونِ.»:
اظهار شادى نزد غمديده، از بىادبى است.
32- جمال ظاهر و باطن
«حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالُ ظاهر، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالُ باطِن.»:
صورت نيكو، زيبايى ظاهرى است،و عقل نيكو، زيبايى باطنى است.
33- كليد تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَيْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْكَذِبَ.»:
تمام پليدى ها در خانه اى قرار داده شده و كليد آن دروغگويى است.
34- چشم پوشى از لغزش و يادآورى احسان
«خَيْرُ إِخْوانِكَ مَنْ نَسِىَ ذَنْبَكَ وَ ذَكَرَ إِحْسانَكَ إِلَيْهِ.»:
بهترين برادران تو كسى است كه خطايت را ناديده گيرد و احسانت را يادآور شود.
35- مدح نالايق
«مَنْ مَدَحَ غَيْرَالمُسْتَحِقِّ فَقَدْ قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ.»:
هر كه نالايقى را ثنا گويد، خود در موضعِ اتّهام قرار گيرد.
36- راه دوست يابى
«مَنْ كانَ الْورَعُ سَجِيَّتَهُ، وَ الْكَرَمُ طَبيعَتَهُ، وَ الْحِلْمُ خُلَّتَهُ كَثُرَ صَديقُهُ.»:
كسى كه پارسايى خوى او، و بخشندگى طبيعت او، و بردبارى خصلت او باشد دوستانش بسيار شوند.
37- انس با خدا
«مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:
كسى كه با خدا مأنوس باشد، از مردم گريزان گردد.
38- خرابى مناره ها و كاخ ها
«إِذا قامَ الْقائِمُ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَنائِرِ وَ الْمَقاصيرِ الَّتى فِى الْمَساجِدِ.»:
هنگامى كه قائم(عليه السلام) قيام كند، دستور به خرابى مناره ها و كاخ هاى مساجد دهد.
39- نماز شب، سير شبانه
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا يُدْرَكُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّيْلِ.»:
وصول به خداوند عزّوجلّ، سفرى است كه جز با عبادت در شب حاصل نگردد.
40- ادبى بسنده
«كَفاكَ أَدَبًا تَجَنُّبُكَ ما تَكْرَهُ مِنْ غَيْرِكَ.»:
در مقام ادب براى تو همين بس كه آنچه براى ديگران نمىپسندى، خود، از آن دورى كنى.

amirrezajafary بازدید : 87 چهارشنبه 17 مهر 1392 نظرات (0)

شهادت امام حسن عسکری (ع) و آغاز امامت حضرت مهدی (عج)

اندیشه > دین- همشهری آنلاین:
روز هشتم ربیع الاول مصادف است با روز شهادت امام حسن عسکری(ع) و آغاز امامت حضرت مهدی(عج).

می‌توان گفت زندگی و شخصیت امام حسن عسکری (ع) همچون معصومین دیگر، بدلیل بی‌توجهی بسیاری از پیروانشان هنوز هم آنچنان که باید و شاید در میان عامه مردم شناخته شده نیست و شاید بتوان این نکته را در مورد شناخت امام زمان‌(عج) نیز گفت؛ امیدواریم که با شناخت صحیح حضرت ولی عصر (عج)، راه مطلوب و مورد نظر ایشان و دیگر معصومین (ع) را بپیماییم.

به گزارش خبرنگار دین و معارف اسلامی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، امام حسن عسکری(ع) با توجه به خفقان جامعه و ظلم حاکمان زمانه‌شان بیشتر عمرشریف خود را در زندان بسر بردند اما این امر موجب نشد که از کوشش‌هایی علمی و انقلابی فرهنگی مانند تشکیل حوزه علمیه، انجام تالیفات، ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان توسط پیک‌ها و نامه‌ها و تعیین نمایندگان و تلاش‌های آنها و ارتباط با آنها دست بردارند.

در این نوشتار ضمن اشاره کوتاهی به زندگینامه آن بزرگوار، به بخش‌هایی از فعالیت‌های آن حضرت پرداخته می‌شود:

نام: حسن (ع).

لقب معروف: عسکری (ع). ابن‌الرضا (ع) و سراج.

کنیه: ابومحمد (ع).

پدر و مادر: امام هادی (ع)، سلیل (ع) (سوسن، حًدْیث).

وقت و محل تولد: روز جمعه هشتم ربیع‌الثانی یا 24 ربیع‌الاول سال 232 هجری قمری در مدینه.

وقت و محل شهادت: هشتم ربیع‌الاول سال 260 ه.ق به دسیسه معتمد (چهاردهمین خلیفه عباسی) در شهر سامرا و در سن 28 یا 29 سالگی به شهادت رسیدند.

مرقد: در شهر سامرا واقع در عراق.

دوران زندگی ایشان را در دو بخش می‌توان ذکر کرد:

1ـ قبل از امامت (22 سال) از سال 232 تا 254 ه.ق.

2ـ دوران امامت (6 سال) از سال 254 تا 260 ه.ق.

حاکمان عصر امامت ایشان عبارتند از:

1ـ مهتدی، چهاردهمین خلیفه عباسی (از سال 255 تا 256)

2ـ معتمد، پانزدهمین خلیفه عباسی (از سال 256 تا 260)

چرا امام حسن عسکری (ع) همواره در زندان بودند؟

شاید بتوان گفت که هیچ یک از امامان (ع) همانند امام حسن عسکری (ع) در خفقان خلفای عصر و در زندان‌ها نبوده اند، تا آنجا که حتی در زندان، جاسوسی را بر ایشان گماشته بودند تا گفتار و رفتارشان را گزارش دهد.

این همه خفقان برای چه بود؟

پاسخ: حکام بنی‌عباس از چند جهت در مورد امام حسن عسکری (ع) ترس و نگرانی داشتند و حساس بودند:

1ـ جمعیت شیعیان در آن عصر، به ویژه در عراق، بسیار بود.بنابراین خلفا ترس آن داشتند که آنها قدرت را به دست گیرند و با زعامت و رهبری امام حسن عسکری (ع) تاج و تخت عباسیان را واژگون کنند.

2ـ از سوی دیگر باید به این مساله مهم نیز توجه داشت که شیعیان توجه خاصی به امام حسن عسکری (ع) داشتند و اموال بسیاری به محضرشان می‌رسانند، تا آنجا که به عنوان مثال، آن حضرت یکبار صدهزار دینار (یعنی صد هزار مثقال طلا) به یکی از دوستان و نمایندگان مورد اطمینانش به نام «علی بن جعفر همانی» دادند تا بین مستمندان و شیعیان در مراسم حج، تقسیم کند، بار دیگر صد هزار دینار برای او فرستادند و بار سوم سی هزار دینار برای او حواله کردند.

3ـ تلاش‌های سیاسی، نامه‌ها و پیک‌ها، فعالیت شاگردان و نمایندگان، حوزه علمیه طاغوت برانداز، گفتار سازنده و حرکت‌بخش امام حسن عسکری(ع و ... همه و همه نشان می‌داد که ایشان نه تنها هرگز تسلیم دستگاه بنی‌عباس نیستند، بلکه زمینه‌سازی فرهنگی و سیاسی عمیق و گسترده‌ای بر ضد آن دستگاه می‌کنند.

4ـ طبق روایات متعدد و متواتر، همه مسلمانان می‌دانستند که سرانجام قائم آل محمد حضرت مهدی (عج) ظهور می‌کند و واژگونی تاج و تخت شاهان و سلاطین جور در سراسر جهان به دست ایشان است، از طرفی دریافته بودند که این مصلح جهانی از نسل امام حسن عسکری (ع) است، بنا بر این در مورد آن حضرت بسیار حساس بودند و احساس خطر می‌کردند و بر همین اساس حضرت مهدی (عج) از هنگام ولادت (در سال 255) حتی در عصر پدر (تا سال 260) یعنی پنج سال جز برای یاران بسیار مخصوص، مخفی بودند.

تلاش‌های هفت‌گانه امام حسن عسکری (ع)

کوتاه سخن آنکه از بررسی تلاش‌های آن امام (ع) و یارانشان فهمیده می‌شود که آن بزرگمرد علم، کمال و سیاست در هفت مورد، تلاش عمیق و چشمگیری داشته‌اند که آنها عبارتند از:

1ـ تشکیل حوزه علمیه و کوشش‌های علمی و انقلاب فرهنگی.

2ـ ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان توسط پیک‌ها و نامه‌ها و تعیین نمایندگان و تلاش‌های آنها و ارتباط با آنها.

3ـ تلاش‌های سری و محرمانه سیاسی.

4ـ پشتیبانی مالی شیعیان از امام حسن عسکری (ع) و حمایت مالی آن حضرت از مستضعفان برای حفظ کیان تشیع.

5ـ تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه و روحیه دادن به آنها و سفارش آنها به مقاومت و استقامت در برابر ستمگران.

6ـ آماده‌سازی شیعیان برای دوران غیبت.

امام حسن عسکری (ع) در راستای این اصول تا سر حد شهادت ایستادگی کردند و تحت شدیدترین شکنجه‌ها و خفقان‌ها در زندان‌ها، خانه و بیرون خانه، رسالت خود را به جهانیان ابلاغ فرمودند و سرانجام با نیرنگ معتمد عباسی مسموم شده و به شهادت رسیدند.

حوزه علمیه و دانشگاه امام حسن عسکری (ع)

یکی از مهم‌ترین کارهای امام حسن عسکری (ع) مانند پدر و اجداد پاکشان، تربیت شاگرد و حفظ فقه تشیع و اندیشه ناب اسلام در برابر دشمنان و مخالفان بود.

ایشان در این راستا با اینکه در شرایط سخت سیاسی به سر می‌بردند و مدت امامتشان شش سال و مدت عمرشان 28 سال بیشتر نبود، تا آخرین حد امکان با گردآوری شاگردان پدر و اجدادشان و تربیت شاگردهای جدید و مطرح کردن بحث‌ها و مناظرات شفاهی و کتبی به تشکیل مجمع علمی عمق و وسیع پرداختند و خط فکری تشیع را از گزند حوادث و برخوردها حفظ نمودند و با پاسخ به شبهه‌ها و سوالات گوناگون از حریم دانشگاه جدشان، امام جعفر صادق (ع) محافظت کردند.

تالیفات امام حسن عسکری (ع)

امام حسن عسکری (ع) در کنار کارهای علمی، مجموعه‌هایی از تفسیر، روایات، معارف اسلامی و عقاید را تالیف کردند. بعضی از این مجموعه‌ها به صورت نامه‌هایی طولانی بود که برای اشخاص می‌فرستادند، به علاوه روایات بسیار در ابواب فقه و سایر علوم اسلامی توسط افراد مختلف، از آن حضرت نقل شده است.

علامه سیدمحسن امین پنج مجموعه را تحت عنوان تالیفات امام حسن عسکری (ع) ذکر کرده که عبارتند از:

1ـ تفسیر معروف قرآن، منسوب به امام حسن عسکری (ع).

2ـ نامه آن حضرت به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری، مذکور در کتاب تحف‌العقول.

3ـ مواعظ قصار، مذکور در کتاب تحف‌العقول.

4ـ رساله المنقبه، مشتمل بر اکثر احکام حلال و حرام (این رساله در کتاب مناقب، ج 4، ص 424 با نام "المقنعه" ذکر شده است).

5ـ مکاتبات الرجال (کتاب اعیان الشیعه، ج 2، ص 41).

amirrezajafary بازدید : 44 چهارشنبه 17 مهر 1392 نظرات (0)


 

امام حسن عسکري (ع) در سال 232هجري در مدينه چشم به جهان گشود. مادر والا گهرش سوسن يا سليل زني لايق و صاحب فضيلت و در پرورش فرزند نهايت مراقبت را داشت، تا حجت حق را آن چنان که شايسته است پرورش دهد.

اين زن پرهيزگار در سفري که امام عسکري (ع) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت کرد. کنيه آن حضرت ابامحمد بود.

صورت و سيرت امام حسن عسکري (ع)
امام يازدهم صورتي گندمگون و بدني در حد اعتدال داشت. ابروهاي سياه کماني، چشماني درشت و پيشاني گشاده داشت. دندانها درشت و بسيار سفيد بود. خالي بر گونه راست داشت.

امام حسن عسکري (ع) بياني شيرين و جذاب و شخصيتي الهي باشکوه و وقار و مفسري بي نظير براي قرآن مجيد بود. راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه براي اصحاب بزرگوارش - در ايام عمر کوتاه خود - روشن کرد.

دوران امامت
به طور کلي دوران عمر 29ساله امام حسن عسکري (ع) به سه دوره تقسيم مي گردد:
دوره اول 13سال است که زندگي آن حضرت در مدينه گذشت.
دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت.
دوره سوم نزديک 6 سال امامت آن حضرت مي باشد.

دوره امامت حضرت عسکري (ع) با قدرت ظاهري بني عباس رو در روي بود. خلفايي که به تقليد هارون در نشان دادن نيروي خود بلندپروازيهايي داشتند.

امام حسن عسکري (ع) از شش سال دوران اقامتش، سه سال را در زندان گذرانيد. زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را - به وسيله آن دو غلام - آزار بيشتري دهد، اما آن دو غلام که خود از نزديک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاري گراييده بودند.

وقتي از اين غلامان جوياي حال امام شدند، مي گفتند اين زنداني روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با کسي سخن نمي گويد.

عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسي با همه غروري که داشت وقتي با حضرت عسکري ملاقات مي کرد به احترام آن حضرت برمي خاست، و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد. پيوسته مي گفت: در سامره کسي را مانند آن حضرت نديده ام، وي
زاهدترين و داناترين مردم روزگار است.

پسر عبيدالله خاقان مي گفت: من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم. مردم را نسبت به او متواضع مي يافتم. مي ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او مي باشند.

با آنکه امام (ع) جز با خواص شيعيان خود آميزش نمي فرمود، دستگاه خلافت عباسي براي حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات، آن حضرت را زنداني و ممنوع از معاشرت داشت.

از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکري (ع) يکي نيز اين بود که از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شيعه، به دست کساني سپرده مي شد که دشمن آل محمد (ص) و جريانهاي شيعي بودند، تا بدين گونه بنيه مالي نهضت تقويت نشود.چنانکه نوشته اند که احمد بن عبيدالله بن خاقان از جانب خلفا، والي اوقاف و صدقات بود در قم، و او نسبت به اهل بيت رسالت، نهايت مرتبه عداوت را داشت.

نيز اصحاب امام حسن عسکري، متفرق بودند و امکان تمرکز براي آنان نبود، کساني چون ابوعلي احمد بن اسحاق اشعري در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختي در بغداد مي زيستند، فشار و مراقبتي که دستگاه خلافت عباسي، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترين نوع درگيري واداشته بود. اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلي، اين همه سختي را تحمل مي کرد، و لحظه اي از حراست (و نگهباني) موضع غفلت نمي کرد.

اينکه حضرت هادي (ع) و حضرت امام حسن عسکري (ع) هم از سوي دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با ياران خاص و کساني که براي حل مشکلات زندگي مادي و ديني خود به آنها مراجعه مي نمودند - کمتر معاشرت مي کردند به جهت آن بود که دوران غيبت حضرت مهدي (ع) نزديک بود، و مردم مي بايست کم کم بدان خو گيرند، و جهت سياسي و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهاي مذهبي بودند بخواهند، و پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نيايد.

باري، امام حسن عسکري (ع) بيش از 29سال عمر نکرد ولي در مدت شش سال امامت و رياست روحاني اسلامي، آثار مهمي از تفسير قرآن و نشر احکام و بيان مسائل فقهي و جهت دادن به حرکت انقلابي شيعياني که از راههاي دور براي کسب فيض به محضر امام (ع) مي رسيدند بر جاي گذاشت.

در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآني و نشر احکام الهي و مناظرات کلامي جنبش علمي خاصي را تجديد کرد، و فرهنگ شيعي - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته هاي ديگر نيز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگي چون يعقوب بن اسحاق کندي ، که خود معاصر امام حسن عسکري بود و تحت تعليمات آن امام، گرديد.

در قدرت علمي امام (ع) - که از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود - نکته ها گفته اند. از جمله: همين يعقوب بن اسحاق کندي فيلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ايراني ابونصر فارابي شاگرد مکتب وي بوده است، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابي را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد.

شهادت امام حسن عسکري (ع)
شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري نوشته اند.

در کيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبيدالله بن خاقان گويد: روزي براي پدرم (که وزير معتمد عباسي بود) خبر آوردند که ابن الرضا - يعني حضرت امام حسن عسکري - رنجور شده، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد. خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد.

يکي از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود، امر کرد ايشان را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبيبي را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز براي پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولي گرديده. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطباي مسيحي و يهودي در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضي القضات (داور داوران) را طلبيد و گفت ده نفر از علماي مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند.

و اين کارها را براي آن مي کردند که آن زهري که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه. ق آن امام مظلوم در سن 29سالگي از دار فاني به سراي باقي رحلت نمود.

بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولي خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد... تا دو سال تفحص احوال او مي کردند....

اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسي بود که معتصم عباسي و خلفاي قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادي که به حضرت رسول الله (ص) مي پيوست، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکري فرزندي پاک گهر ملقب به مهدي آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدين جهت به بهانه هاي مختلف در خانه حضرت عسکري (ع) رفت و آمد بسيار مي کردند، و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامي اثري بيابند و او را نابود سازند.

به راستي داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع) و حضرت موسي (ع) تکرار مي شد. حتي قابله هايي را گماشته بودند که در اين کار مهم پي جويي کنند. اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهيد خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد، و همچنان نگاهداري خواهد کرد تا مأموريت الهي خود را انجام دهد.

باري، علت شهادت آن حضرت را سمي مي دانند که معتمد عباسي در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد، از کردار زشت خود پشيمان شد. بناچار اطباي مسيحي و يهودي که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند، به ويژه در مأموريتهايي که توطئه قتل امام بزرگواري مانند امام حسن عسکري (ع) در ميان بود، براي معالجه فرستاد. البته از اين دلسوزيهاي ظاهري هدف ديگري داشت، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود.

بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکري (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت، و از هر سوي صداي ناله و گريه برخاست. مردم آماده سوگواري و تشييع جنازه آن حضرت شدند.

ماجراي جانشين بر حق امام عسکري (ع)
ابوالاديان مي گويد: من خدمت حضرت امام حسن عسکري (ع) مي کردم. نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم. در مرض موت، روزي من را طلب فرمود و چند نامه اي نوشت به مدائن تا آنها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهي شد و صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.

ابوالاديان به امام عرض مي کند: اي سيد من، هرگاه اين واقعه دردناک روي دهد، امامت با کيست؟
فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند.

ابوالاديان مي گويد: دوباره پرسيدم علامت ديگري به من بفرما.
امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد.

ابوالاديان مي گويد: باز هم علامت ديگري بگو تا بدانم.
امام مي گويد: هر که بگويد که در هميان چه چيز است او امام شماست.

ابوالاديان مي گويد: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چيز ديگري بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتي به در خانه امام رسيدم صداي شيون و گريه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکري را ديدم که نشسته، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند. من از اين بابت بسيار تعجب کردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم. اما او جوابي نداد و هيچ سؤالي نکرد.

چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمي آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ايستاد، طفلي گندمگون و پيچيده موي، گشاده دنداني مانند پاره ماه بيرون آمد و رداي جعفر را کشيد و گفت: اي عمو پس بايست که من به نماز سزاوارترم.

رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ايستاد. سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوي امام علي النقي عليه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسليم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس «حاجزوشا» از جعفر پرسيد: اين کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام.

در اين موقع، عده اي از شيعيان از شهر قم رسيدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند: بگو که نامه هايي که داريم از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند! در آن حال خادمي از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: اي مردم قم با شما نامه هايي است از فلان و فلان و همياني (کيسه اي) که در آن هزار اشرفي است که در آن ده اشرفي است با روکش طلا.

شيعياني که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم کن.

جعفر کذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت: برويد و در خانه امام حسن عسکري (ع) جستجو کنيد و کودک را پيدا کنيد. رفتند و از کودک اثري نيافتند. ناچار «صيقل» کنيز حضرت امام عسکري (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينکه او حامله است. ولي هرچه بيشتر جستند کمتر يافتند.

خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نيز در کنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد. درود خداي بزرگ بر او باد.

amirrezajafary بازدید : 77 چهارشنبه 17 مهر 1392 نظرات (0)

حيات اجتماعى امام رضا عليه السّلام

دوران حيات و امامت امام هشتم اوج گيرى گرايش مردم به اهل بيت و دوران گسترش پايگاههاى مردمى اين خاندان است.
چنان كه مى دانيم امام از پايگاه مردمى شايسته اى برخوردار بود و �در همان شهر كه مأمون با زور حكومت مى كرد او مورد قبول و مراد همه مردم بود و بر دلها حكم مى راند... نشانه ها و شواهد تاريخى ثابت مى كند كه (در اين دوران) پايگاه مردمى مكتب على عليه السّلام از جهت علمى و اجتماعى تا حدّى بسيار رشد كرده و گسترش يافته بود. در آن مرحله بود كه امام عليه السّلام مسئوليت رهبرى را به عهده گرفت.�
گرچه كه در دوران امامت امام رضا عليه السّلام دو مرحله فعاليّت در سالهاى خلافت هارون و سالهاى خلافت مأمون را مى توان از يكديگر جدا كرد و براى هر يك از اين دو مرحله ويژگيهايى متمايز از ديگرى يافت، اما اگر به ويژگى عمومى اين دوران بنگريم، خواهيم ديد �هنگامى كه نوبت به امام هشتم عليه السّلام مى رسد... دوران، دوران گسترش و رواج و وضع خوب ائمه است و شيعه در همه جا گسترده اند و امكانات بسيار زياد است كه منتهى مى شود به مسأله ولايتعهدى . البته در دوران هارون، امام هشتم در نهايت تقيّه زندگى مى كردند. يعنى كوشش و تلاش را داشتند، حركت را داشتند، تماس را داشتند، منتهى با پوشش كامل... مثلاً دعبل خزاعى كه درباره امام هشتم در دوران ولايتعهدى آن طور حرف مى زند دفعتاً از زير سنگ بيرون نيامده بود. جامعه اى كه دعبل خزاعى مى پرورد يا ابراهيم بن عبّاس را كه جزو مدّاحان على بن موسى الرضاست، يا ديگران و ديگران را، اين جامعه بايستى در فرهنگ ارادت به خاندان پيغمبر سابقه داشته باشد. چنين نيست كه دفعتاً و بدون سابقه قبلى در مدينه و در خراسان و در رى و در مناطق گوناگون ولايتعهدى على بن موسى الرضا عليه السّلام را جشن بگيرند. اما قبلاً چنين سابقه اى نداشته باشد. آنچه در دوران على بن موسى الرضا عليه السّلام يعنى ولايتعهدى پيش آمد نشان دهنده اين است كه وضع علاقه مردم و جوشش محبّتهاى آنان نسبت به اهل بيت در دوران امام رضا عليه السّلام خيلى بالا بوده است. به هر حال بعد هم كه اختلاف امين و مأمون پيش آمد و جنگ و جدال بين خراسان و بغداد، پنج سال طول كشيد همه اينها موجب شد كه على بن موسى الرضا عليه السّلام بتوانند كار وسيعى بكنند كه اوج آن به مسأله ولايتعهدى منتهى شد.�
حقيقت آن است كه در اين دوران، بدى اوضاع ميان امين و مأمون به امام كمك كرد تا بار سنگين رسالت خويش را بر دوش كشد، بر تلاشهاى خود بيفزايد، و فعاليتهاى خود را دوچندان كند، چه در اين زمان زمينه آن فراهم گشت كه شيعيان با او تماس گيرند و از رهنمودهاى او بهره جويند، و همين امر در كنار برخوردار بودن امام از ويژگيهاى منحصر به فرد و رفتار آرمانى كه در پيش گرفته بود سرانجام به تحكيم پايگاه و گسترش نفوذ امام در سرزمينهاى مختلف حكومت اسلامى انجاميد. او خود يك بار زمانى كه درباره ولايتعهدى سخن مى گويد، به مأمون چنين اظهار مى دارد: �اين مسأله كه بدان وارد شده ام هيچ چيز بر آن نعمتى كه داشته ام نيفزوده است. من پيش از اين در مدينه بودم و از همان جا نامه ها و فرمانهايم در شرق و غرب اجرا مى شد و گاه نيز بر الاغ خود مى نشستم و از كوچه هاى مدينه مى گذشتم، در حالى كه در اين شهر عزيزتر از من كسى نبود.� در اين جا بسنده است سخن ابن مونسـدشمن امامـرا بياوريم كه به مأمون مى گويد: اى اميرمؤمنان، اين كه اكنون در كنار توست بتى است كه به جاى خدا پرستش مى شود.
در چنين شرايطى و پس از آن كه حضرت رضا عليه السّلام بعد از پدر مسئوليت رهبرى و امامت را به عهده گرفت در جهان اسلام به سير و گشت پرداخت و نخستين مسافرت را از مدينه به بصره آغاز فرمود، تا بتواند به طور مستقيم با پايگاههاى مردمى خود ديدار كند و درباره همه كارها به گفتگو بپردازد. عادت او چنين بود كه پيش از آن كه به منطقه اى حركت كند، نماينده اى به آن ديار گسيل مى داشت تا مردم را از ورود خويش آگاه كند تا وقتى وارد شهر مى شود مردم آماده استقبال و ديدار او باشند. سپس با گروههاى بسيار بزرگ مردم اجتماع برپا مى كرد و درباره امامت و رهبرى خود با آنان گفتگو مى فرمود. آنگاه از آنان مى خواست تا از او پرسش كنند تا پاسخ آنان را در زمينه هاى گوناگون معارف اسلامى بدهد. سپس مى خواست كه با دانشمندان علم كلام و اهل بحث و سخنگويان، همچنين با دانشمندان غيرمسلمان ملاقات كند تا در همه باب مناقشه به عمل آورند و با او به بحث و مناظره پردازند.
پدران حضرت رضا عليه السّلام به همه اين فعاليتهاى آشكار مبادرت نمى كردند. آنان شخصاً به مسافرت نمى رفتند تا بتوانند مستقيم و آشكار با پايگاههاى مردمى خود تماس حاصل كنند. اما در دوران امام رضا عليه السّلام اين مسأله امرى طبيعى بود، چرا كه پايگاههاى مردمى بسيار شده و نفوذ مكتب امام على عليه السّلام از نظر روحى و فكرى و اجتماعى در دل مسلمانان كه با امام آگاهانه هميارى مى كردند افزايش يافته بود...
پس از آن كه امام مسئوليت امامت را به عهده گرفت همه توانايى خود را در آن دوره، در توسعه دادن پايگاههاى مردمى خود صرف كرد اما رشد و گسترش آن پايگاهها و همدلى آنان با كار امام به اين معنى نبود كه او زمام كارها را به دست گرفته باشد. با وجود همه آن پيشرفتها و افزايش پايگاههاى مردمى ، امام بخوبى مى دانست و اوضاع و احوال اجتماعى نشان مى داد كه جنبش امام عليه السّلام در حدّى نيست كه حكومت را در دست گيرد، زيرا با پايگاههاى گسترده اى كه حضرت داشت، گرچه از او حمايت و پشتيبانى مى كردند، امّا نظير اين پايگاهها به اين درد نمى خورد كه پايه حكومت امام عليه السّلام گردد. چه، پيوند آن با امام پيوند فكرى پيچيده و عمومى بود و از قهرمانى عاطفى نشانى داشت. اين همان احساسهاى آتشين بود كه روزگارى پايه و اساسى بود كه بنى عبّاس بر آن تكيه كردند و براى رسيدن به حكومت بر امواج آن عواطف سوار شدند. اما طبيعت آن پايگاهها و مانندهاى آن به درد آن نمى خورد كه راه را براى حكومت او و در دست گرفتن قدرت سياسيش هموار سازد.
از اين روى مى بيينم كه بيشتر قيامهايى كه مسلمانان و پيروان با اخلاص، با نظريه امام على عليه السّلام برپا كردند، در تناقضها و اختلافهاى داخلى نابود مى شد و يا غالباً انشعاب مى كردند و از يكديگر جدا مى شدند و احياناً با يكديگر در جنگ و ستيز بودند. علت اين امر بسى ساده بود. با اين توضيح كه همه پايگاهها از نظريه امامان آگاه نبودند و اوضاع اجتماعى و موضوعى را درك نمى كردند. بلكه قيامهايشان غالباً عاطفى و آتشين بود، نه آگاهانه و نضج يافته. پس طبيعتاً عواطف و احساسها نمى توانست بناى حقيقى اسلام قرار گيرد؛ چه، بناى حقيقى براساس آگاهى كامل از هدف استوار است.
امام رضا عليه السّلام در اين مرحله خود را آماده آن مى كرد تا مهار حكومت را به دست گيرد، اما با شكلى كه او خود مطرح كرده بود و خود مى خواست نه در شكلى كه مأمون اراده مى كرد و در آن شكل ولايتعهدى را به او عرضه داشت و او آن را ردّ كرد و نخواست.
اين تصويرى است از دوران امام كه مى تواند در تفسير دو رخداد مهمّ يعنى مسأله ولايتعهدى و نيز مسأله پيشنهاد خلافت به امام از سوى مأمون ما را راهگشا باشد. به تعبيرى ديگر، مى توان گفت تنشهاى موجود در آن زمان هنوز باقيمانده هايى از طوفانى بود كه از چند دهه قبل عليه حكومت اموى و از سوى دو خاندان مهمّ علوى و عبّاسى برپا شده بود. در ميان چنين طوفانى بود كه قدرت طلبان خاندان عبّاسى بر اسبهاى لجام گسيخته خود مى نشستند و هرگونه كه مى خواستند به سوى هدف خودـو با اين ديدگاه كه هدف وسيله را توجيه مى كندـمى راندند و گاه هم در اين هياهو و در غياب ديده هاى مردم خنجرى هم از پشت به خاندان علوى مى زدند و پس از آن ميوه اى را كه در دست مجروح اين خاندان بود، به زور و به چنگال نيزه نيرنگ درمى ربودند.
خاندان عبّاسى از سويى از نام �آل محمّد� سوءاستفاده مى كرد، چندان كه گاه به خاطر نزديكى طرز كار يا تبليغاتشان با آل على ، در مناطق دور از حجاز اين گونه وانمود مى كردند كه همان خط آل على هستند. حتّى لباس سياه بر تن مى كردند و مى گفتند: اين پوشش سياه لباس ماتم شهيدان كربلا و زيد و يحيى است، و عدّه اى حتّى از سرانشان، خيال مى كردند كه دارند براى آل على كار مى كنند.
از سويى ديگر نيز همين خلفاى خاندان عبّاسى از همان روزهاى نخست سلطه خود كاملاً ميزان نفوذ علويان را مى دانستند و از آن بيم داشتند. سختگيريهايى كه از همان دوران آغازين حكومت عبّاسى عليه بنى الحسن به عمل آمد، گواهى بر اين ترس و وحشت عبّاسيان از اهل بيت و علاقه مردم به آنان است. گواهى ديگر آن كه آورده اند: منصور هنگامى كه به جنگ با محمّد بن عبدالله و برادرش ابراهيمـاز علويانـمشغول بود شبها را نمى خوابيد، حتى در همين زمان دو كنيز براى او آوردند كه آنها را ردّ كرد و گفت: �امروز روز زنان نيست و مرا با آنان كارى نه، تا آن زمان كه بدانم سر ابراهيم از آنِ من و يا سرِ من از آنِ ابراهيم مى شود. او در همين جنگها پنجاه روز جامه از تن نكند و از فزونى اندوه نمى توانست درست سخن خود را پى گيرد.�
اين نگرانى در دوران پس از منصور نيز ادامه يافت و نگرانى مهدى و هارون عبّاسى بيش از منصور بود، چندان كه در همين دوران امام كاظم عليه السّلام آن زندانهاى سخت خود را گذراند. پس از اين دو، نوبت به مأمون رسيد. در دوران مأمون مسأله دشوارتر و بزرگتر و مشكل آفرين تر بود. چه، شورشها و فتنه هاى فراوانى سرتاسر ولايتها و شهرهاى بزرگ اسلامى را دربرگرفته بود تا جايى كه مأمون نمى دانست چگونه آغاز كند و چه سان به حلّ مسأله بپردازد. او مى ديد و از اين رنج مى برد كه سرنوشتش و سرنوشت خلافتش در معرض تندبادهايى قرار گرفته كه از هر سو بر آن مى تازد.
مأمون در كنار اين ترس و نگرانى از هوشى سرشار، فهمى قوى ، درايتى بى سابقه، شجاعتى كم نظير و جدّيتى راهگشا بهره مند بود و اينها همه در كنار هم، او را بدان رهنمون گشت كه ابتكارى تازه بر روى صحنه آورد و امام هشتم را با تجربه اى بزرگ روياروى سازد و مسأله ولايتعهدى را پيش آورد، هر چند در اين زمينه نيز، تدبير امام عليه السّلام او را ناكام ساخت.
 

