دانلود کن
هیئت عاشقان مهدی موعود
چکیده | |
انسان برای دستیابی به مدارج بالاتر اخلاقی و تربیتی در زندگی، نیازمند الگو و سرمشقی مطمئن است. مطابق آیات قرآن کریم و روایات پیشوایان دینی و ائمه معصومین(ع)، نیکوترین و مناسب ترین الگو «رسول گرامی اسلام(ص)» است. به یقین، تبعیت از آن حضرت می تواند انسان را برای دست یابی به حیات طیّبه در رفتارهای فردی و اجتماعی دنیوی و سعادت اخروی رهنمون سازد. بر این اساس، برای رسیدن به جایگاهی امن و مطمئن در دنیا و آخرت، بررسی آداب و سیره اخلاقی و تربیتی پیامبر اعظم(ص) و الگو گیری از آن حضرت، لازم و ضروری است. در این راستا، مطالعه حاضر با محوریت: «نگرشی بر سیره ی تربیتی و سجایای اخلاقی پیامبر اکرم(ص)»، با هدف آشنایی با اخلاق و آداب تربیتی در سیره عملی و کلام آن رسول بزرگوار، انجام یافته است. |
|
کلیدواژگان | |
پیامبر اکرم (ص)؛ تربیت؛ اخلاق؛ سیره ی عملی؛ احادیث | |
اصل مقاله | |
مقدمه انسان به عنوان اشرف مخلوقات زمانی «انسانی شایسته» است که همواره دارای اخلاق و تربیت انسانى باشد، در غیر این صورت همچون موجود خطرناکى است که با بهره گیری از هوش سرشار انسانى، دنیای امن و آباد را نابود مىسازد و به آتش مىکشد و در جهت نیل به اهداف و منافع نامشروع مادى خویش، جنگ و فتنه به پا مىکند، انسان های دیگر را بیرحمانه به استثمار می کشد، مسکن و پناهگاه انسان های مظلوم را غصب می کند و انسان های بىگناه را به خاک و خون مىکشد. از ضروریات اخلاق انسانی، رفتار شایسته در جامعه و آداب صحیح معاشرت است. در این زمینه، انبیاء و ائمه معصومین(علیهم السلام)، سفارش و تأکید فراوانی کرده اند. با تأمل و نگرش در زندگانی پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت اطهار(ع)، می توان معیارهای افعال و اعمال اخلاقی را در جامعه اسلامی مشخص نمود. از دیدگاه اسلام، انسان به عنوان موجودی اجتماعی و تربیتپذیر است که تعالی، رشد و شکوفایی اخلاقی وی در بستر جامعه صورت میگیرد. از اینرو توصیههای اخلاقی و تربیتی خاصی را برای ظهور استعدادها و تواناییهای انسان، ارائه کرده است. این در حالی است که خداوند انسان را طوری خلق نموده است که به طور فطری طالب کمال و فضیلت های اخلاقی- انسانی است. دل انسان به دنبال افراد کمال یافته و آراسته به فضائل و زیبایی های معنوی و حقیقی، است و بی اختیار آنان را تحسین می کند. رمز توفیق فرستادگان الهی، در جذب دل های پاک و مستعد را می توان در همین نکته جستجو کرد. چرا که انبیاء و اولیای الهی جامع فضائل و مناقب و شایسته ترین انسان های عصر خود بوده اند و حقیقت جویان و سعادت طلبان عالَم که وجدانی آگاه و عقلی پویا دارند - بدون در نظر گرفتن آئین و اعتقادات خود- با مطالعه زندگی، رفتار و سیره اولیای الهی، از عمق جان شیفته آنان می شوند و در بسیاری موارد مطالعه سیره و اخلاق آنان، دلهای مشتاق را به سوی حق و حقیقت هدایت می کند. به یقین می توان گفت که آموزههای تربیتی ائمه اطهار(ع)، که تمام مراحل زندگی انسان، از هنگام تولد تا زمان مرگ را دربرمیگیرد، راهی روشن برای اصلاح جامعه و در جهت دستیابی به آرمان شهر اسلامی است. بر همین مبنا، هدف اساسی این مطالعه، بررسی و تبیین سیره تربیتی، فضائل اخلاقی و کرامات حضرت پیامبر اعظم(ص) است. تعاریف مفاهیم سیره: در فرهنگ لغات معانی متعددی برای سیره آمده است. راغب اصفهانی سیره را به معنای حالتی دانسته که انسان یا غیر انسان بر آن حالت باشد، چه آن حالت غریزی(غیر اکتسابی) باشد یا اکتسابی(راغب اصفهانی، 1414ق، ص 247). در فرهنگ لغت مجمع البحرین نیز، «سیره» به طریقه، هیأت و حالت معنی شده است(طریحی نجفی، 1396ق، ج 3، ص105). از نظر شهید مطهری، سیره، عبارتست از روش، طریقه عمل و یا رفتاری که با تکرار و استمرار همراه باشد، به نحوی که پس از مدتی به صورت یک قاعده و قانون برای رفتار تبدیل شود(مطهری، 1375، ج 16، ص72). در این مطالعه منظور از سیره عملی، سبک و شیوه زندگانی عملی و رفتاری حضرت پیامبر اکرم(ص)، در بعد فردی، خانوادگی و اجتماعی ایشان است و مقصود از سیره نظری، بررسی دیدگاههای آن حضرت در مورد شیوه رفتار تربیتی و اخلاقی با مطالعه احادیث نقل شده از آن پیامبر بزرگوار و روایات معتبر وارده در مورد آن حضرت است. تربیت: موضوع ماهیت انسان و نگرش صاحب نظران و اندیشمندان یا مکاتب مختلف نسبت به این موضوع، موضعگیری های گوناگونی را در رابطه با تعریف، هدف یا ماهیت تربیت موجب شده است. واژه تربیت، از ریشه ی «ربّ» است و از لحاظ لغوی به معنای، نشو و نما دادن، برکشیدن، زیاد کردن و مرغوب یا قیمتی ساختن آمده است(شکوهی، 1382 ص 12). مطابق دیدگاه شهید مطهری، «تربیت به معنای پرورش دادن و به فعلیت درآوردن استعدادهای درونی که در شئی نهفته است، میباشد»(مطهری، 1375، ص 21). اخلاق: واژه اخلاق، از ریشه ی خُلْق و خُلُق و به معانی خوی، سرشت، طبیعت و ... آمده است. در لغت نامه لسان العرب، ریشه واژه های «خُلْق» و «خَلق» یکى است؛ و هر دو به معناى آفریدن و خلقت مى باشد، مانند «شَرْب» و «شُرْب» (آشامیدن). یعنى خُلق و خَلق، از نظر آوایى با هم متفاوتند نه از لحاظ معنایى. اما معمولاً در موارد متفاوتى به کار مى روند؛ در اصل منظور از «خُلْق و خُلُق» صورت باطنی و ناپیدای شخص است که با بصیرت(چشم دل) درک میشود؛ در مقابل آن واژه «خَلق» است که به صورت ظاهری انسان گفته میشود و با چشم می توان آن را مشاهده نمود(ابن منظور، 1416ق، ج4، ص194). از دیدگاه برخی اندیشمندان، منظور از اخلاق هرگونه «صفت نفسانی» است که سبب پیدایش کارهای پسندیده یا ناپسند میشود؛ اگر چه آن صورت نفسانی به صورت استوار و پایدار باشد و چه به صورت ناپایدار و خواه از روی فکر و اندیشه به وجود آید یا بدون تفکر و تعقل. تعریف مورد قبول شهید مطهری در مورد اخلاق، آن تعریفی است که هم به چگونه رفتار کردن پرداخته باشد و هم به چگونه بودن؛ چگونگی رفتار به اعمال و گفتار انسان ارتباط دارد ولی چگونه بودن با صفات و ملکات نفسانی آدمی رابطه دارد(مطهری، 1378، ص22). به طور کلى، اخلاق دارای مفاهیم و ارزش هایى است که بیرون از فرد و جامعه شکل گرفته اند، فراتر از اجتماع و دارای وجود خارجى می باشند.
پیامبر اکرم(ص)؛ شایسته ترین الگو پیامبر اعظم(ص) به دلیل داشتن «خُلقٍ عَظیم[1]» و «رَحمَةٌ لِلعَالَمین[2]»، نمونه و الگوی مکارم اخلاقى براى تمام انسان ها در تمام دوران ها بوده است. آن حضرت به عنوان بهترین و کامل ترین اسوه ی راستین بشریّت، نسبت به تمام مردم بسیار دلسوز، صمیمی و مهربان بود. در راستای متخلق بودن به اخلاق و کردار کریمانه بود که حضرت در طول 23 سال نبوت توانست، دل های گمراه بسیاری را شیفته مکتب اسلام کند. در بیان عظمت پیامبر اکرم(ص) می توان گفت که خداوند برای تکریم و تجلیل مقام آن حضرت، در قرآن با لقب های بی همتایی، مانند؛ «یا ایّها الرَّسول» و «یا ایّها النَّبی»، از ایشان یاد می کند. همچنین، جایگاه، عظمت و بزرگواری پیامبر اکرم(ص)، بدان حد بوده است که خداوند به وجود گرامی او چنین سوگند یاد می کند: «لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ[3]»؛ به جانت سوگند که اینها در مستی خود سرگردانند. علاوه بر آن، قرآن کریم، رسول گرامی اسلام(ص) را به عنوان اسوه ای نیکو یاد نموده است که همگان باید به آن حضرت تأسّی نمایند: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[4]»؛ به یقین برای شما، در زندگی رسول خدا الگوی نیکویی است. همچنین خداوند درباره آن رسول گرامی می فرماید: «وَإِنَّکَ لَعَلی خُلُق عَظِیم[5]»؛ به یقین تو اخلاق عظیم و بزرگی داری. همچنین در آیه ای دیگر، خداوند مؤمنان را امر کرده است که از دستورات نبی اکرم(ص) پیروی کرده، فرامین او را به جای آورند و آنچه را از آن باز داشته است، رها سازند: «وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا[6].» در آیه دیگری اشاره نموده است: «وَ أَطِیعُواْ اللّهَ و َالرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ[7]»؛ و از خدا و رسول اطاعت کنید، باشد که مورد رحمت قرار گیرید. از سعد بن هشام[8]، نقل شده که میگوید: «از عایشه همسر رسول اکرم(ص) در وصف اخلاق پیامبر خدا (ص) سوال کردم. او در این باره گفت: آیا قرآن نخواندهای؟ گفتم چرا؟ سپس گفت: «اخلاق پیامبر(ص) همان قرآن است» (فیض کاشانی، 1378، ج 4، ص 21). روایت فوق، اخلاق نبی اکرم (ص)، را به قرآن تشبیه نموده است، یعنی اینکه اگر کسی به دنبال نمونهی عینی و عملی قرآن است، اخلاق آن حضرت را بررسی کند، تا دریابد که چگونه قرآن در اخلاق، بینش، منش و سیرهی آن حضرت تبلور یافته است. همچنین، علی(ع) پیامبر خدا را الگوی شایسته پیروی معرفی می کند و الگوپذیری از ایشان را برای همگان بسنده می داند، چنان که می فرماید: «روش نبی خدا (ص) برای الگو بودن تو کافی است و پیامبر در نکوهش دنیا و کاستیهای و رسوایی ها و بدیهای فراوان آن راهنمای تو می باشد. پس، به پیامبر پاک و پاکیزه تمسک جوی که راه و رسم او الگویی برای همه الگوخواهان و مایه بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد. دوستترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند و گام بر جای پای او نهد (دشتی، 1382، خطبه 160). امام صادق(ع) هم در بیان اهمیت الگو گیری از پیامبراکرم(ص) فرمودند: «اِنّی لاََکْرَهُ لِلرَّجُلِ اَنْ یَمُوتَ وَقَدْ بَقِیَتْ عَلَیْهِ خَلَّةٌ مِنْ خِلالِ رَسُولِ اللّه ِ لَمْ یَأْتِها»(صدوق، 1404ق، ج3، ص467)؛ دوست ندارم مسلمانی بمیرد، مگر اینکه تمام آداب و سنت های رسول خدا(ص)، را [اگر چه یکبار] انجام دهد.
تربیت در سیره عملی و احادیث پیامبر اکرم(ص) جذابیت روحانی، عرفانی و معنوی فرستادگان الهی به قدری والاست که امروزه هرگاه اندیشمندان اسلام شناس، قطره ای از سیره تربیتی و اخلاقی آن بزرگواران را در کام تشنگان راه حقیقت می ریزند، آنان را مجذوب ساخته و جویندگان حق و حقیقت را گرد انبیا و اولیا الله جمع می نمایند. افزون بر این، محبّت و ارادت به انبیا و اولیای الهی اختصاص به مسلمانان ندارد. در میان سایر ادیان هم، اندیشمندان زیادی هستند که احادیث و روایات فراوانی در زمینه سیره علمی و عملی و فضایل فرستادگان خدا و ائمه اطهار(ع) و به خصوص پیامبر اکرم(ص) را گردآوری و بررسی نموده و انتشار ساخته اند. به این لحاظ، در ذیل برخی از خصوصیات و فضائل اخلاقی- عملی و سیره تربیتی پیامبر اکرم(ص)، در چهار حیطه؛ تربیت اخلاق معنوی، تربیت اخلاق فردی، تربیت اخلاق اقتصادی و تربیت اخلاق اجتماعی، بررسی می شود:
الف) تربیت اخلاق معنوی تربیت، دارای زمینهها و ابعاد مختلفى، چون؛ معنوی، عاطفى، اجتماعى، فردی و... است. از مهمترین ابعاد تربیت؛ تربیت معنوى است که به عقیده اکثر اندیشمندان تربیتی، پرورش این بعد پایه و اساسی بر همه ابعاد دیگراست. این ویژگی جوهره اساسی رفتار و منش فرد دیندار را تشکیل می دهد و به عنوان مهمترین عامل در ایجاد تمایز تربیت دینی از دیگر حوزه های تربیتی مطرح می گردد. محور اصلی در تربیت معنوی، «خدا» است و منظور از خدامحوری، جهت گیری همه اعمال و رفتارهای انسان در راستای ملاک ها و معیارهای الهی است. این نوع تربیت که شامل پرورش بعد معنوى انسان و فراهمنمودن زمینه ی ارتباط انسان با خداوند و در نهایت پرورش انسان براى رسیدن به قرب الهى است، بسیار مورد تاکید انبیا و ائمه اطهار (ع) بوده است و آن بزرگواران در تمام صحنههاى زندگى بیشترین اهمیت را به پرورش بعد معنوی انسان مىدادند. از بزرگترین ثمرات ایمان و تربیت معنوی، دستیابی به آرامش دل و روان آدمی است: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِاللّهِ. أَلاَ بِذِکْرِاللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[9]»؛ آنان که ایمان آورده اند دلهایشان به یاد خداوند آرام گیرد. همانا با یاد خداوند دل ها آرام مى گیرد. با بررسی دیدگاه پیامبر اکرم(ص)، می توان استنباط نمود که علاوه بر آموزش آداب و رفتارهای اجتماعی و اخلاقى، باید نسل حاضر و آینده جامعه را با نکات معنوى و تربیت دینى آشنا نمود. این شیوه علاوه بر اینکه نسل جامعه را با مبدأ حقیقى جهان آفرینش مرتبط می سازد؛ در آنان روحیه اعتماد به نفس و نیروى استقامت و پایدارى در مقابل مشکلات فراوان زندگى نیز ایجاد خواهد کرد. در ذیل برخی از ابعاد تربیت اخلاق معنوی؛ سیره عملی و نظری پیامبر اکرم(ص) در این راستا، تحلیل می شود. 1- عبادت خدا در مکتب اسلام، عبادت جزء ناگسستنی برنامه های تربیتی محسوب می شود. در واقع عبادت، از اهداف خلقت و وسیله ای برای تقرب به حق و تکامل واقعی و در عین حال مقدمه و زمینه ساز تربیت اجتماعی و اخلاقی بشر است. در حقیقت، عبادت پروردگار و در راستای بندگی خدا قرار گرفتن امری است که بدون آن بشر به تعالی و کمال واقعی خود نمی رسد و پلههای سعادت را نمی تواند بپیماید. بر طبق آیات قرآن کریم هدف از خلقت بشر و بعثت انبیاء «عبادت و بندگی خدا[10]» معرفی شده است که به عنوان یک امر استمراری از هنگام بلوغ بشر شروع شده و تا لحظه مرگ ادامه می یابد: «وَ اعبُد رَبُّکَ حَتی یَأتیَکَ الیَقین[11]»؛ پروردگارت را عبادت کن تا لحظه یقین مرگ فرا رسد. انبیاء و ائمه اطهار(ع) همواره لحظهای از عبادت و مناجات با خداوند غافل نبودهاند، روح عبادت و بندگی بر تمام اعمال آنها حاکم بوده است به طوری که آنها را تابع محض اوامر پروردگار گردانیده و هوای دوست را بر خواستههای خویش ترجیح دادهاند. در وصف کیفیت عبادت رسول گرامی اسلام(ص) آمده است که: «آن حضرت وقتی به نماز می ایستاد از ترس خدا رنگ از رخسارش می پرید و از درون دل و قفسه سینه اش صدائی نظیر صدای اشخاص خائف و وحشت زده شنیده می شد» (نوری، 1408ق، ج 1، ص 263). در روایت دیگری آمده است که پیامبر اکرم(ص) وقتی که نماز می خواند مانند پارچه ای می شد که در گوشه ای افتاده باشد(همان). همچنین بنابر روایتی عایشه گفته است: «هنگامی که با رسول خدا(ص) صحبت می کردیم، همین که موقع نماز می شد حالتی به خود می گرفت که گوئی نه او ما را می شناخته و نه ما او را می شناخته ایم (همان، ص 264). مفیدالدین طوسی نقل نموده که حضرت علی (ع) آن هنگام که ولایت مصر را به محمد بن ابی بکر داد، دستورالعملی به او تدوین نمود و در ضمن آن فرمود: «مواظب رکوع و سجود خودت باش، زیرا؛ رسول خدا (ص) از همه مردم نمازش کاملتر و در عین حال اعمالش در نماز از همه سبکتر و کمتر بود»(صدوق، 1408ق، 156). در میان انواع عبادت های رسول اکرم (ص)، هیچ یک با نماز یکسان نبودند. نماز محبوب ترین عبادت آن حضرت و نور چشمان ایشان بود(حاکم حسکانی، 1411ق، ص 504). در این زمینه پیامبر اعظم(ص)، به ابوذر فرمود: «ای ابوذر، خداوند نور چشم مرا در نماز قرار داده و آن را آنچنان محبوبِ من ساخته که غذا را برای گرسنه و آب را برای تشنه؛ [جز آنکه] گرسنه با خوردن غذا و تشنه با نوشیدن آب سیر و سیراب می شوند اما من از نماز سیر نمی شوم» (حرعاملی، 1409ق، ج15، ص312). یکى از بزرگ ترین مظاهر عبادت آن حضرت این بود که در همه شرایط و اوضاع و احوال، تسلیم الهى بوده و رو به سوى او داشت. به یقین کسى که با تسلیم در برابر حقّ، به سوى خدا رو آورد، می توان گفت بهترین و برترین مظاهر دیانت را از خود نشان داده است. خداوند متعال فرمود: «وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ.[12]» این سخن الهى از لحاظ محتوایی در بین کتب آسمانى منحصر به فرد بوده و بیانگر چگونگى تسلیم شدن در برابر خدا است. قرآن کریم پیامبر اکرم(ص) را مخاطب قرار داده و فرموده است: «قُلْ إِنَّ صَلاتِى وَ نُسُکِى وَ مَحْیاىَ وَ مَماتِى لِلَّهِ رَبِّ العالَمِینَ * لا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ المُسْلِمِینَ[13]»؛ اى پیامبر، بگو نماز و طاعت و زندگى و مرگم براى خداوند پروردگار جهانیان است، شریکى ندارد و به همین کارها مأمور شدهام و من نخستین کسى هستم که تسلیم امر خدا مىباشم. پیامبر اکرم(ص)، در بیان اهمیت عبادت می فرماید: «خَیرُکُم مَن اَطعَمَ الطَّعام وَ أفشی السَّلام وَ صَلّی بِاللَّیلِ وَ النَّاس نِیام»؛ بهترین شما کسی است که اطعامِ طعام کند و افشای سلام نماید و در حالی که مردمان در خوابند، نماز گزارد(صدوق، 1403ق، ج1، ص103).
2- توکل و اعتماد به خدا یکی از ابزارهای مؤثر تربیتی، اعتماد و توکل به خدا است. حقیقت توکل این است که انسان تلاشگر، کار خود را به خدا بسپارد و حل مشکلات خود را تنها از او بخواهد؛ خدایی که از تمام نیازهای او مطلع و نسبت به او رحیم و مهربان است و توانایی حلّ هر مشکلی را دارد. کسی که دارای روحیه ی توکل است، هرگز یأس و نومیدی را به خود راه نمیدهد، در برابر مشکلات احساس ضعف و ناتوانی نمیکند و در برابر حوادث سخت، مقاومت می کند و همین فرهنگ و عقیده، چنان به او قدرت روانی میدهد که میتواند بر مشکلات پیروز شود. از سوی دیگر، امدادهای غیبی که به متوکلان نوید داده شده، به یاری او میآید و او را از شکست و ناتوانی رهایی میبخشد. توشه اصلی نبی اکرم(ص) در به انجام رساندن همه امور، به ویژه در زمان انجام رسالت بزرگش، «توکل» همراه با تلاش و زحمت بود. در همین راستا هم نوا با قرآن کریم مىفرماید: «قُل حَسبِىَ الله عَلَیهِ یَتَوَکَّلِ المُتَوَکِّلُون[14]»؛ بگو خداوند مرا کافى است و متوکلان باید بر او توکل کنند. پیامبر اکرم(ص)، درباره توکل بر خدا در انجام امور می فرماید: «مَنْ تَوَکَّلَ عَلَى اللّه کَفاهُ مَؤنَتَهُ وَرِزْقَهُ مِنْ حَیْثُ لایَحْتَسِبُ»(متقی هندی، 1409ق، ج3، ص103)؛ هر کس به خدا توکل کند، خداوند هزینه او را کفایت مى کند و از جایى که گمان نمى برد به او روزى مى دهد. همچنین آن حضرت می فرماید: «اَلطِّیَرَةُ شِرْکُ وَمامِنّا إِلاّ وَلکِنَّ اللّه یُذْهِبُهُ بِالتَّوَکُّلِ»(قزوینی، 1425ق، ج2، ص1170)؛ فال بد زدن شرک است و هیچ کس از ما نیست مگر این که به نحوى دستخوش فال بد زدن مى شود، اما خداوند با توکل به او آن را از بین مى برد. روزی رسول گرامی اسلام(ص) گروهى را که کشت و کار نمى کردند، دیدند و فرمودند: «ما أَنْتُمْ؟»؛ شما چه کاره اید؟ «قالوُا: نَحْنُ الْمُتَوَکِّلونَ»؛ عرض کردند ما توکل کنندگانیم. قالَ: لا، بَلْ أَنْتُمْ المُتَّکِلونَ»؛ حضرت فرمودند: نه، شما سر بارید(نوری، 1408ق، ج11، ص217). این روایت بیان می کند که توکل بدون سعی و تلاش کاری بیهوده و باطل می باشد. در صورتی توکل عملی شایسته و دارای سرانجامی نیکو خواهد بود که همراه با تلاش و کوشش انسان باشد. پیامبر اکرم(ص) درباره نتیجه توکل کردن به غیر خدا، این چنین تعبیری را از جانب پروردگار بیان می کند: «َقولُ اللّه عَزَّوَجَلَّ ما مِنْ مَخْلوقٍ یَعْتَصِمُ دونى إِلاّ قَطَعْتُ أسْبابَ السَّماواتِ وَأسبابَ الأَْرْضِ مِنْ دونِهِ فَإِنْ سَأَلَنى لَمْ اُعْطِهِ وَإِنْ دَعانى لَمْ اُجِبْهُ»(طوسی، 1414ق، ص585)؛ خداوند عزوجل مى فرماید: هیچ مخلوقى نیست که به غیر من پناه ببرد، مگر این که دستش را از اسباب و ریسمان هاى آسمانها و زمین کوتاه کنم، پس اگر از من بخواهد عطایش نکنم و اگر مرا بخواند جوابش ندهم.
ب) تربیت اخلاق فردی زندگانی گهر بار پیامبر اکرم(ص)، سرشار از معنویت، صفا، عاطفه و مهرورزی است. در بعد اخلاق و آداب زندگانی فردی، آن حضرت نمونه کامل انسانی از لحاظ محبت و مهربانی، نیک خلقی، صداقت و راستگویی، علم و دانش، گذشت و فداکاری، جوانمردی و... است. در ذیل به برخی از آداب تربیتی فردی حضرت پیامبر اکرم(ص)، پرداخته می شود. 1- علم و دانش انبیاء، پیشوایان و امامان بزرگ ما، هر یک بزرگترین معلم بشریت بوده اند. مطابق آیات قرآن و روایات اسلامی، منبع اصلی دانش پیامبران، علم بیکران الهی بوده است؛ علمی که به توسط فرشته وحی در بیداری، یا رؤیاهای صادق و یا توسط انبیاء پیشین و نظایر آن ها، به پیامبران عطا می شد. خداوند در قرآن کریم بر رسول اکرم(ص) امر می کند که از درگاه الهی گسترش علم خود را طلب کند: «وَ قُل رَبِّ زِدْنی عِلْماً[15].» در آیات دیگر قرآن کریم، همواره کسانی که اهل علم و آگاهی نیستند، مورد سرزنش واقع شده اند و نبود علم، علت بسیاری از مشکلات دیگر شمرده شده است[16]. بنا به شواهد قطعی تاریخ و مطابق آیات قرآن کریم، ضمیر باطنی رسول اکرم (ص)، از تعلیم و فراگیری دانش بشری، پاک بوده است. او انسانی است که مکتبی، جز مکتب تعلیم الهی ندیده و جز از حق، دانش نیاموخته است. با این حال او معلم بشر و پدید آورنده دار العلمها و دانشگاهها است(مطهری، 1373، صص103و 104). ابن خلدون میگوید: «پیغمبر امی بوده است، لیکن امی بودن برای او کمال بود، زیرا؛ علم خویش را از عالم بالا فراگرفته بود؛ بر خلاف ما که امی بودن برای ما نقص است، زیرا مساوی با جاهل بودن ماست»(ا بن خلدون، 1422ق، ص 419). معارف متعالی و احکام و قوانین جامع و همه جانبه قرآن کریم، و نیز فرمودهها و سیره آن حضرت، بهترین گواه بر مقام والای علمی و دانش وسیع آن حضرت میباشد. به یقین، پیامبر اعظم(ص)، معدن علم و دانش بوده و در رأس دانشمندان جهان قرار گرفته است. احادیث فراوانی از آن حضرت در باب فراگیری علم و دانش و جایگاه و اهمیت آن روایت شده است. در اینجا به روایتی اشاره می شود که به خوبی بیانگر جایگاه و عظمت علم و عالم از دیدگاه پیامبر اکرم(ص) است. یکی از انصار نزد پیامبر (ص) آمد و گفت اگر بنا باشد جنازه ای را تشییع کنم یا در مجلس مرد دانشمندی حاضر شوم حضور مرا در کدامیک از این دو دوست تر می دارید. حضرت فرمودند: «اگر کسانی باشند که در پی جنازه روان شوند و آن را به خاک سپارند حاضر شدن در مجلس عالمی که علوم و احادیث و آیات الهی را بیان می نماید از حضور در تشییع هزار جنازه و عیادت نمودن از هزار بیمار و برپا ایستادن برای عبادت خدا در هزار شب و روزه داشتن در هزار روز و صدقه دادن هزار دینار به فقیر و گزاراندن هزار حج و حضور در هزار جنگ در راه خدا فضیلت بیشتری دارد. این ها کجا به پای حضور در مجلس علم الهی می رسد!؟ آیا ندانسته ای که حیات و زنده بودن قلب به آموختن علم الهی است و مرگ و نابودی قلب آدمی به جهل و نادانی است!؟» (فتال نیشابورى، 1420ق، ص12). پیامبر اعظم(ص) ارزش و جایگاه طالبان علوم دینی و الهی را چنین وصف می کند: «کسی که به دنبال یادگیری علوم الهی و مسائل دینی اش اقدام کند مانند کسی است که روزها را روزه و شب ها را به شب زنده داری تا صبح پراخته و آموختن یک مساله شرعی برای شخص بهتر از این است که به اندازه کوه ابوقبیس در راه خدا طلا انفاق نماید» (مجلسی، 1403ق، ج1، ص 184). پیامبر اعظم(ص)، وجود فرد دانا و عالم را در میان مردم نادان چنین توصیف می فرماید: «شخص دانا و فهمیده نسبت به مسائل و احکام دینی در میان مردم نادان همچون زنده ای است در میان مردگان و هر چیزی حتی ماهیان دریا و گزندگان و درندگان و چهار پایان برای دانشجوی علوم الهی طلب آمرزش می کنند، پس دانش دینی را بجوئید که آن و سیله پیوند میان شما و خدای عزوجل است و همانا طلب دانش دینی بر هر مسلمانی واجب است» (مفید، 1403ق، ص 41). آن حضرت حسرت خورندگان به علم در قیامت را دو دسته معرفی کرده و می فرماید: «دو کس در قیامت از همه مردم بیشتر حسرت می خورند؛ 1- مردی که در دنیا برای طلب علم دین فرصت داشته ولی به خاطر تنبلی به جستجوی آن نرفته، دیگری مردی است که دانش دین را به دیگران آموخته و آنها به آن عمل نموده و به بهشت رفته اند، ولی خود عمل به آن دانش نکرده و باید به جهنم برود» (پاینده، 1375، ص 60). همچنین آن حضرت ارزش دانش مؤمن را با تعبیری زیبا چنین وصف می کند: «هر مومنی بمیرد و یک ورق کاغذ از او بماند که دانشی بر آن باشد آن ورقه روز قیامت میان او و دوزخ حائل و مانع شود و خدای تبارک و تعالی به هرحرفی که در آن کاغذ نوشته شهری در بهشت به او دهد که هفت برابر دنیا باشد» (صدوق، 1408ق، ص 37).
2- مهربانی و محبت از مجموع نیازهای آدمی، «نیاز عاطفی» از مهمترین آنها به شمار میآید. بدون محبت میتوان زنده بود؛ ولی نمیتوان زندگی کرد. دین اسلام به محبت، خوش خلقی و برخورد نیکو با مؤمنان اهمیت زیادی داده است و آن را یکی از ارزش های والای اخلاقی می داند. برطرف کردن این نیاز عاطفی در سنین پایین تر ضرورت بیشتری دارد. کودکان بیشتر به توجه و محبت دیگران حساس هستند. بنابراین، «در روایات و زندگی معصومین(ع)، محبت به کودکان مورد تأکید قرار گرفته است» (حرعاملی، 1409ق، ج 15، ص201). ابراز محبت و مهربانی با بندگان خدا از ویژگی های بارز پیامبر اکرم(ص)، بوده است. سیره ی عملی و رفتار و معاشرتهای فردی و اجتماعی پیامبر اکرم(ص)، مملو از مهر و رحمت و عطوفت است. آن حضرت نسبت به همه مردم، حتی نسبت به کودکان دلسوز و مهربان بود. خداوند در آیه 128 سوره توبه، مهربانی پیامبر اکرم(ص) را در برابر مومنان، چنین بیان می کند: «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ»؛ به رنج افتادنتان بر او گران و دشوار است، به شما دلبسته است و به مؤمنان دلسوز و مهربان. در مقابل در آیه دیگری جدیت و سرسختی آن حضرت را در برابر کافران ذکر می کند: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ[17]»؛ محمّد فرستاده خداست و کسانی که با اویند بر کافران سرسخت و در میان خود مهربانند. گرچه خوش خلقی در هر جا و هر زمانی مورد ستایش و از سفارش های حضرت رسول(ص) است، اما رفتار نیکو در خانه و خوش رفتاری با اعضای خانواده سفارش ویژه پیامبر اکرم (ص) بوده، به گونه ای که یکی از شاخص های افراد نیک، برخورد مناسب و نیکو با خانواده است. آن حضرت در روایتی فرمودند: بهترین مردم از نظر ایمان، کسی است که دارای نیکوترین اخلاق باشد و لطیف ترین رفتار را با خانواده اش داشته باشد و من لطیف ترین شما نسبت به خانواده ام هستم(مجلسی،1403ق، ج 68، ص 387). در روایت دیگری، به نقل از یکی از همسران آن حضرت آمده است: کسی خوش خلق تر از پیامبر(ص) نبود. هیچ کس از اصحاب و خانواده اش او را صدا نمی کرد، مگر اینکه آن حضرت در پاسخ او لبّیک میگفت (اصبهانی، 1998م، ج1، ص 137). امروزه در شیوههای تربیتی از نکات مهمی که مورد توجه مربّیان تربیتی قرار دارد، نوع پاسخ دادن به ندای دیگران، به ویژه خانواده و همسر، است. برخی از افراد ممکن است به دلایلی مانند خجالت کشیدن یا جلوگیری از ـ به اصطلاح ـ پر رو شدن با الفاظ دیگری با خانواده سخن بگویند، در حالی که این سیره پیامبر نشان میدهد که ما در پاسخ گویی به ندای خانواده، باید از بهترین تعبیرها استفاده کنیم. در بیان دیگری، درباره سیره آن حضرت نسبت به خانواده آمده است: هنگامی که پیامبر(ص) با خانواده اش بود، شوخ ترین افراد به شمار می آمد(مناوی، 1405ق، ج5، ص 180). از موارد قابل توجهی که در سیره رسول اکرم(ص) مکرّر نقل شده، احترام به کودکان است. در روایتی از انس بن مالک نقل شده است که پیامبر خدا از کنار کودکان که عبور می کردند به آنان سلام می کردند(بخاری، 1407ق، ج 5، ص 2306). شاید بسیاری از افراد گمان کنند که چون کودکان کوچک ترند باید همیشه آنان به بزرگترها سلام کنند، در حالی که آموزش آداب اجتماعی آنان بر عهده بزرگترهاست. پیامبر اکرم(ص) با وجود علوّ مقام و درجاتش، در برخورد با کودکان با خوش خلقی و حتی در بسیاری از موارد، مزاح و شوخی برخورد می کرد. در روایتی از انس نقل شده است: گاهی من با برادر کوچکم به نزد پیامبر شرف یاب می شدیم. آن حضرت در برخورد با آن کودک، مزاح می کرد و می فرمود: «یا ابا عمیر ما فعل النُّغَیر» (ابوطلحه انصاری کودکی به نام اباعمیر داشته که پرنده کوچکی همانند گنجشک ـ که در عربی نُغیر نامیده می شود ـ داشته و این پرنده که برای او عزیز بوده می میرد و پیامبر برای مزاح با او چنین می فرمودند (اصبهانی، 1998م، ج 1، ص 154). رحمت و محبت پیامبراکرم (ص) به نحوی وسیع و بی پایان بوده است تا آنجا که عملاً به دوستان و پیروان خود در سطحی بسیار وسیع، درس احسان و محبت را می آموخت. روزی پیامبر اکرم (ص) برای عده ای از یاران خود که به حضورشان مشرف شده بودند، این داستان را تعریف کردند: شخصی در صحرای سوزان دچار تشنگی شدیدی شد. برای رفع عطش، به درون چاهی رفت و با استفاده از آب چاه خود را سیراب نمود، در همان وقت دید سگی از شدت تشنگی بی تاب و توان شده و پوزه به خاک می مالد، برای آن مرد این اندیشه پیش آمد که حیوان بیچاره مثل او دارای احساس تشنگی است و به خاطر نیافتن آب در رنج و عذاب افتاده است. احساس ترحم و مهربانی در وجودش به جوش آمده، لذا تصمیم گرفت حیوان تشنه را با مقداری آب سیراب سازد. در پی این تصمیم دوباره آن شخص داخل چاه رفت و کفش هایش را پر از آب کرد و پیش روی حیوانی که از سوز تشنگی جانش به لب رسیده بود گذاشت، خدای بزرگ به پاداش همین کردار نیک، آن مرد را مورد عفو و بخشش و عنایت خود قرار داد. یاران آن حضرت عرض کردند، آیا ما هم می توانیم در مورد حیوانات نیز از خداوند کسب پاداش کنیم؟ حضرت فرمودند: آری و به خاطر هر حیوان زنده ای که موفق به انجام خدمتی شوید، نزد خداوند مأجور خواهید بود (موسوی لاری، 1385، ص 243). با بررسی کوتاهی در سیره و تاریخ پیامبر اکرم (ص) می توان به این نتیجه رسید که راز موفقیت آن سرور کائنات در انجام رسالت خطیر خویش، بیش از هر عاملی، حُسن خلق و رفتار نیک آن حضرت بود که سبب گسترش و نفوذ آیین وی در اعماق جانها و در نقاط مختلف جهان شده است. رسول مکرم اسلام(ص) با این راهکار که از کلام وحی آموخته بود، نه تنها انسانهای مستعد و آماده هدایت را جذب می کرد، بلکه دشمنان قسم خورده اش را نیز تبدیل به دوستان صمیمی می نمود.
3- تواضع و فروتنی یکی از موانع مهم در راه تربیت و نیل به سعادت، خودمحوری و غرور و تکبر است. این ویژگی راه پذیرش هدایت را مسدود می کند و نیز موجب ایجاد مانعی بین فرد تربیت شونده و فرد تربیت دهنده می شود. به هر میزان که روحیه تواضع در انسان پرورش یابد، امکان نیل به هدایت و قرب الهی بیشتر می شود و به هر میزان که ویژگی تکبر وی را محدود سازد، پافشاری بر ضلالت و گمراهی غیرقابل اجتناب است. بنابراین، تواضع و فروتنی، یکی از مهمترین و برترین صفات پسندیده انسانی است. تواضع آن است که انسان در مقایسه با دیگران خود را برتر و بزرگتر نداند. خداوند، آنجا که شخصی از بنی امیه، با مرد نابینایی از سر خودبرتربینی برخورد می کند و چهره از او برمی گرداند، این آیه را نازل می کند: «عَبَسَ و تولّی* اَنْ جاءَهُ الْأَعْمی* وَ مَا یُدْریکَ لَعَلَّهُ یَزَّکّی[18]»؛ چهره درهم کشید و روی گردانید که آن مرد نابینا پیش او آمد. و تو چه دانی، شاید او به پاکی گراید. خداوند با نازل کردن این آیه، بر رفتار متکبرانه و مغرورانه فرد هشدار می دهد. اسلام که عزت را از آنِ خدا و رسول خدا(ع) و مؤمنان می داند، تکبر و همچنین خواری را برای مؤمنان نمی پسندد، بلکه مؤمنان را عزیز می شمارد و در رفتارهای اجتماعی آنچه را می پسندد، همانا تواضع است. به عبارت دیگر، اگر این پرسش اساسی مطرح شود که «با دیگران چگونه رفتار کنیم؟»، پاسخ مناسب را می توان در آیه 110 سوره ی مبارکه ی کهف یافت. بدان حد، تواضع در این آیه کریمه آمده است که خطاب به پیامبر اکرم (ص)، می فرماید: «قُل اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» این آیه به روشنی بیانگر آن است که انسان نباید به مقام و موقعیت خود مغرور شود. همچنین، قرآن درباره گشاده رویی پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «به خاطر رحمت الهی بود که برای مردم نرم شدی و اگر تندخو و سخت دل بودی، از دور تو پراکنده می شدند[19]»(محدثی، 1385، ص 43). رفتار پیامبر(ص)، به گونه ای بود که از زمانی که یتیم و بی کس بود تا زمانی که پیامبری، راهنمایی و رهبری همه مسلمانان را بر عهده گرفت، هیچ تغییری نکرد. از امام باقر(ع) روایت شده است که پیامبر اعظم(ص)فرمود: «خمس لاادعهن حتی الممات: الاکل علی الحضیض مع العبید، و رکوبی الحمار مؤکفاً و حلبی العنز بیدی، و لبس الصّوف و التسلیم علی الصبیان لتکون سنّةً من بعدی؛ پنچ چیز است که تا زمان مرگ آنها را ترک نخواهم کرد: غذا خوردن با بندگان بر روی زمین، سوار شدن بر الاغ به صورت برهنه، دوشیدن بزها با دستان خود، پوشیدن پشیمینه و در اختیار کودکان بودن. همه اینها بدان روست که این کارها به یک سنّت تبدیل شود (صدوق، 1408ق، ص44 ). در روایتی از امام صادق(ع)نقل شده است: رسول خدا غالباً رو به قبله و بر روی زمین می نشست و غذا می خورد و می فرمود: من بنده ای بیش نیستم همان گونه که یک بنده غذا می خورَد، غذا می خورم و مانند بندگان می نشینم (مجلسی، 1403ق، ج 16، ص 229). بنابراین، سیره عملی و احادیث پیامبر اعظم (ص) سرشار از تواضع و فروتنی و دوری از تکبر و خود بزرگ بینی است. آن حضرت ضمن آنکه خود از هر کاری که موجب تکبر شود، دوری می نمود، پیروان خویش را هم از آنبر حذر می داشت و می فرمود: «هرکس با تکبر و خودخواهی بر روی زمین راه برود، زمین و آنچه در زیر آنست و آنچه بر روی آنست، او را لعن و نفرین نمایند» (صدوق، 1405ق، ص 627).
4- صداقت و راستی صداقت و راستگویی، از اعمالی نیک و یکی از فضیلت های بزرگ انسانی است که در همه مکاتب الهی و حتی مکاتب مادی دارای ارزش والا است. فطرت پاک انسان ایجاب می کند که آدم سالم و متعادل، دل و زبانش یکسو و هماهنگ باشد، ظاهر و باطنش یکی باشد و آنچه را باور دارد بر زبان جاری کند. منابع روایی اسلامی با الفاظ و تعابیر مختلفی بر راستگویی مسلمانان تأکید کرده و آن را از اصول ایمان و تدیّن به حساب آورده است. خداوند در سوره نحل می فرماید: «جز این نیست کسانی که ایمان نیاورده اند و نشانه های خداوند را تصدیق نکرده اند، دروغ می بافند[20]». یعنی دروغگو ایمان به آیات خداوند ندارد. آن حضرت «قول باطل» یعنی «دروغ» را از بزرگترین گناهان کبیره، معرفی می کند (حرعاملی، 1409ق، ج 16، ص 125). صداقت و راستی در گفتار و اعمال فرستادگان الهی موجب جلب اطمینان مردم به پیامآوران الهی میشود و زمینه را برای پذیرش دعوت آنها فراهم می آورد. به عبارت دیگر، اعتقاد به دروغ بودن گفتار رسولان الهی سبب سلب اعتماد مردم از آنها میشود. رسول خدا(ص) در مورد قباحت دروغگویی فرمود: مؤمن هر گاه بدون عذر دروغی بگوید هفتاد هزار ملک او را لعنت می کنند و بوی گندی از قلبش بیرون می آید که تا به عرش می رسد و خداوند به سبب این دروغ گناه هفتاد زنا، که کمترین آن زنای با مادر است برای او می نویسد[21] (نوری، 1408ق، ج 2، ص 84). ج) تربیت اخلاق اقتصادی دین اسلام، هم دین دنیاست و هم دین آخرت. مکتب و آیین مقدس اسلام در کنار توصیه به اصلاح امر آخرت، به سامان بخشیدن دنیا نیز سفارش خاصی کرده است. این امر نشانگر آن است که، اسلام درباره وضعیت اقتصادی پیروانش بی تفاوت نمانده و با ارائه راهکارهایی بسیار ارزشمند، سمت و سویِ شکوفایی اقتصادی را نشان داده است. در این راستا دین اسلام در بُعد تربیت امور اقتصادی دنیوی، به خصوص در مصارف زندگی بر رعایت میانه روی و تعادل تأکید نموده است. بی شک یکی از مهم ترین انگیزه های مکتب اسلام در توصیه به شکوفاسازی اقتصاد و بهره مندی از دارایی کافی، نقش مهم یک اقتصاد مطلوب در زمینه سازی تقویت دینداری و اصلاح امر آخرت است. پیامبر اکرم(ص)، در کنار همه ابعاد معنوی و تعالی بخش خویش، سیمایی متعالی از تربیت اقتصادی به جای گذاشته اند. آن حضرت بر مسأله اقتصاد اهتمام ویژه ای داشته اند. ایشان، هم خود به سامان بخشیدن آن همت می گماشتند و هم پیروانشان را به این امر فرا می خواندند. در ادامه این بخش، ساده زیستی و قناعت و دوری از تجمل، به عنوان یکی از شاخصه های اقتصادی زندگی، در سیره پیامبر اکرم (ص)، بررسی می شود.
ساده زیستی و قناعت و پرهیز از تجمل هرچند در طول تاریخ، تجمل، رفاه زدگی و مصرف گرایی، اختصاص به طبقه خاصی از جامعه داشت، اما امروزه فرهنگ چشم هم چشمی و رقابت در دستیابی به کالاها و امکانات تجملاتی، به نحو چشمگیری شیوع یافته است. بالا بردن سطح انتظارات و درخواستهای مردم از جهات مختلف مادی و ایجاد این باور که انسان باید در دنیا دارای زندگی مرفّه، بی دغدغه و مملو از آسایش و آرامش ناشی از دستیابی روزافزون به امکانات تجملاتی مادی باشد، موجب شکل گیری یک قالب شخصیتی تجمل گرا در میان انسان ها شده است. این در حالی است که مطابق اسناد معتبر تاریخی اصل سادگی و رعایت قناعت و زهد و بی رغبتی به دنیا، یکی از اصول حاکم بر زندگی پیامبر اکرم(ص) بوده است. بررسی مراحل زندگانی و دیدگاه متعالی آن حضرت، عمق این اصل را به خوبی تبیین می کند. از نظر مفهومی، ساده زیستی و زهد عبارت است از: «دل برداشتن از دنیا و آستین فشاندن بر آن و اکتفاء کردن به قدر ضرورت از برای حفظ بدن» که تجلی عملیِ آن در زندگی، ساده زیستی و قناعت خواهد بود. انسانهای زاهد اگرچه خود می توانند با استفاده از نعمت های پروردگار زندگی بهتری را برای خویش فراهم سازند، اما از آنجا که دلبستگی به زخارف دنیوی ندارند، دیگران را بر خود مقدم می دارند و خود به اندکی از مال دنیا اکتفاء می کنند؛ «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَهٌ[22]» (نراقی،1380، ص275). زندگانی رسول اکرم(ص)، به شکلی بود که در سطح پایین تر از طبقه متوسط جامعه آن روز قرار داشت، به گونه ای که بر اساس برخی از روایات، آن حضرت برای همسانی با طبقه کم درآمد و فقیر امّت اسلامی، حتی از خوردن نان گندم نیز پرهیز می کرد. در روایتی از امام صادق(ع) سوال شد: «آیا روایتی که از پدر بزرگوار شما نقل شده است که پیامبر هیچ گاه از نان گندم سیر نخورد، درست است یا خیر؟ فرمود: نه، پیامبر هیچ گاه نان گندم نخورد و از نان جو نیز هیچ گاه سیر نخورد» (طبرسی، 1375، ج 1، ص 335). در روایت دیگری از ابن مسعود نقل شده است: «شخصی به محضر پیامبر گرامی شرفیاب شد، هنگامی که با آن حضرت در حال گفت وگو بود، زبانش به لکنت افتاد. آن حضرت فرمود: راحت باش! من پادشاه و سلطان نیستم، من فرزند زنی از قریش هستم که قدید (نوعی گوشت پخته که آن را بر روی سنگ قرار می دادند و در زیر آفتاب داغ می پختند) می خورد» (قزوینی، 1425ق، ج 2، ص 1101). غذای متعارف حضرت نان جو و خرما بود. کفش و لباس هایش را با دست خویش وصله میکردند. در عین سادگی، طرفدار فقر نبودند و مال و ثروت را به سود جامعه و برای صرف نمودن در راههای مشروع و مناسب، لازم میشمردند. همچنانکه میفرمودند: «نِعمَ المالُ الصّالح لِلرَّجُل الصالِح»؛ چه نیکوست ثروتی که از راه مشروع بهدست آید، برای آدمی که شایسته داشتن ثروت باشد و بداند چگونه صرف کند. همچنین آن حضرت میفرمودند:«نِعمَ العونُ عَلی تقوی اللهِ الغنی». مال و ثروت کمک خوبی است برای تقوا (مطهری، 1386، ص136). از دیگر جنبه های دیدگاه و منش ساده زیستی رسول گرامی اسلام(ص) این است که ایشان هرگز اجازه نمی دادند که مجلس شان صدر و ذیل و بالا و پایین داشته باشد، ایشان پیوسته میفرمودند: «اصحاب و یاران حلقه و دایره وار بنشینند تا مجلس بالا و پایین نداشته باشد» (مطهری، 1383، ص 101). بنابراین می توان گفت، قناعت و ساده زیستی از ویژگی های بارز زندگانی پیامبر خدا(ص) بود
د) تربیت اجتماعی انسان، موجودی اجتماعی است و بدون ارتباط با افراد جامعه، هرگز نمی تواند به مراحل رشد، کمال و سعادت برسد و در این زمینه موفقیت انسان در گرو جلب دوستی دیگران است. به این سبب، هر کسی در این جهان دوست دارد تا در دل انسانها نفوذ کرده، طرف مقابل را با خود هم رأی و هماهنگ کند؛ زیرا برای موفقیت در یک تعامل اجتماعی، بهترین گزینه و روش، همان نفوذ در دل افراد جامعه و فتح دل آنان است. رمز توفیق پیشوایان دینی ما، به ویژه رسول مکرم اسلام(ص) نیز، در ارتباط متعالی و تنگاتنگ اجتماعی با مردم نهفته است. آن بزرگواران برای نیل به اهداف آسمانی و مقدس خویش تلاش می کردند تا دل و جان مخاطبان را تسخیر کنند و ارزشها و معارف الهی - انسانی، بهتر و عمیق تر در وجود مخاطبان شان جای گیر شود. در این راستا، پیامبر اکرم(ص) به عنوان معلم بشریت، عامل اصلی زمینه سازی تربیت اخلاقی صحیح اجتماعی را در پرورش نسلی شایسته و با ادب معرفی می نماید که تحقق این هدف در سایه تربیت فرزندان صالح توسط خانواده است: «حق الولد علی الوالدان یحسن اسمه و یحسن ادبه» (متقی هندی، 1409ق، ج 6، ص477). در ذیل برخی از شاخصه های تربیت اجتماعی با استناد به سیره ی نظری و عملی پیامبر اکرم(ص)، بررسی می شود.
1- احسان و کمک به نیازمندان خدمت به مردم از کاربردی ترین شیوه های تربیتی برای جذب دلها است؛ چرا که انسان به طور فطری، خود را دلبسته و فریفته کسی می داند که به او نیکی کند و یا گره ای را از مشکلات زندگی اش باز می کند. یکی از وظایف اخلاقی- تربیتی هر انسانی در جامعه این است که در برآورده ساختن نیازهای همنوعان خود تلاش نماید. رفع نیاز از یک مسلمان و برآورده ساختن حاجت او، نه تنها اجر و پاداشی بالاتر و برتر از بیست حج دارد (حر عاملی، 1409ق، ج 16، صص 363 -365)، بلکه از محبوب ترین کارها نزد خدا به حساب می آید (ابی یعقوب، 1405ق، ج 2، ص 10). احیا و اعطاء حقوق نیازمندان جامعه، مستلزم تامین نیازها و منابع مالی و ساز و کاری برای حمایت از آنان است. حمایت از محرومان به مفهوم پراکنده نمودن و توزیع فقر در جامعه نیست، بلکه؛ ریشه کنی فقر از جامعه است. این کار موجب توسعه و عمران در جامعه می شود. با حمایت از نیازمندان می توان آنها را به بازار کار و تولید کشاند تا رقابت سالم و صحیح پدید آید و بر حجم و کیفیت تولیدات افزوده شود. پیامبر اکرم (ص)، در حدیثی گرانبها، کمک به برادر دینی خود را هم ردیف با مجاهدان در راه خدا معرفی می فرماید: «مَنْ قَضی لأخیهِ المؤمنِ حاجةً کانَ کمَن عَبَدَ اللهَ دَهرَهُ» (طوسی، 1414ق، ص481)؛ کسی که برای کمک به برادر مؤمن خود اقدام کند، پاداش مجاهدان در راه خدا به او داده خواهد شد. آن حضرت ارزش و مقام کسی را که نیاز شخص نیازمند را برطرف کند چنین وصف می کند: «کسی که برای رفع نیاز برادر مومن خود کوشش نماید مانند این است که نه هزار سال خداوند متعال را عبادت نموده در حالی که روزها را روزه گرفته و شب ها را هم شب زنده داری نموده است» (مجلسی، 1403ق، ج74، ص315). همچنین آن حضرت اهمیت خدمت رسانی به مسلمانان را چنین ترسیم می نماید: «أیّها مُسلمٍ خَدَمَ قوماً مِنَ المسلمینَ إلاّ أعْطاهُ اللهُ مِثلَ عَددِهِم خُدّاماً فی الجَنَّةِ» (کلینی، 1382، ج2، ص207)؛ هر مسلمانی که گروهی از مسلمانان را خدمت کند، خداوند به تعداد آنان در بهشت به او خدمتکار دهد. ثواب و پاداش اطعام مؤمن بدان حد والاست که رسول گرامی اسلام (ص) در این باره می فرماید: «هرکس مومنی را اطعام نماید و غذائی بخوراند تا او را سیر کند، هیچ یک از خلق خدا نمی تواند ثواب او را بشمارند، نه ملک مقرب و نه پیغمبر مرسل؛ مگر خداوند عالمیان» (مجلسی، 1404ق، ص 444). سرانجام اینکه اگر کسی در امر کمک رسانی و خدمت به برادر مسلمان خود، کوتاهی کند، پیامبر اعظم(ص)، او را مسلمان نمی شمارد: «مَن اَصبَحَ لاَیهتَمُّ بِاُمُورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ مِنهُم و مَن سَمِعَ رَجُلاً ینادِی یالَلمُسلِمینَ! فَلَم یجِبهُ فَلَیسَ بَمُسلِمٍ»(کلینی، 1382، ج 2، ص 164)؛ کسی که شب را به روز آورد و به امور مسلمانان رسیدگی نکند، از مسلمانان نیست و نیز هر که بشنود مردی از مسلمین فریادرسی می خواهد، به او پاسخ ندهد، از مسلمین نیست.
2- حسن معاشرت: حسن معاشرت، برخورد شایسته و خدمت رسانی به خلق خدا از سفارشات قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام (ص) و پیشوایان معصوم ماست. طبق دستورات دین اسلام مسلمانان باید با هم رفتاری نیکو و ملاطفت آمیز داشته باشند و هیچ کس حّق ندارد بر اساس معیارهای مادی رفتار خود را با دیگران تنظیم نموده و فقرا را به خاطر فقر و تهی دستی مورد بی مهری قرار دهد، بلکه باید با چهره ای باز و گشاده بر اساس معیارانسانیت و ایمان با دیگران روبه رو شوند و گره از مشکلات هم بگشایند. در بین جوامع مختلف افراد هنگام ارتباط و روبه رو شدن با یکدیگر از کلمات و رفتارهای متفاوتی استفاده می کنند. در آیین مقدس اسلام نیز روی برخورد نیکو تأکید زیادی شده و به تحیت- که همان سلام است- هنگام برخورد با یکدیگر سفارش شده است. رسول گرامی اسلام (ص) در برخورد با همه مردم، طوری رفتار می نمود که شخصیت و احترام افراد مراعات شود و کسی تحقیر نگردد و یا مورد تمسخر واقع نشود. از جریر روایت شده است که وقتی کسی بر پیامبر وارد می شد، آن حضرت او را در بهترین جای منزل سکونت می داد، به گونه ای که وقتی مهمانی وارد منزل آن حضرت شد و به دلیل نبودن جا، در مکانی بدون فرش نشست، آن حضرت لباس خود را به عنوان زیرانداز او قرار داد. یحیی بن یعمر روایت کرده است: وقتی جریر به خانه پیامبر، که مملوّ از جمعیت بود، وارد شد و به دلیل نبود جا در بیرون خانه نشست، پیامبر به او اشاره کرد، لباس مبارکش را در حالی که پیچیده بود، به او داد تا بر روی آن بنشیند، ولی جریر نیز رعایت ادب نمود و به جای آنکه بر روی لباس پیامبر بنشیند، آن را گرفت و به صورت و قلب خودش کشید (اصبهانی، 1998، ج1، ص 87(. همچنین سلمان فارسی نقل می کند: روزی بر پیامبر(ص) وارد شدم، در حالی که بر متّکایی تکیه زده بود. وقتی نشستم، آن حضرت متّکایش را به من داد و فرمود: ای سلمان، هیچ مسلمانی نیست که بر برادر مسلمانش وارد شود و برای احترام متّکایی برایش بیاورد، جز اینکه خدا از گناهانش می گذرد (همان، ص20(. بنابراین، یکی از خصوصیات اخلاقی که قرآن کریم بر پیامبر اکرم(ص) ذکر کرده است، برخورداری از شخصیتی والا و اخلاقی نیکو است: «وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُق عَظِیم[23].»
جمع بندی و نتیجه گیری در جهان کنونی، اخلاقیات و زندگی اخلاقی در اثر متزلزل شدن نظام های ارزشی و سست شدن مبانی مقدسات مورد تهدید قرار گرفته، با ثبات ترین عقاید دینی از وی گرفته شده، اندیشه های مکانیکی و عاریتی جایگزین آن گردیده و انسان با آشفتگی های گوناگون درونی و بیرونی مواجه شده که مهم تر از همه بحران معرفت دینی است. به همین سبب، انسان امروز در رویارویی با نعمت های دنیوی راه افراط و تفریط را پیشه خود ساخته و حداکثر تلاش خود را در جهت جمع آوری مادیات دنیوی، صرف کرده و تقوا، ساده زیستی، قناعت، صداقت و... را در زندگی خود کم رنگ نموده است. توجه در ابعاد مادی زندگی غالب بر توجه در عناصر معنویات شده است. انبیاء الهی، به خصوص؛ رسول گرامی اسلام (ص)، بهترین شیوه های تربیتی را فرا روی پیروان خود قرار داده است. زندگی متعالی آنان می تواند به عنوان موفق ترین الگوهای تربیتی در طول تاریخ بشر مطرح شود. با بررسی که انجام شد، مشخص گردید، الگوی اخلاقی- تربیتی پیامبر اکرم(ص)، به دلیل وجود دو شاخصه؛ یکی در شخص پیامبر اکرم (ص)؛ و دیگری در شریعت و آیینی که آن حضرت از سوی خداوند برای هدایت بشریت آورده است، مناسب ترین و نیکوترین الگوی تربیتی است. مطابق بررسی های انجام یافته در این مقاله، زندگانی گهربار پیامبر اکرم(ص)، سرشار از معنویت، صفا، عاطفه و مهرورزی بوده است. در بعد اخلاق و آداب زندگانی فردی-معنوی؛ آن حضرت نمونه ی کامل انسانی از لحاظ ایمان، تقوی، پرهیزکاری، قناعت، نیکوکاری و نیک خلقی، جوانمردی و مردانگی، عنصر گذشت و فداکاری و... است. در بعد اخلاق و آداب زندگانی اجتماعی؛ آن پیامبر بزرگوار، الگوی مردم داری و مردم سالاری، دستگیر نیازمندان، مرحم درد دردمندان و بی کسان، پرچمدار حقوق بشر در جامعه و... است. در این راستا، ما به عنوان رهروان راه رسول گرامی اسلام(ص)، تنها به استفاده از کتب و نوشته ها بسنده نکنیم. باید در کاربردی ساختن این فضیلت های اخلاقی در خود و همچنین شیوع دادن آن در سطح جامعه از طریق تدارک آموزش های لازم از طریق؛ آموزش در مدارس و دانشگاه ها، کانون های فرهنگی و آموزشی، آموزش از طریق رسانه های دسته جمعی از قبیل: رادیو، تلویزیون، روزنامه ها، مجلات و... تلاش کنیم تا معارف و سیره اخلاق و آداب نبوی در سطح جامعه فراگیر گردد. |
پيامبر(ص) فرمود: من در مكه بودم كه جبرييل نزد من آمد و گفت: «اي محمد! برخيز». برخاستم و كنار در رفتم. ناگاه جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل را در آنجا ديدم. جبرئيل، مركبي به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مكه بيرون رفتم. به بيتالمقدس رسيدم. هنگامي كه به بيتالمقدس رسيدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمين فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پيشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بيتالمقدس نماز خواندم...
يكي از معجزات علمي و عملي پيامبر اعظم(ص) كه به تصريح قرآن كريم در سايه عبوديت آن حضرت رخ داده، «معراج» است كه در اولين آيه سورة اسرا و آيات هشتم تا هجدهم سورة نجم ميتوان اشاراتي را دربارة آن مشاهده كرد. آغاز ماجرا در سورة اسرا چنين آمده است:
پاك و منزه است خدايي كه بندهاش را در يك شب از مسجدالحرام به مسجد الاقصي برد كه گرداگردش را پربركت ساختيم، تا نشانههاي خود را به او نشان دهيم. او شنوا و بيناست.
البته آنگونه كه از روايات برميآيد معراج ضمن دو مرحله انجام شده است در مرحله اول همانگونه كه در آيه فوق مشاهده كرديم ايشان را شبانه از مسجدالحرام تا مسجدالاقصي سير ميدهند و پس از آن تا آسمان هفتم و تا جايي صعود ميكنند كه احدي جز خداوند متعال حضور نداشته است و تمام اين ماجرا در بيداري بوده و بنابر نظر اكثر علماي شيعه با همين بدن جسماني اتفاق افتاده و نه در خواب يا با روح زيرا معراج صرفاً روحاني فضيلت چنداني را براي ايشان اثبات نميكند و چنان عظمتي را كه مورد تأكيد و روايات است بر نميتابد.
مرحله دوم معراج در سورة نجم چنين توصيف شده است:
سپس [پيامبر(ص) در شب معراج] نزديك و نزديكتر شد، تا آنكه فاصله او [با مقام قرب خاص خدا] به اندازه طول دو كمان يا كمتر بود. در اينجا، خداوند آنچه را وحي كردني بود، به بندهاش وحي كرد. آنچه را ديد، انكار نكرد. آيا با او دربارة آنچه ديد، مجادله و ستيز ميكنيد؟ و بار ديگر نيز او را نزديك سدرةالمنتهي كه بهشت جاويدان در آنجاست، ديده است. در آن هنگام كه چيزي (شكوه و نور خيرهكنندهاي) سدرةالمنتهي را پوشانده بود. چشم او هرگز منحرف نشدو طغيان نكرد. (آنچه را ديد، واقعيت بود) او در شب معراج، برخي نشانههاي بزرگ پروردگارش را ديد.
هر چند روايات دربارة معراج آنقدر متعدد است كه به حد تواتر رسيده و مورد قبول همگان ميباشد ليكن راجع به زمان، مكان و تعداد دفعات وقوع آن ميان محدثان، مورخان و مفسران اختلاف نظر وجود دارد:
ـ زمان اولين معراج را بهتر است نه ماه يا دوسال پيش از ولادت حضرت زهرا(س) بدانيم زيرا حضرت محمد(ص) روزي در جواب يكي از همسران خود كه از شدت محبت به فرزندشان گله كرده بود، تشكيل نطفه ايشان را در آسمان و شب معراج خواندهاند.3
ـ مكان آن نيز خانه حضرت خديجه(س) خانة امهاني خواهر حضرت علي(ع)، شعب ابيطالب، و مسجدالحرام در كنار كعبه گفته شده است.
ـ آنگونه كه از ظاهر روايات برميآيد، احتمالاً معراج بيش از دو مرتبه و طي دفعات متعدد اتفاق افتاده كه يكي از آنها بسيار شاخص و معروف شده كه گفته شده اين معراج در شب هفدهم ماه رمضان سال دهم بعثت اتفاق افتاده است.4
معراج در يك نگاه
روشنايي روز از صحنه گيتي رخت بر بسته و تاريكي شب، همه جا را فرا گرفته بود. مردم از كار و تلاش روزانه، دست كشيده و در خانه خود آرميده بودند. پيامبر اسلام نيز ميخواست پس از اداي فريضه، براي رفع خستگي در بستر آرام بگيرد. ناگهان صداي آشناي جبرئيل امين را شنيد: «اي محمد! برخيز! با ما همسفر شو؛ زيرا سفري دور و دراز در پيش داريم».
جبرئيل امين، مركب فضاپيمايي به نام «براق» را پيش آورد. محمد(ص) اين سفر با شكوه و بيسابقه را از خانه امهاني يا مسجدالحرام آغاز كرد، ولي با همان مركب به سوي بيتالمقدس روانه شد و در مدت بسيار كوتاهي در آن محل فرود آمد. در مسجدالاقصي (بيتالمقدس) با حضور ارواح پيامبران بزرگ مانند ابراهيم(ع)، موسي(ع) و عيسي(ع) نماز گزارد. امام جماعت نيز پيامبر اكرم(ص) بود. سپس از مسجدالاقصي، «بيتاللحم» ـ زادگاه حضرت مسيح(ع) ـ و خانههاي پيامبران ديدن كرد. پيامبر در برخي جايگاهها به شكرانه چنين سفري و تحيت محلهاي متبركه، دو ركعت نماز شكر به جاي آورد.
آنگاه مرحله دوم سفر خود را كه حركت به سوي آسمانهاي هفتگانه بود، آغاز كرد. پيامبر همه آسمانها را يكي پس از ديگري پيمود و ساختار جهان بالا و ستارگان را ديد. ولي در هر آسمان به صحنههاي تازهاي برميخورد و با ارواح پيامبران و فرشتگان سخن ميگفت. او در بعضي آسمانها با دوزخ و دوزخيان و در بعضي آسمانهاي ديگر با بهشت و بهشتيان برخورد كرد و از مراكز رحمت و عذاب پروردگار بازديد به عمل آورد. ايشان، درجههاي بهشتيان و اشباح دوزخيان را از نزديك مشاهده كرد.
سرانجام به «سدرة المنتهي» در آسمان هفتم و «جنةالمأوي» (بهشت برين) رسيد و در آنجا، آثار شكوه پروردگار هستي را ديد. وي چنان اوج گرفت و به جايي رسيد كه جز خدا، هيچ موجودي به آنجا راه نداشت. حتي جبرئيل از حركت باز ايستاد و گفت: «به يقين، اگر به اندازه سرانگشتي بالاتر آيم، خواهم سوخت».5
آنگاه حضرت محمد(ص) در آن جهان سراسر نور و روشنايي، به اوج شهود باطني و قرب الي الله و مقام «قاب قوسين أو أدني» رسيد. خداوند در اين سفر، دستورها و سفارشهاي بسيار مهمي به پيامبر فرمود. بدين صورت، معراج كه از بيتالحرام ـ و به گفته بعضي، از خانه امهاني، دختر عموي آن حضرت و خواهر اميرالمؤمنين علي(ع) ـ آغاز گشته بود، در سدرةالمنتهي پايان پذيرفت. سپس به پيامبر دستور داده شد از همان راهي كه عروج كرده است، باز گردد.
پيامبر هنگام بازگشت، در بيتالمقدس فرود آمد و از آنجا راه مكه را در پيش گرفت. ايشان در ميانه راه به كاروان بازرگاني قريش برخورد كرد، در حالي كه آنان شتري را گم كرده بودند و در پي آن ميگشتند. پيامبر از آبي كه در ميان ظرف آنان بود، قدري نوشيد و باقي مانده آن را به زمين ريخت و بنابر روايتي، روي آن، سرپوش گذارد. حضرت محمد(ص) پيش از طلوع فجر در خانه «ام هاني» از مركب فضاپيماي خود فرود آمد.6
مشاهدات زميني رسول خدا(ص)
با توجه به آنكه معراج در نوبتهاي متعددي انجام شده و در هر كدام از اين سفرها پيامبر(ص) مشاهدات متفاوتي داشتهاند، لذا در هر فرصتي كه پيش ميآمده به فراخور شرايط صحنهاي از آن ماجراها را براي اصحاب و اطرافيان خويش ترسيم و تصوير ميكردهاند.
حضرت محمد(ص) در خانه ام هاني، براي نخستين بار، راز سفر خود را با دختر عمويش، امهاني در ميان گذاشت. سپس هنگامي كه روز آغاز گشت، قريش و مردم مكه را از اين جريان باخبر ساخت. داستان معراج و فضانوردي شگفتانگيز پيامبر در آن مدت كوتاه كه به نظر قريش، امري ناممكن بود، همه جا پخش شد. سران قريش بيش از پيش بر محمد(ص) خشم گرفتند و بنابر عادت هميشگي خود، به تكذيب او برخاستند. از ايشان خواستند كه وضع ظاهري ساختمان بيتالمقدس را بيان كند. آنان گفتند: كساني در مكه هستند كه بيتالمقدس را ديدهاند. اگر راست ميگويي، آنجا را تشريح كن تا ما تو را در اين خبر شگفتانگيز، تصديق كنيم.
پيامبر بزرگوار اسلام، وضع ظاهري ساختمان بيتالمقدس را براي آنان بازگو كرد. افزون بر آن، حوادثي را كه در ميانه راه مكه و بيتالمقدس و هنگام بازگشت از معراج رخ داده بود، بيان كرد. ايشان گفت: «در ميان راه، به كاروان فلان قبيله برخوردم كه شتري از آنها گم شده بود. در ميان اثاثيه آنان، ظرف آبي بود كه من از آن نوشيدم. سپس آن را پوشاندم. در جاي ديگر به گروهي برخوردم كه شتري از آنها رميده و دست آن شكسته بود.» قريش گفتند: از كاروان قريش خبر ده. پيامبر فرمود: «آنان را در «تنعيم» (در ابتداي حرم) ديدم كه شتري خاكستري رنگ در پيشاپيش آنان حركت ميكرد. آنان كجاوهاي روي شتر گذارده بودند و اكنون به شهر مكه وارد ميشوند».
قريش از اين خبرهاي قطعي، سخت ناراحت شدند و گفتند: اكنون صدق و كذب گفتار او براي ما آشكار ميشود. همه انتظار ميكشيدند كه كاروان چه زماني وارد شهر ميشود. ناگهان پيشگامان كاروان وارد شهر شدند. اهل كاروان، شرح قضيه را همانگونه كه رسول اكرم(ص) بازگفته بود، تصديق كردند.7
معراج از زبان پيامبر اعظم(ص)
پيامبر(ص) فرمود:
من در مكه بودم كه جبرييل نزد من آمد و گفت: «اي محمد! برخيز». برخاستم و كنار در رفتم. ناگاه جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل را در آنجا ديدم. جبرئيل، مركبي به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مكه بيرون رفتم. به بيتالمقدس رسيدم. هنگامي كه به بيتالمقدس رسيدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمين فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پيشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بيتالمقدس نماز خواندم.8
در روايت ديگر آمده است كه پيامبر اعظم(ص) فرمود:
ابراهيم خليل(ع) به همراه گروهي از پيامبران پيش من آمدند و مرا بشارت دادند. سپس موسي و عيسي(ع) آمدند. پس از آن، جبرييل دستم را گرفت و مرا بالاي صخره (سنگي در بيتالمقدس) برد و بر روي آن نشاند. ناگاه ماجراي معراج را پيش خود ديدم كه مانند آن را در شكوه و جلال، هرگز نديده بودم. از آنجا به آسمان دنيا (آسمان اول) صعود كردم. آنان به من سلام ميكردند.
سپس جبرئيل مرا به آسمان ششم برد. در آنجا، انبوه آفريدگان و كروبيان (مجردات و فرشتگان و ارواح) را ديدم. سپس همراه جبرئيل به آسمان هفتم صعود كردم. در آنجا با آفريدگان خدا و فرشتگان بسيار ديدار كردم.9
حديث معراج
از جمله روايات مشهوري كه به ماجراي معراج ميپردازد روايت اخلاقي مفصلي است كه سخنان خداوند متعال را خطاب به حبيب خود محمد مصطفي(ص) در بر ميگيرد. در واقع پيامهاي خداوند و سوغات رسول او(ص) از اين سفر براي مسلمانان و پيروان ايشان در همه اعصار و دورانها بوده و با توجه به اهميتي كه داشته شرحهاي متعددي بر آن نوشته شده است.10
در اين روايت مفصل از برترين كردار، شايستگان محبت خداوند، پارساترين مردمان، ويژگي دنيازدگان، ويژگي اهل آخرت، پاداش زاهدان، پرهيزكاري زينت مؤمن، ارزش سكوت، اهميت رزق حلال، جايگاه و اثر روزه و ويژگي عابدان و مسائلي از اين دست سخن به ميان آمده است.
مشاهدات پيامبر اعظم(ص) در آسمان
ضمن روايت فوق و ديگر رواياتي كه به نقل ماجراي معراج ميپردازند، گزارشهايي از مشاهدات حضرت محمد(ص) از آسمانها، اهل بهشت و اهل جهنم و ملائكه آمده كه به نحوي هر كدام سعي در تكميل روايات بالا با ارائه شواهد و نمونههايي از آثار اعمال دارند.11
همراهان رسول اكرم(ص) در معراج
در بعضي از احاديثي كه از ائمه معصومين(ع) دربارة معراج آمده، از رسول خدا(ص) نقل كردهاند كه فرمود:
من وقتي همة مراحل را طي كرده و از آسمانها گذشتم و به بيتالمعمور و نزديك سدرةالمنتهي رسيدم، بعضي از اصحابم مرا همراهي ميكردند. آنها كه لباس نو در بر داشتند وارد شدند و آنها كه نداشتند ماندند. عدهاي را به همراه خود بردم و عدهاي به همراهم آمدند.12
كه ظاهراً اشاره به معصومين(ع) و آن دسته از مؤمناني است كه به دنبال ايشان آن مقام را طي كردند و در آينده در ضمن نماز كه ره آورد اين معراج است، خواهند كرد.11
موعود(ع) در معراج
اصليترين مشاهده پيامبر اعظم(ص) در شب معراج را بايد شهود انوار مقدسه ائمه(ع) بدانيم كه اصحاب متعددي روايت ذيل يا مشابه آن را از آن حضرت نقل كردهاند و همانطور كه خواهيم ديد در ميان دوازده امام(ع)، حضرت مهدي(ع) جايگاهي ويژه و ممتاز دارند. ضمن اين روايات نقل شده است كه رسول خدا(ص) فرمود:
همانا خداي عزوجل در آن شب كه به گردشي شبانه برده شدم (معراج) به من وحي فرمود: اي محمد چه كسي را در زمين ميان امتت به جاي خود گذاشتي؟ ـ در حالي كه خدا خود بدان آگاهتر بود ـ عرض كردم: پروردگارا، برادرم را فرمود: اي محمد، علي ابن ابيطالب را؟ عرض كردم: بلي اي خداي من، فرمود: اي محمد من ابتدا از مقام ربوبيت نظري بر زمين افكندم و تو را از آن اختيار كردم. هيچ گاه يادي از من نميشود مگر اينكه تو نيز با من ياد كرده شوي. من خود محمودم و تو محمد؛ سپس نظري ديگر بر زمين افكندم و از آن علي بن ابيطالب را برگزيدم و او را وصي تو قرار دادم، پس تو سرور پيامبران و علي از نامهاي من است و «علي» (مشتق آن) نام اوست. اي محمد، من، علي و فاطمه و حسن و حسين و امامان را از يك نور آفريدم؛ سپس ولايت ايشان را بر فرشتگان عرضه داشتم، هر كه آن را پذيرفت از مقربين گرديد و هر كه آن را رد نمود به كافران پيوست. اي محمد، اگر بندهاي از بندگانم مرا چندان پرستش كند تا رشته حياتش از هم بگسلد و پس از آن در حالي كه منكر ولايت آنان است با من روبهرو شود، او را در آتش دوزخ خواهم افكند سپس فرمود: اي محمد، آيا مايلي آنان را ببيني؟ عرض كردم: بلي. فرمود: قدمي پيش گذار. من قدمي جلو نهادم. ناگاه ديدم علي بن ابيطالب و حسن و حسين و عليبن الحسين و محمد بن علي و جعفربن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و حسن بن علي آنجا بودند و حجت قائم همانند ستارهاي درخشان در ميان آنان بود، پس عرض كردم: پروردگار من اينان چه كسانياند؟ فرمود: اينان امامان هستند و اين يك نيز قائم است كه حلالكننده حلال من و حرامدارنده حرام من است، و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت. اي محمد، او را دوست بدار كه من او را دوست ميدارم و هر كس را كه او را دوست بدارد نيز دوست ميدارم.14
پينوشتها:
1. سورة اسرا (17)، آية 1.
2. سورة نجم (53)، آيات 18ـ8.
3. براي مطالعه تفصيل اين روايت و ارقام مختلفي كه براي سال بعثت برشمردهاند ر.ك: مرتضي عاملي، سيد جعفر، سيرت جاودانه، ترجمة دكتر محمد سپهري، ج1، صص291ـ293.
4. ر.ك: سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، ج1، ص384.
5. مجلسي، بحارالانوار، ج18، ص382، به نقل از: سيماي معراج پيامبر، ص22.
6. آيتاللهزاده ناييني، مهدي، معراج به روايت فيض كاشاني، صص 10 و 50
7.سبحاني، همان، ج1، صص379ـ381.
8. طباطبايي، سيد محمدحسين، الميزان، ج13،ص5 و 19.
9. طبرسي، مجمعالبيان، ج6، ص395؛ به نقل از: سيماي معراج پيامبر، صص32 و 33.
10. از جمله اين آثار ميتوان به كتابهايي نظير: راهيان كوي دوست نوشته آيتالله مصباح يزدي و حديث معراج، نوشته آقاي سيد محمدرضا غياثي كرماني اشاره كرد.
