loading...
۩۞۩.شوق پرواز.۩۞۩

amirrezajafary بازدید : 62 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)
به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س)
تلاقی دو نور
یا رسول الله! به خدا سوگند اندوخته دنیا و آخرت من شما هستی. اکنون موقع آن شده که برای خود همسری انتخاب کنم و تشکیل خانواده دهم، تا با وی مأنوس گردم و از ناراحتیهای خویش بکاهم. اگر صلاح بدانی و دختر خود فاطمه(ع) را به عقد من در آوری سعادت بزرگی نصیب من شده است.



صدای شیعه:
آیت الله ابراهیم امینی
فاطمه زهرا(ع) دختر پیغمبر اکرم و از دوشیزگان ممتاز عصر خویش بود. پدر و مادرش از اصیل ترین و شریف ترین خانواده های قریش بودند. از حیث جمال ظاهری و کمالات معنوی و اخلاقی از پدر و مادر شریفش ارث می برد و به عالی ترین کمالات انسانی آراسته بود. شخصیت و عظمت پیامبر اکرم روز به روز در انظار مردم بالا می رفت و قدرت و شوکت او زیادتر می شد، به همین علت دختر عزیزش زهرا(ع) همواره مورد توجه بزرگان قریش و رجال با شخصیت و ثروتمند قرار داشت و هر از چندگاه از او خواستگاری می کردند، اما پیامبر با خواستگاران طوری رفتار می کرد که می پنداشتند مورد غضب پیامبر قرار گرفته اند.رسول خدا فاطمه را برای علی(ع) نگاه داشته بود و مایل بود از جانب او پیشنهاد شود. پیامبر از جانب خدا مأمور بود که نور را با نور به ازدواج در آورد. اصحاب رسول خدا احساس کرده بودند که پیغمبر اکرم تمایل دارد فاطمه(ع) را با علی پیوند ازدواج دهد، ولی از جانب علی پیشنهادی نمی شد. یک روز عمر و ابوبکر و سعد بن معاذ و گروهی دیگر که پیامبر تقاضای ازدواج آنها را رد کرده بود، در مسجد گرد آمده بودند و از هر دری سخن می گفتند، در این بین سخن از فاطمه به میان آمد. ابوبکر گفت: مدتی است که اعیان و اشراف عرب فاطمه(ع) را خواستگاری می نمایند، اما پیغمبر اکرم پیشنهاد احدی را نپذیرفته و در جوابشان می فرماید: تعیین همسر فاطمه با خداست. برای همه روشن بود که خدا وپیغمبر، فاطمه را برای علی(ع) نگاه داشته اند. سپس ابوبکر به عمر و سعد بن معاذ گفت: حاضرید به اتفاق هم نزد علی برویم و جریان را برایش تشریح کنیم و اگر به ازدواج مایل بود، همراهی اش کنیم؟! آنها از این پیشنهاد استقبال و او را در این کار تشویق کردند.سلمان فارسی می گوید: عمر و ابوبکر و سعد بن معاذ بدین قصد از مسجد خارج شدند و به جانب آن حضرت شتافتند.علی (ع) فرمود: از کجا می آیید و به چه منظور اینجا آمده اید؟

amirrezajafary بازدید : 58 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

 

فردای آن روز که آن خواب را دیدم، برای دوستان و اطرافیان خودم تعریف کردم. بسیاری از شیوخ نزدیک به من، مرا مورد حمله قرار داده و گفتند "تو مشرک شده ای"، اما من که آن خواب را دو بار دیده بودم، تصمیم قاطع گرفتم که به ایران سفر کنم و به زیارت امام رضا بیایم. به گزارش شیعه آنلاین، یکی از خادمان بخش فرهنگی حرم علی بن موسی الرضا علیه السلام در تماسی با خبرنگار ما، گفت: مولوی «سلطان محمد» از علمای سرشناس اهل سنت افغانستان که در شهر هرات سکونت دارد و از بیماری قلب رنج می برد، دو روز پیش در حرم امام رضا علیه السلام شفا گرفت.