amirrezajafary بازدید : 60 چهارشنبه 17 مهر 1392 نظرات (0)

حضرت امام رضا ـ عليه السّلام ـ در سال 148 هـ .ق در شهر مدينه متولد شد،[1] و در ماه صفر سال 203 هـ .ق در سن 55 سالگي در شهر طوس خراسان به شهادت رسيد.

در باب شهادت ايشان تقريباً تمام علماي شيعه و عده زيادي از علماي اهل سنت قائلند که آن حضرت مسموم و شهيد شده اند. درباره عامل شهادت اختلاف نظر و اقوالي وجود دارد که به آنها اشاره خواهيم کرد.

قول مشهور اين است که آن حضرت توسط مأمون خليفه عباسي مسموم شده و به شهادت رسيده اند.

برخي از علماي اهل سنت قائلند که مأمون، امام رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم نکرده است. و براي اين گفته خود دلائلي هم ذکر مي کنند. از جمله آن دلائل اين است که مأمون دختر خود را به همسري امام جواد ـ عليه السّلام ـ درآورد. مأمون به برتري امام رضا ـ عليه السّلام ـ در برابر علما استدلال مي کرد. بعد از درگذشت امام رضا ـ عليه السّلام ـ مأمون بسيار ناراحت و غمگين بود و... در ادامه خواهيم گفت که به هيچ يک از دلائل در اين رابطه نمي توان استناد کرد. عده اي از علماي اهل سنت قائلند که ايشان مسموم شده اند و عامل جنايت، عباسيان (غير از مأمون) بوده اند. به عنوان نمونه ابن جوزي مي گويد: «وقتي عباسيان ديدند خلافت از دست آنها خارج شد (به واسطه ولايتعهدي) و به دست علويان افتاد، امام رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم کردند.[2]» اين قول نيز چندان صحيح به نظر نمي رسد چرا که «بيشتر مورخين و روات اجماع دارند که مأمون سم را به امام ـ عليه السّلام ـ داده نه غير او»[3]. علاوه بر اينکه مأمون براي اين کار انگيزه هم داشته که به آن اشاره خواهد شد. رواياتي از امام رضا ـ عليه السّلام ـ وارد شده است که در اين روايات آن حضرت شهادت خويش را پيشگويي کرده اند و عامل اين جنايت را مأمون دانسته اند. امام رضا ـ عليه السّلام ـ به هرثمه بن اعين مي گويد: «موقع مرگ من فرا رسيده است اين طاغي (مأمون) تصميم گرفته مرا مسموم کند...»[4].

شهيد مطهري مي نويسد: «قرائن نشان مي دهد که امام رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم کردند و يک علت اساسي همان قيام بني العباس در بغداد (بر عليه مأمون) بود. مأمون در حالي حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم کرد که از خراسان به طرف بغداد مي رفت و مرتب اوضاع بغداد را به او گزارش مي دادند. به او گزارش دادند که بغداد قيام کرده او ديد که حضرت رضا ـ عليه السلام ـ را نمي تواند عزل کند و اگر با اين وضع بخواهد برود آنجا کار بسيار مشکل است. براي اينکه زمينه رفتن آنجا را فراهم کند و به بني العباس بگويد کار تمام شد حضرت را مسموم کرد و آن علت اساسي که مي گويند و قابل قبول هم هست و با تاريخ وفق دارد همين جهت است»[5].

به نظر مي رسد انگيزه اصلي مأمون در به شهادت رساندن امام رضا ـ عليه السّلام ـ همين مطلبي باشد که ذکر شد. چرا که قيام عباسيان در بغداد جز به خاطر ترس از روي کار آمدن علويان نبوده است.

طبري مي نويسد: «مأمون نامه اي به بني عباس در بغداد نوشت و مرگ علي بن موسي ـ عليه السّلام ـ را به آنان اعلام کرد و از آنان خواست که به اطاعت او درآيند زيرا دشمني آنان با او جز با بيعت وي با علي بن موسي ـ عليه السّلام ـ نبوده است.[6] از ديگر موجباتي که مورخان در قتل امام رضا ـ عليه السّلام ـ ذکر کرده اند، کينه اي مي دانند که مأمون از امام رضا ـ عليه السّلام ـ به دل گرفته بود. طبرسي مي نويسد: علتي که موجب شد مأمون امام رضا ـ عليه السّلام ـ را به شهادت برساند اين بود که آن حضرت بي محابا (و بدون ترس) حق را در برابر مأمون اعلام مي کرد. در بيشتر موارد در مقابل او قرار مي گرفت که موجب عصبانيت و کينه او مي شد...»[7]. همانگونه که بيان شد از نظر روايات شيعي شکي نيست که مأمون حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم کرد.[8] امّا اينکه کيفيت اين عمل چگونه بوده است؟ روايات چندي وجود دارد که به آنها اشاره مي کنيم. روايتي را شيخ مفيد از عبدا... بن بشير نقل کرده که عبدا... گفت: مأمون به من دستور داد که ناخنهاي خود را بلند کنم... سپس مرا خواست و چيزي به من داد که شبيه تمر هندي بود و به من گفت: اين را به همة دو دست خود بمال... سپس نزد امام رضا ـ عليه السّلام ـ رفت و به من دستور داد که انار براي ما بياور من اناري چند حاضر کردم و مأمون گفت: با دست خود آن را بفشار، من فشردم و مأمون آن آب انار را با دست خود به حضرت خورانيد و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از خوردن آن آب انار دو روز بيشتر زنده نماند»[9]. روايت ديگري را شيخ مفيد از محمد بن جهم ذکر کرده که مي گويد: «حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ انگور دوست مي داشت پس قدري انگور براي حضرت تهيه کردند. در حبه هاي آن به مدت چند روز سوزنهاي زهرآلود زدند. سپس آن سوزنها را کشيده و به نزد آن بزرگوار آوردند... آن حضرت از آن انگورهاي زهرآلود بخورد و سبب شهادت ايشان شد».[10]

روايتي از اباصلت هروي نيز نقل شده که مي گويد: مأمون امام رضا ـ عليه السّلام ـ را فراخواند و آن حضرت را مجبور کرد از انگور بخورد آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.[11]»

بنابراين، ادله اي که اهل سنت ذکر کرده اند که مأمون امام رضا ـ عليه السّلام ـ را به شهادت نرسانده بي اساس مي باشد. چرا که مأمون فردي بود که به خاطر حکومت، برادر خويش امين را به قتل رساند و محبوبيت امام رضا ـ عليه السّلام ـ در نزد او از برادرش بيشتر نبود. و گريه ظاهري او بعد از مرگ امام ـ عليه السّلام ـ به جهت منحرف کردن اذهان علويان و طرفداران امام رضا ـ عليه السّلام ـ بوده است.

«بعد از شهادت امام رضا ـ عليه السّلام ـ شيعيان بدن شريف آن حضرت را در خراسان تشييع کردند. اين تشييع جنازه به حدي پر شور بود که تا آن زمان مثل آن ديده نشده بود، همه طبقات در تشييع جنازه امام حاضر شدند»[12]. امام رضا ـ عليه السّلام ـ در سال 203 هـ.ق در شهر طوس به خاک سپرده شد.

amirrezajafary بازدید : 75 چهارشنبه 17 مهر 1392 نظرات (0)



خبر از شهادت خویش به اباصلت

اباصلت هروی می گوید:
من در خدمت حضرت رضا علیه السلام بودم. به من فرمود:« ای اباصلت! داخل این قبّه ای که قبر هارون است، برو و از چهار طرف آن کمی خاک بردار و بیاور.»
من رفتم و خاک ها را آوردم.
امام خاک‌ها را بویید و فرمود:« می‌خواهند مرا پشت سر هارون دفن کنند، ولی در آنجا سنگی ظاهر می شود که اگر همه کلنگ‌های خراسان را بیاورند، نمی توانند آن را بکَنند.» و این سخن را در مورد بالای سر و پایین پای هارون فرمود.
بعد وقتی خاک پیش روی هارون یعنی طرف قبله هارون را بویید، فرمود:« این خاک، جایگاه قبر من است. ای اباصلت، وقتی قبر من ظاهر شد، رطوبتی پیدا می شود. من دعایی به تو تعلیم می کنم. آن را بخوان. قبر پر از آب می شود. در آن آب ماهی های کوچکی ظاهر می شوند. این نان را که به تو می دهم برای آنها خرد کن. آنها نان را می خورند. سپس ماهی بزرگی ظاهر می شود و تمام آن ماهی های کوچک را می بلعد و بعد غایب می شود. در آن هنگام دست خود را روی آب بگذار و این دعا را که به تو می‌آموزم بخوان. همه‌ی آب‌ها فرو می روند. همه‌ی این کارها را در حضور مأمون انجام ده.»
سپس فرمود:« ای اباصلت! من فردا نزد این مرد فاجر و تبهکار می روم. وقتی از نزد او خارج شدم، اگر سرم با عبایم پوشانده بودم، دیگر با من حرف نزن و بدان که مرا مسموم کرده است.»

مسموم شدن امام با انگور

فردا صبح، امام در محراب خود به انتظار نشست. بعد از مدتی مأمون غلامش را فرستاد که امام را نزد او ببرد. امام به مجلس مأمون رفت و من هم به دنبالش بودم. در جلوی او طبقی از خرما و انواع میوه بود. خود مأمون خوشه ای از انگور به دست داشت که تعدادی از آن را خورده و مقداری باقی مانده بود.
با دیدن امام، برخاست و او را در آغوش کشید و پیشانی اش را بوسید و کنار خود نشاند. سپس آن خوشه انگور را به امام تعارف کرد و گفت:« من از این انگور بهتر ندیده ام.»
امام فرمود:« چه بسا انگورهای بهشتی بهتر باشد.»
مأمون گفت:« از این انگور میل کنید.»
امام فرمود:« مرا معذور بدار.»
مأمون گفت:« هیچ چاره ای ندارید. مگر می خواهید ما را متهم کنید؟ نه. حتماً بخورید.» سپس خودش خوشه انگور را برداشت و از آن خورد و آن را به دست امام داد.
امام سه دانه خورد و بقیه اش را زمین گذاشت و فوراً برخاست.
مأمون پرسید:« کجا می روید؟»
فرمود:« همان جا که مرا فرستادی.»
سپس عبایش را به سر انداخت و به خانه رفت و به من فرمود:« در را ببند.»
سپس در بستر افتاد.

حضور امام جواد بر بالین پدر در لحظه شهادت

من در وسط خانه محزون و ناراحت ایستاده بودم که ناگهان دیدم جوانی بسیار زیبا پیش رویم ایستاده که شبیه ترین کس به حضرت رضا علیه السلام است.
جلو رفتم و عرض کردم:« از کجا داخل شدید؟ درها که بسته بود.»
فرمود:« آن کس که مرا از مدینه تا اینجا آورد، از در بسته هم وارد کرد.»
پرسیدم:« شما کیستید؟»
فرمود:« من حجّت خدا بر تو هستم، ای اباصلت! من محمد بن علی الجواد هستم.»
سپس به طرف پدر گرامیش رفت و فرمود:« تو هم داخل شو!»
تا چشم مبارک حضرت رضا علیه السلام به فرزندش افتاد، او را در آغوش کشید و پیشانی‌اش را بوسید.
حضرت جواد علیه السلام خود را روی بدن امام رضا انداخت و او را بوسید. سپس آهسته شروع کردند به گفتگو که من چیزی نشنیدم. اسراری بین آن پدر و پسر گذشت تا زمانی که روح ملکوتی امام رضا علیه السلام به عالم قدس پر کشید.

تغسیل امام به دست امام جواد علیه السلام

امام جواد علیه السلام فرمود: ای اباصلت! برو از داخل آن تخت و لوازم غسل و آب را بیاور.»
گفتم:« آنجا چنین وسایلی نیست.»
فرمود:« هر چه می گویم، بکن!»
من داخل خزانه شدم و دیدم بله، همه چیز هست. آنها را آوردم و دامن خود را به کمر زدم تا در غسل امام کمک کنم.
حضرت جواد فرمود:« ای اباصلت! کنار برو. کسی که به من کمک می کند غیر از توست.» سپس پدر عزیزش را غسل داد. بعد فرمود:« داخل خزانه زنبیلی است که در آن کفن و حنوط است. آنها را بیاور.»
من رفتم و زنبیلی دیدم که تا به حال ندیده بودم. کفن و حنوط کافور را آوردم.
حضرت جواد پدرش را کفن کرد و نماز خواند و باز فرمود:« تابوت را بیاور.»
عرض کردم:« از نجاری؟»
فرمود:« در خزانه تابوت هست.»
داخل شدم. دیدم تابوتی آماده است. آن را آوردم.
امام جواد، پدرش را داخل تابوت گذاشت و سپس به نماز ایستاد.

پرواز تابوت به سوی آسمان

هنوز نمازش تمام نشده بود که ناگهان دیدم سقف شکافته شد و تابوت از آن شکاف به طرف آسمان رفت. گفتم:« یا ابن رسول الله! الان مأمون می آید و می گوید بدن مبارک حضرت رضا چه شد؟»
فرمود:« آرام باش! آن بدن مطهّر به زودی برمی گردد. ای اباصلت! هیچ پیامبری در شرق عالم نمی میرد، مگر آنکه خداوند ارواح و اجساد او و وصی‌اش را به هم ملحق فرماید، حتی اگر وصیّ اش در غرب عالم بمیرد.»
در این هنگام دوباره سقف شکافته شد و تابوت به زمین نشست.
سپس حضرت جواد، بدن مبارک پدرش را از تابوت خارج کرد و به وضعیت اولیّه خود در بستر قرار داد. گویی نه غسل داده و نه کفن شده بود. بعد فرمود:« ای اباصلت! برخیز و در را برای مأمون باز کن.»

مأمون در کنار پیکر مطهر امام

ناگهان مأمون به همراه غلامانش با چشمی گریان و گریبانی چاک کرده داخل شد. همان طور که بر سر خود می زد، کنار سر مطهّر حضرت رضا علیه السلام نشست و دستور تجهیز و دفن امام را صادر کرد.
تمام آنچه را که امام رضا به من فرموده بود، به وقوع پیوست. مأمون می گفت:« ما همیشه از حضرت رضا در زنده بودنش کرامات زیادی می دیدیم. حالا بعد از وفاتش هم از آن کرامات به ما نشان می‌دهد.»
وزیر مأمون به او گفت:« فهمیدید حضرت رضا به شما چه نشان داد؟»
مأمون گفت:« نه.»
گفت:« او با نشان دادن این ماهی‌های کوچک و آن ماهی بزرگ می خواهد بگوید سلطنت شما بنی عباس با تمام کثرت و درازیِ مدت، مانند این ماهی های کوچک است که وقتی اجل شما رسید، خداوند مردی از ما اهل بیت را به شما مسلّط خواهد کرد و همه شما را از بین خواهد برد.»
مأمون گفت:« راست گفتی.»
بعد مأمون به من گفت:« آن چه دعایی بود که خواندی؟»
گفتم:« به خدا قسم، همان ساعت فراموش کردم.» واقعاً هم فراموش کرده بودم.

آزادی اباصلت از زندان به دست مبارک امام رضا علیه السلام

ولی مأمون مرا حبس کرد و تا یک سال در زندان بودم. دیگر دلم به تنگ آمده بود. یک شب تا صبح دعا کردم و خدا را به حق محمد و آل محمد خواندم که ناگاه حضرت جواد علیه السلام داخل زندان شد و فرمود:« ای اباصلت، دلتنگ شده ای؟»
گفتم:« به خدا قسم، آری.»
فرمود:« بلند شو!» زنجیر را باز کرد و مرا از زندان خارج فرمود. محافظین مرا می‌دیدند ولی نمی‌توانستند چیزی بگویند.
فرمود:« برو در امان خدا که دیگر دست مأمون به تو نخواهد رسید.»
و تا کنون من دیگر مأمون را ندیده ام.

amirrezajafary بازدید : 111 چهارشنبه 17 مهر 1392 نظرات (0)

روزهای بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) از زبان دخترش فاطمه(س)

فرهنگ > دین و اندیشه - ویژه نامه خبرآنلاین در بزرگداشت رحلت رسول خدا (ص)

رحلت پیامبر اكرم (ص) براى حكومت اسلامى و امت اسلام حادثه‏اى سخت و جانسوز بود . چنانكه امیرالمؤمنین(ع) مى‏فرماید:
« بابی انت و امی یا رسول الله (ص) لقد انقطع بموتك ما لم ‏ینقطع بموت غیرك من النبوة والانباء و اخبارالسماء . خصصت ‏حتى صرت مسلیا عمن سواك و عممت ‏حتى صار الناس فیك سواء و لولا انك امرت بالصبر و نهیت عن الجزع، لانفدنا علیك ماءالشؤون . و لكان الداء مماطلا و الكمد محالفا و قلالك . . . (1) ؛
پدر و مادرم فدایت اى پیامبر خدا، با مرگ تو رشته‏اى پاره شد كه در مرگ دیگران چنین قطع نشد و آن نبوت و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانى بود . مصیبت تو دیگر مصیبت دیدگان را تسلى دهنده ست ‏یعنى پس از مصیبت تو دیگر مرگ ها اهمیتى ندارد . و از طرفى این یك مصیبت همگانى است كه عموم مردم به خاطر تو عزادارند . اگر نبود كه امر به صبر و شكیبایى فرموده‏اى و از بى‏تابى نهى نموده‏اى آنقدر گریه مى‏كردم كه اشك هایم تمام شود . و این درد جانكاه همیشه در من مى‏ماند و حزن و اندوهم دائمى مى‏شد. كه همه اینها در مصیبت تو كم و ناچیز است.»
سختى مصیبت رحلت پیامبر به قدرى بود كه امام على مى‏فرماید: « فضجت الدار الافنیة(2)؛ گویا در و دیوار خانه فریاد مى‏زد.»
پیامدهاى رحلت از زبان مبارک حضرت زهرا (س)
در این مقال بنابر آن است كه پیامدهاى رحلت پیامبر اكرم (ص) از نگاه تنها یادگارش، حضرت فاطمه سلام الله علیها بیان شود. او كه بضعة الرسول است (9) و به تعبیر امام على (ع) بقیة النبوة (10) است و به اعتراف دیگران، خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء، صادقة فی قولك، سابقة فی وفور عقلك است.
او كه هم مردمان مكه و مدینه را دیده و هم شاهد حیات پیامبر اكرم (ص) بوده و هم در كنار پیامبر و حضرت امیر(ع) حوادث ریز و درشت عصر نبوت و روزهاى بعد از رحلت و حوادث تلخ و دردناك آن ایام كوتاه را به دقت زیر نظر داشته است . آرى او مى‏تواند پیامدهاى تاسف بار رحلت پیامبر را خوب بیان كند . در اینجا به مواردى از آنها مى‏پردازیم:
آن حضرت در خطبه فدكیه (14) و خطبه‏اى كه بعدا در جمع زنان مدینه كه به عیادت ایشان آمده بودند (15) ایراد فرموده‏اند، پیامدهاى رحلت پیامبر را بیان مى‏كنند از جمله آنها عبارتند از:
1. ایجاد ضعف و سستى در میان مردم .
استومع وهنه « یا وهیه.‏» (16)
حضرت در خطبه‏اى كه در حضور زنان مدینه كه به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذكر دادند و با تاسف فرمودند:
« فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد و قرع الصفاة (17) ؛ چه زشت است ‏سستى و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و كوشش .»
2. تفرقه و اختلاف به وجود آمد .
«استنهر فتقه وانفتق رتقه (18) ؛ تشتت و پراكندگى گسترش یافت . و وحدت و همدلى از هم گسست.»
استنهر از نهر به معناى وسعت و زیادى است، فتق به معناى جدایى و پاره پاره شدن است. انفتق از انفتاق یعنى شكافتن و رتق هم به معناى همبستگى و اتحاد است .
در قرآن كریم نیز آمده است كه: «ان السموات والارض كانتا رتقا ففتقناهما (19) ؛ (آیا كافران ندیدند) كه آسمان ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یكدیگر باز كردیم .»
3. امید و آرزوهاى مسلمانان به ناامیدى تبدیل شد.
آنان كه به پیامبر اكرم (ص) و احكام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش كرده بودند از نعمت دین الهى و حكومت اسلامى بهره ‏مند گشته بودند. اكنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مایوس شده و امیدشان به یاس مبدل گشت .
« واكدت الامال‏.» (20)
4 . به حریم پیامبر بى ‏حرمتى شد .
« اضیع الحریم و ازیلت الحرمة عند مماته (21)؛ هنوز جسد مبارك پیامبر بر زمین است. در اجتماع سقیفه (22) بدون نظرخواهى از خاندان پیامبر به تعیین جانشین براى آن حضرت مى‏پردازند. و حق اهل بیت‏ حضرتش را ضایع مى‏كنند .
چنانكه حضرت على(ع) مى‏فرماید:" فوالله ما كان یلقى فى روعى، ولا یخطر ببالى ان العرب تزعج هذا الامر من بعده (ص) عن اهل بیته ولا انهم منحوه عنی من بعده" (23) ؛ به خدا سوگند نه در فكرم مى‏گذشت و نه در خاطرم مى‏آمد كه عرب خلافت را پس از رسول خدا از اهل بیت او بگرداند. یا مرا پس از وى از عهده دار شدن حكومت‏ باز دارند.»
و حتى در لحظات واپسین عمر حضرت و هنگام رحلت ایشان، هنگامى كه قلم و لوحى طلب فرمودند به آن حضرت بى‏ حرمتى كردند و نداى " فانه یهجر" سر دادند. (24)
و مدتى هم از رحلت ‏حضرت نگذشت كه به در خانه تنها یادگارش آمدند و چه بى ‏حرمتی ها كه نكردند. چنانكه حضرت زهرا فرمود: یا ابتاه یا رسول الله هكذا كان یفعل بحبیبتك وابنتك ... . (25)
یا ابتاه یا رسول الله ماذا لقینا بعدك من ابن الخطاب وابن ابى قحافة (26) ؛ بابا اى رسول خدا پس از تو از دست زاده خطاب و زاده ابى قحافه چه بر سر ما آمد. (27)
5 . خط نفاق و دورویى آشكار شد .
« ظهر فیكم حسكة النفاق.‏» (28)
حضرت در جاى دیگرى از همین خطبه، با كنایه زیبایى به این نفاق افكنى پرداخته است و فرموده است:
« تشربون حسوا فى ارتغاء و تمشون لاهله و ولده فى الخمر والضراء و نصبر منكم على مثل حز المدى، و وخز السنان فى الحبشاء (29) ؛ شیر را اندك اندك با آب ممزوج نمودید و به بهانه این كه آب مى‏نوشید، شیر را خوردید. كنایه از نفاق است كه تظاهر به عملى مى‏شود كه در واقع خلاف آن است (30) و براى نابودى اهل بیت او در پشت تپه‏ها و درختان كمین كردید . و ما بر این رفتار شما كه مانند بریدن كارد و فرو بردن نیزه در شكم، دردآور و كشنده است صبر مى‏كنیم .»
6 . دین و معنویت كم رنگ شد .
« و سمل جلباب الدین.‏» (31)
«جلباب‏» چادر یا عبایى كه بدن انسان را مى‏پوشاند، حضرت زهرا (س) تعبیر به جلباب دین فرموده . چون دین نیز تمام زوایاى زندگى فردى و اجتماعى انسان را در بر مى‏گیرد، همانگونه كه چادر و عباء تمام بدن انسان را در بر مى‏گیرد. (32)
و در عبارتى دیگر فرموده‏اند: «... اطفاء انوار الدین الجلى و اهمال سنن النبى الصفى (33) ؛ به خاموش كردن انوار درخشان دین و بى‏اهمیت كردن و مهمل گذاردن سنت‏هاى پیامبر برگزیده خدا همت گماردید.»
7 . مردم دچار بى‏تفاوتى شدند .
حضرت خطاب به انصار كه با جان و مال پیامبر را كمك كرده بودند چنین فرمودند:
« یا معاشر الفتیة و اعضاء الملة، و حضنة الاسلام ما هذه الغمیزة فی حقی و السنة عن ظلامتى (34) ؛ اى گروه جوانمرد، اى بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستى و ضعف شما در حق من و تغافل و بى‏تفاوتى و خواب آلودگى درمورد دادخواهى من، چیست؟»
8 . مردم پیمان شكنى كردند .
فرمودند:« فانى حرتم بعد البیان و اسررتم بعد الاعلان و نكصتم بعد الاقدام (35) ؛ پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشكار كردن عقیده پنهان كارى مى‏كنید و بعد از آن پیشگامى و روى آوردن به عقب برگشته پشت نموده‏اید.»
حضرت زهرا سلام الله علیها، در این فراز به حادثه غدیر اشاره مى‏كند كه پیامبر اكرم (ص) آن را براى مردم بیان فرمود و به آنها اعلام كرد و آنان نیز با على (ع) بیعت كردند . اما اكنون بیعت‏ خود را شكستند .
9 . مردم دچار وسوسه‏هاى شیطانى شدند .
« تستجیبون لهتاف الشیطان الغوى (36) ؛ به شیطان گمراه كننده پاسخ مثبت دادید.»
و در جاى دیگر از خطبه فرموده‏اند:« اطلع الشیطان راسه من مغزره هاتفا بكم فالفاكم لدعوته مستجیبین (37) ؛ شیطان سر خود را از مخفی گاه به در آورد. شما را فراخواند، دید كه پاسخگوى دعوت باطل او هستید... .»
«مغزر» یعنى مخفى گاه . در اینجا شیطان به سنگ پشت و خارپشت تشبیه شده است. چون آن هم وقتى دشمن را مى‏بیند، سرش را در لاك خود فرو مى‏برد. اما وقتى كه محیط را بدون خطر احساس كرد، سر خود را بیرون مى‏آورد. شیطان نیز تا وقتى كه پیامبراكرم (ص) زنده بودند، سرش را در لاك خود فرو برده بود و جرات نمى‏كرد خود را نشان دهد . ولى بعد از آن سرش را بیرون آورد و به تحریك مردم پرداخت. (38)
10. شتاب در شنیدن حرف هاى بیهوده و بى‏اساس .
« معاشرالناس المسرعة الى قیل الباطل المغضیة على الفعل القبیح الخاسر (39) ؛ اى گروه مردم كه به سوى شنیدن حرف هاى بیهوده شتاب مى‏كنید، و كردار زشت زیانبار را نادیده مى‏گیرید.»
11. نطفه مظاهر فساد روئیدن گرفت .
در پایان خطبه عیادت خطاب به زنان مهاجر و انصار فرمود:
« اما لعمری لقد لقحت فنظرة ریثما تنتج ثم احتلبوا مل‏ء القعب دما عبیطا و ذعافا مبیدا(40) ؛ به جان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد، باید انتظار كشید تا كى مرض فساد پیكر جامعه اسلامى را از پاى درآورد كه پس از این از پستان شتر به جاى شیر خون بدوشید و زهرى كه به سرعت هلاك كننده است .
12. فرصت طلبان به سر كار آمدند .
حضرت سلام الله علیها در فرازهایى از خطبه فدكیه به گروه هاى فرصت طلب كه منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از موقعیت ‏بهره برند پرداخته است . و ویژگى‏هاى آنها را نیز بیان فرموده است .