11. برخي از اين گزارشها را در كتاب محمد(ص) ميهمان قدسيان نوشته آقاي حسنعلي محمودي ميتوانيد مطالعه كنيد كه عناوين آنها از اين قرار است: بهشت برين و عرش، شكايت شخصي از جد چهلم خود، حرامخواري، فرشته دعاكنننده براي مؤمنان، دو فرشته ديگر، غيبتكنندگان، خورندگان مال يتيم و رباخواران و زنان گناهكار.
12. مجلسي، همان، ج18، ص327.
13. توضيح اين مطلب ديگر ابعاد عرفاني مربوط به معراج را ميتوانيد در جلد نهم تفسير موضوعي قرآن كريم با عنوان سيره رسول اكرم(ص) در قرآن مرور نماييد.
14. براي نمونه ر.ك: نعماني، الغيبة، ص133.
بررسی مقالة خانوادة پیامبر(ص) از دایرةالمعارف قرآن لیدن |
|
بررسی مقالة خانوادة پیامبر(ص)
از دایرةالمعارف قرآن لیدن
نویسنده مقاله: علی آسانی (عضو هیئت علمی دانشگاه هاروارد)
دکتر مجيد معارف* (استاد دانشگاه تهران)
سميه سادات اعتصامي* (کارشناسي ارشد علوم قرآن و حديث)
چکيده
دائرةالمعارف قرآن ليدن، در مقالات متعددي گاه به صورت محوري و گاه در ضمن موضوعات ديگر، به بحث پيرامون أهلالبيت(ع) ـ توسط پژوهشگران مسلمان و عمدتاً غيرمسلمان ـ پرداخته است. يكي از مقالههاي مهم در اين موضوع، مقاله «خانواده پيامبر» نوشته «علي آساني» ميباشد. نظريه ارایه شده در اين مقاله دو ركن اساسي است:
اول) گاهی منظور از «اهلبيت» و «خانواده پيامبر» دو تعبير از يكسري افراد خانواده است که شامل همسران، دختر، داماد و نوادگان ايشان، میباشد و گاهی افراد خاصی از این گروه مدّ نظر میباشد.
دوم) هدف اصلي قرآن از پرداختن به مسأله «أهلالبيت»(ع)ديده نشده و تفاوتي ميان ايشان و ديگر افراد خانواده پيامبر(ص) و خانواده ساير پيامبران در آيات قرآن لحاظ نشده است.
از آنجا كه نظريههاي ذكر شده متأثر از مباني فكري گروهي از اهل تسنن و برگرفته از برخي روايات شاذ در كتابهاي آنان بوده كه مخالف دلالتهاي قرآني و احاديث قطعي صادر شده در اين زمينه است، از چند جهت قابل نقد میباشد که در این نوشتار به آن پرداخته میشود.
واژههای اصلی: قرآن، مستشرقان، پيامبر اسلام، اهل بيت، ليدن.
مقدمه
خانوادة (اهلبیت) پيامبر(ص)، هم به جهت قرابت با حضرت محمد(ص) و هم به لحاظ توجه خاصي كه در آيات قرآن به ايشان شده است، موضوع بسياري از مقالات و پژوهشهای مسلمانان و مستشرقان شده است، از جمله در دائرةالمعارف قرآن، دو مقاله به اين بحث اختصاص يافته است،[1] و در بسياري از مقالات ديگر نيز به آن اشاره شده است،[2] اما به علت گستردگي و حجم مسائل طرح شده، در اين نوشتار فقط به بحث پيرامون مقاله «خانواده پيامبر» پرداخته میشود. در اين راستا پس از بيان مفاد مقاله، مطالبي پيرامون نويسنده آن و سپس بررسي و نقد محتوای مقاله ارایه میگردد:
1ـ مفاد مقاله «خانواده پيامبر»
با مطالعه دقيق مقاله، ديدگاه نويسنده آن به شرح زير قابل استنتاج است:
ـ علت پرداختن قرآن به موضوع «خانواده پيامبر»، متمايز ساختن ايشان از ساير مسلمانها به دليل گرايش عمومي قرآن براي مبالغه در حق خانواده و ذريه بيشتر پيامبران است؛
ـ در آيات قرآن «خانواده پيامبر» و «أهل البيت» دو تعبير یکسان از افرادي هستند كه اولاً در آيه 41 سوره انفال و آیه 7 سوره حشر مصاديق «ذيالقربي» شمرده شدهاند و ثانياً در آيه 33 سوره احزاب به جايگاه ويژة «عصمت» آنها اشاره شده است. آيات حجاب سوره احزاب نيز كه خطاب به زنان پيامبر(ص) به جهت حفظ مقام والاي آنان در جامعه نازل شده و نيز لعن شديد خائنين به خانواده پيامبر(ص) از جمله ابولهب و همسرش در قرآن، در زمره آيات مربوط به شأن اهلبيت لحاظ ميشود.
ـ مصاديق ذي القربي و«أهل البيت» در ساير ديدگاههاي ارایه شده در تفاسير مسلمانان عبارتنداز: «أهل قريش» ـ قبيله پيامبر ـ يا «طايفه بني هاشم» يا به نظر شيعه «خانواده نزديك پيامبر(ص)» شامل: فاطمه(س)، علي(ع)، حسن(ع)، حسين(ع) و نوادگان آنها.
ـ شيعه براي اين تفسير به تعدادي روايت تاريخي در مورد «حديث كساء» استناد ميكند كه پيامبر(ص) يكبار خانواده خود را زير عباي خود جمع كرده، آنها را «أهل البيت» خطاب كرده و براي محفوظ ماندن آنها دعا كردند.
2ـ درباره نويسنده مقاله [3]
آقاي «علي آساني»، مستشرق مسلمان آفريقاييتبار، پروفسور در رشته زبان و فرهنگهاي هنري اسلامي و عضو هيئت علمي دانشگاه هاروارد ميباشد، ايشان مسلّط به زبانهاي «اردو، هندي، گجراتي، سندي و سواحيلي» بوده و نيز دانش خواندن كلاسيك زبانهاي «عربي»، «فارسي»، «فرانسوي» و «آلماني» را داراست.
سمتهاي دانشگاهي او در دانشگاه هاروارد طي چند دهة اخير عبارت است از:
الف) استاد مسلمان در فرهنگ هند در سال 1984 ـ 1983؛
ب) استاديار مسلمان فرهنگ هند در سالهای 1989 ـ 1984؛
ج) دانشيار مسلمان فرهنگ هند در سالهای 1992 ـ 1989؛
د) استاد تمرين زبان و فرهنگ هند در سالهای 2008 ـ 1992؛
همچنین استاد زبان و فرهنگهاي اسلامي، كميته مطالعه دين و زبانهاي شرق و تمدن نزديك 2008؛ وي صاحب تأليفات فراواني به صورت كتاب و مقاله بوده كه برخي از آنها عبارت است از:
ـ كتاب «مطالعه اردو» آشنايي با رشته، انتشارات دانشگاه ييل، 2007م؛
ـ كتاب «مطالعه اردو» (مقدمهاي بر فيلمنامه)، انتشارات دانشگاه ييل، 2007م؛
ـ كتاب «تجليل از محمد(ص)» (نماي پيامبر اسلام(ص) در موسيقي شعر)، همكاري نويسنده، انتشارات دانشگاه كاروليناي جنوبي 1995م؛
ـ كتاب راهنما، براي توسعه برنامه هويت براي جوانان مسلمان مهاجر در شمال آمريكا، همكاري نويسنده، 1996 م.
از مقالات متعدد وي كه در دائرةالمعارفها و مجلات تخصصي آمريكا از جمله دائرةالمعارف اسلام (آمريكانا) به چاپ رسيده است، ميتوان به دو مقالة «علي بن ابيطالب(ع)» و «خانواده پيامبر(ص)» در دائرةالمعارف قرآن ليدن اشاره كرد.
ايشان تاكنون غير از مسئولیتهای اصلي نامبرده، برخي مسئوليتهاي مرتبط را نيز دارد از جمله:
ـ مشاور علمي دانشگاه تگزاس در خصوص توسعه آموزش اسلام در چارچوبهاي جديد در مدارس جوامع مسلمان تگزاس و همچنين مدارس منتخب در آفريقا و آسيا؛
ـ مشاور انجمن آسيا، در مرکز اديان نيويورک؛
ـ عضو هيئت مديره اجرايي مؤسسه آمريکايي مطالعات هند.
او در سال 2002 «مدال بنياد دانشگاه هاروارد» را به خاطر سهم برجستهاي که در مطالعات و ارایه مقالات مربوطه داشته، به خود اختصاص داده است.
بر اساس آنچه از سابقه تدريس و موضوع کتابها و مقالات وي بر ميآيد، «عليآساني» يک مستشرق «اسلامشناس» نبوده بلکه مستشرقي مسلّط به «فرهنگ» و «زبان» ملتهاي شرق آسيا به خصوص هند بوده و به خاطر اين که خود مسلمان است، موضوع «اسلام» و برخي مفاهيم آن را در ضمن مطالعات مربوط به فرهنگ مردم شرق آسيا، پيگيري کرده و درباره آن به نگارش کتاب و مقاله پرداخته است، در حالي که پژوهش در متن قرآن کريم و فهم تفسير آيات آن نيازمند مطالعه و تسلط بر مباني و روشهاي مختلف خاص اين مقوله است.
3ـ بررسي مقاله «خانواده پيامبر(ص)»
3ـ1ـ نقاط قوّت مقاله
مقالة «خانوادة پيامبر»، نقاط قوّتي دارد كه به آن اشاره ميشود:
الف ـ از لحاظ ساختاري؛ این مقاله با مقدّمة خوب، کافی و مناسبی شروع شده و در ادامه بحث اصلی و محوري بدون حاشيهپردازي، خلاصه و مفيد ارایه شده است و در نهايت پايان بحث دارای جمعبندي شایستهای است که از نقاط قوّت مقاله به شمار میروند.
ب ـ از لحاظ محتوايي؛ اشاره به مقام عصمت و سرمشق حقيقي بودن «اهلبيت(ع)» از نظر شيعه، مطلب حقّي است كه درآثار مستشرقان سابقه زيادي ندارد.
3ـ2ـ ضعفهای محتوایی مقاله و نقد آن
مقالة «خانوادة پيامبر(ص)» در كنار نقاط قوّتي كه به آن اشاره شد، داراي برخي اشكالات و نقاط ضعفي است كه از لحاظ اهمّيت، درجات مختلفي از شدّت و ضعف دارند، ولي در این نوشتار به همة آنها ـ به همان ترتيبي كه در مقاله آمده است ـ پرداخته شده است:
الف) چرا قرآنكريم چندين بار از خانوادة پيامبر(ص) سخن به ميان آورده است؟
نويسندة مقالة «خانوادة پيامبر(ص)» با مطرح كردن اين بحث و محدود كردن پاسخ آن به:
«1ـ متمايز كردن خانوادة پيامبر از بقية مسلمانان؛ 2ـ گرايش عمومي قرآن براي مبالغه در حق ذرّية بيشتر پيامبران».
مطلب را عقيم گذارده و هدف متعالي قرآ ن از بحث درباره «أهل البيت»(ع)را ناديده گرفته است.
بررسي: در قرآن كريم به تناسب بحث انبياي گذشته و بيان سرگذشت اقوام آنها، گاه به خانوادة پیامبران نيز اشاره شده است، از جمله:
ـ حضرت آدم(ع) و همسرش در قصّة آغاز آفرينش آدم (بقره/30ـ37؛ اعراف/ 19ـ23؛ طه/ 115ـ122 و مريم/ 42ـ9) و دو پسر ايشان در قصة قرباني (مائده/ 27 تا 31).
ـ حضرت نوح(ع) و همسرش (تحريم/ 10) و پسرش در ماجراي طوفان (هود/ 42 ـ 47).
ـ حضرت ابراهيم(ع) و عمويش آزر در اول رسالت (انعام/ 74) و همسر و فرزندانشان (هود/ 69ـ 76 و سورة ابراهيم آية 35 به بعد).
ـ حضرت موسي(ع)، مادر، خواهرش (قصص/7ـ13)، همسر و پدر همسرش (قصص/ 23ـ29) و... .
لازم به ذکر است که:
اولاً: آیاتی كه خانوادة پيامبران در آن مطرح شدهاند نسبت به پيامبراني كه فقط نام خودشان در قرآن آمده و هيچ اشارهاي به خاندانشان نشده، بسيار كمتراند؛
ثانياً: در همان مواردي هم كه اشارهاي به خانوادة پيامبري شده است، هيچ گرايشي براي مبالغه در حق آنها در قرآن ديده نميشود بلكه فقط به جهت هدف غایي سوره، در خلال آياتي ماجراي برخي از انبيا و خانوادة ايشان آورده شده است؛
ثالثاً: در پيشگاه خداوند متعال و در بيان قرآن كريم، هيچ امتياز خاصّي به دليل قرابت و خويشاوندي با انبياء وجود ندارد، چنان كه در مواردي خانوادة پيامبران مذمّت شدهاند و داستان آنها به عنوان عبرت در قرآن آورده شده است، مانند همسر حضرت نوح وحضرت لوط(ع) يا پسر حضرت نوح(ع). (تحريم/ 10 و هود/ 42 تا 47).
تنها در آية 33 سوره آلعمران: (إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ) امتياز خاصي دربارة «آل ابراهيم(ع)» و «آل عمران» مطرح شده است كه طبق نظر مفسّران مراد از آل ابراهيم، نسل مطهر و ذريّة پاك ايشان مانند انبياء بنياسرائيل و نسل اسماعيل(ع) و اشرف ايشان حضرت محمد(ص) ميباشند و آل عمران نيز جزو ذرّية ابراهيم(ع) هستند و مخصوصاً بيان شدهاند، پس منظور از آل ابراهيم بعضي از ذرّية طاهر و مطهر ايشاناند نه همة آنها. (طباطبايي، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، 3/ 166)، لذا وقتي «أهل بيت پيامبر اسلام(ص) در قرآن در آيات متعدّدي، از ساير مسلمانان متمايز ميشوند، علت را بايد مهمتر دانست و دربارة آن تأمّل كرد.
ب) آيات مربوط به خانوادة پيامبر در قرآن و بررسي اجمالي آن
ـ دستهاي از آيات در قرآن كريم مربوط به همسران پيامبر(ص) ميباشد که عبارتند از:
1ـ (يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ)؛ «اى زنان پيامبر! هر كس از شما [كار] زشت آشكارى [به جا] آورد، براى او عذاب دو چندان افزوده مىشود»، (احزاب/ 30 ـ 31).
2ـ (يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ)؛ «اى زنان پيامبر! (شما) همچون يكى از زنان (معمولى) نيستيد»، (احزاب/ 32ـ34).
3ـ (يَا أَيُّهَا الْنَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلاَلبِيبِهِنَّ)؛ «اى پيامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مومنان بگو: «از پوششهاى بلند (چادرمانند) شان به خودشان نزديك كنند»، (احزاب/ 59).
4ـ (يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ...)؛ «اى پيامبر! به همسرانت بگو: اگر زندگى دنيا و زيور آن را مىخواهيد، پس بياييد تا شما را بهرهمند سازم ...»، (احزاب/ 29 ـ 28).
5 ـ (يَاأَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَ...)؛ «اى پيامبر! در واقع، ما براى تو حلال كرديم همسرانت را كه مَهرشان را پرداختهاى...»، (احزاب/ 50).
6ـ (يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ ...)؛ «اى پيامبر! چرا چيزى را كه خدا بر تو حلال كرده (بر خود) ممنوع مىكنى، در حالى كه خشنودى همسرانت را مىطلبى؟! ...»، (تحريم/ 1).
7ـ (النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ...)؛ «پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسرانش مادران ايشان هستند...»، (احزاب/ 6).
8 ـ (... وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلاَ أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَداً...)؛ «... و براى شما (جايز) نيست كه فرستاده خدا را آزار دهيد و نه هرگز همسرانش را بعد از او به همسرى (خود) درآوريد...»، (احزاب/ 53).
9ـ (وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثاً...)؛ «و (ياد كن) هنگامى را كه پيامبر با برخى از همسرانش سخنى پنهانى گفت...»، (تحريم/ 3).
10ـ (تُرْجِي مَن تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوي مَن تَشَاءُ...)؛ «(نوبت) هر كدام از آن (همسر)ان را كه مىخواهى به تأخير مىاندازى...»، (احزاب/ 51).
ـ دستة ديگري از آيات مربوط به خانوادة پيامبر(ص) به حقوق و فضايل خاصّ «أهل بيت» پيامبر(ص) اشاره ميكند:
1ـ (وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى...)؛ «و بدانيد كه هر چيزى از غنيمت به دست آوريد، پس يك پنجم آن فقط براى خدا و براى فرستاده[اش] و براى نزديكان [او] ...»، (انفال/ 41).
2ـ (قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى...)؛ «بگو: از شما هيچ پاداشى بر اين (رسالت) نمىطلبم، جز دوستى در (مورد) نزديكان»، (شوري/ 23).
3ـ (مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى...)؛ «آنچه از (غنايم) اهل آبادىها كه خدا به فرستادهاش بازگردانده است، پس فقط براى خدا و براى فرستاده[اش] و براى نزديكان [او]»، (حشر/ 7).
4ـ (قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ...)؛ «بگو: بياييد پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و خودمان و خودتان را دعوت كنيم»، (آل عمران/ 61).
5ـ (... إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)؛ «خدا فقط مىخواهد پليدى را از شما خاندان (پيامبر) ببرد و كاملاً شما را پاك سازد»، (احزاب/ 33). با توجه به مفهوم هر دو دسته از آيات و مقايسة اجمالي مدلول آنها با يكديگر میتوان به اين نتيجه رسید كه:
اولاً: در دستة اول فقط حرمت خاصّي براي همسران پيامبر(ص) در بحث ازدواج بعد از پيامبر(ص) مطرح شده كه اين به خاطر احترام خاصّ شخص پيامبر اكرم(ص) است ـ این مطلب از متن آیات مشهود است ـ .
ثانياً: در ساير احكام كه در دستة اول بيان شده، همسران پيامبر(ص)، به لحاظ قرار گرفتن در كانون توجه مردم (منزل پيامبر(ص)) مورد تأكيد و شدّت بيشتري در خطاب قرار گرفتهاند. و به عنوان نمونه آيات حجاب هيچ اختصاصي به همسران پيامبر ندارد بلكه حدود شرعي پوشش براي هر زن مسلماني را بيان كرده و اين مطلب مورد اتفاق فقها ومفسران است.
ثالثاً: همسران پيامبر(ص) هم در بعضي آيات مورد اخطار و توبيخ قرار گرفتهاند و مانند ساير مردم احتمال خطا و اشتباه در اعمال و رفتار آنان داده شده است.
رابعاً: آيات دستة دوم، مشخصاً امتيازات خاصّي براي «ذوي القربي» قایل شدهاند و قابل قياس با بيان قرآن دربارة خانوادة ساير پيامبران و حتّي قابل قياس با خانوادة بزرگ پيامبر(ص) كه شامل همسرانشان ميشود، نمیباشد.
نتيجه اينكه نبايد مسأله «ذوي القربي» را با «خانوادة پيامبر(ص)» و خانوادة ساير پيامبران خلط كرد و یکسان دانست.
ج) علت لعن ابولهب و همسرش در قرآن
سورة «تبّت» يا «مسد»، سورة كوتاهي از جزء سيام قرآن مجيد است كه «مكّي» است و در اوايل بعثت پيامبر اكرم(ص) نازل شده است.
شأن نزول اين سوره، طبق نقل مشهور تفاسير از «ابنعباس» این است که: هنگامي كه آية (وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ) نازل شد و پيامبر(ص) مأموريّت يافت فاميل نزديك خود را به صورت علنی و آشکارا انذار كند و به اسلام دعوت نمايد، پيامبر اكرم(ص) بر فراز كوه صفا آمد و فرياد زد: يا «صباحاه»!
هنگامي كه مردم مكه اين صدا را شنيدند گفتند: كيست كه فرياد ميكشد؟
گفته شد «محمد است»، جمعيت به سراغ حضرتش رفتند، او قبائل عرب را با نام صدا زد که با صداي او جمع شدند، فرمود به من بگوييد: اگر به شما خبر دهم كه سواران دشمن از كنار اين كوه به شما حملهور ميشوند، آيا مرا تصديق خواهيد كرد؟
در پاسخ گفتند: ما هرگز از تو دروغي نشنيدهايم.
فرمود: اني نذيرلكم بين يدي عذاب شديد: «من شما را در برابر عذاب شديد الهي انذار ميكنم» (شما را به توحيد و ترك بتها دعوت مينمايم).
هنگامي كه ابولهب اين سخن را شنيد گفت: تباًلك! أما جمعتنا الا لهذا؟! «زيان و مرگ برتو باد! آيا تو فقط براي همين سخن ما را جمع كردي»؟!
در اين هنگام بود كه اين سوره نازل شد: (تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ) زيان و هلاكت بر دستان ابولهب باد كه زيانكار و هلاك شده است.
بعضي در اينجا افزودهاند هنگامي كه همسر ابولهب (ام جميل) با خبر شد كه اين سوره درباره او و همسرش نازل شده، به سراغ پيغمبر اكرم(ص) آمده در حالي كه آن حضرت را نميديد، سنگي در دست داشت و گفت: شنيدهام «محمد» من را هجو كرده، به خدا سوگند اگر او را بيابم با همين سنگ بر دهانش ميزنم! من خودم نيز شاعرم، سپس به اصطلاح اشعاري در مذمّت پيغمبر(ص) و اسلام بيان كرد». (مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، تفسيرنمونه، 27/ 413؛ طباطبايي، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، 20/ 378؛ طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، 10/ 559 و تفاسير: «قرطبي»: «درالمنثور»؛ «رازي» و «في ظلال القرآن» ذيل آيات مورد بحث).
در زمينة آزار و اذيتهاي «ابولهب و همسرش» نسبت به پيامبر(ص)، در راه دشمني با اسلام و جلوگيري از تبليغ آن، در كتب تفاسير، اخبار و روايات فراواني وجود دارد، اما نكتة قابل تأمّل اينكه در هيچكدام از منابع، دشمني با خانوادة پيامبر، مطرح نشده است، لذا اين سخن نويسنده مقالة خانوادة پيامبر(ص) كه ابولهب و همسرش در برابر خانوادة پيامبر مورد لعن شديد قرار گرفتهاند، بياساس است.
د) تفسير شيعه از «ذي القربي»
نويسندة مقالة خانوادة پيامبر(ص)، آيات 41 سوره انفال و 7 سوره حشر را مورد اعطاي غنائم جنگي به خاندان پيامبر(ص) ميداند كه مطابق نظر اهل سنّت ميباشد، در حالي كه طبق نظر علماي شيعه اين اموال به «ذي القربي» اختصاص دارد كه داراي مصاديق خاصي از خاندان پيامبر ميباشند نه همة آنها، هر چند علماي شيعه با استناد به روايات تفسيري ذيل آية خمس، سادات يتيم و مسكين و در راه مانده را نیز مستحق خمس ميدانند.
علامة طباطبايي(ره)، ذيل آية 41 سوره انفال مطلب فوق را مسلّم و رواياتِ در مورد آن را متواتر ميداند (الميزان في تفسير القرآن، 9/ 104) و معتقدند كه آية مربوط به خمس در مورد همة درآمدها و داراييها ميباشد نه فقط غنائم جنگي و از آنجا كه زكات و صدقه بر اهلبيت(ع) و ذريّة آنها حرام ميباشد، خدا به عنوان موهبتي، خمس را حق ايشان ميداند. همچنين در آية 7 سورة حشر، طبق روايات از ائمه(ع)، مراد «ذيالقربي» أهلالبيت(ع) هستند و يتيمان و مساكين و ابنسبيل در ادامة آيه، از ذرّية ايشان هستند. (طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، 4/ 534ـ543)
هرچند در مورد آية 7 سورة حشر، طبق تفسير مجمعالبيان، همة فقها قائلند كه يتيمان و مساكين و ابنسبيل در آيه از عموم مردماند نه فقط سادات و اين نظر نيز شاهد روایي دارد. (طبرسي، فضل بن حسن، مجمعالبيان في تفسير القرآن، 9/ 261)
روايات دالّ بر تفسير «ذي القربي» به «أهل بيت(ع)» در كتب روايي بسياري آمده است، از جمله: جلد 15، 19، 24، 25، 45، 77، 93، 96 و 99 «بحارالانوار» و مخصوصاً كتاب الخمس در جلد 96 بحارالانوار و همچنين «وسائل الشيعه» كتاب الخمس، ابواب قسمة الخمس.
هـ) دلایل شيعيان براي تفسير «أهل البيت» به «پنج تن آل عبا»
نويسندة مقالة «خانوادة پيامبر(ص)» در بيان نظر شيعه در تفسير «أهل البيت(ع)» مينويسد:
«شيعه در راستاي تكريم علي بن ابيطالب(ع) و فرزندش به عنوان وارثان حقيقي پيامبر(ص)، معمولاً واژة «أهل البيت» را خانواده نزديك پيامبر میداند، يعني دختر ايشان فاطمه(س) و داماد ايشان علي(ع) و دو پسر او ـ حسن و حسين(ع) ـ و نوادگان آنها» و مدّعي است دليل شيعه فقط استناد به چند روايت تاريخي دربارة حديث كساء است كه پيامبر(ص) فقط يكبار (!) ايشان را جمع كرده و خانوادة خود ناميد!
بررسی و نقد
اولاً: حقيقت آن است كه شيعه براي اين تفسير، ادلّة فراواني دارد، از جمله شواهد درون متني آية تطهير از جمله: دلالت واژه «أهل البيت»؛ كاربرد ضمير مذكر«كم» در اين عبارت ـ با توجه به ضماير قبل و بعد از آيه كه همگي مؤنث هستند ـ ؛ أدات حصر «إنما»؛ كلمه «الرجس» كه به معناي مطلق آلودگي است؛ كلمه «يريد الله» كه حكايت از اراده الهي در پاكي و عصمت «أهل البيت» دارد، عصمتي كه بر اساس آيات و روايات فقط مخصوص پيامبر(ص) و مصاديق «اهل البيت» ـ از نظر شيعه ـ به دليل جايگاه امامت و مرجعيت خاص آنها در امر دين و دنيا، ميباشد. (ر.ك: تفاسير شيعه ذيل آيه شريفه و نيز: ايلقارزاده، اسماعيل، تفسير تطبيقي آيه تطهير) و روايات فراواني در خصوص سبب نزول آيه و حديث كساء كه متواتر يا لااقل مورد اجماع علماي شيعه و سني است (ر.ك: رضايي، نقد مقاله فاطمه(س)، قرآنپژوهي خاورشناسان، ش 4/ 74 و 75) و همچنين شواهد تاريخي از رفتار و قول پيامبر(ص) قبل و بعد از نزول آية شريفه كه طبق قولي تا شش ماه بعد از نزول آيه به هنگام نماز صبح از كنار خانه حضرت زهرا ميگذشت و آنان را به اين صورت براي نماز صبح صدا ميكرد: «الصلوه يا أهلالبيت إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهلالبيت ويطهركم تطهيرا» (معارف/ مباحثي در تاريخ وعلوم قرآن/342؛ به نقل ازسنن ترمذي). اخبار در اين باره از شش تا نوزده ماه نوسان دارند كه اين اختلاف به مدت حضور راوي در نماز و مشاهده او از رفتار پيامبر (ص)دارد (ايازي، نقد مقاله خانواده پيامبر و أهلالبيت(ع)، قرآنپژوهي خاورشناسان، ش4/ 52) اما همگي حاكي از شيوه عملي پيامبر (ص) در تعيين مصداق «أهل البيت» ميباشد.
ثانياً: مصاديق اهل بيت پيامبر(ص) و وارثان حقيقي ايشان، طبق نظر شيعه همة نوادگان امام حسن(ع) و امام حسين(ع) را در بر نميگيرد، بلكه تنها فرزندان معدودي از نسل امام حسين(ع) و آن هم تنها معصومین از آنان (امام سجاد(ع)؛ امام باقر(ع)؛ امام صادق(ع)؛ امام كاظم(ع)؛ امام رضا(ع)؛ امام جواد(ع)؛ امام هادي(ع)؛ امام عسگري(ع) و امام عصر (عج)) به عنوان مصاديق اهل البيت(ع) و جانشينان پيامبر(ص) مطرح هستند. (كليني، محمد بن يعقوب، اصول الكافي، ج 1 و 2، كتاب الحجة، ماجاء في الاثني عشر و النّص عليهم) هر چند سادات ديگر چه حسني و چه حسيني به علّت ذرية الرسول بودن، مورد احترام هستند.
روايات در زمينة معرفي مصاديق اهلالبيت(ع) و ائمه(ع) بعد از پيامبر(ص)، از طرق متعدد اهل سنت و شيعه به قدري زياد است كه بعضي از علما ادّعاي تواتر معنوي، در اين باره كردهاند حداقل اين است كه اين احاديث مشهور نزد عامّه و خاصّه است، هر چند الفاظ اين گونه روايات در بعضي توصيفات مختلف است، اما مضمون مهم آنها يكي است و آن اين كه پيامبر(ص) بهترين اشخاص بعد از خود را براي رهبري امّت در طول سالها تا آخرالزمان، معين كردند و عدد ائمه(ع) طبق نص روايات فقط و فقط «12» نفر ميباشند نه كمتر و نه بيشتر. (ريشهري، محمد، أهل البيت(ع) في الكتاب و السنّه، 78)
ثالثاً: پيامبر اكرم(ص) بيشتر از يك مرتبه اهل بيت(ع) را در مصداق مشخص كردند و در موارد مختلف پنج تن(ع) را مشخصاً، اهلبيت خود ناميدند و اين مطلب شواهد روایي و تاريخي دارد كه به طور خلاصه به آن اشاره شد و توضیح بیشتر نیز خواهد آمد.
و) بررسي محتوايي حديث كساء
نويسندة مقالة خانوادة پيامبر، دربارة تفسير «اهل البيت(ع)» توسط حديث كساء چنين نوشته است: «شيعيان در مقام اثبات اين تفسير به تعدادي روايت تاريخي استناد ميكنند كه يك مرتبه پيامبر(ص)، فاطمه، علي، حسن و حسين(ع) را در زير پوشش (كساء) خود جمع كرد و آنها را با عنوان خانوادة خويش خطاب كرد و براي محفوظ ماندن آنها، دعا نمود».
گذشته از آن كه حديث كساء از لحاظ سندي مستفيض بلكه در حدّ متواتر است، حادثة كساء به قدري در تاريخ قطعي است كه در جامعة اسلامي آن روز به عنوان «روز كساء» مشهور شده بود. (ري شهري، محمد، أهلالبيت في القرآن والسنّه، 35 به نقل از: الخصال 2/ 550؛ الغدير 4/ 40).
اين كه هدف پيامبر(ص) از جمعآوري آن پنج تن در زير عباي خود و آن بيانات چه بوده؟ آيا فقط چنانكه نويسندة مقاله پنداشته، ميخواستند براي محفوظ ماندن آنها دعا كنند؟! يا اين كه غرض مهمي داشتند كه نقل متواتر آن حديث و شهرتش ميان مردم، خود گواه بر اهميت و خاصّ بودن آن امر دارد، با تأمل در متن حديث روشن ميشود.
برای روشن شدن موضوع خلاصهای از حدیث مذکور بیان میشود:
پيامبر(ص) وارد منزل همسر محترمشان ام سلمه شدند و از ايشان خواستند كه به احدي اجازة ورود ندهد (با توجه به اينكه منتظر خبر مهمّي از جانب وحي دربارة نزديكانشان بودند و البته دخترشان فاطمه زهرا(س) و همسر و فرزندانشان از بقية مستثني بودند).
حضرت زهرا(س) غذايي تهيه كرد و براي پدرشان آوردند و طبق امر ايشان حضرت علي(ع) و پسرانشان را نيز دعوت كردند. امسلمه به خواست پيامبر(ص) در گوشهاي ديگر از منزل مشغول به عبادت شدند و پيامبر(ص) و آن پنج نفر مقدّس، مشغول صرف غذا شدند (با اينكه عادت هميشگي پيامبر(ص) صرف غذا به همراه يكي از همسرانشان بود) وقتي آن جمع دور هم بودند، جبرئيل نازل شد و آية 33 سوره احزاب (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) را بر پیامبر(ص) نازل کرد.
در آن هنگام پيامبر(ص) عباي خويش را بر سر حضرت علي(ع)، امام حسن(ع)، امام حسين(ع) و حضرت زهرا(س) كشيدند و با دست راست به سوي پروردگار، اینگونه دعا كردند:
«اللهم هؤلاء أهلبيتي وخاصّتي، اللّهم أذهب عنهم الرّجس وطهرهم تطهيراً». امسلمه متوجه اين ماجراي نوراني شد و نزد ايشان آمد و خواست كه از زمره آنان شود ولي پيامبر(ص) عبا را نگه داشتند و مانع ورود ايشان شدند، امسلمه پرسيد: آيا من از اهلبيت نيستم؟ پيامبر فرمودند: تو از همسران رسول خدا و بر خير هستي. (ريشهري، محمد، اهلالبيت في القرآن والسنّه، 36 و 37؛ طبرسي، فضل بنحسن، مجمعالبيان في تفسيرالقرآن، 9/44؛ مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، 22/ 245 و 494)
با توجّه به مفهوم مشهور حادثة كساء و جملة معروف حديثِ كساء، روشن است كه غرض پيامبر(ص) فقط دعا كردن براي خانوادة خاصّ خود، نبوده بلكه هدف مهم و حياتي ايشان تعيين مصداق واژة «أهل البيت(ع)» براي هميشه در تاريخ اسلام بوده است.
دعاي خاصّ پيامبر(ص) و متصل بودن حادثه و حديث كساء به نزول آية تطهير و جوّ خاصي كه در ماجراي آن روز حاكم بوده، همگي حاكي از آن كه حديث كساء در بيان و تفسير آية تطهير صادر شده است و الاّ معني نداشت و سابقه نداشت كه پيامبر(ص) اجازة ورود كسي به خانهشان راه ندهند و حتي از همسرشان دعوت نكنند كه سر سفرة غذا با ايشان بنشيند و از ورود او به جمع خاصّ ممانعت نمايند.
نقل شده است كه پيامبر(ص) از آن پس تا آخر عمر مباركشان، هر روز صبح، اهل كساء را با نداي «اهل البيت» صدا ميكردند و به نماز صبح دعوت ميكردند. اين نيز تأكيدي بر اهميّت حديث كساء در تفسير «اهل البيت(ع)» و مشخص شدن جايگاه اهل البيت(ع) ميباشد. (ري شهري، محمد، اهل البيت في القرآن و السنّه، 38)
ز) بررسي شأن نزول سورة «دهر»
مقالة «خانوادة پيامبر(ص)» مدّعي است كه بعضي از مفسران شيعه معتقدند كه سورة انسان (كه مردماني را كه خوبي را بر بدي ترجيح ميدهند، ستايش ميكند) به طور خاص به منظور بازگو نمودن اخلاقيّات اهل البيت(ع) نازل شده است.
نقد
روايت مربوط به شأن نزول سورة «هل أتي» از رواياتي است كه در ميان اهل سنّت مشهور بلكه متواتر است و علماي معروف و بزرگ اهل سنّت اين حديث را در كتابهاي خود آوردهاند. (اميني، عبدالحسین، الغدير، 3/107 تا 111؛ احقاق الحقّ، 3/ 157 تا 171) و اما علماي شيعه همه اتفاق نظر دارند كه هجده آيه (از آية 5 تا 23) يا مجموع اين سوره دربارة يكي از افتخارات و فضائل مهم حضرت علي(ع) و فاطمه زهرا(س) و فرزندانشان، نازل شده است، بنابراين ادعاي اين كه فقط بعضي از مفسّران شيعه اين شأن نزول را پذيرفتهاند، بسيار غيرواقعي و غيرمنصفانه است.
شأن نزول سوره دهر روایات تفسیری
ابن عباس ميگويد: حسن و حسين(ع) بيمار شدند، پيامبر(ص) با جمعي از ياران به عيادتشان آمدند و به علي(ع) گفتند: اي ابوالحسن! خوب بود نذري براي شفاي فرزندان خود ميكردي، علي(ع) و فاطمه(س) و فضّه كه خادم آنها بود نذر كردند كه اگر آنها شفا يافتند سه روز، روزه بگيرند (طبق بعضي از روايات حسن و حسين(ع) نيز گفتند ما هم نذر ميكنيم روزه بگيريم). چيزي نگذشت كه هر دو شفا يافتند در حالي كه از نظر مواد غذايي دست خالي بودند، علي(ع) سه من جو قرض نمود و فاطمه(س) يك سوم آن را آرد كرد و نان پخت، هنگام افطار سائلي بر در خانه آمد و گفت: السلام عليكم أهل بيت محمد(ص) مستمندي از مستمندان مسلمان هستم، غذايي به من بدهيد، خداوند به شما از غذاهاي بهشتي مرحمت كند، آنها همگي مسكين را بر خود مقدّم داشتند و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشيدند.
روز دوم را هم چنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتي كه غذا (همان نان جوين) را آماده كرده بودند يتيمي بر در خانه آمد. آن روز نيز ايثار كردند و غذاي خود را به او دادند (بار ديگر با آب افطار كردند و روز بعد را نيز روزه گرفتند).
در سومين روز اسيري به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد، باز سهم غذاي خود را به او دادند. هنگامي كه صبح شد، علي(ع)، دست حسن(ع) و حسين(ع) را گرفته بود و خدمت پيامبر(ص) آمدند. هنگامي كه پيامبر(ص) آنها را مشاهده كردند. ديدند از شدت گرسنگي ميلرزند، فرمود: اين حالي را كه در شما ميبينم براي من بسيار گران است، سپس برخاست و با آنها حركت كرد، هنگامي كه وارد خانه فاطمه(س) شدند، ديدند در محراب عبادت ايستاده، در حاليكه از شدّت گرسنگي شكم او به پشت چسبيده و چشمهايش به گودي نشسته، پيامبر ناراحت شدند. در همين هنگام جبرئيل نازل شد و گفت: اي محمد! اين سوره را بگير، خداوند با چنين خانداني به تو تهنيت ميگويد، سپس سورة «هل أتي» را براي او خواند (بعضي گفتهاند كه از آية (إنّ الأبرار) تا آية (كَانَ سَعْيُكُم مَشْكُوراً) كه مجموعاً هجده آيه است در اين موقع نازل گشت). (طباطبايي، محمدحسين، الميزان في تفسيرالقرآن، 20/132 تا 138 و طبرسي، فضل بن حسن، مجمعالبيان في تفسير القرآن، 10/ 404)
جمعبندی و نتيجه
با توجه به متن مقاله ونقدي كه درباره آن گذشت میتوان گفت:
1ـ بحث «أهل البيت» در آيات قرآن، تفاوت اساسي با بحث خانواده پيامبران و نيز خانواده بزرگ پيامبر ـ شامل همسران ايشان ـ دارد. قرآن كريم هرگاه سخن از خانواده پيامبران به ميان آورده، به انتسابشان به آن پيامبران تأكيد داشته است، اما آنگاه كه درباره «أهلالبيت»(ع) و فضايل ايشان سخن گفته، گذشته از انتسابشان به پيامبر(ص) و با تأكيد بر فضايل خود «أهلالبيت»(ع) مطالبي را بيان نموده است.
2ـ در منطق قرآنكريم، خانواده پيامبران ونيز خانواده گسترده پيامبر اسلام(ص) مورد تمجيد صرف واقع نشده وانتساب افراد به پيامبران ،دليل حقانيت وفضيلت ايشان نبوده است؛ بلكه اعمال و رفتار آنها در تبعيت يا عداوت نسبت به پيامبران، براساس معيارهاي حقيقت سنجيده شده، قضاوت عادلانهاي از آن تصوير شده است، آنگاه به دليل انتساب آنها به پيامبران و سرشناس بودنشان و نيز به دليل هدفي متعالي از نزول آيات و سور، براي مخاطبان معرفي شدهاند و اين روند، تحت سنت كلي قرآن براي الگو وعبرت دهي به مردم، لحاظ ميشود.
3ـ «أهل البيت»(ع) و «ذي القربي» در آيات قرآن، طبق نظر مفسران شيعه و برخي از اهل سنت، مصاديقي جز حضرت علي(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) وحسين(ع) نداشته و براساس احاديث روايت شده از پيامبر(ص) فقط نه نفر از نسل امام حسين(ع) در مقام و منزلت، جزو «أهل البيت (ع)» نامبرده شدهاند.
4ـ مجموع آيات فراواني كه در شأن أهل البيت (ع) نازل شده،حاكي از مقام خاص معنوي و مرجعيت ديني ايشان و لزوم مراجعه و تبعيت مردم از آنها براي سعادت در امر دين و دنيا، است.
5ـ نويسنده مقاله براي ارایه ديدگاههاي خود در اين مقاله،تتبع كافي در منابع ـ به خصوص منابع شيعه ـ نداشته، يا نخواسته است كه نظرات مفسران شيعه را ذيل آيات مورد بحث به طور صحيح گزارش كند.
پينوشتها
[1] »Family of the Prophet«. 2002, vol. 2, pp. 176 _ 177.
»People of the House«. 2004, vol. 4, pp. 48-53.
[2] "Ali b.Abitalib."2001,Vol.1,pp.62-63
"Fatima."2002.vol.2,pp.192-194.
"Shi,a."2004,Vol .4,pp.591-592.
"Shiism and the Quran"2004,vol.4,pp.593-604
[3] The Family Of The Prophet
ترجمه مقاله «خانواده پيامبر»
مترجم: روح الله كليا.
قرآن چندین بار سلسله خانوادگی پیامبر را به منظور متمایز ساختن آنها از بقیه مسلمانها، ذکر کرده است. این امر همچنین با گرایش عمومی قرآن برای مبالغه در حق خانواده و ذریة بیشتر پیامبران هماهنگی دارد. (ر ك به مقالة پیامبران و پیامبری) به عنوان مثال به سورة آل عمران که به نام خاندان عمران (پدر موسی) نامگذاری شده است، توجه کنید.
متون مختلفی در قرآن به خانواده پیامبر اشاره میکند. آیة 41 سورة انفال: (وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى...) و آیه 7 سورة حشر: (مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ...) یک بخش از غنائم و بقیه اموالی را که از کفار گرفته شده است (ر.ک: مقالههای جنگ؛ هجرت و جهاد؛ ایمان و کفر) را مختص به خانوادة پیامبر میداند كه بايد به آنها اعطا شود، زیرا در قیاس با بقیة مردم، آنها مجاز نبودهاند که زکات و صدقات را دریافت کنند. (ر.ک: به مقالههای صدقات؛ زکات) همچنین در سورة احزاب آیات زیادی در مورد سفارش به زنان پیامبر در نحوه پوشش لباس (ر.ک: مقالة لباس پوشیدن) وجود دارد که به جهت حفظ مقام والای آنان در میان جامعة اسلامی صادر شده است (ر.ک: مقاله اجتماع و جامعه در قرآن) ضمن آنکه آیة 33 سورة احزاب بهطور آشکار خانوادة پیامبر را «اهل بیت» خطاب میکند و به جایگاه عصمت ویژة آنها اشاره میکند: (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَالْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً). از طرف دیگر قرآن به شدت خائنین به خاندان پیامبر را لعنت میکند، مخصوصاً ابولهب، عموی پیامبر و همسر وی را.
مفسران مسلمان قرآن دربارة تعریف «خویشاوندان پیامبر» اختلاف کردهاند. بعضی از آنها تفسیری فراخ از آن ارایه میدهند تا شامل اهل قریش، قبیلة پیامبر بشود (ر.ک: مقالة قبیلهها و طایفهها) و عدهای آن را محدود به طائفة ایشان، بنیهاشم، میدانند. شیعه در راستای تکریم علیبن ابیطالب(ع) و فرزندانش به عنوان وارثان حقیقی پیامبر، معمولاً واژة اهل البیت را خانواده نزدیک پیامبر، یعنی دختر ایشان، فاطمه(س)، و داماد ایشان، علی(ع) و دو پسر او، حسن و حسین(ع) و نوادگان آنها تعریف میکند. (ر.ک: مقاله آقای باراشر و مقاله اهل بیت و مقاله هاشمیات)
در مقام اثبات این تفسیر، شیعیان به تعدادی روایت تاریخی استناد میکنند که پیامبر یک مرتبه فاطمه، علی، حسن و حسین(ع) را در زیر پوشش خود (کساء) جمع کرد و آنها را با عنوان خانواده خویش خطاب کرد و برای محفوظ ماندن آنها، دعا نمود. به این دلیل آنها به عنوان اصحاب کساء شناخته شدند. تفاسیر قرآنی مشهور و کلامی شیعه جایگاه الهی خانواده خاص پیامبر را چنان رفیع قلمداد میکند که مدعی است بسیاری از آیاتی که دروصف مؤمنین حقیقی در قرآن آمده است، در درجه اول و به صورت تام دربارة ایشان است و (در درجة بعدی) بالعرض درباره بقیه مردم. (ر.ك: مقاله علم كلام و قرآن)
به این صورت، بعضی از مفسرین شیعه معتقدند که سورة انسان [دهر] که مردمانی را که خوبی را بر بدی ترجیح میدهند را ستایش میکند، به طور خاص به منظور بازگو نمودن اخلاقیات اهل البیت نازل شده است که اعمال و زندگانی آنها میتواند به عنوان یک نوع سرمشق حقيقي در قرآن، مورد لحاظ قرار گیرد.
وقتی پیامبران غرب دروغ می گویند
(تبارشناسی علوم جدید)
دکتر حمید شفیع زاده
* آیا واقعا قانون جاذبه را نیوتون کشف کرد؟!
* آیا کشفیاتی که به گالیله نسبت میدهند واقعا مال اوست؟!
و ....
اروپا یا در واقع تمدن غرب پس از انهدام روم بوسیله اقوام وحشی غرب اروپا چون گوتها و وانداها و وایگینگ ها و یونانی ها، به چنان سقوط علمی دچار شدند که در طی هزار سال(قبل از سال1000 میلادی) تنها کشف مهم آنها ساخت نوع تازه ای از یراق گردن اسب بود که امکان می داد یک خیش را بکشد. اما همین اروپا پس از دسترسی به منابع علمی کشورهای اسلامی از طریق اندلس و نیمه جنوبی ایتالیا و فرانسه به گنجینه ای از علوم دست یافت و پس از توقف تمدن اسلامی، با ترجمه آثار دانشمندان اسلامی به جهش های سریع علمی نایل آمد. برخی از دانشمندان آنها یا بهتر بگوییم مترجمین آنها خود را در جایگاه خدایان دیدند. گارگویینه در کتاب نابغه ادیان می نویسد«آسیا پیامبران را دارد و اروپا دکترها را». او با این جمله که در واقع جو و فضای حاکم بر غرب را نشان می دهد، دانسته یا ندانسته، علم را تا حد خدا، و دکترها را تا حد پیامبران بالابرد. اما نکته ای که برای همیشه در تاریخ مخفی نگاه داشته اند، این است که بسیاری از این پیامبران غربی در حقیقت لاف زنانی بیش نیستند؛ بیشتر دانشمندان معروف و غیرمعروف اروپا چون بیکن، کنستاتین، کپلر، نیوتن، کوپرنیک، تیکوبراهه، گالیله و لیوناردوداوینچی و دانته و... کسانی بودند که آثار دانشمندان اسلامی را ترجمه و اسلامیات و شرقیات آنها را حذف می کردند و با افزودن برخی از مطالب کم اهمیت، آنها را به نام خود در جامعه غرب منتشر می کردند.
یکی از معروف ترین این پیامبران دروغین نیوتن می باشد. کشف قانون جاذبه عمومی منسوب به نیوتن به اندازه ای در دنیای غرب مهم است که کیسینجر سیاستمدار، استاد تاریخ و از چهره های شاخص سیاست خارجی آمریکا در عصر معاصر کشف نیوتن را مبدا تاریخ قرار داد و تاریخ جهان را به دو قسمت پیش از کشف نیوتن و پس از کشف نیوتن تقسیم کرده است. استفان هاوکینگ فیزیکدان و نظریه پرداز مشهور انگلیسی که هم اکنون کرسی نیوتن را در دانشگاه کمبریج به عهده دارد در کتابی به نام "تاریخچه زمان" می نویسد: نیوتن دانشمند معروف دانشگاه کمبریج دزدی بیش نبود است. او معلومات و اکتشافات خود را از دیگران سرقت می نمود، اسحاق نیوتن با جان فلامستید بر سر ماجرای کشف قانون جاذبه کشمکش های زیادی داشت؛ حتی در دادگاهی که به علت شکایت فلامستید از نیوتن دایر شده بود، دادگاه به نفع فلامستید رای دهد. این رای موجب شد تا نیوتن کینه فلامستید را به دل بگیرد و با کمک آدموند هالی، دشمن سرسخت فلامستید در تمام منابع علمی نام فلامستید حذف شود. همچنین درگیری نیوتن با دانشمند آلمانی گانفرید لایپنیز بر سر کشف شاخه ای از ریاضیات به نام حساب دیفرانسیل و انتگرال سبب شد، کا بار دیگرر به دادگاه کشیده شود. در نهایت با اعمال نفوذ دوستان نیوتن، به نفع او رای داده میشود.
آنچه مسلم است این کشفیات نه از نیوتن و نه ازآن هیچ دانشمند غربی دیگری می باشد، چون این قوانین بارها در نوشته های دانشمندان اسلامی از جمله ابن سینا، ، امام فخررازی و هبهالله بغدادی بیان شده است. قرینه دیگری که ثابت می کند کشفیات منسوب به نیوتن از دانشمندان مسلمان می باشد، علاقه شدید ویلیام ویستون دانشمند بزرگ فیزیک و ریاضیات و جانشین نیوتن در کمبریج به اسلام می باشد. ایشان به علت علاقه ای که به دانشمندان اسلامی داشت در سال 1709 میلادی از دانشگاه کمبریج اخراج شد. پرسشی که در این جا مطرح می شود چرایی علاقه شدید ویلیام ویستون به دانشمندان مسلمان می باشد. آیا جز این است که به خوبی می دانسته آنچه اشخاصی چون نیوتن میگویند متعلق به دانشمندان مسلمان میباشد. دانشمندان زیادی در اروپا قربانی این موضوع شده اند. یکی دیگر از دانشمندانی که انصاف داشته و منبع اصلی یافته های خود را بیان کرده است آقای ارنست دوچسن پزشک فرانسوی می باشد. وی 50 سال قبل از فلمینگ خواص پنی سیلین را در مقالات زیادی در اروپا انتشار داد. اما شما با کمال تعجب می بینید که کشف پنی سیلین - ( فرهنگ اسلام دراروپا، زیگرید هونکه ، ترجمه مرتضی رهبانی، تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامی1368(ص341و283)) - به فلمینگ نسبت داده می شود. این تناقص شدید به خاطر چیست؟
جواب آن بسیار ساده است، این دانشمند اخلاق گرا آنقدر انصاف داشت که بگوید این کشف را از مسلمانان آموخته است. همچنین خانم دکتر زیگریدهونگه در کتاب بسیار با ارزش و گرانقدر خود به نام«فرهنگ اسلام در اروپا» می نویسد:‹‹ محققین اروپایی در تحقیقات خود متوجه شدند که اروپاییان آن زمان(منظور قبل از 1900 میلادی) خیلی از چیزها را که از مسلمانان بوده، راحت و آسوده کلدانی مینامیدند.››
قوانین نیوتن در کتاب های دانشمندان مسلمان آمده است:
قانون اول: جسم در حال سکون یا حرکت در خط مستقیم می باشد و تا نیرویی به آن وارد نشود حالتش تغییر نمی کند.
ابن سینا در کتاب «الاشارات و التبنیهات» می گوید: «انک لتعلم الجسم اذا خلی و طباعه ولم یعرض له من الخارج تاثیر غریب لم یکن له بد من موضع معین و شکل معین من طباعه مبداء استیجاب ذلک» (ابن سینا، اشارات والتنبیهات ،دفتر نشر الکتاب 1403هجری(ص198) «همانگونه که می دانید هر جسم در طبع و حالت خاصی می باشد و از این حالت خارج نمی شود مگر اینکه یک عامل خارجی برروی آن تاثیر بگذارد» باز در همان کتاب می نویسد: «اذا کان شی ما یحرک جسماً و لاممانعه فی ذلک الجسم کان قبوله الاکبر حیث لامعاوقه اصلاً»- (آیه الله دکتر احمد بهشتی،غایت ومبادی(شرح نمط ششم از کتاب اشارات والتنبیهات)قم موسسه بوستان کتاب1382(ص169)) «اگر نیروی بر جسمی وارد شود که موجب حرکت آن نشود مقدار نیرو چه کوچک باشد و چه زیاد تفاوتی ندارد چون که تغییری(کار) ایجاد نشده است». همچنین در نوشته های اخوان الصفا رساله 24 می خوانیم: «الاجسام الکلیات کل واحد له موضع مخصوص و یکون واقفاً فیها لایخرج الا بقسرقاسر» «همه اجسام در یک وضع مخصوص یا وضع بی حرکتی هستند مگر اینکه نیروی آنها را مجبور کند که از حالت بی حرکتی در بیایند» همچنین فخررازی در کتاب«المباحث الشرقیه فی علم الالهیات و الطبیعیات» می نویسد: «طبیعه کل عنصر تقتضی الحرکه بشرط الخروج عن الخیر الطبیعی والسکون شرط المحصول علی الحیز الطبیعی» «هر شی بطور طبیعی در حالت خود (حرکت یا سکون می باشد واز آن حالت خارج نمی شود مگر اینکه نیروی به آن وارد شود» باز در همان کتاب امام فخررازی می گوید: «و قد بینا ان تجدد مراتب السرعه و البطء یحسب تجدد مراتب المعاوقات الخارجیه و الداخلیه» «تجدید مراتب(اندازه) سرعت و کندی(شتاب منفی) جسم به شدت مقاومت های داخلی وخارجی جسم بستگی دارد».
قانون دوم: سرعت هر جسمی در هنگام حرکتش با آن قدرتی که روی آن موثر است متناسب است.
امام فخرالدین رازی در کتاب المباحث المشرقیه می گوید: «فان الجسمین لو اختلفا فی قبول الحرکه لم یکن ذلک الاختلاف سبب المتحرک، بل بسبب اختلاف حال القوه المحرکه فان القوه فی الجسم الاکبر، اکثر ممافی الاصغر فهو موجود فی اکبر مع زیاده» «اختلاف حرکت در دو جسم به دلیل خود شی نیست بلکه به علت مقدار نیروی است که بر آنها وارد می شود مقدار انرژی جسم بزرگ در حال حرکت نسبت به جسم کوچکتر بیشتر است به دلیل اینکه جسم کوچک در جسم برزگ هم وجود دارد و آنچه در کوچکتر وجود دارد به مقدار بیشتر در جسم بزرگتر وجود دارد». همچنین ایشان در مورد مقاومت هوا در جایی از همین کتاب می نویسد: «و ما القوه القسریه فانها یختلف تحریکها للجسم العظیم و الصغیر لا الاختلاف المحرک بل الاختلاف حال المتحرک فان المعاوق فی الکبیر اکثرمنه فی الصغیر و هکذا» «مقدار مقاومت هوا برروی اجسام بزرگ و کوچک متفاوت است این نه به خاطر خود جسم بلکه به علت تفاوت مقدار اصطلاک هوا برروی اجسام می باشد که در جسم بزرگتر بیشتر است» این همان قانونی می باشد که گالیله از ایشان اقتباس کرده است و در آزمایش معرف رها کردن یک پر و یک چکش از برج پیزا این موضع را به نمایش می گذارد.
قانون سوم: هر عملی عکسی العملی به دنبال دارد که مخالف آن و مساوی آن است.
ابن برکات هبهالله بغدادی در کتاب «المعبر فی الحکمه» می نویسد: «این الحلقه المتحاذبه بین المصارعین لکل واحد مین المتجاذبین فی جذبها و قوه مقاومه لقوه الاخر ولیس اذا غلب احدهما فجذبها نحوه تکون قد خلت من قوه جذ الاخر، بل تلک القوه موجوده مقهوره و لولاه ها لما احتاج الاخر الی کل ذلک الجذب» و امام فخر رازی در کتاب المباحث المشرقیه می نویسد: «الحلقه التی یجزبها جاذبان متساویان حتی وقفت فی الوسط لاشک ان کل واحد منها فعل فیها فعلاً معوقا بفعل الاخر» حلقه (شی) که بین دو نیروی متضاد ساکن می ماند به علت این است که هر دو نیروی وارد بر جسم مساوی و مخالف هم هستند.
از گفته های هبهالله بغدادی و فخر الدین رازی غیر از قوانین نیوتن و گالیله موضوع کار با مدارهای مغناطیسی هم آشکار می شود. مثالها و شرح های آنها نشان می دهد که آنها برروی مدارهای مغناطیسی هم کار کرده اند. شاید برای شما عجیب باشد ولی برق و باتری از دو هزار سال پیش در ایران وجود داشته و دانشمندان ایرانی و مسلمان با خاصیت های شیمیایی و الکتریکی برق کاملاً آشنا بوده اند. امام فخرالدین رازی در کتابهایش به بسیاری از مسایل علمی که بعداً نیوتن و کالیله و دیگران از او اقتباس نموده اند اشاره کرده است. حتی فخرالدین رازی به خاصیت موجی بودن نور اشاره کرده است؛ همان موضوعی که بعدها شخصی به نام ماکس پلانک در غرب به آن اشاره می کند. تمام قوانین و کشفیاتی که کپلر، کوپرنیکوس و تیکو براهه و ... انجام داده اند، از آثار دانشمندان اسلامی همچون ابومعشر بلخی و البتانی، ابن هیثم اهوازی، ابوریحان بیرونی و... می باشد و این نکته ای است که برخی از دانشمندان غربی به آن معترفند.
ژوزف ماک کاپ می گوید: ‹‹ خیلی ها گمان می بردند در اواخر قرون وسطی سایر قسمتهای اروپا ترقیاتی در باره مناظر و مرایا و اختراع ذره بین نموده اند و مخصوصادر کتب و عملیات راجر بیکن یافت می شود؛ ولی امروز ثابت شده در این قسمت هم از مسلمین پیشتر نرفته اند. زیرا که راجرز بیکن تمام مطالب را از فیزیکدان نامی اسلامی (( الهزن )) (حسن بن الهیثم ) بدست آورد. ›› چنانچه دیوید سی. لیندبرگ در کتاب "سرآغاز علم در غرب" مینویسد ( دیوید.سی.لیندبرگ،سرآغاز علم در غرب ،ترجمه فریدون بدره ای ،تهران انتشارت علمی وفرهنگی1377(ص243)) : «این واقعیت که هنوز در قرن شانزدهم و هفدهم دانشمندان از جمله کوپرنیکوس و کپلر از البتانی نقل قول و بدو استشها دمی کرده اند دلیل بر کیفیت و اهمیت آثار نجومی اوست». همچنین لویس ویلیام هلزی هال در کتاب تاریخ وفلسفه می نویسد« ارزقای در سده 11میلادی گفت سیارگان در مدار بیضی حرکت می کنند، رصد به صورت منظم ادامه یافت و روشهای آن ها به تدریج پیشرفت کرد اخترشناسان اسلامی برای دقتی که داشتند سزاوار احترام بسیارند. برای مثال لاپلاس اخترشناس قرن 18 میلادی از چند رصدی که مسلمین در سده 11 میلادی انجام داده بودند، در کتاب "بیان منظومه جهان" استفاده کرد» آنچه آلبرت کبیر دارد(یکی از بزرگترین دانشمندان پیشتاز در اروپا که به لقب کبیر از او یاد می کنند) همه از ابن سینا می باشد؛ در واقع او شارح آثار ابن سینا در فلسفه و طبیعیات بوده است. چنانچه دیوید. سی. لیندبرگ به گونه ای محترمانه به این مسیله اعتراف می کند و می گوید« آلبرت کبیر به شدت به ابن سینا متکی بود». وابستگی آلبرت کبیر به نوشته های ابن سینا به حدی بود که حتی توصیف ابن سینا از جفتگیری کبکها را با اضافه کردن بعضی از مشاهدات شخصی در کتابهایش می نویسد.
‹‹ اولین کسی که متوجه شد خورشید مرکز منظومه شمس می باشد، ابوالسعید سجزی ستاره شناسی معرف سیستانی می باشد. او در مکاتباتی که با ابوریحان بیرونی داشت، این نکته را ثابت می کند و حتی برای ابوریحان بیرونی اسطرلابی می سازد که برمبنای مرکزیت خورشید طرح ریزی شده بود.›› (نصر حسین،علم وتمدن دراسلام،ترجمه احمدآرام، تهران انتشارت علمی وفرهنگی1348(ص133))
آری مسلمین هفت قرن از دانشمندان غربی جلوتر بودند یا در واقع باید گفت اروپا بعد از هفت قرن تازه متوجه شد که دانشمندان مسلمان چه گفته اند. زیرا آنها اصلاً تمدنی نداشته اند! البته غرب به دروغ ریشه های تاریخ علم را به یونان و کلدان و دیگر جاها نسبت می دهد که بعضی از اسناد آن در سطرهای قبلی نوشته شد. جالب توجه اینکه بعضی از این دانشمندان غربی اصلاً تخصصی یا حتی توانایی جسمی آن رشته را نداشته اند. چنانچه کپلر شدیداً از ناحیه چشم دچار مشکل بود و به سختی می توانست اشیاء را ببیند. حال چگونه است که او را یک ستاره شناس به ما جا زده اند. در واقع او مترجمی بوده است که کتابهای دانشمندان مسلمان را ترجمه می کرده است. کارهایی که کپلر ارایه داده تمام آنها قبلاً به وسیله دانشمندان مسلمان ارایه شده است. تیکوبراهه اولین رصدخانه مطرح را در اروپا در هلند بنیان نهاد. طول قوس رصدخانه او 3 الی 4 متر بوده. در صورتیکه چند قرن قبل از او " الغ بیک" رصدخانه ای در سمرقند می سازد که طول قوس رصدخانه آن 40 متر بوده است. آن هم چند صد سال پیش از تیکوبراهه. رصدهای " الغ بیک" بقدری دقیق بوده است که رصدهای او تا سال1912 مورد استفاده دانشمندان غربی بوده است. چنانچه آقای ت. و . آرنولد معتقد است: « شکست اعراب بوسیله ارتش غیرمتمدن فرانک ها به سرکردگی چارلز مارتل (یکی از قهرمانان بزرگ اروپا) در قرن هشتم میلادی سبب شد که تمدن و فرهنگ تا هشت قرن بعد به اروپا راه نیابد و اروپاییان وحشی را مدتها از تمدن محروم نموده و وصول تمدن را به اروپا برای قرن ها به تاخیر انداخت» همچنین آقای ژوزف مک کیب در کتاب«تمدن مسلمانان در اسپانیا» مینویسد: «هیچ معلمی در هیچ دانشگاه و مدرسه ای جرات آنرا نداردلازم این حقیقت اعتراف کند که اسلام پیشرفته ترین تمدن های جهان بوده است. و(نیز جرات آنرا ندارد که اقرار کند) چارلز مارتل و لشکریانش که جلوی پیشرفت مسلمانان را گرفتند، مردمی غیرمتمدن، دوره گرد و دشمن علم و صنعت بوده اند و نیز جرات ندارد بگوید اگر مسلمان موفق به فتح اروپا شده بودند ما امروز حداقل پنج قرن پیشرفته تر از آن بودیم که اکنون هستیم. هیچ انسانی نمی تواند ارزش خونها، اشگها، فقر و بی عدالتی را که پیروزی چارلزمارتل در جلگه های بین تور و یویینتر نصیب اروپاییان ساخت، حساب کند» وی در کتاب دیگرش بنام «رنساس، بیداری اروپا» می نویسد: «ثانیاً انگیزه بسیار نیرومندی برای بیداری وجود داشت که بندرت نویسنده ای آنرا مورد تقدیر و تصدیق قرار داده است و آن تمدن مسلمانان بود که به شدت مردم اروپا را به رنسانس تشویق و تحریک نمود.›› حقیقتی را که دانته با افتخار در مورد ابوعلی سینا و ابن رشد ذکر می کرد، موجب شد که بعضی از مورخین در پاورقی آثار خود بنویسند که در اسپانیا هم تمدنی وجود داشته است. اما بنظر می رسد تنها تعداد کمی از مردم از این حقیقت با خبر باشند که دانته همه نامهای فلاسفه و دانشمندان یونان نظیر هرمس، طالس، زنون، اقلیدس، افلاطون، گالن و هیپوکرات را از مسلمانان به قرض گرفته است. هیچ کس در زمان او در ایتالیا کتابهای یونانی را نمی شناخت. فلاسفه شکاک در فلورانس که دانته ابتدا از اعضای آن گروه بود، فرهنگشان را مدیون مسلمانان ایتالیایی جنوبی و اسپانیا هستند».
در پایان مقاله، نتایج به دست آمده را در چند بند کلی بیان می کنیم:
1- دانشمندان غربی تا حدود سال1800 میلادی عموماً فقط کتابهای دانشمندان اسلامی را ترجمه کرده وشرقیات و اسلامیات آن را حذف کرده و بنام خود چاپ نموده اند. نمونه بارز آن قوانین نیوتن می باشد. دلایل این ادعای خود را در کتاب«وقتی پیامبران غرب دروغ می گویند» بیان نموده ام. دانشمندان یا در حقیقت مترجهانی همچون راجربیکن، کنستاتین، نیوتن، کپلر، کوپرنیک، لاپلاس، لاوزایه، گالیوانی، لیوناردوداوینچی فقط کتابهای دانشمندان مسلمان را ترجمه کرده و بعضی از قسمتهای آن را با هم ترکیب یا کم و اضافه نموده اند.
2- بیش از صدها کلمه علمی موجود در زمانهای اروپایی بخصوص آلمانی و انگلیسی و فرانسه و ایتالیایی و اسپانیایی ریشه عربی یا فارسی دارد. این در حالیست که بعد از سال1800 میلادی در اروپا صدها کلمه و لغت عربی یا فارسی از زبان های آنها حذف شده است، برطبق بعضی از منابع تعداد این لغات بیش هزار عدد می باشد.
3- بسیاری از دستگاه های که غربی ها مدعی ساخت آنها هستند قبلاً به وسیله مسلمین ساخته شده است از جمله این وسایل می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1-موتور بخار 2- توپ 3- هواپیما 4- زره پوش 5- تفنگ 6- موشک 7- راکت 8- نارنجک 9- ساعتهای آبی، آفتابی و مکانیکی 10- انواع روبات و آدمک 11- وسایل چاپ 12- آسیاب های بادی 13- انواع پمپ های آبی پیستونی 14- انواع عدسی 15- تلکسوپ 16- پروجکشن 17-دوربین عکاسی 18- قطب نما 19- کلیه وسایل نجوم و رصد 20- عینک 21- صابون 22-الکل 23- شیرهای یک طرفه 24- نفت سفید 25- بنزین 26- کنسرو غذا 27- قهوه 28- قرص و کپسول 29- الگزیر 30- چرخ لنگ 31- انواع چرخ دنده 32- پنی سیلین 3- الانبیق 34- بالون 35- فلاکس 36- پارافین 37- دستگاههای تقطیر 38- دستگاههای تصعید 39- اثال 40- قانون(ابزار موسیقی) 41- رباب 42- گیتار 43- ماندلا 44- ماندلین 45- پاندرا 46- ربک 47- روبیه 48-فلوت 49- نفیر 50- سورنای 51- طنبور 52-نقاره 53- باطری برق 54- ترمومتر 55- وسایل اندازه گیری حجم 56- وسایل اندازه گیری جرم 57-ترازوهای دقیق 58- دستگاههای تراش بسیار بزرگ تا قطر 10 متر 59- آونک 60- سرنگ تزریق 61- نخ بخیه قابل جذب 62- نخ بخیه غیر قابل جذب63- لامپ الکتریکی 64- تمام ابزارهای دستی مخصوص جراحی و...
4- تاریخی که غربیها از گذشته خود بخصوص یونان به خورد مردم می دهند، کذب محض است. غربی ها برای اینکه یک پیشینه ی علمی برای خود دست و پا کنند، دست به جعل بسیاری از حقایق تاریخی نموده اند، بسیاری از دانشمندان منسوب به یونان و کتابهای آنها هیچ ربطی به یونان ندارد و نشات گرفته از تمدن ایران می باشد.
5- پایه گذار دانشگاههای امروزی و بخصوص روش تحقیق و پژوهش در مسایل علمی ازفرمایشات حضرت امام محمد باقر (ع) و امام صادق(ع) نشات گرفته که این روش در زمان امام صادق(ع) به اوج خود رسید و بعد از این انقلاب فرهنگی و علمی بود که جهان اسلام به سرعت مراحل ترقی مدارج علمی را پیمود و جهان را به شدت تحت تاثیر خود قراد داد.
6- حرکت کاملاً برنامه ریزی شده ای در سطح گسترده در تمام دنیا از چهار قرن پیش سعی در نابود کردن اسناد و مدارک سابقه علمی کشورهای اسلامی و بخصوص ایران دارد که هدف آن نابود کردن و خالی کردن هر گونه نشانه علمی اعم از کتاب، آثار تاریخی، آثار هنری و فرهنگی و بخصوص صنعتی گذشته می باشد.
7- بسیاری از مناطق جهان از جمله آمریکا، جزایر جاوه و سوماترا برای اولین به وسیله مسلمانان و ایرانیان کشف شده است، آثار تمدن شبه ایرانی به شدت در میان بومیان آمریکا جنوبی به خصوص اینکاها وجود دارد.
8- تا سال 1863 نصف النهار مبدا از شهر زابل(زوال یا نیمروز) می گذشت. کلاً غربیها تا سال 1820 میلادی قادر به نقشه کشی دقیق نبوده و بیشتر نقشه های آنها کپی از نقشه های اسلامی می باشد در سال 1863 کنگره ای در اروپا برگزار می شود و نصف النهار مبدا از شهر زابل ایران به رصدخانه سلطنتی انگلیس واقع در روستای گرینویچ در حاشیه شهر لندن منتقل می کنند.
9- جریان خزنده ای با برنامه دقیق از طرف استعمار پیر انگلیس طی چند قرن گذشته سعی در حذف فرهنگ اسلامی ایرانی و بخصوص زبان فارسی داشته است و بسیاری از حوزه های نفوذ این زبان را از بین برده است. زبان فارسی در گذشته از یوگسلاوی تا شرقی ترین مناطق جهان یعنی مالزی و اندونزی و چین و هند زبان اول یا دوم آن منطقه بوده است. آبوگویچ شاعر آلبانیای قرن نهم در بیت زیبایی می گوید: رخت ز آه دلم گر نهان کنی چه عجب کسی چگونه نهد شمع در دریچه باد کلاً هند بسیاری از آثار تاریخی خود را از فرهنگ و تمدن فارسی دارد. هزاران کتاب و سند و آثار تاریخی در هند مزین به زبان فارسی می باشد؛ چنانچه در تاج محل برروی قبر شاهزاده نو جهان این شعر نوشته شده است: بر مزار ما غربیان نی چراغی نی گلی ... نی پر پروانه سوزد نی سراید بلبلی
10- بسیاری از آثار برجسته ادبیات غرب و جهان کپی از کارهای اسلامی می باشد. کمدی الهی دانته به گفته بسیاری از اندیشمندان غربی و حتی ایتالیا از جمله سفیر سابق ایتالیا در ایران پرفسور جیرولی و پرفسورآسین پلاسیوس تقلیدی از کتابهای است که درمورد معراج پیامبر اکرم(ص) نوشته شده است. همچنین کتاب کمدی الهی دانته شباهت عجیبی به رساله«ارداویراف نامه»، یک اثر مذهبی و ادبی زرتشتی باشد دارد. داستان رابینسون کروزویه برداشتی آزاد از داستان حی بن یقظان اثر ابن طفیل فیلسوف شهیر اسلامی می باشد. همچنین بسیاری از آثار شکسپیرشباهت زیادی به داستانهای شاهنامه فردوسی دارد. کتب و فرهنگ فارسی در تحولات فرهنگی و سیاسی اروپا نقش بسیار برجسته ای دارد. چنانچه ولتر با استفاده از متون اوستا و با تکیه بر آن دست به انقلابی در مفاهیم فرهنگی و مذهبی اروپا زد. به این مجموعه فلاسفه دانشمندان زیادی را می توان اضافه کرد که از آن جمله نیچه فیلسوف معروف آلمانی است. او به شدت تحت تاثیر کتاب اوستا و فرهنگ ایرانی بود. یک جمله او بسیار پرمعنی است. او همیشه از یک فرصت از دست رفته تاریخی دریغ می خورد: چرا به جای رومیان ایرانیان بر یونان چیره نشده اند«به جای این رومیان، چه خوب بود که ایرانیان سرور(Herr) یونانیان می شدند». نیچه در نوشته هایش 28 بار از فرهنگ ایران تمجید می کند؛ این در حالیست که او نسبت به فرهنگ غربی و روم انتقادات شدیدی نموده است.
11- بسیاری از آثار تاریخی و معماری غرب از زمان امپراتوری روم تا قرن 18 میلادی تقلیدی از آثار و اماکن معرف ایران و جهان اسلام می باشد. دانشکده کمبریج شباهت زیادی به ساختمانهای قدیمی از جمله قلعه الموت دارد. برج پیزا و ساختمانهای اطراف آن تقلیدی از برج معرف بابل و مسجد قدس فلسطین می باشد. شهر ونیز دارای معماری اسلامی می باشد. در اسپانیا بیش از هزار اثر از قلعه ها، حمام ها، مساجد و کاخ ها به سبک ایرانی اسلامی وجود دارد. در سیسیل و فلورانس، آلمان و فرانسه و انگلیس صدها اثر معماری می باشد که تقلیدی از آثار معماری اسلامی است.
12- بسیاری از شهرهای اروپا نامی ایرانی یا اسلامی دارند مثلاً ونیز تغییر یافته اسم بندقیه برگرفته ازکلمه بند
(بخش دوم)
وَهکرت نام یکی دیگر از پیامبران پارسیان باستان است. وَهکرت به معنی خوب خلقت و نیک آفریده است و نیز «واکِرِتَ Vaekreta نام باستاني شهر کابل است.»[1] به احتمال زياد، نام کشور آریانا (ایران تاریخی) از نام ایران هوشنگ گرفته شده، و نام باستانی کابل یعنی وَهکرت نیز از نام برادرش وَهکرت گرفته شده است. چنانکه گذشت، حمزه در باره هوشنگ نگاشته است که: «پارسيان چنين ميپندارند که وي و برادرش «وَيکَرت»، هر دو پيامبرند.» [2]
صاحب مجمل التواريخ و ابن بلخي و بيروني ، نيز وَ هكَرتْ را برادر آريان هوشنگ نوشته اند، اما از پیامبری وی نام نبرده اند. [3] حمزه اصفهانی نیز هوشنگ و وَیکرت را دو برادر و دو پیامبر نوشته است.[4]
حمزه اصفهانی در بارة کیخسرو نوشته است: «فارسیان چنین پندارند که وی پیامبر بود. گفته اند: او به بلخ می نشست؛ و در اخبار آنان آمده است که کیخسرو را گفتند که در میانة انتهای فارس و آغاز اصفهان کوه سرخی به نام کوشید است و در آنجا اژدهایی است که بر کشتزارها و آدمیان تسلّط یافته. وی با مردان خود بدان جا رفت و اژدها را کشت و آتشکده ای بر کوه بنیاد نهاد که به «آتش کوشید» معروف شد.» [5]
چنانچه در بحث اوستا گفته شد زردشت صاحب کتاب اَوِستا آخرین پیامبر مهم پارسی است. گرچه ما در این تحقیق در صدد نیستیم که پیامبری زردشت را اثبات کنیم، بلکه برای روشن شدن تاریخ کشور ما، می خواهیم تاریخ زردشت را بر رسی نماییم. بدون تردید «زرتشت يك شخصيت تاريخي است و در وجود او هيچگونه ترديدي نميتوان داشت.[6] علتي ندارد كه نام زرتشت ... براي بشر باقي مانده باشد مگر اينكه صاحب اين نام داراي چنان شخصيت برجستهاي باشد كه شاهنشاه با قدرتي چون گشتاسب را با تمام افراد قلمرو خويش مجذوب بيانات شيوا و اندرزهاي حكيمانة خود كرده باشد.» [7]
همه مورخان از جمله بلعمی و مسعودی زردشت را از تبار مَلک منوچهر نوشته اند. [8]
مسعودي سلسله نسب زردشت را از منوچهر تا خود زردشت به ترتیب ذیل نام برده است:
1. منوشهرالملك 2. دوسرون 3. رجن 4. ايزمن 5. ويدسف 6. اسبيتمان 7. هردار 8. هوشن 9. بيترسف 10. جخنوش 11. هجدسف 12. اورودسف 13. فدراسف 14. بورشسف 15. زرادشت.» [9] و «كاملاً اين سلسله با بُندهش مطابق است.»[10]
نامهای بلخیان باستان غالبا با نام حیوانات مفید چون گاو و اسب و شتر ترکیب یافته است. نام هایی که با شتر ترکيب يافته، از این قرار است. 1- زردشت (زرتُشتُراZarathushtra در اوستا) يعني دارنده شتر زرد 2- فرشوشتر، یعنی دارنده شترفرا رونده يا راهوار (نام برادر جاماسب وزير گشتاسب).
