loading...
۩۞۩.شوق پرواز.۩۞۩
amirrezajafary بازدید : 46 سه شنبه 12 آذر 1392 نظرات (0)


امام خميني خورشيد قيام در سپهر ولايت بود که آيات نجات و حيات را بر صحيفه سرخ فجر نگاشت. سمند انقلاب او تشکيلات کفر، شرک و نفاق را سرنگون ساخت و مردمان تشنه حق را از چنگال ظلمت رهانيد و به ديار عزت رسانيد. او به دليل شجاعتي که در پرتو ايمان و تقوا کسب کرده بود، از هيچ قدرتي جز خداوند نهراسيد و در برابر تمامي کجي ها و انحراف ها با قامتي به صلابت کوه ايستاد و خم به ابرو نياورد و به تعبير مقام معظم رهبري حضرت آية الله العظمي خامنه اي:

«او بت ها را شکست و باورهاي شرک آلود را زدود... و به ملت ها فهمانيد که قوي شدن و بند اسارت گسستن و پنجه در پنجه سلطه گران انداختن، ممکن است.» (1)

بنا به فرمايش حضرت آية الله جوادي آملي: حضرت امام از هيچ چيز نمي ترسيد و کسي را هم نمي ترسانيد و مي فرمودند: نترسيد، انسان براي اين زنده است که به لقاء الله برسد، چه بهتر که با شهادت به ديدارش نائل گردد. (2)

امام از همان آغاز مبارزه سياسي راس حکومت و اساس سلطنت رژيم پهلوي را هدف قرار داد و فرياد زد: «هيهات که خميني در برابر تجاوز ديوسيرتان و مشرکان و کافران به حريم قرآن و عترت رسول خدا (ص) و امت محمد (ص) و پيروان ابراهيم حنيف ساکت و آرام بماند و يا نظاره گر صحنه هاي ذلت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خويش را براي اداي واجب حق و فريضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظيم شهادتم.»

در آن روزگار آشفته و پروحشت که سايه سنگين سر نيزه ها بر قلب ها و ذهن ها حکومت مي کرد و همه از هراس، مهر سکوت بر لب زده بودند، امام نه تنها خود به مبارزه با استبداد و عوامل استکبار پرداخت، بلکه جامعه اسلامي را به ميدان ستيز با ستم بسيج کرد. وقتي علي اميني نخست وزير وقت مي خواست به ملاقات امام بيايد; اطرافيان آقا تاکيد کردند، هنگامي که وي آمد به احترامش بلند شوند، ولي آن اسوه شجاعت به توصيه آنان گوش فرا نداد. دکتر علي اميني خيلي به کفش خود ور مي رفت (و طول مي داد) تا امام از جاي خود برخيزد، ولي ايشان برنخاستند و در گفت و گوها به وي مجال صحبت ندادند و خودشان زمام سخن را به دست گرفته، وي را نصيحت کرده و به افشاي چهره ستم پرداختند. (4)

رژيم شاه در تاريخ شانزدهم مهر (1341 ه.ش) با طرح لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي، نمايش ضد ديانت را به اجرا درآورد، زيرا به موجب اين لايحه واژه اسلام از شرايط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف گرديد و نيز انتخاب شوندگان به جاي آن که مراسم تحليف را با قرآن به جاي آورند، از اين پس مي توانستند با کتابي آسماني اين کار را انجام دهند. امام خميني در تاريخ 28 مهر (1341 ه.ش) طي تلگرافي مفصل به نخست وزير وقت (علم) رژيم را از اين خلاف ديني و قانوني برحذر داشت و به وي هشدار داد: علما و مسلمانان در اين موارد ساکت نخواهند ماند. (5)

هم چنين امام در تلگرافي ديگر از شاه خواست، دولت را ملزم نمايد تا از قانون اساسي پيروي کند و از جسارت به ساحت مقدس قرآن کريم استغفار نمايد.

«اسدالله علم » در مقابل اين هشدارها راه بي اعتنايي را پيش گرفت و در پانزدهم آبان (1341 ه.ش) به جاي عذرخواهي، هرگونه اخلال گري را محکوم کرد. سرانجام حدود يک هفته بعد، موافقت خود را با خواسته علما و از جمله امام خميني اعلام داشت، امام با فراستي که داشت، فرمود: لايحه اي که به تصويب هيئت دولت رسيده، اين گونه از اعتبار ساقط نمي شود و نخست وزير بايد در روزنامه ها به طور رسمي اعلام کند که تصويبنامه مذکور لغو گرديده است. از اين رو هيئت دولت پس از 57 روز مقاومت و خالفت شديد امام و ساير مراجع عظام و امت مسلمان ايران، اين لايحه را غير قابل اجرا دانست و اين ماجرا پايان پذيرفت. (6)