amirrezajafary بازدید : 58 چهارشنبه 17 مهر 1392 نظرات (0)

 


به مناسبت رحلت رسول اکرم و شهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) ویژه نامه ای برای شما کاربران عزیز آماده شده است. گروه خواندنی های باشگاه خبرنگاران:

آخرین لحظات زندگی پیامبر(ص) چگونه گذشت؟

در این موقع سوادة بن قیس برخاست و گفت: موقع بازگشت از نبرد "طائف" در حالی كه بر شتری سوار بودید، تازیانه خود را بلند كردید كه بر مركب خود بزنید، اتفاقا تازیانه بر شكم من اصابت كرد، من اكنون آماده گرفتن قصاصم.

زیارت سه بعدی از مسجدالنبی و قبرستان بقیع

برای دریافت تصاویر سه بعدی و همچنین زیارت سه بعدی مسجد النبی و قبرستان بقیع می توانید این مطلب را مشاهد کنید.

زیارت سه بعدی حرم امام رضا(ع)
برای دریافت تصاویر سه بعدی بخش های مختلف حرم امام رضا(ع) از جمله  گلدسته ها/نقاره خانه/سقاخانه و... می توانید این مطلب را مشاهده کنید.

درس‌هايي از عظمت خاتم الانبياء به روایت آيت الله صافي

تاريخ زندگي پيغمبر اسلام در همه حالات نمايشگر تصميم و عزم راسخ و پايداري و استقامت او است.

کوتاه اما پرمحتوا از کریم اهل بیت (ع)

از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد : كرم‌ چيست‌ ؟ فرمود : بخشش‌ پيش‌ از خواهش‌ و اطعام‌ در قحطى‌ . (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227) سؤال‌ شد بخل‌ چيست‌ ؟ فرمود : آنچه‌ در كف‌ دارى‌ شرف‌ بدانى‌ ، و آنچه‌ انفاق‌ كنى‌ تلف‌ شمارى‌. (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)

40 حدیث از پیامبر(ص)، امام حسن و امام رضا(ع)

با توجه به نزدیک شدن به 28 و 29 صفر که مصادف با رحلت خاتم النبیا حضرت محمد(ص)، شهادت کریم آل طه امام حسن مجتبی(ع) و شهادت ثامن الحجج امام رضا (ع)است 4 حدیث گهر بار از این سه ماه ولایت برای شما کاربران عزیز آماده کرده ایم.



سوگ عالم، غم آدم

بهشت در پسِ قرنها انتظار به میزبانیِ او زیور بسته و عالم خاک در حسرت کوچ او به غم نشسته است و انسان در این میان،در انسانیت خود و در شرافت و سعادت خود تا ابد مرهون و مدیون اوست که او باران لطف خدا بود بر جامعه بشری و روح حیات و هشیاری انسان در کالبد بی روح عالم خاک. سلام و درود جاودانه خدا بر او باد.

پیامک‌های ویژه رحلت پیامبر اعظم(ص)و شهادت کریم اهل بیت

به مناسبت 28 صفر رحلت جانگداز پیامبر اعظم (ص) و شهادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی تعدادی پیامک برای شما خوانندگان گرامی آماده کرده ایم.

زیارت آنلاین حرم امام رضا(ع)
السلام عليک يا علی بن موسی الرضا


نرم افزار زیارت امام رضا (ع) + دانلود


نرم افزار زیارت امام رضا (ع) بر روی سیستم عامل اندروید قابل اجراست.

شبكه سحر در ماتم سه نگين درخشان اهل بيت (ع)

شبکه سحر برنامه هايي را به مناسبت فرارسيدن ايام سوگواري ماه صفر و رحلت رسول اکرم (ص) و شهادت امام رضا (ع) پخش فیلم های سینمایی " ولایت عشق" و " محمد رسول الله " را در دستور خود دارد.



کتاب جامع الکترونیکی "حضرت محمد (ص)" +دانلود

اولین کتاب جامع الکترونیکی "حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم" از تاریخ اسلام تا زیارت نامه صوتی آن حضرت را شامل می شود.

طرح ویزه شهادت امام حسن مجتبی(ع)

چندین طرح ویژه شهادت کریم اهل بیت(ع)، که دیدن آن ها خالی از لطف نیست.

ویژگی های مهم حضرت محمد(ص)

پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا! با مرگ تو رشته‏اى پاره شد که در مرگ دیگران اینگونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پیامبرى، و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانى گسست.

روایت امام رضا (ع) از موی خاتم النبیا(ص)

مردی از نوادگان انصار خدمت امام ‏ رضا علیه‏السلام رسید. جعبه‏ای نقره‏ای رنگ به امام داد و گفت: «آقا! هدیه‏ای برایتان آورده‏ام که مانندآن را هیچ کس نیاورده است».

وصایای امام حسن مجتبی (ع) به جناده

جنادة بن ابی‏امیه گوید: در آن بیماری که امام حسن (ع) به دنبال آن از دنیا رحلت فرمود: به دیدار آن حضرت رفتم و در پیش روی آن حضرت طشتی بود پر از خون که در اثر زهر معاویه لعنة الله آن خونها در طشت ریخته بود.


صوت های ویژه رحلت پیامبر اعظم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع)

دخترم گریه تو پشت مرا می شکند

ای دل دیوانه راهی باز کن، تا مدینه یک نفس پرواز کن

چشمهاشو بسته بود نبی، تو نفسهای آخرش

امشب هوای غربت رخنه به سینه کرده

دست من و دامان تو یا رسول الله، درد من و درمان تو یا رسول الله

amirrezajafary بازدید : 67 چهارشنبه 17 مهر 1392 نظرات (0)

1. طلب کتف توسط پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم

 

در این روز پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم دوات و کتف طلبیدند تا بنویسند که خلافت بلافصل برای امیرالمؤمنین علیه السلام است، ولی عمر مانع از این کار شد و به ساحت اقدس نبوی صلّی الله علیه و اله و سلم جسارت کرد و گفت: «ان الرجل لیهجر»: «این مرد هذیان میگوید»!

 

همچنین پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم در این روز بر منبر رفتند و خطبه خواندند و مردم را موعظه نمودند و به پیروی از قرآن و عترت فراخواندند.(1)

 

1.       مستدرک سفینه البحار: ج6 ص295. بحارالانوار: ج23 ص473.

 

 

 

 

 

روز بیست و ششم ماه صفر:

 

1. تجهیز لشکر اسامه

 

در این روز در سال 11 هـ . پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم به عده ای خاص از صحابه و به خصوص ابوبکر و عمر و عثمان امر فرمودند برای سفر به روم و جنگ با رومیان به امیریِ اسامه بن زید آماده شوند. آنان از این امر کراهت داشتند و نسبت به فرماندهی اسامه بر سپاه اسلام به خاتم الانبیاء صلّی الله علیه و اله و سلم اعتراض کردند. حضرت فرمودند: «خدا لعنت کند کسی را که از لشکر اسامه تخلف کند»، ولی با این همه ابوبکر و عمر و عثمان تخلف کردند و بازگشتند! (1)
1. بحارالانوار: ج30 ص428 ، ج21 ص410. طبقات ابن سعد: ج2 ص136. مستدرک سفینه البحار: ج6 ص295.

 

 

 

بیستم و هشتم ماه صفر:

 

1. شهادت رسول خدا صلّی الله علیه و اله و سلم

 

شهادت جانگداز و مظلومانة اشرف مخلوقات خاتم الانبیاء محمد بن عبدالله صلّی الله علیه و اله و سلم در سال 11 هـ در سن 63 سالگی به وسیلة سَمّ(1) بوده است؛ و طبق روایاتی عایشه و حفصه آن حضرت را مسموم کرده اند! (2)
در 24 صفر بیماری پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم شدت یافت. (3) پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم هنگام بیماری فرمودند: حبیبم را نزد من حاضر کنید. عایشه و حفصه پدران خود را نزد آن حضرت حاضر نمودند. پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم روی مبارک خویش را بر گردانیدند و فرمودند: «حبیبم را نزد من حاضر کنید». سپس دنبال حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام فرستادند. چون نظر مبارک به آن حضرت افتاد ایشان را نزد خود خواندند و کلماتی به حضرت فرمودند. هنگامی که حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام از نزد آن حضرت خارج شدند، عمر و ابوبکر به ایشان گفتند:«خلیلت به تو چه گفت»؟ فرمود: «هزار باب علم به من حدیث کرد که از هر باب هزار باب دیگر باز می شود». (4)

 

وصایای پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم

 

پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم در لحظات آخر عمر خود وصیتهایی به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند و جبرئیل و میکائیل و ملائکه مقربین را بر آن وصیت شاهد گرفتند. از جملة آن کلمات که جبرئیل به پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم می فرمود و امیرالمؤمنین علیه السلام می شنیدند این بود: «خُمست را غصب می کنند و پردة احترامت (حرمتت) را می درند و محاسنت به خون سرت رنگین می شود».

 

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند : «هنگامی که آن کلام را فهمیدم، فریاد زدم و بر روی زمین افتادم». بعد فرمایشاتی به حضرت زهرا سلام الله علیها و حسنین علیهما السلام فرمودند. سپس آن وصیت با چند مهر از طلا که آتش به آن نرسیده بود(و ساختة دست بشر نبود) مهر شد و به امیرالمؤمنین علیه السلام تحویل داده شد. (5)

 

غسل و نماز بر بدن پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم

 

امیرالمؤمنین علیه السلام پس از غسل دادن آن حضرت به تنهایی بر ایشان نماز خواندند. (6)

 

مردم به جز اصحاب سقیفه در مسجد جمع شده بودند. امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند و فرمودند: «رسول خدا صلّی الله علیه و اله و سلم امام ما است در زمان حیات و پس از وفاتش»، کنایه از اینکه برای نماز بر بدن آن بزرگوار نماز به صورت جماعت نمی خوانیم. در این هنگام مردم دسته دسته داخل می شدند و بدون امام آیة «ان الله و ملائکته یصلون علی النبی، یا ایها الذین آمنو صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً» (7) را سه بار می گفتند و بیرون می آمدند.

 

دفن بدن مبارک پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم

 

بعد حضرت مولی الموحدین علیه السلام فرمودند: خداوند در هر مکانی که روح پیامبرش را قبض می کند راضی است که در همان مکان دفن شود، و من آن حضرت را در حجره ای که از دنیا رفته دفن می کنم.

 

امیرالمؤمنین علیه السلام با کمک دیگران قبری حفر کردند و بدن حضرت را داخل قبر قرار دادند. سپس آن حضرت داخل قبر رفتند و صورت پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم را باز کردند و گونۀ راست را بر زمین گذاشته درِ لحد را بستند و خاک روی آن ریختند. (8)

 

خلاصه ای از زندگی پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم

 

آن حضرت دو ماهه - وبنابر نقلی در حمل بودند - که پدر بزرگوارشان جناب عبدالله بن عبدالمطلب علیهما السلام از دنیا رحلت فرمود. 4 یا 7 و یا 8 ساله بودند که مادرشان آمنه بنت وهب در ابواء رحلت فرمود. 8 سال و دو ماه و ده روز از سن شریفشان گذشته بود که جد بزرگوارشان حضرت عبدالمطلب علیه السلام از دنیا رحلت فرمود.

 

25ساله بودند که با جناب خدیجه کبری سلام الله علیها ازدواج کردند .

 

30سال از سن مبارک آن حضرت گذشته بود که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام متولد شدند. در40 سالگی خداوند آن حضرت را به نبوت مبعوث فرمود. در 45 سالگی به معراج تشریف بردند و در سال پنجم از بعثت، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها متولد شدند.

 

50سال از عمرمبارکشان گذشته بود که جناب ابوطالب علیه السلام و خدیجه کبری سلام الله علیها از دنیا رحلت نمودند.
52 سال و یازده ماه و سیزده روز از سن مبارکشان گذشته بود که به مدینه منوره هجرت فرمودند. بعد از هجرت تقریباً ده سال در مدینه شرف حضور داشتند، تا آنکه در 28 صفر سال 11 ه مسموماً از دنیا رحلت فرمودند. (9)

 

هنگام رحلت پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم ، حضرت زهرا سلام الله علیها بسیار می گریستند. حضرت ایشان را نزد خود فرا خواندند و مطلبی فرمودند که حزن و اندوه حضرت فاطمه سلام الله علیها فرو نشست. وقتی علت را سؤال کردند آن حضرت فرمودند: «پدرم به من خبر داد که اولین نفر از اهل بیتش که به او ملحق می شود منم و مدت این فراق طولانی نیست

amirrezajafary بازدید : 65 چهارشنبه 17 مهر 1392 نظرات (0)

 

 

 

سلام بر تو اي فرستاده خوبي ها، اي مهربانترين فرشته خاک. تو از ملکوت آسمان به زمين فرا خوانده شدي تا انسان را با معناي واقعي اش آشنا کني. تو، آفتاب روشن حقيقت بودي در شام تيره زندگي. از مشرق دلها برآمدي و اکنون، آسمان تب دار غروب جانگداز توست.

در سال يازدهم هجرت رسول اكرم(ص)در آخرين سفرحج (در عرفه)، در مكه و در غديرخم، در مدينه قبل از بيمارى و بعد از آن در جمع ياران و يا در ضمن ‏سخنرانى عمومى، با صراحت و بدونهيچ ابهام، از رحلت ‏خود خبرداد. چنان كه قرآن رهروان رسول خدا (ص)را آگاه ساخته بود كه‏پيامبرهم در نياز به خوراك و پوشاك و ازدواج و وقوع بيمارى وپيرى مانند ديگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد.  پيامبراكرم(ص)يك ماه قبل از رحلت فرمود:

" فراق نزديك شده و بازگشت ‏به سوى خداوند است. نزديك است فراخوانده شوم و دعوتحق را اجابت  نمايم و من دو چيزگران در ميان شما مى‏گذارم و مى ‏روم: كتاب خدا و عترتم، و خداوند لطيف و آگاه به  من خبرداد كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا كنار حوض كوثر برمن ‏وارد شوند. پس خوب بينديشيد چگونه با آن دو رفتار خواهيد نمود."

در حجه ‏الوداع در هنگام رمى‏جمرات فرمود: "مناسك خود را از من ‏فراگيريد، شايد بعد از امسال ديگر به حج نيايم و هرگز مرا ديگر در اين جايگاه نخواهيد ديد."

روزى به آن حضرت خبر دادند كه مردم از وقوع مرگ شما اندوهگين‏و نگرانند. پيامبر در حالى كه به  فضل بن عباس و على بن ‏ابي‌‏طالب(ع) تكيه داده بود به سوى مسجد رهسپار گرديد و پس ازدرود و سپاس  پروردگار، فرمود: "به من خبر داده‏ اند شما از مرگ ‏پيامبر خود درهراس هستيد. آيا پيش از من، پيامبرى بوده است كه‏ جاودان باشد؟! آگاه باشيد، من به رحمت پروردگار خود خواهم ‏پيوست و شما نيز به  رحمت پروردگار خود ملحق خواهيد شد."

روزي ديگر پيامبر (ص) با کمک علي (ع) و جمعي از ياران خود به قبرستان بقيع رفت و براي مردگان طلب آمرزش کرد . سپس رو به علي (ع) کرد و فرمود: "کليد گنجهاي ابدي دنيا و زندگي ابدي درآن، در اختيار من گذارده شده و بين زندگي در دنيا و لقاي خداوند مخير شده ام، ولي من ملاقات با پروردگار و بهشت الهي را ترجيح داده ام."

در چند روز آخر از زندگى رسول اكرم(ص)آن بزرگوار درمسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:

"اى مردم! آتش فتنه‏ ها شعله‏ورگرديده و فتنه‏ها همچون پاره‏هاى امواج تاريك شب روى آورده است. مندر روز رستاخيز پيشاپيش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در مي آئيد. آگاه باشيد که من  دربارهثقلين از شما مي پرسم، پس بنگريد چگونه پس از من درباره آن دو رفتار مي کنيد، زيرا که خدايلطيف و خبير مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمي شوند تا مرا ديدار کنند. آگاه باشيد که من آن دو رادر ميان شما به جاي نهادم
 ( کتاب خدا و اهل بيتم ). بر ايشان پيشي نگيريد که از هم پاشيده و پراکنده
خواهيد شد و درباره آنان کوتاهي نکنيد که به هلاکت مي رسيد."

آنگاه پيامبر (ص) با زحمت به سوي خانه اش  به راه افتاد. مردم با چشماني اشک آلود آخرين فرستاده الهي را بدرقه مي کردند. در آخرين روزها پيامبر به علي (ع) وصيت نمود که او را غسل و کفن کند  و بر او نماز بگزارد. علي (ع) که جانش با جان پيامبر آميخته بود، پاسخ داد: " اي رسول خدا ، مي ترسم طاقت اين کار را نداشته باشم. "

پيامبر (ص) علي (ع) را به خود نزديک کرد . آنگاه  انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشير، زره و ساير وسايل جنگي خود را خواست وهمه آنها را به علي سپرد.

فرداي آن روز بيماري پيامبر (ص) شدت يافت اما او در همين حال نيز اطرافيان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش مي کرد. سپس به حاضران فرمود: " برادر و دوستم را بخواهيد به اينجابيايد." ام سلمه، همسر پيامبر گفت: " علي را بگوييد بيايد. زيرا منظور پيامبر جز او کس ديگرينيست." هنگامي که علي (ع) آمد ، پيامبر به او اشاره کرد که نزديک شود. آنگاه علي (ع) را در آغوش گرفت و مدتي طولاني با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بيهوش شد. با مشاهده اين وضع، نواده هاي پيامبر (ص) حسن و حسين (ع) به شدت گريستند و خود را روي بدن رسول خدا افکندند. علي (ع)  خواست آن دو را از پيامبر (ص) جدا کند. پيامبر (ص) به هوش آمد و فرمود:

"علي جان آن دو را واگذار تا ببويم و آنها نيز مرا ببويند، آن دو از من بهره گيرند و من از آنها بهره گيرم."

سرانجام پيامبر (ص) هنگامي که سرش بر دامان علي (ع) بود، جان به جان آفرين تسليم کرد. 

جلوه هايي از حقيقت وجودي نبي اکرم (ص) در قرآن کريم
از عايشه پرسيدند: اخلاق پيامبر چگونه بود؟ پاسخ داد: �خلق و خوي پيامبر(ص)، قرآن بود.� شخصيت جامع و چند بعدي پيامبراسلام و كمال و عظمت معرفتي، اخلاقي و وجودي آن بزرگوار، قرآن مجسم و ناطق است كه به عنوان نماد مطلق و تام �انسان كامل� در ميان آدميان، حجت و الگويي ماندگار مي باشد.
اگر قرآن كريم، كلام تشريعي حضرت حق است، پيامبر اكرم(ص) كلمه الله الاعظم و كلام تكويني خدا است. اگر قرآن كتابي است با حقايق جاودانه و هميشگي، پيامبر اكرم(ص) نيز حقيقتي عيني و جاودانه است. اگر قرآن بطون و لايه هاي معنايي و مصداقي عميق و گسترده اي دارد كه تلاش براي كشف آن حقايق بايد استمرار داشته باشد، پيامبر اكرم(ص) نيز ذخيره اي تمام نشدني و حقيقتي است عيني و انساني، كه شناخت ابعاد مختلف شخصيت ايشان و دستيابي به عمق سيره، سلوك و سنت آن حضرت به جهاد و اجتهادي مستمر نيازمند است. اگر نياز بشريت به قرآن هرگز پايان نمي يابد و تكامل علمي و اجتماعي انسان، نياز او را به حقايق قرآن كريم نه تنها كاهش نمي دهد كه روزافزون مي سازد، نياز انسان امروز و فردا به پيامبر اكرم(ص) و درس ها و آموزه هاي ايشان پايان ناپذير است و اگر اسلام خاتم اديان و قرآن خاتم كتب آسماني است، پيامبر اكرم(ص) خاتم النبياء و قله رفيع كمال انساني است. او خليفه الله الاعظم و واسطه ابدي نزول فيض الهي است كه: �و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين�. قرآن كريم نسخه مكتوب حقيقت نور محمدي(ص) است و پيامبر اكرم (ص) آينه تمام نماي صفات حسناي حق و نور مطلق خداوند متعال بر عالم و آدم.
پيامبر اكرم(ص) به اميرالمؤمنين(ع) فرمود: علي! كسي جز تو و من خدا را نشناخت و كسي جز خدا و تو مرا نشناخت و كسي جز خدا و من تو را نشناخت. شناخت و معرفت حضرت حق- جل و علا- در حد اعلايي كه براي غيرخدا ميسر است، جز براي كساني كه در كانون نور محمد(ص) و علي(ع) قرار دارند، امكان پذير نيست، چرا كه اين معرفت و شناخت معرفتي است شهودي و نه ذهني، معرفتي است متناسب با اوج كمال و تعالي شناسنده، نه مدرسه اي و استدلالي. از آن سو نيز معرفت تام نبي(ص) و وحي(ع) جز براي حضرت حق، براي كسي حاصل نمي شود، چرا كه ديگران همه فروتر از اين دو وجود مقدس- كه نور واحدي از منشأ واحدند- مي  باشند و دستيابي به معرفت تام آنان برايشان مقدور نخواهد بود. حضرت حق در قرآن كريم فراوان درباره پيامبر اكرم(ص) و معرفي ايشان سخن گفته است كه براي آشنايي با جايگاه عظيم نبي اكرم(ص) به اين آيات بايد مراجعه كرد: در قرآن كريم اطاعت خدا و پيامبر(ص) در كنار هم مطرح و اطاعت از رسول خدا، همان اطاعت خدا شمرده شده است.آزار و ايذاء پيامبر اكرم(ص) موجب عذاب دردناك و لعنت خداوند در دنيا و آخرت تلقي شده و دوستي خداوند متعال مشروط به اطاعت از پيامبر اكرم(ص) گرديده است. خلق و خوي الهي پيامبر اكرم و رحمت و عطوفت آن حضرت مايه انسجام و وحدت مسلمانان به شمار آمده و با تعبير �وانك  لعلي خلق عظيم�، توصيف شده، تعبيري كه تنها درباره پيامبر به كار رفته است. پيامبر اكرم(ص) عامل رهايي و آزادي مردمان از زنجيرها و بندهاي سخت معرفي شده است.