اسب و شترهای بلخ در تاریخ شهرت دارد. «اسب و شترهای دو کوهانة بُختی از جملة صادرات بلخ بوده است. این شترها در عهد آشوریها از بلخ به بین النهرین صادر میشد. مجسمة شترهای دو کوهانه که به سال 842 ق.م در زمان فرمان روایی سلمنسر سوم پادشاه آشور، بر ستون های مخروطی نصب گردیده است دلالت بر عظمت اقتصادی بلخ دارد.»[11]
شتر بُختی نوعی شتر خراسانی است؛ یعنی شتر قوی پشم دار دو کوهانه، منسوب به بختر (بلخ) که زورمند و با هیکل و سرخ رنگ است و طاقت سرمای بسیار دارد.
اشتران بُختی ام اندر سبق/ مست و بیخود زیر محمل های حق. مولوی. [12]
زرتشت خود را در گاتها «زرتُشْتَرَ» مينامد؛ و گاه نيز اسم خانواده را كه سپِيتْمَه باشد افزوده. ميشود «زرتُشْتَرَ سْپِيتْمَه». اين نام اخير را امروز اِسپِنْتَمان گوئيم. ظاهراً معني آن از نژاد سفيد و يا از خاندان سفيد باشد.[13] ... آنچه حتمی است اينكه اين نام، از دو جزء: «زَرَتْ» و «اُشْتُرا» ترکیب یافته است. دارمستتر جزء اول را زراتو دانسته و به معني زرد گرفته است ... در جزء دوم اين نام اشكالي نيست؛ چرا که هنوز كلمة شتر و يا اشتر در زبان فارسي باقي است. بدون تردید نام زرتشت مانند بسياري از نامهایی كه با اسب و شتر و گاو ترکیب شده، با كلمة شتر تركيب يافته و به معني دارندة شتر زرد و يا شتر خشمگين است. چنانكه اسم پدر زن زرتشت فراشُشتُر -يعني دارندة شتر راهوار يا تند رو- ميباشد و اسم پدر خود زرتشت «پُورُوشاسپ» است، که از «پوروش»- به معني دو رنگ و سياه و سفيد و پير- و «اسپ» ترکیب شده و پوروشاسپ به معنی دارندة اسب پيراست.[14] اما نویسندة فرهنگ واژه های اوستایی «پُوْ ئُورُو شَسْپَ»Pouru saspa را به معنی دارندة اسپهاي بسيار ترجمه کرده است. [15] احتمالا این معنی درست تر باشد. امروزه هزارگان پوره را به معنی تمام و کامل به کار میبرند.
خلاصه: نام زردشت در اوستا بنام «زَرتُشتُر» و لقبش «اِسپيتْمَه» است. (= زرد+ اشتر، اسپيت+ مه) يعني بجاي واژة سفيد واژة «اِسپِيت» بكار رفته است. كلمه اسپیت یک واژة كهن دري است كه امروزه هزارگان در گويش روز مرة خود به صورت «اِسپِی» به كار مي برند.
اِسپید، اشتر، اشکم و... همه واژگان کهن دری اند که امروزه در گویش هزارگان باقی مانده اند. یک عبارت شعر گونه از کودکی به یاد دارم که میگفت: خدا دَه سَرمَه رام کِیدَه/ آبِه باچَه اِشکام کِیدَه.
مولاناي بلخ نیز مانند هزاره ها، اشتر و اشکم خوانده است. مانند:
نزد پيغمبر به لابه (فروتني) آمدند/ همچو اُشتر پيش او زانو زدند.
گفت پيغمبر به آواز بلند/ با توکل زانوي اُشتُر ببند.
یا در جای دیگر می گوید: شير بي دم و سر و اِشکم که ديد؟ / اين چنين شيري خدا هم نافريد.
در مورد زادگاه زردشت اختلاف است. به طور کلی دو نظر اصلی در این مورد مطرح است. عده ای زردشت را بلخی و عده ای دیگر آذربایجانی نوشته اند.
دکتر پورداود گوید: «در خصوص محل زر تشت اختلاف است. مستشرقين پيش، باختر (بلخ) را ولادت گاه او ميپنداشتند و در سر آنها «انكتيل»، اما امروز عموماً با سنت زرتشتيان [ایران] موافقت نموده او را از مغرب ايران ميدانند.[16] ابن خرداد به و بلاذُري و ابنالفقيه و مسعودي[17] و حمزة اصفهاني/ قرن چهارم/ و ياقوت/ قرن هفتم/ و قزويني و ابوالفداء/ قرن هفتم/ ، زردتشت را از
آذربايجان ذكر كرده و بخصوص اروميه را محل ولادت او دانستهاند... طبري/ قرن سوم/ و پيروان ابناثير/ قرن ششم/ و ميرخواند/ سدة نهم/ زرتشت را اصلاً از پلستين نوشته و از آنجا به آذربايجان مهاجرت ميدهند...[18] بنا به سنت ديگري (؟) رَي محل ولادت زرتشت است... برخي از كتب پهلوي براي آنكه ميان دو سنت مذكور سازشي دهند پدر زر تشت را از آذر بايجان ومادرش را از رَي ذكر كرده اند.»[19]
نگارنده در آغاز این تألیف، ذیل عنوان جریانهای تلخ تحریف تاریخ آریانا یاد آور شد که تاریخ پارس باستان یا ایران کهن در عهد ساسانی به علل سیاسی و مذهبی، مورد تحریف قرار گرفت و پس از آن در دوران حاکمیت اعراب و در عهد بنی عباس و... نیز بسیار مشوش گردید. تازیان و هم مشربان آنها سعی کردند که بابل (عراق) و حوالی آنرا محور تاریخ پارس باستان معرفی کنند.
به تاریخ مرحوم طبری که در قرن سوم به زبان عربی نوشته شده است، اگر دقت کنیم می بینیم که نویسندة آن از تعصب مذهبی و ملی و از تأثیر حاکمیت تازیان و نویسندگان آن بدور نبوده است. وی با عبارات تلخ و رکیک، به نقل از یک عرب بنام هشام که او از یک منبع نامعلوم روایت کرده، مینویسد: «هشام گويد: ظهور زرادشت كه مجوسيان وى را پيمبر خويش پندارند، به روزگار بشتاسب بود و به پندار جمعى از علماى اهل كتاب (؟) زرادشت از مردم فلسطين بود و خادم يكى از شاگردان ارميا بود و مقرب او بود و با وى خيانت كرد و دروغ گفت كه نفرينش كرد و لك و پيس گرفت و به ديار آذربيجان رفت و دين مجوس را بنياد كرد و از آنجا پيش بشتاسب رفت كه به بلخ مقر داشت و چون پيش وى شد و دين خويش را وانمود بشتاسب دل در آن بست و مردم را به قبول آن وادار كرد و بر سر اين كار از رعيت خود بسيار كس بكشت تا دين زرادشت را پذيرفتند.»[20]
در دورة اسلامی، شاید ابن جریر طبری/ قرن سوم/ نخستین کسی باشد که نظر یاد شده را مطرح کرده و زردشت، پیامبر پارسی را به حوزة غرب کویر بزرگ یعنی به سرزمینهای چون فلسطین و عراق و آذربایجان نسبت داده است و دیگران از وی پیروی کرده اند.
اما مورخان یونان باستان و اوستا و شاهنامه ها و محققان و اوستا شناسان بی طرف معاصر همه، بر خلاف نظر طبری و پیروان او، زردشت را بلخی و مربوط به خراسان زمین نوشته اند.
پژوهندگان پیشکسوت معاصر ایرانی در این باره اذعان کرده اند که: «اميانوس مارسلينوس مورخ روم كه در سال 330 م ميزيست و خود در ايران بوده است؛ مانند اگسياس، زرتشت را از باختر (بلخ) دانسته و معاصر ويستاسپس (گشتاسب) ميشمرد.»[21] «امروزه اكثر كساني كه در اين باب صاحب نظرند، قبول ميكنند كه بلخ محل تولد و شهادت زرتشت است. [22] در شاهنامة فردوسی نه فقط محل ظهور زرتشت و شهادتش در شرق ایران (بلخ)[23] ذکر شده است، بلکه همة حوادث مهم مانند جنگ رستم و اسفندیار نیز در سیستان رخ می دهند.»[24] «آنچه كه دَرَش، گماني نيست، زرتشت در شرق ايران،- شمالشرقي- زاده شد و دين خود را ارائه كرد. جائي كه زرتشت دين آورد، دين ميترائي مورد ايمان و علاقة مردم بود ... «ائيرْيَنِم وَئِِيجَه» (Airyanem Vaedja) سرزمين زرتشت و زادگاه دين گاتايي است».[25] «به موجب بُندهِش، بخش دوم دربارة آفرينش مادي اورمزد آمده است: «پنجم: گاو يكتا آفريده را در ايرانويج آفريد، به ميانة جهان، بر بالاي رود «وِه دائيتي» كه در ميانة جهان است...» [26] «ششم: كيومرث را آفريد ... بر ساحل رود دائيتي كه در ميانة جهان است. [27] در «زات سْپَرَم» آنجا كه شرح زندگاني زرتشت نقل است، پيامبر به كنار «وِه دائيتي» به معراج ميشود. به موجب دينكرد، كتاب هفتم، بخش 2، بند 30، پورشسب، چون قرار شده كه زرتشت از تخمه و نسل وي به وجود آيد، به موجب الهامي در مييابد كه بايد از گياه مقدس هوم كه بر فراز درختي كنار رود دائيتي، رَسته است استفاده كند. به موجب دينكرد كتاب هفتم، بخش سوم، بند 51، زرتشت از كنار رود «وهدائيتي» به راهنمايي بهمن امشاسپند چندين بار به آسمان فراز ميرود. در بُندهِش، جايي كه از رودهاي مشهور ياد شده، گويد: سرچشمة دائيتي رود از ايرانويج است. [28] و دربارة سروري آب ها نقل است كه: رود دائيتي، آبهاي تازنده را سرور است. [29]... بنا بر تصريح بُندهش و به موجب اوستا ... آفرينش اورمزد از كنار همين رود شروع شده و فراز رفتن زرتشت به آسمان از كنار همين رود است. به موجب يشتها و ونديداد، اين رود مقدس در ايرانويج جاري و خانة پورشسب بر ساحل آن قرار داشته است. و ايرانويج در شمال شرق ايران [کنونی] جاي داشته است كه در زمان ساسانيان، مُغان جايگاه آن را در غرب ايران، در ماد و آذربايجان معرفي كردند».[30] «پيوستگي نزديك پيامبر با اين سرزمين در متنهاي كهن اوستا، يشت 104، 18، 17/5 به اندازهاي روشن بيان شده و روايتهاي بعدي تا به امروز آن را استوار نگاه داشتهاند كه هيچگونه ترديدي درين نميتوان داشت كه درين جا نام سرزمين انجمن گاهاني به جا مانده است. از ميان اين سرزمين، رود دائيتيا ميگذرد، كه با تاريخ زرتشت به گونهاي جدائيناپذير پيوسته است. زرتشت (يشت 2/15 و 104/5) و اهورامزدا خود (يشت 17/5) در كنار اين رود قرباني كردند، پسر ويشتاسب، زئيريوئيري، درينجا قرباني كرد. همچنين در يشتهاي بعدي ويشتاسب هم قرباني كرد».[31]
در اَرت (ايزد) يشت آمده است که: «او را بستود زرتشت پاك در آرياويج (در كنار رود) دائيتياي نيك. او را بستود كيگشتاسب بلند همت، روبروي آب دائيتيا و از او درخواست: كه من با ارجاسب خُيُوني نابكار در يك جنگ (پيروزمند) مقابل توانم شد. كه تَثَرياوَ نتْ زشت نهاد را براندازم، كه من ديو يسنا، سپينجَ اُورُوشْكَ را براندازم، كه من دگر باره هماي و وارندكنا، را از مملكت خُيُونها به خانه برگردانم. كه من ممالك خيون را برافگنم.»[32]
در ونديداد اوستا (باب 19) از پرسش و پاسخ اهورامزدا با زردشت و از نبرد وی با اهریمن سخن رفته و در ضمن از ساحل رود داییتی و رود داراجه به عنوان زادگاه زردشت نام برده شده است. [33]
خلاصه بحث بر سر زادگاه زردشت است. در ارت یشت اوستا از نیایش زردشت در کنار رود داییتی یاد شده است و در وندیداد هم از رود داییتی و هم از رود داراجه سخن در میان است. حالا ببینیم که این دو رود در کجا واقع اند؟
از رود داییتی که به معنی رود بلخ است، در آینده در بحث جغرافیای ایرانویجه به طور مشروح بحث خواهد شد. درینجا رود داراجه را توضیح میدهم. رقیه بهزادی مترجم اوستا می نویسد: «هنگامي كه سخن از پيكار زردشت واهريمن به ميان مي آيد، دو بار از اين رود (درجه) با نام اوستايي (Drajya paiti zabarahe) به معني درجا (= آن سوي تپه) سخن رفته است، كه خانة پورشسپ پدر زردشت در كنار آن واقع بوده است و زردشت همان جا بر اهريمن پیروز شده است و اين مطلب زادگاه زردشت را كه گروهي اروميه ويا ديگر نواحي آذر بايجان ويا حتي رَي دانسته اند، رد مي كند.[34] داراجه رود در ایرانویج است که خانة پوروشسپ پدر زردشت در ساحل (آن) بود.»[35]
از نوشته های مترجمان دیگر اوستا چون هاشم رضی و احسان بهرامی نیز دانسته میشود که زادگاه زردشت در شرق ایران کنونی و در بلخ است. «دَرِجَه نام رودي است در اوستا. در همين فرگرد (باب 19 وندیداد) يك بار ديگر (بند 11) از آن ياد شده است. به موجب اين اشاره قديم و كهن و اشارت ديگر، بدون گمان جايگاه نشو و نما و تولد و خانه و بعثت زرتشت در شرق ايران [کنونی] شمال شرقي روشن ميشود. در بُندهش بهار، ص 75 ضمن يادكرد از چگونگي رودها تنها از آن يادي شده است. در ادامه همان موضوع (ص 76) اين توضيح شايان توجه نقل است: «داراجه (Daraja) رود به ايرانويج است كه خانة پورشسب پدر زرتشت، بر بار آن (كنار ساحل) بود.»[36] و به بیان دیگر: «دَرِجَه Dareja نام رودخانهاي است در رَغَه که در کنار آن رود، خانة پورشسپ پدر آشو زرتشت برپا بود.»[37] و هم چنین «زَبَرَنْگْههZabaranh نام کوهي است در «رَغَه» که رود خانة درجه از آن روان ميشود. کنارة بالاي رودخانة درجه.»[38] و «رَغا Ragha محل تولد «دُوغدو» مادر زرتشت است. (يسنا19: بند18).»[39]
خلاصه، تا حدی روشن شد که در اوستا جایگاه پدر و مادر زردشت در حوزة رود دائیتی (رود بلخ) در «داراجيا پايتي زَبراDrajya paiti zabarahe » (= زَبر تپة درجه= بالاي تپة درجه) ياد شده است و دَرِجَه Dareja نام رودخانهاي است در رَغَه، و رَغه یا رَغا Ragha مسکن پدر و مادر زرتشت بوده است و امروزه «راغ علاقه داري است مربوط ولايت بدخشان افغانستان، که در 27 كيلومتري گوشة غربي فيض آباد مركز ولايت واقع شده است.» [40]
اما دو واژة «زَ بَر» و «پَتِي» که در اوستا به کار رفته است، امروزه در گویش هزاره های افغانستان به همان معنی اوستائی خود به کار میرود. معني زبر به معنی بالا روشن است. اما «پَتِي» به تكه زميني گفته میشود كه در سراشیبی و دامنة تپه، براي كشاورزي هموار و آباد شده باشد.
يكشنبه 12 خرداد 1392 زندگينامه سرلشكر خلبان شهيد محمدهاشم آل آقا
اين بار سخن از رادمردي است كه در سراسر زندگي پرافتخارش چونان عقابي تيزچنگ پاسدار حريم هوايي اين كشور بود و آن زمان كه روح بي قرارش راه پروازي بلندتر را در پيش گرفت، كالبد خاكيش را به آغوش گرم آبي نيلگون خليج فارس سپرد تا ترجمان پيوندي معنادار بين آسمان و دريا باشد. او كه طنين صداي مردانه اش، آرامش بخش و قوت قلب خلبانان اف-4 و اف-5 و هواپيماهاي ترابري بود. عقاب سرفراز آسمان ايران زمين، سرلشكر خلبان شهيد هاشم آل آقا.
زندگي نامه
نام: محمد هاشم
نشان: آل آقا
تاريخ تولد: 27 آبان 1324
تاريخ ورود به نيروي هوايي: 1344
تاريخ تكميل دوره عالي پرواز در آمريكا: 1349
شروع به خدمت به عنوان خلبان فانتوم: 1349
اعزام به امريكا جهت طي دوره خلباني هواپيماي تامكت: 1356
برخي از مسئوليتهاي مهم :
1ـ افسر خلبان كابين جلو گروه يكم گردان 12 پايگاه يكم شكاري تهران
2ـ معاونت عمليات پايگاه هشتم شكاري اصفهان
3ـ معاونت عمليات پايگاه هفتم شكاري شيراز
4ـ جانشين فرمانده پايگاه هشتم شكاري اصفهان
6ـ طراح جنگي دفتر مخصوص نيروي هوايي
7ـ مسئول پست فرماندهي معاونت عمليات نيروي هوايي
تاريخ شهادت: 20 مرداد 1363
محل شهادت: خليج فارس
محمدهاشم در 27 آبان سال 1324 در خاندان بزرگ «آلآقا» كه از خانواده هاي سرشناس شهر كرمانشاه ميباشد پا به عرصه وجود گذاشت. دوران تحصيل خود در مقاطع ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را درشهر كرمانشاه گذراند. با اعلام مخالفت مادرش با وجود عشقي كه به پرواز داشت از اين كار منصرف شد اما علاقه وافر وي به ارتش كه همانا عشق خدمت به وطن بود باعث شد كه نهايتا به جمع نيروهاي مسلح بپيوندد. به دنبال آن وي پس از شركت در آزمون ورودي، موفق به راهيابي به دانشكده افسري نيروي زميني ارتش شده و با توجه به عطش دروني اش در ميل به بال گشودن همزمان در جهت جلب رضايت مادر گام بر مي دارد.
پس از فارغ التحصيلي از دانشگاه افسري اصرار وي كارگر افتاده و مادر به خلبان شدن فرزند راضي مي شود. هاشم كه گويي در ابتداي راه قرار دارد با نيروي مضاعفي بلافاصله اقدام كرده و با شركت در آزمون دانشكده خلباني از اين امتحان نيز سربلند بيرون آمده و با رسيدن به آرزوي ديرينه خود به جرگه دانشجويان خلباني نيروي هوايي ارتش مي پيوندد.
با اتمام كلاسهاي زميني و آموزش مقدماتي پرواز، طبق روال آن روز نيروي هوايي براي تكميل دانش پرواز خود راهي ايالات متحده ميشود. با اتمام دوره، مفتخر به دريافت وينگ خلباني شده و راه بازگشت به وطن را در پيش مي گيرد.
سروان خلبان هاشم آل آقا مقارن با سال 1350 به كشور بازگشته و با امريه ستاد فرماندهي نيروي هوايي به عنوان كمك خلبان جنگنده F-4، فانتوم، به پايگاه هفتم شكاري شيراز منتقل مي شود. در ادامه در سال 1351 برابر امريه ديگري براي ادامه انجام وظيفه به پايگاه يكم شكاري تهران فرستاده مي شود.
هاشم در همين سال با دختري در همان محله سكونت پدر و مادرش در شهر كرمانشاه آشنا شده و اين آشنايي به ازدواج اين دو ختم مي شود. شهيد محمدهاشم آل آقا فردي آرام و صبور بود و نسبت به خانواده خود تعصب خاصي داشت و همسرش عامل اخير را مهمترين علت ازدواجش با وي مي داند.
آنها زندگي مشتركشان را در تهران آغاز كرده و پس از حدود 4 سال، در سال 1356 آماده سفري طولاني ميشوند.
سروان خلبان آل آقا براساس صلاحديد فرماندهان وقت به همراه تني چند از خلبانان فانتوم، با خانواده هايشان براي آموزش هدايت پرنده پيچيده، انقلابي و جديد نيروي هوايي ارتش، گرومنF-14 تامكت عازم پايگاه نيروي دريايي ايالات متحده در ايالت ويرجينيامي شوند.
براي خلبانان باتجربه فانتوم همچون هاشم آل آقا پرواز با گربه گرومن و كاربري تسليحاتش كار آنچنان سختي نبود. زيرا در درجه اول F-4 و F-14 هر دو اصلا براي نيروي دريايي ايالات متحده طراحي و ساخته شده و بديهي است كه از يك استاندارد يكسان براي طراحي و ساخت آنها استفاده شده است و در درجه دوم از سه موشك هوا به هواي مورد استفاده تامكت هاي ايران، فانتوم قابليت شليك دو موشك آن (AIM-7 اسپارو و AIM-9سايدوايندر) را دارد. با توجه به اينكه آل آقا و همرزمانش در جنگنده فانتوم در چگونگي استفاده از اين دو موشك تجربه كافي و وافي داشتند، فقط مي بايست اسلحه اصلي تامكت، موشك اسطوره اي هيوز AIM-54 فينيكس و رادار آن هيوز AWG-9 را بهطور كامل بشناسند. اگر عوامل مذكور را به اضافه هوش و جسارت ايراني كنيم مي شود حدس زد كه تمام نفرات اعزامي به راحتي بتوانند دوره خلباني F-14 را با موفقيت و سربلندي طي كنند.
پس از پايان دوره در مدت حدود 18 ماه،خلبانان جديد جنگنده جديد در آبان 57 به سرزمين اجدادي خود باز مي گردند.با توجه به اينكه كانون فعاليت F-14 در ايران پايگاه هشتم شكاري مي باشد، هاشم به همراه خانواده خود از تهران به اصفهان نقل مكان مي كند. سكونت آنها در اصفهان مصادف مي شود با اوج گيري تظاهرات مردمي عليه حكومت پهلوي كه در نهايت به پيروزي انقلاب اسلامي ايران در بهمن 57 منجر شد. وقوع انقلاب در كشورمان سنگ محك بسيار جالبي براي تعيين عيار عرق ملي و حس وطن پرستي كاركنان نيروهاي مسلح بود و چه زيبا كه آل آقا و همرزمان ميهن پرستش در اين آزمون كوچكترين ناخالصي از خود نشان ندادند.
سروان خلبان محمدهاشم آل آقا كه در زمان پيروزي انقلاب از افسران ارشد نيرو محسوب ميشد و مدتها بود كه به عنوان استاد خلبان، آموزش خلبانان را به عهده گرفته بود پس از پيروزي انقلاب امر آموزش را با جديت بيشتري پيگير شد. آري او نيز مي دانست آموزش صحيح و كامل مهمترين رمز پيروزي بر دشمنان ملت است.
با شروع جنگ تحميلي فعالانه وارد صحنه نبرد شد و در عين حال از آموزش جوانان غافل نشد تا اينكه به علت رشادت، جديت و جسارت در امور محوله در سال 1362 از طرف فرماندهي وقت نيرو به سمت جانشين فرماندهي عمليات نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران منصوب ميشود.
رسيدن به پست معاونت عمليات نيرو بهانه خوبي بود تا هاشم در كنار سرهنگ خلبان «عباس بابايي» خود را هرچه بيشتر درگير جنگ كرده و تواناييهاي خود را در اين عرصه، عرضه دارد. بابايي و آل آقا همواره پيش از انجام هر عملياتي ابتدا خود مبادرت به شناسايي و ارزيابي هدف از لحاظ موضع پدافندي، سمت حمله و غيره كرده تا عمليات اصلي با خطر كمتر و ديد بازتري صورت گيرد. نكته جالب توجه در اين مطلب اين است كه آنها هرگز گرفتار جو پست و مقام نشده و فقط به اين مساله كه در كجا ميتوانند منشا اثر باشند توجه داشتند.
خاطره اي از سرهنگ خلبان «مسعود اقدام» در مورد نقش شهيد آل آقا در نجات فانتوم شهيد ياسيني
سرهنگ مسعود اقدام در اوايل جنگ در پروازي به همراه شهيد بزرگوار «عليرضا ياسيني»به قصد انهدام سه سايت موشكي زمين به دريا كه از پشت پايگاه هوايي شعيبيه كشتيهاي كشورمان را مورد اصابت قرار مي داد در يك جنگنده F-4 عازم ماموريت مي شود. طبق برنامه براي درامان ماندن از رديابي توسط رادارهاي دشمن قرار بود آنها با عبور از30 مايلي «خورموسي» و پرواز بر فراز باتلاقهاي «فاو» و «امالقصر» خود رادر موقعيت مناسب به روي هدف برسانند. با عبور از مرز، اقدام به عنوان خلبان كابين عقب تمام حواس خود را معطوف بررسي سامانه هاي مختلف هواپيما و تهديدات موشكي دشمن مي كند تا در صورت شليك موشك دشمن بتوانند به موقع بامانور مناسب آن را منحرف كنند.
خطري احساس نمي شد و جنگنده با سرعت بسيار بالا در ارتفاع پايين بر فراز نيزارها به حركت خود ادامه مي داد كه ناگهان زمين و زمان در جلو چشمان هر دو خلبان تيره و تار شد. اقدام حدود 20 ثانيه بعد به هوش آمده و مشاهده مي كند كه جنگنده در يك صعود 50 درجهاي در حال گردش به راست است. بلافاصله فرامين هواپيما را در اختيار گرفته و از طريق راديوي هواپيما سعي در برقراري ارتباط با ياسيني مي كند.خلبان كابين جلو هيچ عكس العملي از خود نشان نمي داد. اقدام در همين زمان به بررسي شرايط پرداخت تا متوجه شود چه اتفاقي افتاده است. تكه هاي گوشت و پر اطراف كابين نشان از برخورد دستهاي از پرندگان دريايي (كه در آن سرعت،حكم يك گلوله ضدهوايي را دارد) به جنگنده داشت.
هواپيما در كنترل بود اما تمام سامانه هاي ناوبري از كار افتاده بود. تعيين مسير درست بازگشت تنها با كمك رادار كنترل زمين ميسر بود كه تماسهاي متعدد اقدام با رادار هيچ نتيجه اي دربر نداشت. اقدام براي چندمين بار در راديوي هواپيما گفت:
ـ از ابابيل به رادار. اگر صداي مرا ميشنوي جواب بده.
ناگهان صداي مبهمي به گوش رسيد. بلافاصله تكرار كرد:
ـ از ابابيل به رادار.
ناگهان صداي روشن و واضحي در راديو طنين انداز مي شود.
ـ ابابيل، من عقابم، به گوشم.
اين پيام كه در واقع نويد زندگي براي فانتوم و خلبانانش محسوب مي شد، صداي خلبان F-14 حاضر در منطقه، شهيد والامقام سروان خلبان «هاشم آل آقا» بود.آل آقا در ادامه مي گويد:
ـ مشكلي برايتان پيش آمده؟
ـ هواپيمايمان صدمه ديده. نمي دانم خلبان كابين جلو بيهوش شده يا به شهادت رسيده.
ـ خونسردي خودت را حفظ كن. سعي كن كنترل هواپيما را به دست بگيري. دارم به سمت شما حركت مي كنم.
وقتي كه آل آقا به بالاي سر فانتوم زخمي رسيد گفت:
ـ ابابيل همين طور به پرواز ادامه بده. مراقب باش از دستگيره صندلي پران استفاده نكني. چون چتر صندلي باز شده و بالاي هواپيما رهاست. هواپيمايتان شبيه «آواكس» شده است.
ـ متشكرم. سعي مي كنم هواپيما را هدايت كنم. ولي نمي دانم چه بلايي سر ياسيني آمده است.
ـ خونسردي خودت را حفظ كن و همين طور به پرواز ادامه بده. من پشت سرت در حركت هستم، نگران نباش.
موتورها با آن كه با قدرت صد در صد در حال پيشراندن جنگنده بودند با اين حال فانتوم صدمه ديده سرعتي حدود 180 نات داشت كه براي جنگنده سرعت كمي است.پس از مدتي ياسيني نيز به هوش آمده و با اعلام اين كه مي تواند جنگنده را هدايت كند، فرمان را در دست مي گيرد. نهايتا هواپيما به سلامت در پايگاه فرود آمده و بدين وسيله هاشم آل آقا جنگنده باارزش F-4 و دو خلبان ارزشمندتر را به دامان وطن باز مي گرداند.
خاطره اي از سرتيپ خلبان فضل الله جاويدنيا در مورد مهارت شهيد آل آقا در خلباني تامكت
در تاريخ ۱۳ ارديبهشت ۱۳۶۱ من به همراه ستوان بهروز پاشاپور به عنوان كابين عقب در يك پرواز دو فروندي از پايگاه شكاري اصفهان به پرواز در آمديم.
در اين پرواز من شماره ۲ پرواز و سرتيپ خلبان شهيد هاشم آل آقا شماره يك پرواز بودند. ما ماموريت داشتيم در غرب اهواز، جنوب حميديه و هورالهويزه پوشش سنگين هوايي ايجاد كنيم تا حمله گسترده زميني در اين منطقه انجام شود و هواپيماهاي عراقي نتوانند نيروهاي ما را بمباران كنند.
ناگهان متوجه اشكالي در هواپيما شدم. درحال بررسي بودم كه متوجه شدم هند گريپ (قسمت پلاستيكي دسته استيك كه تمام فرامين بر روي آن قرار دارد) لق است. اين قسمت حدود ۱۵ سانتي متر است كه به قسمت فلزي استيك كه حدود ۳۵ سانتي متر طول دارد وصل است.
در حال تكان دادن آن بودم كه ناگهان هند گريپ جدا شد و از جاي خودش خارج گرديد. كنترل هواپيما به طور كلي از دست رفته بود . هيچ كنترلي روي جنگنده نداشتم. تصميم گرفتم تا تمام حواسم را به حركات هواپيماي شماره يك جلب نمايم . شهيد آل آقا با فاصله اي حدود ۱۰ متر بالاي سر من پرواز مي كرد، طوري كه من فقط مي توانستم قسمت انتهايي هواپيماي ايشان را ببينم. بايد هرچه زودتر فرود مي آمدم. نزديكترين فرودگاه اهواز بود كه امنيت لازم را دارا نبود. براي رفتن به اصفهان نيز بايد از كوه هاي اطراف آن مي گذشتيم كه اين كوهها بيشتر از ۱۲۰۰۰ پا ارتفاع داشت كه با شرايطي كه من داشتم اين امكان نيز وجود نداشت. با همفكري كه با شهيد آل آقا داشتيم تصميم گرفتيم به دزفول برويم و در آنجا فرود اضطراري داشته باشيم.
شهيد آل آقا گفت به دزفول كه رسيديم من حالت فرود مي گيرم و شروع به نشستن مجازي مي كنم دراين حالت من مي توانستم با نگاه كردن به ايشان و تقليد حركات بر روي باند به زمين بنشينم. به قدري به شهيد آل آقا اعتماد داشتم كه مطمئن بودم مي توانم از پس اين فرود خطرناك برآيم، چون او يكي از برجسته ترين خلبانان اف۱۴ نيروي هوايي بود. همه چيز به خوبي پيش مي رفت تا اين كه زمان باز كردن چرخها رسيد. شهيد آل آقا با مهارت مثال زدني كه در هدايت هواپيما داشتند شرايط فرود را براي من مهيا مي كردند. به اين شكل كه بايد ايشان باند پرواز را ده متر بالاتر براي خودش تصور مي كرد و روي آن باند خيالي اقدامبه نشستن مي كرد تا من به تبع ايشان بتوانم روي باند فرود بيايم. انصافاً او به قدري اين كار را دقيق انجام مي داد كه گويي خود در حال نشستن بود. سرانجام امير جاويدنيا موفق شد با همكاري شهيد آل آقا هواپيما را به سلامت بر زمين بنشاند.
نحوه شهادت شهيد آل آقا
هاشم آل آقا در درجه اول همانطور كه ذكر شد از فرماندهان ارشد نيرو بود و در درجه دوم مشغله هاي فراواني به عنوان طراح عمليات داشت و اين دو مورد كافي بود تا نتواند پروازهاي عملياتي انجام دهد، با اين حال فعالانه در پروازهاي گشتي و اسكورت نفتكش ها وكشتيهاي تجاري شركت مي كرد و اين چنين بود تا به خواست خدا خليج نيلگون و هميشه فارس ايران، مشهد شهيد سرهنگ خلبان محمدهاشم آل آقا باشد.
تقويم ها روز 20 مرداد 1363 را نشان مي داد و آسمان آبي خليج فارس يكي از گرمترين روزهاي خود را سپري مي كرد. هاشم آلآقا و كمك خلبانش در يك تامكت طي ماموريتي مشغول اسكورت نفتكش ها و كشتيهاي تجاري كشورمان بود. در همين اثنا ناگهان مورد حمله چند فروند جنگنده ميراژ F1 عراقي قرار مي گيرد. درگيري آغاز و پس از مدتي جنگ و گريز تامكت آل آقا مورد اصابت موشك شليك شده از طرف جنگنده عراقي قرار گرفته و به درون آب سقوط مي كند. شاهدان عيني حادثه كه دورادور ناظر درگيري آنها بودند خطر شليك شدن موشك سوپر 530F-1 به سمت تامكت را به آل آقا گوشزد مي كنند اما آل آقا در جواب آنها مي گويد هيچ نشانه اي دال بر حمله موشك به سمتشان در سامانه هاي هشدار دهنده مشاهده نمي كند. اين مطلب گوياي آن است كه عراقي ها با استفاده از اطلاعات فني كه امريكايي ها در اختيار آنها قرار داده بودند در استفاده از نقاط ضعف F-14 كاملا موفق عمل كرده اند.
همسر هاشم كه از چند روز پيش براي ديدن اقوام به كرمانشاه رفته بود در روز بازگشت به تهران كه مصادف مي شود با روز شهادت هاشم با شكسته شدن ديوار صوتي شهر كرمانشاه توسط جنگنده هاي عراقي مواجه ميشود. با مشاهده اين اتفاق گويي به وي الهام مي شود كه براي هاشم اتفاقي افتاده اما با ذكر و ياد خدا آرامش يافته و به خود تلقين مي كند كه انشاء ا... اتفاقي نيفتاده. پس از رسيدن به تهران هرچه منتظر مي ماند از تلفن هاشم خبري نمي شود. صبرش لبريز شده و با پايگاه هشتم تماس مي گيرد. ديسپچ پايگاه با توجه به اينكه تامكت آل آقا بازنگشته و هيچ خبر دقيقي دال بر شهادت يا زنده بودنش در دست نيست با جوابهاي سربالا به همسر وي مي گويد: «همين الان دوباره براي ماموريتي ديگر به پرواز درآمد. به محض بازگشت مي گوييم با شما تماس بگيرد.» با شنيدن اين جوابها و طولاني شدن انتظار، همسر شهيد از وقوع سانحه براي هاشم يقين حاصل مي كند. با سقوط تامكت آل آقا با توجه به اينكه از اسارت به دست عراقي ها و يا شهادتش اطلاعي در دست نبود به اضافه اينكه وي به عنوان جانشين عمليات نيرو در جريان تمام عمليات هاي آتي و استراتژي جاري نيروي هوايي بود به همين علت بلافاصله تمامي طرحهاي نيرو دستخوش تغييراتي اساسي شد. اين قضيه گذشت و نيروي هوايي با اعلام مفقودالاثر شدن هاشم بر ابهامات و سوالات سقوط وي افزود.
همسر هاشم كه همچنان منتظر بازگشت وي به خانه بود چندين سال پس از مفقودالاثر شدن همسرش در يكي از شبهاي قدر خالصانه دست به دامن ائمه اطهار شده و از آنها مي خواهد وجود يا عدم وجود هاشم را براي وي معلوم كنند. توسل وي جواب داده و همان شب خواب شهيد بزرگوار را مي بيند. هاشم كه در سبزه زار مانندي با لباس خلباني به ديدن همسرش آمده بود در جواب سوال وي كه پرسيد: «هاشم، مي خواهم بدانم كه تو هستي يا نيستي؟» ميگويد: «من نيستم.» پس از مدت كوتاهي گفتگو، شهيد اظهار ميدارد «من سردم است و بايد بروم». همسر شهيد صبح فردا خوابي كه ديده بود را با يكي از علما در ميان مي گذارد. در جواب مي شنود با توجه به اظهار سرما توسط شهيد، پيكر پاك وي در درون آب قرار دارد. همسر هاشم پس ازاين واقعه از شهادت همسرش يقين حاصل مي كند و جالب آنكه مدت كوتاهي بعد از طريق نامه رسمي نيروي هوايي اعلام شهادت همسرش را دريافت مي دارد. هاشم هيچ گاه از اسرار شغلي خود با همسرش صحبتي به ميان نمي آورد و اين مورد تا بدان جا پيش رفته بود كه همسر وي پس از شهادتش به پست واقعي هاشم در نيروي هوايي پي مي برد.
ناگفته نماند شهيد آل آقا تا پيش از آرام گرفتن در قعر آب هاي خليج فارس چندين بار از جمله حدود سه ماه پيش از شهادت، در بهارسال 1363 در درگيري با جنگنده هاي عراقي، هواپيمايش به شدت صدمه ديده و تامرز شهادت پيش رفته بود.
همسر قهرمان شهيد از آن زمان كه هاشم ديگر به خانه بازنگشت، نگهداري و پرورش دو يادگار شهيد (بابك و بهزاد) را به تنهايي به عهده گرفت و نشان داد كه از حماسه سازان ميدان هاي نبرد حق عليه باطل چيزي كم ندارد. وي كه براي فرزندان خود هم پدر بود و هم مادر با تلاشي خستگي ناپذير توانست آنها را به سمت مدارج بالاي علمي رهنمون شود. دكتر «بابك آلآقا» فرزند ارشد شهيد با ارايه پايان نامه دكتراي خود با عنوان «بررسي تاثير محيط هوا ـ فضا بر فيزيولوژي بدن هوانوردان» در سال1379 توانست در سطح خاورميانه مقام اول را كسب و به دريافت لوح تقدير از دست رييسجمهور وقت جناب آقاي «خاتمي» مفتخر شود.
افتخاري ديگر
از افتخارات ديگر همسر سرافراز شهيد آل آقا اين است كه وي خواهر شهيد نيز مي باشد. شهيد سروان خلبان «مصطفي صغيري» كه از خلبانان جنگنده F-4، فانتوم نيروي هوايي بود در ماموريتي در روز 23 مهر 1359 كه از پايگاه سوم شكاري همدان به قصد هدفي در شهر سليمانيه عراق برخاسته بود، مركبش در خاك عراق مورد اصابت قرار گرفته و به فيض عظيم شهادت نايل مي آيد.
«شهيد سرلشكر خلبان مصطفي صغيري»
نحوه شهادت هاشم آل آقا به نقل از مقاله "گربه هاي ايراني"
تام كوپر و فرزاد بيشاپ در مقاله گربه هاي ايراني، درگيري هوايي را كه به شهادت شهيد آل آقا منجر شد چنين روايت كرده اند:
"درتاريخ ۹اوت ۱۹۸۴ قرار بر اين بود كه يك كاروان از كشتي هاي حامل سلاح و مهمات مورد نياز ايران از مبدأ سوريه با گذشت از تنگه هرمز به مقصد بوشهر و بندر امام خميني (ره) حمل گردد . عراقي ها كه قصد حمله به اين كاروان را داشتند تصميم به استفاده از هواپيماهاي سوپراتندارد خود را گرفتند ولي از اين كار خود منصرف شدند، زيرا با وجود تامكت هاي ايراني و گشتزني مداوم آنها بر فراز خليج فارس اين طرح غير ممكن بود .
صبح روز ۱۱آگوست ۲فروند MIG - 23 ML كه مجهز به موشك هاي هوا به هواي R 24 R وR - 60 MK بودند جهت حمله به چند فروند كشتي ايراني در نزديكي جزيره خارك به پرواز در آمدند . اين دو هواپيما با پرواز در ارتفاع خيلي پائين به يك دسته اف ـ ۱۴ ايراني نزديك شدند.
در اين زمان مركز كنترل زميني عراق دستور افزايش ارتفاع پرواز تا سقف ۴۰۰۰ متر را صادر كرد. خلبانان ميگ ها كه فاصله اي ۱۵۰ كيلومتري با مركز داشتند فرمان را دير دريافت كردند . در اين اثناء فرمانده دسته عراقي ناگهان خود را در مقابل تامكت هاي ايراني ديد و هواپيماي همراه او به خلباني ستواندوم خلبان عامر به فاصله ۶۰۰ متر از او و در پشت يك فروند اف ـ ۱۴ ايراني پرواز مي كرد. فاصله كم ميگ ـ ۲۳ عراقي تا تامكت ايراني ، امكان شليك موشك هوا به هوا را غيرممكن مي ساخت و او به مسافت بيشتري نياز داشت . تنها كاري كه از عهده فرمانده دسته عراقي برآمد اين بود كه با مانور چرخش فاصله خود را افزايش دهد . همزمان هواپيماي ستواندوم عمار موفق شد تا با استفاده از اوضاع نامساعد جوي كماكان بطور ناشناخته به تعقيب تامكت ديگر بپردازد. درهمين موقع خلبان عمار در صفحه رادار خود علامت مثبت جهت شليك موشك هاي خودرا دريافت كرده و در نتيجه يك فروند موشك R - 60 MK بطرف تامكت ايراني پرتاب كرد.
افسر كنترل رادار ( RIO ) هواپيماي اف ـ۱۴ به خلباني هاشم آل آقا در اين روزستواندوم خلبان محمد رستم پور بود . رستم پور صحنه درگيري آن روز را چنين ترسيم مي كند: «هاشم از هواپيماي همراه ما (Wingman) درخواست كرد كه با تغيير موقعيت خود اطراف ما را جستجو كرده و مطمئن شود كه هواپيمايي در پشت ما نيست . سپس ما گردشي به سمت چپ انجام داديم . پس از اين گردش هاشم احساس عجيبي داشت و مجدداً از هواپيماي همراه درخواست كرد كه دوباره از وضعيت پشت سر ما اطمينان حاصل كند . در اين لحظه تنها چيزي كه هواپيماي همراه ما ديد ، دود حاصل از موشك شليك شده عراقي بطرف ما بود . اين موشك به موتور سمت راست ما برخورد كرد و در نتيجه اين برخورد و انفجار ناشي از آن من به حالت بيهوشي دچار شدم. زماني كه من بهوش آمدم آلات دقيق پروازي هنوز كار مي كرد اما هواپيما در آتش مي سوخت و با سرعت به سمت آب پيش ميرفت. من با استفاده از چتر نجات به بيرون پريدم و لحظاتي بعد خود را در آب يافتم . هوا مه آلود بود و چند دقيقه اي طول كشيد تا من قايق نجات خود را باز كردم . در اين موقع چندين بار صداي هاشم را شنيدم و من هم در جواب اوفرياد كشيدم اما هيچگاه موفق به ديدار مجدد او نشدم.»
همرزمان آل آقا از طريق بي سيم و رادار عمليات آنها را پيگيري مي كردند. به يك باره نفسها در سينه حبس شد. آنها ديگر هواپيماي هاشم را در صفحه رادار نمي ديدند. هواپيما در منطقه اي در شمال خليج فارس كه حالت باتلاقي داشت سقوط كرد.
ساعت ها و روزها تلاش گروه تجسس هوايي بيفايده بود. ديگر نه از هاشم خبري شد نه از لاشه هواپيما. سرتيپ آل آقا مزد زحمات شبانه روزي خود را گرفت. حيف بود كه او به مرگ طبيعي از دنيا برود. خداوند او را انتخاب نمود و او به جرگه شهداي گمنام و جاويدالاثر دفاع مقدس پيوست.
با شهادت هاشم آل آقا كه تعدادي از بهترين خلبانان نيروي هوايي ايران را آموزش داده بود، ايران يكي از بهترين خلبانان و متفكران نظامي خود را از دست داد. او شخصي بود كه طنين صداي او جزو خوشايندترين صداها در گوش خلبانان اف ـ ۴ و اف ـ ۵ بود كه بر فراز عراق پرواز مي كردند. تحت فرماندهي او همه احساس آرامش و امنيت مي كردند .
شهيدسرهنگ خلبان محمد هاشم آل آقا كه از باتجربه ترين و ارزشمندترين خلبانان تامكت نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران محسوب مي شد با مورد اصابت قرار گرفتن جنگنده اش، درون كابين ماند تا پيكر پاكش به قعر آبها سقوط و روح بلندپروازش به اوج آسمانها عروج كند. ... و براي خليج هميشه فارس چه افتخاري از اين بالاتر كه چنين مرواريد نابي را در دل خود جاي داده است.
اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن می شویم و نمی گذارم حتی ذره ای از خاک پاک ایران را این وحشی های بی سر و پا (بعثی) با خود ببرند و اگر ارزشمندتر از جانم هدیه ای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم می کردم.
شهید سرلشکر خلبان حسین خلعتبری، معروف به حسین ماوریک، از مشهورترین و ورزیده ترین خلبان های ایرانی بوده که دشمن بارها بر درماندگی در برابر شهامت این فرزند پاک ایران زمین اعتراف نموده است؛ او شکارچى قهرمان ناوهاى اوزا و قهرمان جنگ های دریایی با عراق بود.
خلعتبری، یکی از لیدرهای عملیات غرور آفرین کمان 99 و پرواز 140 عقاب ایرانی بر فراز عراق... یادآور اسطوره ملی ایران زمین، «آرش کمانگیر» در تعیین مرزهای دو کشور ایران و توران بود؛ افزون بر این که عدد 99 از طرح 99 صفحهای نبرد البرز برگرفته بود و بزرگترین حمله هوایی پس از جنگ جهانی دوم در جهان به شمار می آید.
* حمله به اچ 3، بی نظیرترین حمله هوایی و حضور پررنگ خلعتبری
* حماسه هفت آذر 59 و عملیات مروارید بر فراز خلیج فارس
* به هلاکت رساندن 48 افسر عالی رتبه و دو ژنرال عراقی، تنها در یک عملیات
جملات آغازین وصیت نامه ایشان جالب توجه است: «اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن می شویم و نمی گذارم حتی ذره ای از خاک پاک ایران را این وحشی های بی سر و پا (بعثی) با خود ببرند و مرگ در این راه را افتخار می دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیه ای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم می کردم.»
و در بخشی دیگر از وصیت نامه نیز اینچنین آمده است: «در ولایت خودمان شیرود، کوهی است که می گویند در آنجا علیه روسیه می جنگیده اند و اگر افتخار شهادت پیدا کردم، آن چه از من باقی ماند، حتی اگر ذره ای از گوشت بدنم باشد، را در کنار قله آن کوه دفن کنید تا روح من هم پاسدار این مرز و بوم باشد».
وی در سال 1328 در روستای «بصل کوه» شهرستان رامسر به دنیا آمد؛ کسی که بعدها در بین بعثیون به «حسین ماوریک» شکارچی ناوهای اوزای عراقی معروف شده بود و برای خود او یا پیکرش، جایزه تعیین کرده بودند و کسی که مهارت او در خلبانی و شلیک موشک ماوریک (نوعی موشک هوا به سطح) در نیروی هوایی شهره بود.
حسین دوران کودکی و جوانی را در رامسر گذراند و پس از گذراندن دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در سال 1349 به خدمت مقدس سربازی رفت و پس از گذراندن دوران سربازی، در سال 1351 به دلیل علاقه وافری که به فن خلبانی داشت، وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد و پس از گذراندن دوره مقدماتی، پرواز برای پشت سر گذاردن دوره پیشرفته به کشور آمریکا رهسپار شد.
پیش از سفر به آمریکا، حسین خلعتبری به دیدار خانواده می شتابد و به مادرش وکالت می دهد که: «مادر تمام حقوق ماهیانهام را براى رفع مشکلات نیازمندان هزینه کن».
او در کشور آمریکا، نخست دوره خود را در دانشگاه شپارد آغاز کرد و سپس به دانشگاه تگزاس منتقل شد و استعداد خیره کننده او در یادگیری و در پی آن هدایت هواپیما، باعث شده بود، به عنوان دانشجوی ممتاز شناخته شود و نام او را همه اساتید به عنوان یک دانشجوی برجسته بر زبان آورند.
در همین حین، به دلیل مهارت خاصی که در خلبانی داشت، دوره شلیک موشک ماوریک را که یک موشک هوا به سطح است و به وسیله آن می توان انواع شناورها را هدف قرار داد با موفقیت پشت سر گذاشت.
سرانجام دوره خلبانی پایان می یابد و او با دریافت گواهینامه خلبانی در هواپیمای اف 4 به ایران بازمی گردد و در پایگاه ششم شکاری بوشهر با درجه ستوان دومی مشغول به خدمت می شود.
با آغاز جنگ، عقاب تیزپرواز مازنداران به دشمن می تازد و بلافاصله پس از حمله عراقی ها، نیروی هوایی ارتش ایران، دست به کار شده و ترتیب انجام دو عملیات را در همان روز می دهد که بنا بر آن، یکی از عملیات ها با رمز البرز به پایگاه هوایی بوشهر می رسد و هدف پایگاه شعیبیه در استان بصره بود که با رسیدن به هدف، حسین با مهارت خاصی که در شیرجه زدن با هواپیما داشت، همه اهداف از پیش تعیین شده را بمباران می کند و سالم بازمی گردد.
حمله 140 عقاب به عراق او از پایگاه ششم شکاری به پرواز درآمده و به عنوان فرمانده یک دسته 8 فروند به بغداد حمله می کند و مانورهای عالی از میان ساختمان ها و پرواز با ارتفاع بسیار پایین او و شماری دیگر از خلبانان در شهر بغداد، باعث می شود خبرگزاری ها لب به تحسین از مهارت خلبانان ایرانی باز کنند.
*مأموریت، پایگاه الرشید و المثنی
وی در فروردین سال 1360 در مصاحبه با نشریه روابط عمومی عقیدتی ـ سیاسی نیروی هوایی گفت: مأموریتهای من شامل اهداف دریایی، بنادر، پل، تأسیسات پالایشگاهی، تأسیسات برقی و پشتیبانی نیروی زمینی دشمن بوده و هیچگاه قانون «موشک جواب موشک را» عمل نکردیم و... .
شهید«خلعتبری» از جمله نخستین خلبانانی بودند که پس از حمله هوایی عراق به فرودگاه مهرآباد به بغداد حمله کردند.
وی با آوردن خاطرهای از نخستین پرواز دفاع مقدس میگوید: نخستین مأموریت برون مرزی من، اول مهر ماه 1359 بود، پس از بمباران مهرآباد توسط عراق به ما دستور مأموریت داده شد تا بلافاصله با هشت فروند هواپیما به بغداد حمله کنیم و در مسیر، هر پنج مایل ما را هدف قرار میدادند و موشک میزدند، ولی ما همچنان در دل آسمان پیش میرفتیم تا سرانجام به هدف رسیدیم و پایگاه «الرشید» و «المثنی» را در بغداد درهم کوبیدیم و خاطره جالب من در این مأموریت دیدن یک گنبد طلایی در بخش جنوبی بغداد بود و از رادیو به هواپیماهای همراه گفتم: من یک گنبد طلایی میبینیم.
جناب سرهنگ محققی در پاسخم گفت: زیارتتان قبول، آنجا حرم مطهر حضرت امام موسی کاظم (ع) است و بناگاه اشک از چشمانم سرازیر شد و گفتم: «السلام علیک یا اباعبدالله».
*مأموریت، پایگاه شعیبه
مأموریتی برای نابودی تأسیسات پایگاه شعیبه به پایگاه ششم شکاری واگذار شد و خلعتبری برای این مأموریت انتخاب می شود که مأموریت را با موفقیت انجام می دهد و خسارات جبران ناپذیری به پیکره بعثیون وارد می کند و در راه بازگشت خلبان کمک می گوید: «حسین، مثل این که نوک مگسک این موشک ها کج است».
شهید خلعتبری می گوید: چطور؟
و کمک پاسخ می دهد: تا حالا 28 موشک برای ما شلیک کرده اند، ولی هیچ کدام به ما نخورده است؛ واقعا معجزاتی بوده که ما شاهدش بوده ایم.
*حماسه هفت آذر 59 ( عملیات مروارید)
در روزهای آغازین آذر ماه سال 1359 بنا بر هماهنگی های انجام شده از سوی نیروهای هوایی و دریایی ارتش ایران، قرار می شود در روز هفتم آذر ماه، نیروی دریای و هوایی به دو اسکله «البکر» و «الامیه» حمله کنند.
روز عملیات فرا می رسد و حسین این دلاور مازندرانی، سوار بر اسب آهنین خود می شود و به همراه شماری دیگر از خلبانان شجاع نیروی هوایی همچون شهید سرلشکر خلبان عباس دوران و شهید سرلشکر خلبان یاسینی در دل آسمان جای می گیرند و اینجاست که حسین کاری می کند که تا مدت ها حتی پس از شهادتش، افسران نیروی هوایی و دریایی عراق از شنیدن نام او لرزه به اندامشان می افتاد.
پرواز آغاز شده و حسین با مانورهای دیدنی، خود را در بهترین موقعیت ها قرار می دهد و یکی پس از دیگری ناوچه های عراقی را غرق می کند.
شهید خلتعبری در این عملیات توانست ناوهای اوزا، ناوهای مین جمع کن، ناو نیروبر و چندین اژدر افکن به ارزش کلی 240 میلیون دلار را هدف قرار دهد و نیروی دریایی عراق را نابود کند و پس از این عملیات بود که به شهید خلعتبری، لقب «حسین ماوریک» (شکارچی ناوهای اوزا) را دادند.
به ایشان می گفتند: «قاتل اوزا»؛ حالا نمی دانم چقدر شما از ناوچه های اوزای عراق اطلاعات دارید، آن قایق های موشک اندازی بود که به علت برد بلند موشک و قابلیت مانورش، به راحتی ناوهای ما را در خلیج فارس آماج قرار می داد.
این دلاور هنگامی که در بوشهر خدمت می کرد و زمان عملیات از هواپیمای خودش پیاده و سوار هواپیمای دیگر می شد و با موشک های «ماوریک تلویزیونی» این ناوها را آماج قرار می داد و به همین سبب به نام قاتل اوزا معروف شد.
بنا بر گفته کارشناسان، شهید خلعتبری در استفاده از هواپیماى اف 4، انجام مانورها و عملیات جنگی، انهدام هدف و شلیک موشک ماوریک همتا نداشت و به اندازه ای مهارت داشت که در هر شیرجه به چندین هدف می توانست حمله کند.
حمله به اچ 3 بی نظیر ترین حمله هوایی و حضور پررنگ حسین در اواخر سال 1359 بود و با توجه به این که عراق همه هواپیماهای ذخیره خود را به دلیل سالم ماندن از حملات تیزپروازان نیروی هوایی ارتش ایران، به مجموعه پایگاه های الولید در نزدیکی مرز اردن انتقال داده بود، نیروی هوایی تصمیم می گیرد این پایگاه ها را هر طور شده، هدف قرار دهد.
طرح اولیه آماده و شماری از برجسته ترین خلبانان نیروی هوایی برای این عملیات برگزیده می شوند؛ البته دلیل این کار، آن است که اگر فرمانده دسته پروازی مورد هدف قرار گرفت، خلبانان حاضر مهارت این را داشته باشند که خود هدف را پیدا و آن را نابود کند، سپس جمعی از بهترین ها انتخاب شدند که در بین آنها، نام حسین خلعتبری نیز به چشم می خورد.
و سرانجام روز پانزدهم فروردین ماه سال 1360 هشت فروند هواپیمای فانتوم از پایگاه هوایی همدان به پرواز درآمدند و با چهار بار سوخت گیری هوایی و پشت سر گذاشتن مسافتی بالغ بر1000 کیلومتر، پایگاه های الولید را بمباران کردند و همگی سالم برگشتند.
نقش حسین در این عملیات هم خیره کننده بود و در هنگام رسیدن به یکی از پایگاه ها، او ارتفاع را زیاد می کند و با شیرجه ای زیبا و مانورهای پی در پی، همه بمب های خود را روی اهداف فرو می ریزد و افتخار دیگری برای خود و میهن عزیزمان می آفریند؛ این عملیات هنوز هم در بزرگترین مدرسه های هوایی آمریکا و ... تدریس و برسی می شود.
*مأموریت، زدن پل العماره
از سوی فرماندهی به پایگاه ششم شکاری مأموریت داده می شود تا پل العماره را بزنند. خلعتبری و چند تن از خلبانان شجاع این پایگاه انتخاب می شوند و پل درست وسط شهر بود، خلعتبری وقتی روی پل می رسد حملات ضد هوایی دشمن به اوج خود رسیده بود و اتومبیل هایی که مشخص بود شخصی است، روی پل در حال حرکت بودند. او با پذیرفتن خطر دور می زند و پس از عبور آنها، پل را سرنگون می کنند.
وقتی از او سوال کردند، چرا چنین کردی، گفت: فرزندی یک ساله دارم، یک لحظه احساس کردم که ممکن است، توی ماشین بچه ای مثل «آرش» من باشد و چگونه قبول کنم که پدری بچه سوخته اش را در آغوش بگیرد؟
*بچه سوخته دزفولی
یادم نمی رود در دزفول بودم، زن لری بچه سوخته اش را گذاشت بغل من و گفت: بی غیرت تو خلبان مایی؟ بگیر! خواستم به او بگویم مادر! ما بی غیرت نیستیم، لکن دیدم زن خیلی عصبانی است.
هنگامی که خبر سقوط خرمشهر را شنیدم و دریافتتم که به پیرها و بچه ها رحم نکرده و به زن ها هم تجاوز کرده اند، به خدای لایزال و به شرفم قسم خوردم که این بار اگر وارد خاک عراق شدم، شهرک «صفوان» را در هم بکوبم و با این که بیش از 70 بار به خاک عراق حمله کرده ام ولی قانع نیستم من باید بجنگم و مرگ برای من افتخار است.
دولتمردان عراق با بودن او آرامش ندارند و با توجه به مهارت او در بیشتر عملیات به عنوان فرمانده دسته پروازی به دفاع از میهن می پردازد.
تاسیسات نفتی، یگانهاى دریایی، پل الاماره و پالایشگاه کرکوک بارها به دست او مورد حمله و تخریب قرار گرفت که تنها بخشی از دلاوری های این مرد بزرگ است.
*مأموریت حیاتی
از سوی فرماندهی نیروی هوایی، مأموریتی به پایگاه ابلاغ و خلعتبری برای انجام آن برگزیده می شود و مأموریت بدین شکل بود که:
هدف پشت سر نیروهای پشتیبانی عراق بمباران شدید شود، مأموریت حیاتی بود و جنگنده ها باید 460 مایل از وسط پدافند قوی عراق در ارتفاع بالا پرواز کنند و در حین مأموریت لحظه به لحظه به سمت اف 4 های نیروی هوایی موشک می زدند.
فانتوم ها درست روی هدف رسیده بودند که ناگهان یک موشک سام ـ 6 از بالای کاناپی خلعتبری رد شد و هواپیما لرزید، در وسط نیروهای عراقی، شماری از خانه های متحرک دیده می شود و خلعتبری متوجه این خانه ها می شود و گویا به او الهام شده بود که این خانه ها را بزند، هدف بمباران تانک های دشمن بود، ولی خلعتبری ارتفاع هواپیما را زیاد می کند و در یک آن به سمت خانه ها شیرجه می رود.
با توجه به مهارتی که او در این کار داشت، خانه ها را هدف گرفته و دقیقا با یک شیرجه همه آنها را نابود می کند و در این هنگام ساعت شش و نیم صبح را نشان می دهد، خلعتبری بلافاصله پس از مأموریت با سرعت به پایگاه برمی گردد و در گزارش پس از پرواز خود این گونه می نویسد که شماری از خانه های متحرک را دیدم و به جای اهداف از پیش تعیین شده آنها را آماج گرفتم.
روز پس از آن، از اتاق ویژه اطلاع دادند که:
به خلعتبری بگویید دیدت عالی بود و زمانی که آنجا را زدی 48 افسر عالی رتبه و دو ژنرال عراقی داخل این خانه ها بودند که به درک واصل شدند.
*پزشکان: نباید پرواز کنی
شهید خلعتبری در حضورش در دوران جنگ تحمیلى، بیش از 70 پرواز برون مرزى بر فراز خاک دشمن انجام می دهد و البته این تنها پروازهای عمقی به خاک عراق است و پروازهایی که او روی خلیج فارس، از جمله در عملیات مروارید انجام می داد، بسیار بیشتر از این است.
با این که پزشکان او را به خاطر پروازهاى متعدد و پى در پى و فشارهایى که بر جسم او وارد شده بود، از ادامه پرواز منع کرده بودند، ولی خلعتبرى کسی نبود که جسمش را بر خاک و مردم کشورش ترجیح دهد و از این روی، توصیه پزشکان و فرماندهان جنگىاش را براى توقف پروازهاى جنگى نپذیرفت.
*قهرمان جنگ های دریایی برای همیشه خاموش می شود
تعطیلات نوروز سال 1364 در پیش است، ولی گویا حسین، هوس سفری دیگر در سر دارد، او در پایگاه می ماند و به زادگاهش نمی رود و در پاسخ دوستانش هم که می گویند چرا به دیدن خانواده نمی روی، می گوید: در این شرایط بحرانی، مردم هر لحظه به کمک ما نیاز دارند و وجدانم اجازه نمی دهد که آنان را تنها بگذارم.
روز یکم فروردین ماه سال 1364، خلعتبری و ستوان محمد زاده، شیفت آلرت پایگاه سوم شکاری همدان هستند، ناگهان صدای آژیر بلند و در پایگاه اعلام اسکرامبل (حالت آماده باش) می شود.
حسین خلعتبری به همراه کمک خود ستوان یا یک فروند هواپیمای فانتوم دی با نام رمز آریو 31 برای مقابله با هواپیماهای دشمن به پرواز درمی آید، در کردستان در منطقه سقز با دو فروند میگ 23 عراقی و یک فروند میگ 25 عراقی درگیر می شود و سریع به سمت یکی از هواپیما گردش کرده و به پرواز ادامه می دهد و در ارتفاع 35000 پایی یکی از میگ های 23 را آماج قرار می دهد که پس از برخورد موشک، میگ نابود می شود.
در همین حین، از ایستگاه های رادار زمینی مرزی به آگاهی خلعتبری می رسانند که یک فروند میگ 25 پی دی، در تعقیب آنهاست و در این نبرد که حتی تعقیب و گریز آن نابرابر است، میگ 25 اقدام به شلیک یک تیر موشک r-40 می کند و موشک با فانتوم برخورد می کند و ستوان محمد زاده موفق می شود، اجکت کند و به سختی از ناحیه دست راست آسیب می بیند و توسط نیروهای امداد و نجات نیروی هوایی نجات پیدا می کند، ولی سرلشکر خلبان حسین خلعتبری فرصت اجکت پیدا نمی کند و بدین شکل، قهرمان جنگ های دریایی برای همیشه خاموش می شود و به معراج ابدی می رود.
بدن قطعه قطعه شده اش را به عنوان سند افتخاری به این امت همیشه بیدار تقدیم می کند و پیکر مطهرش در میان اندوه انبوه بسیاری از مردم منطقه که می گفتند تاکنون در منطقه سابقه نداشته تشییع شد و بنا بر وصیت خودش، در قله میرزا کوچک خان (گلزار چهل شهیدان رامسر) به خاک سپرده می شود تا آن گونه که خود می خواست، روحش نیز پاسدار مرز و بوم وطن اسلامی مان باشد.
تلویزیون عراق با اعلام این خبر با آب و تاب اعلام کرد که موفق شده، یکی از بهترین خلبانان ایرانی را از بین ببرد (شهید کند)، ولی آنها نمی دانستند، با شهید شدن خلعتبری و خلعتبری ها، هزاران خلعتبری دیگر از بین مردم سلحشور ایران به پا می خیزد و سلاح به دست می گیرد و علیه آنها دلاورانه می جنگند که این چنین هم بود.
* نام او هنوز بر سر زبان هاست
در هنگام زندگی و حتی پس از شهادت در مجلههاى جنگى آمریکا، بارها از شهید خلعتبرى به عنوان یک نابغه جنگى و خلبان توانمند در هدایت هواپیماى اف 4، در پروازها و مانورهاى حساس نظامى و عملیاتى نام برده شد
همچنین نام او به عنوان یکى از شاگردان موفق و ممتاز دانشگاه شپارد و تگزاس در فراگیرى علوم خلبانى اف 4 در دوران آموزشش در مصاحبهها و گفت وگوهاى اساتید این دانشگاه برده شد.
در سال 2006 یکى از مجلات جنگى آمریکا، ویژهنامهاى درباره مهارتهاى پروازى و ابتکار عملها و خلاقیتهاى شهید خلعتبرى منتشر کرد و او را بهترین خلبان اف 4 جهان معرفی نمود .
انتقال به پایگاه بندرعباس
2 سال از شروع جنگ می گذشت و روزهای جنگ یکی پس از دیگری سپری می شد جعفر اینک به درجه سرگردی رسیده بود و کوله باری از تجربه جنگی را با خود به همراه داشت که در اواخر سال 1361 نیروی هوایی اقدام به جابه جایی تعدادی از خلبانان بین پایگاههای شکاری نمود که طی همین برنامه جعفر به پایگاه نهم شکاری بندرعباس انتقال یافت و بعنوان خلبان و افسر عملیات پایگاه نهم شکاری شروع به خدمت نمود .
ولی این پایان کارنامه جنگی او نبود و تازه شروعی بود بر شکل گیری حرکتی که آنرا تیرهای غیب می نامیدند . وظیفه عمادی و دیگر خلبانان مستقر در پایگاه نهم شکاری اسکورت کشتی های نفت کش ، مقابله هوایی با جنگنده های دشمن که قصد بمباران اسکله های نفتی و یا زدن کشتی های نفت کش را داشتند و همچنین حفاظت از حریم هوایی آبهای نیلوگون خلیج فارس .
ماموریت در قرارگاه رعد
در کنار این ماموریتها با توجه به اینکه جعفر از خلبانان باتجربه نیروی هوایی بود همواره در عملیاتهایی که انجام می شد بعنوان مامور به پایگاههای مختلف نیروی هوایی از جمله بوشهر – همدان – دزفول و گهکاه تبریز اعزام می شد و در عملیاتها شرکت می جست . البته اکثر این ماموریتها مربوط به پایگاه امیدیه بود در این پایگاه از سوی سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی قرارگاهی با نام "رعد" تشکیل شده بود که خلبانان پایگاههای مختلف به صورت چهار تا هشت فروندی به آنجا می رفتند وطی مدت 15 تا 20 روز اقامت در آنجا ماموریتهایی را بر علیه مواضع دشمن انجام می دادند که در همگی آنها احتمال بازگشت بسیار پایین بود و دوباره به پایگاههای خود باز می گشتند .
اولین نفر برای پرواز ( خلبان عادی تا جانشین پایگاه )
در سال 1363 جعفر عمادی بعنوان فرمانده گردان عملیاتی پایگاه منصوب شد و یک سال در این سمت باقی مانده و سپس در اواخر سال 1364 بعنوان معاون عملیات پایگاه منصوب شد . با انتصاب تیمسار کاکاوند به سمت فرماندهی پایگاه نهم شکاری در اواخرسال 1365 عمادی بادرجه سرهنگی بعنوان جانشین پایگاه نهم شکاری منصوب شد.
در تمام این مدت پروازهای جنگی عمادی هرگز قطع نمی شد و او همواره در پروازهای عملیاتی حضور داشت روش کار او بسیار جالب بود . بااینکه معاون عملیات پایگاه و بعد از آن جانشین پایگاه شده بود ولی وقتی قرار بود فرمیشنی برای عملیاتهای مهم برون مرزی و یا عملیاتی که در آن احتمال بازگشت کم بود انتخاب کند همواره نام خود را بعنوان اولین نفر در لیست پروازی می نوشت و همین موضوع باعث می شد که خلبانان با دیدن نام جانشین پایگاه برروی برد پروازی دلگرم باشند که فرماندهان آنها نیز در جنگ از آنها مستثنی نیستند .
اسکله نفتی باید هدف قرار گیرد
نیمه دوم سال 1365 بود دولت عراق که حمایت اکثر کشورهای غربی از جمله آمریکا ، انگلستان ، فرانسه ، آلمان ، شوروی و ... را به همراه داشت با بکارگیری هواپیماهای سوپر اتاندارد ، میراژهای ال کیو 5 و بالگرد های سوپر فرلون که همگی مجهز به موشکهای ضد کشتی اگزوست بودند مرتب به کشتی های نفت کش ایرانی حمله می کرد و علی رغم حمایتهای شبانه روزی جنگنده های اف 4 و اف 14 از این کشتی ها ولی بدلیل حجم بالای تسلیحات بکار گرفته شده توسط عراق از یک سو و تحریم همه جانبه ایران آنها توانسته بودند صادرات نفتی ایران را مختل کنند و برای این مشکل باید چاره ای اندیشیده می شد .
در یکی از همین روزها تلفن معاون عملیات پایگاه به صدا درآمد که عمادی گوشی برداشت آنطرف خط شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی بود که از قرارگاه رعد تماس می گرفت . شهید بابایی ضمن تشریح شرایط بحرانی حال حاضر برای عمادی ، به او تاکید کرد باید یک حمله سنگین به یکی از اسکه های نفتی عراق انجام شود تا هم پاسخی باشد بر حملات آنها به کشتی ها نفت کش و هم با این کار صادرات نفت از این کشور مختل شود و به جعفر تاکید که که خلبانی که بعنوان لیدر دسته انتخاب می کند دارای ساعات پرواز جنگی بالا ، تجارب زیاد و با مهارت بالا باشد که عمادی به شوخی به شهید بابایی می گوید : فقط اسمش رو نگفتید که من کمکتون می کنم "جعفر عمادی" باشه . شهید بابایی تبسمی می کنه می گوید هر طور خودت صلاح می دانی .
ناو آمریکایی اخطار برگشت به پایگاه می داد
بلافاصله مقدمات پرواز آماده می شود و ضمن آماده سازی طراح و نقشه های پروازی ، خلبانان نیز انتخاب می شوند . مقرر می شود که دو فروند فانتوم هرکدام مسلح به 6 تیر موشک هوا به زمین تلویزیونی ماوریک به اسکله نفتی عراق حمله کنند . به دلیل حساسیت بالای ماموریت وطی مسافت بالا با سرعت زیاد برروی آب تا رسیدن به هدف ، عمادی خود تصمیم گرفت بعنوان لیدر دسته پرواز کند .
ساعاتی بعد خلبانان بعد از توجیهات قبل از پرواز و ذکر نکات مهم توسط عمادی به اتاق تجهیزات رفته و ضمن تحویل گرفتن چتر و کلاه به سمت جنگنده ها حرکت کردند و دقایقی بعد دو فروند فانتوم به فرماندهی سرهنگ جعفر عمادی و کمک سروان مهدی شقایق و فانتوم دیگر به خلبانی سرگرد مهدی نژاد به پرواز درآمدند . فانتومها بلافاصله به سمت آب گردش کردند تا ادامه مسیر دهند که ناگهان عمادی از رادیو هواپیما پیامی دریافت کرد به این مضمون که : هواپیمای فانتوم با شماره ... با ارتفاع ، سرعت و سمت ... هدف و ماموریت شما چیست ؟
این پیام از روی ناو هواپیمابر آمریکا مخابره می شد عمادی سخت به فکر فرو می رود که آنها چطور این اطلاعات را دارند ؟ ولی توجهی نمی کند و به مسیر ادامه می دهد که با تکرار چند باره پیام عمادی به دو دلیل تصمیم به پاسخ می گیرد ، اول اینکه ناو آمریکایی روی خط بین المللی با آنها صحبت می کرد و احتمال لو رفتن عملیات می رفت و دوم اینکه بدلیل پرواز در ارتفاع کم روی سطح آب خلبانان باید با تمرکز زیاد پرواز کنند که تکرار این پیام باعث عدم تمرکز آنها می شد . عمادی تصمیم می گیرد پاسخ دهد و عنوان می کند : (just low level navigation ) یعنی برای تمرین پرواز ارتفاع پایین روی سطح آب می رویم . از این لحظه به بعد دیگر پیام تکرار نشد ، دقایقی بعد با علامت عمادی هر دو جنگنده ارتفاع خود را تا حد ممکن کم کردند و با سرعت به سمت هدف پیش رفتند .
اسکله نفتی در آتش عظیم
دقایقی بعد اسکله های نفتی عراق پدیدار شد عمادی با اشاره اعلام حمله نمود و خلبانان کمی اوج گرفته و شروع به شلیک موشک کردند . پدافند عراق که اصلا متوجه نزدیک شدن فانتومها نشده بود بی هدف و دیوانه وار به هر سمتی شلیک می کرد و در کنار آن موشکهای کوتاه برد خود را نیز بی هدف شلیک می کرد . عمادی و دیگر خلبانان با توجه به تجارب قبلی ترسی نداشتند و به خوبی با مانورهای بجا تمامی این موانع را پشت سر گذاشتند . تمامی موشکها به هدف برخورد کرده بود اسکله نفتی به شدت می سوخت و می توان گفت این اسکله تقریبا منهدم شده بود و دود ناشی حاصل از سوختن آن تا کیلومترها دیده می شد . فانتومها بلافاصله گردش کردند و برای اینکه توسط هواپیماهای رهگیر دشمن شناسایی نشوند مجددا ارتفاع را کم کرده و با سرعت به سمت پایگاه حرکت کردند با نزدیک شدن به محل ناو هواپیما بر آمریکایی رادار ناو با عصبانیت و شبیه به دهن کجی جمله عمادی را در ابتدای پرواز تکرار می کرد :
Justt loow levell navigation
" تمرین برروی آب با ارتفاع پایین هان ! " که عمادی رادیوی هواپیمای خود را بسته و به مسیر ادامه می دهد و لحظاتی بعد هر دو جنگنده به سلامت به پایگاه رسیدند .
حجم آتش بقدری زیاد بود که عراق هرگز نتوانست آنرا انکار کند و مجری رادیوی عراق در حالی که بسیار خشمگین هم بود خبر این حمله را رسما اعلام کرد .
پروازی که شاید بی بازگشت بود
29 فرودین ماه سال 1367 درست در روز اول ماه مبارک رمضان حماسه جاویدان ناوچه های سهند و سبلان به وقوع پیوست و ناوهای آمریکایی در حرکتی ناجوانمردانه در حالی که ایران با آنها در حال جنگ نبود به این دو ناوچه حمله کرد و پرسنل این دوناوچه در این ماه مبارک به مولای خود علی (ع) پیوستند .
به دلیل قرار گیری این دو ناوچه در تنگه خلیج فارس مردم به راحتی می توانستند آنها را مشاهده کنند که همین باعث تضعیف روحیه آنان شده بود و باعث این شده بود که مردم خیلی آشفته باشند .
در همین زمان به پایگاه بندرعباس دستوری ارسال شد که باید پروازی عملیاتی در منطقه انجام شود که با توجه به حساسیت موضوع خود عمادی تصمیم گرفت اینکار را انجام دهد بدلیل کمبود وقت عمادی با جناب شقایق تماس گرفت که از منزل مستقیم به سمت آشیانه هواپیما بیاید که تا اینکه هوا تاریک نشده پرواز نمایند .
فرصت برای بریفینگ قبل از پرواز هم نبود و بلافاصله یک فروند فانتوم مسلح به موشکهای تلویزیونی به خلبانی سرهنگ جعفر عمادی و کمک جناب شقایق به پرواز درآمد . قبل از بلند شدن فردی که سمتها و جهت ها را به خلبانان اعلام می کرد به عمادی تاکید می کرد که از سمت که او می گوید به سمت هدف برود و سرعت و ارتفاع را نیز به عمادی اعلام کرد . با به پرواز درآمدن جنگنده ، عمادی به یاد دفعه قبل افتاد که ناو همه اطلاعات آنها را داشت ولی توجهی به آن نکرد و به مسیر ادامه داد و بدلیل اینکه اگر می خواست از مسیری که به او داده شده پرواز کند به تاریکی می خورد و عملا موشکهایش کاربردی نداشت مسیر مستقیم را در پیش گرفت و به هدف رسید .
همه چیز آرام بود رادارها ناو آمریکایی نیز خاموش بود ، عمادی شروع به گشت زنی نمود و منتظر فرمان بعدی بود که با تاریک شدن هوا رادار به او اعلام کرد ماموریت با موفقیت انجام شده و ناو آمریکایی غافل گیر شده است به پایگاه مراجعت کنید . این ماموریت نشان داد که نیروی هوایی هنوز زنده است و روی پای خود ایستاده و از هیچ دشمنی که قصد تجاوز به آب و خاک ایران را داشته باشد نمی هراسد .
فردای آن روز آنها متوجه شدند که ناو آمریکایی می دانشته که هواپیمای ایرانی چه موشکی را حمل می کند ولی در آن نقطه منتظر آنها نبوده و بدلیل اینکه هوا تاریک شده بود آنها می دانستند که موشکهای فانتوم دیگر کاربردی ندارد .
تکرار یک واقعیت ( خلبان بیرون پرید بکشیدش )
چندی بعد دوباره این اتفاق روی داد دو هواپیمای فانتوم مسلح به قصد گشت هوایی به پرواز در می آیند که خلبان یکی از این فانتومها مرحوم داریوش خاک نگار بود . قبل از پرواز همان فرد به ایشان نیز سمت و ارتفاع و جهت داده شده و تاکید کرد از این جهت برود ، با پرواز فانتومها به محض اینکه فانتوم مرحوم خاک نگار از پشت جزیره کیش دور زده و به عمق آبهای نیلگون خلیج فارس می رود از روبرو توسط ناو آمریکایی به سمت او موشک شلیک می شود ، خاک نگار بلافاصله گردش می کند ولی موشک به قسمت انتهایی هواپیما برخورد می کند و سکان را از بین می برد هواپیمای همراه در رادیو می شنود که آمریکایها در رادیو می گویند خلبان این هواپیما داریوش خاک نگار است او از بهترین خلبانان ایرانی است هر وقت اجکت کرد او را گرفته و بلافاصله به قتل برسانید .