دو ماه پس از اين توطئه، در دي ماه سال 1341 بازي انقلاب شاه و مردم به گوش رسيد و انقلاب سفيد شامل شش اصل اعلام گرديد. در ششم بهمن - که روز راي گيري براي تثبيت اين حرکت مذموم بود - شهرهاي قم، تهران، مشهد و بسياري از نقاط ديگر با درايت علما يکپارچه تعطيل گرديد و مردم به عزاي عمومي نشستند. عصر سالروز شهادت امام صادق (ع) که با ايام نوروز سال 1342 مقارن بود، مدرسه فيضيه مورد يورش وحشيانه و خونين ماموران حکومت پهلوي به فرماندهي سرهنگ مولوي قرار گرفت، و به رغم مخالفت برخي از ياران - که مي ترسيدند به آقا آسيبي رسد - به سوي مدرسه مذکور حرکت کرد و در اين مکان مقدس، ضمن افشاي ماهيت رژيم منحط شاهنشاهي چنين فرمود: «ناراحت و نگران نشويد، ترس و هراس را از خود دور کنيد... دستگاه حاکمه با ارتکاب اين جنايت، خود را رسوا و مفتضح ساخت و ماهيت چنگيزي خود را به خوبي نشان داد، ... ما پيروز شديم...» (7)

امام در اربعين شهداي فيضيه طي اعلاميه اي خطاب به امت مسلمان ايران، مراتب اندوه خود را از هتک حرمت حوزه هاي علميه و روحانيان اعلام داشت و در پايان تاکيد نمود: «... من مصمم هستم از پاي ننشينم تا دستگاه فاسد را به جاي خود بنشانم و در پيشگاه مقدس حق تعالي با عذر وفود کنم. شما هم اي علماي اسلام مصمم شويد و بدانيد پيروزي با شماست.» (8)

ساعت چهار بعد از ظهر عاشوراي سال 1342 که با سيزدهم خرداد اين سال مصادف بود، امام به سوي مدرسه فيضيه رهسپار گرديد تا بيان هاي تاريخي خود را در اجتماع گروه کثيري از مردم قم، روحانيان و هيئت هاي عزادار که از ديگر نقاط به قم آمده بودند، ايراد نمايد. امام در اين سخنان کوبنده و افشا کننده، حمله ماموران شاه به فيضيه را به واقعه عاشورا تشبيه کرد; سپس اين توطئه را از نقشه هاي رژيم غاصب صهيونيستي دانست و دستگاه طاغوت را دست نشانده اين غاصبان و اشغالگران قدس معرفي نمود. (9)

اين سخنراني، رژيم پهلوي را بيش از گذشته نزد مردم حقير و رسوا کرد; از همين رو به دستور شاه، ماموران نظامي در نيمه شب پانزدهم خرداد (1342 ه.ش) از ديوار بالا آمده و وارد منزل امام شدند و آقا را دستگير کردند تا به تهران ببرند. (10)

وحشت و آشفتگي در چهره دژخيماني که امام را به تهران مي بردند، به خوبي هويدا بود; به همين دليل ديوانه وار ماشين مي راندند و از توقف در راه احتراز مي کردند. امام در مقام دلداري به آنان فرمود: اين قدر وحشت زده نباشيد، در اين بيابان کسي نيست که به شما تعرضي برساند. قوت قلب و شجاعت امام در حدي بود که کوچک ترين تزلزلي به دل راه نداد، بلکه به ماموراني که او را مي بردند تسلي مي داد. (11)

ماموران و افراد ديگري که در زندان بودند از امام مي ترسيدند، چنان که خودشان فرموده اند:

«در جايي دور از پادگان وضو مي گرفتم، از من خيلي واهمه داشتند و سربازان، افسران و درجه داران مقيد بودند که مرا نبينند» .