بندهايي كه از سويي خرافات و عادات زشت و از سوي ديگر ستمگران و سلطه جويان بر فكر و انديشه و رفتار و حركت تعالي جويانه انسان ها ايجاد كرده اند. او �عبدخدا� معرفي شده است كه با عبوديت و بندگي ذات حق، به عالي ترين درجه عبوديت دست يافته و از همه تعلقات و وابستگي ها رها شده است.گستره فيض و لطف نبي اكرم نه تنها همه مردمان و آدميان كه عالميان را شامل شده و آن حضرت به عنوان �رحمه للعالمين� معرفي شده است.... اين توصيف ها گوشه اي از معرفي پيامبر(ص) در قرآن است كه مروري همراه با تأمل و درنگ در اين آيات و ديگر آيات، مي تواند آفاق و ابعاد شخصيت الهي نبي اكرم(ص) را براي ما روشن سازد.
علاوه بر اين، برخي سوره هاي قرآن كريم اساساً در شأن پيامبر اكرم(ص) است و اين غير از سوره هايي است كه به وجود مبارك آن حضرت تأويل شده است. �يس� كه قلب قرآن كريم است و سرچشمه هايي از معرفت و حكمت از آن جاري است، به پيامبر اكرم(ص) منسوب است. سوره
47 قرآن کريم به نام نامي آن بزرگوار نام نهاده شده است: "محمد" (ص)، علاوه براين سوره فتح، سوره حجرات، سوره نجم، سوره مجادله، سوره تحريم، سوره قلم، سوره مزمل، سوره مدثر، سوره بلد، سوره ضحي، سوره شرح (انشراح)، سوره تين، سوره علق، سوره قدر، سوره كوثر برخي از سوره هايي است كه ناظر به شأن و جايگاه عظيم و مرتبه رفيع آن حضرت در پيشگاه خداوند متعال است. هر كدام از اين سوره ها و آيات نوراني آن، مالامال از حرمت و لطفي است كه خالق متعال براي اين برترين بنده مقرب خود قائل است.

 

در اينجا وصيت نامه امام مجتبي عليه السلام را که خطاب به برادر خود امام حسين عليه السلام است را مي آوريم تا با گوش دل آخرين توصيه هاي امام خود را شنوا و سپس عامل باشيم.

 

و اين هم وصيتي است که از امالي شيخ(ره) نقل شده که به برادرش امام حسين(ع) فرمود:

" هذا ما اوصي به الحسن بن علي الي اخيه الحسين بن علي: اوصي انه يشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريک له، و انه يعبده حق عبادته، لا شريک له في الملک، ولا ولي له من الذل، و انه خلق کل شيء فقدره تقديرا، و انه اولي من عبد، و احق من حمد، من اطاعه رشد، و من عصاه غوي، و من تاب اليه اهتدي.

فاني اوصيک يا حسين بمن خلفت من اهلي و ولدي و اهل بيتک ان تصفح عن مسيئهم، و تقبل من محسنهم، و تکون لهم خلفا و والدا، و ان تدفنني مع رسول الله صلي الله عليه و آله فاني احق به و ببيته، فان ابوا عليک فانشدک الله بالقرابة التي قرب الله عزوجل منک و الرحم الماسة من رسول الله صلي الله عليه و آله ان تهريق في محجمة من دم، حتي نلقي رسول الله صلي الله عليه و آله فنختصم اليه و نخبره بما کان من الناس الينا بعده" ثم قبض (ع) .(1)

" اين است آنچه وصيت مي کند بدان حسن بن علي به برادرش حسين بن علي: وصيت مي کند که گواهي دهد معبودي جز خداي يکتا نيست که شريک ندارد، او پرستش مي کند او را بدان جهت که شايسته پرستش است، شريکي در سلطنت ندارد و سرپرستي از خواري براي او نيست، و براستي که هر چيزي را او آفريده و بخوبي و به طور کامل اندازه گيري آن را مقدر فرموده، و شايسته ترين معبود، و سزاوارترين کسي است که او را ستايش کنند، هر که فرمانبرداري او کند راه رشد را يافته، و هر کس که نافرمانيش کند به گمراهي و سرگشتگي افتاده و هر کس به سوي او بازگردد راهنمايي گشته است.

من تو را سفارش مي کنم اي حسين به بازماندگانم از خاندان و فرزندان و خانواده خودت که از بدکارشان درگذري، و از نيکوکارشان بپذيري، و براي آنها جانشيني و پدري مهربان باشي، و ديگر آنکه مرا کنار رسول خدا دفن کني که من به او و خانه او شايسته تر از ديگران هستم...

و اگر از اين کار مانع شدند و جلوگيري کردند، من تو را به حق قرابت و نزديکي که خدا براي تو قرار داده و قرابتي که با رسول خدا داري سوگندت مي دهم که اجازه ندهي در اين راه به خاطر من به اندازه خوني که از حجامت گرفته مي شود خون ريخته شود تا آنگاه که رسول خدا(ص) را ديدار کنيم و شکايت خود به نزد او بريم، و آنچه از اين مردم پس از وي بر سر ما رفته به او گزارش کنيم..."

اين را فرمود و از دنيا رفت، درود خدا بر او باد.

و در روايت شيخ مفيد(ره) اينگونه آمده که پس از جريان مسموم شدن خود فرمود:

" فاذا قضيت فغمضني و غسلني و کفني و احملني علي سريري الي قبر جدي رسول الله (ص) لا جدد به عهدا، ثم ردني الي قبر جدتي فاطمة بنت اسد رضي الله عنها فادفني هناک، و ستعلم يا ابن ام ان القوم يظنون انکم تريدون دفني عند رسول الله(ص) فيجلبون في ذلک، و يمنعونکم منه، و بالله اقسم عليک ان تهريق في امري محجمة دم". " چون من از دنيا رفتم، چشم مرا بپوشان و مرا غسل ده و کفن نما، و مرا در تابوت و به سوي قبر جدم رسول خدا(ص) ببر تا ديداري با او تازه کنم، سپس به سوي قبر جده ام فاطمة بنت اسد رضي الله عنها ببر و در آنجا دفنم کن، و زود است بداني اي برادر که مردم گمان کنند شما مي خواهيد مرا کنار رسول خدا(ص) به خاک بسپاريد، پس در اين باره گرد آيند و از شما جلوگيري کنند، تو را به خدا سوگند دهم مبادا درباره من به اندازه شيشه حجامتي خون ريخته شود."

amirrezajafary بازدید : 55 چهارشنبه 17 مهر 1392 نظرات (0)

 

فرا رسیدن اربعین شهادت سید و سالار شهیدان، سرور آزاگان جهان، چهلمین روز وداع خونین حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) و یاران باوفایش، به تمامی دوستان اهل دل و ارجمند در دانشگاه فردوسي  تسلیت و تعزیت عرض نموده و امیدواريم كه سوگواری های یكایك شما عزیزان مورد قبول حضرت حق قرار گیرد.

 

 

اربعین حسینی، جویبار همیشه جاری عاشورا، روز شهادت حماسه سازان و اربعین، روز زیارت مرقد عاشورا سازان است. عاشورا، خروش خون حسین(ع) است و اربعین، پژواک این فریاد ظلم شکن است.

عاشورا و اربعین، نقطه ابتدا و انتهای عشق نیست؛ بلکه چله عارفانه تشیع سرخ علوی است.

عاشورا تا اربعین، نقطه اوج عشق حسینی است و در این چهل روز، حسین(ع) تنها سخن محافل است تا در طول عمر انسان، بهانه بیداری و ظلم‏ستیزی باشد.

عاشورا، زمانه خون و ایثار است و اربعین، بهانه تبلیغ و پیمان. در عاشورا، حسین(ع) با تاریخْ سخن گفت و در اربعین، تاریخ پای درس حسین(ع) نشست.

عاشورا روز کشت "خون خدا" در کویر جامعه ظلم‏زده است و اربعین، آغاز برداشت نخستین ثمره آن.

آری، اربعینْ فرصتی برای اعلام همبستگی با عاشوراست. هر اربعین حسینی، قاصد حماسه ای ماندگار، پیامدار استعلای ایمان، نشانه‏ای از شکوه عشق، و برگ همیشه سبزی بر درخت هماره سرخ شهادت است.

اربعین یک واژه نیست؛ کتابی قطور و پرماجراست. کتابی که گذر زمان و حادثه‏های زمین، هرگز نمی‏تواند نوشته‏های آن را محو کند و البته کهنگی در آن راه ندارد.

اربعین، هنرنامه مصوّر آرمان گرایی و حق یاوری است. اربعین، نشانه‏ای بر اعتلای دین و بالندگی زمزمه‏های دعا و تلاوت قرآن در شب عاشورای حسینی است.ر

اربعین، صدای عدالت و صداقت، و شاخه‏های درخت آزادگی است که از خاک کربلا روییده و تا ژرفای روزها و روزگاران ریشه دوانیده است.

اربعین، جویبار همیشه جاری و سرخ تاریخ، و جوشش چشمه‏های خون خداوند از چهار سوی عالَم است.

amirrezajafary بازدید : 59 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)

در تاريخ 24 آبان اعلام شد که نيکسون معاون رئيس جمهور آمريکا از طرف آيزنهاور به ايران مي‏آيد. نيکسون به ايران مي‏آمد تا نتايج «پيروزي سياسي اميدبخشي را که در ايران نصيب قواي طرفدار تثبيت اوضاع و قواي آزادي شده است» (نقل از نطق آيزنهاور در کنگره آمريکا بعد از کودتاي 28 مرداد) ببيند. در مقابل دانشجويان مبارز دانشگاه نيز تصميم گرفتند که در فضاي حکومت نظامي بعد از کودتاي سياه، هنگام ورود نيکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. دو روز قبل از آن واقعه تلخ (14 آذر) زاهدي تجديد رابطه با انگلستان را رسما اعلام کرد و قرار شد که «دنيس رايت» ، کاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ايران بيايد. از همان روز 14 آذر تظاهراتي در گوشه و کنار به وقوع پيوست که در نتيجه در بازار و دانشگاه عده‏اي دست گير شدند. اين وضع در روز 15 آذر هم ادامه داشت. و بيشتر اعتراض ها از دانشکده پزشکي و داروسازي و حقوق و علوم آغاز شد. صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجويان متوجه تجهيزات فوق العاده سربازان و اوضاع غير عادي اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثه‏اي را پيش بيني مي‏کردند. فضا بشدت آبستن حوادث و درگيري بود. بعد از گذشت مدتي براي جلوگيري از تنش و درگيري چندين دانشکده تعطيل اعلام شد و در ادامه سراسر دانشگاه به دستور رييس دانشگاه تعطيل گرديد. نيروهاي نظامي رژيم که بشدت رفت و آمد دانشجويان را کنترل کرده و در اين بين عده اي را نيز دستگير نموده بودند, با حضور در کلاس يکي از اساتيد دانشکده فني (مهندس شمس استاد نقشه کشي) زمينه اعتراض را در کلاس درس ايجاد کردند. آنان قصد داشتند دو دانشجو را که ظاهرا به حضور نظاميان در دانشگاه اعتراض داشتند را دستگير نمايند. دستگيري دو دانشجو کلاس را به هم زده، دانشجويي ديگر بر روي نيمکت کلاس فرياد مي زند: "آقا ما چقدر بي عرضه هستيم. چقدر بدبخت هستيم. اين کلاس نيست، اين درس نيست. يک عده اي بدون اينکه از استاد و از کادر دانشگاه اجازه بگيرند وارد کلاس مي‌شوند و هياهو در مي‌گيرد. تف به اين کلاس و تف به اين مملکت!" دانشکده فني به هم مي‌ريزد و در محاصره کامل نظاميان قرار مي‌گيرد و به يکباره فرمان آتش صادر شده و دانشجويان در صحن طبقه اول به خون مي‌غلطند عده‌اي زخمي شده و در اين ميان سه دانشجو به نامهاي قندچي و بزرگ نيا و شريعت رضوي به شهادت مي‌رسند. همان روز 16 آذر پليس توسط راديو اعلام کرد: "عده‌اي از دانشجويان در کلاسهاي درس نشسته بودند و به پليس چهره خشني نشان مي‌دادند و پليس را مسخره مي‌کردند و اين باعث شده که پليس به واکنش بيفتد. پليس قصد زدن دانشجويان را نداشت ولي دانشجويان به پليس حمله کردند و مي‌خواستند اسلحه‌شان را بگيرند. پليس در قالب دفاع اين کار را کرده و قصدش زدن دانشجويان نبوده است." فرداي آن روز شاه تيمسار مزيني را براي دلجويي به دانشگاه مي‌فرستد تا خودش را از اين گناه و تقصير تبرئه کند. وي با خانواده‌هاي شهدا ملاقات مي‌کند و در دانشگاه به ظاهر از اساتيد و روسا عذرخواهي مي‌کند. دو روز بعد از واقعه 16 آذر، نيکسون به ايران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهي که هنوز به خون دانشجويان بي‌گناه رنگين بود دکتراي افتخاري حقوق دريافت کرد. روز 16 آذر به عنوان روز مقاومت و ايستادگي دانشجويان اين سرزمين در برابر استعمار غرب و استبداد و خودکامگي در دفتر تاريخ اين سرزمين به يادگار ثبت گرديده است.

amirrezajafary بازدید : 58 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)

جزئیات و جداول حق بیمه سالیانه بیمه نامه شخص ثالث انواع وسائل نقلیه با پوشش بدنی ( دیه) ۱۲۶ میلیون تومانی و تعهدات مالی ۳۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومانی

 

خودروهای سواری حق بیمه به ریال
سواری کمتر از چهار سیلندر ۴٫۱۵۱٫۲۵۰
چهار سیلندر( پیکان، پراید و سپند) ۴٫۹۰۰٫۷۸۱
سایر چهار سیلندرها ۵٫۷۶۵٫۶۲۵
شش سیلندر و بالاتر ۶٫۴۵۷٫۵۰۰
 

نرخ حق بیمه برای وسایل نقلیه سواری با کاربری آژانس، تاکسی، کرایه و مسافرکش شخصی درون شهری، ۲۰ درصد و سواری کرایه و مسافرکش شخصی برون شهری، ۳۵ درصد و بیشتر از حق بیمه وسایل نقلیه سواری مشابه است.

 
خودروهای سواری حق بیمه به ریال
خودرو عمومی با ظرفیت ۷ نفر با راننده ۱۱٫۸۷۷٫۱۸۸
خودرو عمومی با ظرفیت ۹ نفر با راننده ۱۲٫۲۲۳٫۱۲۵
ون با ظرفیت ۱۰ نفر با راننده ۱۲٫۳۹۶٫۰۹۴
مینی بوس با ظرفیت ۱۶ نفر با راننده ۱۵٫۲۲۱٫۲۵۰
مینی بورس با ظرفیت ۲۱ نفر با راننده ۱۵٫۷۹۷٫۸۱۳
اتوبوس با ظرفیت ۲۷ نفر با راننده و کمک ۲۳٫۲۹۳٫۱۲۵
اتوبورس با ظرفیت ۴۰ نفر با راننده و کمک ۲۹٫۲۸۹٫۳۷۵
اتوبورس با ظرفیت ۴۴ نفر با راننده و کمک ۳۱٫۱۳۴٫۳۷۵
 

به وسایل نقلیه موضوع این جدول که متعلق به بیمه گذار بوده و مخصوص جابجایی کارکنان آن باشد یا در صورتی که متعلق به مراکز آموزشی بوده و مخصوص حمل و نقل دانش آموزان و دانشجویان باشد و نیر وسایل نقله عمومی شهری، ۲۰ درصد تخفیف داده خواهد شد.

 
 خودروهای بارکش  حق بیمه به ریال
 تا یک تن  ۵٫۰۷۳٫۷۵۰
 بیش از یک تن تا سه تن  ۶٫۱۱۱٫۵۶۳
 بیش از سه تن تا پنج تن  ۷٫۷۲۵٫۹۳۸
 بیش از پنج تن تا ده تن  ۹٫۹۱۶٫۸۷۵
 بیش از ده تن تا بیست تن  ۱۱٫۵۳۱٫۲۵۰
 بیش از بیست تن  ۱۲٫۲۲۳٫۱۲۵
 وسایل نقلیه کشاورزی، راهسازی و ساختمانی  ۳٫۰۵۵٫۷۸۱
 وسایل نقلیه حمل زباله و خیابان پاکن ها  ۴٫۹۵۸٫۴۳۸
 

در صورتی که وسیله نقلیه بارکش برای حمل مواد منفجره به کار رود، ۵۰ درصد و چنانچه برای حمل مواد سوختی مایع و گازی شکل استفاده شود بیست و پنج درصد به حق بیمه مربوط اضافه می شود.

 
موتور سیکلتها حق بیمه به ریال
موتور گازی ۱٫۰۳۷٫۸۱۳
موتور دنده ای یک سیلندر ۱٫۲۶۸٫۴۳۸
موتور دنده ای دو سیلندر و به بالا ۱٫۳۸۳٫۷۵۰
شش سیلندر و بالاتر ۱٫۴۹۹٫۰۶۳
 

تعرفه حق بیمه آمبولانس، وسایل نقلیه ویژه حمل خون، حمل وسایل رادیولوژی و آتش نشانی، با توجه به  نوع و ظرفیت آنها بر اساس تعرفه وسایل نقلیه مشابه محاسبه خواهد شد.

 

در مورد وسایل نقلیه ای که برای تعلم رانندگی به کار می روند، ۱۵ درصد به حق بیمه مربوط اضافه می شود. چنانچه از سال ساعت وسیله نقلیه بیش از ۱۵ سال گذشته باشد به ازای هر سال مازاد بر ۱۵ سال دو درصد و حداکثر ۱۰ درصد به حق بیمه مربوط اضافه می شود.

 

بیمه گر موظف است هنگام صدور بیمه نامه، به ازای هر بار تخلف حادثه ساز وسیله نقلیه که طبق اعلام پلیس راهنمایی و رانندگی در دوره یکساله قبل از دور بیمه نامه صورت گرفته باشد دو درصد و در مجموع ۱۶ درصد به حق بیمه مربوط اضافه نماید.

 

 

 جدول درصدهای تخفیف عدم خسارت نسبت به حق بیمه متعلقه
سال سال دوم سال سوم سال چهارم سال پنجم سال ششم سال هفتم سال هشتم سال نهم و بعد
درصد تخفیف ۱۰ درصد ۱۵ درصد ۲۰ درصد ۳۰ درصد ۴۰ درصد ۵۰ درصد ۶۰ درصد ۷۰ درصد
 

براساس مقررات، به حق بیمه هر خودرو ۵ درصد بابت مالیات بر ارزش افزوده اضافه می شود.

 
درصد افزایش حق بیمه بر اساس نوع و تعداد خسارت
خسارت یک بار دو بار سه بار چهار بار و بیشتر
مالی ۱۰ درصد ۲۰ درصد ۴۰ درصد ۸۰ درصد
بدنی ۲۰ درصد ۴۰ درصد ۶۰ درصد ۱۰۰ درصد
 

در صورتی که در یک حادثه، شرکت بیمه هم خسارت مالی و هم خسارت بدنی پرداخت نماید، اضافه نرخ بالاتر به حق بیمه مربوط اضافه خواهد شد.

 

بیش از نیم قرن تجربه پشتوانه بزرگ بیمه آسیا

 


کلمات کلیدی: بیمه آسیا, قیمت روز انواع بیمه نامه خودرو, تازه ترین قیمت بیمه بدنه, قیمت روز بیمه شخص ثالث, قیمت روز بیمه خودرو, قیمت روز بیمه ماشین, قیمت روز انواع بیمه تامه شخص ثالث همه خودروها

amirrezajafary بازدید : 74 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)

روز نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران

7 آذر

عملیات مروارید

نیروی دریایی و رویارویی مستقیم با امریكا

مأموریت اصلی نیروی دریایی

بازرسی و كنترل كشتی های خارجی

نیروی دریایی و جنگ زمینی

بازسازی و حركت به سوی خودكفایی

ساخت ناوچه و ناوشكن

نیروی دریایی نیز، همچون سایر نیروها بحمدالله در آب های خلیج فارس و مرزهای آبی كشور در عرصه ی دفاع مقدس از كشور اسلامی مان چون نگینی درخشنده است و بر عرشه ی كشتی افتخار و صلابت خود استوار ایستاده است.

رویارویی آنان با نیروی دریایی دشمن و آن همه افتخارات رزم و رشادت و شهادت و نیز كنترل و بازرسی كشتی ها در خلیج فارس و تنگه ی هرمز و مهمتر از همه نبرد قهرمانانه آنان در برابر امریكای متجاوز و حضور جدی آنان در آب های بین المللی، نشانه ی اقتدار و اعتبار این نیروی بزرگ و سرافراز است و ملت ایران باید به چنین ارتش مؤمن و وفادار افتخار كند.

«امام خمینی قدس سره»

به مناسبت رشادت ها و دلاور مردی های نیروی دریایی ارتش در دفاع از جزایر، بنادر، سواحل و دریاهای كشور و به ویژه دفاع از آبادان و خرمشهر و آب های نیلگون خلیج فارس در دوران جنگ تحمیلی و در نطفه خفه كردن نیروی دریایی دشمن بعثی، در ابتدای دوران دفاع مقدس، با تأیید امام قدس سره هفتم آذر روز نیروی دریایی ارتش نام گرفت تا همه ساله حماسه ی با شكوه دریادلان نیروی دریایی و یاد شهدای عزیز و گرانقدر دریایی گرامی داشته شود.

هفتم آذر سالروز حماسه آفرینی پرسنل ناوچه ی موشك انداز «پیكان» می باشد. یوم الله هفتم آذر تبلور ایثار و جان فشانی های پرسنل قهرمان و جان بر كف نیروی دریایی در برقراری ثبات و امنیت در آ ب های نیلگون خلیج فارس و دریای عمان می باشد.

عملیات مروارید

پرسنل نیروی دریایی در دوران دفاع مقدس حماسه های بزرگ آفریدند. دشمن بعثی با بسیج كامل نیروی دریای و هوایی خود از پایانه های صدور نفت «البكر» و «الامیه» مراقبت می كرد. علی رغم چنین حالتی، سپید جامگان نیروی دریایی در ششم آذر 1359، به این سكوها تاختند و با همكاری تیزپروازان نیروی هوایی ارتش، ضمن وارد آوردن ضربات كوبنده بر پیكره ی نیروی دریایی و هوایی دشمن، بیش از دو سوم این پایانه ها را منهدم كرده و پرچم پرافتخار جمهوری اسلامی ایران را بر مرتفع ترین دكل این پایانه ها به اهتزاز در آوردند.

پایانه های نفتی البكر و الامیه از بزرگترین مراكز صدور نفت است كه در شمال خلیج فارس، در دهانه ی خور عبدالله، نزدیك جزیره بوبیان كویت قرار گرفته و از شاهرگ های حیاتی اقتصاد عراق از طریق دریا به حساب می آید.

در این نبرد دریایی سخت، دو فروند ناوچه ی موشك انداز از نوع «اوزا» و 13 فروند از هواپیماهای جنگنده ی دشمن به قعر آب های خلیج فارس فرستاده شد. به علاوه تعدادی از تكاوران دریایی عراق كشته و تعدادی نیز به اسارت در آمدند.

دشمن بعثی برای جبران این شكست ها در شب هفتم آذر 1359، با اعزام تعدادی شناور جنگی از طریق بندر نظامی «ام القصر» در خور عبدالله، سعی در باز پس گیری پایانه ها كرد كه در این مصاف، 1 فروند از شناورهای عراقی غرق و 2 فروند صدمه دیده و بقیه از صحنه ی عملیات گریخته و به ام القصر بازگشتند.

در سپیده دم هفتم آذر  1359، دشمن با تمام قوا از هوا و دریا با برخورداری از پشتیبانی لجستیكی و اطلاعاتی كشورهای منطقه و آواكس ها و ماهواره های كشورهای استكباری و یاری گرفتن از تأسیسات نظامی ساحلی كشورهای نزدیك صحنه ی عملیات، بار دیگر در صدد باز پس گیری این پایانه ها برآمد. اما در یك مصاف نابرابر ناوچه ی پیكان به تنهایی توانست تعداد دیگری از كشتی ها و هواپیماهای عراقی را از صحنه ی عملیات خارج كند.

سرانجام پس از ساعت ها نبرد بی امان، هنگام ظهر 7 آذر 1359، در حالی كه دلاورمردان آخرین گلوله های خود را به سوی دشمن نشانه می رفتند، ناوچه ی پیكان مورد اصابت چند موشك قرار گرفت و با پرسنل شجاع خود در شمال خلیج فارس، در دل آبهای گرم و نیلگون آن جای گرفت و صفحه ی زرین دیگری بر تاریخ نبردهای دریایی كشور افزوده شد و نتیجه ی این مصاف، انهدام بزرگترین پایانه های صدور نفت منطقه و از كار انداختن بیش از 50% از توان رزمی نیروی دریایی عراق، بود.

این نبرد آنچنان در روحیه ی افراد دریایی دشمن اثر گذاشت كه تا پایان جنگ حركت چندان مهمی در دریا از آنها مشاهده نگردید. و فعالیت دریایی دشمن، با استفاده از هواپیماها و تجهیزات اهدایی از شرق و غرب، از جمله میراژها و سوپر اتانداردها، محدود به حمله ی ناجوانمردانه علیه هدف های غیر نظامی و بی دفاع كشتی های تجاری و نفتكش ها شده بود.

جان بركفان دریایی با اجرای عملیات های مختلف در آب ها، سواحل و بنادر كشور به ندای هم رزمان شهید خود پاسخ مثبت دادند و تا پایان دفاع، بنادر و خطوط كشتیرانی و جریان صدور نفت را باز نگه داشته و از آب های سرزمینی و سواحل و جزایر كشور به خوبی دفاع كردند.

نیروی دریایی و رویارویی مستقیم با امریكا

در روز 29 فروردین 1367، هم زمان با روز ارتش، برگ زرین دیگری بر افتخارات نیروی دریایی ارتش اضافه گردید. در این روز پرسنل شجاع ناوشكن های «سهند» و «سبلان» و ناوچه ی «جوشن» در یك مصاف نابرابر در مقابل نیروهای متجاوز امریكایی ایستادند.

رشادت ها و جان فشانی های دلیرمردان ناوشكن سهند آن چنان باعث حیرت دشمن گردید كه لب به تعریف و تمجید گشودند. سهند در حالی كه مورد اصابت چندین فروند موشك امریكایی قرار گرفته بود و قسمت های زیادی از آن در شعله های آتش می سوخت و آرام آرام در خلیج فارس فرو می رفت، خدمه ی فداكارش آن را ترك نكردند و تا آخرین لحظات با شلیك آخرین گلوله های خود خشم و انزجار خویش را نثار دشمن كردند .

مأموریت اصلی نیروی دریایی

نیروی دریایی وظیفه ی خطیر حفاظت از سواحلی به طول بیش از 3000 كیلومتر در شمال و جنوب و همچنین دفاع از آب های ساحلی و منابع حیاتی و استراتژیك كشور را به عهده دارد و همواره به عنوان یك وزنه ی تعیین كننده در منطقه ی خلیج فارس و دریای عمان به حساب می آید.

این نیرو با یگان های شناور دریایی، تفنگداران و تكاوران، اسكادران های هوانا و هوادریا – واحدهای پروازی نیرو – و با غواصان آبدیده و یگان های زیر سطحی كیلو كلاس بر حوزه های تحت حفاظت و حراست خود در خلیج فارس و دریای عمان و دریای خزر تسلط كامل دارد و هر نوع فعالیتی را از سوی دشمن در محدوده ی قانونی خود خنثی می نماید.

ناوهای جنگی كشور ایران با توجه به حضور دریایی قدرت های جهانی در اقیانوس هند و دریای عمان، در طول جنگ تحمیلی و پس از آن، دست به تدابیر امنیتی زده و با نظارت كامل بر حضور كشتی های جنگی بیگانه، آمادگی خود را جهت مقابله با تهدیدات احتمالی آنها حفظ كرده اند. اجرای مانورهای متعدد به نمایش گذاشتن توان رزمی، عملیاتی در منطقه استراتژیك خلیج فارس، در مقاطع حساس دوران دفاع مقدس و پس از آن تاكنون، نشان دهنده ی حضور قدرتمندانه ایران در منطقه و حاكمیت آن بر آب های خلیج فارس بوده و هست.