دستگیری جاسوس
داریوش خاک نگار که از خلبانان باتجربه نیروی هوایی بود هواپیمایی که فاقد سکان بود و عملا احتمال پرواز آن صفر می باشد برروی باند فرودگاه کیش بر زمین نشاند و خود و کمکش به سلامت از جنگنده خارج شدند .
بعد از این اتفاقات تحقیقات گسترده در پایگاه انجام شد و در نهایت ثابت شد آن فرد مذکور اطلاعات و حتی نام خلبان را به آمریکایها می داده تا آنها او را ضمن شناسایی مورد هدف قرار دهند و چه بسا اگر جعفر در آن پرواز تغییر سمت نداده بود او نیز مورد هدف قرار می گرفت .
نکته قابل توجه در این ماجرا این بود که آمریکاییها در منطقه خلیج فارس و اطراف آن دارای همه گونه امکانات نظامی از جمله پایگاهای نظامی ، ناوهای هواپیما بر ، هواپیماهای رهگیر و شناسایی ، هواپیماهای آواکس بودند ولی بازهم به این امکانات اکتفا نکرده بودند و با به خدمت گرفتن نفرات خود فروخته ای که در نقاط حساس مشغول به کار و تصمیم گیری بودند از آنها می خواستند که منطقه عملیات ، نحوه اجرای آن ، نوع ورود به منطقه ( ارتفاع ، سمت و سرعت ) و حتی نوع جنگنده را به آنها اطلاع دهند که متاسفانه از این طریق در طول جنگ ضربات جبران ناپذیری به نیروی هوایی وارد آمد .
انتصاب به سمت فرماندهی پایگاه
روزهای پرفراز و نشیب جنگ بالاخره به پایان رسید ولی عمادی همچنان در بندرعباس ماندگار شد تا اینکه در سال 1368 طی حکمی از سوی فرماندهی نیروی هوایی ایشان به سمت فرماندهی پایگاه نهم شکاری بندرعباس منصوب شد و تا سال 1374 در این سمت باقی ماند .
در طی این مدت او خدمات ارزنده ای را به پرسنل این پایگاه نمود ، درب اتاق او همیشه برروی همه پرسنل باز بود و هر کس مشکلی داشت براحتی می توانست با او در میان بگذارد . در سال 1371 مانور سراسری نیروی هوایی در پایگاه بندرعباس برگزار شد ، که این پایگاه پذیرای فرماندهان عالی رتبه ارتش و انواع جنگنده های نیروی هوای بود و سرتیپ خلبان جعفر عمادی خدمات ارزنده ای در این مانور انجام داد و باردیگر لیاقت و شایستگی خود را به همگان اثبات نمود .
انتصاب به سمت فرماندهی اطلاعات و شناسایی نیروی هوایی
در سال 1374 امیر سرتیپ حبیب بقایی فرمانده وقت نیروی هوایی ضمن تقدیر از خدمات شبانه روزی ایشان در پایگاه بندر عباس ، طی حکمی او را به سمت فرمانده اطلاعات و شناسایی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب نمود و عمادی بعد از نزدیک به 14 سال اقامت در بندعباس به تهران منتقل شد و تا زمان بازنشستگی در سال 1379 به همین عنوان در نیروی هوایی مشغول بکار بود .
در سال 1379 سرتیپ خلبان جعفر عمادی با کوله باری از تجارب و خدمات ارزنده ای که به نیروی هوایی کرده بود به درجه بازنشستگی نایل آمد . او در طی دوران جنگ بیش از 80 سورتی پرواز برون مرزی و 2800 ساعت پرواز جنگی را در کارنامه خود دارد .
استراحت و فعالیت در موسسه باقیات الصالحات
بعد از بازنشستگی جعفر که بعد از سالها خدمت و شرکت در جنگ احساس می نمود نیاز به آرامش دارد و نزدیک به یک سال وقت خود را به استراحت و مسافرت سپری نمود که بالاخره به این نتیجه رسید که نمی تواند بدین شکل ادامه بدهد و تصمیم گرفت شغلی را برای خود برگزیند . در اواخر سال 1380 او وارد موسسه باقیات الصالحات شد و تا اوایل سال 1386 نیز در آنجا خدمت نمود که بدلیل ناراحتی از ناحیه چشم مجبور به عمل جراحی شد و پس از آن به دستور پزشک فعلا در حال استراحت می باشد .
کانون خلبانان ایران
در اوایل سال 1386 او بهمراه امیران خرم ، ضرابی ، غفاری ، عتیقه چی ، تصمیم به راه اندازی و تاسیس کانون خلبانان ایران نمودند تا محلی باشد برای جمع شدن همکاران و دوستان قدیمی در کنار هم که علاوه بر تجدید دیدار بستری فراهم شود که آن دسته از خلبانان و یا فرزندان خلبان که بدنبال شغلی می گردند بتوانند از طریق این کانون برای مشکل خود اقدام نمایند .
جعفر عمادی در آستانه 58 سالگی با تجربیات گرانبهایی که از جنگ بدست آورده بسیار خشنود است که توانسته بعنوان یک سرباز کوچک وطن به ایران و ایرانی خدمت نماید و درحال حاضر در کنار فرزندان و نوه های خود مشغول زندگی بعد از دوران بازنشستگی است .
شهيد عباس بابايي، بزرگ مردي كه در مكتب شهادت پرورش يافت مجاهدي كه زهد و تقوايش بسان دريايي خروشان بود و هر لحظه از زندگانيش موج ها در برداشت. مرد وارسته اي كه سراسر وجودش عشق و از خودگذشتگي و كرامت بود، رزمنده اي كه دلاور ميدان جنگ بود و مبارزي سترگ با نفس اماره ي خويش. از آن زمان كه خود را شناخت كوشيد تا جز در جهت خشنودي حق تعالي گام برندارد. به راستي او گمنام، اما آشناي همه بود. از آن روستاييِ ساده دل، تا آن خلبان دلير و بي باك. شهيد بابايي در سال 1329، در شهرستان قزوين ديده به جهان گشود. دوره ي ابتدايي و متوسطه را در همان شهر به تحصيل پرداخت و در سال 1348، به دانشكده خلباني نيروي هوايي راه يافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتي براي تكميل دوره به آمريكا اعزام شد. شهيد بابايي در سال 1349، براي گذراندن دوره خلباني به آمريكا رفت. طبق مقررات دانشكده مي بايست به مدت دو ماه با يكي از دانشجويان آمريكايي هم اتاق مي شد. آمريكايي ها، در ظاهر، هدف از اين برنامه را پيشرفت دانشجويان در روند فراگيري زبان انگليسي عنوان مي كردند، اما واقعيت چيز ديگري بود. چون عباس در همان شرايط تمام واجبات ديني خود را انجام مي داد، از بي بند و باري موجود در جامعه آمريكا بيزار بود. هم اتاقي او در گزارشي كه از ويژگي ها و روحيات عباس نوشته، يادآور مي شود كه بابايي فردي منزوي و در برخوردها، نسبت به آداب و هنجارهاي اجتماعي بي تفاوت است. از رفتار او بر مي آيد كه نسبت به فرهنگ غرب داراي موضع منفي مي باشد و شديداً به فرهنگ سنتي ايران پاي بند است. همچنين اشاره كرده كه او به گوشه اي مي رود و با خودش حرف مي زند، كه منظور او نماز و دعا خواندن عباس بوده است. خود وي ماجراي فارغ التحصيلي از دانشكده خلباني آمريكا را چنين تعريف كرده است: «دوره خلباني ما در آمريكا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتي كه در پرونده خدمتم درج شده بود، تكليفم روشن نبود و به من گواهينامه نمي دادند، تا اين كه روزي به دفتر مسئول دانشكده، كه يك ژنرال آمريكايي بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست كه بنشينم. پرونده من در جلو او، روي ميز بود، ژنرال آخرين فردي بود كه مي بايستي نسبت به قبول و يا رد شدنم اظهار نظر مي كرد. او پرسش هايي كرد كه من پاسخش را دادم . از سوال هاي ژنرال بر مي آمد كه نظر خوشي نسبت به من ندارد. اين ملاقات ارتباط مستقيمي با آبرو و حيثيت من داشت، زيرا احساس مي كردم كه رنج دوسال دوري از خانواده و شوق برنامه هايي كه براي زندگي آينده ام در دل داشتم، همه در يك لحظه در حال محو و نابودي است و بايد دست خالي و بدون دريافت گواهينامه خلباني به ايران برگردم. در همين فكر بودم كه در اتاق به صدا در آمد و شخصي اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا براي كار مهمي به خارج از اتاق برود با رفتن ژنرال، من لحظاتي را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه كردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، كاش در اينجا نبودم و مي توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم براي آمدن ژنرال طولاني شد. گفتم كه هيچ كار مهمي بالاتر از نماز نيست، همين جا نماز را مي خوانم. ان شاءالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه اي از اتاق رفتم و روزنامه اي را كه همراه داشتم به زمين انداختم و مشغول نماز شدم. در حال خواندن نماز بودم كه متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه كنم؟ نماز را ادامه بدهم يا بشكنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه مي دهم، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. سرانجام نماز را تمام كردم و در حالي كه بر روي صندلي مي نشستم از ژنرال معذرت خواهي كردم. ژنرال پس از چند لحظه سكوت نگاه معناداري به من كرد و گفت: چه مي كردي؟ گفتم: عبادت مي كردم. گفت: بيشتر توضيح بده. گفتم: در دين ما دستور بر اين است كه در ساعت هاي معين از شبانه روز بايد با خداوند به نيايش بپردازيم و در اين ساعات زمان آن فرا رسيده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده كردم و اين واجب ديني را انجام دادم. ژنرال با توضيحات من سري تكان داد و گفت: همه اين مطالبي كه در پرونده تو آمده مثل اين كه راجع به همين كارهاست . اين طور نيست؟ پاسخ دادم: آري همين طور است. او لبخندي زد. از نوع نگاهش پيدا بود كه از صداقت و پاي بندي من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمريكا خوشش آمده است. با چهره اي بشاش خود نويس را از جيبش بيرون آورد و پرونده ام را امضا كرد. سپس با حالتي احترام آميز از جا برخاست و دستش را به سوي من دراز كرد و گفت: به شما تبريك مي گويم. شما قبول شديد . براي شما آرزوي موفقيت دارم. من هم متقابلاً از او تشكر كردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولين محل خلوتي كه رسيدم به پاس اين نعمت بزرگي كه خداوند به من عطا كرده بود، دو ركعت نماز شكر خواندم.» با ورود هواپيماهاي پيشرفته اف – 14 به نيروي هوايي، شهيد بابايي كه جزء خلبان هاي تيزهوش و ماهر در پرواز با هواپيماي شكاري اف – 5 بود، به همراه تعداد ديگري از همكاران براي پرواز با هواپيماي اف–14 انتخاب و به پايگاه هوايي اصفهان منتقل شد. با اوج گيري مبارزات عليه نظام ستمشاهي، بابايي به عنوان يكي از پرسنل انقلابي نيروي هوايي، در جمع ديگر افراد متعهد ارتش به ميدان مبارزه وارد شد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، وي گذشته از انجام وظايف روزمره، بعنوان سرپرست انجمن اسلامي پايگاه، به پاسداري از دستاوردهاي پرشكوه انقلاب اسلامي پرداخت. شهيد بابايي با دارا بودن تعهد، ايمان، تخصص و مديريت اسلامي چنان درخشيد كه شايستگي فرماندهي وي محرز و در تاريخ 7/5/1360، فرماندهي پايگاه هشتم هوايي بر عهده ي او گذاشته شد. به هنگام فرماندهي پايگاه با استفاده از امكانات موجود آن، به عمران و آباداني روستاهاي مستضعف نشين حومه پايگاه و شهر اصفهان پرداخت و با تامين آب آشاميدني و بهداشتي، برق و احداث حمام و ديگر ملزومات بهداشتي و آموزشي در اين روستا، گذشته از تقويت خط سازندگي انقلاب اسلامي، در روند هر چه مردمي كردن ارتش و پيوند هر چه بيشتر ارتش با مردم خدمات شايان توجهي را انجام داد. بابايي، با كفايت، لياقت و تعهد بي پاياني كه در زمان تصدي فرماندهي پايگاه اصفهان از خود نشان داد، در تاريخ 9/9/1362 با ارتقاء به درجه سرهنگي به سمت معاون عمليات نيروي هوايي منصوب و به تهران منتقل گرديد. او با روحيه شهادت طلبي به همراه شجاعت و ايثاري كه در طول سال ها، در جبهه هاي نور و شرف به نمايش گذاشت، صفحات نوين و زريني به تاريخ دفاع مقدس و نيروهاي هوايي ارتش نگاشت و با بيش از 3000 ساعت پرواز با انواع هواپيماهاي جنگنده، قسمت اعظم وقت خويش را در پرواز هاي عملياتي و يا قرارگاه ها و جبهه هاي جنگ در غرب و جنوب كشور سپري كرد و به همين ترتيب چهره آشناي «بسيجيان» و يار وفادار فرماندهان قرارگاه هاي عملياتي بود و تنها از سال 1364 تا هنگام شهادت، بيش از 60 مأموريت جنگي را با موفقيت كامل به انجام رسانيد. شهيد براي پيشرفت سريع عمليات ها و حسن انجام امور، تنها به نظارت اكتفا نمي كرد، بلكه شخصاً پيشگام مي شد و در جميع مأموريت هاي جنگي طراحي شده، براي آگاهي از مشكلات و خطرات احتمالي، اولين خلبان بود كه شركت مي كرد. سرلشكر بابايي به علت لياقت و رشادت هايي كه در دفاع از نظام، سركوبي و دفع تجاوزات دشمنان از خود بروز داد، در تاريخ 8/2/1366، به درجه سرتيپي مفتخر گرديد. تيمسار بابايي معاون عمليات نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران به هنگام بازگشت از يك مأموريت برون مرزي، هدف گلوله ضد هوايي قرار گرفت و به شهادت رسيد. تيمسار عباس بابايي صبح روز پانزدهم مرداد ماه روز عيد قربان همراه يكي از خلبانان نيروي هوايي (سرهنگ نادري) به منظور شناسايي منطقه و تعيين راه كار اجراي عمليات، با يك فروند هواپيماي آموزشي اف–5 از پايگاه هوايي تبريز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد. تيمسار بابايي پس از انجام دادن مأموريت، به هنگام بازگشت، در آسمان خطوط مرزي، هدف گلوله هاي تيربار ضد هوايي قرار گرفت و از ناحيه سر مجروح شد و بلافاصله به شهادت رسيد. يكي از راويان مركز مطالعات و تحقيقات جنگ درباره اين واقعه نوشته است:«به دنبال اصابت گلوله به هواپيماي تيمسار بابايي و اختلالي كه در ارتباط هواپيما و پايگاه تبريز به وجود آمد، پايگاه مزبور به رابط هوايي سپاه اعلام كرد كه يك فروند هواپيماي خودي در منطقه مرزي سقوط كرد براي كمك به يافتن خلبان و لاشه آن هر چه سريعتر اقدام نماييد. مدت كوتاهي از اعلام اين موضوع نگذشته بود كه فرد مذكور مجدداً تماس گرفت و در حالي كه گريه امانش نمي داد گفت: هواپيماي مورد نظر توسط خلبان به زمين نشست، ولي يك از سرنشينان آن به علت اصابت تير در داخل كابين به شهادت رسيده است.» راوي در مورد بازتاب شهادت تيمسار بابايي در جمع برادران سپاه نوشته است: «برخي از فرماندهان ارشد سپاه در جلسه اي مشغول بررسي عمليات بودند كه تلفني خبر شهادت تيمسار بابايي به اطلاع برادر رحيم رسيد . با شنيدن اين خبر، جلسه تعطيل شد و اشك در چشمان حاضرين به خصوص آنان كه آشنايي بيشتري با شهيد بابايي داشتند ، حلقه زد.» نقل شده كه وي چند روز قبل از شهادت در پاسخ پافشاري هاي بيش از حد دوستانش جهت عزيمت به مراسم حج گفته بود: «تا عيد قربان خودم را به شما مي رسانم.» بابايي در هنگام شهادت 37 سال داشت، او اسوه اي بود كه از كودكي تا واپسين لحظات عمر گرانقدرش همواره با فداكاري و ايثار زندگي كرد و سرانجام نيز در روز عيد قربان، به آروزي بزرگ خود كه مقام شهادت بود نائل گرديد و نام پرآوازه اش در تاريخ پرا فتخار ايران جاودانه شد.
ام : عباس بابایی
نام پدر : اسماعیل
تولد : ۱۴ آذر ۱۳۲۹
محل تولد : قزوین
راه یابی به دانشکده خلبانی نیروی هوایی : ۱۳۴۸
اعزام به آمریکا جهت تکمیل دوره خلبانی : ۱۳۴۹
بازگشت به ایران : ۱۳۵۱
ازدواج با صدیقه (ملیحه ) حکمت: ۴ شهریور ۱۳۵۴
فرماندهی پایگاه هشتم هوایی اصفهان (ارتقاء از درجه سروانی به درجه سرهنگ دومی) : ۷/۵/۱۳۶۰
معاون عملیات نیروی هوایی تهران (ترفیع به درجه سرهنگ تمامی) : ۹/۹/۱۳۶۲
افتخار به درجه سرتیپی : ۸/۲/۱۳۶۶
تاریخ شهادت : ۱۵ مرداد ۱۳۶۶
محل دفن : گلزار شهدای قزوین
طول مدت حیات : ۳۷ سال
نحوه شهادت : اصابت گلوله به پیکرش در حین انجام عملیات برون مرزی
شهید عباس بابایی، بزرگ مردی که در مکتب شهادت پرورش یافت ؛ مجاهدی که زهد و تقوایش بسان دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگانیش موج ها در برداشت. مرد وارسته ای که سراسر وجودش عشق و از خودگذشتگی و کرامت بود، رزمنده ای که دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با نفس اماره ی خویش. از آن زمان که خود را شناخت کوشید تا جز در جهت خشنودی حق تعالی گام برندارد. به راستی او گمنام، اما آشنای همه بود. از آن روستاییِ ساده دل، تا آن خلبان دلیر و بی باک.
شهید بابایی در ۱۴ آذر سال ۱۳۲۹، در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود. دوره ی ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۴۸، به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد. شهید بابایی در سال ۱۳۴۹، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت. طبق مقررات دانشکده می بایست به مدت دو ماه با یکی از دانشجویان آمریکایی هم اتاق می شد. آمریکایی ها، در ظاهر، هدف از این برنامه را پیشرفت دانشجویان در روند فراگیری زبان انگلیسی عنوان می کردند، اما واقعیت چیز دیگری بود.
چون عباس در همان شرایط تمام واجبات دینی خود را انجام می داد، از بی بند و باری موجود در جامعه آمریکا بیزار بود. هم اتاقی او در گزارشی که از ویژگی ها و روحیات عباس نوشته، یادآور می شود که بابایی فردی منزوی و در برخوردها، نسبت به آداب و هنجارهای اجتماعی بی تفاوت است. از رفتار او بر می آید که نسبت به فرهنگ غرب دارای موضع منفی می باشد و شدیداً به فرهنگ سنتی ایران پای بند است.
همچنین اشاره کرده که او به گوشه ای می رود و با خودش حرف می زند، که منظور او نماز و دعا خواندن عباس بوده است. خود وی ماجرای فارغ التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی دادند، تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده، که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در جلو او، روی میز بود، ژنرال آخرین فردی بود که می بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهار نظر می کرد.
او پرسش هایی کرد که من پاسخش را دادم . از سوال های ژنرال بر می آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت، زیرا احساس می کردم که رنج دوسال دوری از خانواده و شوق برنامه هایی که برای زندگی آینده ام در دل داشتم، همه در یک لحظه در حال محو و نابودی است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا در آمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای کار مهمی به خارج از اتاق برود با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد.
گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می خوانم. ان شاءالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه ای از اتاق رفتم و روزنامه ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می دهم، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. سرانجام نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می نشستم از ژنرال معذرت خواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می کردی؟
گفتم: عبادت می کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت های معین از شبانه روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعات زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم. ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست . این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همین طور است. او لبخندی زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پای بندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است.
با چهره ای بشاش خود نویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده ام را امضا کرد. سپس با حالتی احترام آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک می گویم. شما قبول شدید . برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم.»
با ورود هواپیماهای پیشرفته اف – ۱۴ به نیروی هوایی، شهید بابایی که جزء خلبان های تیزهوش و ماهر در پرواز با هواپیمای شکاری اف – ۵ بود، به همراه تعداد دیگری از همکاران برای پرواز با هواپیمای اف–۱۴ انتخاب و به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد. با اوج گیری مبارزات علیه نظام ستمشاهی، بابایی به عنوان یکی از پرسنل انقلابی نیروی هوایی، در جمع دیگر افراد متعهد ارتش به میدان مبارزه وارد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وی گذشته از انجام وظایف روزمره، بعنوان سرپرست انجمن اسلامی پایگاه، به پاسداری از دستاوردهای پرشکوه انقلاب اسلامی پرداخت. شهید بابایی با دارا بودن تعهد، ایمان، تخصص و مدیریت اسلامی چنان درخشید که شایستگی فرماندهی وی محرز و در تاریخ ۷/۵/۱۳۶۰، فرماندهی پایگاه هشتم هوایی بر عهده ی او گذاشته شد.
به هنگام فرماندهی پایگاه با استفاده از امکانات موجود آن، به عمران و آبادانی روستاهای مستضعف نشین حومه پایگاه و شهر اصفهان پرداخت و با تامین آب آشامیدنی و بهداشتی، برق و احداث حمام و دیگر ملزومات بهداشتی و آموزشی در این روستا، گذشته از تقویت خط سازندگی انقلاب اسلامی، در روند هر چه مردمی کردن ارتش و پیوند هر چه بیشتر ارتش با مردم خدمات شایان توجهی را انجام داد. بابایی، با کفایت، لیاقت و تعهد بی پایانی که در زمان تصدی فرماندهی پایگاه اصفهان از خود نشان داد، در تاریخ ۹/۹/۱۳۶۲ با ارتقاء به درجه سرهنگی به سمت معاون عملیات نیروی هوایی منصوب و به تهران منتقل گردید.
او با روحیه شهادت طلبی به همراه شجاعت و ایثاری که در طول سال ها، در جبهه های نور و شرف به نمایش گذاشت، صفحات نوین و زرینی به تاریخ دفاع مقدس و نیروهای هوایی ارتش نگاشت و با بیش از ۳۰۰۰ ساعت پرواز با انواع هواپیماهای جنگنده، قسمت اعظم وقت خویش را در پرواز های عملیاتی و یا قرارگاه ها و جبهه های جنگ در غرب و جنوب کشور سپری کرد و به همین ترتیب چهره آشنای «بسیجیان» و یار وفادار فرماندهان قرارگاه های عملیاتی بود و تنها از سال ۱۳۶۴ تا هنگام شهادت، بیش از ۶۰ مأموریت جنگی را با موفقیت کامل به انجام رسانید. شهید برای پیشرفت سریع عملیات ها و حسن انجام امور، تنها به نظارت اکتفا نمی کرد، بلکه شخصاً پیشگام می شد و در جمیع مأموریت های جنگی طراحی شده، برای آگاهی از مشکلات و خطرات احتمالی، اولین خلبان بود که شرکت می کرد.
سرلشکر بابایی به علت لیاقت و رشادت هایی که در دفاع از نظام، سرکوبی و دفع تجاوزات دشمنان از خود بروز داد، در تاریخ ۸/۲/۱۳۶۶، به درجه سرتیپی مفتخر گردید. تیمسار بابایی معاون عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به هنگام بازگشت از یک مأموریت برون مرزی، هدف گلوله ضد هوایی قرار گرفت و به شهادت رسید. تیمسار عباس بابایی صبح روز پانزدهم مرداد ماه روز عید قربان همراه یکی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ نادری) به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه کار اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای آموزشی اف–۵ از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد. تیمسار بابایی پس از انجام دادن مأموریت، به هنگام بازگشت، در آسمان خطوط مرزی، هدف گلوله های تیربار ضد هوایی قرار گرفت و از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله به شهادت رسید.
یکی از راویان مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ درباره این واقعه نوشته است:
« به دنبال اصابت گلوله به هواپیمای تیمسار بابایی و اختلالی که در ارتباط هواپیما و پایگاه تبریز به وجود آمد، پایگاه مزبور به رابط هوایی سپاه اعلام کرد که یک فروند هواپیمای خودی در منطقه مرزی سقوط کرد برای کمک به یافتن خلبان و لاشه آن هر چه سریعتر اقدام نمایید. مدت کوتاهی از اعلام این موضوع نگذشته بود که فرد مذکور مجدداً تماس گرفت و در حالی که گریه امانش نمی داد گفت: هواپیمای مورد نظر توسط خلبان به زمین نشست، ولی یک از سرنشینان آن به علت اصابت تیر در داخل کابین به شهادت رسیده است.»
راوی در مورد بازتاب شهادت تیمسار بابایی در جمع برادران سپاه نوشته است: «برخی از فرماندهان ارشد سپاه در جلسه ای مشغول بررسی عملیات بودند که تلفنی خبر شهادت تیمسار بابایی به اطلاع برادر رحیم رسید . با شنیدن این خبر، جلسه تعطیل شد و اشک در چشمان حاضرین به خصوص آنان که آشنایی بیشتری با شهید بابایی داشتند ، حلقه زد.» نقل شده که وی چند روز قبل از شهادت در پاسخ پافشاری های بیش از حد دوستانش جهت عزیمت به مراسم حج گفته بود: «تا عید قربان خودم را به شما می رسانم.»
بابایی در هنگام شهادت ۳۷ سال داشت، او اسوه ای بود که از کودکی تا واپسین لحظات عمر گرانقدرش همواره با فداکاری و ایثار زندگی کرد و سرانجام نیز در روز عید قربان، به آروزی بزرگ خود که مقام شهادت بود نائل گردید و نام پرآوازه اش در تاریخ پرا فتخار ایران جاودانه شد.
شهید بابایی در بیانات مقام معظم رهبری :
این شهید عزیزمان انسانی مومن و متقی و سربازی عاشق و فداکار بود و در طول این چند سالی که من ایشان را می شناختم ، همیشه بر همین خصوصیات ثابت و پابرجا بود .
رفتار و اخلاق سرلشگر عباس بابایی
از لابه لای صفحات کتاب «پرواز تا بی نهایت» ـ تنها سند تهیه شده از حیات جاودانه ی شهید عباس بابایی شاید بتوان اصول کلی زیر را استخراج کرد و تبلور روح حاکم بر گفتار و رفتار شهید را ملاحظه کرد. در مورد هر اصل فقط به ذکر یک حکایت اکتفا شده است؛ کما اینکه ممکن است یک حکایت دربردارنده ی بیشتر از یک اصل باشد.
.
درس هایی از زندگی شهید بابایی
امروزه بسیاری از متفکران مسائل اجتماعی و انسانی بر این باورند که از بهترین راههای مبارزه با برخی بیماریهای روحی و حتی جسمانی الگو قرار دادن افراد متعال و موفق است. داشتن یک الگوی کامل و صحیح می تواند مایه ی تبلور ارزشهای انسانی، امیدبخشی، ایجاد انگیزه و هدف، تقویت روحیه و قوت قلب باشد. همچنین الگوی مناسب، درستی راه را تضمین می کند و امکان دستیابی به کمالات عالی را مهیا کرده و میل به طی طریق کمال را شدت می بخشد؛ همچنین می تواند معیار سنجش ارزشها و ضد ارزشها از یکدیگر باشد.
.
مردمداری شهید عباس بابایی
مردمداری شهید عباس بابایی یکی از مهمترین مولفه های شخصیت آن بزرگوار بود. روحیه بخشایش گر عباس بابایی سبب می شد همگان به گردش جمع شوند و این عاملی برای نزدیکی وی با دیگران بود. در خاطره زیر با یکی دیگر از ابعاد وجودی وی آشنا می شویم.( به نقل از کتاب پرواز تا بی نهایت)
ابتدا باید این نکته را یادآوری کنم که در زمان حیات این شهید بزرگوار، به عباس بابایی قول داده بودم تا این موضوع را برای کسی نگویم. حال بنا بر وظیفه جهت نشان دادن یکی از زوایای پنهان شخصیت آن شهید عزیز، این خاطره را عنوان می کنم. من شهید عباس بابایی را برای نخستین بار در منزل شوهر خواهرشان در دزفول دیده بودم و فقط با او یک آشنایی مختصر داشتم، تا اینکه در سال ۱۳۵۶ به پایگاه اصفهان منتقل و در کارگزینی ستاد پایگاه مشغول به کار شدم.
.
شهید بابایی از نگاه بزرگان
رحیم صفوی :
اعتقاد من این است که سرلشگر خلبان عباس بابایی فرمانده ای مومن و شجاع بود که نقش ایشان در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران یک نقش برجسته و بی نظیر جلوه می کند , بخصوص در عملیاتها و در بعد سازماندهی و آمادگی های عملیاتی نیروی هوایی ارتش .
پدر شهید بابایی :
زمانی که کوچکتر بود معمولاً در تعزیه های ما به اتفاق یکی از دوستانش نقش دو طفلان مسلم را بازی می کرد و بعد که بزرگتر شد نقش حضرت علی اکبر (ع) و دیگران را اجرا می کرد و در مراسم سوگواری اباعبدالله الحسین (ع) مداحی می کرد و این کار تا آخرین روزهای شهادتش ادامه داشت .
شهید عباس بابایی در بیانات مقام معظم رهبری :
شهید عباس بابایی عزیزمان انسانی مومن و متقی و سربازی عاشق و فداکار بود و در طول این چند سالی که من ایشان را می شناختم ، همیشه بر همین خصوصیات ثابت و پابرجا بود .
سید محمد خاتمی ( ریاست جمهوری ) :
اگر در تمام دوران تاریخ قزوین جز شهید رجایی و شهید عباس بابایی کسی را نداشته باشد برای افتخار شما همین دو شهید بزرگوار کافی است .
آقای هاشمی رفسنجانی :
( سرلشگر شهید عباس بابایی یکی از وفادارترین افسران ارتش جمهوری اسلامی و از پیشتازان انقلاب بود . )
( مشکلی که وجود داشت این بود که شهید عباس بابایی نمی توانست خود را از صحنه جنگ جدا کند و با این که ایشان معاون عملیاتی فرماندهی نیروی هوایی بود ،اما همیشه در میدانهای جنگ حضور داشت و می گفت : اگر پرواز نکنم ، احساس ضعف خواهم کرد زیرا هستی خود را در میدان جنگ می بینم . )
.
چند خاطره از شهید عباس بابایی
- در دوران تحصیل برای کمک به بابای پیر مدرسه که کمر و پاهایش درد می کند نیمه های شب ـ قبل از اذان صبح ـ به مدرسه می رود و کلاس ها و حیاط را تمیز می کند و به خانه برمی گردد. مدتها بعد بابای مدرسه و همسرش در تردید می مانند که جن ها به کمک آنها می آیند! و در نیمه شبی « عباس» را می بینند که جارو در دست مشغول تمیز کردن حیاط است .
.
وصیت نامه شهید عباس بابائی
وصیت نامه اول شهید عباس بابایی
بسم الله الرحمن الرحیم
همسرم ! راه خدا را انتخاب کن که جز این راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد
. . . ملیحه جان همانطوری که میدانی احترام مادر واجب است . اگر انسان کوچکترین ناراحتی داشته باشد اولین کسی که سخت ناراحت می شود مادراست که همیشه به فکر فرزند یعنی جگرگوشه اش می باشد. . .
. . . ملیحه جان اگر مثلا نیم ساعتی فکر کردی راجع به موضوعی هرگز به تنهایی فکر نکن حتما از قرآن مجید و سخنان پیامبران – امامان استفاده کن و کمک بگیر- نترس هر چه می خواهی بگو. البته درباره هر چیزی اول فکر کن . هر چه که بخواهی در قرآن مجید هست مبادا ناراحت باشی همه چیز درست می شه ولی من می خواهم که همیشه خوب فکر کنی . مثلا وقتی یک نفر به تو حرفی می زند زود ناراحت نشو درباره اش فکر کن ببین آیا واقعا این حرف درسته یا نه . البته بوسیله ایمانی که به خدا داری.
ملیحه جان به خدا قسم مسلمان بودن تنها فقط به نماز و روزه نیست البته انسان باید نماز بخواند و روزه هم بگیرد . اما برگردیم سرحرف اول اگر دوستت تو را ناراحت کرد بعد پشیمان شد و به تو سلام کرد و از تو کمک خواست حتما به او کمک کن . تا میتونی به دوستانت کمک کن و به هر کسی که می شناسی و یا نمی شناسی خوبی کن. نگذار کسی از تو ناراحت بشه و برنجه.
هر کسی که به تو بدی می کند حتما از او کناره بگیر و اگر روزی از کار خودش پشیمون شد از او ناراحت نشو. هرگز بخاطر مال دنیا از کسی ناراحت نشو.
ملیحه جون در این دنیا فقط پاکی، صداقت ،ایمان ، محبت به مردم ، جان دادن در راه وطن ، عبادت باقی می ماند. تا می تونی به مردم کمک کن . حجاب ، حجاب را خیلی زیاد رعایت کن . اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت ، فامیلت را که چیزی نداره، کسی که بیچاره است او را از بدبختی نجات بده. تا میتونی خیلی خیلی عمیق درباره چیزی فکر کن. همیشه سنگین باش. زود از کسی ناراحت نشو از او بپرس که مثلا چرا اینکار را کردی و بعد درباره آن فکر کن و تصمیم بگیر. . .
. . . ملیحه به خدا قسم به فکر تو هستم ولی می گویم شاید من مردم باید ملیحه ام همیشه خوشبخت باشد . هرگز اشتباه فکر نکند . همیشه فقط راه خدا را انتخاب بکند . چون جز این راه راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد .
ملیحه باید مجددا قول بدهی که همیشه با حجاب باشی . همیشه با ایمان باشی . همیشه به مردم کمک کنی . به همه محبت کنی . در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است و راه خداست . . .
. . . اگه می خواهی عباس همیشه خوشحال باشد باید به حرفهایم گوش کنی . ملیحه هرچقدر میتونی درس بخون . درس بخون درس بخون . خوب فکر کن . به مردم کمک کن . کمک کن خوب قضاوت کن . همیشه از خدا کمک بخواه . حتما نماز بخون . راه خدا را هرگز فراموش نکن . . .
. . . همیشه بخاطرت این کلمات بسیار شیرین و پر ارزش را بسپار « کسی که به پدر و مادرش احترام بگذارد ، یعنی طوری با آنها رفتار کند که رضایت آنها را جلب نماید ، همیشه پیش خداوند عزیز بوده و در زندگی خوشبخت خواهد بود . . .
ملیحه مهربانم هروقت نماز میخونی برام دعا کن .
وصیت نامه دوم سرلشگر عباس بابایی
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
خدایا ، خدایا ، تو را به جان مهدی (عج) تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار . به خدا قسم من از شهدا و خانواده شهدا خجالت می کشم وصیت نامه بنویسم . حال سخنانم را برای خدا در چند جمله انشاالله خلاصه می کنم
خدایا مرگ مرا و فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده .
خدایا ، همسر و فرزندانم را به تو می سپارم .
خدایا ، در این دنیا چیزی ندارم ، هرچه هست از آن توست .
پدر و مادر عزیزم ، ما خیلی به این انقلاب بدهکاریم .
عباس بابایی
۲۲/۴/۶۱
۲۱ ماه مبارک رمضان
شهید عباس بابایی، بزرگ مردی كه در مكتب شهادت پرورش یافت مجاهدی كه زهد و تقوایش بسان دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگانیش موج ها در برداشت. مرد وارسته ای كه سراسر وجودش عشق و از خودگذشتگی و كرامت بود، رزمنده ای كه دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با نفس اماره ی خویش. از آن زمان كه خود را شناخت كوشید تا جز در جهت خشنودی حق تعالی گام برندارد. به راستی او گمنام، اما آشنای همه بود. از آن روستاییِ ساده دل، تا آن خلبان دلیر و بی باك. شهید بابایی در سال 1329، در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود. دوره ی ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال 1348، به دانشكده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی برای تكمیل دوره به آمریكا اعزام شد. شهید بابایی در سال 1349، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریكا رفت. طبق مقررات دانشكده می بایست به مدت دو ماه با یكی از دانشجویان آمریكایی هم اتاق می شد. آمریكایی ها، در ظاهر، هدف از این برنامه را پیشرفت دانشجویان در روند فراگیری زبان انگلیسی عنوان می كردند، اما واقعیت چیز دیگری بود. چون عباس در همان شرایط تمام واجبات دینی خود را انجام می داد، از بی بند و باری موجود در جامعه آمریكا بیزار بود. هم اتاقی او در گزارشی كه از ویژگی ها و روحیات عباس نوشته، یادآور می شود كه بابایی فردی منزوی و در برخوردها، نسبت به آداب و هنجارهای اجتماعی بی تفاوت است. از رفتار او بر می آید كه نسبت به فرهنگ غرب دارای موضع منفی می باشد و شدیداً به فرهنگ سنتی ایران پای بند است. همچنین اشاره كرده كه او به گوشه ای می رود و با خودش حرف می زند، كه منظور او نماز و دعا خواندن عباس بوده است. خود وی ماجرای فارغ التحصیلی از دانشكده خلبانی آمریكا را چنین تعریف كرده است: «دوره خلبانی ما در آمریكا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی كه در پرونده خدمتم درج شده بود، تكلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی دادند، تا این كه روزی به دفتر مسئول دانشكده، كه یك ژنرال آمریكایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست كه بنشینم. پرونده من در جلو او، روی میز بود، ژنرال آخرین فردی بود كه می بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهار نظر می كرد. او پرسش هایی كرد كه من پاسخش را دادم . از سوال های ژنرال بر می آمد كه نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت، زیرا احساس می كردم كه رنج دوسال دوری از خانواده و شوق برنامه هایی كه برای زندگی آینده ام در دل داشتم، همه در یك لحظه در حال محو و نابودی است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فكر بودم كه در اتاق به صدا در آمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای كار مهمی به خارج از اتاق برود با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه كردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، كاش در اینجا نبودم و می توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم كه هیچ كار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می خوانم. ان شاءالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه ای از اتاق رفتم و روزنامه ای را كه همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز شدم. در حال خواندن نماز بودم كه متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه كنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشكنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می دهم، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. سرانجام نماز را تمام كردم و در حالی كه بر روی صندلی می نشستم از ژنرال معذرت خواهی كردم. ژنرال پس از چند لحظه سكوت نگاه معناداری به من كرد و گفت: چه می كردی؟ گفتم: عبادت می كردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما دستور بر این است كه در ساعت های معین از شبانه روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعات زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده كردم و این واجب دینی را انجام دادم. ژنرال با توضیحات من سری تكان داد و گفت: همه این مطالبی كه در پرونده تو آمده مثل این كه راجع به همین كارهاست . این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همین طور است. او لبخندی زد. از نوع نگاهش پیدا بود كه از صداقت و پای بندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریكا خوشش آمده است. با چهره ای بشاش خود نویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده ام را امضا كرد. سپس با حالتی احترام آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز كرد و گفت: به شما تبریك می گویم. شما قبول شدید . برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشكر كردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی كه رسیدم به پاس این نعمت بزرگی كه خداوند به من عطا كرده بود، دو ركعت نماز شكر خواندم.» با ورود هواپیماهای پیشرفته اف – 14 به نیروی هوایی، شهید بابایی كه جزء خلبان های تیزهوش و ماهر در پرواز با هواپیمای شكاری اف – 5 بود، به همراه تعداد دیگری از همكاران برای پرواز با هواپیمای اف–14 انتخاب و به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد. با اوج گیری مبارزات علیه نظام ستمشاهی، بابایی به عنوان یكی از پرسنل انقلابی نیروی هوایی، در جمع دیگر افراد متعهد ارتش به میدان مبارزه وارد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وی گذشته از انجام وظایف روزمره، بعنوان سرپرست انجمن اسلامی پایگاه، به پاسداری از دستاوردهای پرشكوه انقلاب اسلامی پرداخت. شهید بابایی با دارا بودن تعهد، ایمان، تخصص و مدیریت اسلامی چنان درخشید كه شایستگی فرماندهی وی محرز و در تاریخ 7/5/1360، فرماندهی پایگاه هشتم هوایی بر عهده ی او گذاشته شد. به هنگام فرماندهی پایگاه با استفاده از امكانات موجود آن، به عمران و آبادانی روستاهای مستضعف نشین حومه پایگاه و شهر اصفهان پرداخت و با تامین آب آشامیدنی و بهداشتی، برق و احداث حمام و دیگر ملزومات بهداشتی و آموزشی در این روستا، گذشته از تقویت خط سازندگی انقلاب اسلامی، در روند هر چه مردمی كردن ارتش و پیوند هر چه بیشتر ارتش با مردم خدمات شایان توجهی را انجام داد. بابایی، با كفایت، لیاقت و تعهد بی پایانی كه در زمان تصدی فرماندهی پایگاه اصفهان از خود نشان داد، در تاریخ 9/9/1362 با ارتقاء به درجه سرهنگی به سمت معاون عملیات نیروی هوایی منصوب و به تهران منتقل گردید. او با روحیه شهادت طلبی به همراه شجاعت و ایثاری كه در طول سال ها، در جبهه های نور و شرف به نمایش گذاشت، صفحات نوین و زرینی به تاریخ دفاع مقدس و نیروهای هوایی ارتش نگاشت و با بیش از 3000 ساعت پرواز با انواع هواپیماهای جنگنده، قسمت اعظم وقت خویش را در پرواز های عملیاتی و یا قرارگاه ها و جبهه های جنگ در غرب و جنوب كشور سپری كرد و به همین ترتیب چهره آشنای «بسیجیان» و یار وفادار فرماندهان قرارگاه های عملیاتی بود و تنها از سال 1364 تا هنگام شهادت، بیش از 60 مأموریت جنگی را با موفقیت كامل به انجام رسانید. شهید برای پیشرفت سریع عملیات ها و حسن انجام امور، تنها به نظارت اكتفا نمی كرد، بلكه شخصاً پیشگام می شد و در جمیع مأموریت های جنگی طراحی شده، برای آگاهی از مشكلات و خطرات احتمالی، اولین خلبان بود كه شركت می كرد. سرلشكر بابایی به علت لیاقت و رشادت هایی كه در دفاع از نظام، سركوبی و دفع تجاوزات دشمنان از خود بروز داد، در تاریخ 8/2/1366، به درجه سرتیپی مفتخر گردید. تیمسار بابایی معاون عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به هنگام بازگشت از یك مأموریت برون مرزی، هدف گلوله ضد هوایی قرار گرفت و به شهادت رسید. تیمسار عباس بابایی صبح روز پانزدهم مرداد ماه روز عید قربان همراه یكی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ نادری) به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه كار اجرای عملیات، با یك فروند هواپیمای آموزشی اف–5 از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد. تیمسار بابایی پس از انجام دادن مأموریت، به هنگام بازگشت، در آسمان خطوط مرزی، هدف گلوله های تیربار ضد هوایی قرار گرفت و از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله به شهادت رسید. یكی از راویان مركز مطالعات و تحقیقات جنگ درباره این واقعه نوشته است:«به دنبال اصابت گلوله به هواپیمای تیمسار بابایی و اختلالی كه در ارتباط هواپیما و پایگاه تبریز به وجود آمد، پایگاه مزبور به رابط هوایی سپاه اعلام كرد كه یك فروند هواپیمای خودی در منطقه مرزی سقوط كرد برای كمك به یافتن خلبان و لاشه آن هر چه سریعتر اقدام نمایید. مدت كوتاهی از اعلام این موضوع نگذشته بود كه فرد مذكور مجدداً تماس گرفت و در حالی كه گریه امانش نمی داد گفت: هواپیمای مورد نظر توسط خلبان به زمین نشست، ولی یك از سرنشینان آن به علت اصابت تیر در داخل كابین به شهادت رسیده است.» راوی در مورد بازتاب شهادت تیمسار بابایی در جمع برادران سپاه نوشته است: «برخی از فرماندهان ارشد سپاه در جلسه ای مشغول بررسی عملیات بودند كه تلفنی خبر شهادت تیمسار بابایی به اطلاع برادر رحیم رسید . با شنیدن این خبر، جلسه تعطیل شد و اشك در چشمان حاضرین به خصوص آنان كه آشنایی بیشتری با شهید بابایی داشتند ، حلقه زد.» نقل شده كه وی چند روز قبل از شهادت در پاسخ پافشاری های بیش از حد دوستانش جهت عزیمت به مراسم حج گفته بود: «تا عید قربان خودم را به شما می رسانم.» بابایی در هنگام شهادت 37 سال داشت، او اسوه ای بود كه از كودكی تا واپسین لحظات عمر گرانقدرش همواره با فداكاری و ایثار زندگی كرد و سرانجام نیز در روز عید قربان، به آروزی بزرگ خود كه مقام شهادت بود نائل گردید و نام پرآوازه اش در تاریخ پرا فتخار ایران جاودانه شد.
مقاله درباره دهه فجر و ۲۲ بهمن
وقایع ۱۲بهمن از ایامالله دهه فجر
۱۲بهمن روز ورود روحالله خمینی به ایران-در این روز بزرگترین استقبال تاریخ در تهران برگزار شد؛ بطوری که طول جمعیت استقبال کننده از آیتالله خمینی به ۳۳ کیلومتر رسیده بود. در ساعت ۹:۵۰ دقیقه بامداد روز دوازدهم بهمن هواپیمای حامل خمینی در میان تدابیر شدید امنیتی در فرودگاه مهرآباد برزمین نشست. خمینی پس از ورود به فرودگاه و ایراد سخنرانی طبق برنامهای که از قبل تنظیم شده بود عازم گورستان بهشت زهرا شد…
خمینی در میان استقبال گسترده مردم تهران در ساعت یک بعد از ظهر وارد قطعه ۱۷ که مدفن شهدای انقلاب بود شد و سخنرانی خود را ایراد نمود…
وقایع ۱۴ بهمن از ایامالله دهه فجر
روز شنبه ۱۴ بهمن از ایامالله دهه فجر در محل مدرسه شماره ۲ علوی یک مصاحبه مطبوعاتی با حضور قریب به سیصد خبرنگار ایرانی و خارجی برگزار شد که در آن ابتدا خلاصهای از نظریات آیتالله خمینی خوانده شد؛ سپس سوالات خبرنگاران آغاز گردید که خلاصهای از پاسخ خمینی به این شرح بود:
«کاری نکنند که مردم را به جهاد دعوت کنم، اگر موقع جهاد شد میتوانیم اسلحه تهیه کنیم. دولت را بزودی معرفی خواهیم کرد. اعضای شورای انقلاب تعیین شدهاند. از ارتش میخواهم هرچه زودتر به ما متصل شود. ارتشیان فرزندان ما هستند، ما به آنها محبت داریم باید به دامان ملت بیایند. قانون اساسی که تدوین شده به آراء عمومی گذاشته میشود تمام اتباع خارجی بطور آزاد در ایران زندگی خواهند کرد. »
وقایع روز ۱۶ بهمن از ایامالله دهه فجر
روز ۱۶ بهمن و تعیین دولت موقت-خمینی در روز ۱۶ بهمن طی فرمانی مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر موقت تعیین و معرفی کرد. عصر همان روز در سالن سخنرانی مدرسه علوی یک مصاحبه مطبوعاتی بینالمللی ترتیب داده شد، در این جلسه بازرگان برنامه و وظایف دولت موقت را تشریح کرد و افزود برگزاری همه پرسی درباره تغییر رژیم، برگزاری انتخابات مجلس موسسان و انجام انتخابات مجلس از وظایف این دولت است.
وقایع روز ۱۹ بهمن از ایامالله دهه فجر
روز نوزدهم بهمن ماه بزرگترین راه پیمایی انقلاب صورت گرفت. در قطعنامه پایانی راه پیمایی نخست وزیری مهدی بازرگان توسط تظاهرکنندگان تایید شد.
وقایع ۲۰ بهمن از ایامالله دهه فجر
در روز ۲۰ بهمن ماه که مصادف با روز جمعه بود، مردم در دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند تا سخنرانی رییس دولت موقت را استماع نمایند. در همین هنگام در غرب تهران درگیری شدیدی صورت گرفت؛ عده زیادی از افراد گارد شاهنشاهی به پادگان همافران نیروی هوایی حمله بردند و به محض آغاز درگیری آنان عده زیادی از جوانان وابسته به جناحهای مختلف به نفع همافران وارد صحنه درگیری شدند. این درگیری خونین دهها نفر کشته و مجروح بر جای گذاشت ولی در نهایت همافران توانستند حلقه محاصره نیروهای گارد را بشکنند.
وقایع ۲۱ بهمن از ایامالله دهه فجر
روز بیست و یکم بهمن ماه روز نبرد مسلحانه همه جانبه مردم و نیروهای دولتی بود. درگیری خونین مردم و لشگر گارد در این روز به اوج خود رسید؛ و جنگ تانکها با مردم مسلح باعث کشته و زخمی شدن صدها نفر شد. آیتالله خمینی تهدید کرد در صورت عدم جلوگیری از کشتار لشگر گارد حکم جهاد خواهد داد.در اینروز چندین کلانتری توسط گروههای مسلح مردمی تسخیر شدند که در نتیجه آن مقادیر زیادی اسلحه به دست مردم افتاد. در همین روز فرمانداری نظامی تهران اعلامیه شماره ۴۰ را انتشار داد؛ بموجب این اعلامیه رفت و آمد مردم از ساعت ۱۶:۳۰ تا ۵ بامداد ممنوع اعلام شد. در پی اعلامیه مزبور اعلامیه دیگری صادر و منع عبور و مرور تا ساعت ۱۲ بامداد تمدید شد. مردم عملاً مقررات حکومت نظامی را باطل ساختند و تا صبح در خیابانها با ایجاد حریق و راه بندانهای متعدد مانع حرکت قوای نظامی میشدند.
وقایع ۲۲ بهمن از ایامالله دهه فجر
۲۲ بهمن از ایامالله دهه فجر ،در این روز به ترتیب زندان اوین، ساواک، سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورای ملی، شهربانی، ژاندارمری و ساختمان زندان کمیته مشترک به تصرف مردم در آمد.در تسخیر شهربانی سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران به دست انقلابیون مسلح افتاد. پادگان باغشاه و دانشکده افسری، دبیرستان نظام، زندان جمشیدیه، پادگان عشرت آباد و پادگان عباس آباد یکی پس از دیگری تسلیم شدند و آخرین مرکزی که به تصرف درآمد رادیو و تلویزیون بود.
تصمیم شورای عالی ارتش(مقاله دهه فجر)
ساعت ۱۰ بامداد روز ۲۲ بهمن شورای فرماندهان نیروهای مسلح در ستاد مشترک تشکیل گردید. نظامیان حاضر در جلسه عبارت بودند از: عباس قره باغی، جعفر شفقت، حسین فردوست، هوشنگ حاتم، ناصر مقدم، عبدالعلی نجیمی، احمدعلی محققی، عبدالعلی بدرهای، امیرحسین ربیعی، کمال حبیب اللهی، عبدالمجید معصومی، جعفر صانعی، اسدالله محسن زاده، حسین جهانبانی، محمد کاظمی، خلیل بخشی آذر، علی محمد خواجه نوری، پرویز امینی افشار، امیر فرهنگ خلعتبری، محمد فرزام، جلال پژمان، منوچهر خسروداد، ناصر فیروزمند، موسی رحیمی لاریجانی، محمد رحیمی آبکناری و رضا وکیلی طباطبایی.ریاست شورای عالی ارتش بر عهده عباس قره باغی بود. پس از گزارش فرماندهان نیروها از وضعیت موجود بحث پیرامون همبستگی ارتش با مردم آغاز شد؛ اکثرا موافقت خود را اعلام نمودند و سرانجام اعلامیهای مبنی بر بی طرفی ارتش تهیه و بامضا رسید. پس از تصمیم شورای عالی، ساعت یک بعد از ظهر خبر تصمیم شورای عالی ارتش در اختیار رادیو و تلویزیون گذاشته شد. رادیو ایران برنامه عادی خود را قطع و اعلامیه را قرائت کرد. لحظهای بعد نیروهای انقلاب محوطه صدا و سیما را تصرف نمودند و خبر سقوط رژیم سلطنتی پهلوی از صدا و سیما اعلام شد.
مقدمه
بررسی تحلیلی تاریخ دو قرن اخیر ایران ، بخصوص سالهای پس از ۱۳۰۰ از جهات بسیاری حائز اهمیت است . چگونگی نفوذ ، حضور و سلطه استعمار و جابهجایی دو امپراتوری استعماری و چگونگی برخورد جریانهای فکری مختلف با مسائل سیاسی و فرهنگی و همچنین نقش مردم از زمانهای مختلف و تاثیر حضور آنان در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ، برای سیاستگزاران و مدیران کشور بشدت مورد نیاز میباشد.علل و عوامل شکلگیری و چگونگی روند انقلاب اسلامی از دهه ۴۰ تا کنون همچنان مورد بحث و بررسی و اختلاف نظر میباشد. هر یک از گروهها و جریانهای سیاسی و اعتقادی به گونهای موضوع را تجزیه وتحلیل و نتیجه گیری کردهاند…
اگر چه بسیاری سعی کردهاند این انقلاب را در ردیف سایر انقلابها و تحولات معمول دنیا بدانند اما در عمل نظرات آنان با واقعیتها فاصله زیادی دارد. زیرا نیروی این انقلاب مردمی و اسلامی بدون هیچگونه مرزبندی طبقاتی و گروهی بوده و ایدئولوژی ان اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله میباشد که سازش با نظامهای رایج دنیا ندارد و رهبری آن توسط یکی از مردان کم نظیر تاریخ حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) با ویژگیهای خاص خود بود. به همین دلیل جریانات و تحولات قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مخالف غالب تحلیها و پیش بینیهای سیاستمداران وتحلیگران سیاسی بود.واقعیت این است که دنیا با چنین انقلابی آشنایی نداشت و لذا در برخورد با آن نیز شیوهها و روشهای معمول را به کار میگرفت که کارآیی و تاثیر چندانی در سیر جریان دیده نشد. اگر نظرهای مختلفی که در مورد علل تکوین وداوم انقلاب مطرح شده تدوین شود طبعاً صاحبنظران داخلی تائید میکنند، این است که عوامل اساسی انقلاب عبارتند از :
۱٫ رهبری حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی که با شیوهای استثنایی و فوقالعاده رهبری و فرماندهی را به عهده گرفتند و تا پیروزی نهایی هدایت جریانات را به نحو احسن انجام دادند. ویژگیهای شخصی و رهبری امام خود موضوع بحثی جدید در جامعه شناسی سیاسی میباشد.
۲٫ حضور یکپارچه و متحد مردم در تمامی صحنهها قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، آن چنان توان و قوتی ایجاد نمود که هیچگونه امکانی برای مقابله با آن در اختیار رژیم شاه و اربابانش نبود.
۳٫ اعتقاد به اسلام و موازین و ارزشهای آن و همچنین عشق به خاندان پیامبر و اسوه بودن آنان برای مردم و الهام از زندگی و شهادت آنان در راه خدا خصوصاً درس گرفتن از عاشورا، آن چنان تحولی به وجود آورد که نه تنها برای خارجیان بلکه برای سران و کارگزاران سیاسی ـ امنیتی رژیم شاه هم بخوبی شناخته شده نبود.
به همین دلیل در کلیه تجزیه و تحلیهای سیاسی و اقتصادی و امنیتی اعتقادات مردم و نقش ونفوذ علما مورد توجه نبود واتفاقاً مهمترین انگیزه انقلاب هم بیاعتنایی و تضعیف اسلام در امور مختلف کشور توسط رژیم شاه بود.بعضی تلاش کردهاند تا مدرنیسم و صنعتی شدن، توسعه ارتباطات و مبادلات با غرب را علت اصلی بروز انقلاب اسلامی تحلیل و تبلیغ نمایند اما واقعیت این است که مقابله با مظاهر فاسد فرهنگ غرب و تهاجم همه جانبه سلطه استعماری برای از بین بردن هویت اعتقادی و فرهنگی یکی از عوامل اصلی انقلاب مردم مسلمان بود. زیرا اسلام با روابط مناسب و سازنده و مبادلات منطقی مخالف نیست بلکه تایید کننده و مشوق است.به طور خلاصه میتوان گفت ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ نه تنها سرآغاز دوران جدیدی در تاریخ تحولات ایران بود، بلکه تغییرات زیادی را در سطح منطقه و در سطح بینالمللی به دنبال داشته است .
مفهوم انقلاب
مطالعه نظاممند مفهوم جدید انقلاب، از قرن نوزدهم میلادی آغاز شد. در فرهنگهای سیاسی و علوم سیاسی، انقلاب را چنین تعریف میکنند: «سرنگونی یک نظام اجتماعی کهنه و فرسوده و جایگزین کردن آن با نظام اجتماعی نو و مترقی» یا «سرنگونی حکومت طبقه یا طبقات رو به زوال و جایگزین کردن آن با نظام اجتماعی جدید». در برخی موارد هم برای تعریف عام انقلاب که هر نوع تحول اساسی را در بربگیرد، آن را چنین تعریف میکنند: «هر نوع تحول کلی و اساسی».
انقلاب از دیدگاه اسلام
دیدگاه اسلام در مورد انقلاب، با تفسیر و تحلیل غربی و مارکسیستی آن کاملاً تفاوت دارد. در تحلیل اسلامی، مهمترین عامل انقلاب، آرمانخواهی و عقیده به مکتبی است که نخست گروه پیشرو و مجاهدان را وارد میدان مبارزه انقلابی میکند و سپس با بسیج تودههای گسترده مردم، انقلاب را به درون جامعه کشانده، از طریق تودههای مردم به پیروزی میرساند. از دیدگاه اسلام، انقلابْ نوعی جهاد داخلی است که در آن گروهی برای خدا میجنگند و گروه دیگر مانع راه خدایند.
انقلاب اسلامی
در انقلاب اسلامی، عناصر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هر کدام به گونهای تأثیر گذارند. نیز در کنار این عناصر، بر خشم قهرآمیز مردم تکیه میشود. البته میتوان ویژگیهای اصلی انقلاب اسلامی را در تعریف زیر مطالعه کرد: «انقلاب اسلامی، دگرگونی بنیادی در ساختار کلی جامعه و نظام سیاسی آن، منطبق بر جهانبینی و موازین و ارزشهای اسلامی و نظام امامت و بر اساس آگاهی و ایمان مردم، و نیز حرکت پیشگام صالحان و قیام قهرآمیز تودههای مردم است».
فرایند انقلاب اسلامی
مقام معظم رهبری در پیام خود به مناسبت بیستمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۷۷ چنین میفرماید: «امام بزرگوار ما با تکیه به تعالیم اسلام ناب محمدی صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، و با اعتماد به ایمان دینی مردم، و با شجاعت و اخلاص و توکل کمنظیر خود، راه مبارزه را در میان سختیها و مصائب طاقتفرسا گشود و پیش رفت و صبورانه و پیامبرگونه ذهن و دل مردم را با واقعیتهای تلخ و راه علاج آن آشنا کرد. ملت ایران که از اولین قدمها به ندای این مرد الهی و روحانی گوش فرا داده و به منطق حق و درس روشنگر او دل بسته بودند، با انگیزه نیرومند ایمان و عشق به اسلام، فداکاریها و جانفشانیهای فراموشناشدنی کردند. امام بزرگوار ما در این مدت، در عین هدایت مردم و گستردن دامنه آگاهی همگانی و کشاندن توده میلیونی به مبارزه، اندیشه حکومت اسلامی را نضج و قوام بخشید و در مقابل دو مکتب رایج سیاسی عالم… راه اسلامی را مطرح کرد که در آن بر دو عنصر دین و انسان به طور اساسی تکیه شده و ایمان دینی و اراده مردمی بزرگترین شاخصه آن است».
ماهیت انقلاب اسلامی
بزرگترین تحول قرن بیستم
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، بزرگترین تحول جهانی قرن بیستم به وقوع پیوست. بنیان گذار این انقلاب با قیام خود، غرور ملتهای مستضعفی را که سالیانی مدید مورد ظلم قرار گرفته بودند، به آنان باز گرداند. او نه تنها سرنوشت کشورش را تغییر داد، بلکه میلیونها انسان گمگشته در برهوت جاهلیت عصر مدرن را به بازگشتی دوباره به معنویت و یکتاپرستی فراخواند.
پیروزی انقلاب اسلامی، چه در داخل و چه در خارج از کشور، ناظران را با پدیدهای تازه در صحنه سیاسی جهان روبهرو ساخت. این پدیده بنا به ماهیت، اهداف و سرنوشت خود، در هیچیک از معیارهای سیاسی جهان نمیگنجد.
انقلاب آزادیبخش
از آنجا که انقلابهای آزادیبخش ملی، بر ضد سلطه امپریالیستی شکل میگیرد و رژیم شاه در ایران نیز در طول انقلاب به عنوان رژیم دست نشانده امپریالیسم آمریکا بود، برخی آن را به عنوان حرکتی ضدامپریالیستی و در گروه انقلابهای آزادیبخش ملی قرار میدهند. اما با وجود جنبه ضدامپریالیستی انقلاب و نیز وابستگی رژیم پهلوی از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به حمایتها و کمکهای مستقیم آمریکا، از آنجا که اصطلاح «انقلاب آزادیبخش» به جنبشهایی گفته میشود که بر ضد سلطه مستقیم خارجی شکل میگیرد، کاربرد آن در مورد انقلاب ایران چندان راهگشا نیست.
انقلاب اجتماعی
اصطلاح انقلاب اجتماعی، درباره انقلابهایی به کار میرود که بر اثر آنها تحولات ساختاری اقتصادی ـ اجتماعی چشمگیری شکل میگیرد. برخی چون اِسکاچْپول که تحولات اجتماعیِ ناشی از انقلابها را به شکل وسیعتر تعریف میکنند، بر آناند که انقلاب ایران، انقلابی اجتماعی است؛ زیرا با دگرگونیهای ساختاری و ارزشیِ وسیعی همراه بوده است.
انقلاب اسلامی و همگانی
از آنجا که انقلاب ایران به روشنی بر جنبش سراسری و چند طبقهای متکی بود، بسیاری از تحلیلگرانِ انقلاب، آن را انقلابی مردمی یا مردمگرا میدانند. تردیدی نیست که انقلاب ایران از نظر نوع ائتلاف قشرهای مختلف اجتماعی در آن، پدیدهای کمنظیر به شمار میآید و به همین دلیل «انقلاب مردمی» قلمداد کردنِ آن جایز به نظر میرسد. البته انقلاب ایران بیشتر از هر عنوانی با نام «انقلاب اسلامی» مطرح شده است. به نظر میرسد که با توجه به گفتمان حاکم بر انقلاب ایران، رهبری انقلاب و همچنین شکل دولت و روابط اجتماعی بعد از آن، جا دارد که انقلاب ایران به عنوان انقلاب اسلامی مطرح شود.
زمینههای تأثیرپذیری جنبشهای اسلامی از انقلاب اسلامی ایران
انقلاب اثرگذار
انقلاب اسلامی ایران بر جنبشهای سیاسی ـ اسلامیِ معاصر تأثیر گذاشت؛ زیرا موارد مشترک فراوانی بین انقلاب اسلامی ایران و این جنبش دیده میشود که این تأثیر را فراهم آورد. این زمینهها که از آنها به عنوان عامل همگرایی یا عناصر همسویی و همرنگی نیز میتوان یاد کرد، عبارت است از عقیده مشترک، دشمن مشترک، هدف مشترک، وحدتطلبی و مردمگرایی.
عقیده مشترک
انقلاب اسلامی ایران، همانند هر جنبش اسلامی دیگر، به یگانگی خدا و رسالت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم معتقد است، کعبه را قبله آرزوهای معنوی خود میداند، قرآن را کلام خداوند و منجی بشر گمراه میپندارد، و به دنیای پس از مرگ و صلح و برادری و برابری ایمان دارد؛ همان گونه که امام خمینی رحمهالله فرمود: «در کلمه توحید که مشترک بین همه است، در مصالح اسلامی که مشترک بین همه است، با هم توحیدِ کلمه کنید».
دشمن مشترک
انقلاب اسلامی و جنبشهای اسلامی، دشمن مشترکی دارند. این دشمن مشترک که همان استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و اسرائیل است، همانند کفار قریش، مغولان وحشی، استعمارگران اروپایی و صربهای نژاد پرست و…، کیان اسلام را تهدید میکند. در مقابل، انقلاب اسلامی با طرح شعار «نه شرقی نه غربی» عَلَم مبارزه بر ضد دشمن مشترک جهان اسلام را به دوش گرفته است.
هدف مشترک
هدف انقلاب اسلامی ایران و جنبشهای اسلامی معاصر، برچیده شدن فساد، اجرای قوانین اسلام، استقرار حکومت اسلامی در جامعه مسلمانان، و به اهتزاز درآوردن پرچم لا اله الا الله در سراسر جهان با تکیه بر قدرت الهی و تودههای مردم است. البته برخی از جنبشهای سیاسی معاصر، فقط عمل به احکام اسلام را در کشورهای خود میخواهند و برخی نیز خواستار تشکیل حکومتی مستقل، بدون تأکید بر شکل اسلامی حکومت هستند.
بنابراین میتوان گفت که جنبشهای اسلامی معاصر، حیات خود را مدیون انقلاب اسلامی هستند؛ زیرا انقلاب اسلامی به اسلام و مسلمانان حیاتی تازه بخشید، آنان را از عزلت و حقارت نجات داد و اسلام را به عنوان تنها راهحل برای زندگی سیاسی مسلمانان مطرح ساخت.
وحدتطلبی و مردمگرایی
تکیه و تأکید انقلاب اسلامی و رهبری آن بر لزوم وحدت همه قشرها و همه مذهبهای اسلامی در نیل به پیروزی در صحنه داخلی و خارجی، زمینه گرایش جنبشهای اسلامی معاصر به سوی انقلاب اسلامی است؛ زیرا انقلاب اسلامی با الگو قرار دادن اسلام ناب محمدی صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، هیچ تفاوتی بین مسلمانان سیاه و سفید، و غربی و شرقی قائل نیست و بر جنبههای اختلاف برانگیز در بین مسلمانان پافشاری نمیکند؛ بلکه با برگزاری هفته وحدت، برپایی روز قدس، صدور فتوای امام خمینی رحمهالله علیه سلمان رشدی و…، در راه اتحاد مسلمانان گام برداشته است. به همین دلیل، انواع گروههای غیرشیعی و حتی جنبشهای آزادیبخش غیراسلامی، انقلاب اسلامی ایران را الگوی خود قرار دادهاند. مردمگرایی انقلاب اسلامی نیز، عاملی در گسترش انقلاب و پذیرش آن از سوی ملتهای مسلمان بوده است.
تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر جنبشهای سیاسی اسلامی
انقلاب اسلامی ایران بر حرکتهای اسلامی معاصر، تأثیر فراوانی گذاشته است که از آن جمله میتوان به بازتاب سیاسی و فرهنگی آن اشاره کرد.
الف) بازتاب سیاسی
یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، تجدید حیات اسلام در جهان است. به بیان دیگر، عمر دورهای که اعتماد به نفس در میان مسلمانان از بین رفته و خواهان هضم شدن در هویت جهانی بودند، به پایان رسید و انقلاب اسلامی آن اعتماد به نفسی که روزگاری پشتوانه تمدن بزرگ اسلامی بود، احیا و بارور کرد.
این تجدید حیات اسلام، آثار مختلفی را برای جنبشهای اسلامی به ارمغان آورد. یکی از این آثار، انتخاب اسلام به عنوان بهترین و کاملترین شیوه مبارزه است. چنین رویکردی، به معنای کنار گذاشتن اندیشههای غیرمذهبی است که همگی در نجات ملتهای اسلامی از چنگال استبداد داخلی و خارجی ناتوان ظاهر شدند.
ب) بازتاب فرهنگی
انقلاب اسلامی ایران، ارزشهای فرهنگی جدیدی را در مبارزه سیاسی جنبشهای اسلامی مطرح کرد. یکی از این ارزشها، گرایش به جهاد است. جنبشهای اسلامی پس از انقلاب اسلامی ایران، جهاد، شهادت و ایثار را به عنوان اصول اساسی پذیرفتهاند.
مردمی بودن که یکی از ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران است، در جنبشهای سیاسی اسلامی راه یافته است. این جنبشها دریافتهاند که اسلام، توانایی بسیج تودههای مردم را دارد.
تقلید شعارهای انقلاب اسلامی ایران از سوی جنبشگران مسلمان، شکل دیگر تأثیر انقلاب اسلامی ایران است. برای مثال شعار مردم مصر «لا شرقیه و لا غربیه»، مردم کشمیر «الله اکبر» و «خمینی رهبر»، شعار مردم فلسطین «لا اله الا اللّه»، «اللّه اکبر» و «پیروزی از آنِ اسلام است» میباشد.
از دیگر مظاهر انقلاب اسلامی ایران که در پیروان جنبشهای سیاسی اسلامی معاصر دیده میشود، حجاب است. با پیروزی انقلاب اسلامی، گرایش به حجاب در نقاط مختلف جهان افزایش یافت.
تظاهرات به سبک ایران نیز یکی دیگر از آثار فرهنگی انقلاب اسلامی ایران بر حرکتهای اسلامی و سیاسی معاصر به شمار میآید.
جهانشمولی
پدیدههای سیاسی و اجتماعی بزرگ هر جامعه، همچون انقلابهای مطرح در تاریخ بشر، بر تحولات فکری، سیاسی و اجتماعی در خارج از مرزهای خود اثر میگذارند. انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده بیرون نبوده است؛ به ویژه آنکه با رویکرد عقیدتی خود، از توانمندی تأثیرگذاری به گستره جغرافیایی جهان اسلام برخوردار بود. ویژگی اصلی انقلاب اسلامی، تبلیغ اسلام و اصول اساسی آن است. جهانی بودن انقلاب در گسترش فرهنگ اسلامی و افزایش اقتدار اسلامی جلوهگر میشود. گسترش انقلاب اسلامی نه تنها حرکتی انقلابی، بلکه وظیفهای دینی به شمار میآمد. به همین دلیل در اصل ۱۵۴ قانون اساسی آمده است: «جمهوری اسلامی ایران، سعادت انسانها در کل جامعه بشری را آرمان خود میداند و استقلال، آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان میشناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حقطلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه از جهان حمایت میکند».
بازتاب انقلاب نور در جهان
آسیای مرکزی
استاد جمعه علی خان (معاون وقت وزیر فرهنگ قرقیزستان) میگوید: «شناخت اولیه ما از انقلاب، بسیار ناچیز بود… ما همین اندازه میدانستیم که امام خمینی رحمهالله ، شخصیتی سازشناپذیر است که سالها در تبعید زندگی کرده و به چیزی جز پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس حکومت اسلامی رضایت نمیدهد».
مقامات کشورهای تازه استقلال یافته، اعتراف کردهاند که با پیام امام خمینی رحمهالله به گورباچف، به عمق شخصیت ایشان پی برده و دانستهاند امام خمینی رحمهالله شخصیتی سیاسی در ردیف دیگر رهبران کشورها نیست. آنها پیام امام را مهمترین و رساترین صدای انقلاب ایران در میان ملتهای خود میدانند.
جنوب شرقی آسیا
احیای اسلام و تأثیر انقلاب در آسیای جنوب شرقی، به شیوههای گوناگونی به ویژه در مالزی و اندونزی تجلّی یافته است. از نشانههای آشکار این امر، حجاب بسیاری از زنان، توجه هر چه بیشتر مردم به نماز، روزه و دیگر عبادات، برنامههای مذهبیِ بیشتر در تلویزیون، استناد به اسلام در سخنرانیهای سیاستمداران و مشارکت بیشتر در سازمانهای اسلامی بینالمللی است. نظر عمومی بر این است که انقلاب ایران، تأثیر مهمی بر عناصر آشنا به مذهب در این کشورها داشته است و مسلمانان بیش از پیش هویت خود را شناختهاند.
لبنان و فلسطین
حرکتهای اسلامی در لبنان کاملاً با انقلاب اسلامی ایران در ارتباط هستند. یکی از اساتید دانشگاه لبنان میگوید: «در دنیای امروز، هر انسانی باید کسی را بیابد که از طرف او حمایت شود. در این ایام، ترکیه با گرایش به غرب، اسلام را رها کرد و کسی نبود که مسلمانان را حمایت کند. آمریکا و فرانسه و غرب نیز مسیحیان را حمایت میکنند. در این برهه میبایست کسی اسلام و مسلمین را حمایت میکرد. انقلاب اسلامی پیروز شد و مسلمانان لبنان و تمام مظلومان جهان را مورد حمایت خود قرار داد».
غرب و آمریک
تحلیلگران و صاحبنظران معتقدند که با آغاز عصر امام خمینی رحمهالله ، دین و دینداری در همه جهان گسترش یافته و زنده شده است. از این رو، کلیساها جان تازهای گرفتند و حتی مذهبی بودن در اروپا با ارزش تلقی شد. خلاصه اینکه عصر امام خمینی رحمهالله ، عصر احیای دین و معنویت در جهان معاصر به شمار میآید.
یکی از اندیشمندان اسلامی در اینباره گفته است: «مهمترین دستاورد حرکت امام خمینی، احیای دین و دینگرایی در جهان معاصر بود؛ به گونهای که به برکت این حرکت، نه تنها پیروان دین اسلام، بلکه پیروان دیگر ادیان، از جمله مسیحیت نیز حیاتی دوباره یافته و در نتیجه دین و دینگرایی در سایر ملل نیز افزایش یافت».
ویژگیهای انقلاب اسلامی
گرایش دینی
یکی از ویژگیهای انقلاب مردم ایران، خدا محوری آن است. در اصل ۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی میخوانیم: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است».
در وصیتنامه پیر عرفان و بنیان گذار انقلاب اسلامی، در اینباره چنین آمده است: «ما میدانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهانخواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد، با تأییدات الهی پیروز گردید. اگر نبود دست توانای خداوند، امکان نداشت یک جمعیت ۳۶ میلیونی با آن تبلیغات ضد اسلامی و ضد روحانی خصوصا در این صد سال اخیر… یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد فریاد اللّه اکبر و فداکاریهای حیرتآور و معجزهآسا، تمام قدرتهای داخل و خارج را کنار [زند]…. تردیدی نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بود که از جانب خداوند منّان بر این ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است».
مردمی بودن انقلاب
مردمی بودن در انقلابهای دیگر هم کم و بیش دیده میشود، ولی در انقلاب اسلامی ایران بسیار برجستهتر است. در این انقلاب، بیشتر مردم به صحنه آمدند و خواستار سرنگونی رژیم شاهنشاهی و برقراری نظام اسلامی شدند. نظامی، کارگر، کارمند، کشاورز، روحانی، دانشجو و معلم، همه و همه در این انقلاب سهیم بودند. این وجه از مردمی بودن انقلاب شاخص است. در بیشتر انقلابهای دیگر، عنصر اصلی مبارزه، نیروهای متشکل حزبی و شبهنظامی بودند که از راه جنگ مسلحانه کار را تمام کردند و نقش مردم بیشتر حمایت و پشتیبانی از آنها بود، ولی در انقلاب ما، همه مردم نقش داشتند و در سراسر کشور با یک شدت و قدرت با رژیم پهلوی به مبارزه برخاستند.
رهبری و مرجعیت
از ویژگیهای مهم انقلاب اسلامی ایران که از ویژگی الهی بودن انقلاب سرچشمه میگیرد، نقش دین، عالمان دینی و رهبری و هدایت انقلاب است. همه انقلابهای دیگر به نوعی در مقابل دین و مذهب بودند، ولی این انقلاب با رهبری و هدایت عالمان دینی آغاز شد و به سرانجام رسید. در رأس این بزرگان، شخص امام خمینی رحمهالله قرار داشت که بالاترین جایگاه دینی، یعنی مرجعیت را دارا بود. رهبری ایشان، ویژگیهای برجستهای داشت که برخی از آنها را برمیشماریم:
الف) امام که مرجعی دینی بود، پایگاه وسیع و عمیق مردمی داشت.
ب) ایشان با پایهگذاری قیام پانزده خرداد و مدیریت و شجاعت بیمانند در آن جریان و ایام تبعید، رهبری سیاسی و انقلابی خود را به اثبات رساند.
ج) رهبری ایشان قاطعانه بود.
د) امام، هم طراح انقلاب بود و هم مدیر و مجری آن.
اصالت
اصالت انقلاب اسلامی ایران دو بُعد دارد: نظری و عملی. در بعد نظری و فکری، آرمانها و ایدههای این انقلاب، وارداتی نبوده، محصول جامعه و تاریخ ایران است. اسلام و عقاید اسلامی هزار و چهارصد سال قبل از سوی ایرانیان پذیرفته شده، در این مدت به عنصر اصلی و اساسی فرهنگ و ملیت ما تبدیل شد. در بُعد عملی نیز میبینیم که مردم با نیروی خود و بدون کمکهای مالی و تسلیحاتی شرق و غرب یا همسایگان و با اتکا به خداوند و شعار «پیروزی خون بر شمشیر» به پیروزی رسیدند.