در اعتراض به دستگيري و حبس رهبر انقلاب، مردم مسلمان حماسه خونين قيام پانزدهم خرداد را پديد آوردند که شعله هاي مقدس آن، حکومت پهلوي را در معرض تهديد قرار داد. به همين دليل بعد از ده ماه، آقا از زندان و حصر آزاد شدند. ايشان پس از آمدن به قم در هر فرصتي بر عليه استبداد و فجايع شاه سخن مي گفت. چند ماه پس از رهايي امام از اسارت، اسدالله علم لايحه مصونيت اتباع امريکايي شاغل در ايران را به مجلس سنا برد و پس از عزل او، حسنعلي منصور آن را به دست سناتورهاي مزدور به تصويب رسانيد. وي اين لايحه را که به «کاپيتولاسيون » موسوم است به مجلس شورا برد و در 21 مهر 1342 از تصويب وکلاي وابسته گذرانيد. امام به محض آگاهي از اين خيانت، تلاش گسترده اي را براي خنثي نمودن اين حرکت وقيحانه آغاز کرد و در روز بيستم جمادي الثاني سال 1383 ه.ق (چهارم آبان 1343) به رغم تهديدهاي جدي رژيم با صلابتي خاص، نطق معروف خود را بر عليه اين لايحه ايراد نمود و طي آن ضمن حمله شديد به طرح هاي اسارت بار و ضد اسلامي رژيم و اعلام خطر به علما، مراجع، حوزه هاي علميه، ارتش و مسلمانان ايران با صراحت فرياد زد: رئيس جمهور امريکا بايد بداند که امروز در پيش ملت ما از منفورترين افراد بشر است. امروز تمام گرفتاري هاي ما از امريکا است.

امام علاوه بر سخنراني، بيانيه اي کوبنده عليه لايحه مزبور صادر نمود که در سراسر کشور بازتاب وسيعي داشت. مردم با اين افشاگري بيش از گذشته از امريکا و رژيم شاه (به خاطر حمايت از بيگانگان و تحقير ملت ايران) تنفر پيدا کردند. رژيم چاره کار را در تبعيد امام از ايران ديد و منزل آقا در سحرگاه سيزدهم آبان 1343 به محاصره صدها کماندوي چترباز درآمد. رهبر انقلاب اسلامي دستگير و از طريق فرودگاه مهرآباد تهران به بورساي ترکيه تبعيد شد. امام پس از يک سال تبعيد، به نجف اشرف انتقال يافت، (12) اما اين برنامه ها در مجاهدت ها و تلاش هاي مبارزاتي آن روح قدسي، نه تنها هيچ گونه اثري منفي نداشت، بلکه ايشان در ادامه مبارزه، مخالفت با امريکا را به طور گسترده تر، جدي تر و عميق تر در برنامه هاي سياسي خود قرار دادند و مردم مسلمان ايران و حتي مسلمانان جهان را نسبت به اين جرثومه فساد و تباهي، آن چنان عصباني ساختند که در سراسر جهان اسلام نفرت به امريکا چون موجي بزرگ درآمد و شعار مرگ بر امريکا همه گير شد.

وقتي رژيم پهلوي طرح سپاه دين را مطرح کرد، تا به بهانه اعزام سپاه دين، روحانيان را از حوزه ها جدا کند و آن ها را به سوي نقاط دورافتاده و مرزي روانه سازد. امام طي پيامي خطاب به طلاب علوم ديني فرمود: «نگران نباشيد، تزلزل به خود راه ندهيد، تعليمات نظامي را با کمال جديت دنبال کنيد. باشد که چون حضرت موسي (ع) که در آغوش فرعون بزرگ شد و اساس ظلم و جور را درهم پيچيد، شما هم ريشه هاي فساد و ظلم را از بيخ و بن درآوريد.» (13)

چون در سال 1350 ه.ش، بار ديگر از سوي نظام طاغوتي طرح «سپاه دين » به اجرا درآمد، امام در پيامي آتشين و هشدار دهنده، فرمودند: «نغمه سپاه دين در شرايطي ساز مي شود که دستگاه جبار، دست جنايت کار اسرائيل را در تمام شئون اقتصادي، سياسي و نظامي ايران باز گذاشته است، بسياري از علماي اعلام و ملت شريف ايران در زندان، تبعيد و تحت شکنجه به سر مي برند و جوانان غيور وطن خواه، اعدام و تيرباران مي شوند... اين جانب اعلام خطر مي کنم.» (14)

در سال 1350 ه.ش امام وقتي متوجه گرديد کارگزاران رژيم منحوس پهلوي، مي خواهند جشن هاي 2500 ساله برگزار کنند، در پيامي فرمود: «از جمله مصيبت ها، برگزاري جشن منحوس دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهي است که خدا مي داند چه مصيبت و سيه روزي به بار مي آورد.» (15)

از اين زمان تاريخ ايران که بر مبناي هجرت حضرت رسول اکرم (ص) بود به سال شاهنشاهي تغيير کرد. امام در برابر اين بي حرمتي موضع گيري شديد نمودند و در پيامي رژيم پهلوي را از ننگين ترين حکومت ها معرفي کردند و فرمودند: «مسلمين براي مجد و عظمت اسلام و آزادي فلسطين در خاک و خون مي غلتند، ولي شاه ايران براي رژيم مبتذل شاهنشاهي جشن و سرور به پا مي کند.» (16)