وی در ادامه افزود: این عالم سنی مذهب، عضو شورای هفت نفره افتاء افغانستان است و همزمان خطیب جمعه شهر هرات نیز به شمار می رود. او که پیرو مذهب حنفی است، چند ماه پیش به بیماری انسداد عروق (بسته شدن رگ های قلب) دچار شد و همه پزشکان وی را جواب کردند اما به گفته خودش، در خواب، امام رضا علیه السلام را رؤیت کرد و آن حضرت او را توصیه کرد که به حرم ایشان بیاید و شفای خود را بگیرد.

مولوی «سلطان محمد» می گوید: از خواب که بیدار شدم، ابتدا فکر کردم که ذهیان دیده ام لذا تصمیم گرفتم برای درمان به پاکستان سفر کنم اما هنگامی که برای بار دوم به خواب رفتم، یک بار دیگر امام رضا به خواب من آمد و دوباره به من توصیه کرد که به حرمشان بروم تا شفا بگیرم. در خواب، امام رضا را با لباس سبز رنگ و بلندی مانند دشداشه عربی رؤیت کردم. ایشان بسیار زیبا و خوش سیما بودند.

این عالم اهل سنت افغانستان می افزاید: فردای آن روز که آن خواب را دیدم، برای دوستان و اطرافیان خودم تعریف کردم. بسیاری از شیوخ نزدیک به من، مرا مورد حمله قرار داده و گفتند "تو مشرک شده ای"، اما من که آن خواب را دو بار دیده بودم، تصمیم قاطع گرفتم که به ایران سفر کنم و به زیارت امام رضا بیایم. بالاخره قسمت شد و با یک کاروان از زائران افغانی شامل 168 نفر به مشهد سفر کردیم.

وی می افزاید: اولین بار که به حرم رفتم، با اینکه تاکنون این مکان را ندیده بودم، اما به چشمانم غریب نمی آمد و برخی بخش های حرم را دقیقا در خواب رؤیت کرده بودم. حتی آن محلی که امام را دیده بودم را دیدم. 3 روز از حرم خارج نشدم و به نماز، دعا، راز و نیاز سر کردم. بعد از 3 روز هم کاروانی هایم که از بیماری من خبر داشتند به سراغم آمدند و خواستند مرا نزد پزشکان ببرند اما من حاضر نمی شدم بروم زیرا ایمان داشتم که شفا گرفته ام. با اصرار آنان ابتدا به آزمایشگاه و سپس نزد پزشکان رفتم. آنها گفتند هیچ اثری از بیماری در تو وجود ندارد.

در پایان قابل ذکر است، مولوی «سلطان محمد» قصد دارد جمعه این هفته به شهر مقدس هم سفر کند تا با علما و مراجع تقلید شیعه دیدار و گفت وگویی انجام دهد.

amirrezajafary بازدید : 41 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

هرکس می خواست او را پیدا کند، می رفت ته خاکریز.
جبهه که آمد، گفتند بچه است؛ امدادگر بشود.
هرکس می افتاد، داد می زد «امدادگر...! امدادگر...».
اگر هم خودش نمی توانست، دیگرانی که اطرافش بودند داد می زدند:
«امدادگر...! امدادگر...».
خمپاره منفجر شد؛ او که افتاد،
دیگران نمی دانستند چه کسی را صدا بزنند.
ولی خودش گفت: «یا زهرا...! یا زهرا...»
amirrezajafary بازدید : 70 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

وقت بسیار تنگ و راه بسته بود
یکی گفت قرعه کشی کنیم
هر هفت نفر می خواستند بر قرعه کشی نظارت داشته باشند
یک برگه مرخصی را که ته جیب یکی از خودشان پیدا شده بود به هفت قسمت تقسیم کردند
در تاریکی شب نام هر هفت نفر را نوشتند
همه سرک کشیدن تا مطمئن شوند نامشان نوشته شده است
گذشت ، ستاره سهیل شده بود
فرمانده از میان کلاه آهنی یکی از کاغذ ها را برداشت.
دستش لرزید.... و آن را باز کرد
چهارده چشم انگشتان فرمانده را می نگریست
قرعه به نام کوچکترینشان افتاد
همه با اندوه و حسرت به او نگاه کردند و بعد از فرمانده او را در آغوش گرفتند
بی صدا گریه کردند وبا او خداحافظی کردند
برنده خوشحال به طرف میدان مین دوید
پرند ه ای که از قفس می پرید