اسلامی ـ دینی بودن انقلاب ایران
یکی از شروط درجه اول انقلاب ایران، اسلام است؛ زیرا رهبر این انقلاب فردی روحانی و مرجع دینی بوده، سازماندهی آن از راه سازمان سنتی هزار ساله حوزههای علمیه دینی صورت میگرفت. سازمانی که پنج عنصر و رکن اساسی داشت؛ علما و مراجع دینی، حوزههای علمیه و مدارس دینی، بقعهها و مزارهای متبرک، مساجد و ائمه جماعات، دستجات و هیئتهای مذهبی. بنابراین به دلیل نقش اساسی دین اسلام در شرایط انقلاب ایران، این پدیده متصف به صفت اسلامی گردیده است.
خاستگاه عاشورایی انقلاب
از دیدگاه بسیاری از اندیشمندانی که در زمینه علل و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی ایران نظریهپردازی کردهاند، عامل مذهب از قویترین و اصلیترین عواملی است که در پیدایش و پیروزی انقلاب نقش بسزایی داشته است. همچنین مروری بر ادبیات سیاسی رایج در روند وقوع انقلاب اسلامی، شعارها، سخنرانیها و بیانیههای رهبران نهضت، بیانگر این واقعیت است که از میان عناصر مذهبی، فرهنگ عاشورا و نهضت امام حسین علیهالسلام ، نقش بهسزایی در این زمینه بر عهده داشته است. فرهنگ شهادت، مبارزه همیشگی با باطل، طاغوتستیزی، اصل پیروی از رضایت خداوندی و مصالح مسلمانان، و نیز فرهنگ نظارت عمومی و امر به معروف و نهی از منکر، از ویژگیهای مؤثر فرهنگ عاشورا بر انقلاب ایران است.
گونههای تأثیر فرهنگ عاشورا در پیدایش انقلاب اسلامی
الف) تأثیر فرهنگ عاشورا بر اهداف افراد انقلابی
هدف و انگیزه مردم ایران از انقلاب اسلامی، نابودی ظلم، استبداد و استکبار، برپایی حکومت عدل الهی، اجرای احکام اسلامی به عنوان «معروف»، و جلوگیری از وابستگی به بیگانگان به عنوان «منکر» بود که همان انگیزه و هدف امام حسین علیهالسلام از قیام عاشورا به شمار میآمد. حضرت امام درباره تأثیر قیام عاشورا بر اهداف و انگیزههای انقلاب اسلامی میفرماید: «حضرت سید الشهدا علیهالسلام به همه آموخت که در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد؟» به همین دلیل یکی از مهمترین شعارهای افراد انقلابی این بود: «نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه».
ب) تأثیر فرهنگ عاشورا بر رهبری انقلاب
وجود رهبری حسینگونه امام خمینی رحمهالله ، یکی از مهمترین جلوههای تأثیر نهضت عاشورا در پیدایش انقلاب اسلامی بود. مردم ایران، صلابت، شهامت، شجاعت، قاطعیت، سازشناپذیری و روح حماسی امام حسین علیهالسلام را در شخصیت امام خمینی رحمهالله متجلی میدیدند و شرایطی که امام حسین علیهالسلام برای رهبر و حاکم جامعه اسلامی توصیف میکرد، در او مییافتند. شعار «خمینی، خمینی تو وارث حسینی» بیانگر این مطلب است.
ج) فرهنگ عاشورا و شیوه مبارزه
مردم ایران، تحتتأثیر نهضت عاشورا، روحیه شهادتطلبی امام حسین علیهالسلام و یارانش را در خاطرهها تکرار میکردند. جوانان انقلابی با شعارهای «الله اکبر» و «توپ، تانک، مسلسل، دیگر اثر ندارد» با تانکها و مسلسلهای رژیم ستمشاهی مقابله مینمودند. حضرت امام خمینی رحمهالله میفرماید: «کیفیت مبارزه را… اینکه قیام در مقابل یک حکومت قلدری که همهجا را در دست دارد، با یک عدهمعدود، باید چطور باشد، اینها چیزهایی است که حضرت سیدالشهداء علیهالسلام به ملت آموخته است».
د) عزاداری امام حسین علیهالسلام و انقلاب
ایام عزاداری امام حسین علیهالسلام و اماکن عزاداری مانند مساجد، تکیهها و خیمههای عزاداری، به عنوان مهمترین زمان و مکان برای فعالیت نیروهای انقلاب و آگاهی مردم از مفاسد حکومت پهلوی، و نیز سازماندهی آنان برای راهپیمایی، تظاهرات و فعالیتهای انقلابی به شمار میآمد.
فرهنگ عاشورا و پیروزی انقلاب اسلامی
با مروری بر مقاطع سرنوشتساز پیروزی انقلاب اسلامی، مشخص میشود که فقط آغاز انقلاب، ایام عزاداری امام حسین علیهالسلام و با الهام از آموزههای نهضت عاشورا بوده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱٫ قیام پانزده خرداد، در پی سخنرانی امام خمینی رحمهالله در روز عاشورای سال ۱۳۴۲ پدید آمد.
۲٫ هفده شهریور نیز یکی از مقاطع مهم انقلاب بود که تحتتأثیر عاشورا و فرهنگ آن شکل گرفت. امام خمینی رحمهالله در اینباره فرموده است: «هفده شهریور مکرر عاشورا و میدان شهدا مکرر کربلا، و شهدای ما مکرر شهدای کربلا، و مخالفان ملت ما مکرر یزید و وابستگان او هستند».
۳٫ اعلامیه تاریخی امام خمینی رحمهالله در روز ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ مبنی بر شکستن کودتا و حکومت نظامی رژیم که تصمیم داشتند رهبران اصلی انقلاب را دستگیر کرده و به گمان خود برای همیشه به انقلاب پایان دهند، نوعی حماسه عاشورایی به شمار میآید.
فرهنگ عاشورا و تداوم انقلاب
اگر انقلاب اسلامی بخواهد بر مبنای فرهنگی که شکل گرفته تداوم یابد، ناگزیر باید همواره به آن فرهنگ توجه کند. روحیه شهادتطلبی، آزادگی و شرف، عزّت نفس، مبارزه با ظلم و… در عرصههای مختلف سیاست خارجی و روابط با دیگر کشورها و همچنین عرصه سیاست داخلی، از سیاستگذاری در ابعادِ مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و… گرفته تا بخشهای اجرایی، همه باید به آموزههای نهضت امام حسین علیهالسلام و فرهنگ عاشورا پایبند باشد. امام خمینی رحمهالله در قسمتی از سخنان خویش میفرماید: «فداکاری حضرت سیدالشهداء علیهالسلام است که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است… باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این نهضتها را حفظ کنید».
شعارهای راهبردی
ایدئولوژی و ماهیت هر انقلاب در شکل ساده و مردمی، در شعارهای آن تجلّی پیدا میکند و شعار، از دیرباز ابزاری برای شناساندن اهداف و مظهر خواستههای مردم بوده است. شعارهای مردم ایران که خواستههای آنها را مطرح میکرد، در واژههای زیر قرار میگیرد.
۱٫ استقلال
بیتردید بنیادیترین شعار مردم در دوران مبارزات ستمشاهی، استقلالطلبی بود. ایرانِ زمان شاه، در حکم «ژاندارم منطقه» برای آمریکا و غرب عمل میکرد. قانون کاپیتولاسیون که از سوی دولت ارائه شد و به تصویب مجلس شورای ملی وقت رسید، مصونیت مستشاران آمریکایی را تضمین میکرد تا آنان بدون هیچگونه ترس و نگرانی، در داخل ایران به غارت اموال و ثروت عمومی مردم بپردازند. ارتش رژیم شاه هم کاملاً در اختیار ژنرالهای آمریکایی بود و از خود هیچ ارادهای نداشت.
استقلال، بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی برای مردم ایران بود. از این رو، قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصلهای مختلف خود، به صورت برجسته بر استقلال کشور تأکید دارد. امروز بدون مبالغه میتوان گفت که ایران، مستقلترین کشور دنیا به شمار میآید.
۲٫آزادی
آزادی، در زمره مطالبات مردم و همواره در صدر اهداف نهضتها و جنبشهای استقلالطلبی و آزادیخواهی ایران در دو قرن اخیر بوده است. رژیم مستبد و دیکتاتور پهلوی با ایجاد جوّ اختناق و خفقان، حداقل آزادیها را نیز از ملت ایران دریغ میورزید و به جای آن، زندانها پُر از مجاهدان راه حق بود. مجلسها و دولتهای دست نشانده، یکی پس از دیگری میآمدند و میرفتند و در این میان آنچه بیاهمیت مینمود، نقش مردم و قانون بود. حکومت پلیسی که به ویژه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با هدایت آمریکا و انگلستان برای حمایت همهجانبه از رژیم شاه در ایران شکل گرفت، تمام همت خود را صرف سرکوب آزادی و مبارزه با مجاهدان راه حق میکرد. در چنین فضایی، ملت ایران فریاد «آزادی» را در کنار «استقلال» و «جمهوری اسلامی» فریاد زدند.
۳٫جمهوری اسلامی
شهید آیتاللّه مطهری بر این عقیده بود که «جمهوری»، شکل حکومت بوده، «اسلامی» محتوای اداره کشور را نشان میدهد. جمهوری اسلامی، با رأی بیش از ۹۸ درصد مردم ایران جایگزین رژیم سلطنتی شد. حضرت امام خمینی رحمهالله هم این روز را عید اعلام کرده، در پیامی به این مناسبت فرمودند: «مبارک باد بر شما چنین حکومتی که در آن اختلاف نژاد و سیاه و سفید و ترک و فارس و کرد و بلوچ مطرح نیست. همه برابرند… و تفاوت بین زن و مرد و بین اقلیتهای مذهبی و دیگران در امر اجرای عدالت نیست».
۴٫نه شرقی، نه غربی
شعار مهم نه شرقی نه غربی، گویای نفی سلطه بیگانگان بر امور داخلی کشور است. با پیروزی انقلاب اسلامی، راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی در ذیل سیاست نه شرقی، نه غربی بر چند اصل استوار است: نفی هر گونه سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال همهجانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان، عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر، روابط صلحآمیز متقابل با دولتهای غیرمحارب، ممنوعیت انعقاد هر قراردادی که موجب سلطه بیگانه شود، و حمایت از مبارزه حقطلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه جهان. در سایه اتخاذ چنین سیاستی بود که ابعاد مبارزه با استکبار در ایران گسترش یافت و فرهنگ بیگانهستیزی و ضداستکباری نهادینه شد.
ضرورت شناخت انقلاب اسلامى
در قرن ما پیروزى انقلاب اسلامى در ایران حادثه مهم و حیرت انگیزى بـراى جـهان بود کـه مـى توانست در رابـطه با مسأل سیاسى جهان و منطقه ایفاگر نقش تعیین کننده و تحولات غیر قابل پیش بینى باشد.
ایـن حادثه بزرگ قرن از یکسو معادلات سیاسى استکبار را در ادامه سـیاست سلطه وتقسیم استعمارى جهان بهم زد و از سوى دیگر یکى از اسـتـوارترین رژیـمهاى وابـسته را کـه از حـمایت قـدرتهاى بـزرگ برخوردار بود ریشه کن نمود و در کشورى چون ایران با اهمیتى که از نـظـر اسـتراتژیکى و اقـتصادى بـراى قـدرتهاى بـزرگ جـهان دارد تحولى سیاسى – مردمى و عظیم بوجود آورد.
مـهمتر از ایـن دو رونـد انـقلاب اسلامى با آگاهی هاى عمیقى که در مـیان مـلتهاىمسلمان جـهان بـویژه در کشورهاى اسلامى بوجود آورد زمـینه تـحولات سـیاسى ریشه دار و بـینشها و گـرایشها و حـرکتها و سازماندهی هاى سیاسى چشمگیرى را فراهم آورد.
ایـن جـریان سـیاسى یکبار دیگر اسلام را به عنوان یک قدرت تعیین کننده در جهان مطرح نمود و چشم انداز وحدت بزرگ جهان اسلام و حرکت عـظیم بـازیابى خویشتن خـود و گریز از سلطه و ایستادگى در برابر اسـتعمار کـهنه و نـو و ایجاد قطب سیاسى جدید در جهان و فروریزى رژیـمهاى وابـسته و تـحمیلى را در سـرزمینهاى پـرنعمت اسلامى در بـرابر دیدگان مشتاق ولى غم و یاس گرفته یک میلیارد مسلمان گشود و مـوجـى از وحـشـت و اضـطـراب در دلـهاى پـر از امـید و آرزوى استعمار گران آفرید.
بـه اعـتراف تحلیل گران سیاسى شگفتیهاى که انقلاب اسلامى در جهان آفـرید بـیشتراز آنـهأى است که دنیا در طول شصت سال اخیر بخود دیـده اســت, شــگـفتیهأى کـه تحلیلها, تـئوریها و پـیش بینیهاى صاحب نظران سیاسى را بى اعتبار نموده است.
انـقلاب اسـلامى بـلوک بندیها و نـظام دوقـطبى تـثبیت شده در نظام بـین المللى کنونى جهان را درهم ریخت و با وجود تضاد عمیقى که بر روابط دو ابرقدرت حاکم بود وآن دو را آشتى ناپذیر مى نمود وادار بـه سازش و اتخاذ موضع واحد در برابر این پدیده سیاسى جدید نمود و تحولات عمده اى را در مسأل مختلف جهان بدنبالآورد.
غـرب طـى چـند تـجربه تـلخ در مـصاف با یکپارچگى اسلام در جریان جنگهاىصلیبى و درگیرى با امپراطوریهاى اسلامى و مانند آن خاطرات تـرسناک وتکان دهنده اى را در حافظه تاریخ خود بیان دارد ولى این بـار خـطر عـظیمتر وگسترده تر و دهشتناکتر از آن بود که درگذشته دیده بود.
پـدیده کاملا نوظهور مقاومت در لبنان با الهام از انقلاب اسلامى و جـهان اسـلامى درمصر و دیگر کشورهاى اسلامى براى غرب بیش از آنچه که تصور مى کرد وحشتناک و طلیعه جهنمى سوزان براى استکبار بود.
انـقلاب اسـلامى در مـقایسه بـا انـقلابهاى دیگر جهان از یک سلسله ویژگیها وامتیازهاى اصولى برخوردار است که از نظر فرهنگ و دانش و تـئورى انــقـلاب آن رادر رده بـالاى پـدیده هاى سـیاسى بـزرگ و انقلابهاى مهم جهان قرار داده است مزایأى چون ماهیت ایدئولوژیکى , قـدرت رهـبرى , و عـمق تـحولات نـاشى ازانـقلاب موجب گردیده که بـسیارى از صـاحب نظران علوم سیاسى در تئوریهاىانقلاب در کشورهاى اسلامى تجدید نظر کنند و الگوى جدیدى را مورد بررسى قرار دهند. و از سـوى دیـگر متفکران و بنیان گذاران حرکتها و نهضتهاى اسلامى همواره الگوهاىانقلاب را در لابلاى تاریخ اسلام جستجو مى کردند و هر کـدام سعى بر آن داشتند که از حوادث برجسته تاریخ اسلام در تبیین راه و حرکت و خط مشى و شیوه خود الهام بگیرند و روند و حرکت خود را دنباله جریانهاى تاریخى گذشته اسلام قلمداد کنند.
فـروغ انـقلاب اسـلامى کـه پس از صدر اسلام مهمترین و ریشه دارترین وشـکوهمندترین حـادثه تـاریخ اسلام است همه درخشندگیهاى فرازهاى بـرجسته تاریخ اسـلام را دربـرگرفت و جـایگزین همه الگوهاى گذشته تاریخ اسلام گردید.
بـى شک با مطالعه حتى سطحى و گذرا در زمینه ماهیت انقلاب اسلامى و بازتابهاىجهانى آن و دستاوردهأى که براى ملل مسلمان بویژه ملت مـسلمان ایـران به ارمغانآورده است ما را به این نتیجه مى رساند کـه انـقلاب اسلامى نه تنها حادثه بزرگ قرن در جهان و تاریخ ایران اسـت بـــلــکـه خـود از مــهـمترین فـرازهـاى تـاریـخ اسـلام و پـدیده اىشگفت انگیز و معجزه ایست الهى که تجلى قدرت لایزال خداوند – عـلى رغم قدرتهاى مـادى و شـرأط بـر حـسب ظاهر غیر قابل تغییر سیاسى و اجتماعى محسوب مى گردد.
تـاریخ تـحـلیلى انقلاب هاى گوناگون, یکى از گنجـینـه هاى عظیم و میراث هاى گرانبـهاى بـشرى است که بـا بـررسى آن ها مى توان نقش و اهمیت هر یک را در مسیر پـر فراز و نشیب جوامع انسانى دریافت و با عبرت آموزى از آنها, مسیر حرکت خویش را روشن تر نمود; چرا که گذشتـه چـراغ راه آینده است و بـه فرموده حضرت امام خمینى(رحمت الله علیه):((تاریخ معلم انسان هاست)).
اکـنون بـه سی امین سالگرد انقلابى نزدیک مى شویم که پیروزى آن موجب تبدیل ساختار سیاسى جهان از نظام دو قطبـى بـه نظام سه قطبى ((اسلام(بـنیادگرایى اسلامى), کاپیتالیسم, کمونیسم)) گردید.
انـقلاب اسـلامى ایران, بـى هیچ تردیدى معجزه اى الهى بـود که بـه دست معجزه گر مردى از سلاله پـاک پـیامبـر(صلی الله علیه و آله و سلم), بـه انجام رسید و نگاه امید مظلومان و مستـضعفان جـهان را بـه خـود خـیره ساخـت.
تـاثیر عـملى و سریع انقلاب اسلامى در منطقه و بـرآشفتن شعله خشم مردم مسلمان و غیر مسـلمان در بـسـیارى از کشورهاى تـحـت سـلطه استعمار, خود گواه روشنى بر این مدعاست; زیرا در کمتر مقطعى از تاریخ بـشریت, شاهد پـیروزى و تـاثیر گذارى قاطع یک جنبـش صرفا مردمى بوده ایم.
ایـن جـنبش الهى, همه متفکران و سیاستمداران را به حیرت و تعجب واداشت زیرا هیچ یک از تـحلیلگران و سازمان هاى جـاسوسى دنیا که به دقیقترین وسأل کسب اطلاعات سرى مجهز بـودند, نتوانستند وقوع چنین انقلاب شگرفى را در منطقه حساس خاورمیانه و در دوره اقتدار شاهنشاهى حاکم بر ایران پیش بینى نمایند.
بـررسى مـاهیت و علت و ابعاد مختلف این حرکت عظیم الهى نه تنها از آن رو ضرورى مى نماید که شناخت این نهضت به استمرار و حفظ آن کمک مى نماید زیرا ادامه یا ثـبـات آن بـدون شناخت دقیق ماهیت و ابـعاد آن, تقریبـا ناممکن است ـ بـلکه لزومش از آن جهت نیز رخ مى نماید که بـدون فهم اعجاز و الهى بـودن آن و همچنین استـثنإ بـودن این حرکت رعد آساى اسلامى, نمى تـوان از عمق جان, بـدان دل بست و خداوند را بر آن شکر گزار بـود که ((لئن شکرتم لازیدنکم)) شکر نعمت, نعمتت افزون کند.
برای شناخت انقلاب اسلامی ابتدا به دلایل لزوم پرداختن به بررسى نهضت انقلاب اسلامى مى پردازیم و سپـس ویژگى هاى آن را مورد بـررسى قرار مى دهیم, وسپس نظریات مختلف در بـاب عوامل پیروزى انقلاب اسلامى را در بـوته نقد قرار مى دهیم و پس از بـیان مختـصر دسـت آوردهاى مهم انقلاب اسـلامى, در پـایان نتـیجـه عملى پرداختن به مباحث قبلى را ذکر خواهیم نمود.
الف ـ ضرورت شناخت تحلیلى انقلاب اسلامى:
بــه طـور کلى مى توان از پنج محور در جهت اثبـات ضرورت پرداختن به بررسى انقلاب اسلامى ایران بهره جست که عبارتنداز:
۱ـ دریافت ارزش انقلاب.
۲ـ جلوگیرى از انحراف انقلاب.
۳ـ تثبیت انقلاب.
۴ـ تداوم انقلاب.
۵ـ صدور انقلاب.
اینک بـه تـوضـیح اجـمالـى هر یک از این محـورها مىپـردازیم.
دریافت ارزش انقلاب
آگاهى دقیق از سیر پـیدایش این نهضت و وضعیت فرهنگى, اقتصادى و سـیاسى کـشور در زمان رژیم سابق, سبب مى گردد تا گرانبـهایى این گوهر استثنایى را در دنیاى زور و استکبار امروز, بهتر و بـیشتر دریابـیم و بـا احساس مسوولیت عمیق تـرى, قدردان موهبـت استـقلال جمهورى اسلامى باشیم.
جلوگیرى از انحراف انقلاب
رمـز انـحراف هر نهضتى, در انحراف از ریشه هاى استـوارى آن نهضت نهفته است, به عنوان مثال, نهضتى که بر پایه اقتصاد و تکیه بـر پـول پـولداران استوار شده است, بـا تقلیل امکانات مادى رو بـه انحطاط خواهد گذاشت. و بـالعکس, نهضتى که ایمان و ایدئولوژى در آن حرف اول را مى زند, گر چه از تـاثیر عوامل اقتـصادى بـر کنار نخواهد ماند, اما تهاجم فرهنگى بـرنده تـرین سلاح در قطع ریشه هاى آن خواهد بود.
تثبیت انقلاب
اکـنون کـه در مقطع خـاصى از تـاریخ تـحـولات جـهان و هم چـنین, موقعـیت حـسـاس و سـرنوشـت سـازى از دوران انقـلاب اسـلامى قـرار گرفته ایم
مقاله دهه فجر
با گسترش قیام مردم و خروج شاه از ایران، شاپور بختیار به عنوان تنها امید رژیم پهلوی، به عنوان نخست وزیر معرفی و باقی مانده بود.
این ایام که مصادف با اربعین امام حسین« علیه السلام» و گسترش راهپیمایی ها و اعتراضات مردمی بود، امام« قدس سره» طی پیامی، نکات تازه ای را برای هوشیاری مردم یادآور می شوند. همزمان با سایر شهرها، در تهران نیز راهپیمایی ها ادامه می یابد و فریاد الله اکبر جمعیت میلیونی لرزه بر اندام آخرین بقایای طاغوت می اندازد.
انسان های بپا خاسته و از جان گذشته با عزمی پولادین می روند تا سرنوشت مملکت خود را به دست بگیرند و همگی خواستار انحلال حکومت پهلوی و تشکیل حکومت اسلامی هستند و با شعار « استقلال، آزادی ، جمهوری اسلامی» خط مشی آینده را ترسیم می نمایند.
دهه فجر -گزیده ای از شعارهای انقلابی مردم در راهپیمایی ها
" مرگ بر این سلطنت پهلوی"
" توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد" "شاه بجز خودکشی راه دگر ندارد"
مقاله دهه فجر
" ایستادن در صف نفت حالا دیگه حرام است" " لباس گرم بپوش که کار شاه تمام است"
مقاله دهه فجر
" مردم! رفتن شاه یه حقه سیاسی است!" " گول نخورید نهضت ما اساسی است"
" زندگی مصرفی معادل بردگی است"
مقاله دهه فجر
" نظام شاهنشاهی مظهر هر فسادیست"
مقاله دهه فجر
" شاه باید برگردد" " اعدام باید گردد"
مقاله دهه فجر
به دنبال گسترش قیام مردمی، امام قدس سره در پیامی عزم خود را مبنی بر بازگشت به ایران اعلام می دارد. بختیار که با حمایت امریکا و به عنوان یک چهره ی ملی قصد مهار انقلاب و خاموش کردن شعله های قیام را دارد، خود را در این امر ناتوان می یابد و می کوشد که با قانونی جلوه دادن دولت خود، قیام مردم را سرکوب نماید. مخالفت خود را با بازگشت امام قدس سره اعلام، و دستور بسته شدن فرودگاه های کشور را می دهد. در پی انتشار این دستور مردم خشمگین، به خیابان ها ریخته و با تحصن و شعارهای کوبنده دولت بختیار را مخاطب قرار می دهند.
پس از پانزده سال دوری از وطن درمیان استقبال پرشور مردم قدم به خاک این سرزمین گذاشت ، پانزده سالی که به خاطر خروشیدن بر استبداد و طاغوت و به خاطر بر زبان جاری کردن حقیقت به عراق ، ترکیه و فرانسه تبعید شد .
پس از یکصد و هفده روز توقف امام خمینی (ره) در نوفل لوشاتو، امام خمینی (ره) ساعت سه و سی دقیقه به وقت تهران به سوی تهران حرکت کردند .
حاشیه های روزی که امام آمد . . .
حضرت امام به هنگام خروج از فرانسه با ارسال پیامی خطاب به مردم فرانسه، ضمن اظهار تشکر از آنها خداحافظی کردند.
ایشان پس از اقامه نماز در کف هواپیما، روی دو پتو با آرامش خوابیدند ، این در حالی بود که همه علاقمندان، دوستداران و نزدیکان ایشان، نگران انجام این پرواز بودند. خطر انهدام هواپیما و یا ربودن آن در آسمان چیزی بود که همه را تا لحظه فرود آن در فرودگاه تهران، نگران ساخته بود.
در هواپیما دویست نفر امام را همراهی می کردند که پنجاه تن از آنان همراهان و هواداران و نزدیکان امام خمینی و ۱۵۰ نفر دیگر از خبرنگاران بودند .
راس ساعت نه و سی و هفت دقیقه و سی ثانیه امام در میان حلقه گروه منتخب استقبال کنندگان از پله های هواپیما فرود آمدند .
خمینی ای امام . . .
با ورود حضرت امام به سالن فرودگاه، فریاد «الله اکبر» سالن فرودگاه را به لرزه در آورد. استقبال کنندگان با خواندن سرود «خمینی ای امام»، اشکهای مشتاقان را بر گونههایشان جاری کردند.
پاسخ امام به عواطف یک میهن(مقاله دهه فجر)
حضرت امام طی بیاناتی در فرودگاه تهران گفتند: من از عواطف طبقات مختلف ملت تشکر میکنم. عواطف ملت ایران به دوش من بارگرانی است که نمیتوانم جبران کنم.
ایشان ضمن اشاره به اینکه طرد شاه از کشور قدم اول پیروزی بود، همگان را به وحدت کلمه و ادامه مبارزه تا قطع کامل ریشههای فساد ترغیب کردند.ایشان سپس از آنجا عازم بهشت زهرا شدند.
با وجود سرمای زمستان، شب پیش از ورود امام ، بسیاری از مردم مشتاق ، در مسیر حرکت ایشان خوابیده بودند .
هنگام ورود امام خمینی به مدت بیست دقیقه مراسم استقبال توسط تلویزیون ایران به طور زنده پخش شد ، اما ناگهان عکس شاه بر روی صفحه تلویزیون ظاهر و برنامه قطع شد .
در حالی که مراسم ورود حضرت امام به طور مستقیم از تلویزیون پخش میشد، نظامیان با یورش به این سازمان از ادامه پخش آن ممانعت کردند.
عدهای از مردم با قطع جریان پخش مستقیم ورود حضرت امام از تلویزیون به علت هجوم مأمورین نظامی، از عصبانیت تلویزیونهای خود را به خیابان پرت کردند.
وقایع ایامالله دهه فجر انقلاب اسلامی:(مقاله دهه فجر)
وقایع ۱۲بهمن از ایامالله دهه فجر
۱۲بهمن روز ورود روحالله خمینی به ایران-در این روز بزرگترین استقبال تاریخ در تهران برگزار شد؛ بطوری که طول جمعیت استقبال کننده از آیتالله خمینی به ۳۳ کیلومتر رسیده بود. در ساعت ۹:۵۰ دقیقه بامداد روز دوازدهم بهمن هواپیمای حامل خمینی در میان تدابیر شدید امنیتی در فرودگاه مهرآباد برزمین نشست. خمینی پس از ورود به فرودگاه و ایراد سخنرانی طبق برنامهای که از قبل تنظیم شده بود عازم گورستان بهشت زهرا شد…
خمینی در میان استقبال گسترده مردم تهران در ساعت یک بعد از ظهر وارد قطعه ۱۷ که مدفن شهدای انقلاب بود شد و سخنرانی خود را ایراد نمود.
وقایع ۱۴ بهمن از ایامالله دهه فجر
روز شنبه ۱۴ بهمن از ایامالله دهه فجر در محل مدرسه شماره ۲ علوی یک مصاحبه مطبوعاتی با حضور قریب به سیصد خبرنگار ایرانی و خارجی برگزار شد که در آن ابتدا خلاصهای از نظریات آیتالله خمینی خوانده شد؛ سپس سوالات خبرنگاران آغاز گردید که خلاصهای از پاسخ خمینی به این شرح بود:
«کاری نکنند که مردم را به جهاد دعوت کنم، اگر موقع جهاد شد میتوانیم اسلحه تهیه کنیم. دولت را بزودی معرفی خواهیم کرد. اعضای شورای انقلاب تعیین شدهاند. از ارتش میخواهم هرچه زودتر به ما متصل شود. ارتشیان فرزندان ما هستند، ما به آنها محبت داریم باید به دامان ملت بیایند. قانون اساسی که تدوین شده به آراء عمومی گذاشته میشود تمام اتباع خارجی بطور آزاد در ایران زندگی خواهند کرد. »
وقایع روز ۱۶ بهمن از ایامالله دهه فجر
روز ۱۶ بهمن و تعیین دولت موقت-خمینی در روز ۱۶ بهمن طی فرمانی مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر موقت تعیین و معرفی کرد. عصر همان روز در سالن سخنرانی مدرسه علوی یک مصاحبه مطبوعاتی بینالمللی ترتیب داده شد، در این جلسه بازرگان برنامه و وظایف دولت موقت را تشریح کرد و افزود برگزاری همه پرسی درباره تغییر رژیم، برگزاری انتخابات مجلس موسسان و انجام انتخابات مجلس از وظایف این دولت است.
وقایع روز ۱۹ بهمن از ایامالله دهه فجر
روز نوزدهم بهمن ماه بزرگترین راه پیمایی انقلاب صورت گرفت. در قطعنامه پایانی راه پیمایی نخست وزیری مهدی بازرگان توسط تظاهرکنندگان تایید شد.
وقایع ۲۰ بهمن از ایامالله دهه فجر
در روز ۲۰ بهمن ماه که مصادف با روز جمعه بود، مردم در دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند تا سخنرانی رییس دولت موقت را استماع نمایند. در همین هنگام در غرب تهران درگیری شدیدی صورت گرفت؛ عده زیادی از افراد گارد شاهنشاهی به پادگان همافران نیروی هوایی حمله بردند و به محض آغاز درگیری آنان عده زیادی از جوانان وابسته به جناحهای مختلف به نفع همافران وارد صحنه درگیری شدند. این درگیری خونین دهها نفر کشته و مجروح بر جای گذاشت ولی در نهایت همافران توانستند حلقه محاصره نیروهای گارد را بشکنند.
وقایع ۲۱ بهمن از ایامالله دهه فجر
روز بیست و یکم بهمن ماه روز نبرد مسلحانه همه جانبه مردم و نیروهای دولتی بود. درگیری خونین مردم و لشگر گارد در این روز به اوج خود رسید؛ و جنگ تانکها با مردم مسلح باعث کشته و زخمی شدن صدها نفر شد. آیتالله خمینی تهدید کرد در صورت عدم جلوگیری از کشتار لشگر گارد حکم جهاد خواهد داد.در اینروز چندین کلانتری توسط گروههای مسلح مردمی تسخیر شدند که در نتیجه آن مقادیر زیادی اسلحه به دست مردم افتاد. در همین روز فرمانداری نظامی تهران اعلامیه شماره ۴۰ را انتشار داد؛ بموجب این اعلامیه رفت و آمد مردم از ساعت ۱۶:۳۰ تا ۵ بامداد ممنوع اعلام شد. در پی اعلامیه مزبور اعلامیه دیگری صادر و منع عبور و مرور تا ساعت ۱۲ بامداد تمدید شد. مردم عملاً مقررات حکومت نظامی را باطل ساختند و تا صبح در خیابانها با ایجاد حریق و راه بندانهای متعدد مانع حرکت قوای نظامی میشدند.
وقایع ۲۲ بهمن از ایامالله دهه فجر
۲۲ بهمن از ایامالله دهه فجر ،در این روز به ترتیب زندان اوین، ساواک، سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورای ملی، شهربانی، ژاندارمری و ساختمان زندان کمیته مشترک به تصرف مردم در آمد.در تسخیر شهربانی سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران به دست انقلابیون مسلح افتاد. پادگان باغشاه و دانشکده افسری، دبیرستان نظام، زندان جمشیدیه، پادگان عشرت آباد و پادگان عباس آباد یکی پس از دیگری تسلیم شدند و آخرین مرکزی که به تصرف درآمد رادیو و تلویزیون بود.
تصمیم شورای عالی ارتش(مقاله دهه فجر)
ساعت ۱۰ بامداد روز ۲۲ بهمن شورای فرماندهان نیروهای مسلح در ستاد مشترک تشکیل گردید. نظامیان حاضر در جلسه عبارت بودند از: عباس قره باغی، جعفر شفقت، حسین فردوست، هوشنگ حاتم، ناصر مقدم، عبدالعلی نجیمی، احمدعلی محققی، عبدالعلی بدرهای، امیرحسین ربیعی، کمال حبیب اللهی، عبدالمجید معصومی، جعفر صانعی، اسدالله محسن زاده، حسین جهانبانی، محمد کاظمی، خلیل بخشی آذر، علی محمد خواجه نوری، پرویز امینی افشار، امیر فرهنگ خلعتبری، محمد فرزام، جلال پژمان، منوچهر خسروداد، ناصر فیروزمند، موسی رحیمی لاریجانی، محمد رحیمی آبکناری و رضا وکیلی طباطبایی.ریاست شورای عالی ارتش بر عهده عباس قره باغی بود. پس از گزارش فرماندهان نیروها از وضعیت موجود بحث پیرامون همبستگی ارتش با مردم آغاز شد؛ اکثرا موافقت خود را اعلام نمودند و سرانجام اعلامیهای مبنی بر بی طرفی ارتش تهیه و بامضا رسید. پس از تصمیم شورای عالی، ساعت یک بعد از ظهر خبر تصمیم شورای عالی ارتش در اختیار رادیو و تلویزیون گذاشته شد. رادیو ایران برنامه عادی خود را قطع و اعلامیه را قرائت کرد. لحظهای بعد نیروهای انقلاب محوطه صدا و سیما را تصرف نمودند و خبر سقوط رژیم سلطنتی پهلوی از صدا و سیما اعلام شد.
مراسم دهه فجر(مقاله دهه فجر)
هرساله در طول دهه فجر مراسم و یادبودهای زیادی در کشورمان انجام می گیرد.
همچنین جشنواره فجر که بزرگترین جشنواره دولتی فیلم، تئاتر و موسیقی ایران است معمولا در طول دهه فجر برگزار می شود.
در مدارس کودکان کلاسهای درس را با نوارهای رنگی، پرچم و عکس امام خمینی و و رهبر عزیزمان سیدعلی خامنهای تزئین میکنند.
تصاویری از رویدادهای دهه فجرسال 57
مرتبط با مقاله دهه فجر
در روز ۲۱ دی ۱۳۴۴ شمسی گروهی از معترضان عراقی با حمله به سفارت ایران در بغداد خساراتی را به ساختمان سفارت وارد کردند.
پنج شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۱
در روز ۲۰ دی سال ۱۳۲۵ هجری شمسی رنگ پرچم ایران رسما سه رنگ سبز، سرخ و سفید تعیین شد.
چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۱
میرزا تقیخان فراهانی که در تاریخ ایران به امیرکبیر مشهور شده است بدون شک یکی از بزرگترین رجال سیاسی دویست ساله اخیر ایران است.
چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۱
با وجود همه جنجالها به باور عموم ایرانیان میرزاتقیخان فراهانی همچنان قهرمان مبارزه با استعمار است
چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۱
در روز پنجشنبه ۱۹ دی سال ۱۲۸۵ هجری شمسی برابر با ۱۷ ربیعالثانی ۱۳۲۵ هجری قمری اولین شماره روزنامه «صوراسرافیل» به سردبیری میرزا جهانگیرخان، با سرمایه میرزا قاسمخان تبریزی و همکاری میرزا علیاکبرخان قزوینی (دهخدا) منتشر شد.
سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۱
در روز ۱۸ دی سال ۱۲۳۰ هجری شمسی، میرزا تقیخان امیرکبیر صدراعظم ایران در دوره ناصرالدین شاه قاجار، به دستور شاه به قتل رسید.
دوشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۱
از میان برنامههای گسترده فرهنگی و اجتماعی که در دوران سلطنت رضاخان پهلوی به اجرا درآمد، هیچ برنامهای به اندازه کشف حجاب زنان جنجالبرانگیز و با مقاومت یکپارچه جامعه ایران روبهرو نشد. حتی اکنون که ۷۴ سال از آن واقعه میگذرد، بحث در این باره همچنان ادامه دارد.
دوشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۱
اولین ماه زمستان سال ۱۲۹۰ شمسی برای اهالی تبریز ماهی مصیبتبار بود. روسها به دنبال جنگی چند روزه تبریز را اشغال و دست به کشتار مشروطهخواهان و غارت شهر زدند.
شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۱
درسنامه معرّفی کسب و کارهای …
در روز ۱۶ دی ۱۳۴۲ دادگاه نظامی تهران حکم خود را درباره بنیانگذاران و اعضای ارشد نهضت آزادی ایران صادر کرد.
شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۱
از دیرباز شاهان و رجال سیاسی و فرهنگی کشورمان علاقه داشتند که پس از مرگ در کنار ضریح اباعبدالله و کربلا دفن شوند.
شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۱
در روز ۱۵ دی ۱۳۵۷ و به دنبال سقوط دولت ارتشبد غلامرضا ازهاری، شاپور بختیار عضو ارشد جبهه ملی از سوی محمدرضا پهلوی مامور تشکیل کابینه جدید شد و به فاصله یک روز کابینه پیشنهادی خود را به شاه معرفی کرد.
جمعه ۱۵ دی ۱۳۹۱
در روز ۱۴ دی ماه ۱۳۵۷ ارتشبد غلامرضا ازهاری و ارتشبد غلامعلی اویسی دو نفر از فرماندهان نظامی رژیم پهلوی به خارج از کشور گریختند.
پنج شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۱
در روز ۱۲ دی ۱۳۵۸ هجری شمسی همزمان با سفر جان کورت والدهایم، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد به ایران که در پی اشغال سفارت آمریکا در تهران برای بررسی بحران ایران و آمریکا صورت گرفته بود، توطئه ترور او با بازداشت گروهی از توطئهگران خنثی شد.
سه شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۱
بازخوانی مفهوم «سازش» در هندسهی معرفتی امام خمینی (ره)؛
دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۱
روز ۱۱ دی ۱۳۶۷ بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران با ارسال نامهای مهم و تاریخی خطاب به میخاییل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، با پیشبینی اضمحلال قریبالوقوع حکومت کمونیستی، نسبت به خطرات اتکای شوروی به غرب هشدار داد.
دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۱
کمیته مجازات عنوان گروهی بود با مشی قهرآمیز که ۱۰ سال پس از انقلاب مشروطیت شکل گرفت و میخواست از طریق اعمال خشونت به آرمانهای خود دست یابد.
یکشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۱
در روز ۹ دی ۱۳۰۰ شمسی مجلس شورای ملی، عضویت ایران در جامعه ملل را تصویب کرد. جامعه ملل، یک سازمان بینالمللی میان دولتی بود که در نتیجه امضای عهدنامه ورسای، طی سالهای ۱۲۹۸ تا ۱۲۹۹ خورشیدی تاسیس شد و تا زمان وقوع جنگ جهانی دوم مهمترین نهاد بینالمللی میان دولتی به شمار میآمد.
شنبه ۹ دی ۱۳۹۱
۱۲ تا ۱۸ خرداد: مناظرههای تلویزیونی که از دوازدهم تا هجدهم خرداد میان نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد بشدت تنور انتخابات را گرم کرد.
شنبه ۹ دی ۱۳۹۱
حضور گسترده مردم در حماسه ۹ دی با انگیزه الهی بود و این موضوعی است که نهم دی را نسبت به سایر وقایع متمایز میکند.
شنبه ۹ دی ۱۳۹۱
حوادث پس از انتخابات از ابعاد مختلف قابل بررسی است و در زمینههای مختلف تاثیرگذار بوده تا جایی که حتی ادبیاتی خاص خود را پیدا کرده است.
شنبه ۹ دی ۱۳۹۱
نهم دیماه برای ملت ایران و تاریخ انقلاب اسلامی آن، نقطهعطفی مهم است. اهمیت نقشآفرینی ملت آزاده این کشور در چنین روزی باعث شد نهم دی به عنوان «روز بصیرت» مطرح شود. مقام معظم رهبری در یک سخنرانی میفرمایند: «اگر من بخواهم یک توصیه به شما بکنم، آن توصیه این خواهد بود که بصیرت خودتان را زیاد کنید.»
شنبه ۹ دی ۱۳۹۱
حماسه «۹ دی» در کلام رهبر معظم انقلاب
شور و شوق بازی تئاتر و هنرپیشه شدن، هیجان خواندن ترانه و شعر در گروه سرود مدرسه، دلهره منظم بستن ریسههای چراغ و وصل کردن کاغذهای رنگی سهگوش که حاشیهاش به رنگ پرچم کشورمان بود، شنیدن سرودهای انقلابی که این روزها تکرارش جریان خون را در بدن سریعتر میکند و از همه شیرینتر برنامههای کودک تلویزیون مانند چاق و لاغر آن هم با آن آدم آهنی غول پیکرش به نام X۶۶۶ و کلی برنامه کارتونی دیگر که حالا فقط تکرار گوشهای از آنها خیلی از پسران و دختران جوان را پرتاب میکند به دورانی که پر از خاطرات تکرار نشدنی است؛ خاطراتی که با پیروزی انقلاب گره خورده و آنها را کم و بیش هنوز سر ذوق میآورد.
یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۱
ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) را به عنوان اصلیترین دستگاه سرکوب و فشار مخالفان دوران بیست ساله اخیر سلطنت (و در واقع حکومت) محمدرضا شاه پهلوی میشناسیم.
سه شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۱
روز ۱۷ بهمن ۱۳۵۷، در شرایطی که ساختمان مجلس در محاصره نظامی بود و مردم در بیرون از ساختمان شعار «مهدی بازرگان، نخستوزیر ایران» سر میدادند، مجلس شورای ملی در جلسههای علنی که با حضور شاهپور بختیار، نخستوزیر تشکیل شده بود، لوایح انحلال ساواک و محاکمه و مجازات مقامهای مسوول گذشته کشور و چهار لایحه دیگر دولت را به تصویب رساند.
سه شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۱
روز ۱۴ بهمن ۱۳۵۷ جواد شهرستانی، شهردار تهران استعفای خود را تسلیم امام خمینی کرد.
شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۱
در روز ۱۱ بهمن ۱۳۰۰ هجری شمسی، رسما از سوی دولت وقت قیام جنگلیها پایان یافته اعلام شد.
چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۱
روز شنبه ۷ بهمن ۱۳۵۷ مصادف با ۲۸ صفر ۱۳۹۹، میلیونها ایرانی همزمان با ایام سوگواری پیامبر اسلام (ص) و امامان دوم و هشتم شیعیان، راهپیمایی اعتراضی برگزار کردند. در تهران هم یک تا یک و نیم میلیون نفر از مردم در حالی که عکسهایی از امام خمینی را در دست داشتند، در آرامش به راهپیمایی پرداختند.
یکشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۱
در روز ۸ بهمن ۱۳۵۷ حدود ۴۰ نفر از روحانیون مبارز تهران، مدرسین حوزه علمیه قم و نمایندگان روحانیت مبارز شهرستانها در اعتراض به بسته شدن فرودگاه و جلوگیری از بازگشت امام خمینی در محل مسجد دانشگاه تهران تحصن کردند که طی روزهای بعد تعدادشان به ۴۰۰ نفر رسید.
یکشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۱
مهمترین دلیل گسترش فعالیت و حضور سیا در ایران رقابت و مبارزه اطلاعاتی ـ جاسوسی با شوروی و کا.گ.ب بود. آمریکا میدانست که مرزهای شمالی ایران در مجاورت مرزهای جنوبی شوروی برای فعالیتهای جاسوسی بر ضد شوروی موقعیت کمنظیری ایجاد کرده است.
پنج شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۱
روز ۵ بهمن ۱۳۵۸ به فاصله یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار شد. این انتخابات در شرایطی برگزار شد که دولت موقت مهندس مهدی بازرگان استعفا داده و مدیریت نظام به شورای انقلاب محول شده بود.
پنج شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۱
در روز ۴ بهمن ۱۳۵۰ در راستای اجرای دستور محمدرضا شاه پهلوی، «کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک و شهربانی» در محل زندان موقت اطلاعات شهربانی تشکیل شد.
چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۱
در ساعات پایانی روز ۳ بهمن ۱۳۵۷ فرودگاه مهرآباد به محاصره ماموران فرمانداری نظامی تهران درآمد و نظامیان با تانک و زرهپوش در اطراف فرودگاه مستقر شدند. ماموران فرمانداری نظامی تهران به دنبال اطلاع از آماده کردن هواپیمای «ایران ایر» برای بازگرداندن امام خمینی و همراهانش، این فرودگاه را به کنترل خود درآوردند.
سه شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۱
در روز ۲ بهمن ۱۱۷۶ هجری شمسی برابر با ۱۲۱۲ هجری قمری، فتحعلی شاه قاجار در تهران بر تخت پادشاهی نشست. پس از قتل آقا محمدخان قاجار هرکدام از سرداران و فرماندهان سپاه او برای تسخیر بخشی از ایران عازم مناطق مختلف شدند.
دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۱
حسین راضی در هفتم آذر ۱۳۰۷ به دنیا آمد، در معرفی این چهره ملی باید گفت در سال ۱۳۲۲ در ایامی که ایران عرصه تاخت و تاز قوای اشغالگر و ایادی داخلی آنها بود، حسین راضی در ۱۵ سالگی وارد صحنه پیکارهای اجتماعی شد و همراه محمد نخشب و جلالالدین آشتیانی و شماری دیگر از جوانان عدالتجو و میهن دوست برای مقابله با افکار ویرانگر وارداتی و مبارزه با استبداد داخلی و خارجی، سازمانی عقیدتی فرهنگی را به نام مکتب «خداپرستان سوسیالیست» با تکیه بر نیروهای داخلی و باورهای مردم ایران، بنا نهادند.
دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۱
در روز ۱ بهمن ۱۳۴۳ حسنعلی منصور، نخستوزیر وقت ایران در مقابل مجلس شورای ملی توسط محمد بخارایی، از اعضای هیاتهای مؤتلفه اسلامی ترور شد.
یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۱
روز ۳۰ دی ۱۳۷۳ مهندس مهدی بازرگان، رییس دولت موقت انقلاب بعد از یک دوره بیماری، در جریان سفر درمانی در زوریخ سوئیس درگذشت.
شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۱
در روز ۲۸ سال دی ۱۲۸۵ شمسی، محمدعلی شاه قاجار متعاقب مرگ پدرش مظفرالدین شاه طی مراسمی رسماً تاجگذاری کرد و به عنوان ششمین شاه قاجار بر تخت سلطنت نشست. مراسمی که به دستور وی هیچ یک از نمایندگان مجلس شورای ملی به آن دعوت نشده بودند.
پنج شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۱
در روز ۲۷ دی ۱۳۳۴ سیدمجتبی نواب صفوی رهبر جمعیت فدائیان اسلام و سه تن از یارانش در میدان تیر لشکر ۲ زرهی تهران به جوخه اعدام سپرده شدند.
چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۱
در روز ۲۶ دی ۱۳۵۷ محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، تهران را به مقصد آسوان مصر ترک کرد؛ سفری بیبازگشت که خبر آن به سرعت در ایران و جهان پیچید و زیر عنوان «شاه رفت» تیتر درشت روزنامههای عصر تهران شد.
سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۱
در روز ۲۵ دی ۱۲۹۶ شمسی، عینالدوله که برای سومین بار رییسالوزرا شده بود، از این سمت استعفا داد.
دوشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۱
سال ۱۳۲۳ق سالی سخت برای مظفرالدین شاه قاجار بود. از سویی او خود را برای سفر به فرنگ آماده میکرد و از سویی دیگر بلوایی بر سر لباس نوز برپا بود که اختلافات وی با تجار این بلوا را دامن میزد.
یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۱
روز ۲۴ دی ۱۳۵۸ آیتالله سیدعلی خامنهای از سوی بنیانگذار انقلاب اسلامی به امامت جمعه تهران منصوب شدند.
یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۱
روز ۲۲ دی ۱۳۵۷، شورای انقلاب به فرمان امامخمینی تشکیل شد. این شورا که ایده شکلگیری آن آذرماه ۱۳۵۷ در جریان سفر شهید مطهری به پاریس با امام مطرح شد، اساسیترین رکن قدرت سیاسی و اجرایی انقلابیون محسوب میشد.
جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۱
در یک گزارش بسیار محرمانه که توسط ژنرال جیمز دولیتل ( Lt. General James Doolittle ) به پرزیدنت آیزنهاور در سال ۱۹۵۴ ارائه شد توصیّه شده بود که آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا ( CIA ) بایستی از KGB شوروی بیرحمتر گردد و استدلال شده بود که برای دوام خود بایستی که در مفهوم دیرینه «رفتار منصفانه آمریکائی» تجدیدنظر کنیم .
قیام ۱۵ خرداد، اصلیترین حلقه از زنجیره مبارزات ضداستبدادی ملت ایران قبل از وقوع انقلاب اسلامی بهشمار میرود.
سه شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲
شاید نخستین نظامیای باشد که از بنیصدر سیلی خورده است. در آمریکا دوره کار با سیستم موشک «هاگ» را گذرانده است. آخرین تمرینات رژه و سان را انجام داده بودند و قرار بود فردای آن روز به صورت رسمی در دانشکده افسری ارتش فارغالتحصیل شوند اما بمباران چند شهر و فرودگاه کشورمان توسط هواپیماهای دشمن در روز ۳۱ شهریورماه سال ۱۳۵۹ سرنوشت دیگری را برای کشور و «خسرو جهانی» رقم زده بود.
شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۲
وقتی قصد ترک شهر را داشتم، یک اسیر عراقی تحویلم دادند و قرار شد، او را همراه «علی شریفنیا» به عقب ببریم. بیچاره اسیر، ظاهرا شنیده بود که ما نیت آزادی قدس را داریم، با ترس و لرز ما نگاه میکرد و دائم میگفت: «انشاالله بالقدس، انشاالله بالقدس».
جمعه ۳ خرداد ۱۳۹۲
در عملیات بیتالمقدس شروع به تیراندازی و انهدام تانکها و نفربرهای مسلح کردم و تعداد ۱۴ دستگاه تانک و نفربر منهدم شد و بقیه تانکها فرار کردند.
دوشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۲
۲۹ اردیبهشت ماه سال ۱۲۶۱، یعنی درست ۱۳۱سال قبل وزیر دفتر ناصرالدین شاه صاحب پسری شد که بعدها تمام مناسب مهم سیاسی را تصاحب کرد و قدم آخرش را با ملی کردن صنعت نفت برداشت. قدمی که حالا بعد از ۶۳سال هنوز پررنگ ترین نقطه در تاریخ استقلال اقتصادی ایران به حساب می آید.
یکشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۲
دوستانش میگویند شبی حمله بسیار سنگینی داشتیم و وقتی به مقر بازگشتیم خیلی خسته بودیم. همه در حال استراحت بودیم که یکی از رزمندگان آمد و گفت: چه کسی میتواند با « آر. پی. چی» کار کند؟ مصطفی بلند شد و گفت: «من». از آنجایی که مصطفی شب گذشته بسیار خسته شده بود مانع رفتنش شدیم. اما گفت: «نه، باید بروم، آنها به من احتیاج دارند.»
یکشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۲
غروب روز ۱۳ اردیبهشت بود که به منطقه عملیاتی فکه رسیدند. عملیات در شب آغاز شد و به خاطر اینکه در اواخر ماه شعبان بود رمز عملیات یا سیدالشهداء(ع) شد و همان شب خیلی از رزمندگان از دنیا مرخص شدند و بر بال ملائک به دیدن معشوق رفتند.
چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۲
پیرمرد با دستان پینهبستهاش، دستان عباس را به گرمی فشرد، سپس یک قوطی عسل را که دسترنج خودش بود، از زنبیل برداشت و به او هدیه کرد و گفت: «چیز قابلدار دیگری نداشتم که برایتان بیاورم. من داغ چهار فرزند و نوه دیدهام، بروید و انتقام خون فرزندانمان را از این جنایتکاران بگیرید».
چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۲
در روز ۱۸ فروردین ۱۳۵۸ امیرعباس هویدا نخستوزیر دوران پهلوی در فاصله سالهای ۱۳۵۶-۱۳۴۳ اعدام شد.
یکشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۲
جمهوری اسلامی با ۹۸.۲ درصد آرا متولد شد
دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۲
سیدجمالالدین اسدآبادی که در زمان فرمانروایی ناصرالدینشاه قاجار میزیست، از جمله روشنفکران نواندیش و تاثیرگذار تاریخ ایران و اسلام است که سالیانی دراز از عمر شصتساله خویش را برای بیداری دنیای اسلام و رستن آن از رخوت و سستی دیرینهسالی که دچار گشته بود، مصروف کرد.
سه شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۱
در روز ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ هجری شمسی، دکتر محمد مصدق، نخستوزیر ایران در فاصله سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ و رهبر نهضت ملی شدن صنعت نفت، چشم از جهان فرو بست.
دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۱
در نخستین روزهای دی ماه سال ۱۳۰۷ هجری شمسی قانون لباسهای متحدالشکل در مجلس شورای ملی به تصویب رسید.
دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۱
در روز ۱۲ اسفند ۱۳۵۹، در پی سفر هیات حسن نیت به عراق و ایران و در حالی که ابوالحسن بنیصدر، رییسجمهوری وقت ایران تقاضای خروج بلاشرط عراق از ایران را مطرح کرده بود، اعلام شد که صدام حسین خواستار آتشبس فوری و مذاکره مستقیم جهت خاتمه بخشیدن به جنگ شده است.
شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۱
تمام راه حاج همت حرفی نزد. سرنشینان خودرو سعی کردند تا با هر بهانهای مقصد را از او بپرسند، ولی حتی در لابهلای شوخیهایی که میکردند نتوانستند حرفی از همت بشنوند. او تنها میگفتم: «بعداً خواهید فهمید.»
شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۱
در روز ۷ اسفند سال ۱۳۷۷، چند روز پس از برگزاری بیستمین سالروز پیروزی انقلاب، اولین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در ایران برگزار شد.
دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۱
در روز ۳ اسفند ۱۲۹۹ رضاخان میرپنج، فرمانده تیپ همدان با همکاری سیدضیاءالدین طباطبایی، مدیر روزنامه رعد علیه دولت سپهدار رشتی، نخستوزیر احمدشاه قاجار کودتا کرد و زمینه سقوط سلسله قاجار و تاسیس حکومت پهلوی را فراهم آورد.
پنج شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۱
در روز ۳۰ بهمن ۱۳۵۷، رسانهها اعلام کردند بر اساس دستور دولت موقت از امروز، نقل و انتقال کلیه داراییهای منقول و غیرمنقول مقامات سابق ممنوع است.
دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۱
روز یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۵۷ حزب جمهوری اسلامی توسط گروهی از روحانیون انقلابی تهران تاسیس شد. روزنامه اطلاعات در شماره روز ۳۰ بهمن ۵۷، در گزارشی ذیل تیتر «حزب جمهوریخواه اسلامی ایران تشکیل شد»، در اینباره نوشت: «گروهی از روحانیون سرشناس تهران که به هنگام تشکیل جامعه روحانیت مترقی تهران اساس و بنیاد این جامعه را پیریزی کردند و در ایجاد کمیته استقبال از امام خمینی و ستاد موقت انقلاب نقش ویژه داشتند، دیروز تشکیل حزب جمهوریخواه اسلامی را اعلام کردند.»
یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۱
در روز پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۵۷، چهار مقام عالیرتبه نظامی دوره پهلوی اعدام شدند. این اتفاق به فاصله چهار روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی رخ داد.
جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در ۲۹ بهمن ۱۳۵۷ شمسی، شماری از برجستهترین شخصیتهای علمی، مذهبی و سیاسی ایران که در پیروزی انقلاب اسلامی نقش مهمی داشتند و از یاران نزدیک حضرت امامخمینی(ره) محسوب میشدند حزب جمهوری اسلامی را تأسیس کردند.
جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
در روز چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ سفارت آمریکا در تهران تصرف شد. خبرگزاری آسوشیتدپرس همان روز در گزارش حادثه سفارت آمریکا اعلام کرد که ۷۰ آمریکایی، از جمله گروه ۲۰ نفره تفنگداران دریایی گارد سفارت اسیر شدهاند. روزنامه کیهان در گزارشی که درباره این واقعه منتشر کرد، نوشت: ویلیام سولیوان، سفیر آمریکا در تهران احتمالاً جزو دستگیرشدگان است.
در شصتمین سالگرد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، «آرشیو امنیت ملی» آمریکا اسنادی را منتشر کرد که ضمن نشان دادن نقش سازمان سیا در رهبری اقدام فوق، آن را بخشی از فعالیت «سیاست خارجی» آمریکا معرفی میکند.
دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
یادآوری رخداد ۲۸مرداد برای ایرانیان بهمنزله ورقزدن صفحه سیاهی از تاریخ آنان است که هیچگاه فراموش نمیشود. در عصری که همه جهان سرمایه و تکنیک، تمامقد علیه فعلیت دموکراسیخواهی و ملیگرایی آنان صف بسته بودند، کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ به نقطهعطفی در تاریخ معاصر ایران بدل شد.
دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
نصرالله حدادی پژوهشگر تاریخ تهران در این گفتگو به جغرافیای شهر تهران و خواستگاه اجتماعی کودتاچیان هنگام وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پرداخته است.
یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲
هدفمان پالایشگاه «الدوره» در محدوده شهر بغداد بود؛ جایی که صدام بیشترین تبلیغات را در مورد امنیت فضای آن، تحت پوشش شبکه دفاعی خود، انجام میداد.
یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲
شنیدن یا مطالعه خاطرات اسرا همیشه برایم جذاب و مهیج بود. وقتی اولین کتاب در این حوزه به دستم رسید، آن را با اشتیاق عجیبی مطالعه کردم. دومین و سومین و... کتاب هم به همان اندازه برایم جالب بود.
یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲
تاریخ ایران در چهاردهم مرداد ۱۲۸۵ خورشیدی مسیر حرکت خود را تغییر داد؛ رویداد مشروطیت در ایران، حکومت سلطنتی تمامقد را درهم شکست و نظام مشروطه سلطنتی را بنا نهاد.
پنج شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۲
به گفته آگاهان سیاسی در این شرایط حساس که آقای روحانی با گفتمانی معتدل توانسته است پیروز انتخابات ریاست جمهوری باشد، چینش کابینه سخت ترین اقدام دکتر روحانی در این مقطع ارزیابی میگردد.
یکشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۲
برادر امام همه را در وهله اول به یاد آیتالله سید مرتضی پسندیده میاندازد اما رهبر فقید انقلاب اسلامی تنها همین یک برادر را نداشت بلکه برادر دیگری نیز داشت به نام سید نورالدین هندی که در ۳۰ تیر ۱۳۵۵ درگذشت.
چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲
مقاله در ابتدا در مورد زمینه های تاریخی شکل گیری فاشیسم و نظام هیتلری در آلمان توضیح می دهد و سپس یه مولفه های تشکیل دهنده آن می پردازد.
شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۲
در پنجاه و نهمین سالروز قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱
یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۲
معماران آپارتاید آفریقای جنوبی نزدیک به سه دهه جسم نلسون ماندلا را زندانی کردند، اما نتوانستند به روح او آسیبی برسانند.
جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲
در سالروز پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط جمهوری اسلامی ایران، سر تعظیم در برابر همه ایثارگران آن سالها و خانوادههایشان فرود میآوریم و این فراز از پیام تاریخی امام خمینی (ره) را یادآور میشویم که: من در میان شما باشم و یا نباشم، به همه شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.
پنج شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
از ویژگیهای برجسته رهبری ماندلا در دوران ریاستجمهوری او و پس از آن، حمایت از صلح ملی و بینالمللی بود که تحسین جهانیان را برانگیخت. در سالهای ریاستجمهوری، او در تلاش برای فرونشاندن تنشهای قومی، دولتش را دولت اتحاد ملی نامید.
پنج شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
نلسون رولی هلاهلا ماندلا، یکی از محترمترین رهبران سیاسی جهان به شمار میرود، مردی که مبارزات علیه رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی را رهبری کرد و در نهایت موفق شد به جای این رژیم تبعیضآمیز، نظامی چند نژادی در این کشور جایگزین کند.
پنج شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
حضرت امام خمینی رهبر انقلاب بزرگی است که نظام ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را سرنگون ساخت و حکومتی مستقل و ازاد و به دور از سلطه استعمار خارجی و استبداد داخلی در ایران بنیان نهاد.
جمعه ۷ تیر ۱۳۹۲
حزب جمهوری اسلامی، جلسات هفتگی خود را یکشنبهها برگزار میکرد. روز یکشنبه هفتم تیرماه ۱۳۶۰ نیز یکی از جلسات هفتگی حزب در دفتر مرکزی حزب واقع در سرچشمه تهران با حضور جمعی از اعضای حزب، نمایندگان مجلس و وزرای دولت برگزار شد.
پنج شنبه ۶ تیر ۱۳۹۲
منافقین در طول ۳۲ سال گذشته با اقدامات ضد انسانی و ترورهای کور خود نه تنها در نزد ملت ایران بلکه در میان سایر ملتهای آزادیخواه منفور شدهاند؛ بهطوری که حتی در میان حامیان دیروز و امروز خود نیز جایی ندارند.
پنج شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۲
بنیصدر و همفکرانش برای ضربه زدن به اتحاد و همدلی ما دستور داده بودند که مبلغ ۴۰۰ هزار تومان وجه نقد به صورت وام و یا بلاعوض به عده ای از فرماندهان بدهند؟!
شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۲
لودر و بولدوزرها با سرعت تمام پاکتهای خاک را داخل کانال انداختند. در همین لحظه بود که تمام عراقیهایی که داخل کانال و پشت کانال بودند تسلیم شدند. یعنی آرپیجی و تیربار به دست، همه آمدند و خودشان را تسلیم این نیروها کردند.
شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۲
امامخمینی (ره) در سیزدهم خرداد ۴۲ در سخنرانی قاطعی، با شاه اتمام حجت کردند که همین سخنرانی به دستگیری ایشان منجر شد و سرآغازی شد بر قیام پانزدهم خرداد و گسترش نهضت اسلامی.
چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۲
بیتردید هیچ دگرگونی و انقلابی بیریشه و علت پدید نمیآید و بسترها و عوامل بسیاری در شکلگیری آن مؤثر است.
چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۲
امامخمینی (ره) در سیزدهم خرداد ۴۲ در سخنرانی قاطعی، با شاه اتمام حجت کردند که همین سخنرانی به دستگیری ایشان منجر شد و سرآغازی شد بر قیام پانزدهم خرداد و گسترش نهضت اسلامی.
۷۵ سال پیش در روز ۳۰ سپتامبر سال ۱۹۳۸ میلادی دالادیه نخست وزیر فرانسه ، چمبرلن ، نخست وزیربریتانیا و موسولینی نخست وزیر فاشیست ایتالیا در شهر مونیخ آلمان توافق های مونیخ را با آدولف هیتلر ، صدراعظم آلمان نازی امضا کرده و کشور کوچک چکسلواکی را دو دستی و بدون چون وچرا به دیکتاتور نازی هدیه دادند.
دوشنبه ۸ مهر ۱۳۹۲
هرچند رئیسعلی دلواری در راه مقاومت در مقابل استعمار انگلستان فداکاری کرد و روز شهادتش روز مقابله با استعمار نام گرفت، روشنفکران پیش از این روز در اندیشههایشان به مواجهه با غرب رفته بودند.
دوشنبه ۸ مهر ۱۳۹۲
اولین درگیری بین انسانها به زمان هابیل و قابیل برمیگردد، زمانی که قابیل دست به قتل برادرش میزند تا منافع خود را حفظ کند.
یکشنبه ۷ مهر ۱۳۹۲
دو برادر با هم به جبهه رفتند؛ هر دو پیشانی مادرشان، بی بی و پدرشان، آقا جان را بوسیدند، هر دو قامت رشید شان را خم کردند و از زیر قرآنی که بی بی برای شان گرفته بود رد شدند، هر دو برگشتند و برای آخرین بار به خانه کوچک شان نگاه کردند و لبخند زدند و خداحافظ گفتند؛ بی آن که ترسی داشته باشند، بی آن که حرفی از دلتنگی بزنند، بی آن که تردید کنند یا بی آن که اثری از نگرانی و اضطراب در چهره های شان باشد.
شنبه ۶ مهر ۱۳۹۲
عباسمیرزا از شاهزادگان قاجار و فرزند فتحعلیشاه بود. وی در شانزده سالگی به ولیعهدی برگزیده شد و همان سال نیز به آذربایجان رفت و والی آنجا شد. هنگامی که وی ولیعهد و حاکم آذربایجان بود، در طول جنگ اول ایران و روس کشف کرد نیروی عشایری در برابر توپخانه سیار کارساز نیست.
شنبه ۶ مهر ۱۳۹۲
حسین خرازی، متولد سال ۱۳۳۶ در اصفهان بود که ابتدای جنگ در کردستان حضور داشت. پس از یک سال فعالیت، راهی منطقه جنوب شد و به سمت فرمانده اولین خط دفاعی که مقابل عراقیها تشکیل شده بود و بین سربازان ایران به خط شیر معروف بود، منصوب شد. این خط ۹ ماه در برابر سربازان عراقی دفاع کرد.
شنبه ۶ مهر ۱۳۹۲
ارتش نوین ایران با هدف برقراری نظم و امنیت در داخل کشور توسط رضاشاه و با حمایت و هدایت انگلیسیها تشکیل شد و از بدو تشکیل تا پیروزی انقلاب، همیشه ارتش در سرکوب شورشهای داخلی موفق عمل کرده؛ چه در دوران رضاشاه و چه در دوران محمدرضا، از جنبشهای جنگل، خراسان، خوزستان، کردستان، آذربایجان و بلوچستان گرفته تا سرکوب ایلات و عشایر قشقایی و بختیاری.
پنج شنبه ۴ مهر ۱۳۹۲
زنان ناصرالدین شاه؛ از رقابت با یکدیگر تا تحریم قلیان
چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۲
این عملیات از هشتم تا بیست و دوم آذر ۱۳۶۰ در منطقه شمال غربی اهواز، دشت آزادگان و شهرستان سوسنگرد انجام شد. هدف از آن تصرف تنگه چزابه و دسترسی به هورالهویزه بود. در نتیجه این عملیات شهر بستان آزاد شد. ارتباط شمال ـ جنوب نیروهای متجاوز قطع و تنگ چزابه تصرف شد. نیروهای ایرانی در جریان عملیات طریق القدس به هورالهویزه دسترسی یافتند.
چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۲
۳۵ سال است بساط شاهنشاهی در ایران برافتاده است. با این حال همین الان اگر نظرسنجی میان مردم برگزار شود با اطمینان میتوان گفت که ناصرالدین شاه قاجار یکی از معروفترین شاهان ایران است.
چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۲
هجدهم ذالقعده ۳۱۳ هـ .ق است. حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) شلوغتر از روزهای عادی است. جمعه است و مردم از راههای دور و نزدیک برای عرض ارادت به این مکان مقدس میآیند. علاوه بر این آن روز سالروز پنجاهمین سالگرد سلطنت ناصرالدین شاه هم هست.
سه شنبه ۲ مهر ۱۳۹۲
آیا واقعا رسم روزگار چنین است؟ یک هفته با طبل و دهل بروی سراغ هشت سال جنگ و ۵۱ هفته ساز و سُرنازنان، بروی سراغ هللی، تللی؟ این بساط آنهایی است که هم میخواهند از دفاع مقدس یاد شود، هم نمیخواهند رمز و رازش مردمی شود.
یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۲
صاعقه خورد به آنتن بیسیم و بیسیمام از کار افتاد، ارتباط ما با همه جا قطع شد. نداشتن بیسیم میتوانست برای همه محوری که به دست نیروهای لشکر سپرده شده بود، تهدید جدی باشد. باید بیسیم هرچه زودتر عوض میشد تا نگرانیها کم شود و بتوانم ارتباط بچهها را با عقبه حفظ کنم تا خدای ناکرده مشکلی پیش نیاید. بیسیم را انداختم روی کولم و رفتم برای تعویض آن.
یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۲
گزارش های رسیده حاکیست از ۴۸ ساعت پیش درگیری با توپخانه بین نیروهای ارتش جمهوری اسلامی و نیروهای عراقی با شدت تمام در نوار مرزی استان خوزستان شروع شده است.
جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۹۲
گفتوگو با حسین شاه حسینی به مناسبت سالگرد وفات آیتالله طالقانی
سه شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۲
گفتوگو با پروفسور آودیف گنادیی، عضو انستیتو تمدنهای جهانی مسکو
سه شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۲
ناگفتههایی که از زبان راننده شخصی مردان سیاست مطرح میشود... کسی که نزدیک به ۵۰ سال در جریان اتفاقات روزمره زندگی مردان سیاست ایران بوده است.
جمعه ۱۵ شهریور ۱۳۹۲
کتاب «هیتلر» نوشته «یواخیم فست» را مرحوم «مهدی سمسار» احتمالا در سالهای ۱۳۴۶ یا ۱۳۴۷ ترجمه کرده است. این کتاب در زمانی منتشر شد که بازار کتاب و خصوصا طیف دانشجویی تشنه مطالعه این نوع کتابها بود.
شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۲
در ۲۳مارس ۱۹۳۳ رایشتاگ (مجلس آلمان) تنها یک دستور جلسه داشت: گذراندن قانون اعطای اختیارات که به صدراعظم (هیتلر) این قدرت را میداد که بینیاز از تایید رایشتاگ قانون تصویب کند، حتی اگر با قانون اساسی مغایر باشد.
شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۲
هشتم شهریور هر سال یادآور حادثه تاسف انگیزی برای ملت قهرمان ایران است.
جمعه ۸ شهریور ۱۳۹۲
ماده اصلی کتاب های علامه مجلسی حدیث و موضوع آنها کلام، فقه، اخلاق و تاریخ است و مِرآةُ العُقول فی شرحِ أخبار آلِ الرَسول، شرح اربعین و ملاذ الاخیار به عربی و عین الحیوه به فارسی آثاری هستند که در شرح حدیث می باشد.
خلاصه مقالات
زن در تاریخ اسلام (2)
(از قرن 7 تا 13 هجری)
فهرست
مقدمه
- نجات فرزند انگیزه¬ای برای وقف (دکتر نزهت احمدی)
- وضعيت اجتماعي زنان در دوره گوركانيان هــند (دکتر مژگان اسماعيلي)
- نقش زنان در تحولات سياسي عصر صفويه (دكتر امير اكبري، راسله رضاپور)
- نقش تركان خاتون در شكوفايي تجارت كرمان (681- 655 هـ.ق) (دكتر علي بحراني پور)
- An historiographical overview of Muslim Woman in Sub-Saharan Africa: 15th to 19 Century (سیلویا بروززی)
- آبش خاتون، آخرین فرمانروای سُلغُری فارس و سعدی (دکتر شیرین بیانی)
- نقش زنان دربار صفوي در تحولات اجتماعي پس از مرگ شاه تهماسب اول تا پادشاهي شاه محمد خدابنده (دکتر عباس پناهی)
- زن، هویت و جهان سنت (دکتر سهیلا ترابی)
بررسی سهم زنان عهد تیموری در آفرینش¬های هنری (دکتر هوشنگ جباری)
- یادی از یک زن فرهیخته در روزگار شاه سلطان حسین (دکتر رسول جعفریان)
- نقش زنان صفوي در مشروعيت پذيري دولتهاي ايراني بعد از صفويه مقايسه موردي: افشاريه، زنديه و قاجاريه (دکتر اکبر جعفری)
- Islam, Woman and Family in Adjara (Georgia) during the Ottoman reign (Nani Gelovani)
- حبّه¬خاتون، خالق مقام راست کشمیری در موسیقی (شهناز چراغ)
- زن ايراني در سفرنامه هاي خارجي دوره صفوي (دكتر محمد علي چلونگر، مهناز كوهي)
- حکایت های زنان صوفی در روض الریاحین امام یافعی (دکتر مریم حسینی)
- القاب و عناوین زنان در قرن 7 تا 13 هجری قمری (نعیمه حکیمی)
- نقش اقتصادي زنان در عصر صفوی (زهرا حيدريان)
- از خاتون تا خانم، دگرگوني موقعيت زنان درباري توراني در جامعه ايراني سدههاي پنجم تا دهم هجري (دكتر عبدالرسول خيرانديش)
- «خانش بیگم، بانوی شیعه در یزد» پیوند ازتصوف تا سلطنت (فاطمه دانش)
- تصویر زن جاودانه در غزلیات فارسی (دکتر فریده داودی مقدم)
- عصر زرين تاريخ كرمان در عهد تاج داري تركان خاتون (دکتر سيد ابوالفضل رضوي)
- نقش سياسي و اداري مهد¬عليا در دربار و ديوان عصر صفوي (زهرا زارعيان جهرمي)
- عملكرد زنان در راستاي تثبيت ساختار سياسي حكومتهاي اسلامي هند: مطالعة موردي پيامد سياسي سفرهاي سه ملكة هندي به حج (9-8 هـ.ق) (سيده زهرا زارعي)
- نامهای زنان در اسناد بقعه شیخ صفی (عمادالدین شیخ الحکمایی و راضیه یاسری)
- ملکههاي مسلمان بهوپال واستعمار انگليس (منصور طرفداری، دکتر محمد حسین منظور الاجداد)
- ساتی بیگ (سمیه ضیائی، دکتر حسین میر جعفری)
- Influential Women of the Indian Moghul Dynasy
(Liselotte Jamileh-Zahra Abid)
- بررسی نقش زنان برجسته دربار شاه جهان در چالش جانشینی (دکتر بدرالسادات علیزاده مقدم)
- نظری و گذری بر شعر و انديشه های شعري « جهان ملك خاتون» (زهرا فتحی)
- بلغان خاتون نماد زن عصر ایلخانی (مریم فتحی و پرستو قاسمی)
- وجود غایب و حاضر، (پژوهشی درباره وضعیت اجتماعی زنان در دوره مغول: برپایه روایات صفوه الصفا) (یزدان فرخی)
- دیالوگ های زنان در بوستان سعدی (دکتر فقیه ملک مرزبان)
- از اقتدار تا آباداني (نگاهي به شخصيت و احداثات ستي فاطمه؛ بانوي تيموري يزد) (نغمه قدوسی)
- شجره الدر (دکتر بهادر قیم)
- بررسي نقش زنان در روابط ايران و بيزانس ( روزگار ايلخانان ) (دکتر احمد کامرانی¬فر)
- صدای زنان شاعر در ادبیات ایران (دکتر روح انگیز کراچی)
- زنان در قرن 17 از دیدگاه اولیاء چلبی (دکتر نورالدین گمیجی)
- زنان واقفه ي بقعه شيخ صفي الدين اردبيلي (مریم لطفی)
- از نیکی ر. کدیه و روت رادد تا دانشنامه¬ی زنان و فرهنگ¬های اسلامی: در جستجوی تاریخ زنان در تمدن اسلامی مابین قرون ۱۳ و ۱۹ در عرصه ی آکادمیک اروپا-امریکا (دکتر رافائل مائوریللو)
- زن ایرانی در نگاه دبیر سلطانی (فخر السادات محتشمی پور)
- نقش زنان گيلان در تحولات اجتماعي با تكيه بر عصر صفوي (زهرا مصفا)
- نگاهي به نقش سياسي و اجتماعي حرمسرا ها در دوره اسلامي (دکتر معصومی)
- تحلیلی بر نگرش های جنسیتی در منظومه سام و بهرام (دکتر الهام ملک زاده، دکتر زهرا علیزاده بیرجندی)
- بررسی و نقد شرکت دو همسر شاه اسماعيل اوّل صفوی در نبرد چالدران و سرانجام آنان (دکتر حسين ميرجعفری)
- پادشاه خاتون ، خاتون سیاست و هنر (فاطمه نوبخت)
- معرفی یک نسخه خطی؛ احوال ممتاز محل: تاج محل (دکتر جمشید نوروزی)
The Endowments of the Astan-e Qods: Social Welfare by Women and - for Women (دکتر کریستوفر ورنر)
مقدمه
شاید زنان در نگارش و تدوین تاریخ چندان دستی نداشته¬اند اما در تاریخ¬سازی مستقیم و غیر¬مستقیم بی¬تأثیر نبوده¬اند، با این همه مورخان مرد حتی در ذکر نام آنان نیز امساک کرده¬اند و تا جایی که توانسته¬اند حضور و نقش آنان را دانسته و نادانسته نادیده گرفته¬اند.
در طول تاریخ هر گاه حقارتی را بر بزرگی خواسته¬اند روا کنند برایش لباس زنانه فرستاده¬اند و اگر محکوم و در دسترس بوده بر تنش لباس زنانه پوشانده و در کوی و برزن گردانده¬اند. هر گاه کسی را خواسته¬اند به ضعف و زبونی متهم سازند دوک نخ¬ریسی را به عنوان سمبلی از زن بودن برایش ارسال داشته¬اند. مورخان نیز برای نشان دادن ضعف و سستی فرد، او را به زن¬صفتی منسوب کرده¬اند!