در سال 1352 ه.ش در حالي که اختناق بسيار شديدي بر ايران حاکم بود، امام اين گونه افشاگري کرد:

«... در اين دهه سياهي که گذشت جز فقر و ذلت و اختناق، قتل هاي دسته جمعي، تيرباران و اعدام هاي غير قانوني و انباشتن زندان ها از علماء روحانيون و جوانان ملت اسلامي چيزي عايد ملت ستم ديده ايران نگرديده... اکنون سکوت در مقابل اين نقشه ها و فجايع در حکم انتحار است «استقبال از مرگ سياه و سقوط يک ملت بزرگ مي باشد.» (17)

در اسفند ماه سال 1353، شاه که به تصوري باطل خود را در اوج قدرت مي ديد، موجوديت حزب رستاخيز را اعلام کرد و عوامل رژيم، مردم را تهديد کردند که اگر در اين حزب ثبت نام نکنند، دستگير و زنداني مي شوند. (18)

امام فرياد زدند: «شرکت در حزب رستاخيز حرام و کمک به ظلم و استيصال و از بين بردن مسلمين است و مخالفت با آن از روشن ترين موارد نهي از منکر است. اين حزب تحميلي مخالف قانون اساسي و موازين بين المللي است.» (19)

به مناسبت پنجاهمين سال سلطنت پهلوي در سال 1355 ه.ش جشن هايي در ايران برپا گرديد که با عيد سعيد فطر هم زمان بود. امام با صلابت و شجاعتي خاص در پيامي خاطرنشان ساخت: «براي مسلمين در وضع حاضر عيدي نمانده است... ايران مرکز تاخت و تاز اجانب خصوصا امريکا و ايادي خبيثه آن است.» (20)

تصميم جدي و قاطعيت امام در مورد هر چه که به عنوان وظيفه و تکليف شرعي تشخيص مي دادند تا حدي بود که اگر دنيا و اهلش با ايشان مخالفت مي کردند از آن منصرف نمي شدند، شهيد آية الله محمد رضا سعيدي مي گويد: به امام عرض کردم شما را تنها مي گذارند، فرمودند: «اگر جن و انس يک طرف باشند و من يک طرف، حرفم همين است که مي گويم.» (21)

امام از آن روز که پا به ميدان نهاد و با حکومت فساد به ستيز پرداخت، نه تنها براي يک لحظه پاي سرسختي و استقامتش سست نشد، بلکه هر روز استوارتر و قاطع تر گرديد. او در برخورد با خواص و نيروهاي خودي و افراد آشنا نيز همين صلابت را توام با صراحت داشت و در اجراي موازين شرعي و عمل کردن به وظيفه الهي از هيچ کس پروا نداشت و مي فرمود: «با خداي خود پيمان بسته ام که رضاي او را بر رضاي مردم و دوستان مقدم دارم. اگر تمام جهان عليه من قيام کنند دست از حق و حقيقت برنمي دارم، من کار به تاريخ و آن چه اتفاق مي افتد ندارم. من تنها بايد به وظيفه شرعي خود عمل کنم.» (22)

همو در جاي ديگر هشدار دادند: «دفاع از اسلام و نظام شوخي بردار نيست و در صورت تخطي هر کس در هر موقعيت، بلافاصله به مردم معرفي خواهد شد.» (23)

ايشان در همين مورد تاکيد نمودند «...بارها اعلام کرده ام که با هيچ کس در هر مرتبه اي که باشد، عقد اخوت نبسته ام. چهار چوب دوستي من در درستي راه هر فرد نهفته است، دفاع از اسلام و حزب الله اصل خدشه ناپذير جمهوري اسلامي است... کساني که از منافقين و ليبرال ها دفاع مي کنند، پيش ملت عزيز و شهيد داده ما راهي ندارند.» (24)

امام بر اين باور بود که در افراد ملي گرا و مدافعان دروغين آزادي، نوعي انحراف ديده مي شود و اگر آنان به تشکيلات اجرايي و حکومتي راه يابند به اسلام و مسلمانان چنان ضربه اي خواهد خورد که طي سال هاي متمادي، بايد خسارات و عوارض مخرب آن را تحمل کرد. به همين دليل کوتاه شدن دست اين افراد را از قواي سه گانه عنايت الهي دانست و افزود: امکان دارد اين اشخاص با برنامه هاي خود فسادي پديد آورند که از ضرر منافقان بيش تر و حتي بالاتر است. (25)