بازرسی و كنترل كشتی های خارجی

نیروی دریایی در طول جنگ در اجرای سیاست ابلاغی مبنی بر توقیف كشتی هایی كه دارای كالاهای مشكوك به مقصد عراق بودند، وظیفه ی مهمی را بر عهده داشت و بر این اساس ضمن نظارت بر تردد كشتی هایی كه از طریق تنگه ی هرمز وارد خلیج فارس و دریای عمان می شدند، به بازرسی و بازپرسی آنها می پرداخت، و در این رابطه صدها كشتی مورد بازدید قرار گرفت.

نیروی دریایی و جنگ زمینی

حضور نیروی دریایی در صنه های نبرد زمینی و حماسه هایی كه تفنگداران و تكاوران این نیرو در حفظ آبادان و شكستن محاصره ی دریایی آن در اوایل جنگ تحمیلی آفریدند، به ویژه در مقاومت چهل و چند روزه رزمندگان اسلام در خرمشهر قهرمان نیز قابل تقدیر است. همچنین درگیری واحدهای شناور این نیرو با دشمن در قبل از حمله ی سراسری 31 شهریور 1359، كه منجر به نابودی تعدادی از واحدهای شناور عراق در اروند رود گشت، نشان دهنده ی پیشتازی و جلوگیری از هجوم و تجاوز دشمن بوده است.

بازسازی و حركت به سوی خودكفایی

در مراكز فعال جهاد خودكفایی این نیرو بیش از 20 پروژه ی مختلف به نتیجه رسیده است. متخصصان متعهد این نیرو در دوران دفاع مقدس، در زمینه ی خودكفایی صنعتی و تعمیر و بازسازی ناوچه ها و ناوها، دستاوردهای بزرگی داشته اند. از جمله تعمیر و راه اندازی ناوشكن سبلان كه در سال 1369، به دست فرماندهی كل قوا به آب انداخته شد.

در زمینه ی آموزشی، این نیرو با پذیرش هر سال 1300 دانشجو و دانش آموز در رشته های مختلف- در مراكز آموزشی شمال كشور یعنی انزلی، رشت و نوشهر – به تربیت نیروی انسانی برای خود و دیگر نهادها و حتی داوطلبان آزاد می پردازد. این رشته ها عبارتند از: علوم و فنون توپخانه دریایی، ملوانی، مین جمع كنی دریایی، راه و عملیات، جنگ های الكترونیكی، مراقبت های پروازی، آموزش كار با زیردریایی ها، غواصی، جوشكاری زیر دریا، مدیریت و كمیسر عالی دریایی، آموزش هوادریا، تعمیر موتورهای هوایی، فنون اشتغال با هلیكوپتر و هواناو و تخصص های دیگر فنی از جمله برق و الكترونیك و معماری كشتی.

علاوه بر اینها، مسئولان این نیرو آمادگی دارند تا هر سال 1500 تن از پرسنل دریایی كشورهای دوست و همسایه را در رشته های مورد نیاز آموزش دهند.

این نیرو تاكنون به تجهیزات و امكانات نوینی دست یافته كه می تواند،  تمامی اطلاعات موجود و لازم را در صحنه ی دریا، زمین و هوا به طور دقیق و سریع كسب كند. تمامی قطعات مورد نیاز شناورهای سطحی و زیرسطحی، بجز قطعاتی كه صرفه ی اقتصادی ندارند، در داخل كشور طراحی و تولید می شود و در صورت بروز مشكل باهمكاری سایر مراكز علمی، صنعتی به ویژه دانشگاه ها، امكان تولید تمامی 000/500 قطعه مورد نیاز در داخل وجود دارد.

كارخانجات این نیرو تنها مجموعه ی منحصر به فرد صنعت دریایی كشور است كه دارای حوض های خشك برای تعمیرات زیرآبی و اساسی و نیمه اساسی شناورهاست و آماده ی ارایه ی خدمات به تمامی سازمان های دریایی كشور است كه با فعالیت های بسیار خوب و چشمگیر انجام شده، باعث جلوگیری از خروج میلیون ها دلار ارز از كشور شده است.

ساخت ناوچه و ناوشكن

جهت تحقق اوامر مؤكد فرمانده ی معظم كل قوا در زمینه ی تحقیقات و جهاد خودكفایی،  ساخت چند فروند ناوچه ی موشك انداز و ناوشكن چند منظوره آغاز شده است كه تاكنون كارهای نرم افزاری و حتی انتخاب سیستم آنها به پایان رسیده است. ناو آموزشی حمزه كه مشابه ناوهای آموزشی كشورهای آموزش دهنده است و به آخرین تجهیزات آموزشی روز نیز مجهز شده ، در سال 1376، در بندر انزلی به آب انداخته شد. با استفاده از این ناو ضمن ارتقای سطح علمی دانشجویان، از هزینه ی مقادیر هنگفتی ارز برای آموزش عملی كه قبلاً در خارج از كشور هزینه می شد، جلوگیری می شود.

برای این كه در آینده ی نزدیك ناوگان دریایی ارتش به سیستم جدید موشكی مجهز گردد، حدود 6 سال است كه تحقیقات بر روی 10 پروژه در بخش سیستم های مراقبت، از جمله سیستم فرماندهی و كنترل عملیات، بخش سیستم های سلاح و موشك، در زمینه ی هوا به دریا و سطح به هوا ادامه دارد. در طول دو سال گذشته 500 قلم از قطعات نظامی تحریمی به ارزش یك و نیم میلیارد تومان ساخته شده است كه این مبلغ تنها هفت درصد میزان ارزی است كه می بایست برای تهیه آنها از خارج، پرداخت می شد. در بخش جنگ های الكترونیك نیز 6 پروژه انجام شده كه در مانور پیروزی – 8 مورد ارزیابی قرار گرفت و موفقیت آمیز بود.

تعمیرات زیر سطحی، آخرین دستاورد در این زمینه است كه با همت و تلاش پرسنل فنی این نیرو انجام شده و از همه مهمتر، با تلاش متخصصان داخلی بخش باطری سازی نیرو و همكاری پرسنل نیروی دریایی، در قسمت شارژ به خودكفایی رسیده و در مانور اتحاد دو فروند از زیر دریایی ها  با باطری ساخت داخل به نمایش قدرت پرداختند. مراكز تحقیقاتی نیرو از تمام توانمندی های علمی كشور، بخصوص توانایی وزارت فرهنگ و آموزش عالی در زمینه های دریایی، در صورت نیاز استفاده می كند.

amirrezajafary بازدید : 59 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)

يادداشت امير سياري به مناسبت روز نيروي دريايي ارتش

يادداشت امير دريادار حبيب‌الله سياري فرمانده نيروي دريايي ارتش:

سالگشت پيروزي قاطع دلار مردان نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران در موثرترين نبرد دريايي دفاع مقدس، يعني عمليات مرواريد، كه همواره چون نگيني درخشان در تاريخ ايران اسلامي باقي خواهد ماند را به شما همرزمان دريا دل و شجاع تبريك عرض مي‌كنم، ولايتمداري دريا دلان نيروي دريايي، و بزرگداشت حماسه آفريني‌هاي اين فرزندان صديق روح الله، كه در آن برهه سرنوشت‌ساز، يعني نخستين ماه‌هاي دفاع مقدس، يا علي گويان، كاري‌ترين ضربت را بر دشمن وارد آوردند و يا حسين گويان، نغمه سرخ شهادت را در آبهاي خليج هميشه فارس سرودند، و حريم دريايي سرزمين مقدس ايران را، در شهادتگاه خود و در معراج ناوچه پيكان، مستحكم و مقتدر نشان داند، بر كسي پوشيده نيست و در اين ايام گرانقدر كه متبرك است به ماه ذيحجه و عيد ولايت، براي امير دريادار شهيد محمدابراهيم همتي و ديگر همرزمان شهيدش در ناوچه قهرمان پيكان و همه شهيدان عالي مقام نيروي دريايي، آرزوي علو درجات و مغفرت واسعه الهي دارم واز همه ايثارگران، رزمندگان و قهرماناني كه غرور ملي را براي ما به ارمعان آوردند سپاسگزاري مي‌كنم.

هفتم آذرماه، ياد آور حماسه‌اي بزرگ است، حماسه‌اي كه تنها 67 روز پس از تحميل جنگ و آغاز دفاع مقدس از تماميت ارضي ميهن اسلامي در پهنه آبهاي نيلگون خليج هميشه فارس به دست همرزمان پيشكسوت شما در نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران خلق شد.

اين بخش از تاريخ دفاع مقدس كه با خون پاك سپيد جامگان نيروي دريايي گلگون گشته؛ امروز هم با گذشت 30 سال از آن رويداد، همچنان زنده و الهام بخش است؛ رشادت‌هاي سربازان امام و پيروان ولايت، آنان كه تا پاي جان ايستادند و بستر دريا، آرامگاه پيكرشان گرديد و اراده آنان و دشمن ستيزي‌شان راهبرد دشمن را به چالش كشيد؛ باعث شد كه دشمن در عرصه و جبهه دريايي به طور كلي ناكام بماند.

هر چند عمليات ظفرمند مرواريد، تومار نيروي دريايي دشمن بعثي را در هم پيچيد به گونه‌اي كه دشمن تا پايان دفاع مقدس جرات كوچكترين تحركي در عرصه دريا را نداشت؛ اما دلير مردان نيروي دريايي پيش از آن نيز در مقابله با دشمن بعثي در جبهه زميني يعني در حماسه دفاع 34 روزه از خرمشهر همراه با ياران ديگر رزمنده خويش، شكست راهبرد دشمن را رقم زده بودند.

پس از آن نيز محاصره دريايي دشمن و قطع خطوط مواصلاتي دريايي او، انهدام پايانه‌هاي نفتي و قطع كامل صادرات نفت دشمن از طريق خليج فارس، دستاوردهاي بزرگي بودكه به همت دريادلان نيروي دريايي حاصل شد و متجاوز را به رغم برخورداري از حمايت‌هاي استكبار جهاني با مشكلات بسيار روبه رو ساخت.

امروز نيز نيروي دريايي راهبردي، با پشتوانه اعتماد و عنايت ولي امر مسلمين و با اتكاي به توان و ايمان و سلحشوري كاركنان متخصص و كارآزموده، با دستيابي به فناوري‌هاي نوين دريايي و توليد روزآمدترين شناورهاي متناسب با اقليم درياهاي نزديك و درياهاي دور، تبديل به يك نيروي مؤثر و تعيين كننده منطقه‌اي شده است و در ايفاي مسئوليت‌هاي سربازي خود، هرگونه تحركي را در سطح آبهاي بين‌المللي و در آبراههاي نزديك كشور كاملاً تحت نظر دارد.

قدرت فراهم آمده امروز در عرصه درياها و حضور قدرتمندانه در منطقه شمال اقيانوس هند، حاصل ايمان، خودباوري و مهارت رزمندگان نيروي دريايي است كه دريادلان هميشه بيدار اين نيرو به پيشگاه ولي امر مسلمين و هم ميهنان عزيز، تقديم كرده‌اند.

به فرموده مقتدايمان، فرماندهي معظم كل قوا: "اين كشور دريايي، احتياج به يك نيروي دريايي حقيقتاً برجسته و ممتاز دارد و اين حتماً به دست خواهد آمد و كننده‌ اين كار شما جوان‌هاي عزيز، هستيد. اميدوارم كه شما جوانان نيروي دريايي بتوانيد انشاءالله يك نيروي دريايي‌اي بسازيد كه در شأن ملت ايران باشد. انشاءالله، والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته "

amirrezajafary بازدید : 74 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)

امروز بيست و چهارم آبان ماه روز كتاب و كتابخواني است. از گذشته دور كتاب به عنوان يكي از ابزارهاي آموزشي مورد توجه بوده است و اولياي دين نيز به پديد‌آوردن آثار علمي و فرهنگ مكتوب توصيه‌هاي مهمي داشته‌اند. امروزه نيز حاصل از تفكر و تجربه‌هاي اهل انديشه و معرفت بوسيله كتاب در دسترس همگان قرا رمي‌گيرد و كتاب خانه‌ها، كانون‌ها و همايش صاحب‌نظران و گلستان پرطراوت صاحبان معرفت است.درحال حاضر كتاب و كتابخواني چه موقعيتي در كشور ما ايران دارد؟ اين سؤالي است كه همه آنهايي كه دغدغه توسعه اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و در يك كلام آرزوي رشد و كمال اين كشور را در دل دارند، بايد پاسخي اساسي براي آن پيدا كنند. تجربه جهاني نشان مي دهد كه رشد و توسعه تمدنها، ريشه در رشد فكري و فرهنگي هر جامعه دارد و بدون رشد فرهنگ كتابخواني در جوامع، نمي توان به رشد هيچ تمدني دل خوش كرد. بايد تأكيد كرد كه عليرغم رشد رسانه هاي گوناگون جمعي تاكنون هيچ رسانه اي نتوانسته است نقشي را كه كتاب در رشد تمدنها داشته است، ايفا نمايد.
گرچه كشورهاي درحال توسعه نزديك به 80درصد جمعيت جهان را تشكيل مي دهند، اما كمتر از 30درصد كتابهاي مصرفي جهان را توليد مي كنند و كمتر از اين نسبت نيز به كتابخواني مشغول هستند، اين در شرايطي است كه كشورهاي پيشرفته يا توسعه يافته كه حدود 20درصد جمعيت جهان را تشكيل مي دهند، 70درصد كتابهاي مصرفي جهان را توليد مي كنند. تاوان اين تفاوت و فاصله را آيا جز كشورهاي درحال توسعه بايد بپردازند؟
تبعيض جهاني در كتابخواني
كشورهاي اروپايي حدود 15درصد جمعيت جهان را در خود جاي داده اند، اما در سال 1990 بيشتر از نصف كتابهاي مصرفي جهان را توليد كرده اند، آيا معناي اين، نيازمندي جهان به اروپا در توليد و انتشار كتاب نيست؟
اروپا در سال 1991 به ازاي هر يك ميليون نفر جمعيت خود، 802عنوان كتاب منتشر كرده است، اما در قاره آسيا در همين سال به ازاي هر يك ميليون نفر آسيايي 70عنوان و در قاره آفريقا به ازاي هر يك ميليون نفر آفريقايي فقط 20عنوان كتاب منتشر شده است.
مشكل كتاب در جهان سوم، تنها به كمبود توليد و نشر كتاب محدود نمي شود، مشكل اساسي اين است كه حتي اگر كتاب هاي زيادي هم در اين كشورها منتشر شود، ميزان افراد استفاده كننده از اين كتابها (كتابخوانها) بسيار پايين است.
كتابخواني در ايران
اما موقعيت ايران در زمينه نشر كتاب و كتابخواني چگونه است؟ در كشور ما هر سال چه تعدادي كتاب جديد منتشر مي شود و ميزان كتابخواني چگونه است؟
اگرچه درمورد ميزان كتاب منتشر شده در ايران مي توان به آمار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تكيه كرد، اما در زمينه كتابخواني متأسفانه هيچ مطالعه جدي تاكنون صورت نگرفته است و ديدگاه هاي متفاوتي دراين زمينه وجود دارد.
عده زيادي از چهره هاي شاخص فرهنگي كشور معتقدند كه درصد كتابخوان و كتابخواني در جامعه كاهش يافته است و تحليل هاي گوناگوني براي اين موضوع ارائه مي كنند، اما كارشناسان و مديران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي چنين اعتقادي ندارند و معتقدند كه رشد و افزايش ميزان كتاب هاي منتشر شده در دو دهه گذشته نشان مي دهد كه هم ميزان توليد كتاب و هم تعداد كتابخوان در ايران افزايش يافته است.
�محمدجواد مرادي نيا� مديركل مراكز و روابط فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دراين رابطه مي گويد:
�يك ذهنيت بسيار قوي در جامعه ما وجود دارد و آن اين است كه ميزان وسرانه كتابخواني در كشور ما بسيار پايين است؛ سؤال من اين است كه ما براساس كدام تحقيق و نظرسنجي علمي به اين نتيجه رسيده ايم، اگر اين موضوع صرفاً يك برداشت شخصي است، مي توان درمورد خيلي از مسائل اين برداشت ها را مطرح كرد، ولي اين برداشت ها منطبق بر واقعيت نيستند. آن چيزي كه ما داريم از نزديك مي بينيم اين است كه هرسال و هرماه بر ميزان تقاضاي چاپ كتاب از سوي نويسندگان و ناشران اضافه مي شود، معني اين كار اين است كه اگر اين كتاب ها متقاضي نداشته باشد، بايد عرضه هم كاهش پيدا كند درصورتي كه عرضه كتاب افزايش پيدا كرده است.
در سال 1382 حدود 40هزارعنوان كتاب منتشر شده كه اين رقم چندين برابر رقم كتاب هاي چاپ شده در سال هاي اول انقلاب است.
اين يك پارامتر خوبي است كه نشان مي دهد ما رشد كتابخواني داشته ايم يا نه؟�
مرادي نيا مي افزايد: �نكته دوم اين است كه جامعه اي كه روزبه روز ميزان افراد باسواد آن افزايش پيدا مي كنند و سطح تحصيلات رشد جهشي دارد، به صورت طبيعي نيازش به كتاب و كتابخواني بيشتر مي شود. ميزان باسوادان ما را در اوايل انقلاب با حالا مقايسه كنيد، همچنين تعداد دانشجويان، دانش آموختگان سطوح عالي را مقايسه كنيد، اينها لاجرم نيازمند مطالعه كتاب هاي گوناگون و حتي كتاب هاي غيردرسي هستند، دانشجويان رشته هاي مختلف مانند علوم اجتماعي، روانشناسي و تاريخ حتماً براي افزايش معلومات خود يك ارتباط نزديك با كتاب هاي درسي و غيردرسي برقرار مي كنند.
نكته سوم اين است كه شواهد و قرائن نشان مي دهد كه مردم جامعه با افزايش معلومات عمومي خود، علاقه مندي بيشتري به مطالعه نسبت به قبل نشان مي دهند. مطالعات مردم در زمينه هاي بهداشت عمومي (كه مستقيماً با سلامتي آنها ارتباط دارد)، روانشناسي، خودشناسي، خداشناسي و مطالعات ديني به صورت چشمگيري افزايش پيدا كرده است. به همين دليل سطح دانش عمومي جامعه ما افزايش قابل توجه اي كرده است. اينها باعث شده كه مردم درمورد موضوعات مهم اجتماعي و عمومي كه با سرنوشت خود و جامعه ارتباط پيدامي كند، حساسيت بيشتري نشان دهند و از موضع آگاهي اتخاذ موضع كرده و يا تصميم گيري نمايند، مثلاً در انتخابات مجلس يا رياست جمهوري يا ساير مسائل مهم شاهد واكنش، موضع گيري منطبق بر علم و آگاهي مردم هستيم. اينها اگر شاهدي بر افزايش مطالعه مردم نيستند پس چه نامي مي توان بر آنها گذاشت؟�
مديركل مراكز و روابط فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در ادامه ضمن ارائه آمار و ارقام كتاب هايي كه در سال هاي 80 و 81 چاپ شده اند، مي گويد: در سال 1380، در مجموع 31661 عنوان كتاب و در سال 1381، 35854عنوان كتاب منتشر شده است كه مقايسه اين دو سال هم نشان مي دهد كه ميزان و عناوين كتاب هاي چاپ شده در كشور روبه رشد است.�
وي مي افزايد: در سال 1380، در زمينه كليات، 935 عنوان، فلسفه 1044 عنوان، دين 6787عنوان، علوم اجتماعي 2742عنوان، زبان 2472عنوان، علوم طبيعي و رياضيات 2136عنوان، علوم عملي 3832عنوان، هنر 939عنوان، ادبيات 4292عنوان، تاريخ و جغرافيا 1545عنوان و كودكان ونوجوانان 4937عنوان كتاب منتشر شده است (جدول شماره 1)
همچنين در سال 1381 درزمينه كليات 1167عنوان، فلسفه 1113عنوان، دين 6754عنوان، علوم اجتماعي 3211عنوان، زبان 2790عنوان، علوم طبيعي و رياضيات 2771عنوان، علوم عملي 4675عنوان، هنر 1113، ادبيات 4980عنوان، تاريخ و جغرافيا 1766 عنوان و كودكان و نوجوانان 5504 عنوان كتاب منتشر شده است (جدول شماره 2)
كتابخواني اجباري، كتابخواني آزاد
شكي نيست كه آمار و ارقام كتابهاي چاپ شده در سال هاي اخير و مقايسه آن با سال هاي گذشته حكايت از افزايش تعداد عناوين كتابهاي منتشر شده در سال هاي اخير دارد، اما دو نكته اساسي در اين زمينه وجود دارد كه نبايد نسبت به آن بي توجه بود: نكته اول اين است كه بايد توجه داشته باشيم كه بسياري از كتابهاي منتشر شده كتابهاي درسي دانش آموزان يا دانشجويان است و چاپ و نشر و خريد آنها حكايت از علاقه مندي مردم به مطالعه كتاب نمي كند.
نكته دوم ميزان مطالعه آزاد است كه شواهد گوناگون حاكي از كم علاقگي به مطالعه كتاب آزاد در كشور است. امروز مردم ما نه تنها نسبت به خواندن كتاب به صورت آزاد خيلي بي توجه هستند، بلكه ميزان رغبت به مطالعه روزنامه هم در كشور ما پايين است.
در كشور ما جمع تيراژ همه روزنامه هاي منتشر شده از 5/2 ميليون روزنامه تجاوز نمي كند در صورتي كه تيراژ فقط يكي از روزنامه هاي ژاپن (آساهي) حدود 20 ميليون نسخه است.
به گفته بسياري از كارشناسان، مهمترين عامل خريد و مطالعه برخي از كتابها توسط مردم، گرفتن مدرك تحصيلي يا گروه شغلي و... است كه به نحوي مربوط به معيشت، زندگي پيدا كردن كار و افزايش حقوق است و هيچ ربطي به علاقه مندي مردم به مطالعه و كتابخواني ندارد.

amirrezajafary بازدید : 37 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)

 

محمدصادق مالکی پور، مسئول دانشجویی طرح اربعین خودسازی مهدوی در گفتگو با خبرنگار حوزه مهدویت خبرگزاری شبستان بااشاره به آغاز چهارمین طرح "اربعین خودسازی مهدوی" با عنوان "تا عاشورای حسینی" از 14 مهرماه گفت:

باتوجه به رسالت ترویج و توسعه فرهنگ مهدویت و با عنایت به اینکه در دوره آخرالزمان علل و عواملی باعث رویش و ریزش افراد می شود، به خودساختگی و خودسازی افراد در این طرح تمرکز کرده ایم.

وی با بیان اینکه انسان در بحث خودسازی به یک برنامه معنوی نیاز دارد، خاطرنشان کرد: طرح اربعین خودسازی با هدف پرورش یک یا دو خصلت پسندیده در یک دوره 40 روزه برگزار می‌شود و شرکت در آن برای عموم علاقه‌مندان آزاد است.

مالکی پور با بیان اینکه محتوای این دوره براساس نیاز سنجی ها صورت گرفته است، ادامه داد: 40 روز، احسان و احترام به والدین، چهل روز، روزانه تلاوت دو صفحه قرآن (از ابتدای صفحه 241) و تدبر در آن و چهل روز، هر روز 14 صلوات نثار سلامتی حضرت ولی عصر(عج) و چهل روز تلاوت زیارت عاشورا از برنامه های این دوره است.

مسئول دانشجویی طرح اربعین خودسازی مهدوی درباره نحوه ثبت‌نام در طرح "اربعین خودسازی" اظهارداشت: ثبت نام در این طرح از طریق ارسال عدد یک به سامانه پیامکی 30002558000313 امکان پذیر است.

وی افزود: از میان افراد شرکت کننده که هر روز یک نکته قرآنی را به این سامانه پیامکی بفرستند، به قید قرعه 14 کمک هزینه سفر به مشهدمقدس تعلق می گیرد.

amirrezajafary بازدید : 56 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)

 

tasooa

انجمن آثارو مفاخر فرهنگی به خون غلتیدن حضرت ابوافضل العباس (ع)، باب الحوائج، آب آور دشت کربلا، پرچمدار گذشت، فداکاری و جانبازی

در صحرای کربلا را به امام زمان (عج) و مردم شریف ایران اسلامی تسلیت عرض می نماید.

 

تاسوعا، شب تکمیل و تکامل، مقدمه جان فشانی است. تاسوعا روز وفاداری است. روز تداوم حماسه‌های حیدری است.


بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند / اول صلا به سلسله انبیا زدند

نوبت به اولیا چو رسید آسمان تپید /  زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند

آن در که جبرئیل امین بود خادمش / اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند

پس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها / افروختند و در حسن مجتبی زدند

و آنگه سُرادقی که ملَک محرمش نبود / کندند از مدینه و در کربلا زدند...

 

امام خمینی (ره) فرموده اند: حضرت سیدالشهدا (ع) به همه ما آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد.

مقام معظم رهبری نیز می فرمایند: در زیارات و کلماتی که از ائمه (ع) رسیده است روی دو جمله تأکید شده است: بصیرت و وفا. 

amirrezajafary بازدید : 54 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)
امروز تاسوعاي حسيني است

 امروز نهم ماه محرم روز تاسوعا ، منتسب به غیرت و ساقی دشت کربلا ، حضرت ابوالفضل عباس (ع) است.
 بزرگداشت شهادت بزرگ مردی است که با گذشت بیش از هزار و چهار صد سال هنوز تاریخ ، روشن از کرامت های اوست و نام او با وفا و جوانمردی همراه است.

آن سردار فداکار با لبی تشنه و جگری سوخته پا به فرات گذاشت اما جوانمردی و وفایش نگذاشت که او آب بنوشد و امام و اهل بیت (ع) تشنه کام باشند و لب تشنه از فرات بیرون آمد تا آب را به کودکان برساند.

دستان ابوالفضل (ع) علم شد و این دستها برای آزادگان جهان علم گشت و عباس (ع) آموزگار مردانگی شد. 

آری امروز تاسوعای حسینی است و مردم با برپايي مراسم هاي سينه زني و زنجير زني در عزاداري سرور و سالار شهيدان دوعالم بر سر و سينه مي زنند و برخی با دادن چاي به عزاداران آرام و بي صدا به ياد تشنه لبان صحراي كربلا مي گريند.

كودكي كه هنوز چند بهار  ازعمرش  نگذشته و پيرزني كه سالهاي زيادي از عمرش را سپري كرده است در كنار هم مي گريند. 

نمي دانم اين چه عشقي است كه همه را شيدا كرده و اشك ها را بر ديدگان جاري نموده است ، آن طرفتر در وسط ميدان شهر، تنها ساعت اين ميدان نيز گويي كه در برابر خيل مشتاقان اين بزرگ مرد تاريخ سر تعظيم فرود آرده و به نشانه‌ي احترام از حركت باز ايستاده است. 

و آن يكي در انتهاي هيات با پاهاي برهنه به سوي حرم دوست در حركت است و گاه گاهي هم زير لب با ديگر عزاداران همنوا مي شود و يا حسين ياحسين گويان به راهش ادامه مي دهد. 