شعرا نیز در باره زن دوگانه رفتار کرده، گاه در وصف زیبائیش عاشقانه شعر سروده¬اند و گاه تمام تحقیرها و رذالت-ها را در حقش روا داشته و او را منشاء تمام بدی¬ها و زشتی-ها دانسته¬اند و حتی عشق ورزیدن مرد به زن را نه طبیعت و خلقت خدا که مکر و نیرنگ زن دانسته¬اند. زمانی نیز به عنوان مادر و یا زنی فرمانبردارِ شوی ظریفانه و رندانه او را ستوده¬اند.
در لابلای متون به سختی، سخنی از زنان و نقش سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... آنان یافت می¬شود. آن جایی نیز که هست شاید آن قدر قضیه مشهور خاص و عام بوده که پنهان داشتنش مقدور نبوده است، به ویژه اگر این زن از تبار خاندان سلطنتی بود که با ذکر نام و گاه تنها به نام مادر، دختر و یا همسر فلان شخص از او یادی کرده¬اند.
آیا می¬شود تصور کرد جامعه¬ای را که در آن زن نقش مثبتی نداشته است؟ یا اصلاً نقشی نداشته است؟! بی¬شک چنین جامعه¬ای در طول تاریخ وجود نداشته و نخواهد داشت. سخن از جنسیت نیست. سخن از پنهان¬کاری تاریخ است. سخن از بخشی نادیده و نانوشته در متون است. سخن از زن است که در هر جا و در هر دوره به عنوان مادر، همسر، خواهر و از همه مهمتر به عنوان زن نقش¬آفرینی کرده است.
انجمن زنان پژوهشگر تاریخ با تشکیل جلسات سخنرانی ماهانه و برپایی سه سمینار با محوریت بررسی «تاریخ زن در ایران و جهان اسلام» بر آن بوده تا بتواند گوشه¬هایی از این نانوشته¬ها را روشن سازد. سمینار «زن در تاریخ اسلام از قرن 7 تا 13 هجری» به عنوان چهارمین سمینار این انجمن و برای تحقق این آرمان برپا شده است. در این جا جای دارد از تمامی کسانی که ما را در روشن¬سازی تاریخ زنان یاری داده-اند صمیمانه سپاسگزاری کنیم. قدر می¬دانیم نوشته¬های تمامی بزرگان و عزیزانی را که پژوهشی در این زمینه انجام دادند. چه آنانی که خلاصه مقالاتشان در این مجموعه به چاپ رسیده و به عنوان سخنرانان سمینار در خدمتشان خواهیم بود و چه آنانی که به هر دلیلی مقالاتشان در این جا نیامده است.
پیشاپیش اگر غفلتی در هر بخش از کار شده است عذر می-خواهیم و امید داریم با همکاری شما بزرگواران در سمینار آینده بتوانیم بهتر عمل نماییم. همچنین امید است مجموعه مقالات ارائه¬شده در سمینار و یا مقالاتی که برای اصلاحات به نویسندگان آن عودت داده شده است به زودی به زیور طبع آراسته شود. لازم به ذکر است مسئولیت چکیده مقالات انگلیسی بر عهده نویسندگان محترم مقالات می¬باشد.
نزهت احمدی
دبیر علمی سمینار
آذر 1388
نجات فرزند انگیزه¬ای برای وقف
(تحلیلی بر وقفنامه مادر شاه سلیمان)
دکتر نزهت احمدی
در طول تاریخ ایران علی رغم تمام محدودیت¬ها، زنان به انحاء مختلف به طور مستقیم و غیر مستقیم در صحنه¬های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه نقش آفرینی کرده¬اند. یکی از مواردی که زنان مشارکت بسیاری در آن نشان داده¬اند، امر وقف است. آنان در دوره¬های مختلف تاریخی با وقف اموال خود در امور اجتماعی، فرهنگی و مذهبی دخالت داشته¬اند به طوری که نمی¬توان نقش آنان را نادیده انگاشت. اما در مورد انگیزه¬های وقف مانند مردان، همیشه جملات کلیشه¬ای « کسب ثواب اخروی» و غیره را بیان داشته¬اند. یکی از موارد استثناء که به وضوح انگیزه اصلی خود را بیان داشته است وقفنامه¬ای است منسوب به مادر شاه سلیمان صفوی که برای نجات جان فرزند بیمار خود به نذر روی می¬آورد و سپس برای ادای آن اموالی را وقف می¬کند.
در این جا در صدد هستیم به تحلیل انگیزه¬های وقف وی و چگونگی این کار بپردازیم. همچنین با این پرسش روبرو هستیم که چه تفاوتی بین موقوفه این بانو که در پی ادای نذر خود مبادرت به این کار کرده است با سایر بانوان واقف دربار صفوی وجود دارد؟
از شواهد موجود چنین برمی¬آید که بیشتر بانوان واقف درباری به ساخت مدرسه و یا سایر بناهای عام المنفعه مبادرت کرده و یا بخش عمدة اموال وقفی خود را بر یکی از این گونه بناها تخصیص داده بودند حال آن که این بانو تمام اموال وقفی خود را بر عتبات عالیات وقف نموده است. در واقع هدف اصلی وی از وقف نجات جان فرزند بوده است نه انجام کاری جهت کسب ثواب اخروی.
کلید واژه: وقف، زنان واقف، شاه سلیمان، صفویه.
وضعيت اجتماعي زنان در دوره گوركانيان هــند
مژگان اسماعيلي
ورود اسلام به شبه قاره هند برابر آمدن فرهنگي غني بود كه به همراه خود شرايط مثبت و منفي براي زنان به ارمغان آورد. زن هندو قبل از دوران تاريخ ميانه هند از شرايط مناسب¬تري به لحاظ آزادي¬هاي اجتماعي و فعاليت¬هاي فرهنگي و اجتماعي برخوردار بود اما با اشاعه پرده نشيني و دور كردن زنان از اجتماع اين امر بر جامعه زن هندو نيز موثر بود و زنان را با تعصب زياد از محافل عمومي و اجتماعي دور كردند. در اين دوران عارضه چند همسري نيز در جامعه طبقات اشراف بيش از پيش رواج يافت. دوران اكبرشاه مقتدرترين شاه گوركاني از يك طرف با ازدواج¬هاي سياسي از زنان به عنوان وسيله¬اي براي رفع مسائل سياسي استفاده شد كه نهايتاً وحدت و يكپارچگي قلمرو مغولان هند را به دنبال داشت و از طرف ديگر اصلاحاتي بسيار مهم و حياتي در وضعيت و حقوق زنان به وجود آمد. از جمله براندازي رسم ساتي ، اجازه حق زندگي بعد از مرگ همسر به زن، تصاحب كليد اموال همسر ، جلوگيري از ازدواج در كودكي ، عدم محاكمه آميخته با شكنجه براي زنان ، منع كليه رسومات خرافي هندويسم و ايجاد انسان محوري و عدم بردگي زنان از جمله مهمترين اصلاحاتي بود كه براي زنان به وجود آمد.
كليد واژه: هند ،مغولان ،زنان، وضعيت اجتماعي ،اكبرشاه
نقش زنان در تحولات سياسي عصر صفويه
دكتر امير اكبري
راسله رضاپور
مهمترين نقش سياسي زنان عصر صفوي را در ازدواج-هاي سياسي مي¬توان مشاهده نمود. اين ازدواجها كه معمولاٌ بين بزرگان و سران انجام مي¬پذيرفت با هدف تحكيم روابط سياسي و يا به عنوان گروگان صورت مي¬گرفت . گاهي نيز زنان نقش جاسوس را در لباس همسري ايفا مي كردند . حضور در جنگ و تحريك مردان به نبرد و يا نقشي كه ايشان به عنوان سفير و يا شفيع پذيرا مي¬شدند، ميداني ديگر براي حضور قابليت¬هاي زنان اين عصر است . دخالت در جانشيني شاهان و به قدرت رسانيدن شاهزاده¬ها و نيز مشاركت در امر سلطنت نيز از موارد ديگر فعاليت عمده زنان اين دوره است . اوج اين دخالت سياسي را در دو چهره پريخان خانم دختر شاه تهماسب و مهد عليا همسر شاه محمد خدابنده مي¬توان ديد . اگر چه هردو نفر با فرجامي غم انگيز به قتل رسيدند و ليكن قدرت پشت پرده زنان تا پايان اين سلسله ادامه داشت . به ويژه در زمان سلطنت چهار پادشاه پاياني اين خاندان ، به دليل پرورش شاهزاده ها در حرمسرا ، بانوان و خواجه سرايان قدرت فوق العاده يافتند .
كليد واژه: ايران، صفويه، زنان، ازدواج هاي سياسي، پرورش شاهزادگان، حرمسرا .
نقش تركان خاتون در شكوفايي تجارت كرمان (681- 655 هـ.ق)
دكتر علي بحراني پور
دولت قراختائيان (قتلغ خانيان) از حكمرانان محلي كرمان بودند. اين سلسله به مدت اندكي بيش از يك قرن (706- 619هـ.ق) در كرمان به عنوان دست نشاندگان ايلخانان حكمراني كردند. در ميان حاكمان اين سلسله، نقش قتلغ خان (تركان خاتون) به عنوان نايب¬السلطنه پسران تاجدار خويش و زني قدرتمند قابل ملاحظه است. تركان خاتون پنجمين حكمران قراختائي كرمان و نايب السلطنه پسرانش حجاج سلطان (681- 655هـ.ق) و سيورغتمش (691- 681هـ.ق) بود. در آن روزگار ولايت كرمان از سوي غرب با فارس، از سوي جنوب با خليج فارس و از شرق با مكران، و بلوچستان تا ساحل درياي مكران (درياي عمان)، و از جهت شمالي با بيابان¬هاي خراسان و سيستان هم مرز بود، چنان كه از دو جهت جنوب و شرق با راه¬هاي دريايي و از سمت¬هاي ديگر به راه¬هاي تجاري زميني متصل بود. بندر پراهميت هرموز در جنوب غربي كرمان از توابع آن حكومت محلي به شمار مي رفت. اطراف كرمان را بيابان احاطه كرده بود . كرمان از طريق راه هاي بياباني به ولايت¬هاي پارس و خراسان متصل مي¬شد. راهي كرمان را به طبس (بيابان يزد)، راهي ديگر كرمان را به زوزن و قهستان (بيابان مختو)، راهي ديگر كرمان را به خراسان(كوير) وصل مي¬كرد. بيابان كرمان ماواي دزدان و راهزنان (در كركسكوه؟ و سياه كوه) بود. كرمان در طول حكومت تركان خاتون چندين بار از سوي راهزنان جبل القفص كه در حدود كرمان يكي از پناهگاه¬هاي راهزنان بود و همچنين تهاجمات و ويرانگري¬هاي نكوداريان مواجه شد. با توجه به اين شرايط نامساعد و نيز احياي تجارت كرمان در همان روزگار اين سوال مطرح مي¬شود كه سياست¬هاي تركان¬خاتون چه نقشي در تجارت كرمان داشته است؟ فرضيات تحقيق حاكي از آن است كه تركان¬خاتون با سركوب نكوداريان و راهزنان امنيت دوباره را به كرمان بازگرداند و طي فعاليت¬هاي عمراني خويش، ترميم ويراني¬ها و احياي تاسيسات رفاهي در راه¬ها و شهر كرمان و وقف نمودن درآمدهايي بر آن و اعمال نظارت بر اقتصاد و سياست ملوك هرموز نقش موثري در احياي تجارت كرمان در سال¬هاي حكومت خود داشت.
كليد واژه: كرمان، قراختائيان، قتلغ خاتون، نكوداريان، تجارت
آبش خاتون، آخرین فرمانروای سُلغُری فارس و سعدی
دکتر شيرين بياني
در زمان حملة مغول به ايران، ايالت فارس تحت حاکميت سُلغُريان اداره مي¬شد؛ و هنگامي که قوم مهاجر حکومت ايلخاني را تشکيل دادند، سلغريان با قبول تابعيت آنان، استقلال داخلي خود را حفظ کردند؛ ولي ديري نپاييد که هلاکو تصميم به تخفيف و تضعيف نيروي آنان گرفت. در اين زمان آبِش خاتون زمام امور فارس را در دست داشت. او را به تبريز فراخواندند، به همسري فرزند خان وادارش کردند، و به مدت 23 سال اين اتابک را دور از مقّر فرمانروايي¬اش نگاه داشتند. اين زمان برابر است با بازگشت سعدي به شيراز از سفرهاي دور و دراز خود، و استقرار در خانه ـ خانقاهي که برايش ساخته شد. او اينک در اوج شهرت نه تنها در شيراز بلکه در سراسر ايران و ساير نقاط بسر مي¬برد. سعدي که خطر بيگانه را از جهات مادّي و معنوي براي ايران بسيار مي¬ديد و سلغريان را ارج مي¬نهاد، با نبوغ ذاتي و کسب معرفت فراوان و تجربه، دست به کار آرامش بخشيدن به مردم و ساختن در حدّ امکان «آرمان¬شهري» گرديد. او در خود «رسالتي» يافته، خويشتن را «آموزگار» مي¬خواند؛ و بدين ترتيب به دادن اندرز و موعظه به عارف و عامي، و بخصوص به ديوانسالاران ايراني و ترک و مغول مشغول گرديد. آبش خاتون درگذشت، حکومت سلغري مضمحل گرديد؛ ولي سعدي که به دوران کهولت رسيده بود، همچنان به ارشاد مغولان که بر فارس تسلط کامل يافته بودند بي¬باکانه ادامه داد، در صلاح و نيکبختي مردم کوشش خستگي¬ناپذير مبذول داشت، و با قلم به جنگ بيگانه پرداخت.
واژه¬هاي کليدي: آبش خاتون، سعدي، سلغريان، ايلخانان، مغولان، شيراز، فارس
نقش زنان دربار صفوي در تحولات اجتماعي پس از مرگ شاه تهماسب اول تا پادشاهي شاه محمد خدابنده
دكتر عباس پناهي
در نظام سياسي و ساختار حکومتي ايران، زنان همواره نقش پنهان و پيدايي داشتند، اما در دوره صفويه با توجه به ازدواج هاي سياسي که برخي از اعضاي اين خاندان با شاهزاده خانم هاي حکومت¬هاي مسيحي و ساير حکومت¬ها و خاندان-ها برقرار کرده بودند نقش اجتماعي زنان در دستگاه طريقت و حکومت صفوي بيشتر شد. در عصر شاه تهماسب اول هجوم هاي وي به قفقاز وگرجستان موجب پيامدهاي گسترده اجتماعي در جامعه ايران گرديد. شاه تهماسب طي جنگ¬هاي بيست ساله در قفقاز علاوه بر غنايم بيشمار، اسراي زيادي اعم از زن و مرد را به همراه خود به ايران آورد. تعداد اسراء به اندازهاي بود که وي تنها در يکي ازهجوم¬هايش به گرجستان بيش از سي هزارنفر را به اسارت خود درآورد. بخشي از اسراي زن گرجي، چرکس و لزگي به حرمسراي شاه پيوستند. در طي حکومت شاه تهماسب آنها نفوذ زيادي در دربار به دست آوردند و پس از مرگ شاه با همکاري "نيروي سوم" سعي در به قدرت رساندن فرزندانشان داشتند که اين مساله منجر به کاهش قدرت رو به افول قزلباشان مي شد. در توطئه هاي زنان حرمسراي شاه تهماسب ، پريخان خانم – دختر شاه - که از زن چرکسي شاه بود نقش مهمي در کنار گذاردن حيدر ميرزا و به تخت نشاندن اسماعيل ميرزا داشت. علاوه بر پريخان خانم در عصر فترت، پس از مرگ شاه تهماسب تا پادشاهي شاه عباس اول مهدعليا همسر شاه محمد خدابنده نيز در تکاپوهاي سياسي موثر بود. به طور کلي در حوادت تاريخي سالهاي 984ه.ق تا 996ه.ق در نتیجه ضعف پادشاهان صفوي و اقدامات شاه تهماسب زنان درباري و برجسته صفوي نقش مهمي در اوضاع سياسي ايفا کردند. يکي از مهمترين نتايج ورود زنان در امور سياسي کشور،کاهش قدرت قزلباشان را به دنبال داشت. اما مقاومت سرسختانه قزلباشان بعدها موجب حذف آنها توسط شاه عباس شد.
در اين تحقيق پرسش زير مطرح است که دخالت¬ها و نفوذ زنان در امور سياسي دربار صفوي که پس از مرگ شاه تهماسب روي داد چه پيامدهايي براي حکومت صفويه به همراه داشت؟ با توجه به پرسش فوق ميتوان اين فرضيه را مطرح نمود که نفوذ زنان_اعم از صفوي يا قفقازي_موجب ضعف قزلباشان و قدرت يابي نيروي سوم در دربار صفوي شد. محقق با استناد به مآخذ عصر صفوي و نیز با كمك تحقيقات جديد سعي در ارائه تحليلی نو در اين زمينه دارد.
كليد واژه: صفويه، شاه تهماسب، حيدر ميرزا، شاه اسماعيل دوم، شاه محمد خدابنده، پريخان خانم، مهد عليا، قزلباش.
زنان، هويت و جهان سنت
دكتر سهيلا ترابي فارساني
آشنايي با مفاهيم و ويژگيهاي برآمده از سنت از آن رو اهميت دارد كه در جهان امروز به رغم بهرهگيري از نهادهاي مدرن و پيشرفت تكنولوژي، رسوبات فرهنگ سنتي به صورت هنجارهاي اجتماعي و فرهنگي درآمده است. بررسي و فهم تاريخي وضعيت زنان در گذشته و ريشهيابي تاثير شرايط اجتماعي، حقوقي و فرهنگي جامعه بر ايجاد شخصيتهايي ضعيف، وابسته و غيرمستقل دلالت ميكند كه موجب بروز روحيات اخلاقي خاص ميشود كه برآمده از مجموعه عناصر متحد و هم¬خوان حاكم بر جهان سنت است.
در جوامع سنتي (ايستا يا مكانيكي) از آنجايي كه مناسبات اجتماعي از پيش تعيين شده و شخص تابع روح جمعي است. در چنين جوامعي انديشه صلب است و تفكر انتقادي وجود ندارد. احساس و هيجان و ذهنيت¬گرايي بر امور غلبه دارد. در اين جوامع، زن تعريف خاص و وظايف مشخصي دارد كه شامل كار در آشپزخانه، بچهداري و شوهرداري است. «اخلاق حرمسرايي» و اخلاق موسوم به «اخلاق خاله زنکي» حاصل چنين شرايطي است كه با وجود آن، زنان تلاش ميكنند در رقابتي كور براي جلب نظر جنس مخالف تا حذف فيزيكي رقيب بكوشند.
زنان در این دوران در فضاي سنتي جامعه تنها در جايگاه همسر و مادر ايفاي نقش ميكردند. ساختار چند همسري و نظام حقوقي و اجتماعي، آنها را در رقابتهاي گوناگون براي حفظ موقعيت خود در خانواده و جامعه قرار ميداد. زن محصور در ناامني و تعصب اجتماعي در فضايي محدود به موجودي وابسته و ناتوان بدل ميشد كه براي جبران ناتواني خود به فال و جادو و خرافات رو ميآورد.
اين پژوهش ويژگيهاي زن در جهان سنت را برآمده از شرايط ميشناسد و بر اين باور است كه با تغيير و آگاهي از شرايط مشترك زنان، ميتوان به نوعي آگاهي جنسيتي و ايجاد و گسترش شبكههاي خواهرانه دست يافت.
بررسی سهم زنان عهد تیموری درآفرینشهای هنری با تکیه بر هنر معماری
دکتر هوشنگ جباری
زن در عهد تیموری از مرتبه و مقام بالایی برخوردار بوده است. زنان این دوره با توجه به موقعیت و قدرتشان توانستهاند در حوزههای سیاست، معماری، هنر، شاعری، نقاشی، خطاطی، فعالیتهای چشمگیری داشته باشند. تیموریان پس از یورشهای ویرانگر اولیه تیمور و خرابی پایههای اقتصادی و فرهنگی کشور به تشویق و حمایت از هنرمندان و اصحاب ادب و فرهنگ روی آوردند و چنان در این کار تاُکید و حمایت کردند که منجر به وجود آمدن دورهای تحت عنوان رنسانس تیموری شد. حال زنان این دوره که با توجه به آزادی و قدرت خود به نوبه خود به تلاشهایی در جهت احیاء فرهنگ و هنر ایرانی پرداختند که ما در این پژوهش به بررسی سهم زنان در آفرینشهای هنری این دوره با تکیه بر هنر معماری میپردازیم.
یادی از یک زن فرهیخته در روزگار شاه سلطان حسین
دکتر رسول جعفریان
سفرنامه حج منظوم از یک زن در آخرین دهه¬های حکومت صفوی با ویژگی¬های منحصر به فردی که دارد یک پدیده به شمار می آید. اولا به دلیل آن که در این دوره، در ادب فارسی، سفرنامه نویسی باب نیست و این نمونه یک اثر سفرنامه نویسی با رعایت همه چهارچوب¬های این دانش است. دوم به دلیل آن که این اثر توسط یک زن نوشته شده است و چنین نوع نگارشاتی در این دوره از زنان مرسوم و در دسترس نیست. سوم آن که این سفرنامه به صورت شعر و در قالب یک منظومه ارائه شده است و این نیز در کنار دو نکته بالا یک ویژگی به شمار می آید. بیشتر از این روی که گزارش یک سفر به شعر، کاری سخت است اما شاعر ما به خوبی از عهده انجام آن برآمده است.
نام این زن را نمی¬دانیم زیرا زنی است با خصوصیاتی که یک زن محجوب و عفیفه از دوره صفوی دارد. او را به نام شویش که میرزا خلیل رقم نویس است می¬شناسیم. شغل رقم نویسی، یعنی کار در دبیرخانه دولت صفوی آن هم از سوی کسی که توانایی ادبی بالایی دارد. این زن، همسر یک ادیب بوده و این وجه مشترک آنهاست. زمانی که سفرنامه را نوشته، همسرش درگذشته بوده و فرزندانی داشته است و بنابرین باید سن او بالای پنجاه باشد. هر چه هست یک زن مؤدب، فرهیخته و شاخص در این دوره بوده است.
مسیری که وی انتخاب کرده و آن روزگار مسیر حج ایرانیان بوده است، حرکت از اصفهان به سمت قم، از آن جا به زنجان و تبریز، سپس به اردوباد که زادگاه وی بوده، سپس از طریق نخجوان و ایروان و سواحل رود فرات به سمت حلب رفته است. از آنجا عازم دمشق شده و سپس به مدینه و مکه مشرف شده است.
سفرنامه حاضر علاوه بر جنبه های ادبی، دارای نوعی گرایش عرفانی نیز هست و این به مناسبت آن است که این سفر یک سفرنامه معنوی و دینی است.
بدین ترتیب سفرنامه منظوم حج سرایش این بانوی صفوی یکی از تحفه های ادب فارسی است.
نقش زنان صفوي در مشروعيت پذيري دولتهاي ايراني بعد از صفويه مقايسه موردي: افشاريه، زنديه و قاجاريه
علی اکبر جعفری
بررسي تاريخ سياسي. اجتماعي ايران بدون در نظر گرفتن موقعيت و جايگاه زنان، تحقيقي ناقص است. نقش زنان در مشروعيت پذيري دولتها، توازن سياسي، آمد و رفت پادشاهان و سلسلهها و حوادث سياسي. اجتماعي ايران آنچنان است كه شايسته تعمق و تحقق بيشتر است. در چنين حالتي، ديگر جنسيت آنان و خال گونه و كمان ابرويشان مبناي اساسي براي بررسي نقش آنها نيست. آنها در اين شرايط، رمز گشاي رفع مشكلات سياسي جامعه و معنا بخش حركتهاي اجتماعي هستند. وجودشان، تداوم و نبودشان مايه ادبار دولتهاست. در اينگونه دورههاي تاريخي، نقش زنان در ايجاد و يا تداوم دولتها ومشروعيت دادن به اشخاص و سلسلهها بسيار اساسي و مهم است.
با وجود تداوم اين زاويه از اهميت نقش زنان در تمام تاريخ ايران، اما برخي زمانها از اعتبار و جايگاه ويژهاي برخوردار است. سقوط دولت صفوي و اهميتي كه اين دولت در تاريخ ايران و بويژه انديشه سياسي نوين ايراني داشته، يكي از همين دورانهاست. صرف نظر از پيامدهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي اين سقوط، از بين رفتن دولت مركزي و در معرض خطر قرار گرفتن حيات سياسي ايرانيان و وجود مدعيان متعدد و نگاه غاصبانه روسيه و عثماني به ايران مسائلي هستند كه تنها تشكيل دولتهاي افشاريه، زنديه و سپس قاجاريه توانست آن را چارهانديشي نمايد. در فرايند تشكيل اين دولتها و مشروعيتپذيري آنان ردّ پاي محكمي از زنان صفوي ديده ميشود كه موجب اعتبار بخشي به اين سلسلهها شده است. اين مقاله با هدف بررسي اين فرايند و تأثير اساسي و مستقيم زنان صفوي در تثبيت دولتهاي بعد از صفويه، قصد آن دارد تا با روش مطالعه كتابخانهاي و اسناد، و به شيوه مقايسهاي به اين مهم بپردازد.
كليد واژه: زنان صفوي، مشروعيتپذيري، افشاريه، زنديه، قاجاريه
حبّه¬خاتون، خالق مقام راست کشمیری در موسیقی
شهناز چراغ
موسیقی، این هنر ملکوتی، یکی از عرصه¬های تجلی تعالی روح آدمی است؛ تجلی گاهی که بسیاری در طول تاریخ در راه اعتلای آن کوشیده اند. یکی از این یگانگان، حبّه¬خاتون، شاعر، موسیقی دان و ملکه کشمیر بود. رونمایی از چهره این شهبانوی هنرمند دغدغه¬ای شد برای انجام پژوهشی مستقل درباب وی.
حبّه¬خاتون، هنرمند اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری بود که علیرغم وجود مشکلات و زندگی پر فراز و نشیب به تحصیلات عالیه پرداخت. وی از طریق ازدواج با «یوسف شاه چک» ملکه کشمیر شد. وجود هنرمندان ایرانی، هندی و کشمیری در دربار زمینه شکوفایی هنر حبّه خاتون را فراهم کرد. وی با بهره گیری از تجارب و معارف مغنیان درباری توانست در موسیقی به آن چنان مهارتی دست یازد که خالق مقام راست کشمیری در مقابل مقام راست موسیقی ایرانی باشد، علاوه بر این او درمقام عراق، دستی توانا داشت. اما توانایی¬های حبّه¬خاتون بدین جا ختم نمی شد؛ سبک شعری، اشعار و سروده¬های وی که شامل اصطلاحات وترکیبات جذابی بود الگوی شاعران بسیاری قرار گرفت که در روند پژوهش به تفصیل به آن خواهیم پرداخت.
کلید واژه: حبّه¬خاتون، مقام راست موسیقی کشمیری، یوسف¬ شاه چک
زن ايراني در سفرنامه هاي خارجي دوره صفوي
دكتر محمد علي چلونگر
مهناز كوهي
در تاريخ چند هزارساله ي ايران- تاريخي كه توسط مردان به نگارش در آمده است- به ندرت مي توان ردي از حضور زنان و تأثير آنان در جامعه ايراني مشاهده نمود. با در نظر گرفتن اين موضوع كه تاريخي كه از گذشته ايران به دست ما رسيده است ، تاريخي سياسي است ، شايد بتوان دليل اين امر را در حضور كمرنگ زنان ايراني در حوزه سياست در ادوار مختلف دانست.
از مهمترين منابع براي باز شناسي تاريخ صفويه ، سفرنامه هايي است كه در همان دوره توسط سياحان و سفيراني كه مأموريت هاي سياسي به ايران داشته اند ، به نگارش در آمده است.اين سفرنامه ها مي¬تواند تاحدودي ما را با زن دوره¬ي صفوي آشنا سازد. زني كه اگر چه در عرصه¬هاي عام اجتماعي چندان حضوري ندارد و محدود به چهارديواري خانه است ، اما به تدريج در گوشه اي ديگر و از حرمسرا قدم به عرصه¬ي سياست مي گذارد.در اين پژوهش مجالي براي بررسي اين موضوع پيش آمد كه :
آيا چهره¬اي كه سفرنامه نويسان از زن ايراني ارائه داده اند ،تمامي واقعيت ها درباره ي زن اين دوره را دربرمي گيرد؟
آيا سفرنامه نويسان اروپايي در نوشتن وضعيت زنان ،تفاوت هاي فرهنگي و سنتي بين ايران و اروپا را در نظر گرفته اند؟
در اين مقاله سعي بر آن بوده است كه با تكيه بر سفرنامه هاي خارجي كه در دوره ي صفوي نوشته شده است ،به اين مسائل پاسخ داده شود.
كليد واژه: زن ، دوره ي صفوي، جامعه ايراني ، محدوديت ، حرمسرا، سفرنامه.
حکایت های زنان صوفی در روض الریاحین امام یافعی
دکتر مریم حسینی
روض الریاحین فی حکایات الصالحین یکی از آثار عارف و مورخ بزرگ عفیف الدین ابو السعادات عبدالله بن اسعد بن علی الیافعی الیمنی (متوفی سنه 768 ه.ق.) است. وي از اکابر مشايخ و مرجع بسياري از عرفا و بزرگان و جامع علوم ظاهري و باطني بوده است. وی آثار گوناگونی در حوزه های مختلف دانش دارد که از همه مشهورتر کتاب مرات الجنان فی معرفه حوادث الزمان است که به تاریخ یافعی معروف است. از جمله آثار وی که مجموعه ای از حکایت های اولیا را در بردارد کتاب روض الریاحین است. در این کتاب نویسنده پانصد حکایت از صوفیان و عارفان درجه اول اسلامی را فراهم آورده است. منابع وی در این اثر توسط خود وی در ابتدای کتاب معرفی می شوند. این کتاب جز اینکه دربردارنده حکایت هایی درباره مردان صوفی است، داستان هایی را درباره بسیاری از زنان صوفی و کرامت های ایشان نقل می کند. روت رودد که کتاب زنان در مجموعه های بیوگرافی نویسان اسلامی را فراهم کرده، این اثر را ندیده و کتاب های یافعی را در شمار آثار مورد بررسی نیاورده است. در این کتاب می توان اطلاعات فراوانی درباره زنان صوفی و عارف به دست آورد. ریحانه، میمونه، رابعه، شعوانه، رابعه شامیه، جوهره جاریه، دختر شاه کرمانی از جمله زنانی هستند که حکایت هایی از ایشان در این کتاب نقل می شود. آن چه در این اثر حائز اهمیت است نگاه مثبت نویسنده نسبت به زنان و احوال ایشان است تا حدی که بسیاری اوقات یافعی نام ایشان را در صدر نام مردان قرار می دهد. در ابتدای کتاب آنگاه که سخن خود را درباره کرامات صوفیه آغاز می کند از مریم بنت عمران و کرامت وی در قرآن یاد می کند. و پس از آن از سایر معجزات انبیاء و کرامات ذکری می آورد. تحلیل داستان های این کتاب و نقد و بررسی این اثر از منظر نقد زن گرا هدف مقاله حاضر است.
کلید واژه: امام یافعی، زنان صوفی، روض الریاحین، شرح احوال نویسان، حکایات اولیاء
« القاب و عناوين زنان از قرن هفتم تا سيزدهم هجري»
نعيمه حکيمي
علم تاريخ موضوعي عملي است که مطالعات شاخه هاي گوناگون آن، ما را در شناخت گوشه¬هاي تاريک تاريخ ياري مي¬رساند. بررسي القاب و عناوين، يکي از اين شاخه¬هاست که دامنه تحقيقات را مستند¬تر و فراتر مي¬کند.
شايد منابع تاريخي، قديمترين زن فرمانروا را آزرميدخت و پوراندخت ذکر نموده اند؛ اما نبايد اسطوره زنان در ايران باستان از تنديس زن تا دوران مادر شاهي و خداي بانوان تا الهه هاي آب و باروري و... را بي تأثير در نقش زنان در دوران بعد دانست.
با مطالعه تاريخ ايران و نقش زنان اعم از ملکه، سوگلي، زنان حرمسرا، کنيزکان و ... در اضمحلال و صعود يک ملت خيلي گذرا عبور نموده¬ايم، اما بررسي اين امر علاوه بر روشن نمودن تاريخ سياسي و اجتماعي يک خطه، نشان¬دهنده تأثير هجوم بيگانه بر ادبيات فارسي ايران بوده است.
به طور مثال نام خاتون را که در انتهاي القاب زنان عصر سلجوقي مي بينيم ، تأثير فرهنگ ترکي در ايران و نام بيگم در انتهاي القاب زنان عصر صفوي را مي توان تأثير فرهنگ تيموريان هند بر اثر روابط صفويان با آن خطه دانست.
شايد مطالعه تمامي القاب زنان در اين دوره مذکور پژوهشي ژرف و اساسي را بطلبد، اما در اين پژوهش سعي بر آن گرديده که تنها به القاب و عناوين زناني که سلطنت و فرمانروايي را در دست داشته اند، پرداخته شود . اميد است که اين مقاله بسيار موجز، راهي باشد براي يک پژوهش اساسي در اين مقوله.
کليد واژه: زن، مادر شاهي، خداي بانوان، القاب، خاتون، ستي، بي بي
نقش اقتصادي زنان در عصر صفوي
زهرا حيدريان
ساختار جامعه¬ي ايران از گذشته تا حال به سه گروه شهري، روستايي و عشيره¬اي تقسيم ميشود و اين سه نوع زندگي اجتماعي با ويژگي¬هاي متفاوت در نهاد خانواده و اقتصاد جامعه¬ي ايران نيز تاثيرگذار بوده است. بي-ترديد نقش زنان و مسئوليتشان در اقتصاد خانواده براساس اين بافت و ويژگي خاص آن متفاوت است.
اين مقاله قصد دارد با توجه به اين سه نوع بافت زندگي اجتماعي مردم، نقش اقتصادي زنان را در عصر صفويان كه از مهم ترين دوره هاي تاريخي اين سرزمين كهن است، بررسي كند؛ زيرا اين دولت پس از قرن¬ها توانست، آرامش و آسايش از دست رفته را به اين سرزمين بازگرداند و در پي ثبات سياسي، اجتماعي و فرهنگي حاكم بر جامعه ي ايران، ساختار خانواده مستحكم¬تر و ميزان اميد به زندگي در ميان مردم بيشتر شد، كه بازتاب آن بي شك، رشد و شكوفايي اقتصادي در تمامي جنبه¬ها بود كه بسيار قابل توجه است و هرگز نمي¬توان نقش زنان را كه نيمي از جمعيت اين دوران هستند، در اين شكوفايي ناديده انگاشت؛ به طوري كه اين موضوع كاملاً توانسته، توجه بيشتر جهانگردان اين عصر را جلب كند و بر اساس اغلب سفرنامه¬هاي عصر صفوي، نقش و مسئوليت زنان در اقتصاد خانواده و جامعه كاملاً شايان توجه است، خاصه آن كه از نظر اقتصادي خانواده پر فرزند از احترام و ارج و قرب بيشتري برخوردار بوده است و زنان علاوه بر وظايف اصلي و كمرشكن خانه داري، شوهرداري و تربيت فرزندان، مسئوليت سنگين اقتصادي خانوار را نيز عهده دار بودند و اين شايد نوعي اضافه كاري يا سختي كار براي زنان محسوب مي¬شد كه شامل حال مردان آن عصر نمي¬گرديد. مهم تر آن كه وقتي نقش زنان، به خصوص زنان اشراف و درباري در اقتصاد آن عصر جدي¬تر مي شود، اين گروه از زنان قادرند مالكيت اموال ، اماكن و اشياء خود را شخصاً عهده دار باشند و در بسياري از موارد به خواست قلبي و اعتقادي خود يا با اهداف آشكار و نهان اقتصادي ديگر، دست به عمران و سازندگي در اقتصاد جامعه مي¬زنند يا به وقف اموال و دارايي هاي خود تمايل نشان مي دهند.
در اين مقاله سعي خواهد شد به كمك سفرنامه¬هاي عصر صفوي و بعضي منابع اصلي ايراني، به شناخت بيشتري از اين نقش برجسته ي زنان دست يافت. لازم به ذكر است كه متاسفانه، آن قدر كه سفرنامه هاي خارجي به اين موضوع پرداخته¬اند، منابع اصلي عصر صفوي به اين موضوع علاقه چنداني نشان نداده¬اند و به جز پرداختن به بعضي ويژگي¬هاي خاص فرهنگي، هنري و گاه اقتصادي خاص زنان درباري و اشراف، آن هم در مالكيت و سازندگي، كمتر به قشر عادي جامعه و نقش اقتصادي آنها توجه نشان مي¬دهند. در اين مقاله با توجه به آنچه از منابع موجود بدست آمده، فعاليت اقتصادي زنان به سه دسته تقسيم مي گردد و تلاش مي¬شود به پرسش مطرح شده در ادامه پاسخ داده شود:
1- مالكيت و حقوق اقتصادي زنان
2- فعاليت¬هاي توليد زنان
3- فعاليت¬هاي غير توليدي يا خدماتي زنان
4- مشاغل پست و غير آبرومندانه زنان
پرسش:
1- آيا زنان در اقتصاد عصر صفوي به طور جدي ايفاي نقش مي¬كردند؟
2- عملكرد اقتصادي كدام دسته از زنان شهري، روستايي و عشيره¬اي در اقتصاد اين عصر بيشتر و پررنگ¬تر به نظر مي¬رسد؟
3- آيا زنان اشراف و درباري نيز در ساختار اقتصادي اين عصر نقشي داشتند يا خير؟
4-آيا از نظر اقتصادي زنان توانايي اداره¬ي املاك و دارايي¬هاي خود را داشتند؟
هدف از انتخاب اين موضوع در درجه اول، اهميت و ويژگي هاي خاص دولت صفوي در ايران است و هم چنين، مهجور ماندن زن ايراني در تاريخي كه بيشتر مردان آن را نگاشته¬اند و متاسفانه خواسته يا ناخواسته بيشتر به دسيسه¬ها و توطئه¬هاي پشت پرده زنان درباري توجه شده است تا به نقش ها و عملكردهاي مثبت و ويژه ي زنان در تاريخ. پس در مقام يك زن، تلاش شده است تا نقش اقتصادي زنان در عصر صفوي به صورتي بي طرفانه و منصفانه بررسي گردد.
كليد واژه: اقتصاد، زنان، صفويان، وقف، مالكيت، مشاغل زنان.
از خاتون تا خانم
دگرگوني موقعيت زنان درباري توراني در جامعه ايراني
سدههاي پنجم تا دهم هجري
دكتر عبدالرسول خيرانديش
هرچند به قدرت رسيدن فرمانروايان ترك در ايران، در بدو امر همراه با به كارگيري القاب خان، خاقان و قاآن نبود، اما براي ملكههاي آنان عنوان خاتون مورد استفاده قرار گرفت، اين وضعيت در قرون پنجم و ششم وجود داشت و كم كم در خاندانهاي محلي ايران هم كاربرد يافت. در قرن هفتم تا اواسط قرن هشتم كه مغولان بر ايران حكمراني كردند، عنوانهاي خان و خاتون توأمان به كار برده شد. حال آن كه طبق فرهنگ مغول، ملكه را بايست فوجين خطاب ميكردند. اما توسعه كاربرد عنوان خاتون مانع از اين امر شد. از اواسط قرن هشتم تا اواخر قرن نهم كه عصر تيموريان است كم كم عنوان خاتون كنار گذاشته شد و عنوان خانم در پيوند با خان كاربرد يافت. چنين تحولي هرچند در اصل مربوط به جامعه توراني است اما در واقع تحت تأثير سنن ايراني و اسلامي رخ داده بود. زيرا در قدم اول براي انطباق با مفهوم شهربانو و سپس كدبانو و سرانجام بانو دچار تغيير شده بود.
«خانش بیگم، بانوی شیعه در یزد» پیوند ازتصوف تا سلطنت
فاطمه دانش
صفحات تاریخی تقریبا 130 ساله ایران (عصر صفوی) اغلب به معرفی زنان نامداری چون «پریخان خانم» (دختر شاه طهماسب اول) و «مهدعلیا خیرالنساء بیگم» (همسر سلطان محمد خدابنده)که نفوذی تاثیرگذار بر سیاست ایران داشته اند، پرداخته است.
اما دراین عرصه زنانی حضور دارند که شاید نام آنان چندان شناخته شده نباشد، اما آثار واحداث های این زنان خود شاهدی است بر اقتدار و عظمت آنان؛ از جمله «خانش بیگم» که در زمان حیات خویش ساخت بناهای عام المنفعه وی درخطه کویری یزد، او را به عنوان بانویی نیکوکار ومقتدر معرفی می نماید.
خانش بیگم، بزرگترین دختر شاه اسماعیل اول صفوی و بیوه مظفر سلطان گیلانی، که به پیشنهاد برادرش شاه طهماسب صفوی به ازدواج یکی از نوادگان شاه نعمت الله ولی به نام « شاه نعمت الله یزدی»، معروف به باقیدر می آید. این ازدواج خاندان نعمت اللهی را که تا آن زمان در انزوا ، زهد و تقوا به سر می بردند، به وزرا و داروغگانی مبدل می سازد که تا چندین سال زمام امور را در این سرزمین به دست گرفتند؛ قدرتی که به یک باره رنگ و بوی شیعی به خود می گیرد و نام دارالعباده را که یزد از زمان حکومت دیلمیان بدان ملقب شده بود، پس از حدود 5 قرن پر رنگ تر می سازد.
دراین پژوهش سعی شده است علاوه بر معرفی شخصیت «خانشبیگم» و معرفی احداثات و موقوفات وی در یزد، که هنوز برجای است، به نقش موثر این بانو در انتقال قدرت به خاندان نعمتاللهی نیز پرداخته شود؛ قدرتی که ثمره این ازدواج علاوه بر نفوذ در دستگاه صفوی، قدرتی از خاندان نعمتاللهی را در یزد به ارمغان داشته است.
کلیدواژگان: یزد ، خانش بیگم، خاندان نعمت الهی، صفویان
تصویر زن جاودانه در غزلیات سعدی
دکتر فریده داودی مقدم
کارل گوستاو یونگ در تکامل شخصیت می گوید : هر مرد در جهان درونی خود تصویر زنی جاودانه را با خود دارد ، نه جلوه و تصویر این یا آن زن بخصوص را ... . از آن جا که این تصویر ذهنی ناخودآگاه است و در نتیجه همیشه به طور ناخودآگاه بر محبوب و معشوق پرتو افکن و بازتابیده می¬شود ، یکی از دلایل بسیار نیرومند جاذبه و دلباختگی و تنفر و انزجار است. آنیمای وجود سعدی به شکل معشوق وی در غزلیاتش ظهور می¬یابد. اوصاف پر شور او در باب معشوق به نظر نمی¬رسد که منحصر به شخص خاصی باشد و توصیفات متعدد وی بیان احوالات ظاهری و درونی یک یا چند تن نیست.
در باب اوصاف ظاهری معشوق آرمانی و ایده آل که در عین حال بیانگر پارامترها و ویژگی¬های زیبایی شناسانه¬ی زن در جامعه ایرانی می¬باشد غزلیات سعدی همچون اشعار بسیاری از شاعران ، مشحون از نکته¬هایی ظریف و قابل تأمل است و از این حیث ، توصیف کننده¬ی اصالت¬های فرهنگی در باب زن ایرانی است. ( غزل شماره 498 ، 448 ، 491 ، .... )
معشوق سعدی در شکوه و وقار همچون هماست و در زیبایی چون طاووس و همانند طوطی خوش زبان ، اگر چه به غمزه¬ی جادویش ، دل عاشقان را می¬رباید اما برای جاودانه ماندن زیبایی¬هایش از او دوری می¬کند. ( غزل 564 ) سعدی و بسیاری از شاعران ایرانی ، زیبایی جسمانی را تظاهر زیبایی معنوی می دانند. در نظر سعدی زیباروی حقیقی آن است که هم نیکو صورت باشد و هم زیبا سیرت. ( غزل شماره 3 )این نکته از شاخص¬های فرهنگی ایرانیان در آثار ادبی از رودکی تا به امروز است.
معشوق سعدی سست مهر و عهد شکن ، جفا پیشه و ستم کار است که جمیع این اوصاف نشان دهنده¬ی باوری در باب زن ایرانی است که به آسانی دل به مهر کسی نمی سپارد و تسلیم او نمی شود. سعدی به وصال این زن جاودانه نمی¬تواند طمع داشته باشد زیرا بخوبی می¬داند که او حاجت عاشق را بر آورده نمی-کند و با وجود خوش کلامی ، به نرمی با عاشق خویش سخن نمی گوید : ( غزل 601 )
گر مرا عشقت بسختی کشت سهلست اینقدر کاش اندک مایه نرمی در خطابت دیدمی
طرفه¬تر اینکه ، این معشوق جفاکار با همه¬ی ستم پیشگی¬اش ، یک نفس از دل عاشق بیرون نمی¬رود و با اینکه درخت دوستی را از بیخ و بن بر می¬کند مهر گیاه عهد را در هر لحظه ، در دل عاشق می¬نشاند.
ابیات فراوانی از غزلیات سعدی ، حکایت کننده¬ی رنج عاشق از جور معشوق شقایق روست که با وجود سرخ رویی ، دلی سیاه و آهنین دارد. ( غزل 571 ، 606 ) از آن جا که یک هنرمند بیانی واقعی یا تمثیلی بر محور زیبایی شناسی از تجارب اجتماعی و باورها و نگرش های رایج جامعه دارد ، با تحلیل توصیفات سعدی در باب تصویر زن جاودانه یا همان معشوق غزلیاتش می توان به نتایج ارزشمند روان شناسانه و جامعه شناسانه ای رسید.
عصر زرين تاريخ كرمان در عهد تاج¬داري تركان خاتون
دکتر سيد ابوالفضل رضوي
مغول¬ها قومي نامسلمان بودند كه در بخشي از دوران حاكميت خويش بر ايران چندان توجهي به دين رعاياي خويش نداشتند اما در نتيجه مداراي اعتقادي خويش و مهم¬تر ملاحظات سياسي و اقتصادي كه براي ايشان مطرح بود با دولتمردان ايراني روابط مسالمت¬آميز داشته و بسته به نوع سلوك حكام و دولتمردان محلي با آنها مدارا مي نمودند. از جمله حكام عصر نامسلماني مغول¬ها – قتلغ تركان (تركان خاتون) حاكم ايالت كرمان بود كه در دوران حكومت بيست و شش ساله¬اش با درايت خاص خويش از امنيت نسبي كه ايلخانان ايجاد كرده بودند در جهت رونق جامعه و حكومت قلمرو خويش استفاده كرد و موجبات حفظ و تداوم فرهنگ و مدنيت اسلامي را در كرمان قرن هفتم فراهم آورد. درحالي كه همتاي هم نام او در شيراز با بي¬درايتي در نوع سلوك با مغول¬ها، اسباب آشفتگي سياسي و اقتصادي را در ايالت فارس فراهم آورد، عملكردهاي تركان خاتون كرمان دوراني طلايي را در تاريخ كرمان رقم زد كه در نگاهي كلي در بهبودي اوضاع سياسي و اقتصادي جامعه ايراني نيز مؤثر بود. آنچه كه مقاله حاضر بدان مي پردازد تحليل روان¬شناختي شخصيت تركان خاتون كرمان به عنوان بانويي مسلمان است كه با در پيش گرفتن سلوكي خردمندانه از دوران حاكميت ايلخانان در جهت رونق بخشيدن به جامعه و اقتصاد ايالت كرمان بهره گرفته است.
كليدواژه: مغول، ايلخانان، كرمان، تركان خاتون
نقش سياسي و اداري مهد¬عليا در دربار و ديوان عصر صفوي
زهرا زارعيان جهرمي
از ميان زنان دربار صفوي مهدعليا همسر سلطان محمد شاه ¬خدابنده و مادر شاه عباس، قدرت اصلي دربار بود كه در كنار پري¬خان¬خانم، خواهر محمد شاه اعمال قدرت مي¬كرد. پس از توطئه و قتل پري¬خان¬خانم، قدرت از دست وي و شاه اسماعيل دوم به اين زن و محمد شاه رسيد. با توجه به نرم¬خويي و بي¬لياقتي شاه، مهدعليا قدرت مطلق دربار شد. وي از يك سو مي¬كوشيد پسر بزرگ خود حمزه ميرزا را به وليعهدي و جانشيني شاه منصوب كند بنابر اين مقام وكيل ديوان اعلي را به وي سپرد. اما به واسطه¬ي علي¬قلي¬خان شاملو و جلوس شاه عباس در آرزوي نخستين خود ناكام ماند. هدف ديگر وي برخاسته از خاستگاه و هويت وي بود كه از سادات و دختر يكي از حكام محلي مازندران بود كه با كمك سلمان¬ميرزاي وزير مي¬كوشيد كه قدرت تاجيكان و ديوان¬سالاران را در برابر نظاميان ترك قزلباش احيا كند.
بررسي زندگاني مهدعليا اين پرسش را پديد مي¬آورد كه قدرت¬يابي وي در دربار سلطان ¬محمد شاه چه نقشي را در تحولات سياسي و اجتماعي و اداري ايران زمانه¬ي هجده ماهه¬ي قدرت وي (3يا 5 ذيحجه¬ي 985 ﻫ .ق.) داشته است. فرضيه¬ي تحقيق حاكي از آن است كه تلاش¬هاي سياسي وي موجب انتقال قدرت از شاه اسماعيل دوم به سلطان ¬محمد شاه و از حيث اداري و اجتماعي موجب احياي موقعيت ديوان-سالاران تاجيك در برابر نظاميان ترك قزلباش شد.
كليدواژه¬: مهدعليا، سلطان محمد شاه خدابنده، ديوانسالاران تاجيك، قزلباش.
عملكرد زنان در راستاي تثبيت ساختار سياسي حكومت¬هاي اسلامي هند: مطالعة موردي پيامد سياسي سفرهاي سه ملكة هندي به حج (9-8 هـ.ق)
سيده زهرا زارعي
از آغاز فتوحات در هند، هم حكومت¬هاي مجاهدي چون غزنويان و تا حدي غوريان و هم سپس حكومت¬هاي مسلماني كه بر سراسر يا بخشي از هند حكومت يافتند، كمابيش همگي براي كسب مشروعيت به مركز جهان اسلام (دربار خلفاي عباسي در بغداد و بعد قاهره و نيز به حرمين شريفين) وابسته بوده و ارتباط خود را به هر روي با آن حفظ مي¬كردند. در قرون9-8 هـ.ق همچون گذشته راهي دريايي بنادر هند را به مكه متصل مي¬كرد و غالباً تاجران، صوفيان و حجاج با كشتي در اين راه در رفت و آمد بودند. چنان كه مسيري مشهور به مسير «بيت الله العتيق» (مسير درياي سرخ و عمان جنوبي به معبر) از مكه به عدن و شحر و ريسوت از ميانة اقيانوس از شمال جزيرة سكوترا مستقيماً به مالابار جنوبي و معبر مي¬رفت. ظاهراً در موسم حج مردم هند براي انجام فرايض ديني از اين راه به مكه سفر مي¬كردند و در آنجا از طريق فعاليت¬هاي خيريه و عمراني مختلفي با صرف هزينه¬هاي هنگفت، شهرت و اعتبار حاصل مي¬كردند؛ يا طي ديدار با خلفاي عباسي مصر تلاش¬هايي براي كسب مشروعيت مي كردند. از سوي ديگر سلاطين مخلوع به همراه ملكه¬ها به مكه تبعيد مي¬شدند و گاهي تا زمان فوت در آنجا گذران زندگي مي¬كردند. چنانكه ملكه ماه حق (ماهرو) همسر سلطان علاءالدين محمد شاه خلجي(715-695هـ.ق) و مادر خضرخان ؛ همسرسلطان علاء الدين حسن كانگوي(759- 748 هـ.ق) براي كسب مشروعيت سلطنت محمد شاه اول بهمني (776- 759 هـ.ق) در موسم حج به مكه سفر كرده و با لواي خلافت به هند باز مي¬گشت. همچنين سلطان شمس الدين و مادرش مخدومه جهان پس از كودتاي تاج الدين فيروزشاه (825- 800هـ.ق) به مكه تبعيد شدند. تحقيق حاضر بر آن است كه به اين پرسش پاسخ گويد كه سفرهاي ملكه-هاي هندي چه پيامدهاي سياسي داشته است؟ فرضية تحقيق بر آن است كه مهمترين نقش ملكه¬ها تلاش در كسب مشروعيت براي سلاطين هندي از خلفاي عباسي مصر در حج بوده است.
كليد واژه¬: هند، ملكه ،حج، مشروعيت، خلفاي عباسي مصر
نامهای زنان در اسناد بقعه شیخ صفی
عمادالدین شیخ الحکمایی
راضیه یاسری
در منابع انشا و آداب نگارش، اشاره¬های صریحی در نهی ذکر نام زنان در مکتوبات دیده می شود. این امر باعث شده است تا پژوهش در حوزه نام-شناسی زنان در قیاس با نام¬های مردان دشواری بیشتری داشته باشد. اما پرهیز از ذکر نام زنان در اسناد قضایی به دلایل شرعی کمتر دیده می¬شود. به همین دلیل مجموعه اسناد بازمانده از بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی به عنوان تنها بایگانی اسناد کهن ایران، منبع ارزشمندی برای مطالعات نام¬شناسی و بررسی نقش و حضور زنان در جامعه به ویژه در سده¬های ششم تا دهم به شمار می رود. در این مقاله تلاش شده است تا ضمن طبقه بندی نام-های زنان به برخی از مسائل مربوط با موضوع نام¬شناسی و تاریخ زنان پرداخته شود. بررسی نام¬ها از منظر زبان و عناصر تشکیل¬دهنده نام¬ها، نام¬های رایج میان طبقات مختلف و نیز القاب و عناوین و تفخیم در نام¬ها از دیگر نکات مطروحه در این مقاله است.
بِگُم ها یا ملکههاي مسلمان بهوپال واستعمار انگليس
منصور طرفداری
دکتر محمد حسین منظور الاجداد
حکومت مسلمان بهوپال يکی از چند حکومت مسلمانی است که بر ويرانه های امپراتوری مغول درنيمه اول سده هجدهم در هند شکل گرفت. اين حکومت که توسط دوست محمدخان از امرای افغانِِ امپراتوری مغول درسال1723م تاسيس شد. ابتدا تحت سلطه نظام های مسلمان حيدرآباد دکن و سپس تحت فشار قوم هندوی ماراتايی که قصد نابودی¬اش را داشتند در سال 1818 میلادی، طی قراردادی، تحت الحمايگی کمپانی هندشرقی نماينده استعمار انگلستان در هند را پذيرفت. بعد از مرگ نظر محمدخان حاکم بهوپال که اندکی بعد از انعقاد معاهده مذکور روی نمود، همسرش قدسيه بيگم به نيابت از دختر خردسالش سکندر قدرت را به دست گرفت و به اين ترتيب يک قرن حاکميت زنان مسلمان بر قلمرو بهوپال آغاز گرديد. بگم¬های ملکه¬های مسلمان به رغم مخالفت شديد انگليسی¬ها با حکومت زنان، با سماجت وزيرکی قدرت را به دست گرفته و از آن حراست کردند. به هر روی حکومت آنها که با قدسيه بيگم آغاز شد توسط سکندر بيگم و شاه جهان بيگم تداوم يافت و با مرگ سلطان جهان بيگم آخرين ملکه مسلمان بهوپال در سال 1926 م به پايان آمد
کليد واژه: هند،حکومت مسلمان بهوپال، بِگُم ها، کمپانی هند شرقی، استعمار انگليس.
ساتي بيگ
سميه ضيائي
دکتر حسين مير جعفري
هنگامي كه سلطنت مغولان در ايران پس از مرگ ابوسعيد بهادرخان رو به انحطاط ميرفت عده اي از امرا قدرت را به دست گرفتند و هر كدام با به تخت نشاندن ايلخان خوانده¬اي مشروعيت ظا هري را براي خود به همراه مي¬آوردند از جمله آن امراء مي¬توان به شيخ حسن چوپاني اشاره كرد كه براي به دست گرفتن قدرت، ساتي بيگ دختر اولجاتو سلطان را به عنوان ايلخان معرفي نمود و وی از سال 739-740ه. ق عهده دار مقام ايلخاني بود. البته شيخ حسن چوپاني زمانی که خواست قدرت را گسترش دهد ساتي بيگ را عزل كرد و سليمان خان از نسل هولاكو، را بر تخت خاني نشاند و ساتي بيگ را به عقد در آورد. حسن چوپا ني در بعضي از مواقع هم از ساتي بيك به عنوان يك طعمه استفاده مي¬كرد مانند زماني كه مي خواست آحاد ميان طغاتيموريان- ايلخان خراسان و گرگان- و شيخ حسن بزرگ- جلاير- را از بين ببرد و سرانجام با مرگ شيخ حسن چوپاني در سال 744ه.ق سلطنت سليمان خان و همسرش ساتي بيگ هم پايان پذيرفت.
شيخ حسن چوپاني از ساتيبيگ فقط به عنوان يك ابزار براي به قدرت رسيدن خودش استفاده مي كرد.
سؤالات:
1- به قدرت رسيدن ساتيبيك تا چه حد وابسته به مساعدت حسن چوپاني داشت؟
2- آيا تمايل ساتي بيگ جهت رسيدن به قدرت براي حسن چوپاني مهم بود؟
كليد واژه: ساتيبيگ، اولجايتو، حسن چوپاني
بررسی نقش زنان برجسته دربار شاه جهان در چالش جانشینی
بدرالسادات علیزاده مقدم
عصر شاه جهان از درخشا¬ن¬ترین ادوار حیات تاریخ بابریان است. حکومت سی ساله وی توام با آرامش و رفاه و جلال و شکوه برای هندوستان بود. با این حال این آرامش در سالهای پایانی حکومت او استمرار نیافت. در این سال¬ها حوادثی رویداد که تاثیر عمده ای در آینده هندوستان بجای گذاشت. ظهور آتش جنگ میان فرزندان شاه جهان و حوادث پس از آن ،اگر چه به ظاهر جدالی سخت بر سر مسئله جانشینی شاه جهان بود اما در واقع این جدال مبین وجود دو دیدگاه در بدنه حکومت در باب نحوه اداره امور بود. گروهی طرفدار مدارا و استفاده از غیر مسلمانان در اداره امور و گروهی دیگر مخالف این امر بودند .اگرچه ریشه این اختلاف نظر به ابتدای تشکیل سال های پایانی عصر شاه جهان و قبل از آن برمی¬گردد، اما تجلی آشکار و جدال واقعی این دو دیدگاه در حوادث پایانی عصر شاه جهان و مسله جانشینی او هویدا شد. رهبری این جدال سخت اگرچه به ظاهر در اختیار رجال دربار بود و منابع تنها اشاراتی به نقش زنان برجسته دربار شاه جهان داشته اند، اما همین اشارات گذارا مبین تاثیر این تفکرات بر آنان و همگامی آنان با فراز و فرودهای فکری و سیاسی این دوره است . در این مقاله این سوال مطرح می شود که نقش زنان برجسته دربار شاه جهان در چالش جانشینی شاه جهان چه بود؟ با توجه به سوال فوق، فرضیه این مقاله این است که: زنان برجسته دربار شاه جهان هرکدام نماینده دو جریان فکری جاری در دولت شاه جهان بودند که به دلایل فرهنگی و سیاسی عهده دار این نقش ها شدند.
کلید واژه: نقشبندیه ،قادریه، روشن آرابیگم ،جهان آرا بیگم
نظری و گذری بر شعر و انديشه های شعري « جهان ملك خاتون»
زهرا فتحي
جهان ملك خاتون (658- 758) دختر مسعود شاه اينجو و نواده رشيد الدين فضل الله يكي از زنان شاعر عصر ايلخاني بوده است. از او ديوان شعري بر جاي مانده است مشتمل بر انواع شعر كه بر استعداد درخشان او گواه است و به قول هنري ماسه «به لحاظ ادبي ساختاري معتدل و ميانه دارد و همين ارزش خاصي به اشعار او مي¬دهد». جهان ملک خاتون، در شعر بيشتر تابع سنت و قيود پيشينيان بوده و در اين راستا فردوسي و منوچهري و خيام و سعدي و حافظ شاعراني بوده¬اند كه جهان ملک خاتون به آنها توجه ويژه¬اي داشته است تضمينات و استقبال¬هاي به جاي مانده، مويد این مطلب مي-باشد؛ از آن ميان حافظ بيش از همه نظر اعجاب و تحسين او را برانگيخته و به لحاظ هم عصري با آن شاعر، مراودات شعري نيز با هم داشته¬اند.
اين نوشتار بر آن است تا ابتدا تصويري از چگونگي وضعيت زنان را در عصر مورد نظر ترسيم نمايد آنگاه جهان ملك خاتون را به عنوان يكي از شاعران زن اين دوره معرفي نمايد و شعر او را مورد بررسي قرار دهد.
كليد واژه: دوره مغول، زن، شعر، جهان ملك خاتون.
بلغان خاتون نماد زن عصر ایلخانی
مریم فتحي
پرستو قاسمی اندرود
اولوق (معظمه) بولوقان خاتین ،دختر اوتمان پسر اوبتای نویان قونقورات ،همسر ارغون و غازان خان ایلخانی است . آثار به جای مانده از وی در مقبره قیدار نبی در نزدیکی سلطانیه پایتخت ایلخانیان اهمیت و توجه به اقدامات زنان در دوره ایلخانی را چندین برابر می کند .
با توجه به تاکید متون تاریخی به جایگاه والای زنان در جامعه مغولی و ابعاد مختلف حضور آنان در زمینه های سیاسی، مذهبی، اجتماعی، هنری و .. شناسایی و ارائه نمونه های مستند از این دست ضروری است .
این مقاله سعی دارد، از دو منظر تاریخی و باستان شناسی به ارزیابی اقدامات بلغان خاتون معظمه بپردازد . در بعد تاریخی با تاکید بر متون اصیل تاریخی، بسترهای موجود در تعالی زنان در امور سیاسی، مذهبی، عام المنفعه و ... به بررسی و تحلیل گذاشته خواهد شد که نماد چنین حضور و جایگاه رفیع اجتماعی در شخصیت زنانی چون بلغان خاتون معظمه تبلور می¬یابد و در بعد باستان شناسی با معرفی دو کتیبه به جای مانده از وی در بقعه قیدار نبی و دلایل توجه به این منطقه و اهمیت باستانشناختی آن، مورد ارزیابی و تحلیل قرار خواهد گرفت.
كلید واژه: ایلخانان ،بلغان خاتون معظمه ،سلطانیه،قیدار نبی،کتیبه
وجود غایب و حاضر
پژوهشی درباره وضعیت اجتماعی زنان در دوره مغول: برپایه روایات صفوه الصفا
یزدان فرخی
زنان بر اساس تاریخنگاری سنتی بخش نادیده انگاشته شده یا حذف شده جامعه ایرانی محسوب می شوند. بی تردید افزون بر زنان درباره گروه¬های اجتماعی مانند پیشه وران، عیاران و غیره تنها بر پایه متون ادبی و بویژه متون صوفیه می توان اشاره های قابل توجهی به دست آورد.
از سویی سده هشتم هجری افزون بر گسترش تصوف و در نتیجه رشد نگارش متون صوفیه و افزایش اطلاعات درباره این گروهها، دگرگونی های تازه ای در جامعه ایران به وجود آمد. حضور مغولان و جمعیت های صحرانشین، کاهش جمعیت بومی در نتیجه جنگ و کشتار و از میان رفتن حکومت متمرکزِ مسلط بر عرصه های اجتماعی، دوران ویژه ای را در تاریخ ایران بوجود آورد. در این دوران حتی متون وقایع نگار نیز اشاره های بیشتری به طبقات فرودست دارند. البته بخشی از این مساله در نتیجه رشد طبقات فرودست به لایه های بالاتر جامعه و در هم ریختگی نظم اجتماعی در این دوران تاریخی است.
به هر حال در این شرایط زمینه های پژوهش درباره گروه¬های غیر حاکم و به ویژه زنان عرصه گسترده¬ای می¬یابد بطوری که حتی می¬توان درباره زنان گروه¬های فرودست جامعه نیز بحث نمود- موضوعی که در مطالعات اجتماعی زنان ایرانی کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار داشته است. کنار گذاشتن زنان به طبقات به اصطلاح «عامه» بخش عظیمی از جامعه زنان را دربر می¬گیرد و بی توجهی به آن به معنی یک سو نهادن توده عظیمی از جمعیت تاثیر گذار جامعه خواهد بود.
صفوه الصفا یا «مواهب السنیه فی المناقب الصفویه» به عنوان تذکره حیات شیخ صفی الدین اردبیلی(735-650) به قلم ابن بزاز (تالیف 759هـ ق) یکی از پیشه وران اهل قلم در اردبیل فراهم آمده است. این که وی از طبقات غیر سیاسی و متوسط جامعه محسوب می¬شود از نکته های برجسته این اثر به شمار می¬رود.
این اثر مجموعه ای از روایات در قالب یک «تذکره حیات» گردآوری شده که افزون بر آگاهی¬هایی از طریقت صفوی در نیمه سده هشتم هجری داده¬های قابل توجهی درباره زندگی روزانه جمعیت های روستانشین و شهری به دست می دهد. توجه ویژه برخی از روایات به فعالیت اقتصادی زنان، حدود آزادی های اجتماعی، زندگی خصوصی و نیز گوشه های تاریک زندگی طبقات متوسط وفرودست جامعه یا غیر سیاسی در میان متون صوفیه در این دوره کم نظیر است.
به نظر می رسد که پژوهش و مطالعه موردی بر خلاف بررسی های اجمالی و تعمیم های ناروا که عمدتاً بدون بکار گیری شیوه نقد متون بوده و در مطالعات زنان در ایران رایج است، برای پرتو افکندن بر وضعیت زنان در این دوره راهگشا خواهد بود.
کلید واژه: تاریخ اجتماعی، زنان، حضور اجتماعی، سده هشتم هجری، متون صوفیه، صفوه الصفا، شیخ صفی الدین اردبیلی
دیالوگ های زنان در بوستان سعدی
دکتر فقیه ملک مرزبان
سعدی شاعر گرانقدر قرن هفتم اعتنای بسیاری به اجتماع اطراف خود دارد وبا سی سال سفر در شهرهای مختلف با اقشار مختلف مردم اعم از زن و مرد ارتباط حاصل می کند.
در بوستان ، سعدی جهان مطلوب خود را در قالب حکایاتی شیرین باز می گوید و شخصیت های خردمند این حکایت ها با دیالوگ هایی حکیمانه، پند و اندرزهایی سرشار از ظرافت و عبرت را به خواننده هدیه می کنند.
در این میان شخصیت های زنان و سخنان ایشان در حکایات مورد توجه این مقاله قرار گرفته است که اولا چه کلامی از زنان در دیالوگ ها آمده است؟ و ثانیا بیشترین پیام نهفته در کلام زنان کدام مضامین هستند؟آیا سخنان زنان از لحن ویژه ای برخوردار است؟ و آیا از خلال سخنان زنان در حکایات بوستان می توان خصوصیات زن متعالی را در ذهن سعدی باز جست؟
کلید واژگان: حکایات بوستان، دیالوگ ، زن
از اقتدار تا آباداني
(نگاهي به شخصيت و احداثات ستي فاطمه؛ بانوي تيموري يزد)
نغمه قدوسي
شهر يزد با توجه به شرايط آب و هوايي خاص مناطق خشک و بياباني از دير باز مردمان سخت کوشي را در خود پرورش داده است.زنان نيز به نوبة خود از اين قاعده مستثني نبوده اند وليکن به دليل محدوديت هاي فرهنگي و اجتماعي به نسبت مردان کمتر در عرصة تاريخ نامي از آنان بر زبان آمده است.در اين بين زناني نيز بوده¬اند که هم رديف مردان در جامعه متجلي شده و احداثاتي را از خود بجا گذاشته اند. يکي از اين افراد بي بي فاطمه خاتون ملقب به ستي فاطمه بوده که از بانوان خيّر قرن نهم هجري در يزد به شمار مي-آيد.
وي علاوه بر اين که همسر امير جلال الدين چخماق شامي؛ حاکم يزد درعصر تيموري بوده، خواهر گوهرشاد خاتون همسر شاهرخ تيموري است که اين نسبت و پيوند خانوادگي خود بر اقتدار وي به عنوان يک مشاور امين در رونق يزد ، به همراهي همسرش پرداخت و هم چون خواهرش؛ گوهر شاد به ساخت بناهاي عام المنفعه و احداثات زيادي در اين خطه کويري دست زد، به گونه اي که نام خود را در زمره زنان روشنفکر و فعال در برگي از صفحات تاريخ يزد به يادگار گذاشته است.
در اين پژوهش سعي برآن گرديده؛ علاوه بر معرفي شخصيت ستي فاطمه به آثاري که امروزه از خود برجاي گذاشته و مهمتر از همه مقبره¬اي که در زمان حيات ، براي خود ساخته و به نوعي الگويي منحصر از ويژگي عصر تيموري است، پرداخته شود.
کليد واژگان: يزد ، تيموريان ، ستي فاطمه ، امير جلال الدين چخماق شامي
شجره الدر نخستين سلطان زن در دوره اسلامي عصر
(نگاهي به نقش او در قدرت بخشي مماليک بعنوان نيروي باز دارندهي صيلبي و مغولي)
دکتر بهادر قیم
دهه دوم قرن هفتم هجري براي صفحات شرقي قلمرو خلافت، خاصه حوزه ماوراءالنهر و خراسان بزرگ دوره غم، اندوه، قتل و ويراني بوده است، چه در اين دوره، موج اول ايلغار مغول به رهبري چنگيزخان و مصاديق بارز آن (آمدن- کشتن- بردن- سوختن – رفتن) حادث گرديد. موج دوم ايلغار مغول به رهبري هلاکو، در سال 654 آغاز گرديد. در سالهاي منتهي به اين حمله، بغداد در احتضار سياسي به سر مي¬برد و خليفه، مرد دين و سياست هيچگونه تدبير و طرحي براي مقابله و غلبه بر اوضاع بحران زده قلمرو خود نداشته است. وضع مصر در اين دوره با بغداد کاملاً متفاوت بود، چه، در اواخر نيمه اول قرن هفتم هجري، ام خليل شجره الدر بيوة الملک الصالح ايوبي توانست بر اريکه قدرت فرتوت و پير ايوبيان تکيه زند. (648 هـ) و با هوشياري و درايت سياسي تحسين برانگيز به عنوان حلقه¬اي مهم در انتقال آرام و بدون خونريزي قدرت از ايوبي-ها به مماليک، ضمن دفع خطر صيلبي¬ها و ناکام ساختن آنها در رسيدن به هدف خود يعني تصرف کامل مصر، به ايجاد بستري مناسب براي تکوين يک دولت مقتدر اقدام کرد. اين دولت در آينده توانست در مقابل تهاجم مغول، ايستادگي کند. مصداق اقدامات شجره¬الدر که او را نخستين زن حاکم مصر در دوره اسلامي دانسته اند، نشان داد که در آن شرايط حساس پيش آمده بين دو دوره تهاجم مغولان، در حالي که براي مقابله با دشمنان خارجي و بهبود اوضاع از سوي مرداني نظير حکام ايوبي مصر و شام و المعستعصم بامر الله خليفه عباسي و سلطان محمد خوارزمشاه تدبيري انديشيده نشده است، زنان در عرصه هاي بحراني به عنوان عاملي تاثير گذار ظاهر شوند.
در اين يافته نگاري سعي مي¬شود به تبيين دور نمايي از اوضاع جهان اسلام در قرن هفتم هجري و چگونگي به قدرت رسيدن شجره الدر در مصر و اقدامات و نقش سياسي او که در قدرت بخشي دولت مماليک و موفقيت آنها در مقابله با صليبان و سپس شکست دادن مغولان بي تاثير نبوده، پرداخته شود.
کليد واژه: شجره الدر، نخستين فرمانرواي زن، مصر، ايوبيان، مماليک، صليبيها، مغولان
بررسي نقش زنان در روابط ايران و بيزانس ( روزگار ايلخانان )
دکتر احمد کامرانی¬فر
شکل گيري فرمانراويي ايلخاني در مرزهاي خاوري امپراتوري دراز¬پاي بيزانس همزمان با ناتواني و سستي و آغاز راه فرو آمدن رو به فرو پاشي بيزانس بود که بيش از هر زمان ديگر در معرض آسيب هاي دروني و بيروني قرار داشت . تازيدن گروههاي ماجراجوي ترکمن در آناتولي که هر روز بخش بيشتري از خاک امپراتوري بيزانس را در هم مي نورديدند در کنار تاخت و تازهاي صليبيون در قلمروي بيزانس و همچنين ستيزه هاي ديرينه با مسلمانان بخشي از دشواري هاي فرمانروايي بيزانس در اين روزگار بودند و بر پايي فرمانروايي ايلخانان دريچه اميدي بود براي بيزانسيان تا شايد با پيوند ميان دو حکومت و در سايه ياري ايلخانان تماميت ارضي بيزانس از دست اندازي متجاوزان مصون ماند . پا فشاري بر وجود دشمن مشترکي بين ايلخانان و امپراتوري بيزانس به نام مسلمانان مي توانست آغازگر مناسبي براي گشايش باب گفتگو و برداشتن گامهايي در راه پيوند ميان آنان باشد .
دولتمردان بيزانسي براي جامه عمل پوشيدن به آرزوهاي پيوندشان با ايلخانان چشم به ازدواج هاي سياسي ميان شاهزادگان بيزانسي با خانان مغول فرمانروا بر ايران دوخته بودند تا شايد دم گرم زنانشان بر آهن سرد فرمانروايان مغول اثر نمايد و آنان را ترغيب به رويارويي با مسلمين نمايند . شالوده¬ريز ازدواج هاي سياسي بين دربارهاي بيزانس و ايلخانان ، ميخائيل هشتم بنيانگذار دودمان پالئولوگ بود . او دو دختر خود را روانه دربار ايلخاني نمود تا شايد با ازدواجشان پيوند ميان دو فرمانروايي استوار گردد. بعدها امپراتور آندرونيک دوم نيز با پيشنهاد ازدواج دخترش با غازان در پي پيوند دوباره با ايلخانان بر آمد .
اين نوشتار با دست مايه قرار دادن ازدواج هاي سياسي ميان دربارهاي ايلخاني و بيزانسي به چگونگي حضور زنان بيزانسي در ايران و سرنوشت هر يک ، نقش آنها در دربار و روابط خارجي ايلخانان مي پردازد . به ويژه آهنگ آن داريم تا اندازه نفوذ و تاثير گذاري زنان بيزانسي را در برانگيختن فرمانروايان مغول براي پيوند با بيزانسيان و اروپاييان را در جبهه گيري عليه مسلمانان بررسي نماييم . در « مقدمه » اشاره اي گذرا به اوضاع سياسي امپراتوري بيزانس همزمان با روي کار آمدن ايلخانان خواهيم داشت و با « نتيجه گيري» جمع بندي موضوع و تحليل پاياني خواهد آمد و با « فهرست منابع و ماخذ » اين نوشتار به پايان مي رسد .
واژگان کليدي : زنان ، روابط خارجي ، ايلخانان ، بيزانس
صدای زنان شاعر در ادبیات ایران
روح انگیز کراچی
هدف اصلی این مقاله اشاره¬ای به شعر زن ایرانی در طول تاریخ ادبیات فارسی و چگونگی تحول صدای زنانه است .
صدای ضعیف زنانه ای که در نظامی پدر سالار و مرد محور با توجه به سیاست های فرهنگی- اجتماعی حاکم بر این جوامع طی قرنها در میان صداهای قوی مردانه شنیده نشد . به جا ماندن چند بیت یایک غزل تصویری مبهم از زن شاعر ایرانی را در تاریخ ادبیات فارسی به نمایش گذاشت .
پرسشهای بی شماری در این رابطه مطرح است که مطالعه ای عمیق را از زوایای مختلف می طلبد . در این بررسی تحول شعر زنانه فارسی از رابعه در 329 هجری قمری تا دوره حاضر و از تصویر مبهم زن شاعر در سده های گذشته تا چهره شفاف زنانه او در حال حاضر و علل و عوامل ماندگاری نام زنان شاعر و تحول صدای ضعیف زنانه به صدایی رسا و گذار از مرحله شعر تقلیدی تا اجتماعی و شعر شخصی نشان داده می شود تا با شناخت شعر زنان تا اندازه ای جهان ذهنی و گوشه ای از تاریخ ادبی و ملی ما تبیین شود .
کلید واژه :زنان شاعر . ادبیات فارسی . صدای زنانه
زنان در قرن 17 از دیدگاه اولیاء چلبی
نورالدین گمیجی
بررسی مشاهدات اولیا ء چلبی از زنان در قرن 17 ضمن تطبیق آن با زنان این دوره از زمره موضوعاتی است که در این مقاله تلاش به بررسی آن کرده ایم. در این بین در سطرهای که با نام سرزمین های نزدیک ایران ذکر می¬کند حائز اهمیت است.