و در جايي فرمود: «انقلاب به هيچ گروهي بدهکاري ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاي فراوان خود را به گروهک ها و ليبرال ها مي خوريم. آغوش کشور و انقلاب هميشه براي پذيرفتن همه کساني که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است، ولي نه به قيمت طلب کاري آنان از همه اصول...» (26)

گروهي از افراد خودي، اعم از روحاني و دانشگاهي براي جلب رضايت افراد ليبرال مطالبي را مطرح کردند که موجب ياس و حرمان مردم نسبت به انقلاب اسلامي و دستاوردهاي آن مي گرديد. امام در فراز پيامي که صادر فرمودند جواب اين گونه اشخاص را چنين دادند: «... نبايد براي رضايت چند ليبرال خودفروخته در اظهار نظرها و ابراز عقيده ها، به گونه اي غلط عمل کنيم که حزب الله عزيز احساس کند جمهوري اسلامي دارد از مواضع اصولي اش عدول مي کند. تحليل اين مطلب که جمهوري اسلامي ايران چيزي به دست نياورده يا ناموفق بوده است، آيا به سستي نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمي شود؟» (27)

يکي از جنبه هاي جالب در سيره سياسي و اخلاق مبارزاتي امام که شجاعت و شهامت او را به اثبات مي رساند، ستيز با تحجر و جمودگراياني است که افق ديدي تنگ و آگاهي ناقص و اندکي دارند و با هرگونه تحول و ابتکاري مخالفند و يافته هاي تخيلي و تصورهايشان را عين حقيقت دانسته و بر اين اساس معارف اسلامي و فرهنگ قرآن و عترت را از چهارچوب فکر منجمد خود فراتر نمي برند. آن حکيم گران مايه و رهبر فرزانه در طول ساليان دراز مبارزه فرهنگي، سياسي و اجتماعي ضمن آن که نقش حقايق قرآني و روايي را در پي افکندن طرحي نو در جامعه دريافته بود، به حرکت هاي منفي جاهلان و تنک مايگان در وارونه سازي ابعاد معنوي و زندگي ساز قرآن پي برد و جسورانه فرياد زد:

«اي حوزه هاي علميه، دانشگاه هاي اهل تحقيق، به پا خيزيد و قرآن کريم را از شر جاهلان متنسک و عالمان متهتک که از روي علم و عمد به سوي قرآن تاخته و مي تازند، نجات دهيد.» (28)

ايشان در کتاب ولايت فقيه مي فرمايند: «امروز جامعه اسلامي طوري شده که مقدسين ساختگي جلو نفوذ اسلام و مسلمين را مي گيرند و به اسم اسلام، به اسلام صدمه مي زنند.» (29)

چون شماري از مقدس نماها در برابر انديشه هاي پويا، روحانيان مبارز و باورمندان به ستيز با استبداد و استکبار قرار گرفتند و خاستگاه استعمار را مبني بر اين که روحانيت نبايد در سياست دخالت کند، جاهلانه پي گرفتند و به جامعه القا کردند که جاي علماي دين در مسجد است و نه عرصه هاي اجتماعي - سياسي، امام که از اين برنامه هاي آنان دل پرخوني داشت، فرمود: «... اين گونه افکار ابلهانه به استعمارگران و دولت هاي جائر کمک مي کند که وضع کشورهاي اسلامي را به همين صورت نگه دارند و از نهضت اسلامي جلوگيري کنند. اين ها افکار جماعتي است که به مقدسين معروف اند و در حقيقت مقدس نما. بايد افکار آنان را اصلاح کنيم و تکليف خود را با آن ها معلوم سازيم، چون اين ها مانع اصلاحات و نهضت ما هستند و دست ما را بسته اند.» (30)

و هشدار مي دهند که: «... امروز عده اي با ژست تقدس مآبي، چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام مي زنند که گويي وظيفه اي غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان احمق در حوزه هاي علميه کم نيست، طلاب عزيز لحظه اي از فکر اين مارهاي خوش خط و خال کوتاهي نکنند. اين ها مروج اسلام امريکايي اند و دشمنان رسول الله.»

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    مطالب سایت درچه سطحی مشاهده نمودید؟
    سایت های کاربردی

    leader.jpg
    drrohani.jpg
    majlis.png
    ghgh.png
    http://www.8pic.ir/images/82086723376344085293.png
    images54.jpeg
    5445.jpeg
    http://www.8pic.ir/images/32420978701375817097.jpeg
    آمار سایت
  • کل مطالب : 426
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 37
  • بازدید امروز : 87
  • باردید دیروز : 46
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 324
  • بازدید ماه : 1,086
  • بازدید سال : 5,211
  • بازدید کلی : 62,447