فرمانده کاغذ قرعه را بعنوان آخرین یادگاری از پسرش درمشت گرفته بود

amirrezajafary بازدید : 72 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

رهبر معظم انقلاب اسلامی:

ببينيد اين زينب كبرى(س) دختر همين فاطمه‏ ى زهرا (س)، به مقتدرترين سلاطين زمان خودش، در وقتى كه خود او اسير در دست آن سلطان ظالم و سفاك است، میگويد كه هر كار میتوانى بكنى، بكن؛ اما نخواهى توانست ما را از صحنه‏ ى تاريخ بيرون ببرى و راه ما را محو و پاك كنى تا بشريت نتواند اين راه را برود.
بخش عمده ايى از حماسه‏ ى بزرگ ماندگار عاشورا متعلق به حضرت زينب كبرى(س) است.
حضرت زينب، آن كسى است كه از لحظه‏ ى شهادت امام حسين(ع)، اين بار امانت را بر دوش گرفت و شجاعانه و با كمال اقتدار، آن‏چنان كه شايسته‏ ى دختر اميرالمؤمنين است، در اين راه حركت كرد.
دختر والاى اميرالمؤمنين، زينب كبرى(س) جزو شخصيتهاى بارز دنياى اسلام بوده است.

گاهى رنج و زحمت زنده نگهداشتن خون شهيد، از خود شهادت كمتر نيست. رنج چندين ساله‏ ى زينب كبرى از اين قبيل است.

amirrezajafary بازدید : 79 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)


دیدی رمضان رفته و پر باز نکردم
تا خیمه گهِ سبز تو پرواز نکردم
ماه تو گذشت عاشقی آغاز نکردم
من پُست غلامیِ تو احراز نکردم
من بار دگر خسته و تنها شدم ای وای
شرمنده ی تو یوسف زهرا شدم ای وای
amirrezajafary بازدید : 77 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)


بچه ام کوچولو بود، از من بیسکویت خواست.گفتم: امروز می خرم.
وقتی به خانه برگشتم فراموش کرده بودم. بچه دوید جلو و پرسید: بابا بیسکویت کو؟
گفتم: یادم رفت!!!
بچه تازه به زبان آمده بود، گفت: بابا بَده، بابا بَده.
بچه را بغل کردم و گفتم: باباجان! دوستت دارم.
گفت: بیسکویت کو؟
دانستم که دوستی بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد.
چگونه ما میگوئیم خدا و رسول و اهل بیت او را دوست داریم، ولی در عمل کوتاهی میکنیم؟!!

amirrezajafary بازدید : 51 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

امام علی(ع):

از دروغ بر کنار باشید که با ایمان فاصله دارد.شخص راستگو در راه نجات و بزرگواری است اما دروغگو بر لب پرتگاه هلاکت و خواری قرار دارد.حسد نورزید که حسد ایمان را همچون آتش که هیزم را خاکستر کند،

خطبه86نهج البلاغه

تعداد صفحات : 54

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    مطالب سایت درچه سطحی مشاهده نمودید؟
    سایت های کاربردی

    leader.jpg
    drrohani.jpg
    majlis.png
    ghgh.png
    http://www.8pic.ir/images/82086723376344085293.png
    images54.jpeg
    5445.jpeg
    http://www.8pic.ir/images/32420978701375817097.jpeg
    آمار سایت
  • کل مطالب : 426
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 28
  • آی پی دیروز : 37
  • بازدید امروز : 444
  • باردید دیروز : 46
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 681
  • بازدید ماه : 1,443
  • بازدید سال : 5,568
  • بازدید کلی : 62,804