به این دلیل تمامی سیاحتنامه بررسی شده و مکان¬هایی که اولیاء چلبی سفر کرده و معلوماتی که در مورد زنان در خصوص زیبایی، لباس ، رفتار و فهم¬شان از حجاب و فعالیت روزانه شان به عنوان یک کل در نظر گرفته شده است .علاوه بر آن در این بین دیدگاه اولیاء هم در خصوص زنانی که در حاکمیت امپراطوری اسلامی عثمانی و هم در مورد خارج از آن، چه اتباع مسلمان و غیر مسلمانی ثبت شده اند مورد توجه قرار گرفته است. در این بین به دلیل قرار گرفتن اولیاء در بین گروه اعزامی سفارت عثمانی به اطریش فرصت آشنایی با زنان اروپایی را از نزدیک بدست آورده است. در این قسمت تنها در طی این سیاحت زنان آشنا شده اروپایی جایی نمی¬گیرد. باز هم شخصا به مهاجمان عثمانی پیوسته و در ناحیه های مختلف به یغما گران برخورد کرده و در خصوص زنان آشنا شده نوشته هایش دست اول است. از جاهایی که اولیاء سفر کرده و وابسته به دولت عثمانی بوده و از جمله مناطق مهم و مجهول برای ما محسوب می شود منطقه کریم هست . سفری که در این مناطق شده در اساس فرصت شناخت پیداکرده و در سطرهایی که در مورد زنان دیگر ملتها در آن نواحی و در بین عموم از موقعیت نواحی کارموک ، چرکس ، مسکو، روسیه، قزاق بحث کرده می توان به صورت گسترده مشاهده های ایران را هم اضافه کرد.
در تمام قرن 17 ویا در ابتدای آن در اجتماع عثمانی آنچه نزدیک به زن ، اعتقاداتی که توجه به زنان ،آموزش زنان، و در قسمت های فرهنگ و هنرمندی و آثاری که به منصه ظهور رسیده مانند نقشی که در حوادث سیاسی بدست گرفته اند ، اهمیت دارد. باز هم زنان مسلمان و یا غیر مسلمان در زندگی عملی روزانه شان در کارهایی انجام داده اند و در روابط زن و مرد فهم متفاوت هم ارزش گذاری شده جای می گیرد.
زنان واقفه ي بقعه شيخ صفي الدين اردبيلي
مريم لطفي
چکيده
يكي از سنت¬ها و فعاليت¬هاي اجتماعي جامعه ايراني سنت وقف است كه با اهداف گوناگون و توسط اشخاص مختلف براي اماكن مقدس و يا كارهاي عام المنفعه صورت مي گيرد. در عصر صفوي يكي از مكانهايي كه املاك وقفي فراواني داشت، آرامگاه شيخ صفي الدين اردبيلي در شهر اردبيل بود. مردم از طبقات اجتماعي مختلف از وزير و امير و حاکم گرفته تا مردم عادي و زنان، موقوفه هايي بر بقعه داشته اند. هر چند در تاريخ ايران دوره اسلامي و بر اساس منابع تاريخي، زنان معمولا" بطور رسمي در فعاليت¬هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي حضور ندارند. اما در برخي منابع مانند سفرنامه هاي اروپاييان و همچنين اسناد يا مجموعه هايي مانند صريح الملك كه نه براي ثبت وقايع تاريخي بلكه به عنوان سندي حقوقي در دوره خود تدوين شده اند، مي توان تصاويري از چگونگي حضور زنان در جامعه پيدا كرد. پژوهش حاضر در نظر دارد تا موضوع وقفيات بقعه شيخ صفي از سوي زنان را مورد بررسي و تحليل قرار دهد.
بر اساس شواهد موجود نه تنها زنان بسياري در معاملات بقعه حضور دارند بلكه املاكي نيز از سوي آنها وقف بقعه گرديده كه اين مسئله هم جايگاه اقتصادي زنان را نشان مي دهد و هم مي تواند دليلي بر حضور فعال آنها در عرصه اجتماع دوره مورد نظر نيز باشد. اين تحقيق برآن است تا ضمن شناسايي زنان واقفه، اهداف و شرايط وقف آنها، جايگاه اقتصادي و اجتماعي آنها را تا حد ممكن روشن نمايد. روش تحقيق در اين پژوهش از نوع کتابخانه¬اي و اسنادي به ويژه بر اساس مجموعه صريح الملك خواهد بود.
کليد واژه: زنان، وقف، بقعه شيخ صفي الدين اردبيلي، صفوی.
از نیکی ر. کدی و روت رادد تا دانشنامه ی زنان و فرهنگ های اسلامی:
در جستجوی تاریخ زنان در تمدن اسلامی مابین قرون ۱۳ و ۱۹ در عرصه ی آکادمیک اروپا-امریکا
رافائل مائوریللو،
پانزده سال از چاپ اثر گرانقدر و مبتکرانه ی رادد زنان در مجموعه تذکره ها (۱۹۹۴)، و حتی زمان بیشتری از انتشار کتاب زنان در تاریخ خاورمیانه (۱۹۹۱، تدوین کدیه و بارون)، و زنان در جهان اسلام (۱۹۷۸، تدوین کدیه و بک) می گذرد. این آثار تاثیر عمیقی بر رویکردهای اروپاـامریکا در مطالعه¬ی خاورمیانه، تمدن اسلامی و دانشمندان مسلمان داشته است. نمود آن را می¬توان در اثری به تدوین لیلا ابولغود به نام بازسازی زنان (۱۹۹۸) مشاهده کرد: این اثر به طور کلی بر پایه ی نوشته های محققان خاورمیانه و مسلمان تدوین شده است و این گونه تغییر اساسی را نسبت به کتاب زنان در تاریخ خاورمیانه که تقریبا تمام نویسندگان آن غربی بودند، نشان می دهد. هرچند به نظر می رسد در دانشگاه¬های خاورمیانه اطلاعات چندانی درباره¬ی تحقیقات در زبان¬های (و فرهنگ¬های) اصلی و غیر انگلیسی اروپا – اسپانیایی، فرانسوی، ایتالیایی- و در نتیجه بهره گیری از آثار ارزشمندی چون مجموعه ی مطالعات نام شناسی و زندگی نامه ها در اندلس و یا آثار دانشمندانی چون م. فیرو، م.ل. اویلا، ف.ر. مدیانو، ا.نگره، و ه. لفطی، وجود ندارد. علاوه بر این، آثاری که در دهه¬ی اخیر به زبان انگلیسی تالیف شده اند، گام های بزرگی را با آثاری چون زنان در خاورمیانه (۲۰۰۷) اثر کدی و زنان در اسلام (۲۰۰۷) تدوین رادد، انتشار مجله¬ی مطالعات زنان خاورمیانه (۲۰۰۵)، و دانشنامه¬ی زنان و فرهنگ-های اسلامی (۲۰۰۳-۲۰۰۸) در این جهت برداشته¬اند. بنابر این هدف از نگارش این مقاله، پرکردن این جای خالی با معرفی گرایش¬های اصلی و آثار پراهمیت در عرصه¬ی آکادمیک اروپا-امریکا، با توجه خاص به تاریخ تمدن اسلامی مابین سال¬های سیزده تا نوزده میلادی در آثار منتشر شده به زبان های غیر انگلیسی می¬باشد.
«زن ایرانی در نگاه دبیر سلطانی»
نگاهی به نقش زن در نگاه رستم الحکماء نگارنده کتاب رستم التواریخ
فخرالسادات محتشمی پور
در بررسی کتاب تاریخ ایران، با صفحات نانوشته¬ای مواجه می-شویم که بخش عمده¬ای از آن مربوط به وقایعی است که قهرمانانش، از زنان این دیارند. زنانی که نخواستند یا نتوانستند نام آور شوند. و ما نیز در گذر زمانه پر غوغایمان، مجال آن نیافتیم تا علت را جویا شویم. تا امروز که پرسشگری شرط پژوهش است و تنها صحه گذاردن به یافته¬های موجود، امتیاز محسوب نمی¬شود. امروز برای انجام یک پژوهش تاریخی با نوعی تردید در آن چه موجود است، به دنبال حلقه-های مفقوده در تاریخ می¬گردیم و از همه ابزار و عوامل ممکن برای آشکار کردن مجهولات و نقاط مبهم، مدد می¬گیریم.
نگارنده در این مقاله تلاش دارد تا با جستاری در یک اثر تاریخی متعلق به قرن سیزدهم هجری قمری، با دریافتی کلی از وضعیت اجتماعی آن دوران، به دست آمده از لابلای سطور این کتاب که مولف آن براساس مشاهدات خود یا پدرش که هر دو از دبیران دربار بوده¬اند، وقایع دوران بیست سلطان از سلسله¬های پادشاهی صفویه تا قاجاریه را ثبت کرده است، نیم نگاهی به نقش و موقعیت زنان داشته باشد. سوال اصلی در این مقاله این است که نگاه مورخ این دوره که لاجرم خود از صاحبان علم و بینش و فرهنگ بوده است، نسبت به «زن» چیست؟ و این که آیا این مورخ نگاه جامعی به زمانه خود و مسائل اجتماعی آن از جمله وضعیت زنان داشته¬اند؟ که البته این خود محل تردید است. همچنین این که اساساً محور واقعی این نوع نگارش¬های درباری، «سلطان» است و الباقی جمله رونق دهندگان به «مجلس بزم» و «عرصه رزم» او امید چندانی برای یافتن نقشی چندان متفاوت از آن چه در سایه حرم شاهی برای زنان تصویر شده باقی نمی¬گذارد. در این دوره تاریخی زن نقشی را می¬پذیرد که برایش می¬پسندند و این نقش را با استفاده از تمام قوت و توان فطری و مهارت¬های اکتسابی، به احسن وجه ایفا می¬کند و چه بسا پسند خودش در این میان به دست فراموشی سپرده می¬شود تا روزی که هویت خود را بازیابد.
کلیدواژه: ابژه ، سوژه ، جنسیت، حرم ، رزم و بزم.
نقش زنان گيلان در تحولات اجتماعي با تكيه بر عصر صفوي
زهرا مصفا
با تاکید بر عصر صفویه متون تاریخی یا جغرافیایی که در دوره¬های مختلف نوشته شده¬اند ، عموما گزارش جنگ¬ها و یا روابط سیاسی حکومت¬های گوناگون است. بنابراین اوضاع اقتصادی و اجتماعی در مناطق مختلف آن به ندرت در این آثار انعکاس یافته است. علت این نقصان بزرگ تاریخی تدوین آثار تاریخی است که عموما شکل فرمایشی داشته¬اند . این مورخان علاوه بر نادیده گرفتن اوضاع اجتماعی به بررسی وضع گروه¬های اجتماعی نیز توجهی نداشته¬اند. یکی از مهمترین این گروه¬ها، زنان بودند که تاثیر زیادی بر تحولات اجتماعی و اقتصادی داشته¬اند و مورخان بسی از این امر غافل بودند. از اینروست که در بین متون تاریخی تنها می¬توان به چند شخصیت درباری اشاره نمود که فعالیت¬های آنها شبیه سیاست بازی¬های درباری بود.
کارکرد و فعالیت¬های اجتماعی زنان در ولایت گیلان به جهت اوضاع طبیعی این سرزمین بسیار متفاوت از سایر مناطق ایران بود. گزارش¬هایی که از سیاحان اروپایی در عصر صفوی از نقش زنان در این ولایت ارائه شده، تفاوت چشمگیری با سایر مناطق ایران داشت. علت این امر ، فعالیت¬های اقتصادی و اجتماعی زنان در سرزمین گیلان بود. مهمترین منبع اقتصادی این سرزمین برنج و ابریشم ، موجب تقسیم کار در این مشاغل می¬شد. امور مربوط به پرورش توسط زنان و سایر فعالیت¬ها به مردان اختصاص می¬یافت. مشارکت اجتماعی زنان در گیلان و سهم آنان در تولید اقتصادی ، موجب ایجاد حقوق اجتماعی برای آنان شده و در نهایت آنان می توانستند به برخی از حقوق و جایگاههای اجتماعی خود دست یابند. مشارکت اجتماعی ، اقتصادی زنان، حضور چشمگیر آنان را موجب شد و پس از ایجاد نوگرایی در جامعه ایران، زنان گیلانی از این تجربه¬ها استفاده نموده و از پیشتازان فرهنگ و معارف جدید محسوب شدند.
مهمترین سوالی که در این پژوهش مطرح است اینست که چه عواملی موجب مشارکت گسترده¬ی زنان در فعالیت¬های اجتماعی گیلان می¬شد؟
بر اساس پرسش فوق می¬توان گفت اوضاع جغرافیایی و اقتصادی گیلان مهمترین عامل فعالیت گسترده زنان در گیلان می¬شد. محقق تلاش دارد تا با تکیه بر گزارش¬های سیاحان و منابع محلی و تاریخی به پرسش و فرضیه مذکور پاسخ دهد.
واژه های کلیدی: تحولات اجتماعی ، زنان ، گیلان، صفویه ، نوگرایی
نگاهي به نقش سياسي و اجتماعي حرمسرا ها در دوره اسلامي
دکتر محسن معصومی
وجود حرمسراها به عنوان محلي براي سكونت مادران، همسران و دختران خلفا و پادشاهان، در دوره اسلامي، نظرات موافق و مخالف گروهي از پژوهشگران را در دوره جديد به خود جلب كرده است. عدهاي حرمسرا را تنها مكاني براي ارضاي اميال نفساني حكمرانان دانسته و به طور كلي ايجاد چنين مكانهايي را نكوهش كردهاند و گروهي ديگر، شايد متأثر از جنبشهايي كه در سالهاي اخير براي حمايت از حقوق زنان شكل گرفته است، نقش سياسي و اجتماعي مهمي براي حرمسراها قايل شدهاند. آنچه مسلم است سكونت شاهزادگان، وليعهدها و مادران و همسران پرنفوذ حكمرانان در حرمسراها، باعث ميشد كه اين مكانها، به يكي از كانونهاي اصلي قدرت بويژه در منازعات مربوط به جانشيني، تبديل شوند. به علاوه در حرمسراها برنامههاي متعدد و متنوع علمي، فرهنگي، ادبي و مذهبي، براي تربيت و آموزش زنان و نيز سرگرمي آنها تدارك ديده ميشد. در اين مقاله ضمن نقد و بررسي ديدگاهاي فوق در باره حرمسرا، نقش سياسي و اجتماعي اين مراكز در دوره اسلامي بررسي خواهد شد.
تحلیلی بر نگرش های جنسیتی در منظومه سام و بهرام
دکتر الهام ملک زاده
دکتر زهرا علیزاده بیرجندی
متون ادبی آیینه¬ای از تاریخ اجتماعی و تابعی از بافت موقعیتی عصری هستند که در آن شکل گرفته اند. از این رو، در بررسی انتقادی متون ، توجه به عواملی چون بافت تاریخی، روابط قدرت در جامعه، ارزش ها، نهادهای فرهنگی- اجتماعی و ایدئولوژیکی ضروری است.
منظومه سام و بهرام _ منسوب به عبدالرزاق لاهیجی- از متون ادبی عصر صفویه است. یکی ازشخصیت های اصلی این منظومه داستانی زنی است به نام سام، که همچون شخصیت های بسیاری از منظومه¬های عاشقانه در نقش معشوق جلوه¬گری می¬کند. تصویر پردازی¬های مصنف در روایت این عشق، نمادپردازی¬های او در بیان تقابل های جنسیتی، مضامینی چون عشق مجازی و عشق حقیقی و سایر مباحث مطرح ، نمودی از نگرش و باورهای رایج زمانه و روزگار حیات نویسنده درباره زن را بر ما آشکار می سازد.
در مقاله حاضر با نگاهی انتقادی بر این منظومه، نگرش های جنسیتی عصر صفویه مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است.
کلید واژه: زنان- صفویه- نگرش های جنسیتی- منظومه سام و بهرام
بررسی و نقد شرکت دو همسر شاه اسماعيل اوّل صفوی در نبرد چالدران و سرانجام آنان
دکتر حسين ميرجعفری
در منابع عصر صفوی از چهار همسر شاه اسماعيل اوّل صفوی ياد شده است به نامهای تاجلوبيگم, مادر شاه طهماسب اوّل و بهرامميرزا, خانبيگیخانمموصلو, مادر القاصميرزا و سامميرزا, بهروزهخانم که در جنگ چالدران به اسارت عثمانیها در آمد و چهارمی مهدعليا دختر شروانشاه که در سال 929 به ازدواج شاه اسماعيل درآمد.
آن چه در اين مقاله مورد توجه نگارنده است, ماجرای شرکت بهروزهخانم و تاجلیخانم دو تن از همسران شاه است که در نبرد چالدران بر خلاف ميل شاه اسماعيل در جنگ شرکت کرده و سرانجام بهروزهخانم اسير عثمانیها شده و تاجلو خانم حين فرار با تسليم جواهرات خود به فردی از جنگجويان عثمانی به نام مسيحبگ که در تعقيب او بوده, موفق به نجات از دست وی شده و از خطری که او را تهديد میکرده است, نجات يافته است.
از مجموع اطلاعات موجود چنين بر میآيد که سلطان سليم اوّل در مدت اقامت بهروزهخانم در خاک عثمانی هرگز رفتار بدی با وی نداشته است.
تاجلوخانم, زن شجاع شاه اسماعيل, از جمله زنان نامداری است که در ميدان نبرد چالدران حضور داشته و ديگر زنان را تشويق به شرکت در جنگ کرده که جرأت و دليری او زبانزد خاص و عام گرديده و پس از رهايي و پيوستن به شاه, همواره برای وی دوستی مهربان بوده که حدود بيست سال مشاور و يار غم و شادی شاه اسماعيل بوده است. همچنين از وی به عنوان بانويي گشادهدست نام بردهاند که میکوشيد گرسنهاي در اطراف بارگاهش ديده نشود.
در اين مقاله سرگذشت اين دو بانو از ديد مورخان, به خصوص تاريخنويسان ايرانی و عثمانی بررسی و نظرات آنها مورد نقد و تحليل قرار میگيرد.
پادشاه خاتون ، خاتون سیاست و هنر
فاطمه نوبخت
از زمان حکومت سلجوقیان در ایران و نفوذپذیری تدریجی سنن قبیله¬ای ، تعصب مذهبی گذشته کم رنگ شد و به دنبال آن زنان از پس پرده ها بیرون آمدند و به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در امر سلطنت با شوهران و یا فرزندان خود شریک شدند. دوره حکومت اتابکان و سپس خوارزمشاهیان و مغول دوره شوکت و قدرت زن در ایران محسوب گردد.
از زنان معروف این دوره پادشاه خاتون ، حاکم کرمان می¬باشد. وی پنجمین پادشاه زن مسلمان ، دختر قطب الدین محمد سلطان قراختایی کرمان و قتلغ ترکان بود. پادشاه خاتون همسر اباقاخان و پس از آن همسر پسر اوگیخاتو ، سلطان ایلخانی بود. مادر وی ، قتلغ خاتون پس از مرگ شوهرش با اجازه اباقاخان به نیابت از فرزند خردسالش در کرمان به حکومت پرداخت. بعد از مرگ اباقاخان ، سیورغتمش ، برادر پادشاه خاتون بر مادر شوریدو قتلغ خاتون قبل از رفع فتنه پسر درگذشت و سیورغتمش حاکم کرمان شد. بعد از مرگ ارغون خان ، گیخاتو به پادشاهی رسید و پادشاه خاتون با اجازه همسر خود حکومت کرمان رادر دست گرفت تا بدین وسیله انتقام مادرش را از سیورغتمش بگیرد. پس از ورود به کرمان برادر را به زندان افکند ، اما پس از مدتی همسرش کردوچین و دخترش شاه عالم او را نجات دادند. پادشاه خاتون مامورانی را در پی او فرستاد و وی را به کرمان آوردند و به دستور فرمانروا ، سیورغتمش را به قتل رساندند. دو سال بعد گیخاتور درگذشت و بایدو داماد سیورغتمش جانشین او شد. کردوچین برای گرفتن انتقام همسرش ، حکومت کرمان را از داماد خود گرفت و به آن سوی رهسپار شد. چند روز درگیری میان سپاهیان این دو زن در گرفت و در نهایت کردوچین به شهر وارد شد و به دستور او پادشاه خاتون را با اهانت و خواری به زندان انداختند و سپس به قتل رساندند. در اکثر منابع این دوره پادشاه خاتون را زنی عالمه ،عادله، شاعره و اهل فضل می دانند. علت شهرت این زن فرمانروا چیست؟ کرمان در مدت فرمانروایی وی با چه تغییراتی روبرو شد؟ اقدامات وی در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی چه می باشد؟ پادشاه خاتون به علما و ادبا توجه خاص داشت و در زمان حکومت وی در کرمان علما و فضلا را بسیار محترم می شمردند. او خط نسخ را به زیبایی تمام می نوشت و شعر را بسیار تیکو می سرود. این زن فرمانروا قرآنها و کتابهای متعددی به خط خویش نوشت. در مدت کوتاه سلطنتش به عدل و داد رفتار کرد و مدارس و عمارات متعددی بنا کرد.
معرفی یک نسخه خطی؛ احوال ممتاز محل: تاج محل
دکتر جمشید نوروزی
در باره زندگی ارجمند بانو ملقب به «ممتاز محل» (1000-1040ق) و آرامگاه باشکوه وی در شهر آگرا، مقالات و کتاب های زیادی نوشته شده است. با این حال، هنوز برخی از مسائل مرتبط با زندگی این دختر تهرانی الاصل و نیز مشخصات فنی و هنری مقبره زیبای او از انظار پنهان مانده است. برای بیان برخی از این مطالب ناگفته، باید به مندرجات نسخه های خطی منتشر نشده فارسی مراجعه کرد. یکی از این نسخه ها، با شماره A-285، در کتابخانه دکتر ذاکر حسین دانشگاه جامعه ملیه اسلامیه شهر دهلی نو نگهداری می شود. عنوان دقیق و اصلی این نسخه، مشخص نیست. در صفحه اول این نسخه، به زبان فارسی و با خطی متفاوت از متن اصلی، عنوان «احوال ممتاز محل: تاج محل» درج شده است. با این حال در صفحه دوم این نسخه، به زبان فارسی و خط انگلیسی، عنوان «خلاصه احوال بانو بیگم مخاطب به ممتاز محل عرف به تاج بی بی» آمده است. در ابتدای متن اصلی این نسخه، یعنی شروع صفحه سوم نیز همین عبارت ذکر شده است. این نسخه، شامل 41 برگ 2 صفحه ای می باشد که هر صفحه آن، دارای 7 سطر است. طول و عرض این نسخه، به ترتیب 24 و 5/15 سانتیمتر می باشد. مندرجات این نسخه، به خط نستعلیق و در سایز بزرگ کتابت شده است. اظهار نظر در باره کاتب و تاریخ کتابت این نسخه، دشوار است. با این حال در دو صفحات 2-3و41 این نسخه، مهر منیرالدین محمد و تاریخ 1283ق درج گردیده که احتمالاً مبین مالکیت این نسخه در این سال است. مولف این نسخه و زمان نگارش آن، ناشناخته است. اما در برخی نسخه های دیگر کتابخانه های هند و پاکستان که از حیث برخی عبارت ها و نیز محتوا و عنوان، نزدیک به عنوان و محتوای نسخه مورد اشاره است، میرزا مغل بیگ(ز: 1268ق) یا ممتازعلی میرزا بیگ به عنوان مولف معرفی شده است. می توان حدس زد که نسخه مورد نظر این نوشتار توسط این شخص و یا فرد دیگر، از روی یک نسخه کاملتر، تلخیص و کتابت شده است. مطالب و موضوعات اصلی این نسخه، عبارتند از: الف- زندگی نامه بسیار مختصر ممتازمحل و ازدواج وی با شاهجهان(1037-1068ق)، نام فرزندان او، مرگ ناگهانی و ساخت آرامگاه. ب- شعرهایی که شاه¬جهان برای آرامگاه ممتازمحل سروده است. ج- بیان نوع سنگ هایی که در ساخت آرامگاه به کار رفته است. د- شعرهایی در وصف آرامگاه اکبرشاه در سکندره. ه- نوع و اندازه(طول و عرض و ارتفاع)سنگ های مورد استفاده در آرامگاه ممتازمحل. و- کتیبه موتی مسجد واقع در دارالخلافه اکبرآباد. ز- نام معماران و کتیبه نویسان آرامگاه تاج محل. ح- نوع و اندازه چوب های مورد استفاده در آرامگاه ممتازمحل. ط- توسل اکبرشاه به روضه خواجه معین الدین چشتی و محضر شیخ سلیم چشتی برای فرزندار شدن و تولد شاهزاده سلیم. ی- ریز هزینه های صرف شده در ساخت اجزاء مختلف مجموعه آرامگاه ممتازمحل.
زمين چطور زمين شد . . .
نيروهاي زمين،صفحات زمين،پيدايش ايران از نظر زمين شناسي،منابع زغال سنگ،عصر جديد،مقاله اي درباره پيدايش زمين
تولد زاگرس
حق تکثير اين مطلب جز با ذکر منبع محفوض است.
علي رنجبران|
نيروهاي زمين
تحقيقات زمينشناسي و علوم زمين نشان دادهاند كه زمين از ابتدا به همين شكل و شمايل امروزي نبوده است. امروز اين موضوع بديهي به نظر ميرسد و حتي ميشود بااطمينان گفت زمين در آينده به همين شكل نخواهد ماند. زمين در حال تغيير است و اين ماجرا از ابتداي پيدايش آن آغاز شده است. باد، باران، گرماي خورشيد و همه نيروهاي طبيعت هر روز مشغول تغيير دادن چهره سياره ما هستند. اين تغييرات بسيار كوچك هستند اما وقتي در مقياس زماني ميليونها سال روي هم انباشته شوند چهره زمين را بسيار تغيير ميدهند. تكتونيك صفحهاي يكي از اين عوامل تغيير است. نيرويي كه هر روز جاي قارهها و خشكيها را عوض ميكند پس ابتدا بايد ببينيم كه اين نيرو چطور عمل ميكند و حاصل آن چه تغييري است.
زمين در ابتداي پيدايش به صورت کرهاي از مواد بسيار داغ و مذاب بود. كرهاي كه زير بمباران شديد تكهپارههاي بهجا مانده از پيدايش منظومه شمسي بود. احتمالا مقدار زيادي بخار آب در مواد تشكيلدهنده زمين وجود داشتهاند كه بر اثر كم بودن جاذبه زمين جوان از روي آن پراكنده شدهاند. با گذشت زمان زمين شروع كرد به سرد شدن و به تدريج عناصر سنگينتر تهنشين شده و هسته فلزي زمين را به وجود آوردند. به همين ترتيب عناصر سبكتر به سطح آمده و ابتدا گوشته و بعد پوسته زمين را تشكيل دادند. همين پوستهاي كه ما امروز روي آن زندگي ميكنيم و آن را به قارههاي مختلف تقسيم كردهايم. باقيمانده بخار آب به همراه گازهايي كه از مواد مذاب متصاعد ميشد دور زمين جمع شد. به اين ترتيب جو كره زمين مخلوطي بود از گازهايي مثل هيدروژن، هليوم، متان و آمونياک و مقدار زيادي دياكسيد كربن. زمين داشت سرد ميشد و همين اتفاق باعث شد كه بخار آب موجود در جو به شكل ابر درآمده و يك دوره پر از باران به وجود بيايد. بارانهايي كه در نهايت اقيانوسها را شكل دادند. اين بارشها باعث شدند كه بيشتر گازهايي مثل Co2 و آمونياك از جو زمين شسته شده؛ باراني از اسيد بر روي زمين بريزد. اين حوادث به فاصله كمتر از يك ميليارد سال بعد از پيدايش زمين اتفاق افتاد يعني زمين از يك كره داغ و سوزان كه مواد مذاب در سطح آن جريان داشتند تبديل به كرهاي كه اقيانوسي از اسيد آن را پوشانده بود، شد. به اين ترتيب دوران اول يا هادئن تمام شد و با پايان يافتن آن بمبارانهاي فضايي هم به آخر خط رسيد.
زماني براي چروك خوردن
بارش باران و اقيانوس اسيدي باعث شدند كه روند سرد شدن زمين سريعتر شود. به اين ترتيب پوسته در حال سرد شدن زمين درست مثل يك سيب در حال پلاسيدن چين خورده و در نتيجه تركهايي در آن پديد آمد. اولين موجودات زنده همان زمان در اقيانوسها پا به عرصه هستي گذاشتند. حالا زمين در آغاز دوران آركئن، پستي و بلنديهايي داشت كه در آن اقيانوسها جاي گرفتند؛ خشكيها روي زمين پديدار شدند اما پوسته زمين ترك خورده بود و به چند صفحه بزرگ تقسيم شد. اين صفحات نازك (6 تا 60 كيلومتر) روي لايهاي از مواد مذاب و نيمهمذاب گوشته شناور بودند درست مثل حالا از همان زمان يعني نزديك به 5/3 ميليارد سال قبل، حركت خشكيها، جابهجا شدن آنها و تغييرات مداوم پوسته زمين آغاز شد. به اين حركات، تكتونيك صفحهاي گفته ميشود. براساس اين حركت پوسته اقيانوسها كه نازكتر از پوسته قارهاي است (پنج تا ده كيلومتر) به طور دائم به زير پوسته قاره و داخل گوشته فرو ميرود و ذوب ميشود. يكي از نقاطي كه اين اتفاق در آن ميافتد، ناحيه مكران در ايران است. در اين ناحيه پوسته اقيانوس هند به زير صفحه ايران برخورد كرده و در داخل گوشته فرو ميرود. در عوض درست در مركز اقيانوسها جايي كه پوسته اقيانوسي كش آمده و به كمترين ضخامتش ميرسد مواد مذاب گوشته از آن بيرون ميريزند و بر اثر برخورد با آب، تبديل به پوسته اقيانوسي ميشوند. اما چرا اين اتفاق ميافتد؟ زمينشناسان ميگويند جريانهاي همرفت زير پوسته و بالاي گوشته زمين باعث ميشوند كه صفحات پوسته روي آن بلغزند و اين لغزش باعث حركت آنها ميشود. يعني زايش مداوم پوسته در اقيانوس اطلس باعث ميشود كه دو قاره آفريقا و آمريكاي جنوبي از هم دور شوند. اگر به قسمتهاي غربي قاره آفريقا نگاه كنيد ميبينيد كه قسمتهاي شرقي آمريكاي جنوبي درست مثل يك پازل داخل آنجا ميافتند. اما اين تنها بخشي از يك حركت بزرگ و جهاني است.
پازل زمين
پازل آمريكاي جنوبي - آفريقا سرانجام كار خودش را كرد و نظر «آلفرد واگنر» ژئوفيزيكدان و هواشناس آلماني را به خودش جلب كرد. او با مطالعه روي اين مساله سرانجام در سال 1912 با ارائه يك سخنراني و انتشار كتاب «منشأ قارهها و اقيانوسها» نظريه اشتقاق قارهاي را براي اولين بار و به طور جدي مطرح كرد. او براساس شواهدي كه به دست آورده بود، ميگفت در زماني دور، همه قارهها به صورت توده اي يكدست بودهاند كه بعدها شكسته، تركخورده و از هم دور شدهاند. واگنر فكر ميكرد قارههايي كه امروز در نيمكره جنوبي قرار دارند، قبلا در قطب جنوب آن زمان و قارههاي شمالي نيز در استوا قرار داشتهاند. واگنر اين قاره بزرگ را پانگا ناميد، يعني تمام زمين. آن روزها مخالفتهاي زيادي با نظريه واگنر ابراز شد اما بعدها شواهد زيادي نشان دادند كه حق با او بوده است. مثلا فسيلهاي بسيار قديميدر قارههايي پيدا شدند كه هيچ ارتباطي با هم نداشتند. اين موضوع نشان ميداد كه اين دو منطقه بايد روزگاري به هم مرتبط بوده باشند. از طرف ديگر تكنولوژي روز به كمك آمده و حركت اندك قارهها نسبت به هم را اندازهگيري كرده است. براي مثال در ساحل غربي آمريكا براي اولين بار در كناره خليج كاليفرنيا اين حركت ثبت شد. جايي كه قسمتي از خاك آمريكا به وسيله گسل سن اندرياس جدا شده و با نرخ سالي يك سانتيمتر از اين قاره دور ميشود. بنا بر اين امروزه ما ميتوانيم سرگذشت خشكيهاي زمين را از حدود 600 ميليون سال قبل تا به حال پيگيري كنيم. به اين ترتيب با به دست آمدن شواهد فسيلشناسي نقشه خشكيهاي زمين از ابتداي دوران كامبرين يعني 600 ميليون سال پيش رسم شدهاند. در آن دوران بيشتر خشكيها در قطب جنوب متمركز بودهاند، بعد به تدريج اين خشكيها شروع به بالا آمدن كرده و در نزديكي خط استوا متمركز شدهاند. در مورد پراكندگي خشكيها قبل از آن حدسهايي زده ميشود. به اين ترتيب اگر درست از روبهروي نصفالنهار مبداء به زمين نگاه كنيد در چند ميليون سال پاياني دوران اول، خشكيها در دو سمت شرق و غرب زمين پراكنده بودهاند و بعد به سمت قطب جنوب متمركز شدهاند. بعد در طول حدودا 300 ميليون ساله دوران پالئوزوئيك خشكيهاي زمين شكسته، تركخورده و دوباره در نزديك استوا متمركز شدهاند. در پايان دوران دوم (پالئوزوئيك) و آغاز دوران سوم (مزوزئيك) يعني در طول دوره ترياس (200 تا 250 ميليون سال قبل) اين خشكيها پانگا ناميده ميشدند. كمي بعد قاره جديد دوباره شروع به ترك خوردن كرد. دوره ژوراسيك (200 تا 150 ميليون سال قبل) زماني بود كه پانگا به دو قاره گندوانا و لوراسيا تقسيم شد. گندوانا شامل آفريقا، آمريكاي جنوبي، قطب جنوب، هند، صفحه عربستان و استراليا بود. لوراسيا هم آسيا، اروپا و آمريكاي شمالي را دربر ميگرفت. در اين ميان منطقه موسوم به خاورميانه فعلي به تدريج در طي تحولات 200 ميليون سال گذشته شكل گرفته است. به اين ترتيب شايد بتوان گفت سرزمين مادري ما ايران زماني بين 200 تا 250 ميليون سال قبل متولد شده است.
ايران كجا بود؟
فرض كنيد قرار است به يك سفر دور و دراز در زمان برويم. قرار است به ميليونها سال قبل و به گذشته ماقبل تاريخي ايران زمين سفر كنيم. با اين فرض مهمترين مساله اين است كه اصلا چقدر بايد در زمان عقب برويم تا كشتيمان بتواند تكه زميني براي پهلو گرفتن بر خاك ايران پيدا كند. بنابراين بايد در نقشههاي زمينشناسي به دنبال نشاني از ايران بگرديم اما مساله اينجا است كه اين موضوع چندان دقيق نيست. تا چند سال قبل تصور ميشد كه فلات ايران اولين بار در دوره كرتاسه رنگ آفتاب را ديده است. دليل اين مساله تعداد زياد فسيلهاي درياي منطقه كوير مركزي ايران بود كه تاريخشان با همين دوره، يعني 70 تا 145 ميليون سال قبل مطابقت داشت. اما يافتههاي جديد نشان ميدهند كه فلات ايران بايد قديميتر از اين حرفها باشد. به دليل قرار گرفتن فلات ايران در يكي از پرتنشترين مناطق كره زمين پيگيري ردي از فلات ايران كار دشواري است. بنابراين جستوجو را آغاز ميكنيم تا ببينيم چقدر ميتوانيم در زمان به عقب برويم تا نشاني از فلات ايران پيدا كنيم.
شايد بد نباشد جستوجو را از جايي كه امروز فلات ايران ناميده ميشود؛ شروع كنيم. اگر مبنا را موقعيت جغرافيايي امروز فلات ايران در نظر بگيريم؛ خشكيهايي كه در اين منطقه قرار داشتهاند، در طي زمان به مناطق ديگر سفر كردهاند. 300 ميليون سال قبل در طول و عرض جغرافيايي امروز ايران خشكيهايي وجود داشت كه امروزه بخشي از خاكهاي يخزده سيبري و قطب شمال تشكيل ميدهد. يعني خشكيها در طول اين سال به اين سفر دور و دراز رفتهاند. پس بايد رد بخشهايي از پوسته زمين كه امروزه فلات ايران است را در جاي ديگري جستوجو كرد. مبناي اين جستوجو نشانههايي مثل فسيلهاست كه از زمانهاي دور و دراز بهجا ماندهاند. منابع معدني هم ميتوانند در اين مورد راهگشا باشند. مثلا ذغالسنگها مورد مناسبي به شمار ميآيند و در ايران هم به وفور پيدا ميشوند.
رد ذغال
در تمام جهان منابع ذغال سنگ در سه دوره اصلي شكل گرفتهاند. فاصله زماني 360 تا 300 ميليون سال قبل مهمترين دوره ذغالزايي در جهان بودهاند؛ يعني دورههاي پياپي «كربونيفروس» و «كربونيفر» از دوران پالئوزوئيك. بيشتر ذغالهاي اين دورهها در آمريكاي شمالي فعلي قرار دارند. ظاهرا از اين منابع ذغال در ايران خبري نيست. همينطور هيچ فسيلي از جانوران خشكي كه قدمتش به 300 ميليون سال قبل برگردد در ايران پيدا نشده است. يعني تا اطلاع ثانوي ميتوان نتيجه گرفت در آن روزهاي گرم كه گياهان بر سرتاسر زمين حكمفرمايي ميكردند، سرزمين مادري ما هنوز زير آب بود. پايان دوره كربونيفر همراه با يخبندان شديد بود و يكي از يخبندانهاي دورهاي زمين از راه رسيد. يخها تا ميانههاي دوره بعدي يعني پرمين دوام آوردند. از ميانههاي اين دوره يخها كنار رفتند و آب و هواي زمين گرمتر شد و بعد ناگهان در 250 ميليون سال پيش فاجعهاي بزرگ رخ داد. تمام دياكسيد كربن ذخيره شده در آب اقيانوسها ناگهان در جو زمين رها شد. نتيجه اين اتفاق مرگ بيشتر از 95درصد جانداران خشكيزي بود. حيات جانوري روي تنها قاره جهان، پانگيا رو به زوال نهاد. از آن دوران و به علت مرگ دستهجمعي جانداران فسيلهاي زيادي در نقاط مختلف جهان پيدا شده است اما هيچ نشاني از اين فسيلها در ايران ديده نشده است. از طرف ديگر در پايان اين دوره قسمتهايي از فلات مرتفع تبت كه همسايه ما است تازه از زير آب خارج شده بود. به همين دليل ميتوان باز هم نتيجه گرفت كه سرزمينهاي فلات ايران هنوز زير آبها در خواب بودند. پانگيا كمكم داشت ترك ميخورد؛ يعني گندوانا داشت از لوراسيا جدا ميشد. رسوبات كف اقيانوسها به تدريج بالا ميآمدند، دوران دوم تمام ميشد و جهان آماده ورود به دوران سوم زمينشناسي ميشد.
تولد زاگرس
دوران دوم، عصر دايناسورهاست. معلوم نيست اگر آنها ناگهان 65 ميليون سال پيش و در پايان اين دوران منقرض نميشدند، ميتوانستند به چه موفقيتهايي دست پيدا كنند. به هر حال حضور آنها و انقراض ناگهانيشان راهنماي خوبي براي پيگيري روند اشتقاق قارههاست. همينطور زغالسنگ هنوز هم ميتواند بهعنوان يك راهنماي مناسب به كار گرفته شود. 251 ميليون سال قبل دوران دوم يا مزوزوئيك با دوره ترياس آغاز شد. در سرزمينهاي قطبي آب و هواي مرطوب و معتدل حكمفرما بود كه مناسب احوال خزندگان به نظر ميرسيد؛ دايناسورها از همين منطقه رشد و نموشان را آغاز كردند اما در مناطق ديگر قاره بزرگ، هواي خشك و فصلي حاكم بود؛ زمستانهايي سرد و تابستانهايي گرم. در پايان اين دوران صفحه عربستان در حال جدا شدن از آفريقا بود و به پوستههاي كف اقيانوس فشار ميآورد، جايي كه بعدها قسمت بزرگي از فلات ايران را تشكيل داد. اين فشار در كنار پايين بودن سطح اقيانوسها باعث شد كه رشته كوههاي زاگرس، براي اولين بار در پايان ترياس به صورت كوههايي از آب خارج شود. فسيلهاي يافت شده در منطقه زاگرس اين مساله را تاييد ميكنند. فلات ايران در حال شكل گرفتن بود و در كنار آن، سرزمينهاي غربي مثل فلات آناتولي (تركيه امروزي) هم از آب خارج ميشدند. برخورد صفحه فلات قاره ايران به صفحه لوراسيا كمكم باعث شد تا كوهزايي رشته كوههاي البرز به صورتي ضعيف در اين دوره آغاز شود. 200 ميليون سال قبل اين دوره به پايان راه نزديك شد.
طلوع آفتاب كوير
آب و هواي دوره ژوراسيك در آغاز تفاوت چنداني با دوره ترياس نداشت. اما به تدريج آب و هواي ملايم و مرطوب بر بيشتر نقاط جهان حاكم شد. مخصوصا خشكيهاي حاشيه درياي باستاني تتيس شرايط آب و هوايي مساعدي داشت. به همين دليل از دوره ژوراسيك آثار گياهي بيشماري بهجا مانده است. پايان ژوراسيك يك دوره ديگر پيدايش ذغالسنگ را براي زمين رقم زد. بيشتر منابع ذغال در كوير مركزي ايران مربوط به اين دوره است. يعني در آغاز دوره ژوراسيك علاوه بر قسمتهايي از زاگرس، كوير امروزي لوت هم از آب خارج شد. شرايط تا ميانههاي اين دوره به همين ترتيب بود و قسمتهايي از كوير مركزي به تدريج براي اولين بار رنگ آفتاب را به خود ديدند. يعني جايي كه امروز كوير خشك و سوزان است و تابش آفتاب زندگي گياهي آنجا را به شدت تهديد ميكند در آن زمان پوشيده از جنگلهاي انبوه، و علفزارهاي وسيع بود كه دايناسورها در آن رژه ميرفتند. رد پاي دايناسور كشف شده در كرمان گواه خوبي براي اين مطلب است. اين رد پا مربوط به 180 ميليون سال قبل است. 145 ميليون سال قبل و در پايان ژوراسيك به تدريج قسمتهايي از يك صفحه قديمي به اسم «كيمريا» از آب خارج شد جايي كه دربرگيرنده مناطقي از ايران، قزاقستان و چين بود. در پايان اين دوره آمريكاي شمالي و جنوبي در حال جدا شدن از اروپا و آفريقا بودند و جهان كمكم به شكل و شمايل امروزياش نزديك ميشد. آب و هواي جهان به تدريج سرد ميشد.
دريا در كوير
شروع دوره كرتاسه با سرد شدن هوا همراه بود. شواهدي وجود دارد كه ثابت ميكند كوه و ارتفاعات در آغاز اين دوره شاهد بارش برف بودهاند. اما در همين دوره مناطق گرمسيري مرطوبتر از گذشته شدند. احتمالا كوههاي جوان زاگرس كه روز به روز بيشتر قد ميكشيدند در اين دوره براي اولين بار برف را تجربه كردند اما به زودي دوباره آب و هواي گرم بر جهان حاكم شد. فعاليتهاي پوستهزايي كف اقيانوس و گرم شدن باعث شدند كه سطح آبها بالا بيايند. در نتيجه 100 ميليون سال قبل قسمتهاي زيادي از پوسته اقيانوسي به وسيله آبهاي كمعمق پوشيده شدند. اين مساله به گرم شدن هواي زمين كمك كرد. اين گرما به قدري زياد بود كه فسيلهاي به دست آمده ثابت ميكند دايناسورها در قطب جنوب هم زندگي ميكردند. بالا آمدن آبها قسمتهاي زيادي از سرزمينهاي غيرمرتفع فلات ايران را دوباره زير آب برد. فسيلهاي جانوران دريايي منقرض شده مثل امونيتها و براكيوپودا در كوير مركزي ايران اين موضوع را ثابت ميكنند. اين فسيلها مربوط به اواخر دوره كرتاسه هستند. اين جانداران دريايي 65 ميليون سال قبل و در پايان دوره كرتاسه همزمان با دايناسورها منقرض شدند. در پايان اين دوران درياي كمعمق تتيس بر قسمتهاي زيادي از قاره اروپا و آسياي غربي كشيده شده بود. درياي خزر تنها بازمانده قسمتهاي عميق تتيس است. با تمام شدن كرتاسه دوران دوم به پايان راه رسيد.
عصر جديد
در پايان دوران دوم و آغاز دوره سنوزوئيك قطب جنوب شروع به جدا شدن از آمريكاي جنوبي كرد. 33 ميليون سال قبل اين اتفاق كامل شد و گذرگاه آبي بين اين قاره گشوده شد. به همين علت آبهاي سرد قطبي امكان پيدا كردند تا به عرضهاي بالاتر سفر كنند. به همين دليل هواي زمين سرد شد. يخها باعث شدند سطح آبهاي جهان پايين بروند. در همان زمان براي اولين بار قسمتهايي از صفحه عربستان از زير آب خارج شد. عربستان در آستانه جدايي از آفريقا بود و به سمت شمال شرقي ميچرخيد. به علت چرخش عربستان، صفحه ايران به شدت به زير صفحه اوراسيا برخورد كرد. نتيجه اين برخورد، متولد شدن رشته كوههاي البرز بود. قسمتهاي زيادي از درياي تتيس در آستانه خشك شدن بود. 20 ميليون سال قبل ارتباط اين دريا با آبهاي آزاد براي هميشه قطع شد. در ادامه اين دوران آمريكاي جنوبي به زير آمريكاي شمالي برخورد كرد. جريان آبي به راه افتاد و آخرين عصر يخبندان حدود 2 ميليون سال قبل از راه رسيد كه به آن دوره يخبندان كواترنري هم ميگويند. بارشها در دوره يخبندان كم شدند و درياچههايي كه به آبهاي آزاد راه نداشتند، رفته رفته كمتر شدند. درياي باستاني تتيس كه تا قبل از يخبندان يكپارچه بود، به دو قسمت تقسيم شد. خزر و اورال باقيمانده قسمت شماليتر آن و درياي سياه و مديترانه بقاياي قسمتهاي جنوبيترند. در ادامه به دليل چرخش آفريقا در جهت خلاف عقربههاي ساعت، مديترانه دوباره به درياي آزاد راه پيدا كرد. در طي دو ميليون سال، سطح آبها پايين رفت و قسمتهاي زيادي از درياچهها خشك شدند. يخها حدود 2000 سال پيش از مدارهاي قطبي بالاتر رفتند و به بياني عصر يخ پايان يافت. البته چون هنوز هم يخهاي قطبي آب نشدهاند، ميشود گفت كه ما در عصر يخ بهسر ميبريم. در مناطق مركزي ايران هم رودها جاري شدند و جنگلها در مناطق شماليتر توسعه پيدا كردند. از آن زمان تا به امروز زمين رفتهرفته گرمتر و خشكتر شده است. آنقدر زياد كه رودهاي جاري قسمتهاي مركزي ايران جايشان را به قناتها دادهاند. رودهايي در زيرزمين.
آيا پيدايش جهان در شش روز طبق آيات قرآن امكان دارد؟
بحث از آفرينش جهان در شش روز ، در هفت مورد از آيات قرآن مجيد آمده است ولى در سه مورد ، علاوه بر آسمانها و زمين ، ما بينهما ( آنچه در ميان زمين و آسمان قرار دارد ) نيز به آن اضافه شده است كه در حقيقت توضيحى است براى جمله قبل ، زيرا همه اينها در معنى آسمانها و زمين جمع است ، چون مىدانيم آسمان شامل تمام چيزهائى مىشود كه در جهت بالا قرار دارد و زمين نقطه مقابل آن است .در اينجا فورا اين سؤال به ذهن مىآيد كه قبل از آفرينش زمين و آسمان شب و روزى وجود نداشت ، كه اينها در آن آفريده شود ، شب و روز از گردش زمين به دور خود و در برابر نور آفتاب به وجود مىآيد .علاوه براین پيدايش مجموعه جهان در شش روز ، يعنى كمتر از يك هفته چيزى است بر خلاف علم ، زيرا علم مىگويد : ميلياردها سال طول كشيد تا زمين و آسمان به وضع كنونى درآمد .ولى با توجه به مفهوم وسيع كلمه يوم ( روز ) و معادل آن در زبانهاى ديگر ، پاسخ اين سؤال روشن است ، زيرا بسيار مىشود كه يوم به معنى يك دوران به كار مىرود ، خواه اين دوران يك سال باشد يا صد سال يا يك ميليون سال و يا ميلياردها سال ، شواهدى كه اين حقيقت را ثابت مىكند و نشان مىدهد يكى از معانى يوم همان دوران است فراوان مىباشد :
1 -در قرآن صدها بار كلمه يوم و ايام به كار رفته است ، و در بسيارى از موارد به معنى شبانه روزى معمول نيست ، مثلا تعبير از عالم رستاخيز به يوم القيامه نشان مىدهد كه مجموعه رستاخيز كه دورانى است بسيار طولانى به عنوان روز قيامت شمرده شده است ، از پارهاى از آيات قرآن استفاده مىشود كه روزرستاخيز و محاسبه اعمال مردم پنجاه هزار سال طول مىكشد ( سوره معارج آيه 4)
2 -در متن كتب لغت نيز مىخوانيم كه يوم گاهى به مقدار زمان ميان طلوع و غروب آفتاب گفته مىشود و گاهى به مدتى از زمان ، هر مقدار بوده باشد .
3 -در روايات و سخنان پيشوايان دينى نيز كلمه يوم به معنى دوران بسيار آمده است ، چنانكه امير مؤمنان على (عليهالسلام) در نهج البلاغه مىفرمايد : الدهر يومان يوم لك و يوم عليك : دنيا براى تو دو روز است ، روزى به سود تو است و روزى به زيان تو .در تفسير برهان در ذيل همين آيه از تفسير على بن ابراهيم نيز مىخوانيم كه امام فرمود : فى ستة ايام يعنى فى ستة اوقات : شش روز يعنى شش وقت و دوران .
4 -در گفتگوهاى روزمره و اشعار شعرا و در زبانهاى مختلف كلمه يوم و معادل آن نيز به معنى دوران زياد ديده مىشود ، مثلا مىگوئيم كره زمين يك روز گداخته و سوزان بود و روز ديگر سرد شد و آثار حيات در آن آشكار گرديد ، در حالى كه دوران گداختگى زمين به ميلياردها سال بالغ مىشود . يا اينكه مىگوئيم يك روز بنى اميه خلافت اسلام را غصب كردند ، و روز ديگر بنى عباس ، در حالى كه دوران خلافت هر يك به دهها يا صدها سال بالغ مىگردد .
از میان نظریات گوناگونی که رد رابطه با منشاء زمین لرزه ها ارائه شده،نظریه ی «بازگشت کشان» از جامعیت بیشتری برخوردار است. براساس این نظریه عامل ایجاد تغییر شکل در سنگها ایجاد شکسگی در آنها و زمین لرزه در آنها معمولاً نیروهای افقی جهت داری اسنکه در اثر حرکت و جابجایی ورقه های سنگ کره ایجاد می شود.دربسیاری موارد بر اثر انباشه شدن زیاده از حد انرژی در سنگ،حرکاتی در امتداد شکستگی ها و گسلهای قبلی موجود در سنگروی می دهد و در ضمن رهاشدن انرژی ذخیره شده، زمین لرزه هایی بهوجود می آید، به همین دلیل در زمان بررسی لرزه خیزی یک منطقهبایدتاریخچه لرزه ا و گسلهای فعال و لرزه خیز را مورد بررسی قرارداد.البته باید توجه نمود که یک زمین لرزه، تمام طول گسل جابجانمی شود بلکه بخشهایی از آن مقاومت می نمایند. این بخشهایبه ظاهر فاقد جابجایی نیز ممکن است در زمان دیگریگسیخته شده و زمین لرزه ای زا به وجود اورند علاوه بر این بر اثرآتش فشانها، ریزش سقف غارها و معادن، ایجاد بهمن، برخوردشهابسنگها، فعالیتهای بشری و .... نیز زمین لرزه هایی ایجادمی شود که درصد ناچیزی از زمین لرزه های معمولاً کوچک را تشکیلمی دهند.بسیاری از زمین لرزه ها با تعدادی حرکات ضعیف تر درپیش و پس از حرکت اصلی همراهند که به نامهای پیش لرزه و پس لرزهخوانده می شوند.
● نظریه ی بازگشت کشسان
بر طبق این نظریه نیروهای تغییرشکل دهنده ی فعال پوسته زمین که موجب تغییرشکل صفحه ها (خمشدگی، کشیدگی و فشردگی)، اصطحکاک بین صفحه های برخوردکننده، گرادیان بالای دما و ... می شوند به طرز قابل توجهی در افزایش تنجش نقش دارند این نیروها در قسمتهای سطحی که سنگها رفتار خمیدگی کمتری از خودشان می دهند، به تدریج باعث تغییر شکل کشسان سنگها می شوند. زمانی که میزان تغییر شکل کشسان از لایه ها، به حالت اولیه ی خود باز می گردند. ترک خوردن سنگ معمولاً از نقطه ی کانون شروع و با سرعت حدود ۳ کیلومتر بر ثانیه د رامتداد صفحه منتشر می شود. به این ترتیب انرژی ای که به صورت «تنجش کشسان» در سنگ ذخیره شده بوده به طور ناگهانی آزاد شده و زمین لرزه را ایجاد می نماید.
در قرآن خبر فتح مکه را اينچنين بيان كرده است :
لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاء اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُوسَکُمْ وَمُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَلِکَ فَتْحًا قَرِیبًا ﴿۲۷﴾
حقا خدا رؤیاى پیامبر خود را تحقق بخشید [که دیده بود] شما بدون شک به خواست خدا در حالى که سر تراشیده و موى [و ناخن] کوتاه کرده اید با خاطرى آسوده در مسجد الحرام درخواهید آمد خدا آنچه را که نمىدانستید دانست و غیر از این پیروزى نزدیکى [براى شما] قرار داد( سوره فتح(۲۷))
اگر به این آیه دقت کنیم این آیه پیروزی دیگری را قبل از پیروزی فتح مکه پیشبینی می کنددر حقیقت همانطور که در این آیه آمده مسلمانان ابتدا خیبر و سپس مکه را فتح کردند.
اعلام حوادثی که در آینده اتفاق می افتد تنها بخشی از حکمت های قرآن کریم است
شبی رسول اکرم در خواب دیدند که مومان وارد مسجدالحرام می شوند و دور خانه ی خدا طواف می کنند بعد از آنکه ایشان از خواب بیدار شدند این خبر خوش را به مومنان دادند..
خداوند در سوره نمل آیه 18 می فرماید:} حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ{ "تا چون به دره مورچه ها رسیدند، مورچه ای گفت: ای مورچه ها به لانه هایتان وارد شوید، مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان کنند و خود آگاه نباشند."
حال ببينيم برداشت علمي كه ما آن را معجزه تلقي ميكنيم چيست ؟
در آیه بالا مورچه خطر قریب الوقوعی که در کمین مورچه ها است را در طی چهار مرحله متوالی به شرح زیر می گوید:
1- "ای مورچه ها" این اولین اعلام خطری است که توسط مورچه داده می شود تا توجه دیگر مورچه ها را به سرعت جلب کند.
2- "به لانه ایتان وارد شوید" در اين جا گوينده پيام، جملاتش را با ديگر پيام ها ادامه مي دهد و به مورچه هاي ديگر مي كويد كه چه كار بايد بكنند. ما اين رابطه را كه توسط علم امروزي كشف شده در قسمت دوم اين نوشته مي بينيم ( كه در ارتباطات بين مورچه ها است.)
3- " مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان کنند" در این جمله مورچه دلیل این خطر را به مخاطب خود می گوید و
4- "و خود آگاه نباشند" مورچه ها، به عنوان عکس العملی در مقابل خطر قبلی، یک نوع دفاع مشخصی از خود بروز می دهند.
در کلمات آخر، مورچه پیام رسان، همراهانش را از رسیدن سلیمان با خبر کرد و این چیزی است که ما به صورت علمی و از طریق بررسی رمز های شیمیایی ارتباطی مورچه ها توضیح می دهیم.خانم Wadea Omranyدر اين رابطه ميگويد :
مورچه ها از ارتباط شیمیایی در موقعیت های اخطار و دفاعی و همچنین زمانی که تبادل سریع اطلاعات نیاز باشد و نیز زمانی که با خطری مواجه باشند استفاده می کنند.
دکتر "مساروا ایموتو" دانشمند ژاپنی تأکید کرد : تحقیقات علمی بسیاری که به وسیله تکنولوژی نانو بر روی آب زمزم انجام شده است ، نشان می دهد هیچ یک از خواص این آب قابل تغییر نیست و اگر یک قطره از آب زمزم به 1000 قطره از آبهای معمولی اضافه شود ، آن آبها خواص آب زمزم را به دست خواهند آورد.
یک دانشمند ژاپنی کشف کرده است که آب زمزم دارای خصوصیات منحصر به فردی است که در آبهای معمولی دیگر یافت نمی شود.
دکتر "مساروا ایموتو" دانشمند ژاپنی تأکید کرد : تحقیقات علمی بسیاری که به وسیله تکنولوژی نانو بر روی آب زمزم انجام شده است ، نشان می دهد هیچ یک از خواص این آب قابل تغییر نیست و اگر یک قطره از آب زمزم به 1000 قطره از آبهای معمولی اضافه شود، آن آبها خواص آب زمزم را به دست خواهند آورد.
این دانشمند تحقیقات بسیاری را بر روی آب زمزم انجام داده و به این نتیجه رسیده است که آب زمزم ، آبی با برکت و منحصر به فرد است و بلورهای آن شبیه هیچ آب دیگری نیست و به هیچ وجه خواص آن تغییر نمی کند.
وی که پایه گذار نظریه تبلور ذرات آب است ، می گوید: جمله "بسم الله الرحمن الرحیم" که در قرآن کریم وجود دارد و مسلمانان آن را در ابتدای کارهای خود یا در هنگام غذا خوردن و یا موقع خواب بر زبان می آورند ، تأثیر عجیبی بر بلورهای آب دارد.
خداوند در قرآن ميفرمايد:
و اوست کسی که دو دریا را موج زنان به سوی هم روان کرد این یکی شیرین و آن یکی شور و تلخ است ومیان آندو حریمی استوار قرار داد(سوره مبارکه فرقان آیه 53)
دو دریا را به گونه ای روان کرد که با هم برخورد کنند.. اما میان آن دو حد فاصلی است که به هم تجاوز نمی کنند(19و20 الرحمن)
حال ببينيم با علم و تكنولوزي امروزه بشر آيا امكان دارد كه دو دريا يكي شور و وديگري شيرين كنار هم باشند اما با هم قاطي نشن .
بلهاقیانوس شناسان به تازگی کشف کرده اند که وقتی دو دریا به هم می رسند با یک دیگر ترکیب نمی شوند آب دو دریای همسایه به دلیل وجود نیروی کشش سطحی ترکیب نمی شوند.
آب دریاهای مختلفغلظت های متفاوتی با هم دارند.و کشش سطحی ایجاد می کنند گویی که دیواره نازکی بین آن دو برپا شده است.
در اقیانوس اطلس جریان آب شیرینی وجود دارد که آن را گلف استريم مي نامند این جریان عظیم از سواحل آمریکای مرکزی حرکت می کند و سراسر اروپا را طی می کند و به سواحل اروپای شمالی می رسد.و حرارت آن با آبهای اطرافش 10 تا 15 درجه تفاوت دارد و در آنجا هزاران کیلومتر آب وجود دارد که با آبهای اطراف خود مخلوط نمی شوند.و در آنها موجودات زنده هم زندگی می کنند.
دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه شهید بهشتی (تهران) بعنوان یکی از دانشکده های پیشرو این دانشگاه است که در سال 1355 تاسیس و پس از انقلاب فرهنگی و بازگشایی دانشگاهها فعالیت خود را آغاز نمود و در سال تحصیلی 61-1360 با پذیرش دانشجو در رشته روان شناسی و علوم تربیتی فعالیتش را گسترش داد.
دانشکده علوم تربیتی وروان شناسی دانشگاه شهید بهشتی در حال حاضر با داشتن کادری مجرب و اساتید تاثیرگذار در حوزه روان شناسی و علوم تربیتی و با تحصیل حدود 1000 دانشجو در مقاطع مختلف کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری بعنوان یکی از برجسته ترین دانشکده برای دانشگاه شهید بهشتی مطرح می باشد و همچنین با ارائه خدمات در مراکز مشاوره و روان شناسی در دانشگاه خدماتش را به عموم جامعه ارائه نموده است.
این دانشکده اکنون دارای چهارگروه آموزشی به شرح ذیل می باشد:
1.گروه علوم تربیتی
2.گروه روانشناسی
3.گروه مشاوره
4. گروه علم اطلاعات ودانش شناسی
مقدمه:
رضايت شغلي از جمله عوامل مهمي است كه بايد در توسعه اقتصادي مورد توجه دقيق قرار گيرد هر فردي كوشش مي كند شغلي را انتخاب نمايد كه علاوه بر تأمين نيازهاي مادي از نظر رواني هم او را ارضاء نمايد به اين دليل بررسي خصوصيات فردي افراد ضروري به نظر مي رسد در غير اينصورت بكار گرفتن افراد در مشاغلي كه به آن علاقمند نيستند يا توانايي و استعداد انجام آن را ندارند علاوه بر كاهش بهرهوري و كارايي موجب از دست رفتن نيروي انساني ميشود.
براي آنكه اين مشكلات كاهش يابند بايد سطح دانش عمومي افزايش يابد و برنامههاي مشاوره شغلي و حرفهاي در مدارس و دانشگاهها و ... مورد توجه قرار گيرد.
ايالات متحده يكي از نخستين كشورهايي است كه در آن مراكز ويژه راهنمايي و مشاوره شغلي تأسيس شده است. اولين مركز راهنمايي كه در واقع مركز راهنمايي حرفهاي بود در سال 1908 ميلادي در بوستون به وسيله “ فرانك پارسونز“ كه به پدر راهنمايي حرفهاي معروف است تأسيس شد. وي لازمه هدايت حرفه اي را پيروي از سه اصل زير مي دانست:
1- شناخت تواناييها و علايق و مهارتهاي حرفه اي فرد.
2- شناخت شغلي و موقيتهاي شغلي .
3- ايجاد ارتباط منطقي بين دو اصل يادشده.
هر چند فرايند انتخاب شغل در طول زندگي افراد به طور مداوم و پيوسته ادامه دارد سازش منطقي بين خصوصيات فردي با شرايط شغلي نمي تواند به تنهايي پاسخگو باشد و كليه عوامل مؤثر در انتخاب شغل نميتوانند صرفاً جنبه عقلاني و منطقي ويا صرفاً جنبه عاطفي و رواني داشته باشند. از عوامل ديگر كه لزوم راهنمايي و مشاوره شغلي را در عصر حاضر اجتناب ناپذير مي كنند بروز دو پديده توسعه شهر نشيني و پيشرفت تكنولوژي است . شهرنشيني، تنوع و تقسيم مشاغل را باعث شده است و پيشرفت تكنولوژي نقش تخصص را در احراز شغل برجسته كرده است.
در ادامه به بررسي مسائل و عوامل مهم در راهنمايي و مشاوره شغلي و نقش آن در رضايت شغلي پرداخته خواهد شد.
راهنمايي شغلي چيست؟
تعاريف مختلفي از سوي صاحبنظران ارائه شده است كه اختصاراً به برخي از آنها اشاره ميشود. “ ساندرسون “ بر جنبههاي عملي راهنماي شغلي تأكيد ميورزد و معتقد است راهنمايي شغلي و حرفهاي نمي تواند صرفاً از ديدگاه نظري مورد بررسي قرار بگيرد به نظر او راهنمايي شغلي با طرحريزي ، آمادگي و سازش فرد با شغل انتخاب شده ارتباط دارد. از طريق راهنمايي شغلي و حرفهاي فرد مي تواند پس از بررسي دنياي مشاغل و شناسايي خصوصيات شخصي، شغلي را انتخاب كند و سپس براي انجام شغل مورد نظر از طريق گذراندن دورههاي آموزشي آمادگي لازم را كسب نمايد.
به نظر“ سوپر“ راهنمايي شغلي فعاليتي است كه به وسيله آن اطلاعات لازم و ضروري درباره مشاغل مختلف در اختيار افراد قرار مي گيرد كه بر مبناي اطلاعات به دست آمده مشاوره شغلي صورت مي پذيرد. به عبارت ديگر در جريان راهنمايي شغلي فرد به خود شناسي نائل مي آيد و تواناييهاي خود و فرصتها و امكانات استخدامي را مي شناسد و به كمك مشاور و با استفاده از تجربه و تحليل اطلاعات موجود به انتخاب شغلي كه براي فرد مناسبتر است ميانجامد.
با توجه به تعاريف فوق ميتوان اينگونه استنباط نمود كه راهنمايي شغلي فرايندي مداوم و پيوسته ميباشد كه به وسيله آن به فرد كمك ميشود تا بتواند شغل مناسبي را انتخاب كند و براي آن آماده شود، به آن اشتغال ورزد و بطور موفقيتآميزي در حرفه خود پيشرفت نمايد. از طريق راهنمايي و مشاوره شغلي فرد تصوير دقيقي از خصوصياتش به دست ميآورد، از دنياي مشاغل آگاهي مييابد، تصور شغلي و حرفهاي خود را در برابر واقعيات مورد سنجش قرار ميدهد و پس از تجزيه و تحليل واقعيات و اطلاعات موجود به انتخاب شغل مي پردازد كه اين شيوه رضايت شخصي را به همراه دارد و براي جامعه نيز سودمند است.
عوامل مؤثر در راهنمايي شغلي:
3-1- ويژگيهاي فردي :
“ هالند“ معتقد است كه بايد بين ويژگيهاي يك فرد و محيط كاري او تناسب و هماهنگي وجود داشته وي شش نوع شخصيت را مطرح كرده و ادعا مي كند رضايت شغلي يا عدم آن به ميزان تطابق بين شخصيت افراد با محيط حرفهاي آنها بستگي دارد. اين تيپهاي شخصيتي محصول تعامل بين ويژگيهاي فرهنگي و شخصيتي است. يك فرد در اثر تجارب خود ياد مي گيرد كه برخي فعاليتها را بر ديگر فعاليتها ترجيح دهد سپس اين فعاليتها علايق قويتري را در فرد به وجود ميآورند كه او را به سوي كسب مهارتهاي ويژهاي رهنمون ميسازند, سرانجام علايق و مهارتهاي وي خلق و خوي ويژهاي را ايجاد ميكنند كه باعث مي شود فرد به گونهاي ادراك، تفكر و عمل نمايد كه براي بعضي مشاغل مناسبتر به حساب آيد .
در شكل گيري تيپ شناسي و محيط شناسي برخي از عبارتند از:
1- انتخاب حرفه جلوهاي از شخصيت است.
2- پرسشنامه هاي رغبتسنج، پرسشنامههاي شخصيت هستند. اگر علاقه حرفهاي بيانگرشخصيت باشد ميتوان گفت علائق بيانگر نوع شخصيت هستند .
3- رفتارهاي قالبي حرفهاي داراي اعتبار و معاني مهم روانشناختي و جامعه شناختي است به عبارت ديگر مردم در مشاغل گوناگون خصوصياتي متفاوت دارند. براي مثال فروشندهها چربزبان، حسابدارها دقيق و دانشمندان غير معاشرتي هستند.
4- اعضاء شاغل دريك حرفه شخصيت و روند رشدي مشابهي دارند اگر يك فردبعلت سوابق و شخصيت خاصي وارد شغل بخصوصي شوداين نتيجه حاصل ميشود كه هر شغلي افرادي را با شخصيت هاي مشابه جلب ميكند
5- از آنجا كه مردم دريك گروه حرفهاي شخصيت هاي مشابهي دارند، به بسياري از موفقيت ها و مشكلات به روشهاي يكساني پاسخ ميدهند
6- پيشرفت،ثبات،رضايت حرفهاي به همخواني بين شخصيت فرد و محيطي كه در آن كار ميكند وابسته است بعبارت ديگر احتمال اينكه شخصي شغلي را كه از نظر رواني مناسب او است بهتر انجام دهد، بيشتر است.
در ادامه به بررسي 6 تيپ شخصيتي پرداخته خواهد شد:
1- تيپ واقعگرا:
تجربيات و وراثت خاص يك فرد واقعگرا به رجحان فعاليتهايي منجر ميشود كه پيامد آن سروكار داشتن آشكار،مرتب يا منظم با اشياء، ابزار، ماشين الات وحيوانات و اجتناب از فعاليتهاي آموزشي و يا درمانياست. اين تمايلات رفتاري به نوبه خود منتهي به اكتساب صلاحيتهاي عملي، مكانيكي،كشاورزي،الكتريكي وفني و به كمبود در صلاحيتهاي اجتماعي وتربيتي منجرميشود. الگوي فعاليت ها،صلاحيتها و علايق واقع گرايانه،فردي را به وجود مي آورد كه رفتارهاي زير را از خود بروز ميدهد :
الف – مشاغل يا موقعيتهاي واقعگرايانهاي مانند مهندسي را ترجيح مي دهدكه در آن موقعيتها بتواند فعاليتهاي ترجيحي خود را انجام دهد و از فعاليتهايي كه مقتضي مشاغل اجتماعي است دوري كند.
ب – براي حل مشكلات در محيط كار از صلاحيتهاي واقعگرايانه استفاده ميكند.
ج – خود را فردي داراي تواناييهاي ورزشي و مكانيكي و فاقد توانايي در ارتباطات انساني ميپندارد.
د – براي ارزشهاي عيني و خصوصيات شخصي قابل لمس مانند پول ، قدرت و مقام ارزش قائل ميشود .
اين افراد معمولاً داراي ويژگيهاي غير اجتماعي ، رك ، سرسخت، مادي، طبيعي، اهل عمل، خودمحور و ... ميباشند.
1- تيپ جستجوگر:
يك فرد جستجوگر به دنبال انجام فعاليتهايي ميباشد كه پيامد آن بررسي مشاهدهاي و منظم پديدههاي فيزيكي،زيستشناختي و فرهنگي به منظور فهم و كنترل اين پديدهها و اجتناب از فعاليتهاي ترغيبي تكراري است رشد اين الگوي فعاليتها، صلاحيتها و علائق جستجوگرايانه، ويژگيهاي رفتاري زير را ايجاد ميكنند:
الف – مشاغل يا موقعيتهاي جستجوگرانه را ترجيح ميدهند و از فعاليتهايي كه مقتضي مشاغل متهورانه است دوري كنند.
ب – براي حل مشكلات موجود در كار و ساير محيطها از روشهاي جستجوگرانه و واگرا را استفاده ميكنند.
ج – خود را فردي محقق، روشنفكر، داراي توانايي هاي علمي و رياضي و فاقد توانايي رهبري ميپندارند.
د- براي علم ارزش قائل هستند.
معمولاً اين افراد داراي ويژگيهاي تحليلگر، هوشيار، منتقد، كنجكاو، مستقل، دقيق، منطقي و كنارهگير و ... ميباشند.
2- تيپ هنري:
اين گروه از افراد به فعاليتهايي مي پردازند كه پيامدهاي آن پيچيده، آزاد و غيرمنظم مي باشد مانند سركار داشتن با مواد فيزيكي، كلامي يا انساني براي خلق اشكال يا محصولات هنري و نوعي بيزاري از فعاليتهاي آشكار،سازمان يافته و مرتب است.
اين تمايلات رفتاري منجر به اكتساب و صلاحيتهاي هنري زبان، موسيقي، نمايش، نويسندگي و كمبود در صلاحيتهاي نظام مند اداري يا تجاري ميشود. رشد اين الگوي فعاليتها افرادي با ويژگيهاي رفتاري زير را به وجود ميآورد:
الف ـ مشاغل يا موقعيتهاي هنري را ترجيح ميدهند و از فعاليتهايي كه مقتضي مشاغل يا موقعيتهاي قراردادي است دوري ميكنند.
ب – براي حل مشكلات در كار و ساير محيطها از صلاحيتهاي هنري استفاده ميكنند.
ج – خود را فردي مبتكر،ابزارگر،شهودي،سازشناپذير،داراي توانايي در زمينههاي هنري، موسيقي، نويسندگي و بازيگري و ...ميدانند.
د ـ براي كيفيات مربوط به زيباشناسي ارزش قائل ميشوند.
معمولاً اين افراد داراي ويژگيهاي عاطفي، بينظم، آرمانگرا، مستقل، مبتكر، حساس، خيالپرداز و ... ميباشند.
3- تيپ اجتماعي:
پيامد فعاليت اين افراد منجر به اداره كردن ديگران به منظور آگاهاندن ، تعليم، رشد، درمان يا راهنمايي آنان و اجتناب از فعاليتهاي صريح، مرتب و سازمان يافتهاي است كه به مواد، ابزار يا ماشينها نياز دارد. اين تمايلات رفتاري به نوبه خود منتهي به اكتساب صلاحيتهاي روابط انساني مانند صلاحيتهاي ميان فردي و آموزشي و كمبود در صلاحيتهاي فني ميشود. رشد اين الگوي فعاليتها افرادي با ويژگيهاي رفتاري زير به وجود ميآورد:
الف – مشاغل يا موقعيتهاي اجتماعي را ترجيح مي دهند و از فعاليتهايي كه مقتضي مشاغل يا موقعيتهاي واقعگرايانه است دوري ميكنند.
ب- براي حل مشكلات در كار و ساير محيطها از صلاحيتهاي اجتماعي استفاده مي كنند.
ج- خود را فردي علاقمند به كمك ديگران، درك ديگران، داراي توانايي تدريس و فاقد توانايي مكانيكي مي پندارند.
د- براي مسائل و فعاليتهاي اجتماعي و اخلاقي ارزش قائل ميشوند.
در نهايت مي توان گفت اين افراد داراي ويژگيهاي صبور، سخاوتمند، مهربان، معاشرتي، امدادگر و ... ميباشند.
5 – تيپ متهور:
فعاليت اين افراد منجر به اداره كردن ديگران براي كسب اهداف سازمان يا به دست آمدن درآمد اقتصادي و بيزاري نسبت به فعاليتهاي مشاهدهاي ، نمادي و سازمان يافته ميشود.اين تمايلات رفتاري به كسب صلاحيتهاي رهبري، ميانفردي و تشويقي و كمبود در صلاحيتهاي علمي ميشود.رشد اين الگوي فعاليتها و علايق متهورانه افرادي با ويژگيهاي رفتاري زيررابه وجود ميآورد:
الف – مشاغل يا موقعيتهاي متهورانه را ترجيح مي دهند و از فعاليتهايي كه مقتضي مشاغل يا موقعيتهاي جستجوگرانه است دوري ميكنند.
ب- براي حل مشكلات موجود از صلاحيتهاي متهورانه استفاده مي كنند.
ج- خود را فردي پرخاشگر، محبوب، مطمئن به خود، معاشرتي، داراي توانايي رهبري و سخنراني و فاقد توانايي علمي مي پندارند.
د- براي پيشرفت اقتصادي و سياسي ارزش قائل ميشوند.
به طور خلاصه اين افراد داراي ويژگيهاي زيادهطلب، ماجراجو، سلطهجو، باانرژي، خوشبين، پرحرف و ... ميباشند.
6– تيپ قراردادي:
اين دسته از افراد به فعاليتهايي ميپردازند كه پيامدهاي آن فعاليتهاي ساده و مرتب مي باشد. سركار داشتن با دادهها، نگهداري پروندهها، بايگاني مطالب، تنظيم اطلاعات نوشتاري و عددي از جمله فعاليتهاي اين افراد به شمار ميآيد. اين تمايلات رفتاري به نوبه خود منجر به كسب صلاحيتهاي اداري، محاسباتي، نظام تجاري و كمبود در صلاحيتهاي هنري ميشود.رشد اين الگوي فعاليتها افرادي با ويژگيهاي رفتاري زيررابه وجود ميآورد:
الف – مشاغل يا موقعيتهاي قراردادي را ترجيح مي دهند و از فعاليتهايي كه مقتضي مشاغل يا موقعيتهاي هنري است دوري ميكنند.
ب- براي حل مشكلات در كار و ساير محيطها از صلاحيتهاي قراردادي استفاده مي كنند.
ج- خود را فردي همرنگ، منظم و داراي توانايي دفتري و حسابداري مي پندارند.
د- براي پيشرفت بازرگاني و اقتصادي ارزش قائل ميشوند.
به طور كلي داراي ويژگيهاي محتاط، وظيفهشناس، كارآمد، انعطافپذير،اصولي و پيگير و ... ميباشند.
فرمولبندي تيپهاي شخصيت بر اساس نظريه هالند
تيپ واقعگرا |
تيپ جستجوگر |
تيپ هنري |
تيپ اجتماعي |
تيپ متهور |
تيپ قراردادي |
مشاغل واقعگرايانهرا ترجيح ميدهد. |
مشاغل جستجوگرانه را ترجيح ميدهد |
مشاغل هنريرا ترجيح ميدهد |
مشاغل اجتماعي را ترجيح ميدهد |
مشاغل متهورانه را ترجيح ميدهد |
مشاغل قراردادي را ترجيح ميدهد |
غيراجتماعي رك مادي اهلعمل خودمحور صرفهجو سرسخت بيپيرايه |
تحليلگر هشيار مستقل روشنفكر منطقي خوددار دقيق فروتن |
بي نظم خيالپرداز عاطفي خودانگيخته مبتكر آزادانديش آرمانگرا دروننگر |
مسلط اهل همكاري امدادگر آرمانگرا مسئول معاشرتي مشوق صميمي |
زيادهطلب ماجراجو باانرژي خودنما خوشبين معاشرتي سلطهجو بروننگر |
محتاط همرنگ انعطاف پذير خوددار دورانديش كارآمد فاقد تخيل وظيفه شناس |
نظريه “هالند“ تا به امروز در كشورهاي امريكايي , اروپايي , آسيايي , استراليايي و افريقايي جهت راهنمايي و مشاوره شغلي مورد تاييد قرار گرفته است . همچنين هريك از پژوهشهاي انجام شده در مورد نظريه تصميم گيري شغلي هالند در ايران , به نوعي مويد آن مي باشد .