اكنون ساعتي به ظهر باقي نمانده و ديگر در خيابان‌هاي منتهي به حرم مطهرثامن الحجج علي ابن موسي الرضا(ع) جاي سوزن انداختن نيست و مملو از جمعيت است و چشمها ياري نمي كند كه انتهاي اين خيل عظيم را رؤيت كني.
در كنار خيابانها عده اي از جوانان با بر پايي ايستگاه‌هاي توزيع چاي صلواتي اندكي از خستگي عزاداران را مي كاهند و عطش آنان را بر طرف مي كنند و كودكي هم كه پيشاني بندي سبز با عبارت يا حسين (ع) بر پيشاني دارد در آغوش مادر آرام گرفته و نگاهش را به پرچم هاي الواني كه در وزش ملايم نسيم به حركت در مي آيند، دوخته است.
و اكنون ديگر زبان را ياراي گفتن اين همه عظمت و حضور دوستداران حسين (ع) و يارانش نيست و تنها مي توان گفت كه سلام بر حسين(ع) و ياران با وفايش.

amirrezajafary بازدید : 70 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)

تاسوعای حسینی

 

یکی از روزهایی که بر حسین اهل بیتش بسیار سخت گذشت روز تاسوعا پنجشنبه نهم محرم بود.

 چنانکه در روایتی از امام صادق در وصف تاسوعا آمده است :( روز نهم محرم حسین و اصحابش در کربلا در محاصره قرار گر فتند.و سپاهیان شام او را احاطه کردند  و در فشار قرار دارند ، و در این روز پسرم جان و عمر سعد باکثرت سپاهیانش خوشحال شدند، حسین را ضعیف شمردند و مطمین شدند که دیگر برای حسین یاوری نخواهد آمد و مردم عراق دست از یاریش کشیدند، پدرم فدای مستضعف غریب.

 و این زمان بود که شمر وارد صحرای کربلا شدو اصرار به شروع حمله داشت لذا عمر سعد با این جمله فرمان حمله را صادر کرد: ( سپاهیان خدا سوار شوید که خدا شما را مژده بهشت داد !!.

 سپاهیان ابن سعد به طرف خیمه گاه ابی عبدالله هجوم آوردند، حسین جلو خیمه شمشیر را در بغل گرفته و سر به زانو غم نهاده و به خواب رفته بود که زینب صدا زد : برادر صدای نیروها را نمی شنوی که نزدیک خیام رسیده اند؟

 حسین بیدار شد و با یک دنیا وقار و طمأ نینه فرمود : الان پیامبر را در خواب دیدم به من فرمود : به زودی نزد ما خواهی آمد .

 زینب لطمه ای به صورت زد و گفت : واویلاه ،

 حسین فرمود : خواهرم آرام که ویل از آن تو نیست ، خدا تو را رحمت کند.

عباس نیز خدمت حسین آمد و عرض کرد : آقا جمعیت به خیمه گاه آمدند.

 حسین فرمود : عباس جان ، جانم به قربانت سوار شو و با آنها ملاقات کن و بپرس چه شده و برای چه آمده اند ؟

 عباس با بیست نفر سوار که زهیر بن قیس و حبیب بن مظاهر در میان آنان بود جلو جمعیت را سد کردند و پرسیدند چه تصمیم دارید؟

 گفتند:امیر دستور داده تا بر شما عرضه کنیم که به حکم امیر تن دهید وگرنه با شما خواهیم جنگید.

حضرت عباس فرمود : شتاب نکنید تا گفته هایتان را به حضرت ابی عبدالله عرض کنم و به سوی امام حسین رهسپار شد.

اصحاب امام حسین که در برابر سپاهیان کفر ایستاده بودند ، حبیب بن مظاهر به زهیربن قیس گفت : شما با اینها سخن می گویید یا من بگوییم ؟

زهیر گفت همانطور که شروع کردید ادامه دهید.

 حبیب بن مظاهر گفت : به خدا قسم بد ترین جمعیت مردمی هستند که فردای قیامت بر خدا وارد شوند در حالیکه ذریه پیامبر و اهل بیتش را می کشند و بندگان خاص خدا و شب زنده داران و سحرخیزان و ذاکر ین خدا را به شهادت می رسانند. عباس به خدمت حسین رسید و او را از تصمیم جمعیت آگاه ساخت .

 حسین فرمود : برگرد اگر می توانی امشب را مهلت بخواه تا شب را به نماز و راز و نیاز با خدا بپردازم که خدا می داند نماز و خواندن قرآن و دعا و استغفار را دوست می دارم ، عباس به سوی جمعیت برگشت و سخن برادرش را با آنان ابلاغ کرد.

عمربن سعد که احساس کرده بود شمر مراقب حرکات او است و کارهایش را به ابن زیاد گزارش می دهد از ترس آنکه مبادا سعایت کند با او به مشورت پرداخت و مصلحت خواهی کرد ، شمر هم به خواست عمر سعد موکول کرد سرانجام گفتگو ها به عدم و موافقیت منتهی می شد که ناگهان عمربن حجاج زبیدی میان حرف ؛آنان دوید و گفت : سبحان الله به خدا قسم اگر از مردم دیلم بودند و یک شب از ما مهلت می خواستند آنها اجابت می کردیم ، محمد بن الا شعث نیز گفته عمر را تایید کرد و ابن سعد را گفت : خواسته شان را بپذیریدبه خدا قسم فردا با شما خواهند جنگید .

amirrezajafary بازدید : 82 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)

كيفيت يعني ويژگي، اما در درجات متفاوت، به عبارت ديگر كيفيت يعني مطابقت داشتن با الزامات مشتريان، امروزه كيفيت به معاني مختلفي به كار رفته است و دانشمندان مختلفي ‌از ابعاد متفاوت به بحث و بررسي در آن باره مي پردازند. ولي آن چه امروز اهميت دارد خدمات و محصولات با كيفيت است. در دنياي رقابت، كيفيت حرف اول را مي زند و خود زاييده‌ي ‌آن است. انحصار، دشمن قسم خورده ي كيفيت به شمار مي رود، كيفيت نيز مانند ساير منابع و امكانات بايد مديريت شود زيرا بر اساس تحقيقات انجام شده ارتباط معنی داري بين مديريت بهينه و بهبود كيفيت وجود دارد. كيفيت حاصل شانس و اقبال نيست بلكه به مديريت عالمانه نيازمند است. طي دو دهه گذشته مفهوم كيفيت از دنياي صنعتي و توليد به دنياي خدمات و سازمان هاي دولتي گسترش يافته است. جملات طلايي از اربابان انديشه در زمينه كيفيت:
كيفيت خوب، نوعي  ارزاني است.
كيفيت، يك پديده ي بي نقص و كمال مطلق است.
تنها كيفيت برتر باعث افزايش بهره وري است.
كيفيت، از مشتري به مشتري ا‌ست.
كيفيت زماني حاصل مي شود كه مشتريان شما باز گردند، ولي محصولات نه.


كيفيت هديه نيست ولي مجاني‌ است.
كيفيت گران نيست ولي گران بهاست.
كيفيت يعني مناسب بودن.
كيفيت، كار نخست ماست.
تمامي بهبود و كيفيت، پروژه به پروژه حاصل مي شود و نه به طريق ديگري.
براي اين كه درصدر رقابت قرار گيريم بايد در جستجوي شيوه هاي بهتر باشيم؛ كاري‌ كه امروز انجام مي‌ دهيم، فردا بايد بهتر انجام دهيم.
رمز موفقيت سازمان ها در قرن 21،آينده نگري، خلاقيت و كيفيت بهتر است.
كيفيت، فقط وفقط توسط مشتري تعيين مي شود.
كار با كيفيت هميشه رضايت بخش است.
كيفيت بايد در درون فرايندها طراحي گردد.
خوب بودن آفت بهتر شدن است.
كيفيت، نتيجه ي بازرسي هاي گسترده نيست بلكه از اصلاح فرآيندها حاصل مي شود.
تا زماني كه به دنبال بهتر هستيم«خوب» اصلاً خوب نيست.
چگونه مي توانم كارم را بهتر انجام دهم؟
كيفيت وابسته به انجام كار درست در اولين فرصت است.

amirrezajafary بازدید : 49 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)
13 آبان روز دانش آموز

 

دوستان و گرامیان با عرض سلام .

 

به مناسبت فرا رسیدن سیزدهم آبان ماه، سالروز تسخیر لانه جاسوسی و روز دانش آموز، و با توجه به وظیفه خطیر و سنگین شما دبیران و مربیان پرورشی، در این ایام، مرکز یادگیری سایت تبیان طبق روال همیشه، متنی را ارائه نموده است که حتماً مورد استفاده جهت برگزاری مراسم شما عزیزان در مدرسه قرار خواهد گرفت.

 

 

 

 

 

 

13 آبان روز دانش آموز

 

این سیزده آبان همان ثابت روز است

 

کین روز شده ثبت به دیباچه هرروز

 

هر سال به و ماه به و روز به وبه

 

امروز ز دیروز و دگر روز به امروز

 

امروز سیزده آبان، روز شگفتی است

 

روز خون است و قیام

 

روز حماسه است

 

روز پیروزی حق بر باطل

 

امروز روز 13 آبان روز دانش آموز است

 

امروز روزیست كه حوادث بزرگ و سرنوشت سازی را در پیشانی میهن اسلامیمان حك كرده است.

 

 

 

و چه عجیب كه ردپایی ثابت در تمامی این حوادث به چشم می خورد.

 

آری ردپای استكبار جهانی

 

اما چون گذشته دانشجویان و دانش آموزان با ایمان و غیور میهنمان با کمک درایت های مدبرانه امام خمینی(ره) موفق به تسخیر سفارت آمریكا شدند و این اتفاق مهر بطلانی بود بر دخالت و دست اندازی های استكبار جهانی.

 

 

 

 

13 آبان روز دانش آموز

آری دانش آموزانی كه هنگام تبعید امام خمینی(ره) در سال 1342 خردسالانی بیش نبودند سال ها بعد غیور مردانی در این خاك شدند كه بر ظلم و بیداد شوریدند. آنان درس را نه در پشت نیمكت های چوبی كلاس و بر تخته سیاه آن كه بر صفحه سپید پیشانی مردمان زجركشیده در كوچه و بازار آموختند. آنان خود را مجزا از جریان انقلاب نمی دانستند آن روزها همه از پیر و جوان، زن و مرد و

كودك در اعتصاب و راهپیمایی شركت می كردند.

 

در آن روزها حتی گفتگوهای كودكان خردسال، نه بر سر بازی ها و بازیچه ها كه از ظلم شاه و راهپیمایی ها بود. دانش آموزان چنان سهمی در این جریان داشتند كه اگر صفحه ایی از اوراق خونین انقلاب به نام آنان رقم نمی خورد،
13 آبان روز دانش آموز

بر زحمات، رشادت ها و تلاش های آنان جفا شده بود، آن روزها دانش آموزان، اعلامیه های امام را رونویسی و پخش می كردند، شب ها خطر حكومت نظامی را نادیده می گرفتند و با خط های ابتدایی و ناپخته خود دیوارهای شهر را به شعارهای انقلابی مزین میكردند.

 

به راستی چگونه است که نوجوانی در ابتدای زندگی به بلوغ فكری و عقیدتی می رسد و خود را در جریان انقلابی وارد می كند جریاناتی که كه لازمه آن شناخت است؟

این ها را باید در فضای فكری آن عصر و به ویژه در كلام امام خمینی(ره) جست و از میان آن پرشورترین انقلاب قرن را ساماندهی نمود.

 

در آن روزها شعاری برگرفته از امام شهیدان و آزادگان امام حسین (ع) ورد زبان همگان بود:

 

ان الحیاه عقیدةٌ و جهاد

 

 

 

13 آبان روز دانش آموز

 

آری در سایه این تعالیم است كه نوجوان روزهای انقلاب، دانش آموز روزهای پرشور مبارزه و حماسه، از راهپیمایی ها، مبارزات و شعارها بیش از درس های مدرسه، تعلیم یافته و برای فراگیری بیشتر در روز 13 آبان 57 مدارس را به تعطیلی می كشاند و راهی دانشگاه تهران می شود.

 

در آن روز دانش آموزان مسلمان ایرانی در خون خود وضو گرفتند و به امام خود اقتدا نمودند و در قیام نماز، تنها خدا را بزرگ و لایق بزرگی خواندند و نمازشان را، رودرروی معبود و در بهشت او سلام دادند.

13 آبان روز دانش آموز

آری سیزده آبان در تاریخ انقلاب اسلامی برگی زرین و مقطعی حساس و مناسبتی پرخاطره است، در چنین روزی بود که فرزندان امام در مقابل دانشگاه تهران و خیابان های اطراف با شعار درود بر خمینی، مرگ بر شاه، پایه های حكومت را به لرزه در آورده و با گلوله های مأموران شاه به خاك و خون غلتیدند و دعوت حق را لبیک گفتند.

 

سخنان امام خمینی(ره) که به همین مناسبت در قالب پیامی از پاریس، برای ملت قهرمان ایران فرستاده بودند نیز چون گذشته چشمه نوری شد برای هدایتی دوباره در جهت ادامه این مبارزات:

عزیزان من صبور باشید كه پیروزی نهایی نزدیك است و خدا با صابران است .... ایران امروز جایگاه آزادگان است .... من از این راه دور چشم امید به شما دوخته ام ... و صدای آزادیخواهی و استقلال طلبی شما را به گوش جهانیان می رسانم . و این گونه بود که سه ماه بعد از این حماسه غرورآفرین درست در روز 12 بهمن سال 1357 آسمان ایران میزبان رهبری هوشیار و با ایمان گشت.

 

 

آری آن روز امام خمینی(ره) بعد از سال ها دوری به میهنشان بازگشتند و چه قدر در آن لحظه باشکوه جای دانش آموزان و دانشجویان شهید روز 13 آبان 1357 خالی بود ...

amirrezajafary بازدید : 40 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)

روز شمار عید غدیر

 

23 روز تا عید غدیر خم

25 ذیقعده سال دهم هجری قمری .

روز 25 ذیقعده سال دهم هجری قمری، سال 632 میلادی، مصادف با 4 / اسفند سال دهم هجری شمسی. پیامبر خدا صلی الله علیه و اله برای سفر حج، اعلان رسمی نمودند. و اعلام شده که این سفر، آخرین حج رسول گرامی اسلام می باشد و به دستور آن حضرت، منادیانی به اطراف مدینه رفته اند تا همگان بدانند و  پیامبر رحمت را همراهی کنند.

و اینک کاروان بزرگ حج، به قافله سالاری برترین مخلوق آفرینش، به سوی مهبط وحی، حرکت می کند. به فرمان پیامبر، مردم لباس احرام برداشته اند.

اهل بیت پیامبر صلی الله عله و آله، صدیقه کبری و حسنین علیهم السلام همراه این کاروان هستند. قافله عظیم حج، از مدینه خارج می شود و جمعیتی بالغ بر 70 هزار نفر پیاده و سواره، در 7 کیلومتری مدینه و 486 کیلومتری مکه، در محلی به نام " ذوالحلیفه " یا " آباد علی"، مکانی که امروز مسجد " شجره " نامیده می شود، متوقف شده، به دستور پیامبر احرام بسته و به سوی حرم امن الهی راهی می شوند تا آداب حج را بیاموزند.

 

22 روز تا عید غدیر خم

26 ذیقعده سال دهم هجری قمری .

امروز مدینه، به فراق یار مبتلا گشته و تمامی انوار مقدسه، رسول خدا صلی الله علیه و آله را همراهی می کنند. در آخرین سفر حج، که"حجة الوداع" نام گرفت، تنها یار جدا مانده از کاروان، امیرالمومنین علیه السلام است. فرستاده ای ویژه، حامل پیام رسول خدا، روانه سرزمین یمن می شود تا حضرت علی علیه السلام را که برای تعلیم دین راهی آن دیار شده، به مکه فرا بخواند .

آخرین حج نبوی، بر پایه حکم و وحی الهی شکل گرفته و به دستور قاطع خداوند مبنی بر ابلاغ حکم وصایت و امامت صورت پذیرفته است:

" یا ایُها الرُّسوُل بَـلـِّغ ما اُنزِلَ الیکَ مِن رَبِّک وَ  اِن لـَم تـَفعَل فـَما بَلـَّغت رِسالـَتـَهُ " (مائده/ 67)

" ای پیامبر، ابلاغ کن آنچه را که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، که اگر انجام ندهی، رسالت او را نرسانده ای . "

این چه پیغامی است که اگر ابلاغ نگردد، رسالت همچنان ناقص می ماند و تلاش بیست و سه ساله پیامبر عزیز با تمام سختی ها، جنگ ها و ... بی ثمر خواهد بود؟

با کاروان همراه شویم تا بدانیم .

 

19 روز تا عید غدیر خم

28 ذیقعده سال دهم هجری قمری .

کاروان، صبح روز سه شنبه به "عرج" رسید . این قافله هنوز حضرت علی علیه السلام را همراه ندارد . ایشان به امر پیامبر، برای تعلیم احکام الهی اسلام به گروهی از مسلمانان و حل اختلافی که بین اهل یمن پیش آمده، سوی آن دیار راهی شده اند و اینک با رسیدن نامه پیامبر و دستور جدید، به همراهی دوازده هزار نفر از اهل یمن به سوی مکه عازم هستند .

شانزده ماه پیش نیز که پیامبر به قصد غزوه تبوک، مدینه را ترک کردند، حضرت امیر همراه ایشان نبودند. و منافقین فتنه کرده، چنین گفتند که چون هوا گرم بوده حضرت علی در جنگ شرکت ننموده است. این سخن برای قهرمان اسلام گران آمد و به پیشگاه پیامبر خدا شتافت و لب به شکوه گشود . آنجا بود که پیامبر فرمودند :

" علی جان، تو برای من چون هارون برای موسی هستی ." (فروغ ابدیت ج 2، ص 391)

 

18 روز تا عید غدیر خم

29 ذیقعده سال دهم هجری قمری .

کاروان عظیم پیامبر گرامی در پنجمین روز از سفر خود به "سقیا" رسید . اینک پیامبر تمامی اهل مدینه را جز آنان که به دلایلی همچون بیماری نتوانسته اند همراهیش کنند، در قافله خود به همراه دارد . ده سال پیش در آغازین روزهای ربیع الاول نخستین سال هجرت، زمانی که سراسر جزیرة العرب را دشمنانش در استیلا داشتند و یاران و پیروان ایشان بسیار ناچیز می نمود، پیامبر مسیر مکه تا مدینه را، به همراه تعداد اندکی طی نمودند. اما امروز بیش از هفتاد هزار نفر تنها از مدینه در کنار حضرت ره می سپرند .

و هنوز زنده است یاد پر خاطره " لیلة المبیت "، آن شبی که علی علیه السلام در بستر پیامبر خوابید تا نقشه دشمنان، نقش بر آب گردد و با حفظ جان پیامبر، تاریخ هجرت رقم بخورد .

در همان شب بود که ردای بلند افتخار بر قامت علی علیه السلام پوشانیده  شد و چنین نازل گشت :

" وَ مِن النّاس ِ مَن یَشتـَری نَفسَهُ ابتِغاءَ مََرضاةِ  الله وَ اللهُ رَئوُفٌ بالعِباد . " (بقره / 207)

" و از مردمان، که از جان خود در راه رضای خدا درگذرند و خداوند دوست دار چنین بندگانیست . "

 

 

17 روز تا عید غدیر

اول ذیحجه سال دهم هجری قمری .

در هفتمین روز از سفر پیامبر در مسیر مدینه تا مکه، کاروانیان با عبور از " جحفه " و  " غدیر خم " عازم " قدید " شدند . " جحفه " در 156 کیلومتری مکه، میقات کسانی است که از مسیر شام و مصر به مکه مشرف می شوند. تقریباً در سه کیومتری این محل به طرف مکه، غدیرخم قرار دارد که در آن روزگار، آبگیری در خود داشت و درختانی کهنسال بر آن سایه انداخته بودند .

"جحفه" که در سه راهی مسیرهای مدینه، عراق و مصر به حساب می آمد، خود یادآور خاطرات شیرینی بود. یک سال پیش یعنی در سال نهم هجرت، در همین محل بود که امیرالمومنین علی علیه السلام به ابوبکر رسیدند و ماموریت ابلاغ آیات برائت را از او تحویل گرفتند . همانطور که می دانید، وقتی آیات آغازین سوره برائت نازل گردید و پیامبر فرمان یافتند که آن آیات را در ایام حج به مشرکین ابلاغ و با آنان اتمام حجت کنند، رسول اکرم صلی الله علیه و آله، ابتدا ابوبکر را به همراه چهل نفر مامور انجام فرمان ساختند. اما پس از آن جبرئیل نازل گردید و پیغام خدا را رسانید که : این کار حتماً باید توسط خود پیامبر یا کسی که از او باشد، صورت گیرد. پس امیرالمومنین مأموریت یافت و پای در راه گذاشت .

و چنین بود که جحفه بار دیگر فضیلت بی حد، و برتری بی قیاس ابوتراب را نسبت به دیگر مسلمانان گواه آورد. و در پی آن در دهم ذی الحجه سال نهم، صدای رسای علی علیه السلام در جمره عقبی در منا طنین انداز شد که:

" بَرائـَة ٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُوله الی الذینَ عاهَدتـُم مِنَ المُشرکین. " (توبه/1)

 

16 روز تا عید غدیر خم

دوم ذیحجه سال دهم هجری .

کاروان پیامبر اکرم صلوات الله علیه به " قدیده " رسیده و در آنجا توقف می کند . حضرت علیه السلام و همراهان نیز هم اینک از نجران و یمن با کاروانی دوازده هزار نفری به سمت مکه رهسپارند .

" نجران " که منطقه مسیحی نشین در مرز یمن و حجاز است، خود حکایتی در فضیلت خاندان وحی دارد. چند ماه پیش، وقتی که هیات نمایندگی مسیحیان نجران، مُرکّب از شصت نفر از برگزیدگان این قوم در پاسخ به ندای پیامبر اکرم که آنها را به قبول اسلام - و غیر این صورت، پرداخت جزیه - مکلف کرده بود، وارد مدینه شدند، وقایع و گفتگوهای بسیاری بین آنها و پیامبر اسلام پیش آمد و چون سرانجام این بحث ها به نتیجه نرسید، پیامبر آنان را به مباهله فرا خواند تا از هر یک از دو طرف، به همراه برگزیده ترین های خود در نقطه ای خارج از مدینه به مباهله برخیزند و دعا کنند تا خداوند دروغگویان را از رحمت خویش دور سازد و بر آنان عذاب نازل نماید.

در این باره قرآن می فرماید: " فَقـُل تَعالوا نَدعُ اَبناءَنا و اَبناء کُم وَ نِساءَ نا وَ نساء کُم وَ انفُسَنا وَ انفُسَکُم ثُمَّ نَبتَهل فَنَجعَل لعنة الله علَی الکاذبین." (آل عمران/ 61)

« پس بگو بیایید تا پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان و ما خویشانمان و شما خویشانتان را بخوانیم و سپس مباهله و دعا کنیم. تا خداوند دروغگویان را به لعنت و مجازات خویش گرفتار سازد.

سرانجام لحظات مباهله فرا رسید و دیدگان حیرت زده مسیحیان سیمای مطمئن و آرام پیامبر را مشاهده کردند، در حالی که کودکی در آغوش دارد و دست کودک دیگری را به دست گرفته و قدم به میدان می گذارد. بانویی در پس حضرتش حرکت می کند و در پشت سر آنها حضرت علی علیه السلام گام برمی دارد!

و چنین بود که هیات نجران از بیم هلاک شدن به جزیه تن در داد، از در صلح درآمد و علی علیه السلام در همین آیه به مدال پر افتخار «نفس پیامبر» نازل گردید. در سفر به یمن این ماموریت را نیز داشت که اولین پرداخت جزیه را تحویل بگیرد و به پیامبر تقدیم نماید.

و اینک ابوتراب، سرافراز از انجام وظایف محوله، رهسپار مکه بود و برای دیدن حبیبش رسول خدا لحظه شماری می نمود.

 

15 روز تا عید غدیر خم

سوم ذی الحجه سال دهم هجری قمری.

در نهمین روز سفر، کاروان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، به "عسفان" رسید .

پیامبر خدا با عزمی راسخ به همراه قافله هفتاد هزار نفری خود همچنان به سمت مکه پیش می روند تا آخرین فرامین الهی را اجرا کنند، اجرای صحیح مراسم حج و آموزش واجبات و مستحبات آن به مسلمین و همچنین اعلام امر ولایت و امامت و تعیین جانشین بعد از خود، چرا که دیگر خورشید عمر مبارکشان رو به افول است .

حضرت علی علیه السلام نیز همراه کاروان دوازده نفری از یمن به سمت مکه در راه و بی صبرانه در انتظار دیدار رسول خدا است .

اغلب محدثین و مورخین، به تواتر در کتب فریقین نقل کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

" اول کسی که روز قیامت در حوض کوثر، بر من وارد می شود، علی است و او همان جوانمردی است که اولین مسلمان بود و پیش از هر کس اسلام آورد و نماز گزارد و اطاعت امر خدا و رسول نمود ." ( بحارالانوار)

ابوذر غفاری می گوید: از رسول خدا صلوات الله علیه شنیدم که در حق امیرالمومنین علیه السلام می فرمود :

" یا علی تو اول کسی هستی که به من ایمان آوردی. تو کسی خواهی بود که در قیامت با من مصافحه می کنی. تو راستگوی بزرگواری، تو کسی هستی که بین حق و باطل فرق می گذاری و حق، همواره با توست. تو پیشوا و رهبر مومنین هستی . برادر من، وزیر من و بهترین کسی هستی که پس از من باقی خواهی ماند و تو مواعید مرا انجام می دهی ." ( فروغ ابدیت، جعفر سبحانی )

 

 

14 روز تا عید غدیر خم

چهارم ذی الحجه سال دهم هجری قمری .

امروز کاروان پیامبر صلی الله علیه و آله به "مرالظهران" رسید و تا شب آنجا توقف نمود. سپس قافله شبانه به سوی "سیرف" حرکت کرد و به مکانی رسیدند که منزل بعد از آن مکه معظمه بود. امروز فراق مدینه از یار به دهمین روز خود رسیده است و مسجد زیبای نبوی، ده شبانه روز است که بی فروغ مانده، نه پیامبری، نه علی و نه فاطمه، حسن و حسین . فراق کدام یک را تحمل نماید ؟!

 

13 روز تا عید غدیر خم

پنجم ذی الحجه سال دهم هجری قمری .

کاروان پیامبر به نزدیکی مکه رسیده و تا رسیدن به حرم، راهی نمانده است. حضرت علی علیه السلام که برای دیدار پیامبر در تب و تاب است، خود و قافله اش را به پیامبر رسانید. دیدگان پیامبر پیش از رسیدن به مکه به دیدار برادرش روشن گردید .

پیامبر از حضرت پرسید: چگونه و با چه نیتی احرام بستی؟ امیرالمومنین پاسخ داد: چون نمی دانستم که شما چه نیتی کرده اید، من نیت نمودم که:

" اللهم اِهلالاً کاهلال نبیک "؛ خدایا نیتی بسان نیت پیامبرت.

پیامبر می فرماید: "علی جان! تکلیف تو در این حج، همان تکلیف من است، حال به سوی سربازانت برگرد و با آنها به مکه بیا."

و اینک کعبه بی تاب از شوق حضور بهترین میهمان، در حریمش، رسیدن ایشان را لحظه شماری می کند. امروز یادگار ابراهیم، میهمانی را در طوف خود خواهد دید که تا برپایی قیامت، عزیزتر از او به زیارتش نخواهد آمد. قافله و قافله سالار به حرم می رسند. صلای لبیک قطع می شود و مکه، یگانه فرزند خود را در آغوش می گیرد. رسول الله  رو به سوی مسجد الحرام پیش می رود و در حالی که زبان به حمد و ثنای پروردگار و درود و صلوات بر حضرت ابراهیم گشوده است، از باب "بنی شیبه" به مسجد وارد می شود.

