loading...
۩۞۩.شوق پرواز.۩۞۩
amirrezajafary بازدید : 69 چهارشنبه 01 آبان 1392 نظرات (0)

وقت بسیار تنگ و راه بسته بود
یکی گفت قرعه کشی کنیم
هر هفت نفر می خواستند بر قرعه کشی نظارت داشته باشند
یک برگه مرخصی را که ته جیب یکی از خودشان پیدا شده بود به هفت قسمت تقسیم کردند
در تاریکی شب نام هر هفت نفر را نوشتند
همه سرک کشیدن تا مطمئن شوند نامشان نوشته شده است
گذشت ، ستاره سهیل شده بود
فرمانده از میان کلاه آهنی یکی از کاغذ ها را برداشت.
دستش لرزید.... و آن را باز کرد
چهارده چشم انگشتان فرمانده را می نگریست
قرعه به نام کوچکترینشان افتاد
همه با اندوه و حسرت به او نگاه کردند و بعد از فرمانده او را در آغوش گرفتند
بی صدا گریه کردند وبا او خداحافظی کردند
برنده خوشحال به طرف میدان مین دوید
پرند ه ای که از قفس می پرید

فرمانده کاغذ قرعه را بعنوان آخرین یادگاری از پسرش درمشت گرفته بود

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    مطالب سایت درچه سطحی مشاهده نمودید؟
    سایت های کاربردی

    leader.jpg
    drrohani.jpg
    majlis.png
    ghgh.png
    http://www.8pic.ir/images/82086723376344085293.png
    images54.jpeg
    5445.jpeg
    http://www.8pic.ir/images/32420978701375817097.jpeg
    آمار سایت
  • کل مطالب : 426
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 37
  • بازدید امروز : 268
  • باردید دیروز : 46
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 505
  • بازدید ماه : 1,267
  • بازدید سال : 5,392
  • بازدید کلی : 62,628