3-2- خانواده و راهنمايي شغلي :
در غالب نظريه هاي انتخاب شغل به نقش خانواده به عنوان يكي از عوامل محيطي موثر بر فرآيند انتخاب شغل توجه شده است . با مروري بر اين نظريه ها مي توان برخي ازاشكال اثربخشي خانواده را به گونه اي بارز دريافت. “ سوپر“ معتقد است كه خانواده يكي از منابع اصلي شكل دهنده به خويشتن پنداري حرفه اي است , انتخاب شغل مرحله اي از حيات فرد است كه وي با توسل به آن تصوري كه از خويشتن يا خود دارد را متجلي مي كند و از طريق حفظ و سازگاري با شغل به عنوان يك نقش اجتماعي و ايفاي الزامات ناشي از آن و منطبق ساختن آنها با تصوري كه از خود دارد , به تعريفي مستمر و استوار از خود مي رسد . “ سوپر“ يكي از مراحل تحقق اين فرآيند را همانند سازي فرزند با پدر و مادر خود مي داند كه طي آن فرد از وجود نقش هاي اجتماعي آگاه مي شود و در اين مسير نخست با نقش هاي والدين آشنا مي شود . و چنانچه اين نقش براي وي مهم نباشد به الگوهايي كه از منابع ديگرنظير تلويزيون و .... ارائه مي دهند روي مي آورد .
به عقيده“ بلون“ در فرآيند جامعه پذيري به عنوان مهمترين كاركرد خانواده , والدين , اصلي ترين نقش را دارند و اثرات تربيت آنها در رشد شخصيت فرد كه منحصر به انتخاب شغل مي شود محسوس است .
“ روزنبرگ“ تاثير طبقه اجتماعي والدين و ميزان درآمد آنها را بر انتظارات شغلي فرزندان مطرح مي كند و نشان مي دهد كه چگونه فرزندان سعي مي كنند سبك و شيوه زندگي والدين خود را دنبال كنند و تا چه حد تابع اين موضوع در كنار كسب درآمد هستند .
“ شرتزر“ نيز به فشار خانواده بر فرد براي انتخاب شغلي خاص اشاره مي كند و اين موضوع را مطرح مي كند كه اعتقادات و ارزشهاي والدين زمينه ساز شكل دهي به شخصيت فرد بعنوان يك عامل محيطي محسوب مي شود و افراد مشاغلي را انتخاب مي كنند كه با نوع شخصيت آنها سازگار است
“ هالند“ نيز تاثير خانواده بر شكل گيري شخصيت فرزند و انتخاب شغل را مطرح مي كند و بيان مي كند كه ارزشها و اهداف والدين بطور چشمگيري در شكل گيري نوع خاصي از شخصيت در فرزندان موثر است و نگرش والدين درباره تربيت كودك با علايق شغلي فرزند ارتباط معني داري دارد
با توجه با اين نظرات نقش خانواده در فرايند انتخاب شغل بسيار مهم مي باشد و علايق , آرزوها , اهداف و نگرشهاي والدين از يكسو و طرز رفتار , شيوه تربيت و نوع روابط والدين با فرزند از سوي ديگر در شكل گيري شخصيت و انتخاب شغلي فرزندان نقش مهمي ايفا مي كند .
3-3- اطلاعات شغلي:
به هر نوع اطلاعاتي كه درباره حرفه، كار يا شغل فراهم شود و به وسيله آن فرد جوياي كار به اشتغال دست يابد اطلاعات شغلي گفته ميشود. اطلاعات شغلي حاوي آگاهي از شرايط فيزيكي, خصوصيات روحي,رواني لازم جهت انجام كار، ماهيت و شرايط شغل، درآمد اقتصادي، و ايجاد فرصتهاي پيشرفت و ترقي در آن شغل است.
اطلاعات دقيق، صحيح و گسترده، اتخاذ تصميمات مناسبتر و عاقلانهتر را باعث ميگردند. مهمترين نقش اطلاعات شغلي آماده كردن فرد براي شناسايي هدف مورد نظر ميباشدبه طوري كه در آينده به انتخاب شغل مناسبي منجر گردد. اين اطلاعات بايد فرد را در شناخت موقعيت كنوني، برنامهها و اهداف آينده ياري نمايد و سرانجام باعث شود فرد به طرحريزي شغلي و حرفهاي اقدام نمايد.
به دليل گستره بسيار وسيع مشاغل، ارزشيابي اطلاعات آنها از نظر صحت و تناسب، كاري مشكل به نظر ميرسد براي آنكه اطلاعات شغلي مؤثر و مفيد واقع شودبايد متناسب با شرايط اجتماعي و امكانات فرد جوياي كار اين اطلاعات تنظيم شوند. اطلاعات شغلي را ميتوان از منابع مختلفي به دست آورد. در عين حال چنانچه اطلاعات از منابع متعدد و متنوع جمع آوري شوند از ارزش واعتباربيشتري برخوردار خواهند بود منابعي كه ميتوان بوسيله آنها نسبت به جمعآوري اطلاعات شغلي اقدام نمودعبارتند از:
1- استفسار: فرد ميتواند با راهنمايي مشاور از طريق مراجعه به مؤسسات مختلف اطلاعات شغلي و حرفهاي مورد نظر را بدست آورد.
2- بازديد: اين روش ميتواند براي دانشآموزان، دانشجويان بسيار مفيد و مؤثر باشد كه بصورت گروهي از مكانها، كارخانجات و كارگاههاي مختلف صورت ميگيرد و افراد علاوه بر كسب اطلاعات نظري، به طور عملي هم در جريان كارقرار ميگيرند.
3- مطالعه: مطالعه جزوات چاپ شده، كتب و مجلات حاوي اطلاعات شغلي ميتواند در كسب اطلاعات شغلي مفيد و مؤثر باشد كه در صورت نياز ميتوان براي اثرگذاري بهتر از فيلم و اسلايد هم در كنار اين منابع استفاده نمود.
اطلاعات شغلي به دليل آنكه ميتواند تصويري دقيق از آينده شغلي فرد جوياي كار ارائه نمايد حائز اهميت ميباشد كه اين موضوع ميتواند در بروز يا عدم بروز رضايت شغلي يكي از عوامل بسيار مهم بشمار ميآيد بسياري افراد غالباًبه دليل فقدان اطلاعات كافي در اين زمينه اقدام به انتخاب شغل مينمايند اما بعد از گذشت زماني كوتاه احساس ناكامي و شكست مي كنند كه پيامد آن عدم رضايت شغلي ,كم كاري غيبت غير موجه و متعاقباً ترك شغل و بروز بيكاري ميباشد. و حتي اين احساس شكست مي تواند باعث بروز افسردگي در شخص گردد
3-4- مشاوره در راهنمايي شغلي:
اهميت شناخت زواياي مختلف رواني افراد در روند انتخاب شغلي بر كسي پوشيده نيست چرا كه افراد بر اساس رشد و نمو در محيطي كه در آن قرار گرفتهاند و همچنين بر اثر اختلافات ژنتيكي داراي روحيات، علائق و سلايق متفاوت ميباشند. و همانطور كه در مبحث قبلي ذكر شد ميتوان انسانها را بر اساس ويژگيهايشان در 6 دسته مختلف طبقهبندي نمود هر چند اين تقسيمبندي قراردادي است و در عمل ميتواند فراتر از آن باشد اما بر اساس اين ويژگيها مي توان افراد مختلف را مورد شناسايي قرار داد و با توجه به مشخصات روحي رواني، آنها را به شغل مناسب رهنمون ساخت.
بر اين اساس مشاور و فرآيند مشاوره را ميتوان به عنوان حلقة مفقودة اين زنجيره ارزيابي نمود مشاوره عبارت است از فرآيند ياري كردن فرد به منظور شناسايي خود و محيط و ايجاد ارتباط بين آن دو تا بوسيله آن به حل مسائل پرداخته، تصميم بگيرد و در نهايت به انتخاب شغل مبادرت نمايد. روش متداول مشاوره شغلي به دادن و كسب اطلاعات توسط مشاور توصيف شده است. در اين روش، مشاور از راه سؤال و اجراي چند آزمون، اطلاعاتي درباره فرد به دستميآورد آنها را با هم تركيب ميكند و سپس خصوصيات و جنبههاي فرد با كار مورد مطابقت قرار ميدهد و به مراجع پيشنهاد مي كند تا شغل يا مشاغلي را به طور آزمايشي انتخاب نمايد.
پرسشهايي كه مشاور در پي يافتن پاسخهاي آن است عبارتند از: استعدادها و علايق فرد كدامند؟ در چه نوع مشاغلي مفيد و مؤثرند؟ نحوة آمادگي و پيشرفت مراجع در كاركدام است؟
البته روشهاي ديگري هم در اين باره وجود دارند كه از نظر ماهيت با يكديگر متفاوتند مانند روش مراجع كانوني و ...
- اما سؤال اينجاست كه فرآيند مشاوره اساساً از چه زماني ميتواند آغاز شود؟
مشاوره شغلي را معمولاً براي دانشآموزان لازم و مطلوب ندانستهاند زيرا اين نظر مؤيد مفهومي از مشاورة حرفهاي است كه به انتخاب شغل منتهي نميشود بلكه وسيله اي براي مساعدت شاگردان جهت پيشرفت طرحهاي شغلي است. حقيقت آن است كه حتي در پايان دوره متوسطه شاگردان براي مشاوره حرفهاي كه متضمن انتخاب هاي شغلي است آماده نيستند. زيرا دانش آموزان در يك مرحلة پژوهشي هستند و در مرحله تصميم گيري و انتخاب شغل قرار ندارند. بعبارت ديگر دانشآموزان دوره متوسطه آماده مشاهدة امور و شناخت خويش هستند اما هنوز به جايي نرسيدهاند كه از آنان انتظار اشتغال به كار را داشت.
بنابراين در مدارس ابتدايي، راهنمايي و متوسطه مسير و جريان انتخاب شغل بايد بيش از انتخاب شغل مورد توجه راهنما و مشاوره قرار بگيرد. گرچه ميتوان قسمت زيادي از اين توجه را دربرنامههاي درسي و فعاليتهاي فوق برنامه دانشآموزان قرار داد ، اما به اين معني نخواهد بود كه براي مشاوره حرفهاي در مدارس متوسطه جايي وجود ندارد. مشاور متخصص مواد و موضوعاتي است كه بايد در برنامه قرار بگيرد . در حالي كه نياز به انتخاب هاي حرفهاي وجود ندارد ، اما انتخاب هاي تحصيلي (كه متضمن انتخاب هاي حرفهاي است) اهميت دارند، بنابراين مشاور بايد با راهنمايي تحصيلي زمينة بروز استعدادهاي نهفته فرد را كه در آينده شغلي وي مؤثر است فراهم نمايد اين اقدامات مشاورهاي شامل انتخاب رشتة تحصيلي در دورة متوسطه و انتخاب رشتة تحصيلي دانشگاهي و يا انتخاب رشتههاي فني و حرفهاي ميباشد كه طي آن به فردكمك مي شود تا با جهتگيري علمي – آموزشي در يك رشته تحصيلي زمينة انتخاب شغلي براي وي در آينده آماده شود.
هرچند انتظار مي رود كه در دوران تحصيلات دانشگاهي انجام فعاليتهاي مشاوره شغلي با جديت و دقت بيشتري صورت پذيرد اما به دلايل زير اين امر با مشكلات و كاستي هايي همراه بوده است :
1- ورود به دانشگاه به منزله استخدام و اشتغال حتمي فرض شده است .
2- رشته تحصيلي دانشگاهي را معادل با زمينه فعاليت شغلي تصور نموده و براي آن چگونگي و حالات مختلف حوزه فعاليت در نظر گرفته نشده است .
3- تحصيلات دانشگاه بعنوان راهكاري جهت تامين نيروي انساني سازمانهاي دولتي در نظر گرفته شده كه طي آن افراد پس از فارغ التحصيلي و جذب در سازمانها , جايگاه خود را مي يابند .
4- دانشجويان و فارغ التحصيلان را افرادي توانمند در زمينه كاريابي فرض كرده ايم كه قادر به شناسايي مسير شغلي خود به نحو مطلوب هستند .
5- در دانشگاهها برنامه و بودجه اي براي اينكار در نظر گرفته نشده است .
اكنون كه بيكاري فارغ التحصيلان دانشگاهي به معضلي جدي تبديل شده است در مي يابيم چنانچه به فرآيند مشاوره شغلي در دانشگاهها توجه بيشتري صورت مي پذيرفت شاهد اينگونه مشكلات نبوديم . و اين در حاليست كه امروزه در برخي از كشورهاي پيشرفته يكي از ملاكهاي ارزيابي دانشگاهها , ميزان اشتغال فارغ التحصيلان آنها مي باشد .
گام بعدي مشاوره شغلي مي تواند در مراكز كاريابي صورت پذيرد و به دليل آنكه مراكز خدمات اشتغال به دو بخش دولتي و خصوصي تقسيم مي شوند داراي كاركرد متفاوت مي باشند , در حال حاضر بخش عمده خدمات مراكز دولتي از طريق پست انجام مي گيرد در صورتيكه در مراكز خصوصي با مراجعه حضوري جويندگان كار ثبت نام و فرآيند مشاوره صورت مي گيرد اين امر باعث مي گردد تا دست اندركاران اين مراكز به صورت چهره به چهره با متقاضي كار روبرو شده و فرد مذكور از جميع جهات مورد ارزيابي قرار گيرد . از طرف ديگر امكان ارائه مطلوب توانمنديها و تجارب فرد بيكار نيز فراهم مي گردد . تا در صورت عدم وجود فرصت شغلي مناسب , براساس توانايي ها , تجارب و علايق جويندگان كار آنان را با بخش خود اشتغالي آشنا و زمينه فعاليتشان را در اين بخش فراهم كنند .
بنابراين راهنمايي و مشاوره شغلي فرآيند مداوم و پيوسته اي است كه بصورت نا محسوس از زمان آغاز تحصيلات ابتدايي شروع مي گردد و همزمان با ادامه تحصيل تكامل يافته و پس از پايان تحصيلات در قالب مراكز خدمات اشتغال تبلور مي يابد .
مقالات راهنمايي و مشاوره شغلي
دوشنبه 28 فروردین 1391 8:13 PM
حسينيان سيمين، عظيمي پور پريسا |
جشنواره راهنمايي و مشاوره شغلي 1386;بهمن 1386(1) |
کلید واژه: راهنمايي و مشاوره شغلي، اينوگرام |
خلاصه:
بي شک کارايي و رضايت شغلي از عوامل مهمي هستند که بايد در توسعه جامعه صنعتي مورد توجه قرار بگيرند، و در اين ميان مشاوره شغلي نقش عمده اي در انتخاب بهينه شغل افراد دارد، زيرا از طريق آن مي توان فرد مناسب را براي شغل مناسب انتخاب کرد. هدف از نگارش اين مقاله معرفي يکي از نظريه هاي جديد راهنمايي شغلي به نام نظريه «سنخ شناسي اينوگرام» مي باشد اينوگرام در لغت از دو اينو به معناي عدد نه و گرام به معناي شکل تشکيل شده است. اين نظريه 9 سنخ شخصيتي زير را با الگوهاي متمايز در مشاغل و رفتار معرفي مي کند که عبارتند از: |
یکی از مباحث مهم درامر تعلیم وتربیت شناخت می باشد.چه بسا برترین مقصد تربیت، آماده کردن انسان برای به بار آوردن توانایی هایی است که آفریدگار درراه تکامل زندگانی انسانی به او بخشیده است. بنابراین دربستر انضباط، فرهنگ پذیری ، جامعه پذیری ورفتار ومنشی که به تکوین جهان اندیشه وفهم قضاوت کودکان منجر گردد ، باید دوچندان همت گمارد.
از این حیث شناختی که کودکان را از معرفت عمومی به معرفت فلسفی برساند، شناخت فلسفی است.
شناخت فلسفی ، شناختی است که براساس استدلال وبراهین عقلی حاصل شده وابطال ناپذیر می باشد.
وفلسفه کاری است که فلاسفه طی مراحل زیر انجام می دهند.
جهاد اقتصادي وتحول بنيادين در آموزش وپرورش
اهداف آموزش وپرورش زماني تحقق خواهند يافت که برنامه ها و محتواي آموزشي با توجه به نيازها وامکانات دانش آموزان تهيه و اجرا گردند. .در مقاله حاضرپس از ذکر مقدمه اي چند درقسمت تجزيه وتحليل مطالب به ترتيب به فايده و اهميت مشاوره،تاريخچة راهنمايي و مشاوره،تعاريف راهنمايي و مشاوره ، اهداف مشاوره و راهنمايي ، ضرورت مشاوره در مدارس ، مشاوره و راهنمايي در نظام آموزش و پرورش ، نقش مشاور در مدارس ، امور تحصيلي ، تأمين بهداشت رواني دانش آموزان و مهم ترين وظايف کادر آموزشي در برابر برنامة مشاوره و راهنمايي پرداخته شده است.
مقدمه:
انسان تنها موجودي است که با همنوعان خودبه تبادل نظر مي پردازد و براي شناخت و حل مشکلات خود با آنان مشورت و از راهنمايي آنان استفاده مي کند . راهنمايي و مشورت درطول زندگي آدميان مطرح بوده وآنان با کساني که مورد قبول و اعتمادشان بوده مشورت مي کرده اند .باتوسعة علوم انساني و رشدعلوم رفتاري به راهنمايي ومشاوره به عنوان شاخه اي مستقل ازعلوم رفتاريتوجه شد. امروزه راهنمايي ومشاوره به صورت حرفه اي ياورانه براي کمک به افرادي است كه در رشد ، سازگاري ، تصميم گيري ، روابط خانوادگي ، مهارتهاي اجتماعي وشيوة زندگي مشکلاتيدارند ومشاوره به اين افراد کمک مي کند تا راه حل مناسبي براي مشکلات بيابند.اهميت مشاوره ومشورت دردين مقدس اسلام کراراً مورد توجه ائمة اطهار و بزرگان دين قرار گرفته است . بشر امروز در يک دورة پيچيده زندگي مي کند ، يکي از مشخصات اين دوره ، تخصصي شدن مسائل و وابستگي افراد به يکديگر جهت استفاده از تخصص آنها براي تداوم يک زندگي متعادل است . لذت بردن از زندگي شخصي و رشد و تعالي شخصيت ، شکوفا نمودن استعدادها و ارضاي نيازها ، اعم از نيازهاي اولية جسماني ، نياز به امنيت و آرامش ، نياز به تعلق ، نياز به دوست داشتن و دوست داشته شدن ، نياز به احترام و نياز بهشکوفايي در دنياي امروز فرايند ساده اي نيست ، در تمام اين مراحل به مشاور و مشاوره نيازاست .وظيفة نهاد آموزش و پرورش ، در آماده کردن دانش آموزاني که نيروي انساني فردا تلقي مي شوند ، براي مواجهه و سازگاري با مقتضيات قرن بيست و يکم که از حساسيت ويژه اي برخوردار است بسيار حساس و سنگين است . اضطراب ، افسردگي ، سوء مصرف مواد مخدر ، رفتارهاي نابهنجار، مشکلات تحصيلي،گرايش ارتباط با جنسمخالف از عمدهترين مشکلات روانياجتماعي دانش آموزان است ، به طوري که بيش از 32 درصد دانش آموزان از نوعي مشکل اجتماعي رواني رنج مي برند .اهداف آموزش وپرورش زماني تحقق خواهند يافت که برنامه ها و محتواي آموزشي با توجه به نيازها و امکانات دانش آموزان تهيه و اجرا گردند. ازطريق « خدمات راهنمايي ومشاوره» مي توان توانايي ها ونيز محدوديت هاي دانش آموزان راشناخت واز امکانات موجود حداکثراستفادهرا بهعملآورد.مشاورتحصيلي با شناخت دانش آموزان در زمينه هاي گوناگون مي تواند آنان را به رشته هاي تحصيلي مناسب راهنمايي کند وآنان را در حل مشکلات ياري دهد.گرچه آشنايي معلم با فنون راهنمايي ، تدريس و عملکرد او را مؤثر و پربار مي سازد، ولي معلم به تنهايي نه مي تواند ونه فرصت داردبه تمام مسائل و مشکلات رواني و خانوادگي و تحصيلي دانش آموزان رسيدگي کند و براي هر کدام راه حل ارائه دهد. از اين رو ، مشاور تحصيلي با همکاري معلم و خانواده و مسئولان مدرسه مي توانددانش آموزان را در جهت رفع مشکلات تحصيلي و خانوادگي و رواني وتأمين ثبات عاطفي ياري دهد و نهايتاً نيل به اهداف آموزش و پرورش را ممکن سازد.
فايده و اهميت مشاوره و راهنمايي :
راهنمايي کودکان ونوجوانان و بزرگسالان يک فراگرد بسيار مهم و استثنايي در حل مشکلات و معضلاتاينطبقاتسنيميباشد.ضرورتمشاوره و راهنمايي قبل ازهرچيز ديگر، در رابطه با حرفه و شغل و مخصوصاً در نظام جديد آموزش و پرورش مطرح مي باشد. چگونگي تجديد نظر و تغيير يک برنامه تربيتي مفيد و سازنده و خلاق به عنوان يک اصل مسلم در جهت توسعه و پيشرفت فرهنگ و تمدن آشکارشده است . پيدايش انقلاب صنعتي در اروپا و انقلاب در تکنولوژي و فرستادن اقمار مصنوعي به فضا ، نياز مراکز صنعتي به نيروهاي ماهري که حداکثر کارايي و بازدهي را داشته باشند، همه و همه تغيير و تحول را در نظام آموزشي کشورها ضروري ساخته است. اينکه چرا بايد برنامه هاي آموزش و پرورش تغيير وتحول يابند ، و همچنين عوامل پيدايش راهنمايي در آموزش و پرورش مربوط به عللي است که مهمترين آنها افزايش بي روية جمعيت به ويژه جمعيت جوان کشورها و افزايش دانش آموزان و عدم تعادل در توزيع دانش آموزان در رشته ها و شاخه هاي تحصيلي ،ضرورت برقراري تعادل بين بازار کار و تربيت نيروي انساني و افت تحصيلي مي باشند. تغيير نام بعضي از مواد درسي مي توان گفتکه تغيير به وجودآمده است؟پاسخ اينسؤالمنفياست .بايدخاطر نشان ساخت که هرگونه اصلاح و تجديدنظر و يا تغييرات اساسي مي بايد از جميع جهات مورد توجه قرار گيرد و نيز بايد مشکلات آن را پيش بيني کرده ، راه هاي رسيدن به اين هدف ها را جستجو نموده و جهت اساسي آن را روشن ساخت. با توجه به همين نکات است که اهميت و ضرورت مشاوره و راهنمايي به عنوان يک اصل مهم در جريان تعليم وتربيت آشکار مي گردد.مدرسه به عنوان يک نهاد اجتماعي بايد متناسب با احتياجات فردي و مقتضيات جامعه باشد . چون جوامع پيوسته در اثر عوامل مختلف (نظير جنگ و نزاع ، بيماري ، عوامل طبيعي ، انقلاب و غيره )تغيير مي يابند،مدرسه هم به عنوان يک نهاد اجتماعي بايد متناسب با تغييرات جامعه تحول يابد. مدارس بايد با تحولات فرهنگي،علمي و اجتماعي هماهنگ و همگام باشند و براي پيشرفت در اين زمينه ها ، متغير و متحول گردند.
تاريخچه راهنمايي ومشاوره:
دربين ممالک صنعتي،امريکاي شمالي نخستين کشوري است کهدرآن مراکز ويژه راهنمايي ومشاوره تأسيس شده و از ميان افرادي که نخستين بار به ايجاد مرکز راهنمايي در آن سرزمين اقدام کرده اند بايد از فرانک پاستور نام برد که درسال 1908 اولين مرکز راهنمايي راکه درحقيقت مرکز راهنمايي حرفه اي بود درشهر بوستن تأسيس کرد. سال 1332 را مي توان مبدأ شروع راهنمايي به معني خاص آن در کشور خود بدانيم درسال 1334 دراداره مطالعات و برنامه ها دايره اي بنام دايره تحقيقات روانشناسي بوجود آمد که به تهيه برخي تستهاي هوش وسنجش هاي رواني مبادرت کرد و سرانجام کنگره هاي منعقده درتابستان هاي 37 و 38 راهنمايي در مدارس را امري ضروري تشخيص داده و مرکز راهنمايي در اداره کل تعليمات متوسطه به وجود آمد. درسال 1347 اداره کل آموزش راهنمايي تحصيلي در وزارت آموزش وپرورش تأسيس گرديد ودرسال 59 طي بخشنامه اي برنامه راهنمايي و مراکز مشاوره و راهنمايي تعطيل گرديد. از ابتداي سال 67 ضرورت وجود مشاورين در مدارس احساس شد و مجدداً اين رشته شروع به جذب دانشجو نمود.
تعاريف راهنمايي و مشاوره :
مطالعة نظام هاي آموزشي جهان نشان مي دهد که از خدمات راهنمايي و مشاوره به عنوان تسهيل كنندة فرايند تعليم و تربيت در دوره هاي مختلف تحصيلي به شكل مطلوب سود برده اند. براي راهنمايي تعاريف گوناگوني بيان شده است كه ضمن برخورداري از تنوع ، از وجوه مشتركي نيز بهره مند هستند. براي رعايت اختصار و پرهيز از اطاله كلام تنها به يكي از آن تعاريف بسنده مي كنيم .راهنمايي كوششي است انساني ،براي ايجاد حداكثرتوافق ممكن بين خصوصيات فرد مورد راهنمايي و متقضيات فعاليتي( تحصيلي يا حرفه اي ) كه بدان مشغول خواهد شد ( شكوهي 1367 ) .مفاهيمي كه در راهنمايي بكار برده شده است بسيار متنوع و از تنوع ديدگاهي ، بخش عظيمي از فرايند تعليم و تربيت را شامل مي شود . گزارههاي ذيل مؤيد اين موضوع است : - راهنمايي بخشي از كل جريان تعليم و تربيت بطور اعم و مدرسه بطور اخص است .- راهنمايي يك سلسله خدمات و كوشش هاي منظم و سازمان يافته است .- منظور از راهنمايي فرد ، كمك به تصميم گيري آگاهانه وعاقلانه و قرار گرفتن درمسير رشد و پرورش قوه قضاوت است .چنانچه راهنمايي را دايره عظيمي از فعاليت هاي تربيتي در آموزش و پرورش بدانيم مشاوره به عنوان دايره كوچك تري در قلب آن دايره عظيم جاي دارد. به عبارت ديگر يكي از مهمترين خدمات راهنمايي، خدمت مشاوره است.
تعريف مشاوره :
يكي از جديدترين تعاريف مشاوره عبارتي است كه در سال 1965 توسط كرومبولتز بيان شده است . او مي گويد: مشاوره از تمامي فعاليت هاي اخلاقي تشكيل يافته است كه در آن مشاور متعهد، تلاش مي كند تا به مراجع كمك كند تا به آن دسته از رفتارهايي بپردازد كه بتواند به حل مشكلات و مسائل او منجر شوند.اما جامع ترين تعريف مشاوره توسط بوركس و استفلر بيان شده است . به گونه اي كه تقريباً به همه جنبه هاي كار يك مشاور در فرايند مشاوره اشاره نموده اند.«مشاوره به رابطه حرفه اي بين يك مشاورآموزش ديده و مراجع دلالت دارد. اين رابطه معمولا ميان دو نفر است . اگر چه بعضي مواقع مشاوره با بيش از دو نفر صورت مي گيرد. اين رابطه براي كمك كردن به مراجعان جهت درك و روشن كردن نظرات آنان در مورد محيط زندگي خود و ياد دادن راه رسيدن به اهداف انتخاب شده فردي از طريق انتخاب راههاي سنجيده و با معناي فردي و حل مشكلات هيجاني و ميان فردي برگزار مي شود».
اهداف مشاوره و راهنمايي :
در تعاريفي که از راهنمايي به عمل آمده تصريح شده که به فرد کمک شودتا خود را بشناسد. منظور و هدف از اينکه فرد خود را بشناسد اين است که با اين شناسايي به صورت انساني مؤثرتر و خلاق تر ودر نتيجه شادمان تر درآيد. چنين فردي درمعنايي که کارل راجرز بيان داشته به صورت فعال تر ظاهر مي گردد.
ازطريق مشاوره و راهنمايي فرد نه تنها وضع فعلي خود را درک مي کند ، بلکه از آنچه که به صورت آن درخواهدآمد نيز آگاه مي شود.راجرز معتقد است که هدف بيشتر مشاغل ياري دهنده که شامل مشاوره و راهنمايي نيز مي شود ، افزايش رشد شخصي و رواني فرد در مسير رشد اجتماعي است. بدين طريق راهنمايي داراي دو هدف مي باشد که يكي هدف آني و ديگري هدف غايي و نهايي مي باشد.
1.هدف آني راهنمايي : هدف آني راهنمايي کمک و راهنمايي فرد در حل مشکلات تحصيلي ، خانوادگي و احياناً شغلي است، که اين را علاج واقعه قبل از وقوع مي دانند و باعث جلوگيري از اتلاف سرمايه مادي و معنوي فرد در راهي ناشناخته مي شود.
2.هدف غايي ونهايي : عبارت است از اينکه فرد خود قادر باشد يا بتواندکه با بينش صحيح به حل مشکلات خويش پرداخته و عاقلانه رفتار نمايد.اين است که راهنمايي آني شرط لازم و مکمل راهنمايي غايي و نهايي و خود رهبري مي باشد. از آنجايي که قشر دانش آموز بيش از هر طبقه سني ديگري نياز به مشاوره و راهنمايي دارد، لذا بيشترين اهداف اين دانش مربوط به مواردي مي شود که در مدارس جنبه عملي به خود مي گيرد.معمولاً هدفهاي يک دوره تحصيلي به صورت زير تحقق مي يابد:
أ. برنامه هاي تحصيلي مربوط به آيندهب. تحصيلات حرفه اي ج. فعاليت هاي هنريد. فعاليت هاي مربوط به حفظ سلامت جسمي و فکريه. رشد علائق اجتماعيمنظور از اين اهداف اين نيست که تنها دانش آموز در يک يا چند فعاليت مربوط به اين هدف ها شرکت نمايد، بلکه لازم است برنامه راهنمايي تحصيلي به طريقي ترتيب يابد که دانش آموز با هر کدام از اين اهداف درگيري فعالانه داشته باشد. به هر طريق،مشاوره و راهنمايي در دوران تحصيل ، اهداف گوناگون و وسيعي را در هر مقطع تحصيلي دنبال مي کند.در خانواده و جامعه نيز اهدافي را دنبال مي کند که يکي از مهمترين آنها تجديد سازماندهي خود است.
ضرورت فعاليت هاي راهنمايي و مشاوره در مدارس:
يکي از نهادهاي اجتماعي، نهاد آموزش وپرورش است که مسئوليت مهمي درتربيت کودکان ،نوجوانان و جوانان بر عهده دارد .نگاه گسترده به نقش آموزش وپرورش به عنوان عاملي مؤثر در فعليت بخشيدن به امکانات بالقوه وذاتي افراد ،انتقال اندوختة تجارب گذشتگان ، ارائه ارزش هاي مطلوب ، افزايش معلومات و ايجادمهارت هاي لازم در افراد براي زندگي و بالاخره تسهيل مسير حرکت وجودي آدمي به سوي کمال اهميت اين نهاد اجتماعي را بيش از پيش نشان مي دهد. گسترش کمي آموزش وپرورشنشانگر گرايش واستقبالهمگانبه اثربخشياين نهادوگسترشکيفيآنناشي ازتوسعة معارف ، علوم و رشد بي وقفه تکنولوژي است که اين دو بر پيچيدگي و ظرافت جريان آموزش و پرورش افزوده است.بنا بر اين براي تحقق اهداف تعليم و تربيت و رشد شخصيت کودکان و نوجوانان بايد ازخدمات راهنمايي و مشاوره به خوبي استفاده کرد. نقش راهنمايي در آموزش و پرورش افراد به حدي است که عده اي ازصاحب نظران آن را نوعي تعليم و تربيت گفته اند و بعضي راهنمايي راتسهيل کننده جريان تعليم وتربيت مي دانند. اگر تربيت را به معني نشو و نمادادن ، زياد کردن ، برکشيدن و به حداعتدال سوق دادن آدمي بدانيم ، تعليم را رشددادن آدمي درتسهيل جريان رشد وکمال آدمي خواهيم يافت. مهمترينعواملي که درضرورت راهنمايي و مشاوره و توسعة آن درنظام هاي آموزش و پرورش مؤثر بوده اند عبارتند از:1- توجه به اصالت کودک وآموزش و پرورش وي 2- وجود تفاوت هاي فردي دردانش آموزان وضرورت شناخت و توجه به اين تفاوتها در امرآموزش وپرورش 3- وجوداستعدادهاي عمومي و اختصاصي دردانش آموزان وضرورت شناخت و پرورش تدريجي و سنجش آنها4- رشد جمعيت و افزايش گرايش ها و علاقه مندي به تحصيل درسطوح مختلف و گسترش علوم وتکنولوژي5- تراکم وتنوع واحدهاي درسي دررشته هاي تحصيلي و ضرورت انتخاب مناسب6- توسعه مشاغل و حرفه و ضرورت انتخاب شغل مناسب7- تغييرنگرش ها و ارزشهانسبت به انتخاب رشته هاي تحصيلي و انتخاب شغل8- گسترش نيازهاي جامعه به نيروي انساني درسطوح مختلف مهارت9- وجود مسائل ومشکلات جسماني،عاطفي، اجتماعي، رفتاري، تحصيلي وخانوادگي در دانش آموزان.
خصوصيات مشاوران : خصوصياتي که مشاورين را بدين وسيله متمايز و مشخص مي سازد، موضوع تحقيق بسياري از دانشمندان بوده است. اين گونه تحقيقات از موقعي که مطالعه نقش و وظيفه مشاور در سال 1960 به وسيله اتحاديه امريکايي کارکنان راهنمايي آغاز شد، گسترش يافته است. در سال 1951، ماورر نوشت که رشد شخصي يا پختگي ، مهمترين خصوصيت مشاوران مي باشد، اما روش صحيحي براي ارزيابي آن وجود ندارد.هامرين و پولسون ، مطالعه اي را براي اين مسئله به تحقيق گذاشتندکه در آن 91 مشاور،خصوصياتي را که به نظرشان عمل مشاوره را تسهيل مي کرد بيان نمودند. اين خصوصيات به ترتيب فراواني پاسخ ها به شرح زير به دست آمده است: 1- فهم يا ميزان درک مشاور 2- زمينه همدردي در جريان مشاوره3- ثبات وپايداري 4- حوصله و بردباري
۵- عينيت 6- صميميت
۷- حضور ذهن 8- انصاف 9- سعه صدر 10- پاکي و صداقت 11- آرامش 12- داشتن فکري باز 13- هوش 14- تعادل اجتماعي 15- ابتکار و خلاقيت اينها خصوصياتي بودند که در مطالعه و تحقيق هامرين و پولسون به ترتيب اولويت ، توسط مشاوران شرکت کننده در تحقيق (به تفکيک) خاطر نشان شده بودند. اما اتحاديه تعليم و تربيت و سرپرستي مشاوران، شش خصوصيت ذيل را براي مشاوران قلمداد کرده و لازم مي داند: 1- اعتقاد به هر فرد 2- تعهد در برابر ارزش هاي انساني 3- آگاهي از دنيا 4- داشتن فکري باز 5- شناخت خود 6- تعهد حرفه اي
نقش هاي راهنمايي و مشاوره در نظام آموزش و پرورش :
راهنمايي و مشاوره درنظام آموزش وپرورش سه نقش را ايفا مي کند:1- کمک به فرد فرد دانش آموزان به منظور سازگاري با محيط ، حل مسائل ومشکلات شخصي ،بروز و ظهور استعدادها و رشد وتکامل آنان 2- کمک به دانش آموزان درانتخاب مناسب ترين راه ازنظر رشته هاي تحصيلي و انتخاب مناسب شغلي و برنامه ريزي و آمادگي براي زندگي3- ارائه خدمات راهنمايي اعم از:
نقش مشاوردرمدارس:
مشاوران با تسهيل جريانرشد همه جانبة فرد، آموزش مهارت هاي زندگي فردي ، اجتماعي ، کاهش و حذف موانع رشد، خودشناسي و محيط شناسي و ارائه ساير خدمات ياورانة روانشناختي در مدارس نقش بسيارحساسي دارند. عمده ترين اهدافي که مي توان از طريق خدمات راهنمايي و مشاوره به آنها دست يافت عبارتند از: الف) رشد وتوسعه قواي فکري ومعنوي وعقلي دانش آموزان
1- ايجاد پيشرفت درکسب مهارت هاي مطالعه 2- راهنمايي دانش آموز براي انتخاب رشته هاي تحصيلي3- طرح ريزي براي انتخاب دروس،براي ادامه تحصيلات4- ترغيب دانش آموز براي بهره برداري خويش بينانه و خلاقانه از نيروي خويش
ب) رشد و توسعه مهارت هاي شغلي و حرفه اي دانش آموز
1- ياري کردن دانش آموزان تا ازتوانائي ها و علائق حرفه اي خويش آگاه شوند.2- ياري کردن دانش آموزان تا ازموقعيت ها وفرصت هاي استخدامي و شغلي جامعه مطلع شوند.3-ياري کردن دانش آموزان تا بر اساس شناسايي خويش و فرصت هاي حرفه اي ، به توسعه و پيشرفت در حرفه و شغل خود بپردازند و طرحها و تصميمات خود را مؤثر سازند.
ج) رشد وتوسعه شخصيت دانش آموز
1- ياري کردن دانش آموز تا براي خود به عنوان عضوي از جامعه احترام قائل شود.2- ياري کردن دانش آموز تا در ايجاد روابط و مناسبات متقابل ،داراي شايستگي شود.3- همکاري با معلمان درتدارک محيط سالم ومساعد درکلاس تا به رشد رواني دانش آموزان کمک شود. 4- ارتباط با والدين به منظور ايجاد شناخت رفتارهاي طبيعي و نيازمندي هاي رواني جوانان.
نقش مشاور درامور تحصيلي :
دانش آموزان درجريان تحصيل با مشکلات زيادي مواجه مي شوند که مشاور مي تواند در رفع اين مشکلات کمک هاي مؤثري به دانش آموزان ارائه دهد که پاره اي از اين مشکلات را مي توان به شرح زير شمرد:1- ضعف پاية تحصيلي: در مورد چنين دانش آموزاني مشاور بايد براي فراگيري دروس پايه از نقطه اي که ضعف دارد برنامه ريزي کند وبا کمک خانواده ضعف پايه اي او را جبران کند. فشار آوردن و وادار کردن دانش آموز به زحمات شبانه روزي در سطح بالاي تحصيلي بدون توجه به پايه بي فايده است .آماده کردن دانش آموز و اولياي وي براي چنين برنامه اي نياز به جلسات مشاوره اي دارد که متولي آن مشاور مدرسه است.2- کمبود يا نبود انگيزهتحصيلي:دانش آموزاني وجود دارند که از نظر هوشي در حد طبيعي و ظرفيت لازم براي يادگيري را دارند ، اما انگيزه اي براي درس خواندن ندارند . درمورد اينگونه دانش آموزان که تعدادشان نيز کم نيست مشاوربايد علت تنبلي را جستجو و براي درس خواندن آنها ايجادانگيزه کند.تشويق کردن به انحاي مختلف،ايجادزمينه هاي موفقيت براي دانش آموز،اورا به موقع تأييد کردن و در مجموع به کار بردن انگيزه هاي طبيعي مي تواند کارسازباشد.مشاوران با همکاري ساير عوامل آموزشي وپرورشي مي توانند درسه سطح پيشگيري اوليه، ثانويه وثالث اقدام به فعاليت نمايند. مدرسه مکان مناسبي براي اجراي برنامه هاي پيشگيري از مشکلات رواني و عاطفي است و بخش مهمي ازرسالت مدرسه به آموزش سازگاري عاطفي فرد در زندگي اختصاص دارد . لذا مدرسه بهترين فضا و فرصت براي آموزش ترويج شيوه هاي سازگاري صحيح درزندگي فردي و اجتماعي است. مشاوران دربعد پيگيري اوليه با آموزش مهارت هاي زندگي و با ارائه خدمات راهنمايي ،مشاوره و اطلاع رساني در زمينه هاي تربيتي،تحصيلي و شغلي وتسهيل روند ارضاي نيازهاي اساسي دانش آموزان،ازجمله شکوفايي استعدادها وتوانمنديها احساس خود ارزشمندي و اعتماد به نفس، خودشناسي و ارتقاي سلامترواني آنان نقش مؤثري را ايفا مي کند. اينگونه خدمات ازطريق تدريس درس مهارتهاي زندگي درقالب ساعت پرورشي،اجراي آزمون ها و انجام فرايند هدايت تحصيلي و اطلاع رساني شغلي وآموزش فرايند برنامه ريزي تحصيلي و طرح ريزي شغلي درفرصت هاي مناسب اجرامي شود.
نقش مشاوران درتأمين بهداشت رواني دانش آموزان :
دانش آموزاني از سلامت رواني برخوردارهستند که اولاً خودرا فردي ارزشمند و قابل احترام بدانند و به توانايي هاي خود اطمينان داشته باشند.ثانياً بتوانند بدون دغدغه خاطر و ناراحتي با واقعيات زندگي مواجه شوند وکل وجودشان را همانگونه که هست بشناسند و بپذيرند،ثالثاً با آرامش خاطر و احساس امنيت و با شوق و اميد زندگي کننددانش آموزي که با بحران و مشکل رواني مواجه است توانايي ايستادگي دربرابر فشارهاي وارده را ندارد و در حل مشکلات به طور منطقي و سنجيده عاجز است وتعادل رواني بهم خورده اي دارد. چنين دانش آموزي جهت حل مشکل و برقراري تعادل به مشاوره نياز دارد. مشاورين از عوامل مؤثر تأمين بهداشت رواني دانشآموزان درمدارس مي باشند. استفاده ازخدمات راهنمايي و مشاوره درآموزش وپرورش، درنهايت به تأمين بهداشت رواني دانش آموزان منجر مي شود. دربهداشت رواني بهترزيستن وسلامت فکر و بهبود روابط اجتماعي ضرورت دارد.هدف اصلي بهداشت رواني تأمين سلامت فکر و روان وسالم سازي محيط فردي و اجتماعي است . مشاور بي آنکه کسي را به دوش بکشد يا به پيش وپس براند چشم انداز تازه اي را به ماجراهاي ذهني او مي گشايد.چشم انداز و نگاهي که بهآدمي مجال زيستن مي دهد و فرصتي فراهم مي کند تا فرد خودش را در ذهنش بازسازي کند و قدرتي را در اختيار فرد مي گذارد تا با بهره گيري از آن نوع جديدي از حضور را درپهنة روابط بين فردي تجربه کند . افزون بر اين، مشاور وظيفه نظارت بر خويش را نيز بر دوش مي کشد .بخشي از مهمترين فعاليت هاي اجرايي که مشاوران مي توانند در تأمين بهداشت رواني دانش آموزان انجام دهند عبارتند از : 1- شناخت محدوديتهاي رواني ، فيزيکي دانش آموزان2-ايجاد ارتباط صحيح و اصولي بين دانش آموزان و اولياي مدرسه3- فراهم آوردن فرصت مناسب براي دانش آموزان به منظور خودشناسي و يادگيري روش هاي حل مسأله و تصميم گيري4- مصاحبه هاي فردي براي شناخت مشکلات دانش آموزان و راهنمايي آنها5- برگزاري جلسات مشاوره فردي و گروهي با دانش آموزاني که مشکلات تحصيلي و خانوادگي و شخصي دارند .6- تشويق دانش آموزان به همکاري هاي اجتماعي7- ايحاد هماهنگي بين فعاليت هاي خانه و مدرسه به منظور بهبود وضعيت تحصيلي و رفتارهاي دانش آموزان 8- برگزاري جلسات مستمر بحث و گفتگو با دانش آموزان و تلاش در جهت حل مسائل و مشکلات آنان 9- تشکيلجلساتمشاورهباخانواده وياريدادن والدين برايرفع مشکلاتدانشآموزان به شيوه اي درست10-ارزيابينيازهاوبررسيمشکلاتدانشآموزان درزمينةمسائلشخصي،خانوادگي ، اجتماعي ،تحصيلي ، اخلاقي و انضباطي11-تنظيم و اجراي برنامه هاي آموزشي در زمينه هاي رشد و پيشگيري و درمان مشکلات12- همکاري با معلمان و کمک به آنان در حل و فصل مشکلات دانش آموزان و شرکت در شوراهاي مدرسه13-انطباق دانش آموزان با محيط مدرسه ، معلم و دروس و ايجاد انگيزه هاي مناسب براي درس خواندن و عدم احساس ناتواني درموارد شکست تحصيلي با نگاه جامع به اهداف و وظايف آموزش و پرورش .تفکيک و مرز بندي دقيق بين راهنمايي و مشاورةتحصيلي با ساير ابعاد راهنمايي و مشاوره از جمله راهنمايي و مشاوره تربيتي ، شغلي و حرفه اي اصولي و منطقي نيست .مشکلات دانش آموزان ، زنجيره اي از عوامل فردي و اجتماعي است که نيازمند ديدي جامع نگر و نظام مند به استعدادها و توانائي ها و علائق، شخصيت ، ساختار و وضعيت خانواده و ساير متغيرهاي محيطي است . مشاور مدرسه با آگاهي از ارتباط تنگاتنگ مشکلات تحصيلي با زمينه هاي رواني - اجتماعي دانش آموزان , با استفاده از متون و روشهاي راهنمايي و مشاوره از طريق شيوه هاي مختلف فردي ،گروهي و خانوادگي به دانش آموزان کمکمي کند تا با بررسي هاي همه جانبة مشکل بتوانند راه حل يا راه حل هاي مناسب را انتخاب و براي اجراي آنها برنامه ريزي نمايند و در نهايت عملکرد دانش آموزان در ابعاد مختلف بهبود يابد.يکي از روش هاي مشخص کردن نقش مشاوران اين است که ببينيم شاگردان ، معلمان ، مديران و والدين (يعني گروهي که مشاوران به آنها خدمت مي کنند) آنها را چگونه درک مي کنند. پيدا کردن آگاهي در اين مورد، چگونگي پذيرش مشاوران را از طرف اين افراد مشخص مي سازد. تحقيقاتي که راجرزدر زمينه فوق به عمل آورده ، معلوم کرده است که بيشتردانش آموزان معتقدند که برنامه راهنمايي روي هم رفته با ارزش مي باشد ، اما بايد خاطر نشان ساخت که دانش آموزان مورد مشاوره راجرز ، جز در مورد انتخاب حرفه و رشته تحصيلي در بقيه موارد، برنامه راهنمايي را منبعي ياري دهنده تلقي نمي کنند شايد يکي از علل اين موضوع عدم پذيرش مشاوران از جانب شاگردان و نبودن تفاهم ميان آنها باشد. در رابطه با عقايد معلمان نسبت به مشاوران ، بايد گفت که« پيرسون» مطالب زير را يک انگيزه احتمالي عقايد خصمانه درباره مشاوران مي داند.براي معلم قبول اين که در مدرسه به وجود متخصصان روابط انساني نياز هست،مشکل مي باشد.زيرا اعتراف به ضرورت وجود اين گونه متخصصان،مستلزم اين است که معلمان را محدود سازد و اين همان چيزي است که معلمان نمي خواهند با آن روبه رو گردند. مديران هم نسبت به ضرورت وجود مشاوران در مدرسه ، عقايد مخالفي دارند. در مقاله اي از يک مدير مدرسه که در مجله « لوک» نقل گرديده است، کار مشاوران را در مدرسه مربوط به مسئله شاگرداني که مدرسه را ترک مي کنند،داراي کمترين ارزش مي داند و معتقد بود که مشاوران از لحاظ آمادگي و خصوصيات شخصي در درجه دوم اهميت قرار دارند.اين مطلب توسط کاريکاتوري که به وسيله مدير مذکور رسم شده بود،نمايان گرديد اين کاريکاتور روشن مي ساخت که مشاوران در هر سطحي که مورد ارزيابي قرار گيرند، افرادي غير مؤثرمي باشند. نتايج تحقيقات ديگر مربوط به قبول مشاوران از طرف اکثريت مديران، نشان مي دهد که آنها، مشاوران را افرادي همه کاره مي دانند.با اينکه نظريات ذکر شده ظاهراً با هم مرتبط نيستند اما در واقع رابطه نزديکي ميان آنها وجود دارد.در نظر گرفتن کار مشاور از لحاظ معيار اداري (براي مثال کارايي ) مخصوصاً با توجه به انتظارات نابجاي مديران ، صحيح به نظر نمي رسد. اختصاص دادن وظيفه اي به يک فرد و توقع اين که آن فرد همه کاره باشد،نشانگر اين است که مديران جريان واقعي کار را مخفي نگه مي دارند و بدون ترديد اگر فردي را براي انجام کاري استخدام کنند و بعداً وظيفه ديگري به او محول کنند، او نمي تواند وظيفه اصلي خود را به خوبي انجام دهد. اما عقايد والدين دربارة مشاوران داراي اهميت خاصي مي باشد.« اورايف » معتقد است که والدين وظايف مشاوران را به ترتيب ذيل درجه بندي مي کنند:1- برنامه ريزي 2- تلاش براي حل مسائل مدرسه3- مشاوره با شاگردان در مورد حرفه آينده آنها
4- مشاوره با شاگردان درباره مسائل شخصي
وظايف کادر آموزشي و اداري مدرسه در قبال مشاوره و راهنمايي :
جريان مشاوره و راهنمايي ، زماني در مدارس موفق خواهد گرديد که به عنوان جزئي از کل برنامه آموزشي مدرسه مطرح شود و هر کدام از پرسنل و کارکنان مدرسه اعم از مدير و معاون و آموزگاران وظيفه خود را در قبال هستة مشاوره به خوبي انجام دهند. مهمترين وظايف کادر آموزشي در برابر برنامة مشاوره و راهنمايي عبارتند از:
1- حمايت از برنامه هاي مشاوره ، کمک به مشاوره در جهت شناخت دانش آموزان و تسريع انجام کارهاي مشاوره.
۲- معرفي دانش آموزان مشکل دار توسط آموزگار به مشاور، جهت کمک و حل مشکل آنها.3- هماهنگ کردن برنامه مشاوره با ساير برنامه هاي مدرسه.4- همکاري با مشاوران در جهت شناسايي استعدادهاي شاگردان.
نتيجه گيري :
برنامههاي راهنمايي مدارس را در گذشته به صورت تأمين نيازمندي هاي آموزشي، حرفه اي ، رواني و اجتماعي کودکان تشريح کرده اند.اما اغلب برنامه هاي راهنمايي در راه تأمين يک يا دو منظور اقدام نموده و بقيه اهداف را در درجه دوم اهميت قرار داده و فقط به طور اتفاقي دربرآوردن آنها اقدام کرده است ، امروز در برنامه هاي مشاوره به همة جنبه هاي ذکر شده در بالا توجه مي شود، به عبارت ديگر مشاوره ميدان عمل خود را توسعه داده و در اختيار دانش آموزان در همة مقاطع تحصيلي قرار داده است. در گذشته مشاوره خدمتي رسمي ولي سازمان نيافته بودکه به انتخاب شغل محدود مي گشت و امروز به صورت يک سلسله خدمات راهنمايي و شخصي بسيار پيشرفته و هماهنگ درآمده است، بنا بر اين مشاوره شامل تمام جنبه هاي رشد و تکامل شاگرد است. در گذشته راهنما شخصي ناصح بود و امروز نقش مشاور، ارزيابي کنندة پيشرفت فرد، کمک دهندة به او در حل مشکلات ، رابط بين خانه و مدرسه و هماهنگ کنندةفعاليتهاي راهنمايي کارمندان و معلمين ، طرف مشورت در تنظيم برنامه درسي است.در گذشته وظايف راهنمايي ومشاوره به عهدة معلمين ومديراني بود که براي اين کار تربيت نشده بودند و امروزگرايش به اين است که در مدارس يک نفر مشاور يا متخصص راهنمايي تربيت شده وجود داشته باشد.در گذشته منظور مدرسه فقط دادن تعليمات و تنها چيزي که ارزشيابي مي شد،توانايي هاوعدم توانايي هاي ذهني کودک بود، و بر حسب توانايي هايي که داشت و يا به علت نداشتن استعدادهاي مورد نياز به او توصيه مي شد که فلان رشته را انتخاب کند و يا فلان دوره را انتخاب نکند،اما امروز پيشرفت همه جانبة کودک مورد نظر مدارس جديد مي باشد وتنها به کسب مهارتهاي آموزشي ويادگيري هاي درسي اکتفا نمي شود بلکه هدف، رشد همة جانبه شخصيت کودک مي باشد تا به جايگاه و مقام يک فرد بزرگسال کامل برخوردار از سلامت روان برسد.ازجمله اموري که مورد توجه است ، سازگاري هاي حرفه اي ، اجتماعي و شخصيتي اوست ، مفهوم تازة آموزش وپرورش عبارت است از سازگاري با موقعيت هاي زندگي و خدمات راهنمايي با هدف حمايت از مدارس و ايجاد تسهيلات لازم براي رسيدن به آن سازمان يافته است.برنامة جديد راهنمايي با تأکيد بر رشد سلامت روان کودک گسترش مي يابد و لذا اجراي آن به صورت توجه به همة جوانب رشد کودک و همگي ابعاد شخصيت او بر روش قديمي تشخيص و درمان برتري چشمگيري يافته است با اين تعبير لزوم وگسترش خدمت راهنمايي و مشاوره در تمام مقاطع تحصيلي ازابتدايي تا دبيرستان يک ضرورت مسلم در همه جوامع پيشرفته است.
منابع ومأخذ:
1-قشلاقي،محمد:روان شناسي مشاوره وراهنمايي،چاپ اول،انتشارات ماني،13732-نوابي نژاد،شکوه:راهنمايي و مشاوره،چاپ اول،انتشارات معاصر،13733-احمدي ،سيد احمد : مباني و اصول راهنمايي و مشاوره ،انتشارات سمت،13844-حسيني (بيرجندي) ،سيد مهدي، راهنمايي و مشاوره تحصيلي، انتشارات سمت،13755-صافي ، احمد : اصول و فنون راهنمايي و مشاوره در دوره هاي تحصيلي، انتشارات رشد،13816-اردبيلي،يوسف: اصول و فنون راهنمايي و مشاوره در آموزش و پرورش، انتشارات بعثت ،
رباتیک علمی است که با هدف راحتی انسان و افزایش وقت مفید او پدید آمده است، اما متأسفانه در کشور ما آن گونه که شایسته است، شناخته نشده است. در این نوشتار، میكوشیم به وضعیت ایران در علم رباتیک در ایران بپردازیم. بدین منظور، نخست تاریخچه و تعریف مختصری از ربات ارایه مینماییم و سپس به وضعیت رباتیک در کشورهای صنعتی میپردازیم و سرانجام وضعیت ایران را بررسی و برای بهبود آن راهکاری را مشخص میكنیم.
این مقاله نیازمند گسترش است. لطفاً اگر تخصص و توانایی گسترش این مقاله را دارید، آن را بهبود بخشید. |
برای اثباتپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکیپدیا برای ارجاع به منابع با ارایهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید. مطالب بیمنبع را میتوان به چالش کشید و حذف کرد. |
مشاوره، مشورت و دریافت کمک اطلاعاتی دربارهٔ یک موضوع است که بین مراجع (کمکگیرنده) و متخصص (مشاور) انجام میگیرد. مشاوره در موضوعات و زمینههای مختلف علمی و برای اهداف گوناگون انجام میشود که در میان مردم، بیشتر جنبهٔ روانشناختی آن (مشاورهٔ روانشناسی) معروف است که هدف از آن بهبود وضعیت روحی–روانی و کیفیتبخشی به زندگی مراجع از جهت روانیاست. مشاور، در مشاورههای خانواده، شغلی، تحصیلی و توانبخشی نیز از مهارتهای روانشناختی کمک میگیرد. مشاوره اطلاعاتی و مشاوره ژنتیک نیز از انواع مشاورهاند که ارتباط مستقیم و مشخصی با روانشناسی ندارند.
مشاوره، کلمهای عربی و یک مصدر است. معنای واژگانی آن، مشورت کردن و اقدام به تشکیل شورا و مشورت با دیگران است[۱] معادل انگلیسی آن، Consultation است و به کسی که بههمراه مراجع و برای کمک به وی، به مشاوره میپردازد، -یعنی مشاور- Consultant گفته میشود. رایجترین کاربرد واژهٔ مشاوره، بهویژه در میان مردم عادی، به معنی مشاورهٔ روانشناختی و رواندرمانی از طریق مشاوره است. در این کاربرد، تعریف مشاوره، «اقدام حمایتگرانه بر پایهٔ علوم روانشناسی» است و مشاوری که این اقدام حمایتگرانه را انجام میدهد، روانشناس است، به همین دلیل به مشاور، به ویژه در انگلیسی، روانشناس (به انگلیسی: Psychologist) هم میگویند.
مشاوره، اقدامی حمایتی بر پایهٔ علوم روانشناسی در حمایت از فردی است که آسیب دیده یا در معرض آسیب قرار دارد.[۲] مشاوره، کمک مشورتی، فکری و اطلاعاتی همراه با آزادی دادن در گزینش راه حل و احترام، با استفاده از دانش روانشناسی به فردی است که در شرایط انتخاب راه حل و تصمیمگیری قرار دارد یا در سازگاری با محیط اطراف خود دچار مشکل است. مشاوران با بهرهگیری از مهارتهای گوناگون روانشناختی، مانند روانکاوی، میکوشند به مراجع، در جهت تخلیهٔ هیجانی، غلبه بر هیجانات منفی، سازگاری و گزیدن راهکار برای مسائل، یاری رسانند. مشاوران، با استفاده از مهارتهای کلامی و روانشناختی خود، از راه سعی در تقویت عزت نفس، تفکر مثبت و احساس سلامتی روان، تقویت قدرت روحی و آگاهیبخشی، به حل مشکل مددجو توسط خود او و با توجه به تفاوتهای فردی و شرایط وی، کمک میکنند. مشاوره دارای ابعاد و انواع بسیار و گستردهای است؛ به طور عمومیمشاوره تخصصی از رشتهها و مهارتهای زیر مجموعهٔ روانشناسی است. برخی ابعاد مشاورهٔ روانی عبارتند از:مشاوره تحصیلی، مشاوره خانواده، مشاوره شغلی، مشاوره توانبخشی، مشاوره ژنتیک، و... که در این میان مشاوره ژنتیک از زیر مجموعههای علم روانشناسی نمیباشد.[۳]در این مقاله، به مشاورهٔ روانشناختیپرداخته میشود. وظیفهٔ مشاور به عنوان شخصی که داری مهارتهای علمی رواندرمانی (البته به جز دارودرمانی) است، یاری رساندن و ارائهٔ راه حل به مراجع دربارهٔ مشکلاتی است که مراجع در شغل، روابط، احساسات و دیگر امور خود مطرح میکند. رشتهٔ دانشگاهی مشاوره، در ایران، دارای مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتراست.
پاترسون (۱۹۷۳)، مشاوره را جریان یاری دهندهای میداند که به ارتباط خاص بین دو نفر نیاز دارد. یکی از این دو نفر یعنی مراجع، معمولاً با مشکل روانی و عاطفی رو به روست، و دیگری، یعنی مشاور، که در حل مشکلات روانی مهارت دارد. از طریق ایجاد رابطه خاص مشاورهای، مشاور به مراجع کمک میکند تا راه حلی برای مشکل خود بیابد. به نظر پاترسون، ارائه اطلاعات صرف، پند و اندرز دادن و تلقین افکار و عقاید به دیگران را هیچگاه نمیتوان مشاوره دانست. به نظر او، رابطه حسنه بین مراجع و مشاور اثر روان درمانی مهمی در روند مشاوره دارد؛ به طوریکه اگر مشاور نتواند چنین رابطه مطلوبی را ایجاد کند، مشکل مراجع در حد مطلوبی حل نخواهد شد.[۴]
آریاکل (۱۹۶۱ و ۱۹۷۷)مشاوره را جریانی اختصاصی و انحصاری بین دو نفر میداند که در آن مراجع با کمک مشاور، به بررسی و تجزیه و تحلیل مشکل خود اقدام میکند و از موارد ناشناخته آگاه میشود؛ عوامل ناخواسته و مزاحم را تغییر داده و زندگی بهتر و مطلوب تری را برای خویش فراهم میکند. دینک مایر (۱۹۶۸ و ۱۹۷۲)، که از پیروان روانشناسی فردی است، مشاوره را ایجائد رابطه حسنه بین دو نفر(یعنی مشاور و مراجع)تلقی میکند که از طریق این رابطه، مشاور به مراجع یاری میدهد تا نحوه ارتباط با دیگران را فراگیرد، نیازهایش را به طور معقول و مقبولی برآورده سازد، احساساتش را بشناسد، اطلاعاتی درباره نکات قوت و ضعف خویش به دست آورد و با تعیین و شناخت اهداف آینده، شیوههای وصول به آنها را بیاموزد.[۵] مشاوره به تغییر ادراکات، اعتقادات، نگرشها، رفتارها و نهایتاً تغییر شیوه زندگی منجر میشود.[۶]
به عقیده پپینسکی (۱۹۵۴)، در مشاوره به بررسی و درمان مشکلات روانی نسبتاً سطحی مبادرت میشود. این مشکلات علل جسمانی ندارند و صرفاً بر اثر عوامل محیطی حاصل شدهاند.[۷]
رابینسون (۱۹۵۰)، مشاوره را کمک به افراد عادی برای کسب سازش بهتر با خود و دیگران، افزایش بلوغ عاطفی، استقلال و قبول مسئولیت میداند.[۸]
از نظر استفلر و هاچ،(۱۹۵۸ و ۱۹۷۲)، مشاوره، رابطه یاری دهندهٔ تخصی بین مراجع و مشاور است که به شناخت بیشتر مراجع از خصوصیات خویشتن و تصمیم گیری معقول و مناسب در زندگی منجر میشود. مشارکت در چنین رابطهای، اعم از فردی یا گروهی، باعث میشود که فرد به خودکاوی و خودشناسی بیشترو بهتری بپردازد و شیوهای را در زندگی اش برگزیند که با رغبتها، استعدادها و امکانات وی هماهنگ باشد.[۹]
اسمیت(۱۹۵۵)، مشاوره را جریان یاری دهندهای تعریف میکند که به وسیله آن، به مراجع اصول و شیوههای مربوط به انتخاب، طرح ریزی و ادامه یک زندگی معقول و موفقیت آمیز، آموخته میشود. از طریق مشاوره، مراجع میآموزد که چگونه یک زندگی سالم و سازنده را طرح ریزی نموده و ادامه دهد و از مهارتهای حل مسئله، برقراری ارتباط و تفکر مثبت در عمل بهره برد.[۱۰]
به عقیده هنکی و نای، مشاوره جریان یاری دهنده یکتایی است که در آن، پس از طرح مشکل، با کمک مشاور که فردی آشنا به امور روانی است به حل مشکل تشویق و راهنمایی میشود. مشاوره از این نظر یکتاست که مشکل هر مراجع مخصوص به خود اوست و مشاور نمیتواند از قبل مشخص سازد که مراجع چه نوع مشکلی را در جلسهٔ مشاوره مطرح خواهد کرد. مشاوره همچنین قابل پیش بینی است، زیرا مشکلات مراجعان به ظاهر مشابهاست و همگی احساس نگرانی میکنند، سرگردان هستند، دلهره دارند و نظام زندگیشان-یا دست کم بخش مهمی از نظام زندگیشان-به هم ریختهاست. در عین حال، هریک از موارد مشابه، در مراجعان متعدد مصادیق رفتاری متفاوتی دارد.[۱۱]
به طور کلی، مشاوره تعاملی بین مشاور و مراجع است که به آن وسیله به مراجع کمک میشود تا پس از شناخت خویش تصمیمات معقول و مقبولی اتخاذ کند. به بیان دیگر، مشاوره جریان بررسی مشکلات و مسائلی است که مراجع با آنها مواجهاست و علاقمند یا نیازمند به طرح آنها میباشد. مراجع از طریف بحث و گفتگو درباره مشکلش با مشاور در جریان رابطهٔ مشاورهای توأم با درک و تفاهم، به خودشناسی و کشف راه حلی موفق میگردد وسرانجام تصمیم معقول و مناسبی اتخاذ میکند.[۱۲]
مشاوره و مراجعه مشاوره گیرندگان به مشاور و دیدار با او به صورت فردی و خصوصی یا گروهی انجام میگیرد که هریک بسته به احساس، درخواست و مشکل مراجع یا مراجعان محاسن و معایبی دارند.[۱۳]
طیبه زندیپور در کتاب درسی برنامهریزی تحصیلی و شغلی، رازداری، مسئولیت پذیری و احترام به آزادی و حق انتخاب را از اصول مهم و بنیانی کار مشاوران میشمرد.[۱۴]
این نوع از مشاوره اختصاص به دانش آموزان مدارس و دانشجویان دارد. که برای کمک و راهنمایی آنها در زمینه انتخاب رشته تحصیلی در دوره دبیرستان، انتخاب رشته تحصیلی دانشگاهی، اطلاع از مقررات و شرایط و قوانین مدرسه یا دانشگاه و یا هر مساله و مشکلی که در محیط تحصیل برای آنها ممکن است پیش بیاید دارد. رفع این نوع مسائل یا مشکلات به عهده مشاوران تحصیلی است.
در ایران مساله راهنمایی و مشاوره و تهیه مقدمات آن بین سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۵۰ شروع شد و جریان پیدا کرد. از سالهای ۱۳۳۷ با برگزاری سمینارهای متعددی طرح مشاوره و راهنمایی در آموزش و پرورش مطرح شد و نیز تربیت نیروی مشاوره در دانشگاهها و تهیه ابزار کار مشاوران، دورههای کارآموزی ضمن خدمت، تهیه وظایف و طرح و جاانداختن آن از جمله اقدامات بعدی در این دوره بودهاست. برای پیشرفت و گسترش این طرح اقدامات متعددی انجام شد. دورههایی ترتیب داده شد تا دست اندرکاران تعلیم و تربیت با برنامه راهنمایی آشنا شوند. اعزام مشاوران به مدارس، تهیه مقالات و بروشورهای مختلف، تهیه پروندههای تحصیلی و تربیتی، تهیه پرسشنامههای مختلف و ایجاد مراکز مشاوره و راهنمایی در برخی از مراکز استانها از جمله اقداماتی است که در این دوره به عمل آمد.
در سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ کنفرانسهایی که در مشهد و آبادان تشکیل یافتند لزوم راهنمایی در مدارس را تاکید کردند. تا اینکه در سالهای ۱۳۴۴ و ۱۳۴۵ در دانشسرای عالی تهران درس مشاوره و راهنمایی جزو دروس رسمیقرار گرفت. از مهر ماه ۱۳۵۰ که اولین کلاس دوره راهنمایی تحصیلی تشکیل شد تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ که انقلاب اسلامیبه پیروزی رسید در زمینه اجرای برنامه راهنمایی، فعالیتهای زیادی صورت گرفت که آشنا ساختن والدین و مربیان و دانش آموزان با برنامههای مشاوره و راهنمایی به اعزام مشاورین به مدارس، تهیه پرونده تحصیلی، تست و اجرای آنها از آن جمله میباشد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامیبرنامه راهنمایی با توجه به اهداف جدید مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت و نتیجه آن سیستم معلم - مشاور بود که هم به تدریس و هم به مشاوره میپرداختند. پس مدتی برای تهیه هدفهای هماهنگ با اهداف انقلاب برنامه راهنمایی و مراکز مشاوره حذف و تحلیل گردید. و به جای آن طرح مربیان پرورشی با عنوان متولیان انقلاب در مدارس طرح ریزی و اجرا شد. این طرح به تدریج مسئولان را متوجه نیاز به مشاوره و راهنمایی در مدارس نمود. تا اینکه در سال ۱۳۶۴ هستههای مشاوره و راهنمایی مجددا در مناطق آموزش و پرورش تاسیس گردید. در حال حاضر برنامههای مشاورهای مدارس به سمت تخصصی شدن و خدمات مشاورهای سوق داده شدهاست و طرحهایی چون "طرح احیا نقش مشاورهای معلمان" در حال اجرا است.
در این زمینه مشاور به دانش آموز کمک میکند با اطلاع از ویژگیها و شرایط خود، رشتهها و شرایط جامعه تصمیم مناسبی در مورد انتخاب رشته تحصیلیاش اتخاذ کند. چنین فرایندی چه در سال اول دبیرستان و برای انتخاب رشته تحصیلی دوره متوسط صورت بگیرد و چه برای انتخاب رشته دانشگاهی تفاوت چندانی نمیکند. آشنایی مشاور با ویژگیها و مقررات موجود مربوط به هر دوره (متوسط یا دانشگاهی) بسیار حائز اهمیت است. مشاور تلاش میکند علاوه بر اینکه مراجع را از جنبههای مختلف هوشی، استعداد و علایق شناسایی کند بلکه این شناخت را با شناختهای خود دانش آموز درهم میآمیزد و با در نظر گرفتن مقررات بیرونی و شرایط ویژه جامعه اقدام به تصمیم گیری کنند.
ویژگیهای خود دانش آموز که باید شناسایی شوند عبارتند از: میزان بهره هوشی، نمرات تحصیلی او، تعیین نقاط قوت و ضعف او در دروس مختلف، بررسی علایق و استعدادهای او در زمینه رشتهها و مشاغل. برای اینکار گاهی مشاور از آزمونهایی چون تست هوش، آزمون رغبت سنج و آزمونهای سنجش استعداد کمک میگیرد. از سوی دیگر باید دانش آموز شناخت کاملی نیز از خود رشته تحصیلی بدست آورد. اینکه چه دروسی در آن مطالعه میشوند، آینده شغلی آن چیست؟ و....
برخی از دانش آموزان ممکن است دچار افت تحصیلی شوند. برخی از این دانش آموزان خود به مشاوره تحصیلی مراجع میکنند و برخی توسط مسئولین مدرسه به مشاور مدرسه معرفی میشوند. در هر حال مشاور تحصیلی به بررسی عمل مختلف افت تحصیلی میپردازد. برای بررسی احتمال وجود عمل خانوادگی از خود دانش آموز و خانواده او کمک میگیرد. عوامل مدرسه را نیز مورد بررسی قرار میدهد و همچنین به بررسی سلامت جسمیو روانی دانش آموز میپردازد.
شناخت و پیدا کردن علت افت تحصیلی در گام اول قرار دارد. بعد از پیدا کردن علت، مشاور به کمک دانش آموز و در صورت لزوم خانواده او و مسئولین مدرسه به رفع آن علت اقدام میکنند. یا اینکه راهنماییهایی به دانش آموزان برای رفع علت ارائه میشود و پیشرفت او مورد پیگیری قرار میگیرد. از جمله این راهنمایی شامل شیوه افزایش انگیزش دانش آموز، آموزش شیوههای صحیح مطالعه، آموزش شیوههای مواجهه با تغییرات اساسی و غیره خواهد بود.
برخی از دانش آموزان با وجود اینکه افت تحصیلی نشان نمیدهند، اما ممکن است نیاز به آموزش شیوههای صحیح مطالعه و روشهای بهسازی حافظه داشته باشند. آموزش چنین روشهایی میتواند به جلوگیری از اتلاف وقت دانش آموز و بالا بردن بهره وری او کمک کند. برنامه ریزی برای مطالعه، رعایت اصول یادگیری در برنامه ریزی برای مطالعه، رعایت ویژگیهای حافظههای مختلف میتواند به دانش آموز کمک کند تا روش مطالعه صحیحی داشته باشد و نتیجه بهتری کسب نماید.
اغلب افراد در جلسه امتحان و یا قبل از آن درجاتی از اضطراب را دارا هستند. داشتن مقداری اضطراب در شرایط امتحانی کاملا طبیعی و گاهی حتی ضروریست. چون موجب بالا نگه داشته شدن سطح انگیختگی فرد شده و عملکرد او را بهبود میبخشد. اما در صورتیکه میزان این اضطراب از حد طبیعی بالا برود باعث مختل شدن عملکرد فرد خواهد شد. بنابراین مشاور تحصیلی تلاش میکنند با آموزش شیوه صحیح مطالعه، بالا بردن کارآیی حافظه و استفاده بهینه از زمان، دانش آموز اطمینان و یقین نسبت به خود پیدا کند.
به عبارتی تلاش میکند اعتماد به نفس او را بالا ببرد تا از پیدا شدن افکاری که باعث اضطراب در او میشوند جلوگیری کند. چنین دانش آموزانی افکاری از این قبیل دارند. نمره کمیخواهم گرفت، خوب نخواندهام، همیشه شکست میخورم و.... مشاوره تحصیلی کمک میکند تا دانش آموز با تسلط بیشتری به مطالب مورد نظر سر جلسه امتحان حاضر شود و علاوه بر این به خود اعتماد به نفس داشته باشد. همچنین ممکن است روشهای اختصاصی مثل آموزش روشهای آرامش ورزی مورد استفاده قرار بگیرید. در صورت حاد بودن میزان اضطراب دانش آموز به مراکز اختصاصیتر ارجاع داده میشود.
امروزه در تمامی مدارس راهنمایی و متوسطه ایران از سالهای آخر دهه ۷۰، یک مشاور با حضور دائمییا پاره وقت مشغول به کار است.[۱۵] معمولاً رشته تحصیلی این مشاوران مشاوره یا روانشناسی است.[نیازمند منبع] این مشاوران اغلب به هدایت تحصیلی و برنامه ریزی تحصیلی میپردازند و پارهای اوقات نیز در زمینه مسائل ارتباطی و اجتماعی و رفتاری نیز به دانش آموزان کمک میکنند.[۱۶] در کتاب برنامه ریزی تحصیلی و شغلی، که کتاب درسی انتخابی سال اول دوره آموزش فنی و حرفهای میباشد، درباره مشاوره تحصیلی آمدهاست:
در ارائه خدمات مشاورهای، که خود نوعی آموزش و بخشی از خدمات راهنمایی است؛ مشاوران میکوشند تا با ایجاد رابطهای صمیمانه و دو جانبه به دانش آموزان در بررسی مشکلاتشان از جوانب و دیدگاههای مختلف کمک کنند، تا ضمن یادگیری فرآیند مشکل گشایی، بتوانند با بینشی وسیع و همه جانبه به مسائل نگریسته، موفق به اخذ تصمیمات مناسب گردند. در ارائه خدمات راهنمایی و مشاوره، یک مشاور برای هیچ دانش آموزی تصمیم نمیگیرد و یا به او القای نظر نمیکند. تصمیم گیری اختیار و انتخاب و مسئولیت تام خود مراجع(دانش آموز) است. یک مشاور فقط میکوشد مسأله انتخاب و تصمیم گیری را که کاری بسیار دشوار و گاهی دردناک است برای وی آسان سازد. در حقیقت یک مشاور در حل مشکل، فقط میتواند با همدلی وهمفکری به بررسی راه حلها بپردازد. او هرگز به جای شما فکر نمیکند و تصمیم نمیگیرد. تصمیم گیری مسئولیت فردی دانش آموز است. مشاوره فکر کردن با مراجع است نه برای مراجع.
√پیش از محاکمه ی سقراط از او بزرگترین آرزویش را پرسیدند. گفت: بزرگترین آرزوی من این
است که به بالاترین مکان اتن صعود کنم و با صدای بلند به مردم بگویم : ای دوستان! چرا با
این حرص و ولع، بهترین سال های زندگی خود را به جمع آوری ثروت و طلا می گذرانید؛ در
حالی که آنگونه که باید و شاید در تعلیم و تربیت اطفالتان که مجبور خواهید شد ثروت خود
را برای آنها بگذارید، نمی کوشید.
دو کلمه به وسعت یک دنیا جمله
.
.
.
"مرنج و مرنجان"
موشی در مزرعه تله موشی دید !
به مرغ،گوسفند و گاو خبر داد .
آنها گفتند تله مشکل توست و به ما ربطی ندارد !
ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید !
از مرغ برایش سوپ درست کردند !
گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند !
و گاو را برای مراسم ختم کشتند !
و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه میکرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر میکرد که چگونه گریبان گیر آنها شد "
با داشتن این گونه سایتها میتوانید شرح و تفاصیلی از کارتانَ یا کالاهایی که قصد فروشش را دارید یا اهداف و طرز تفکر خود را به جهانیان معرفی کنید یا دیگران را با شهر و دیار و کوی و کوچه و محله و مدرسه و دانشگاه و محل کار خود آشنا سازید.
با داشتن ایمیل گوگل میتوانید به صفحهٔ سایتهای GEMTAKبروید و برای ایجاد وبسایت شخصیخود با ظرفیت ۱۰ گیگابایت اقدام نمایید. در هر سایت میتوانید صفحات بیشماری را بوجود آورید و نیز صاحب سایتهای متعددی شوید.
********************اسلام علیک یاعلی بن موسی الرضا*******************
آسان رزو کنید۱۰۰٪عالی
جهت رفاه آسایش شما زائرین محترم قبل از سفرمحل اقامتی خودرا رزو کنیدیا باشماره تماس ما یا باگذاشتن شماره
تماستان در قسمت پیام این بخش.قبل ازسفرمحل اسکان خودرارزو کنید.
فقط بایک تماس.
جهت نمایش امکانات و ادرس های (هتل ومسافرخانه و...) به ادامه مطلب مراجعه کنید
تعداد صفحات : 11