لحظات نیکبختی "حجرالاسود" فرا رسیده است، حبیب خدا ابتدا این سنگ بهشتی را استلام می کند و آنگاه در گرداگرد کعبه به طواف مشغول می شود، نماز طواف در پس مقام ابراهیم ادا می گردد و سپس نوبت به سعی میان صفا و مروه می رسد، همانجا که روزی دویدن های هاجر را به خود دیده است، هفت بار گام زدن در راه صفا و مروه، آخرین عمل از عمره تمتع است و پیامبر رو به زائران و همراهان می فرماید:

" آنان که قربانی با خود نیاورده اند از احرام خارج شوند، اما آنان که چون من قربانی با خود دارند باید تا زمان ذبح قربانی در منا، در احرام بمانند."

 

12 روز تا عید غدیر خم

ششم ذی الحجه سال دهم هجری قمری .

دومین روز اقامت پیامبر صلی الله علیه و آله در مکه قبل از عزیمت به عرفه است. امیرالمومنین نیز به مکه آمده و از اعمال طواف و نماز و سعی فارغ شده است.

گفته شده که بعد از دیدار پیامبر، حضرت نزد سربازان و همراهان خود برگشته تا آنان را برای رسیدن به مکه فرماندهی کند. آن حضرت در سفر خود به یمن مأموریت داشت تا بخشی از جزیه مسیحیان نجران را در قالب یک هزار دست لباس، از ایشان تحویل گرفته، به همراه بیاورد. هنگامی که حضرت علی علیه السلام برای دیدار با پیامبر، لشکر خویش را در نزدیکی مکه مستقر کرد، به نزد پیامبر شتافت و آن لباس ها را به جانشین موقت خود سپرد. اما در بازگشت متوجه شد که لباس ها در میان سربازان تقسیم شده و آنها را به عنوان لباس احرام، بر تن کرده اند. این عمل، علی علیه السلام را سخت گران آمد و جانشین را مورد عتاب قرار داد که چرا چنین کرده است. وی گفت: آنها اصرار کردند تا من این لباس ها را به امانت به ایشان بسپارم و پس از انجام حج باز پس گیرم .

حضرت که چنین اختیاری برای وی قائل نبود، لباس ها را از سربازان باز پس گرفت. و در مکه تحویل پیامبر داد .

عدالت و امانت علوی، همراهان حضرتش را خوش نیامد. لذا به خدمت پیامبر رفته و شکوه نمودند. پیامبر که از کردار و گفتار آنان رنجیده شده بود، یکی از یاران خود را طلبید و از او خواست که در میان قوم شکوه گر بپاخیزد و پیام حضرتش را چنین ابلاغ نماید:

"از بدگویی درباره علی - علیه السلام - دست بردارید که او در اجرای دستور خداوند در دینش بی پروا است و اهل تملق و مداهنه نیست ." ( فروغ ابدیت )

 

11 روز تا عید غدیر خم

هفتم ذی الحجه سال دهم هجری قمری .

مکه همچنان پذیرای میهمان عزیز خویش است. میهمان در اندیشه رسالتی که بر گردن دارد . از سویی باید اعمال حج را دقیق به انجام رساند و مسلمانان را با مناسک حج آشنا کند و از سویی دیگر به بزرگترین و حساس ترین تکلیف خود در این سفر جامعه عمل بپوشاند.

اما رسول خدا صلی الله علیه و آله را چه چیزی این چنین در اندیشه فرو برده ؟ مگر از چه چیز بیم دارد که این چنین از فرجام پیروان خود احساس خطر می کند؟

نیک بنگرید و در خیل پیروان ایشان بگردید تا بدانید که کدام اندیشه، پیامبر را می آزارد. می دانیم که حضرتش به هنگام خروج از مدینه به قصد مکه بیش از شصت قربانی به همراه داشتند و کسانی نیز در قافله با خود قربانی به مکه آورده بودند. به فرمان پیامبر اکرم این گروه باید بعد از انجام اعمال خود در مکه، تا ذبح قربانی در منا به حال احرام باقی می ماندند، اما تکلیف آنان نیز که با خود قربانی نیاورده بودند روشن بود. آنها باید بعد از سعی صفا و مروه از احرام خارج می شدند و برای عزیمت به عرفه دوباره احرام می بستند. این وظیفه و تکلیف شرعی آنان بود که پیامبر به ایشان ابلاغ فرموده بودند.

دریغا، هنوز بودند کج اندیشانی که علی رغم تاکید پیامبرشان، جاهلانه راه خود رفتند و در احرام ماندند. آنان لب به اعتراض گشوده، گفتند:

"روا نیست پیامبرمان در احرام باشد و ما به کارهایی مشغول شویم که با خروج از احرام بر ما حلال شده است ." گویی بیش از پیامبر خدا از دین و تکلیف خبر دارند!

به راستی این کج اندیشان چگونه در برابر تکلیف مهم الهی سر تسلیم فرود خواهند آورد؟

آری، نگرانی پیامبر اکرم، از نافرمانی این امت، پس از خود نیز می باشد.

 

10 روز تا عید غدیر خم

هشتم ذی الحجه سال دهم هجری قمری .

امروز، روز" ترویه " است. ترویه به معنای ذخیره کردن آب است و چون در این روز حجاج باید برای توقف در عرفات و بیتوته در مشعرالحرام و انجام اعمال خاص منا ، به فکر ذخیره آب باشند، به آن " یوم الترویه " گفته اند . این نام از حج ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام به یادگار مانده است، چرا که جبرئیل به ایشان توصیه نمود برای عرفات، مشعر و منا با خود آب بردارند . در این روز کاروان پیامبر اکرم در حجة الوداع از مکه خارج شده و از راه منا به سوی عرفات رهسپار است .

 

9 روز تا عید غدیر خم

نهم ذی الحجه سال دهم هجری قمری .

روز عرفه، روز خود شناسی ، روز بازخوانی - کرده ها و ناکرده ها-  روزاعتراف به گناهان و روز تزاید معرفت نسبت به کردگار است . امروز، روزعرفه است و آنجا که ما از آن سخن می گوییم ، صحرای عرفه.

پیامبرخدا تا طلوع آفتاب در منا حضور داشته و سپس به صحرای عرفات رفتند . نیک که بنگرید در محلی به نام " نـَمَره" خیمه رسول الله را خواهید دید و چون در سخنان حضرتش دقت کنید، بوی خداحافظی استشمام خواهید کرد . آفتاب عمر حبیب خدا، اندیشه غروب دارد و آخرین سفر این سفیر الهی با ابلاغ آخرین تکالیف رسالتش سپری می شود . محمد مصطفی صلی الله علیه و آله دغدغه ای بزرگ در سینه دارد . می داند که باید در واپسین روزهای حیات ، جانشین خود را به مردم بشناساند . جبرئیل در شامگاه روز قبل، بار دیگر پیام معبودش را به او ابلاغ نموده  که اگر چنین نکند گویی رسالتش را به انجام نرسانیده است .

روزها سخت و حساس در پیش است و پیام آورامین الهی باید که برای رسانیدن پیام کردگارش دل های رمیده پیروانش را آماده سازد ، گویا همین دیشب بود که صدای حضرتش گفتار جبرئیل را برای مومنین یاد می کرد .

" اِنَّ السَعید؟، کُل السَعید ، حقُ السعید ، مَن اَحَبَّ علیاً مِن حَیاتِه و بَعدَ موتِه ."

" خوشبختی واقعی ، تمامی سعادت و نیکبختی حقیقی، برای آن کسی است که " علی" را در زندگیش و پس از مرگش دوست بدارد. »

 

8 روز تا عید غدیر خم

دهم ذی الحجه سال دهم هجری قمری .

روز قربان، روزی پر خاطره است . روزی که بوی بندگی خالص ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام را می دهد . روزی که قرنها پیش پدر و پسری ، سرافراز از امتحانی بزرگ ، مدال افتخار به سینه آویختند و عید بزرگ اضحی و آیین ذبح قربانی، با ایثار آنان و هدیه بهشتی جبرئیل به یادگار ماند.

پیامبراکرم و همراهان در منا قربانی کردند. پس از آن پیامبر پیروان خویش را مخاطب قرار داده و فرمود: " چند صباحی بیش ، از عمر من باقی نمانده و در فردای روزگار اگر نباشم، این برادرم علی علیه السلام است که در مقابل متخلفین خواهد ایستاد. " سپس آنان را به امانت داری توصیه کرده ، فرمود :

" من دو چیز گرانبها در میان شما به امانت می گذارم که اگر به این دو چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد. کتاب خدا و عترتم یعنی اهل بیتم . " و این گفتار پیامبر به عنوان " حدیث ثقلین" جاودانه در تاریخ اسلام باقی ماند .

 

7 روز تا عید غدیر خم

یازدهم ذی الحجه سال دهم هجری قمری .

این روز، روز ستیز با شیطان است .

پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و یارانش پس از انجام اعمال در منا، شب را در همان جا بیتوته کردند و اینک به رمی جمرات سه گانه، به نشانه نفرت از شیطان مشغولند.

 

6 روز تا عید غدیر خم

دوازدهم ذی الحجه سال دهم هجری قمری .

امروز آخرین روز توقف در منا است و آخرین مراحل حج در حجة الوداع  به پایان خواهد رسید .

پیامبر اسلام امروز یکی از تکالیف مهم خود را در این سفر که آموزش عملی اعمال و مناسک حج ابراهیمی به مسلمین است، تمام و کمال به پایان رسانیدند و درهر مورد واجبات و مستحبات آن را برای مردم بیان فرمودند و بدین ترتیب اعمال حج به پایان رسید .

پس از پایان مراسم حج، دستور الهی بر پیامبر صلی الله علیه و آله چنین نازل شد:

" نوبت تو به پایان رسیده و روزگارت کامل شده است. اسم اعظم و آثار علم و میراث انبیاء را به علی بن ابیطالب بسپار که او اولین مؤمن است. من زمین را بدون عالمی که اطاعت من و ولایتم با او شناخته شود و حجت بعد از پیامبرم باشد، رها نخواهم کرد . "

 

5 روز تا عید غدیر خم

سیزدهم ذی الحجه سال دهم هجری قمری .

آخرین ساعات حضور پیامبر در مکه است و به زودی کاروان حجاج به قصد بازگشت به دیار خویش حرکت خواهد کرد . امروز نیز افتخاری دیگر برای حضرت علی علیه السلام به همراه دارد. آری، امروز است که جبرئیل بر پیامبر خدا نازل می گردد و از جانب پروردگار، مدال و عنوان زیبای ، " امیرالمومنین" را اختصاصاً برای علی بن ابیطالب علیه السلام به همراه می آورد . پیامبر خدا نیز دستور می دهند تا یکایک یارانشان" ابوتراب" را ملاقات کنند و ایشان را با عنوان امیرالمومنین خطاب کرده ، چنین سلام نمایند:

" السلام علیک یا امیرالمومنین "

این فرمان پیامبراکرم بعضی از صحابه را خوش نیامده و به عنوان اعتراض به ایشان عرض می کنند : " آیا این عنوان، عنوانی از سوی خداوند و رسول او است؟ " حضرت رسول آزرده خاطر و غضبناک می فرمایند:" حقی است از طرف خدا و رسولش، و خداوند این دستور را به من داده است."

به راستی این چنین مسلمانانی در فرداهای نزدیک چگونه سر تسلیم در برابر فرمان پروردگار فرود خواهند آورد؟

و پیامبر، در اندیشه  سرانجام آخرین رسالت خود یعنی تعیین جانشین است که به امر پروردگار در راه مدینه صورت خواهد گرفت .

 

4 روز تا عید غدیر خم

چهاردهم ذی الحجه سال دهم هجری قمری .

در این روز مکه با میهمان عزیز خود، پیامبر خدا برای همیشه وداع کرد. به دستور الهی، حاجیان به حرکت در آمدند و سیل جمعیت که بیش از صد و بیست هزار نفر بود، به همراه حضرت، سفر پنج روزه تا غدیر را آغاز نمودند . حتی پنج هزار نفر از اهل مکه و دوازده هزار نفر از اهل یمن - در جهتی مخالف مسیر دیار خود -  برای درک مراسم غدیر همراه حضرت آمدند .

بر اساس فرمان پیامبراکرم صلی الله علیه و آله، حاجیان در مکه باقی نماندند و همه به قصد حضور در بزرگترین همایش تاریخی اسلام عازم میعادگاه غدیر شدند.

زمان ابلاغ آخرین رسالت نبوی هر لحظه نزدیک تر می شود و پیامبراکرم همچنان در اندیشه  سرانجام این رسالت است. در این که امیرالمومنین علیه السلام تنها فرد شایسته برای جانشینی رسول خدا است، دوست و دشمن شک ندارد، چرا که او اولین مسلمان و اولین نمازگزار در پشت سر پیامبراکرم است و در دعوت نزدیکان و انذار"عشیره اقربین"  اوست که  برادر، وصی و جانشین پیامبرمی شود، در" لیلة المبیت"، اوست که جان فدای نبوت می کند، در بدر اوست که کمر شرک را می شکند،  اُحد سرود " لافتی الاعلی،لا سیف الا ذوالفقار" برایش می سراید،  خیبر را او فاتح است و در قرآن کریم آیه هایی از فضایل و مناقب  او  موج می زند و این همه را رسول خدا صلی الله علیه و آله بهتر از هر کسی می داند.

 

3 روز تا عید غدیر خم

پانزدهم ذی الحجه سال دهم هجری قمری .

کاروانیان پس از خروج از مکه به منطقه "سیرف" رسیدند و از آنجا تا " مرالظهران " آمدند. هنوز تا " غدیر خم" چند منزل دیگر باقی است.

انتخاب منطقه "غدیر" از چند جهت قابل توجه است:

اول این که در راه بازگشت از مکه، این محل کمی قبل از محل افتراق کاروان ها و تقاطع مسیرها است.

دوم این که در آینده که کاروان های حج در راه رفت و برگشت از این مسیر عبور می کنند، با رسیدن به وادی غدیر و نماز در مسجد پیامبر، تجدید خاطره و بیعتی با این زیربنای اعتقادی خود نمایند و یاد آن در دل ها احیاء گردد.

سوم این که"غدیر" محلی بسیار مناسب برای برنامه سه روزه پیامبر و ایراد خطبه برای آن جمعیت انبوه به منطقه "غدیر خم"، بیابانی باز و وسیع درمسیر سیلاب وادی" حجفه" بود. این سیلاب از مشرق به مغرب جاری می شد و پس از عبور ازغدیر به حجفه می رسید و سپس تا دریای سرخ ادامه پیدا می کرد و سیل های سالیانه را به دریا می ریخت.

در این مسیرآبگیرهای طبیعی به وجود آمده بود که پس از عبور سیل، آب های باقی مانده در آنها جمع می شد و به عنوان ذخایرآبی شناخته می شدند و به آنها اصطلاحاً "غدیر" می گفتند. در مناطق مختلف، غدیرهای زیادی در مسیرسیل ها وجود داشت که با نامگذاری از یکدیگر شناخته می شدند. این غدیرهم برای شناخته شدن ازغدیرهای دیگر، به نام "غدیر خم" نامگذاری شده بود. کنار این آبگیر پنج درخت سرسبز و کهنسال از نوعی درخت  شبیه درخت چنار، که درخت خاص صحراها است وجود داشت . این پنج درخت، سایبانی مناسب برای مسافران خسته بودند.

در نهایت این بیابان وسیع، به عنوان بهترین مکان برای مراسم سه روزه غدیر انتخاب گردید و جایگاه سخنرانی، زیر همان درختان در نظر گرفته شد که هم مشرف به بیابان و محل تجمع مخاطبین و هم سایبان مناسبی برای ایراد خطابه بود.

 

2 روز تا عید غدیر خم

شانزدهم ذی الحجه سال دهم هجری قمری .

قافله عظیم غدیر همچنان در حرکت است . قافله  از"مرالظهران"  گذشته و به آبادی بعدی یعنی "عسفان" رسیده و تا مکان غدیر و روز موعود  راهی باقی نیست، روزی که خداوند مقدر داشته تا رسولش، ولایت امیرالمومنین علیه السلام را بر مردم ابلاغ کند و با مسلمانان اتمام حجت کرده، او را پس از خود مولای آنان قرار دهد، چرا که چند روزی بیشتر از عمر مبارکش نمانده و این در حالی است که خداوند هیچگاه زمینش را بدون حجت باقی نمی گذارد و ائمه علیهم السلام هستند که بعد از پیامبراکرم هادی مردم می شوند .

مسلمانان به یاد دارند آن زمان را که آیه " انما انت منذرٌ لکل قوم هاد. " ( رعد/7) نازل شد و خداوند به رسول گرامی فرمود : فقط تو بیم دهنده و برای هر گروه هدایتگر هستی .

پس حضرت محمد صلی الله علیه و آله دست مبارک را بر سینه خود نهاد و فرمود:" انا المنذر" و آنگاه دست بر سینه علی علیه السلام گذارد و فرمود:" انت الهادی و بک یهتدی المهتدون."

"من بیم دهنده هستم، و تو هدایت کننده هستی که به وسیله تو انسان ها هدایت می شوند." ( ینابیع المودة، آخر باب 26)

 

یک روز تا عید غدیر خم

هفدهم ذی الحجه سال دهم هجری قمری

کاروان بزرگ غدیر به همراهی وجود مقدس پنج نور پاک، پیامبراکرم، امیرالمومنین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم السلام که این کاروان را برافلاکیان شرف بخشیده اند، پس از گذشتن از"عسفان" به منطقه " قدید " رسیده و اینک تا

"حجفه" که " غدیر خم" کنار آن واقع است، راهی نمانده است.

آنچه در غدیر برای مردم بیان شد، بزرگترین پیام اسلام، یعنی ولایت اهل بیت علیهم السلام بود. همانند بسیاری از موارد که برای اتمام حجت معجزه ای از سوی پیامبر صورت می گرفت تا موجب اطمینان قلوب آن مردم و نسل های آینده تاریخ باشد، درغدیر، خداوند در حضور پیامبر خود مستقیماً معجزه نشان داد و امضای الهی را بر خط  پایان غدیر ثبت کرد.

 

روز عید غدیر خم

هجدهم ذی الحجه دهم هجری قمری .

نزدیک ظهر روز دوشنبه، کاروان بزرگ پیامبر همین که به منطقه " غدیر خم " رسیدند حضرت، مسیر حرکت خود را به طرف راست جاده و به سمت غدیر تغییر داده، فرمودند :

" ایها الناس، اجیبوا داعی الله، و انا رسول الله ."

ای مردم، دعوت کننده خدا را اجابت کنید که من پیام آور خدایم .

این کنایه از آن بود که هنگام ابلاغ  پیام مهمی فرا رسیده است. لذا فرمان دادند تا منادی ندا کند:

" همه مردم متوقف شوند، آنان که پیش رفته اند برگردند، و آنان که پشت سر هستند، خود را سریع تر برسانند. " همچنین دستور دادند، کسی زیر درختان کهنسالی که در آنجا بود نرود و آن مکان برای برپایی جایگاه سخنرانی خالی بماند.

پس از این دستور، همه مرکب ها متوقف شد، همه مردم پیاده شدند و برای توقف سه روزه خیمه زدند .

از طرف دیگر پیامبر چهار نفر از اصحاب خاص خود یعنی مقداد، سلمان، ابوذر و عمار را فرا خوانده و به آنان دستور دادند تا جایگاه سخنرانی را در کنار درختان کهنسال آماده سازند . آنان از روانداز شتران و سایر مرکب ها کمک گرفته، منبری بلند ساختند و روی آن را با پارچه ای پوشانند( منبر در میان جمعیت قرار داشت.)

با توجه به کثرت جمعیت،" ربیعه" را که صدای رسایی داشت، انتخاب کردند تا کلام حضرت را برای افرادی که دورتر قرار داشتند، تکرار کند.

مقارن ظهر، منادی حضرت رسول اکرم (ص)، ندای نماز جماعت داد، مردم مقابل منبر جمع شدند و با پیامبر نماز جماعت را اقامه نمودند. پس از نماز، پیامبراکرم از منبر غدیر بالا رفتند و سپس علی علیه السلام را فرا خواندند تا در سمت راست ایشان بر فراز منبر بایستد و پیامبر نیز در حالی که دست راستش بر شانه امیرالمومنین قرار داشت، سخنرانی تاریخی خود را شروع کردند که بیش از یک ساعت به طول انجامید.

حضرت در ابتدا به حمد و ثنای الهی پرداختند و سپس تصریح کردند که: باید فرمان مهمی درباره علی بن ابیطالب ابلاغ کنم که اگر این پیام را نرسانم رسالت الهی را انجام نداده ام :

" یا ایها الرَسول، بَلـِّغ ما اُنزل الیکَ مِن رَبـِّک وَ ان لَم تـَفعَل، فَما بَلغتَ رسالته."( مائده/67)

پس از بیان جملاتی، پیامبر دست علی علیه السلام را بلند نمود و فرمودند:

" من کنت مولاه فهذا علی مولاه "

و چنین بود که " غدیر"، عید ولایت نام گرفت .

amirrezajafary بازدید : 71 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)

 

عید سعید غدیر خم,عيد غدير,داستان غدیر خم

عید سعید غدیر خم
واقعه غدیر حادثه ای تاریخی نیست كه در كنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یك سرزمین نیست. یك تفكر است، نشانه و رمزی است كه از تداوم خط نبوّت حكایت می كند. غدیر نقطه تلاقی كاروان رسالت با طلایه داران امامت است.
آری غدیر یك سرزمین نیست، چشمه ای است كه تا پایان هستی می جوشد، كوثری است كه فنا برنمی دارد، افقی است بی كرانه و خورشیدی است عالمتاب.
و غدیر، روز حماسه جاوید، روز ولایت، روز امامت، روز وصایت، روز اخوت، روز رشادت و شجاعت و شهامت و حفاظت و رضایت و صراحت شناخته شد. روز نعمت، روز شكرگزاری، روز پیام رسانی، روز تبریك و تهنیت، روز سرور و شادی و هدیه فرستادن، روز عهد و پیمان و تجدید میثاق، روز تكمیل دین و بیان حق، روز راندن شیطان، روز معرفی راه و رهبر، روز آزمون، روز یأس دشمن و امیدواری دوست و خلاصه روز اسلام و قرآن و عترت، روزی كه پیروان واقعی مكتب حیات بخش اسلام آن را گرامی می دارند و به همدیگر تبریك می گویند.
... الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا ...امروز (روز غدیر خم) دین شما را به حد كمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام كردم و اسلام را بعنوان دین برای شما پسندیدم. سوره مائده آیه ۳.
● داستان غدیر خم
سال دهم هجرت بود و پیامبر از آخرین سفر حج خود باز می گشت، گروه انبوهی كه تعدادشان را تا صد و بیست هزار رقم زده اند او را بدرقه می كردند تا این كه به پهنه بی آبی به نام غدیر خم رسیدند.
نیم روز هیجدهم ذی الحجه بود كه ناگهان پیك وحی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و از جانب خدا پیام آورده كه: «ای رسول آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به گوش مردم برسان و اگر چنین نكنی رسالت او را ابلاغ نكرده ای و خداوند تو را از گزند مردمان حفظ خواهد كرد» پیامبر دستور توقف دادند و همگان در آن بیابان بی آب و در زیر آفتاب سوزان صحرا فرود آمدند و منبری از جهاز شتران برای پیامبر ساختند و رسول خدا بر فراز آن رفته و روی به مردم كردند. ابتدا خدای را سپاس فرموده و از بدیهای نفس اماره به او پناه جست و فرمود: ای مردم بزودی من از میان شما رخت بر می بندم، آنگاه می افزاید چه كسی بر مومنین در ارزیابی مصلحت ها و شناخت و تصرف در امور سزاوارتر است همه یك سخن می گویند خدا و پیامبر داناترند.
رسول گرامی می فرماید: آیا من به شما از خودتان اولی و سزاوارتر نیستم و همگان یك صدا جواب می دهند كه چرا چنین است. آنگاه فرمود: من دو چیز گرانبها در میان شما می گذارم یكی ثقل اكبر كه كتاب خداست و دیگری ثقل اصغر كه اهل بیت منند. مردم، بر آنان پیشی نگیرید و از آنان عقب نمانید. آنگاه دست علی (ع) را در دست گرفت و آن قدر بالا برد كه همگان او را در كنار رسول خدا دیدند و شناختند. سپس فرمود: خداوند مولای من و من مولای مؤمنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم.

ای مردم هر كس كه من مولا و رهبر اویم این علی هم مولا و رهبر اوست و این جمله را سه بار تكرار كرد و چنین ادامه داد: پروردگارا، دوستان علی را دوست بدار و دشمنان او را خوار. خدایا علی را محور حق قرار ده و سپس فرمود: لازم است حاضران این خبر را به غایبان برسانند. هنوز اجتماع به حال خود باقی بود كه دوباره آهنگ روح بخش وحی گوش جان محمد صلی الله علیه و آله را نواخت كه: «امروز دینتان را برایتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما به پایان رساندم و اسلام را به عنوان دین برایتان پسندیدم» و بدین سان علی (ع) از جانب خداوند برای جانشینی پیامبر (ص) برگزیده شد.
● سندیت واقعه غدیر خم
مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر خود نام راویان حدیث غدیر را به ترتیب زمان زندگی ذكر كـرده اسـت:
در میان اصحاب رسول خدا (ص ) ۱۱۰ نفر، در میان تابعین ۸۴ نفر، در میان علمای قرن دوم هجری ۵۶ نفر، در میان علمای قرن سوم هجری ۹۲ نفر، در میان علمای قرن چهارم هجری ۴۳ نفر، در میان علمای قرن پنجم هجری ۲۴ نفر، در میان علمای قرن ششم هجری ۲۰ نفر، در میان علمای قرن هفتم هجری ۲۱ نفر، در میان علمای قرن هشتم هجری ۱۸ نفر، در میان علمای قرن نهم هجری ۱۶ نفر، در میان علمای قرن دهم هجری ۱۴ نفر، در میان علمای قرن یازدهم هجری ۱۲ نفر، در میان علمای قرن دوازدهم هجری ۱۳ نفر، در میان علمای قرن سیزدهم هجری ۱۲ نفر، در میان علمای قرن چهاردهم هجری ۱۹ نفر.
حدیث غدیر در کتب معتبر اهل سنت از جمله در کتاب «مسند» امام احمد حنبل، در «سنن» ترمذی، «مسند احمد» و در «مستدرك» حافظ ابن عبداللّه حاكم نیشابوری به مضامین مختلف ذکر شده است.
● مفهوم عید
هیجدهم ذی الحجه روز غدیر خم را مسلمین خصوصاً شیعیان عید شمرده اند. لغویون عید را از مشتقات ماده "ع و د" به معنای بازگشت می دانند و در نوروز بازگشت حیات را به پیكر سرد گرامی می دارند، حیاتی كه در هجوم خزان به سردی می گراید و در بیداد سرمای زمستان تا مرز نیستی پیش می رود تا آنجا كه گویی هرگز نبوده است.
در مقام تطبیق این نكته با موازین مكتبی و مذهبی باید گفت عید آدمی بزرگداشت بازگشت حیات معنوی انسان است. در چنین باوری نوروز انسان روزی است كه وی به خویشتن باز گردد و گمشده اش را دریابد. مثلاً در ماه مبارك رمضان آدمی بعد از سی روز جهاد و مجاهده با نفس سركش تمام ناخالصی های وجودش را ذوب می كند تا عبودیت ناب در آن تجلی كند و آنگاه عید فطر است. پس عید اسلامی بازگشت حیات است و تعیین آن بر عهده شرع اقدس. غدیر بنا بر این تفسیر هر دو شرط را دارد یعنی هم بازگشت به خویشتن است و هم از طرف شرع مشخص شده است. غدیر بازگشت حیات دوباره اسلام است، علاوه اینكه عید غدیر تشریع هم شده است.
● در زیر به نمونه هایی از روایاتی كه غدیر را عید شمرده اند اشاره می شود :
فرات بن ابراهیم كوفی از امام صادق علیه السلام نقل می كند كه ایشان به نقل از پیامبر اكرم فرمودند :یوم غدیر خم افضل اعیاد امتی ؛روز غدیر بزرگترین عید امت من است .حسن بن راشد می گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم: غیر از عید فطر و قربان برای مسلمانان عید دیگری هم هست؟ فرمودند: بلی و این عید از آن دو عید دیگر با فضیلت تر است .گفتم كدام روز است ؟فرمود: روز هیجدهم ماه ذی حجه عید غدیر خم .عرض كردم: قربانت شوم در آن روز چه اعمالی انجام دهیم؟ فرمودند: روزه بگیرید بر محمد و آلش صلوات بفرستید ...... یقین بدانید انبیا علیهم السلام روزی كه وصی خود را نصب می كردند امر می كردند كه آن روز را جشن بگیرند.
وقتی به سیره ائمه و پیامبر اكرم مراجعه می شود در می یابیم كه پیامبر و امیر مؤمنان و سایر ائمه با روز غدیر به عنوان یك عید برخورد كرده و مسلمانان را به تبریك و تهنیت گفتن به هم دعوت کرده اند. امام حسن علیه السلام روز عید غدیر در كوفه مهمانی بزرگی برپا می داشتند.
امام علی با فرزندان و گروهی از پیروانش بعد از نماز برای شركت در مجلس به منزل امام حسن علیه السلام می رفتند .و پس از اتمام مهمانی امام حسن علیه السلام هدایایی به مردم اعطا می فرمود .لذا این حركت امام حسن علیه السلام موجب شد مردم به روز عید غدیر عادت كنند.

amirrezajafary بازدید : 68 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)

عید غدیر؛ عید الله اکبر

عید غدیر؛ عید الله اکبر

عید غدیر، عید الله اكبر و عید آل محمد و ارزشمندترین و والاترین عید اسلامى‏است. هیچ روزى در طول سال، فرخنده ‏تر و مبارك‏ تر از این روز مقدس نزد شیعیان اهل‏ بیت نیست. امام صادق سلام الله ‏علیه مى‏فرماید:

«ان یوم غدیر خم بین الفطر و الاضحى و الجمعه كالقمر بین الكواكب...»؛ روزعید غدیر خم در میان سه عید فطر و قربان و جمعه، مانند درخشندگى ماه در میان ‏ستارگان است. چه تعبیر ظریفى امام دارد كه عید غدیر را تشبیه به ماه كرده است و دیگر اعیاد را به ستاره؛ زیرا در این روز بزرگ بود كه خداوند اعلام كرد: امروز دین را بر شما تكمیل كردم و نعمتم را بر شما به اتمام رساندم «الیوم اكملت‏ لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا»؛ نعمت ‏بزرگ اسلام كه از هر نعمتى ارزنده ‏تر و گرانبهاتر است، كامل نمى‏شود و محقق نمى‏گردد جز با ولایت على‏علیه السلام « و ما نودى بشى‏ء مثل ما نودى بالولایه‏».

محب الدین طبرى از علماى بزرگ اهل سنت نقل مى‏كند كه رسول خدا صلوات الله علیه فرمود: «اذا جمع الله الاولین و الاخرین یوم القیامة و نصب الصراط على جسر جهنم، لم ‏یجزها احد الا من كانت له براء ة بولایة على بن ابى طالب‏»؛ در روز قیامت كه خداوند تمام مردم را جمع مى‏كند و صراط بر پل دوزخ زده مى‏شود، هیچ كس از آن نمى‏گذرد جز كسى كه با ولایت على ابن ابى‏طالب، گذرنامه بى‏زارى و برائت از جهنم را داشته باشد.

ولایت على علیه السلام همان دین حنیف است كه فرمود: « فاقم وجهك للدین حنیفا فطرت الله التى فطر الناس علیها»؛ پس اى پیامبر(همراه با پیروانت) به سوى آیین پاك اسلام روى ‏آور كه فطرت الهى‏ است و مردم بر آن مفطور شده‏اند.

و ولایت على همان طریقه و روش صحیح زندگى است كه اگر مردم آن روش را برگزینند، خداوند در روز رستاخیز، از آب گواراى حوض كوثر به دست على علیه السلام ‏سیرابشان مى‏گرداند. « و ان لو استقاموا على الطریقة لاسقیناهم ماء غدقا»؛ و ولایت همان نعمتى است كه حتما از آن سؤال مى‏شود كه با آن چگونه رفتار كردید« ثم لتسالن یومئذ عن النعیم‏».

آلوسى، مفسر بزرگ اهل سنت در تفسیر كبیر روح المعانى پس از ذكر آیه شریفه‏« وقفوهم انهم مسئولون‏»؛ و آنان را متوقف كنید و ایست ‏بدهید كه مسئولیت دارند و باید پاسخگو باشند، در ذیل تفسیر این آیه، اقوال گوناگونى را نقل مى‏كند و سپس‏ نتیجه مى‏گیرد و مى‏گوید:

« سزاوارترین و صحیح ترین سخن این است كه در آن روز از عقاید و اعمال انسان ‏سؤال مى‏شود و از همه مهم‏ تر و عظیم‏تر، قطعا ولایت على كرم الله وجهه است‏».

و در این روز بزرگ كه یادآور نصب و تعیین امیرالمؤمنین به دست مبارك رسول‏ اكرم صلى الله علیه و آله و سلم و به امر پروردگارش است، باید این فطرت الهى ‏را در دل‏ها زنده كرد و پرده‏هاى ظلمت و جهالت و تارهاى نادانى و غفلت ‏را از دیدگان غافلان برداشت تا بر طریقه حق پایدار گردند و به صراط مستقیم الهى روى‏ آورند و دینشان كامل شود.

از امام صادق علیه السلام مى‏پرسد: مولاى من! آیا به من دستور مى‏دهى كه ‏این روز را روزه بداریم؟

حضرت پاسخ مى‏دهد: « اى والله اى والله انه الیوم الذى نجى فیه ابراهیم ‏من النار فصام لله شكرا لله عزوجل ذلك الیوم، و انه الیوم الذى اقام رسول الله‏ امیرالمؤمنین علما و ابان فضله و وصیته، فصام ذلك الیوم، و ذلك یوم صیام و قیام و اطعام الطعام و صلة الاخوان و فیه مرضاة الرحمن و مرغمة الشیطان‏»؛ آرى، به خدا قسم آرى، به خدا قسم! این همان روزى است كه خداوند، حضرت ‏ابراهیم را از آتش رها ساخت، پس او به شكرانه این لطف الهى، این روز را روزه ‏گرفت. و همانا این روز، روزى است كه رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و سلم امیرالمؤمنین علیه السلام را بر مردم نصب كرد و بزرگوارى و فضلش را نمایان ساخت و او را وصى و جانشین خود قرار داد، پس او هم در این روز، روزه ‏گرفت و این روز، روز روزه گرفتن و دعا كردن و مسلمانان را اطعام نمودن و به ‏دیدار برادران دینى رفتن است و در این روز، رضایت‏ خداى رحمان به دست مى‏آید و بینى شیطان به خاك مالیده مى‏شود (مایوس مى‏گردد).

امام صادق علیه السلام اعمال این روز مهم را در چهار مورد خلاصه مى‏كند:

 

1- صیام :

در برخى روایات وارد شده كه روزه این روز برابر است‏ با صد بار حج ‏و صد بار عمره. و در روایت دیگرى، كفاره شصت ‏سال گناه است. پس حتما برادران و خواهران به این فضیلت‏ بسیار مهم توجه كنند و حتما آن را روزه بدارند.

 

2- قیام:

اصطلاحا قیام بر عبادت و زنده نگه داشتن این یوم الله با مناجات و دعا و استغفار، اطلاق مى‏شود ولى ممكن است قیام كنایه از استقامت و پایدارى در راه حق و قیام در برابر دشمنان اسلام و مسلمین و مبارزه با طاغوت‏ها و ستم‏ پیشگان‏ باشد.

بهر حال خود قیام علیه باطل و جهاد در راه خدا، نیز یك عبادت بزرگ است ‏بلكه ‏از اهم فرائض و واجبات است.

 

3- اطعام الطعام:

مهمانى كردن و اطعام نمودن برادران با ایمان از ویژگى‏هاى‏ تمام اعیاد به ویژه این عید بزرگ است كه بر آن تاكید شده است. و قطعا خرسند نمودن مؤمنین، از برترین عباداتى است كه رضایت پروردگار را به دنبال دارد.

 

4- صلة الاخوان:

احسان و نیكى به برادران مؤمن و دید و بازدید و زیارت آنان‏ پیوسته از اعمال بسیار پسندیده و نیكو است ولى در این روز، تاكید بر آن شده‏ است. در روایت دارد كه هر وقت ‏با برادر مومنى دیدار كردید، براى تهنیت‏ به او بگویید:

«الحمد لله الذى جعلنا من المتمسكین بولایة امیرالمؤمنین و الائمه علیهم السلام ‏»؛ سپاس و حمد خداى را كه ما را جزء تمسك ‏جویان به ولایت امیرمومنان و دیگر امامان که درود خداى رحمان بر آنان باد، قرار داد.

فرا رسیدن این عید بزرگ اسلامى را به مقام شامخ ولى الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و عموم‏ مسلمانان و شیعیان و پیروان امامان، تبریك و تهنیت عرض نموده، از خداى بزرگ‏ خواهانیم ما را جزء شیعیان و ولایت ‏پذیران واقعى قرار دهد.

amirrezajafary بازدید : 58 شنبه 13 مهر 1392 نظرات (0)

گلکسی اس 4 اکتیو لو رفت؛ وقتی سامسونگ به مقاوم سازی در برابر آب و خاک روی می آورد

چندی پیش خبر از احتمال تدارک دیدن یک مدل از گلکسی اس 4 با بدنه ای مقاوم در برابر آب و خاک، ملقب به گلکسی اس 4 اکتیو دادیم. حالا اولین عکس های منتسب به آن به دست مان رسیده که با وجود مشخصات سخت افزاری تقریباً مشابه با گلکسی اس 4، طراحی آن از زمین تا آسمان با مدل اصلی فرق دارد.

این تلفن پردازنده 4 هسته ای با فرکانس 1.9 گیگاهرتز (اسنپدرگون 600؟) و گرافیک Adreno 320 دارد. نمایشگر آن هم مثل مدل اصلی، Super AMOLED با قطر 5 اینچ و کیفیت 1080p است. اما دوربین عقب از 13 به 8 مگاپیکسلی کاهش یافته.

هنوز تایید قطعی نداریم که آیا این گلکسی اس 4 اکتیو است یا خیر، ولی به نظر نمی رسد گزینه دیگری برای حدس زدن داشته باشیم. گفته شده که سامسونگ قصد دارد در همین ماه میلادی گلکسی اس 4 اکتیو را معرفی کند و احتمالا غیر از این رنگ قرمز، رنگ های دیگری هم خواهد داشت.

عکس های بزرگتر در ادامه مطلب قرار دارد.
 

s4-active-leak-1.jpg

s4-active-leak-3.jpg

s4-active-leak.jpg

s4-active-leak-2.jpg

 

amirrezajafary بازدید : 44 شنبه 13 مهر 1392 نظرات (0)
 
 

دیجی تایمز در مطلبی پیرامون عرضه آیفون 5S و آیفون ارزان در فصل سوم 2013، به این نکته

اشاره کرده که احتمال دارد، گلکسی نوت 3 زودتر از نمایشگاه IFA 2013 معرفی و در بازه تیر یا

مرداد راهی بازار شود.

می دانیم که سامسونگ به طور سنتی علاقه دارد گلکسی نوت را در IFA معرفی کند ولی در

عین حال، مراسم 30 خرداد این شرکت در لندن را نیز که چند روز قبل اعلام شد، در پیش رو داریم.

پس این امکان وجود دارد که نوت 3 در 30 خرداد رونمایی و سپس در یکی دو ماه آینده، به بازار عرضه شود.

دیجی تایمز می نویسد که گلکسی نوت 3 و گلکسی اس 4 مینی بخشی از استراتژی سامسونگ

برای مقابله با آیفون هستند و هر چند در ابتدا ممکن است رقابت یک 6 اینچی با یک 4 اینچی،

خنده دار به نظر برسد ولی از زاویه ای دیگر یعنی تغییر دیدگاه مشتریان، معقول است.

گلکسی نوت 3 قاعدتا باید یک پردازنده 4 یا 8 هسته ای، نمایشگر 6 اینچی تمام اچ دی،

حداقل 2 گیگابایت رم، و یک دوربین 13 مگاپیکسلی که با قابلیت تثبیت نوری عکس ها، داشته باشد.

samsung-fingerprint (1).jpg

اما در کنار این موارد، پتنت استفاده از سنسور تشخیص اثر انگشت که سامسونگ آن را در

اداره پتنت ها و علایم تجاری امریکا ثبت کرده نیز خبر ساز شده. آن طور که در خبرهای قبلی

داشتیم گویا سامسونگ از زمان گلکسی اس 3 در حال کار بر روی این فناوری بوده و می خواسته

آن را با پرچمدار قبلی خود عرضه کند، ولی بنا به هر دلیلی این اتفاق تاکنون رخ نداده.

حالا با توجه به اینکه این پتنت 16 ماه قبل ثبت شده و به نظر قطعی می رسد که اپل در حوالی

شهریور، اولین تلفن خود با سنسور اثر انگشت را عرضه کند، این احتمال هم پر رنگ تر شده که

سامسونگ بخواهد پیش دستی کرده و گلکسی نوت 3 را به اولین تلفن خود -و بازار- با سنسور

اثر انگشت تبدیل کند.

منطقی هم هست. تقاضا برای سری گلکسی نوت کمتر از سری گلکسی اس است بنابراین

سامسونگ ضمن پیش دستی این فرصت را هم خواهد داشت که خطوط تولید سنسور مذکور

را تا سال آینده و معرفی گلکسی اس 5، به ظرفیت مناسب برساند.

amirrezajafary بازدید : 52 شنبه 13 مهر 1392 نظرات (0)

 
 

ناسا روز گذشته اعلام کرد کاوشگر کنجکاوی به شواهدی دست یافته که سیاره مریخ در زمان های باستان شرایط لازم برای پشتیبانی از حیات (به خصوص میکروارگانیسم ها) را داشته است. مدارک به دست آمده از نمونه حفاری سنگ های سیاره سرخ، این نظریه را مطرح کرده اند.

پودری که از این حفاری به دست آمده شامل نشانه هایی از وجود «سولفور، نیتروژن، هیدروژن، اکسیژن، فسفر و کربن» است که همگی ترکیبات شیمیایی کلیدی در زندگی میکروبی هستند.

دانشمندان ناسا در کنفرانس خبری اعلام این کشف، گفتند محیطی که نمونه های سنگ در آن پیدا شده، خلیج Yellowknife نامیده می شود و طبق یافته های فعلی حدس می زنند انتهای یک سیستم رودخانه ای یا بستر دریاچه بوده است که میلیونها سال پیش خشک شده. اما هنگامی که هنوز خیس بوده و در آن آب جریان داشته، برای موجودات میکروسکوپی محیطی امن و قابل زیست بوده است.

جان گروتزینگر مدیرعلمی پروژه کنجکاوی می گوید:‌ «ما دریافته ایم که این محیط کاملا قابل سکونت و بی خطر بوده. و آنچنان آماده زندگی بوده که اگر شما اینجا بودید احتمالا می توانستید از این آب بنوشید.»


متاسفانه، کاوشگر هنوز نتوانسته است هیچ نشانه ای از فسیل های این موجودات میکروبی یا اثرات متابولیسم شان پیدا کند. شاید هم دوربین های دقیق این ابزار برای تجزیه و تحلیل چنین جزئیاتی و تشخیص آنها طراحی نشده اند. اما دانشمندان ناسا می گوید کشفیات جدید، قوی ترین مدارک دال بر وجود زندگی در خارج از کره خاکی ما است.

تجهیزات آزمایشگاه شیمی و معدن شناسی کاوشگر مریخ که از اشعه ایکس هم برای بررسی فراوانی مواد معدنی خاص استفاده می کند، دریافته اند ۲۰ درصد سنگ هایی که تا کنون توسط کنجکاوی سوراخ شده، از خاک رسی هستند که با آب تازه شکل سنگ به خود گرفته اند.

واحد تجزیه نمونه های Curiosity همچنین دریافته که پودر سنگ ها حاوی مواد شیمیایی اکسید شده و اکسید نشده هستند. ترکیبی که در گذشته از زندگی میکروبی روی زمین پشتیبانی کرده است.

قرار است طی روزهای آینده مریخ نورد به نمونه برداری های بیشتری پرداخته و البته به کوهنوردی خود ادامه دهد. آیا بالاخره چشم مان به جمال فسیل میکروارگانیسم های مریخی روشن خواهد شد؟ نظر شما چیست؟

amirrezajafary بازدید : 37 شنبه 13 مهر 1392 نظرات (0)

 
 

بالاخره از منظومه شمسی خارج شدیم. هرچند هنوز پای خود بشر به خارج از منظومه شمسی نرسیده، اما وویجر ۱ فضاپیمای کاوشکر فضایی است که ۳۵ سال پیش به فضا پرتاب شد و حالا این سفینه از heliosphere خارج شده است. اینجا در واقع آخرین نقطه تاثیر پذیر از خورشید است.

حالا این فضاپیما دورترین وسیله ساخت بشر به حساب می آید و طی سفر ۳۵ ساله اش حدود ‍۱۷ میلیارد کیلومتر از زمین دور شده است. در حال حاضر هر تماس از این فضاپیما حدود ۲۰ ساعت در راه است تا به زمین برسد.

احتمالا خبر خروج وویجر ۱ از منظومه شمسی را قبلا هم شنیده اید. اما موضوع اینجا است که طی دو سال گذشته محققان در این مورد اختلاف نظر داشتند که چه نقطه ای را باید محل خروج از منظومه شمسی در نظر گرفت و بعضی با این موضوع موافق نبودند. حالا امروز با انتشار یک بررسی جدید، این موضوع رسما تایید شد که وویجر ۱ از منظورمه شمسی خارج شده است.

فعلا بین دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد که فضای جدیدی که این فضاپیما در آن قرار دارد، چیست. آنها می گویند اینجا خارج از heliosphere است اما هنوز اطمینان ندارند که محل دقیق فضا پیما چه چیزی است. چرا که اینجا منطقه ای ناشناخته برای انسان است.

محققان می گویند در فضای جدید، محاسبات و اطلاعات دریافتی ما کاملا تغییر یافته و از بابت هیجان زیادی داریم. اما هنوز اطمینان نداریم که این فضاپیما وارد فضای بین ستاره ای شده یا نه.

وویجر ۱ قرار نیست به سوی هیچ ستاره به خصوصی حرکت کند. اما از نزدیک ستاره Gliese 445 عبور خواهد کرد. (با فاصله ۱.۶ سال نوری!) بنابراین اگر ۴۰۰۰۰ سال دیگر به سفرش ادامه دهد به آن ستاره نزدیک خواهد شد.

اما متاسفانه نمی توانیم به این نزدیک شدن امیدوار باشیم. چرا که از سال ۲۰۲۰ تعدادی از سنسورهای این فضاپیما خاموش خواهد شد و سال ۲۰۳۰ هم دیگر سوختی برای ادامه سفر این فضاپیما باقی نخواهد ماند.


به روز رسانی: ناسا در ادامه این موضوع، خبری در سایت اش منتشر کرده که در آن می گوید از نظر ناسا فضاپیمای وویجر ۱ هنوز از منظومه شمسی خارج نشده است و به فضای بین ستاره ای هم نرسیده. ناسا می گوید برای اثبات نهایی خروج از منظومه شمسی، لازم است که تغییر در میدان مغناطیسی هم مشاهده شود که این موضوع هنوز توسط این فضاپیما ثبت نشده است.

amirrezajafary بازدید : 51 شنبه 13 مهر 1392 نظرات (0)

 

شهردار نیویورک، مایکل بلومبرگ استفاده از پهپادهای نظامی در داخل خاک امریکا را امری ترسناک می داند ولی در عین حال می گوید هیچ راهی برای گریز از آن نمی شناسد.

آقای بلومبرگ می گوید: «همه مردم برای خودشان حریم خصوصی می خواهند، ولی من نمی دانم چطور می توانند آن را حفظ کنند. مسئله این است که ما داریم وارد یک دنیای متفاوت و کشف نشده می شویم و دوست داشته باشید یا نه، کارهایی که مردم و دولت ها [در این دنیای جدید] قادر به انجام شان هستند هم متفاوت خواهد بود... نمی شود جلوی این جریان ها را گرفت.»

6 ماه قبل در یکی از گزارش های کنگره امریکا اشاره شد که شاید استفاده از پهپادها در خاک امریکا برای جایگزینی پرسنل امنیتی قابل بررسی باشد و علت این پیشنهاد، قدرت و قابل اعتماد بودن آنها ذکر شده بود.

تاکنون حداقل 81 نهاد از جمله 17 دایره پلیسی درخواست های خود برای دریافت پهپادها را به سازمان هوا-فضای امریکا داده اند. ولی چیزی که جناب شهردار به آن اشاره دارد، به نظر خیلی فراگیرتر است. گویا او پهپادهایی را مد نظر دارد که به وسیله دوربین هایی با رزولوشن تصویر بسیار بالا، در ارتفاع 5 کیلومتری زمین پرواز کرده و تصاویر شفافی از مردم را به سازمان ها مخابره می کنند.

بلومبرگ پیش بینی می کند که: «تا پنج سال دیگر همه جا پر از دوربین می شود و ما شفافیت بیشتر و حریم خصوصی کمتری را شاهد خواهیم بود. [نه اینکه با آن موافق باشم، بلکه] هیچ راهی برای متوقف کردنش متصور نیستم.» آقای شهردار معتقد است حالا که در منهتن به تنهایی 2400 دوربین نصب شده و تعداد زیادی دوربین امنیتی هم در سایر مناطق شهری مهم فعال است، پهپادها نگرانی چندانی اضافه نخواهند کرد.

شما دلتان می خواد در چنین شهرهایی زندگی کنید؟

amirrezajafary بازدید : 54 شنبه 13 مهر 1392 نظرات (0)

Emran

آهنگ فوق العاده زیبای  بیا بالاسرم تقدیم به تمامی بازدیدکنندگان عزیز

امیدوارم که خوشتون بیاد

EMRAN-biya bala saram

amirrezajafary بازدید : 75 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

تعرفه تبلیغات درسایتGEMTAK
امروزه تبلیغات ، یکی از مهمترین عوامل جذب مشتری به سوی محصولات یا خدمات یک شرکت , کارخانه , موسسه , سایت اینترنتی و یا … میباشد. تبلیغات در رسانه های عمومی مثل تلویزیون و روزنامه ها علی رغم هزینه بالا فقط برای یک مدت کوتاه می باشد. اما با توجه به گسترش روز افزون اینترنت و کاربران آن در سرتاسر دنیا تبلیغ در یک سایت اینترنتی که تعداد بازدید کننده قابل توجهی هم دارد میتواند به مراتب برای شما کم هزینه تر , مفید تر و سود آورتر باشد ؟چرا که شما با مبلغی بسیار کمتر از روزنامه و تلویزیون ( آن هم به مدت بسیار طولانی تر ) می توانید محصولات و خدمات ، شرکت و یا سایت اینترنتی خود را به تمام مردم دنیا (نه فقط داخل یک کشور) معرفی میکنید. تبلیغات بنری یکی از متداول ترین نوع تبلیغات در عرصه تجارت الکترونیک است. این سبک از تبلیغات دارای راندمان و تاثیر بالایی در حوزه وب می باشد. تا جایی که برخی از آمارها نشان می دهد تبلیغات بنری در وب بسیار موثرتر از تبلیغات تلویزیونی و مطبوعاتی است. سایت بزرگ GEMTAKبا چندین سال تجربه آماده انجام کارهای تبلیغاتی شما با کمترین هزینه و نازلترین قیمت می باشد. موقعیتی بسیار مناسب برای تبلیغات کالا - سایت و.. برای شما عزیزان جهت اطلاعات کامل با ایمیلAMIR.G.N.E@GMAIL.COMتماس بگیرید.


بنرصفحه اصلی بالا:60000هزارتومن
بنرسمت راست وچپ سایت صفحه اصلی:30000هزارتومن
بنرپایین سایت:25000هزارتومن
پوپ آپ صفحه اصلی:80000هزراتومن
بنربالای انجمن:60000هزارتومن
بنرپایین انجمن:30000هزراتومن
پوپ آپ انجمن:100000هزارتومن
بنردرصفحات ارسالی انجمن:60000هزارتومن


amirrezajafary بازدید : 59 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

ما بايد اول سيستم امنيتيشو از کار بنداريم يعني همون جايي که ما پسوردمون يادمون مي ره ميريم از اونجا مي گيريم (منظور همان forgot password است)

براي اين کار ابتدا وارد ايميل خودتان (ايميلي که در قسمت ايميل خصوصي وبلاگ خودتون هست استفاده کنين) شويد و سپس مراحل زير را به طور کامل انجام دهيد :

?-بريد به Compose همون جايي که ميل مي فرستيد
در قسمت to بزنيد alimokhtari505@yahoo.COM
?- در قسمت Subject آدرس وبلاگي که قرار هک بشه بزنيد
?- و در قسمت سوم همون جايي که ميل مي زنيد بايد اين رو بزنيد تا بلاگفا هنگ کند:

k1s%%@^@#LDMCA-23a_112~!!233#()$392(@)#)$(%s
###your weblog###!*&#^$@
###Your password###@@#!
*!&#%$%!@_)!#&$%@$@_#) """
::her or his weblog::

به جاي your weblog وبلاگ خودتون و به جاي Your password پسورد خودتون و به جاي Her or his weblog وبلاگ کسي که مي خواهيد هکش کنيد را بنويسيد

بعد از انجام درست مراحل بالا پسورد وبلاگ کسي که مي خواستيد هکش کنيد براي شما ايميل ميشه.

نکته : اين روش براي وبلاگ هايي که از سايت بلاگفا ساخته شده باشند ???? کار ميکنه ولي در مورد وبلاگ هايي که از سايت هاي ديگر ساخته شده باشند احتمال جواب دادن ?? ? مي باشد.
نکته بسيار مهم : حتما بايد وبلاگ خودتان که در ايجا وارد ميکنيد حداقل ? ماه از ساختش گذشته باشه و حدود ?? پست در وبلاگتان داده باشيد ... در غير اين صورت نمي توانيد از اين ترفند استفاده کنيد ...
اميدوارم ازش استفاده هاي بد بد نکنين فقط در حد حالگيري وب سايت ها

تعداد صفحات : 11

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    مطالب سایت درچه سطحی مشاهده نمودید؟
    سایت های کاربردی

    leader.jpg
    drrohani.jpg
    majlis.png
    ghgh.png
    http://www.8pic.ir/images/82086723376344085293.png
    images54.jpeg
    5445.jpeg
    http://www.8pic.ir/images/32420978701375817097.jpeg
    آمار سایت
  • کل مطالب : 426
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 28
  • آی پی دیروز : 37
  • بازدید امروز : 448
  • باردید دیروز : 46
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 685
  • بازدید ماه : 1,447
  • بازدید سال : 5,572
  • بازدید کلی : 62,808